امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
=== شیخ طوسی ===
=== شیخ طوسی ===


ایشان  در تفسیر التبیان  بعد از  بیان  نفی وجود تناقض و تضاد درقرآن   نتیجه نمی‌گیرد با وجود ایاتی نظیر: أفلا یتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها و " لعلمه الذین یستنبطونه منهم..."چگونه می‌توان ادعا نمود قرآن  مفهوم پذیر نمی‌باشد.  
ایشان  در تفسیر التبیان  بعد از  بیان  نفی وجود تناقض و تضاد درقرآن <ref>طوسی، التبیان في تفسیر القرآن، ج 1صص 3 تا ۵: «... إنه لا يجوز أن يكون فی كلام الله تعالى وكلام نبيه تناقض وتضاد وقد قال الله تعالى: «انا جعلناه قرآنا عربياً» وقال: «بلسان عربی مبين» وقال: «وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه» وقال: «فيه تبيان كل شئ» وقال: «ما فرّطنا فی الكتاب من شئ».</ref>  این پرسش را مطرح می‌کند که با وجود آیاتی نظیر: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ و ﴿لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾ چگونه می‌توان ادعا نمود قرآن فهم‌پذیر نیست؟<ref>همان: «فكيف يجوز أن يصفه بأنه عربی مبين، وانه بلسان قومه، وانه بيان للناس ولا يفهم بظاهره شئ؟ وهل ذلك إلا وصف له باللغز والمعمى الذی لا يفهم المراد به إلا بعد تفسيره وبيانه؟ وذلك منزه عن القرآن وقد مدح الله أقواما على استخراج معانی القرآن فقال: " ولو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم "، وقال فی قوم يذمهم حيث لم يتدبروا القرآن، ولم يتفكروا فی معانيه: " أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها».</ref>




ایشان در ادامه به احادیثی  نظیر حدیث ثقلین و حدیث لزوم عرضه احادیث به قرآن نیز استشهاد نموده و مدعی است که از انها نیز اصل فهم  پذیری  قرآن استفاده می‌شود.
ایشان در ادامه به احادیثی  نظیر حدیث ثقلین و حدیث لزوم عرضه احادیث به قرآن نیز استشهاد نموده و مدعی است که از انها نیز اصل فهم  پذیری  قرآن استفاده می‌شود.
مفاد گفتار ایشان این است که چگونه می‌توان بین حجیت قرآن و لزوم عرضه احادیث بر قرآن با فهم ناپذیری قرآن جمع کرد.  
مفاد گفتار ایشان این است که چگونه می‌توان بین حجیت قرآن و لزوم عرضه احادیث بر قرآن با فهم ناپذیری قرآن جمع کرد.  
انگاه در مقام نتیجه گیری از مطالب مطرح شده  می گوید: تمامی  مطالب ذکر شده بیانگران است که اخباری که دلالت بر فهم ناپذیری قرآن دارند دلالتشان  تمام نیست: وکل ذلک یدل على أن ظاهر هذه الأخبار متروک.- انتهی –  
انگاه در مقام نتیجه گیری از مطالب مطرح شده  می گوید: تمامی  مطالب ذکر شده بیانگران است که اخباری که دلالت بر فهم ناپذیری قرآن دارند دلالتشان  تمام نیست: وکل ذلک یدل على أن ظاهر هذه الأخبار متروک.- انتهی – <ref>همان: «وقال النبی 6. (انی مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله، وعترتی أهل بيتی) فبين أن الكتاب حجة، كما أن العترة حجة. وكيف يكون حجة ما لا يفهم به شئ؟ وروى عنه 7أنه قال: ( إذا جاءكم عنی حديث، فاعرضوه على كتاب الله، فما وافق كتاب الله فاقبلوه، وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط ) وروی مثل ذلك عن أئمتنا :، وكيف يمكن العرض على كتاب الله، وهو لا يفهم به شئ؟».
</ref>
 


=== طبرسی ===  
=== طبرسی ===  
    
    
ایشان نیز ضمن بیان اینکه ایاتی نظیر ایه -افلا یتدبرون،  إنا جعلناه قرآنا عربیا – که مفادشان فهم پذیری قرآن در سطح عموم می‌باشد <ref>طبرسی، مجمع البیان، ج 1ص۴0: «والقول فی ذلك أن الله سبحانه ندب إلى الاستنباط وأوضح السبيل إليه، ومدح أقواما عليه، فقال ( لعلمه الذين يستنبطونه منهم ) وذم آخرين على ترك تدبره، والاضراب عن التفكر فيه، فقال ( أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب اقفالها ) وذكر أن القرآن منزل بلسان العرب فقال: ( إنا جعلناه قرآنا عربيا ). وقال النبی 6: إذا جاءكم عنی حديث فاعرضوه على كتاب الله، فما وافقه فاقبلوه، وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط».</ref> با اشاره به احادیثی نظیر حدیث ثقلین و  احادیث عرض روایات به قرآن اظهار می‌دارد:  وقتی مضمون احادیث مذکور، حجیت قرآن و بیان اینکه ملاک صحت و سقم روایات، عرضه انها بر قرآن می‌باشد  چگونه می‌توان ادعای فهم ناپذیری قرآن را داشت.<ref>طبرسی، مجمع البیان ج 1ص۴0: «... فبيّن أن الكتاب حجة ومعروض عليه، وكيف يمكن العرض عليه وهو غير مفهوم المعنى؟».</ref>


ایشان نیز ضمن بیان اینکه ایاتی نظیر ایه -افلا یتدبرون،  إنا جعلناه قرآنا عربیا – که مفادشان فهم پذیری قرآن در سطح عموم می‌باشد  با اشاره به احادیثی نظیر حدیث ثقلین و  احادیث عرض روایات به قرآن اظهار می‌دارد:  وقتی مضمون احادیث مذکور، حجیت قرآن و بیان اینکه ملاک صحت و سقم روایات، عرضه انها بر قرآن می‌باشد  چگونه می‌توان ادعای فهم ناپذیری قرآن را داشت.


ایشان  به رد برداشت های ناصواب از روایات منع تفسیر به رای اشاره کرده و می گوید: این امور و امثال ان دلالت بر ان دارد که معنای صحیح روایات تفسیر به رای این است که تحمیل اراء شخصی به قرآن بدون شواهدی از قرآن حتی اگر منطبق با واقعیت باشد امری ناصواب است.   


ایشان  به رد برداشت های ناصواب از روایات منع تفسیر به رای اشاره کرده و می گوید: این امور و امثال ان دلالت بر ان دارد که معنای صحیح روایات تفسیر به رای این است که تحمیل اراء شخصی به قرآن بدون شواهدی از قرآن حتی اگر منطبق با واقعیت باشد امری ناصواب است.   


=== فیض کاشانی ===


فیض کاشانی ایشان  با برغم انکه از او بعنوان یکی از شخصیت‌های برجسته اخباری یاد می‌شود در مساله امکان فهم پذیری قرآن دیدگاهش متفاوت از انان بوده و معتقد است که فهم قرآن منحصر به معصومین ع نبوده بلکه دیگران نیز به تناسب ظرفیت شان  می‌تواند از قرآن بهره گیرند. ایشان  معتقد است عدم جواز تفسیر قرآن  برای غیر معصومین مستلزم عدم جواز تفسیر کلام معصومین نیز بوده و در نتیجه قرآن و سنت از دسترس بشر خارج خواهد شد.
فیض کاشانی ایشان  با برغم انکه از او بعنوان یکی از شخصیت‌های برجسته اخباری یاد می‌شود در مساله امکان فهم پذیری قرآن دیدگاهش متفاوت از انان بوده و معتقد است که فهم قرآن منحصر به معصومین ع نبوده بلکه دیگران نیز به تناسب ظرفیت شان  می‌تواند از قرآن بهره گیرند. ایشان  معتقد است عدم جواز تفسیر قرآن  برای غیر معصومین مستلزم عدم جواز تفسیر کلام معصومین نیز بوده و در نتیجه قرآن و سنت از دسترس بشر خارج خواهد شد.

نسخهٔ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۲

امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن مدخلی است که امکان فهم و تفسیر قرآن کریم را مورد بررسی قرار می‌دهد.

امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن و ادله قائلین به آن

[۱]

مقدمه

با مراجعه به کتب و آثار تفسیری فریقین روشن می‌گردد که از منظر مشهور بلکه اجماع بین الفریقین فهم کلی و عمومی قرآن و نیز فهم تخصصی ان حتی برای غیر معصومین نیز فی الجمله امری ممکن می‌باشد. در این مرحله نخست به بیان تفصیلی دیدگاه فریقین در این زمینه پرداخته وانگاه ادله نقلی و عقلی امکان فهم پذیری فی الجمله قرآن را بیان می کنیم :


الف - گفتار مفسران فریقین و ادله انان در امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن

از گفتار بسیاری از مفسران فریقین بدست می‌آید که از منظر انان فهم پذیری – عمومی و تخصصی – قرآن فی الجمله امری ممکن است. اینک گفتار برخی از انان را در این زمینه با ذکر مستندات شان بیان می کنیم :


شیخ طوسی

ایشان در تفسیر التبیان بعد از بیان نفی وجود تناقض و تضاد درقرآن [۲] این پرسش را مطرح می‌کند که با وجود آیاتی نظیر: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ و ﴿لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾ چگونه می‌توان ادعا نمود قرآن فهم‌پذیر نیست؟[۳]


ایشان در ادامه به احادیثی نظیر حدیث ثقلین و حدیث لزوم عرضه احادیث به قرآن نیز استشهاد نموده و مدعی است که از انها نیز اصل فهم پذیری قرآن استفاده می‌شود. مفاد گفتار ایشان این است که چگونه می‌توان بین حجیت قرآن و لزوم عرضه احادیث بر قرآن با فهم ناپذیری قرآن جمع کرد. انگاه در مقام نتیجه گیری از مطالب مطرح شده می گوید: تمامی مطالب ذکر شده بیانگران است که اخباری که دلالت بر فهم ناپذیری قرآن دارند دلالتشان تمام نیست: وکل ذلک یدل على أن ظاهر هذه الأخبار متروک.- انتهی – [۴]


طبرسی

ایشان نیز ضمن بیان اینکه ایاتی نظیر ایه -افلا یتدبرون، إنا جعلناه قرآنا عربیا – که مفادشان فهم پذیری قرآن در سطح عموم می‌باشد [۵] با اشاره به احادیثی نظیر حدیث ثقلین و احادیث عرض روایات به قرآن اظهار می‌دارد: وقتی مضمون احادیث مذکور، حجیت قرآن و بیان اینکه ملاک صحت و سقم روایات، عرضه انها بر قرآن می‌باشد چگونه می‌توان ادعای فهم ناپذیری قرآن را داشت.[۶]


ایشان به رد برداشت های ناصواب از روایات منع تفسیر به رای اشاره کرده و می گوید: این امور و امثال ان دلالت بر ان دارد که معنای صحیح روایات تفسیر به رای این است که تحمیل اراء شخصی به قرآن بدون شواهدی از قرآن حتی اگر منطبق با واقعیت باشد امری ناصواب است.


فیض کاشانی

فیض کاشانی ایشان با برغم انکه از او بعنوان یکی از شخصیت‌های برجسته اخباری یاد می‌شود در مساله امکان فهم پذیری قرآن دیدگاهش متفاوت از انان بوده و معتقد است که فهم قرآن منحصر به معصومین ع نبوده بلکه دیگران نیز به تناسب ظرفیت شان می‌تواند از قرآن بهره گیرند. ایشان معتقد است عدم جواز تفسیر قرآن برای غیر معصومین مستلزم عدم جواز تفسیر کلام معصومین نیز بوده و در نتیجه قرآن و سنت از دسترس بشر خارج خواهد شد.


ایشان در اثبات جواز و امکان تفسیر قرآن برای غیر معصومین به روایاتی نظیر: حدیث ثقلین و حدیث، فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن ونیز احادیثی که مشتمل بر کلمات: القرآن هدى من الضلالة، وتبیان من العمى، واستقالة من العثرة، ونور من الظلمة، وضیاء من الأجداث، وعصمة من الهلکة، ورشد من الغوایة، وبیان من الفتن، وبلاغ من الدنیا إلى الآخرة، وفیه کمال دینکم، و ما عدل أحد من القرآن الا إلى النار می‌باشد استنادمی‌کند.


ایشان در رد گفتار ملا امین استر ابادی که با تمسک به حدیث ثقلین فهم قرآن را منحصر به اهل بیت می داند می‌فرماید لازمه این گفتار عدم انتفاع از قرآن و عترت خواهد بود:


برخی از فضلاء – ملا امین استرابادی - بر اساس حدیث ثقلین، فهم قرآن را مبتنی بر لزوم تمسک به کلام اهل بیت ع می‌دانند چون تنها در این صورت تمسک به مجموع قرآن و سنت – که مفاد حدیث ثقلین می‌باشد- تحقق خواهد یافت. بدلیل انکه بدون تمسک به انان - اهل بیت ع- فهم مراد الهی ممکن نیست چون فقط انان اگاهی جامع به قرآن داشته و دیگران لازم است در این جهت به انان مراجعه نمایند.


ایشان در رد سخنان مذکورمی‌فرماید:

لزوم رجوع به اهل بیت ع در فهم قرآن مختص متشابهات بوده و در محکمات بدون انان نیز می‌توان به فهم مراد الهی نائل شد چون در غیر اینصورت انتفاع از قرآن بوسیله اهل بیت مختص عصر حضور انان بوده و در عصر غیبت انتفاع از مجموعه قرآن و سنت ناممکن خواهد بود.


فیض کاشانی در کتاب التفسیر الصافی در مقدمه پنجم نیز می‌فرماید:بر اساس مفاد ایات و روایات متعدد، اصل فهم پذیری– اعم ازفهم عمومی و فهم تخصصی ان - امری ثابت و قطعی بوده بگونه‌ای که صاحبان اندیشه های متعالی می‌توانند به ظرائف و لطائف بیشتری از قرآن نائل گردند بنابر این کسانی که فهم قرآن را منحصر در فهم ظاهر ان دانسته و درک معانی عمیق ان را ناممکن می‌دانند از سطح ناچیز علمی درونشان خبر داده و حکم ناصوابی نسبت به دیگران ابراز داشته اند.


ایشان در ادامه به ذکر احادیثی در اثبات فهم پذیری قرآن پرداخته و در مقام نتیجه گیری می‌نویسد: سخن حق ان است که فردی که التزام قلبی به گفتار خداوند و رسول و اهلبیتش داشته وعلاوه بر غور در اثار ائمه ع و ممارست در انها از روح لطیف و قلب مطمئنی برخوردار باشد می‌تواند لطائف قرآن بهتر از دیگران درک کند.


مطالب ذکر شده از فیض – در دو کتاب الاصول الاصیله و تفسیرصافی - بیانگر ان است که اولا تفسیر و فهم عمیق قرآن منحصر به اهل بیت ع نیست چون در غیر اینصورت با ایات و روایاتی که بشر را به تدبر در محتوای قرآن دعوت نموده است متناقض خواهد بود -نظیر ایات افلا یتدبرون القرآن و....- ثانیا عدم امکان تفسیر قرآن برای غیر معصومین مستلزم عدم امکان استفاده از روایات انان برای پیروانشان نیز - بخصوص در عصر غیبت - خواهد بود.

علامه طباطبائی

جامع ترین گفتار در زمینه امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن را می‌توان در کلمات علامه طباطبائی مشاهده نمود که از جهات گوناگون به این مساله مهم پرداخته و به شبهات قائلین به منحصر نمودن فهم قرآن بوسیله روایات معصومین، پاسخ گفته است. ایشان در اثبات فهم پذیر بودن قرآن تحت عنوان "القرآن مستقل فی دلالته "می‌نویسد:


قرآن همانند محاورات مردم دلالتش بر معانی واضح بوده و هیچ نوع خفائی دران وجود ندارد و دلیلی بر اینکه مراد جدی خداوند در ایات غیر از مدلول ظاهری شان می‌باشد وجود ندارد.


ایشان در تبیین نکته فوق می‌فرماید:

کلمات قرآن بگونه‌ای است که اگاه به زبان عربی بخوبی می‌تواند معانی انرا درک نماید همانگونه که مخاطب بسیاری از ایات طوائف خاصی از مردم بوده و قرآن با انان در مسائل گوناگون تکلم و احتجاج می‌کند. بدیهی است مفهوم این مخاطبات ان است که انان معانی ایات را درک می‌کردند چون تکلم با افرادی که زبان قرآن را نمی فهمند بی معنا خواهد بود.


ایشان در ادامه به ایاتی از قرآن اشاره نموده و می‌نویسد:

ایاتی نظیر: ( أفلا یتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها ) ویقول: ( أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا ) دلالت بر ضرورت تدبر در قرآن می‌کند. بدیهی است امر به تدبردر قرآن مبتنی بر ثبوت مدلول ومعانی ظاهری برای قرآن می‌باشد که با تدبر درانها ابهامات احتمالی اش بر طرف می‌گردد.


ایشان در ادامه به رفع شبهه کسانی می پردازد که معتقدند که فهم قرآن مبتنی بر رجوع به روایات بوده و بدون ان فهم صحیح و درک مراد واقعی قرآن ممکن نیست.


دیدگاه نهائی علامه طباطبائی درزمینه امکان و جواز فهم پذیری و تفسیر قرآن نسبت به غیر معصومین را از مطالب ذیل نیز می‌توان بدست اورد:


سخن حق ان است که قرآن کریم کتابی است فهم پذیر که درک معانی و مقاصدش جز تدبر در ایات ان نیازمند امر دیگری نیست بجهت انکه وقتی خداوند قرآن را با اوصافی همانند هدی نور تبیان همه امور معرفی نموده است چگونه در فهمش نیازمند امری غیراز خودش می‌باشد.


امام خمینی

امام خمینی در زمینه فهم پذیری قرآن می فرمایند:

هرچند فهم قرآن به طور کامل برای انسان میسر نیست، اما انسان ها می‌توانند به تبع مخاطبان اصلی وحی و با کمک آنها به حقایق قرآن دست یابند و خداوند نیز از روی حکمت خود آن را به گونه‌ای نازل کرده است که دربردارند ظاهر و باطن است و از ظاهر آیات و قرآن منزّل نیز هرکس به قدر فهم و اشتهای خود بهره می برد.


امام خمینی در راستای اثبات حجیت ظواهر قرآنی و امکان فهم قرآن به بناء عقلاء در محاورات عرفی و نحوه سخن گفتن آنان تمسک می جوید و برای آن مراحلی را ترسیم می نماید:


1. اثبات اصل صدور کلام از متکلم. 2. اثبات اصل ظهور کلام که از ناحیه تبادر و ارتکاز عرفی ودیگر علامات حقیقت و مجاز و قول اهل لغت می‌توان به آن دست یافت. 3. اثبات جهت صدور و کشف مراد جدّی متکلم و این که او ظواهر کلام خود را اراده نموده و موانعی از آن مانند تقیه موجود نیست. برای هر کلامی با طیّ این سه مرحله حجیّت ظهور محقق شده و قابل استناد و فهم می‌باشد و در این مطلب فرقی میان قرآن و سایر سخنان مردم نیست؛ زیرا خداوند نیز در نحوه گفتار و انتقال مطالب به مردم، شیوه عقلا را برگزیده است.


گفتار برخی از اعلام اهل سنت در زمینه فهم پذیری قرآن

فخر رازی

ایشان در ابتدا ادله قائلین به مفهوم پذیری همه ایات قرآن را بیان نموده و در این راستا نخست به ذ کر ادله قرآنی می پردازد . ایشان چهارده ایه قرآن را که متکلمین در اثبات مدعای مذکور بدان استشهاد نموده‌اند اینچنین تبیین می‌کند:

حجج المتکلمین بالآیات:أما الآیات فأربعة عشر.

أحدها: قوله تعالى: * ( أفلا یتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها ) * ( محمد: 24 ) أمرهم بالتدبر فی القرآن، ولو کان غیر مفهوم فکیف یأمرهم بالتدبر فیهوثانیها: قوله: * ( أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً ) * ( النساء: 82 ) فکیف یأمرهم بالتدبر فیه لمعرفة نفی الناقص والاختلاف مع أنه غیر مفهوم للخلق ؟

وثالثها: قوله: * ( وأنه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الأمین على قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین ) * ( الشعراء: 192 - 195 ) فلو لم یکن مفهوماً بطل کون الرسول صلى الله علیه وسلم منذراً به، وأیضاً قوله: * ( بلسان عربی مبین ) * یدل على أنه نازل بلغة العرب، وإذا کان الأمر کذلک وجب أن یکون مفهوماً.

ورابعها: قوله: * ( لعلمه الذین یستنبطونه منهم ) * والاستنباط منه لا یمکن إلا مع الإحاطة بمعناه

وخامسها: قوله: * ( تبیاناً لکل شیء ) * ( النحل: 89 ) وقوله: * ( ما فرطنا فی الکتاب من شیء ) *وسادسها: قوله: * ( هدى للناس ) * ( البقرة: 185 )، * ( هدى للمتقین ) * ( البقرة: 2 ) وغیر المعلوم لا یکون هدى

وسابعها: قوله: * ( حکمة بالغة ) * ( القمر: 5 ) وقوله: * ( وشفاء لما فی الصدور وهدى ورحمة للمؤمنین ) * ( یونس: 57 ) وکل هذه الصفات لا تحصل فی غیر المعلوم وثامنها: قوله: * ( قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین ) * ( المائدة: 15 ) وتاسعها: قوله: * ( أو لم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلى علیهم، إن فی ذلک لرحمة وذکرى لقوم یؤمنون ) * ( العنکبوت: 51 ) وکیف یکون الکتاب کافیاً وکیف یکون ذکرى مع أنه غیر مفهوم ؟

وعاشرها: قوله تعالى: * ( هذا بلاغ للناس ولینذروا به ) * فکیف یکون بلاغاً، وکیف یقع الإنذار به مع أنه غیر معلوم ؟ وقال فی آخر الآیة * ( ولیذکر أولوا الألباب ) * ( إبراهیم: 52 ) وإنما یکون کذلک لو کان معلوماًالحادی عشر: قوله: * ( قد جاءکم برهان من ربکم وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً ) * ( النساء: 174 ) فکیف یکون برهان ونوراً مبیناً مع أنه غیر معلوم ؟

الثانی عشر: قوله: * ( فمن اتبع هدای فلا یضل ولا یشقى، ومن أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا ) * ( طه: 123، 124 ) فکیف یمکن اتباعه والأعراض عنه غیر معلوم ؟

الثالث عشر: * ( إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم ) * ( الإسراء: 9 ) فکیف یکون هادیاً مع أنه غیر معلوم ؟

الرابع عشر: قوله تعالى: * ( آمن الرسول - إلى قوله سمعنا وأطعنا ) * ( البقرة: 285 ) والطاعة لا تمکن إلا بعد الفهم فوجب کون القرآن مفهوماً.

از منظر فخر رازی ایات چهارده گانه فوق بیانگر ان است که قرآن قابل فهم برای مردم می‌باشد.

ایشان در ادامه به ذکر دلائل روائی قائلین به فهم پذیری قرآن پرداخته و احادیث ذیل را در این زمینه بیان می‌کنند: ...وأما الأخبار: فقوله علیه السلام: " إنی ترکت فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا کتاب الله وسنّتی " فکیف یمکن التمسک به وهو غیر معلوم ؟وعن علی رضی الله عنه أنه علیه السلام قال: علیکم بکتاب الله فیه نبأ ما قبلکم وخبر ما بعدکم وحکم ما بینکم، هو الفصل لیس بالهزل، من ترکه من جبار قصمه الله، ومن اتبع الهدى فی غیره أضله الله، وهو حبل الله المتین، والذکر الحکیم والصراط المستقیم، هو الذی لا تزیغ به الأهواء، ولا تشبع منه العلماء، ولا یخلق على کثرة الرد، ولا تنقضی عجائبه، من قال به صدق، ومن حکم به عدل، ومن خاصم به فلج، ومن دعا إلیه هدى إلى صراط مستقیم.انتهی –

مفاد گفتار فوق این است که اوصافی که در روایات مذکور برای قرآن ذکر شده است بیانگر ان است که ادعای فهم ناپذیری قرآن امری ناصواب می‌باشد.


قرطبی

ایشان در کتاب تفسیری خود با استناد به ایه " أفلا یتدبرون القرآن "در اثبات فهم پذیری قرآن می‌نویسد: ایه مذکور بیانگر ان است که تدبر در قرآن بدان جهت لازم است که درک معانی ان بدون تدبر ممکن نیست بنابر این ادعای اینکه قرآن بدون روایات قابل فهم نیست دور از واقعیت می‌باشد.


سید محمد طنطاوی

ایشان در تبیین دلالت ایه( أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ، ولَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِیه اخْتِلافاً کَثِیراً ) بر فهم پذیری قرآن برای همه انسانها می‌نویسد: ایه مذکور همه انسانها را در طول زمان به تدبر و تامل در قرآن دعوت نموده است تا بدین طریق با معارف الهی اشنا شده و از طریق انقیاد نسبت به انها به سعادت دنیا و اخرت نائل گردند.


شوکانی

ایشان در کتاب فتح القدیردر تبیین ایه شریفه ( أفلا یتدبرون ) می‌نویسد:ایه مذکور بیانگر لزوم تدبر در قرآن بوده و مفهوم حقیقی ان این است که اگر مردم در قرآن بمعنای واقعی اش تدبرنمایند انرا مجموعه ای بهم پیوسته و هماهنگ دیده و به معانی عمیق ان پی می برند مضافا به اینکه دراثر تدبر در قرآن انرا در بالاترین مرحله بلاغت خواهند یافت.

از مجموع گفتار اعلام فریقین بدست امد که فهم قرآن اختصاص به عده ای خاص نداشته بلکه عموم مردم می‌توانند با تدبر در ایات قرآن ازمعارفش بهره مند گردند.


==ب - ادله نقلی تفسیر و فهم پذیری قرآن ==[۷]


در اثبات فهم پذیری قرآن به ایات متعددی از قرآن می‌توان استناد نمود:

الف - ایاتی که عموم انسانها را دعوت به تفکر و تعقل در محتوای این کتاب اسمانی نموده است نظیر ایه : «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا – محمد ایه 24-، أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و لوکان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا – نساء ایه 82-


دقت در ایات مذکور و نظائر ان بیانگر نکاتی است:


1 - در ایات فوق ضمن بیان لزوم تدبر و تعقل در قرآن ، به توبیخ کسانی می پردازد که بدون تدبر از کنار قرآن می گذرند. بدیهی است این نکته بمعنای ان است که اصل فهم پذیری قرآن امری مسلم تلقی گردیده است.- مخاطبین ایه مذکور، کفار بوده که با لحن توبیخ امیز خطاب به انان میفرماید:


چرا بدون تدبر در قرآن نسبت به ان اظهار نظر نموده و وحیانی بودن انرا انکار می‌کنند؟


بنابر این وقتی کفار اینچنین نسبت به تدبر در قرآن مورد خطاب قرار می گیرند بطریق اولی می‌توان فهمید که قرآن کریم کتابی است که برای همگان فهم پذیر بوده و عقول بشری قابلیت درک محتوای انرا خواهند داشت .


3- مفاد ایه " أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و لوکان من عند غیر الله" این است که اثبات هماهنگی و عدم تناقض در محتوای قرآن فقط از طریق تدبر ممکن خواهد بود : و لو کان من عند غیرالله..... ب- ایاتی که دعوت به تحدی در قرآن نموده و بشریت را عاجز از اوردن سوره ای مثل ان می داند.


این امر نیز مبین ان است که قرآن کریم از بشریت می‌خواهد با مطالعه و تدبر در قرآن قادر خواهند بود به اعجاز قرآن پی برند. بنابر این لازمه چنین تحدی ان هم در سطح عمومی، امکان فهم پذیری قرآن می‌باشد.


ج - ایاتی که فهم قرآن را برای همگان میسور و اسان می داند نظیر : و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر


د – خطابات قرآنی: ایاتی که عموم مردم را مخاطب خویش دانسته و با انان سخن می گوید نظیر ایاتی که با خطاب : یا معشر الجن و الانس یا ایها الناس یا.... در قرآن کریم وارد شده و نیز ایاتی که مخاطبینش را مومنان قرار داده است.


علاوه بر ایاتی که ذکر شد می‌توان ادعا نمود که ایاتی نظیر: و یعلمهم الکتاب و الحکمه و....- که دلالت بر تعلیم قرآن توسط پیامبر به مسلمانان دارد نیز بیانگر اصل فهم پذیری فی الجمله قرآن کریم می‌باشد نتیجه: باید گفت بر اساس ایات ذکر شده فهم پذیری قرآن اختصاص به عده ای خاص نداشته بلکه همه انسانها به تناسب ظرفیت شان می‌توانند از محتوای قرآن بهره گیرند و از انجا که مراتب فهم و سطح تدبر انسانها متفاوت می‌باشد بنابر این هر قدر ظرفیت علمی و معنوی افراد بیشتر باشد به همان نسبت در مقایسه با دیگران قادر به بهره برداری بیشتر از قرآن کریم را خواهند داشت.


2- روایات

روایاتی که در اثبات امکان تفسیر و فهم پذیری قرآن می‌توان به انها استناد نمود طوائف مختلفی هستند که در اینجا به برخی از انها اشاره می‌شود:

1-روایاتی که مفادشان لزوم عرضه احادیث به قرآن بوده و معیار صحت و سقم احادیث را مطابقت و مخالفت با قرآن می داند. بدیهی است لازمه این امر، امکان فهم پذیری قرآن می‌باشد. در این راستا باید گفت: در منابع روائی فریقین روایات متعددی در لزوم عرضه احادیث به قرآن ذکر شده است که برخی از این روایات از منابع اهل سنت بیان می کنیم :


1 -عن أبی هُریرة، عن النبی (ص)، أنّه قال: ( سیَأتِیکم عنِّی أحادیث مُخْتلِفةٌ، فما جاءَکم موافِقاً لکتابِ اللهِ وسُنّتی فهوَ مِنِّی، وما جاءَکم مُخالِفاً لکتابِ اللهِ وسُنَّتِی فلیسَ مِنِّی )


2 - عن أمیر المؤمنین (ع)، عن النبی (ص)، أنّه قال: ( إنّها ستکون بعدی رُواةٌ یَروون عنّی الحدیث، فاعرضوا حَدِیثَهُم على القرآن، فما وافقَ القرآنَ فخُذوا به، وما لم یُوافِق القرآنَ فلا تأخُذوا به ) -


3 –طَبرانی در المعجم الکبیر، نقل می‌کند که پیامبر ص فرمود : ( سُئلَتْ الیهود عن موسى، فأکثروا فیه وزَادوا ونَقصوا، حتّى کفروا به، وإنّه سَتُفْشو عنّی أحادیث، فما أتاکُم من حَدیثِی فاقرؤوا کتابَ الله فاعْتبروه، فما وَافقَ کتابَ الله فأنا قُلتُه، وما لم یُوافِق کتاب الله فلَم أقُله ).


4-عن أبی جعفر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أنه دعا الیهود فسألهم فحدثوه حتى کذبوا على عیسی فصعد النبی صلى الله علیه وسلم المنبر فخطب الناس فقال ( إن الحدیث سیفشو عنی فما أتاکم عنی یوافق القرآن فهو عنی وما أتاکم عنی یخالف القرآن فلیس عنی –


نکته مهم در روایات مذکور ان است که مخاطبین ان قشر خاصی از مردم – مثلا علما و دانشمندان – نبوده بلک عموم مردم – در همه سطوح – مخاطبین ان می‌باشند و از انها خواسته شده با بررسی و تدبر در روایات میزان انطباق یا عدم انطباق روایات را با قرآن بسنجند.

2 – روایاتی که امر به رجوع به قرآن در فتنه های اجتماعی را می‌دهد:


...فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فإنه شافع مشفع وماحل مصدق – تبیین: بر اساس حدیث مذکور مرجعیت قرآن و پناه بردن به ان تنها راه خروج از فتنه هائی است که در جوامع بشری اتفاق می افتد بنابر این اگر فهم محتوای قرآن برای انسانها ناممکن باشد امکان خروج از فتنه های زمان خویش را نخواهند داشت.

3 – حدیث ثقلین که بیانگر متمکن بودن مسلمانان از بهره گیری و تمسک به دو ثقل اکبر و اصغر در همه زمانها ست .


از أبی سعید الخدری نقل شده است که پیامبر ص فرمود: انى تارک فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی وأنهما لن یتفرقا حتى یردا على الحوض. طبق حدیث فوق که متواتر بین الفریقین است امکان و جوازتفسیر و فهم پذیری قرآن امری قطعی خواهد بود. بنابر این هر گاه قرآن کریم از دسترس فهم مسلمانان خارج گردد تمسک بدان که اخرین توصیه نبی اکرم ص به مسلمانان است بی ثمر و لغو خواهد بود.

4- روایاتی که قرآن و سنت را دو منیع اساسی شناخت دین مطرح نموده و معرفت صحیح دینی را مبتنی بر مراجعه به ان دو می داند :


از امام علی ( علیه السلام ) نقل شده است که فرمود : " من أخذ دینه من کتاب الله وسنّة نبیّه صلوات الله علیه وآله زالت الجبال قبل أن یزول، ومن أخذ دینه من أفواه الرجال ردّته الرجال "


تبیین: مفاد روایت مذکور این است که دین شناسی که امری لازم برای همه مسلمانهاست باید مستند به قرآن و سنت باشد بنابر این بر اساس روایت مذکور امکان اخذ دین از قرآن و سنت برای نوع مردم میسور است و هرگاه قرآن و سنت برای مردم فاقد قابلیت فهم باشد ندانیم قادر نیست مرجع مسلمانان در استنادات دینی شان قرار گیرد که لازمه این امر عدم تحقق معرفت صحیح دینی خواهد بود.


نتیجه : مفاد روایات مذکور جواز تدبر در قرآن کریم و امکان تفسیر و فهم پذیری ان – اعم از فهم تخصصی و عمومی - می‌باشد.


3- دلیل عقلی فهم پذیری قرآن :دلیل عقلی در اثبات فهم پذیری قرآن را می‌توان به شیوه های مختلف تقریر نمود.

فخر رازی در تفسیر الکبیر تحت عنوان: الاحتجاج بالمعقول، در بیان دلائل عقلی قائلین به فهم پذیری قرآن سه تقریر را مطرح می‌کند :


تقریر اول: هرگاه تخاطب با دیگران بگونه‌ای باشد که علم به محتوای خطاب برای مخاطب ممکن نباشد. این امر بمعنای گفتگوکردن انسان با لغتی است که مخاطب بیگانه از ان بوده و مفهومی از ان درک نمی‌کند. بدیهی است چنین امری غیرمعقول خواهد بود.


تقریر دوم: هدف از تکلم تفهیم مطلب به دیگران است بنابر این اگر مخاطبه با دیگران بگونه‌ای باشد که مخاطب از محتوای تکلم نااگاه باشد چنین تخاطبی امری لغو و عبث خواهد بود که از ساحت فرد حکیم بدور می‌باشد.


تقریر سوم: شکی نیست که بر اساس ایات قرآن نسبت به اوردن همانند قرآن تحدی صورت گرفته است بنابر این کتابی که قابلیت فهم پذیری دارا نیست تحدی بدان لغو خواهد بود. -


تقریری دیگر از دلیل عقلی : فهم پذیری قرآن لازمه هدایتگر ی ان می‌باشد:


شکی نیست که قرآن کتاب هدایت برای بشریت است: "هدی للناس " بعلاوه انکه نقش هدایگری قرآن جاودانه و ابدی بوده و اختصاص به زمانی خاصی نخواهد داشت. از طرفی لازمه تحقق چنین رسالت و هدف بلند ی ان است که این کتاب اسمانی قابلیت فهم برای انسانها را دارا باشد بنابر این هرگاه قرآن را از دسترس فهم بشریت خارج بدانیم دراینصورت هدف عالی قرآن هیچگاه محقق نخواهد شد.


نتائج

1-از منظر مفسران فریقین فهم پذیری و تفسیر قرآن حتی برای غیر معصومین امری قطعی بوده ومورد اتفاق و اجماع انان می‌باشد. 2- در اثبات فهم پذیری و تفسیر قرآن، دلائل نقلی –ایات و روایات - و عقلی متعددی در کتب تفسیری و علوم قرآنی فریقین ذکر شده است.

مراتب فهم پذیری قرآن

بعد از اثبات اصل فهم پذیری قرآن از منظر قرآن و سنت و نیز اتفاق و اشتراک دیدگاه فریقین در این زمینه، اینک به مراتب فهم پذیری قرآن می پردازیم:


الف - شکی نیست که مراتب فهم انسانها در موضوعات گوناگون متفاوت بوده و هر قدر سطح عقلانی و اندیشه انسانها قوی تر باشد به همان میزان برداشتهای عالیتری از منابع معرفتی خواهند داشت.

ب - از مختصات قرآن کریم - که قطعا یکی از ابعاد اعجاز ان نیز شمرده می‌شود – ان است که حقائق عالیه در این کتاب اسمانی بگونه‌ای تنظیم شده است که برای تمامی زمانها و همه اقشار گوناگون انسانها- با همه تفاوتهائی که در سطوح فکری شان وجود دارد - قابلیت هدایگری داشته و معارف عالیه اش پاسخگوی تمامی نیازهای بشریت درهمه ادوار بشری می‌باشد. عمق معارف قرآنی بگونه‌ای است که عجائب و شگفتی های ان بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمانها با تدبر و تعمق و نیز متمسک شدن بدان برترین حیات علمی، فکری، اجتماعی،سیاسی و...را برای خویش فراهم کند.


درروایات اهل بیت ع نیز به گستردگی معانی و محتوای قرآنی و نیز سلسله مراتب فهم ان نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است چنانکه از امام صادق ع نقل شده است: کتاب خدا در چهار مرتبه است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق اما عبارت آن برای عوام است و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیاء و حقایق آن برای انبیا است.

گفتار امام علی علیه السلام در مراتب فهم پذیری قرآن

اما م علی ع در گفتاری مراتب سه گانه ای را برای فهم و درک قرآن مطرح نموده می‌فرماید: بخشی از معارف قرآن برای عالم و جاهل قابل فهم است. برخی دیگر از معارف الهی تنها برای کسانی قابل فهم است که از ذهنی صاف و قلبی مهذب برخوردار باشند و برخی معارف الهی در قرآن نیز فقط برای خداوند، ملائکه الهی و راسخان در علم، معلوم می‌باشد.

ج - در بیانات اهل بیت ع، قرآن، بعنوان مادبه الله شمرده شده است: ان هذا القرآن مادبه الله فتعلموا مادبته ما استطعتم ، مفهوم این گفتار ان است که قرآن از ظرفیت گسترده ای برخوردار بوده که هر یک از انسانها به تناسب استعداد و توانائی فکری شان می‌توانند از ان بهره گیرند.


تبصره: از انجا که مراتب فهم قرآن بحسب ظرفیت ها و سطح علمی انسانها متفاوت می‌باشد این امر سبب پیدایش تفاسیر گوناگون ادبی، هنری، فلسفی، عرفانی و.... در سطوح مختلف گردیده است.


سئوال: چگونه ممکن است قرآن برای همه اعصار و همه اقشار انسانها در طول زمان قابل بهره برداری باشد ؟


چگونه ممکن است حقائق و معارف قرآن در همه اعصار و برای همه انسانها قابلیت بهره گیری داشته باشد ؟ ایا این سخن بمعنای ان نیست که کلمات و ترکیبات قرآنی دارای معانی متعدد بوده و بتدریج هر یک از انها برای عده ای مکشوف می‌گردد و یا بمعنای ان نیست که یک حقیقت دارای معانی طولی است که بتدریج در استمرار زمان کشف می‌شود ؟


در پاسخ این سئوال باید گفت:

هر دو احتمالی که بیان گردید در قرآن کریم متصور است بدین معنا که اولا قرآن کریم بدلیل ظرفیت عظیم هنری و شکلی و محتوائی - تراکیب، هیئات و کلمات بکار رفته در ان - بیانگر حقیقتی واحد است که از مراتب گسترده ای برخوردار است و بتدریج در طول زمان این مراتب مکشوف می‌گردد.

ثانیا برخی ایات قرآن مشتمل بر معانی و نکات متعددی بوده که بتدریج برای انسانها کشف می‌گردد. به عبارت دیگر تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قرآن گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می‌باشد. از طرفی هر دو نوع قابلیت معنائی در قرآن – توسعه طولی و عرضی - بگونه‌ای که پایانی برای ان متصور نیست، بیانگر اعجاز این کتاب اسمانی نیز می‌باشد.

بحثی در معانی ظاهری و باطنی قرآن در روایات – روایات بطون -

یکی از مباحثی که در زمینه مراحل فهم قرآن لازم است مورد بررسی قرار گیرد روایاتی است که بیانگر وجود معانی بطنی برای قرآن کریم می‌باشد.


در منابع روائی فریقین روایاتی وجود دارد که بیانگر ان است که قرآن علاوه بر معانی ظاهری، مشتمل بر معانی باطنی نیز می‌باشد بگونه‌ای که چنین معانی از دسترسی عموم خارج بوده و فقط خواص قادرند اگاهی از ان پیدا کنند. در اغاز روایات فریقین را در این باره نقل نموده و انگاه دیدگاه مفسرین را نسبت به ان بیان می کنیم:


روایات بطون معانی قرآن

از حمران بن أعین نقل شده است که امام باقر ع در پاسخ سئوال او نسبت به مفهوم " معانی ظاهری و باطنی قرآن" فرمود: ظهره الذین نزل فیهم القرآن، وبطنه الذین عملوا بمثل أعمالهم یجری فیهم ما نزل فی أولئک تبیین: در این روایت مراد از معانی ظاهری قرآن کسانی هستند که در زمان نزول قرآن حاضر بوده و قرآن با عنایت به عقائد و رفتار انها نازل شده است و مراد از معانی باطنی قرآن کسانی هستند که نظیر اعمال مردم عصر نزول را انجام داده در نتیجه سنت و سرنوشتی که بر انان جاری شده بود بر اینان نیز جریان دارد. بنابر این مراد از معانی بطنی جری و تطبیق سنت‌ها و احکام قرآنی بر مردمی است که در اعصار گوناگون پدید می ایند.


امام صادق ع به نقل از رسول اکرم ص می‌فرماید:

....فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن...وله ظهر وبطن فظاهره حکم وباطنه علم، ظاهره أنیق وباطنه عمیق، له نجوم...

مفاد حدیث مذکوران است که ظاهر قرآن از سنخ حکم بوده و باطنش از مقوله علم است بعلاوه اینکه ظاهرش زیبا و باطنش بسیار عمیق است.

درروایتی دیگر از پیامبر ص نقل شده است که : " ان للقرآن ظهرا وبطنا، ولبطنه بطن إلى سبعة أبطن "

در این حدیث – هر چند مرسل است – برای قرآن لایه های هفتگانه باطنی که بیانگر گستردگی و عمق معارف قرآنی است اثبات شده است.

دررایتی دیگر که از رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) رسیده است که فرمود: ما أنزل الله عز وجل آیة إلا لها ظهر وبطن، وکل حرف حد، وکل حد مطلع.

حدیث مذکور نیز بیانگر ان است که درجنب معانی ظاهری همه ایات قرآنی، معانی باطنی نیز وجود دارد.

از فضیل بن یسار نقل شده است که از امام باقر علیه السلام در تفسیر روایت "ما من القرآن آیة، إلا ولها ظهر وبطن " ان حضرت در پاسخ فرمود: مراد از ظهرقرآن، تنزیل و مراد از بطن قرآن، تاویل قرآن می‌باشد..

عبدالرزاق در تفسیرش روایتی را از ابن عباس نقل می‌کند که او تفسیر قرآن را در چهار مرتبه قرار می داد:

مرتبه اول ان بصورتی است که فقط برای افراد عرب – و کسانی که اشنائی به لغت عرب دارند- قابل درک است. مرتبه دوم ان بگونه‌ای است که هیچکس – عرب و غیر عرب - نسبت به عدم اگاهی از ان معذور نیست.مرتبه سوم مختص عالمان خاص بوده و علم به مرتبه چهارم ان نیز به خداوند اختصاص داشته و از دیگران پوشیده می‌باشد . ایشان بعد از ذکر مراتب چهارگانه تفسیر می‌نویسد: وهذا تقسیم صحیح. -

دیدگاه مفسران فریقین پیرامون روایات بطون و مراتب فهم قرآن

باید گفت قول به اشتمال قرآن بر معانی باطنی از اموری است که اغلب مفسران و عالمان علوم قرآنی فریقین بدان اذعان داشته و اختصاص به مذهب خاص ندارد. اینان معتقدند دلیل این امر ایات و روایات و نیز برخی براهین عقلی است که در اثبات ان بیان گردیده است. در اینجا گفتار برخی از اندیشمندان فریقین را در تبیین مطلب مذکور بیان می کنیم:

زرکشی در البرهان

ایشان در زمینه مراتب فهم قرآن تحت عنوان "فی حاجة المفسر إلى الفهم والتبحر فی العلوم" و با توجه به روایاتی که در بیان مراتب چهارگانه فهم قرآن – عبارات اشارات لطائف و حقائق رسیده است، می‌نویسد:

کتاب الله بحره عمیق، وفهمه دقیق، لا یصل إلى فهمة إلا من تبحر فی العلوم،وعامل الله بتقواه فی السر والعلانیة، وأجله عند مواقف الشبهات. واللطائف والحقائق لا یفهمها فیه إلا من القى السمع وهو شهید، فالعبارات للعموم وهی للسمع، والإشارات للخصوص وهی للعقل، وللطائف للأولیاء وهی المشاهد، والحقائق للأنبیاء،وهی الاستسلام.

ایشان هریک از مراتب چهار گانه فوق را مشتمل بر معانی ظاهر و باطن دانسته و اظهار می‌دارد مراد از ظاهرقرآن، تلاوت و مراد از باطن قرآن، فهم ان می‌باشد : وللکل وصف ظاهر وباطن، وحد ومطلع، فالظاهر التلاوة، والباطن الفهم، ایشان درادامه به اقوال برخی از عالمان در زمینه مراتب گسترده فهم قرآن اشاره نموده و از برخی انان نقل می‌کند که هر ایه، ظرفیت 60 هزار برداشت را داراست و از برخی دیگر نقل می‌کند که قرآن مشتمل بر 77هزار نوع علم می‌باشد..

ایشان در ادامه به تبین نکته مذکور پرداخته و می‌نویسد: از انجا که همه علوم زیر مجموعه افعال و صفات الهی قرار دارند بنابر این قرآن را می‌توان شرح همه این علوم که- بیانگر ذات، صفات و افعال خداوند هستند- دانست. بدیهی است این امر مستلزم وجود مراتب گسترده در معانی قرآن و فهم ان می‌باشد.

ایشان به نقل از سهل‌ بن‌ عبدالله‌ دربارة‌ لایه‌های‌ معنایی‌ قرآن‌ (بطون) می‌گوید:

اگر خداوند به هر انسان در برابر حرفی از قرآن قدرت هزار نوع فهم را تفضل کند باز به معانی نهائی قرآن نخواهد رسید بجهت انکه قرآن کلام خداوند و بیان اوصاف الهی است بنابر این همانگونه که وجود مقدس الله بی نهایت است کلامش نیز بی نهایت خواهد بود. هر فرد تنها بمقدار استطاعتش قدرت برداشت از ان را خواهد داشت..

سیوطی‌ در الاتقان فی علوم القرآن

ایشان ‌ در الاتقان ضمن نقل‌ روایات ودیدگاه‌ عالمان‌ پیشین‌ در معنای ظاهر و باطن شش وجه را در این زمینه نقل می‌کند. ایشان در بین وجوه مطرح شده وجه ششم را موید به روایتی از ابن عباس می داند. گفتار ایشان در وجه ششم این است که برخی می‌گویند: مراد از معنای ظاهر ی قرآن، تلاوه ظاهری و و مراد از باطن، فهم و درک قرآن می‌باشد. ایشان در تایید این وجه به روایتی از ابن عباس استشهاد می‌کند:إن القرآن ذو شجون وفنون وظهور وبطون.... وظهر وبطن فظهره التلاوة وبطنه التأویل فجالسوا به العلماء وجانبوا به السفهاء –-

سیوطی در الاتقان در روایتی از ابی درداءنقل می‌کند که فقاهت واقعی مبتنی بر ان است که به معانی ظاهری قرآن بسنده نکرده و انرا دارای وجوه و معانی گسترده بدانیم: وقال ابن سبع فی شفاء الصدور ورد عن أبی الدرداء أنه قال لا یفقه الرجل کل الفقه حتى یجعل للقرآن وجوها -انتهى

سعدالدین‌ تفتازانی‌

ایشان اعتقاد به‌ معانی بطنی و مخفی قرآن‌ را -افزون‌ بر ظاهر آن- نشانه کمال‌ ایمان‌ و محض‌ عرفان‌ می داند: ..وأما ما یذهب إلیه بعض المحققین من أن النصوص على ظواهرها ومع ذلک فیها إشارات خفیة إلى دقائق تنکشف على أرباب السلوک یمکن التطبیق بینها وبین الظواهر المرادة فهو من کمال الإیمان ومحض العرفان


دیدگاه اعلام شیعه در مفهوم روایات بطون

شیخ‌ طوسی‌ در التبیان

ایشان در ذیل روایت نبوی و ائمه معصومین علیهم السلام (ما نَزَلَ‌ مِن‌ القُرآنِ‌ مِن‌ آیَةٍ‌ اٍّ‌لا‌ وَلَها ظَهرٌ‌ وَ‌ بطنٌ) چهار وجه را در معنای ظهر و بطن محتمل می داند: وجه اول: مقصود از ظاهر، قصص ‌ نابودی‌ امت‌های‌ پیشین‌ و مقصود از باطن، مواعظ‌ و عبرت‌هایی‌ است‌ که‌ از آن‌ داستان‌ها برای‌ دیگران‌ مانده‌ است.

وجه دوم: مقصود از ظاهر این‌ است‌ که‌ هیچ‌ آیه‌ای‌ نیست، مگر آن‌ که‌ گروهی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ کرده‌اند و منظور از باطن، این‌ است‌ که‌ اقوام‌ دیگری‌ نیز در عصرها و نسل‌های‌ بعدی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ خواهند کرد.

وجه سوم: منظور از ظاهر، لفظ‌ قرآن، و مقصود از باطن، تأویل‌ آن‌ است.

وجه چهارم: مقصود از ظاهر و باطن‌ این‌ است‌ که‌ شما هرگاه‌ از باطن‌ آیه‌ جست‌وجو، و آن‌ را برظاهر آیه‌ قیاس‌ کنید، بر معنای‌ صحیح‌ آیه‌ وقوف‌ خواهی یافت.

بنظر می‌رسد در بین وجوه چهارگانه وجه نخست مورد تایید شیخ طوسی می‌باشد.

فیض‌ کاشانی در تفسیر الاصفیایشان در آغاز تفسیر الاصفی اظهار می‌دارد در فهم معانی قرآن نباید به معانی ظاهری ان اکتفا نمود بلکه لازم است به حقائق معانی و لایه های باطنی ان نیز توجه داشت. تنها دراین صورت تناقضات بدوی در قرآن مرتفع شده و به اسرار قرآن می‌توان نائل شد .

ایشان در ادامه ضمن بیان اینکه ائمه علیهم السلام به مقدار عقول مردم سخن می‌گفتند به یکی از برداشتهای عمیق امام صادق ع از قرآن کریم اشاره کرده می‌نویسد: امام علیه السلام ایه ای که در زمینه صله رحم نسبت به اهل البیت ع وارد شده است را به مطلق صله ارحام تعمیم داد بدلیل انکه نمی‌توان ایه را مختص موردی که ایه در ان نازل شده است دانست بلکه قرآن کتابی است که از معانی باطنی عمیقی برخوردار است.


علامه طباطبائی در القرآن فی الاسلام

ایشان در تحقیقی جامع به معانی ظاهر و باطنی قرآن پرداخته و مطالب ارزشمندی را در حکمت بکارگیری چنین شیوه ای در قرآن بیان نموده است.

ایشان در بخش نخست کلامشان ذیل عنوان" للقرآن ظاهر وباطن" می‌فرماید: مراد از معانی باطنی امور غیرقابل ادراک نیست بلکه مراد ان است که با تدبر و تعمق در قرآن می‌توان به لایه های عمیق معانی ایات پی برد بگونه‌ای که ان معانی هم بعد از تدبر بعنوان ظواهر تلقی خواهد شد بعبارت دیگر ظواهر معانی قرآن از لایه های مختلفی برخوردار است که در سلسله طولی قرار داشته بگونه‌ای که با تدبر قابل دسترسی می‌باشد. ایشان نکته مذکور را در قالب بیان شواهدی از قرآن توضیح می‌دهند .

ایشان معتقد است درک معانی طولی ایات تنها در پرتو تدبر بدست می‌آید و این امر در سراسر قرآن جاری است.ایشان بعد از بیان نکته مذکور به روایات بطون اشاره کرده و معتقد است این روایات بیانگر وجود معانی عمیق قرآن در قرآن است که با تدبر بدست می‌آید.

گفتارعلامه طباطبائی در زمینه علت بکار گیری معانی باطنی وظاهر ی در قرآن

ایشان تحت عنوان: لماذا تکلم القرآن بأسلوب الظاهر والباطن بعد از بیان سه مقدمه می‌فرماید:

از انجا که تعالیم عالی قرآن ناظر به مقام والای انسانیت بوده و او را قابل سیر در مدارج کمال می داند و از طرفی استعداد انسانها در فهم امور معنوی با یکدیگر متفاوت بوده و نمی‌توان مسائل عالی را در یک سطح ارائه داد به همین دلیل قرآن کریم مسائل را بصورت ساده در اختیار بشریت گذاشته اما در باطن این معانی بظاهر ساده معارف عمیقی نهاده است که تنها اهل معرفت قادر به درک انها می‌باشند. بعبارت دیگر عمق معارف قرآن و نیز تفاوت ظرفیت انسانها مقتضی ان بود که ایات قرآن بگونه‌ای تنظیم گردد تا همگان در هر سطحی که هستند بتوانند مراتبی از معانی عالیه ان را درک کنند به همین جهت ظواهر ایات در قرآن کریم دارای سلسله مراتبی هستند که سطوح مختلف متدبرین در ان می‌توانند معرفت خویش را ارتقا بخشد.

باید گفت علاوه بر نکات ذکر شده، جاودانگی و ابدیت قرآن کریم نیز مقتضی ان است که چنین روشی در بیان معارف قرآنی بکار رود بدین معنا که اگر بناست قرآن در تمامی اعصار پاسخگوی نیازهای جوامع بشری باشد جز طریق مذکور راهی جهت رسیدن به این هدف نخواهد بود.

سید حیدراملی در تفسیر المحیط الاعظم

ایشان تحت عنوان: فی بیان "أنّ للقرآن ظهرا وبطنا والمراد منهما " بعد از نقل دو روایت: "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن" و روایت: "ما من آیة إلا ولها، ظهر وبطن، ولکل حرف حد، ولکلّ حد مطلع "می‌نویسد:

این دو روایت بیانگر ان است که قرآن مشتمل بر ظواهری است که تفسیر ان لازم است و نیز مشتمل بر معانی باطنی است که تاویل ان ضروری است. از طرفی تاویل قرآن نیز دارای مراتب هفتگانه می‌باشد. ایشان در ادامه می‌نویسد:

از انجا که کلام خداوند و انبیاء و اولیای الهی مشتمل بر معانی و اسرار گوناگون است از اینرو لازم است در تبین کلمات انان به معانی ظاهری شان بسنده نکرده و در فهم وجوه گوناگون ان همت گماشت. انگاه به تبیین مطلب فوق – مراد از معانی باطنی و تفاسیر مختلفی که از انها شده است - می پردازد.


امام‌ خمینی

امام‌ خمینی بر «ظاهر» و «باطن» قرآن‌ تأکید ‌ورزیده و بسنده‌ کردن‌ به‌ ظاهر و بازماندن‌ از مغز و ژرفای‌ آن‌ را مرگ‌ و نابودی‌ آدمی‌ می‌داند. وی‌ براین‌ باور است‌ که‌ همة‌ نادانی‌ها و انکار نبوت‌ها و ولایت‌ها، در عدم‌ درک‌ و راه‌ نیافتن‌ به‌ ژرفای‌ قرآن‌ ریشه‌ دارد.


محمدهادی‌ معرفت‌

ایشان معنای بطنی را از جمله معانی تاویل دانسته و انرا در مقابل معنای ظاهری الفاظ می داند. ایشان معنای باطنی ایات را تکمیل کننده رسالت قرآن دانسته و منحصر کردن معانی ایات در معانی ظاهری و اختصاص ان به شان نزول و مناسبتها، سبب عقیم ماندن قرآن نسبت به مسائل مستحدثه در زمانهای مختلف خواهد بود.


ایشان در ادامه روایاتی را که بیانگر اشتمال قرآن بر معانی ظاهری و باطنی می‌باشد نقل می‌کند که از جمله انها دو روایت ذیل می‌باشد: قال النبی ص: ان للقرآن ظهرا و بطنا و قد سئل الامام ابوجعفر الباقر ع عن تفسیر هذاالحدیث فقال: ظهره تنزیله و بطنه تاویله منه ما قد مضی و منه ما لم یکن یجری کما تجری الشمس و القمر

دیدگاه متفاوت محمد جواد مغنیه با دیگران در روایات بطون

ایشان در کتاب"نظرات فی التصوف و الکرامات " نخست بخشی از گفتار متصوفه را در زمینه معانی باطنی قرآن و نیز روایاتی که در این باب وارد شده است بیان می‌کند. سپس به سبب تعدد معانی باطنی قرآن از منظر متصوفه پرداخته و از منظر انان می‌نویسد:

از انجا که حالات و استعداد مردم متفاوت است بنابر این بر حکیم لازم است که در تنزیلش مراعات همگان را بنماید بهمین دلیل قرآن مشتمل بر معانی باطنی می‌باشد مضافا به اینکه معانی باطنی نیز بدلیل اختلاف اهل معرفت در ظرفیتهای فکری و قلبی شان دارای مراتبی می‌باشد.

ایشان در رد دیدگاه مذکور می‌نویسد:

دیدگاه متصوفه در قبول معانی باطنی قابل پذیرش نیست بجهت انکه خداوند تکلیف واحدی را بر همگان مطرح کرده و بین انسانها تفاوتی در این جهت قائل نشده است و ممکن نیست انان را به امری فراخواند که قادر به فهم ان نباشند بعلاوه انکه چنین نیست که در وراء ظاهر قرآن معانی باطنی باشد بگونه‌ای که ظاهر ان برای عوام و باطنش خاص خواص باشد. –

نقد و بررسی گفتار متصوفه و پاسخ مغنیه نسبت به ان

بنظر می‌رسد بین گفتاری که از متصوفه بیان گردید ونقدهائی که از جانب مغنیه بر ان وارد شد بتوان جمع نمود از این جهت که مفاد گفتاری که از متصوفه بیان شد ان است که قرآن علاوه بر دارا بودن معانی ظاهری از معانی باطنی هم برخوردار است دلیل این امر هم تعدد مراتب فهم و ظرفیت انسانهاست که حکمت الهی مقتضی ان است که هر یک به تناسب ظرفیتشان بتوانند از معارف و لطائف قرآن بهره گیرند گردد .


بدیهی است نکته مذکور امری است که بوضوح مشهود بوده و صحت ان مورد تایید اغلب اندیشمندان قرآنی است اما ایراد مغنیه اشاره به برداشتهای ناصوابی است که برخی از متصوفه از معانی باطنی قرآن نموده و معتقدند که تکالیف الهی از انان بدلیل وصولشان به روح عبادت ساقط می‌گردد؛ بدیهی است چنین برداشتی نوعی تفسیربه رای بوده و مخالف مفاد بسیاری از ایات است که امر به عبودیت الهی نموده و هیچگاه کسی را معاف از ان نمی داند .

تبیین و بررسی نهائی در روایات بطون معانی قرآن

قبل از بررسی روایات مذکور لازم است بدانیم: درقرآن کریم ایات متعددی است که انسانها را دعوت به تفکر نموده و انها را از سطحی نگری درقرآن باز داشته است نظیر ایات: { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا – محمد ص، ایه 24} وَقَالَ تَعَالَى: { أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ – مومنون ایه 68 } وَقَالَ تَعَالَى: { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً کَثِیراً –نساء ایه 82} بدیهی است مفاد ایات مذکور ان است که در جنب معانی ظاهری قرآن، معانی وجود دارد که جز با تفکر و تدبر نمی‌توان به انها دست یافت.


ایات دیگری که بیانگر وجود معانی فراتر از معانی ظاهری درقرآن - نظیر تاویل – می‌باشد عبارتند از : قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب – رعد ایه 43- و مایعلم تاویله الاالله و الراسخون فی العلم – ال عمران ایه 7- ذالک تاویل مالم تسطع علیه صبرا – کهف ایه 82- لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم – نساء ایه 83- و....

با توجه به نکات مذکور می گوئیم:


اولا روایات بطون بیانگر ظرفیت عمیق و تمام ناشدنی این کتاب اسمانی است بگونه‌ای که در همه زمانها و اعصار پاسخگوی نیازهای انسانها است بنابر این هیچگاه نباید به معانی که تاکنون در زمینه ایات الهی بیان گردیده اکتفا نمود بلکه می‌توان با اندیشیدن درقرآن کریم در همه زمانها بهره برد چنانکه در بیانی از رسول اکرم ص در معرفی قرآن امده است:...وله ظهر وبطن فظاهره حکم وباطنه علم، ظاهره أنیق وباطنه عمیق، له نجوم وعلى نجومه نجوم لا تحصى عجائبه ولا تبلى غرائبه


ثانیا مفاد روایات بطون ان است که همه انسانها در هر مرحله از تفکر و رشد فکر ی که باشند به تناسب ظرفیت شان می‌توانند از قرآن بهره گیرند چنانکه در روایات می خوانیم: أن هذا القرآن مأدبة الله فتعلموا مأدبته ما استطعتم إن هذا القرآن حبل الله وهو النور البین والشفاء النافع عصمة لمن تمسک به ونجاة لمن تبعه الحدیث

و نیز روایت معروف از امام صادق ع: "کتاب الله عز وجل على أربعة أشیاء: على العبارة، والإشارة، واللطائف، والحقائق. فالعبارة للعوام، والإشارة للخواص، واللطائف للأولیاء، والحقائق للأنبیاء " که مراتب فهم قرآن را به تناسب ظرفیت فهم انسانها - عوام، خواص، اولیا و انبیاء - می داند.

مراد از معانی بطون در روایات

درروایتی از پیامبر ص نقل شده است که در ان مراد از معانی بطون بیان شده است. متن روایت بشرح ذیل می‌باشد: برخی از صحابه پیامبرص به ان حضرت اظهار داشتند: یا رسول الله إنا لنجد للقرآن منک ما لا نجده من أنفسنا إذا نحن خلونا - (بهنگام قرائت قرآن حالاتی در شما می بینیم که ان را بهنگام قرائت مان نسبت به قرآن در وجود خویش احساس نمی کنیم ) ان حضرت فرمود :

أجل أنا أقرأه لبطن وأنتم تقرؤونه لظهر (شما ظاهر قرآن را می خوانید اما من باطن انرا می خوانم. سپس از حضرت سئوال شد: یا رسول الله ما البطن ؟ حضرت فرمود: اقرأ أتدبره واعمل بما فیه وتقرؤونه أنتم هکذا وأشار بیده فأمرها


نتیجه انکه شایسته نیست روایات بطون را بگونه‌ای معنا کنیم که مستلزم خروج قرآن کریم از دسترس مردم باشد چنانکه برخی از اخباریین نظیر مولف " الفوائد المدنیه" به چنین برداشت ناصوابی از روایات بطون رسیده و معتقدند که فهم قرآن بدلیل روایات بطون مختص اهل بیت ع می‌باشد بگونه‌ای که دیگران جز از طریق روایات اهل بیت نمی‌توانند به معارف قرآن دست یابند. باید گفت: از دلائل بطلان این تفکر، مخالفت ان با مضامین بسیاری از ایات قرآنی است که همه بشریت را دعوت به تفکر در محتوای این کتاب اسمانی نموده و حتی با اظهار تحدی از مخالفانش می‌خواهد اگر در اعجاز ان تردید دارند سوره ای همانند ان ارائه دهند. از طرفی بر اساس روایات لزوم عرض احادیث به قرآن و عدم مخالفت ان با قرآن ، برداشت مذکور از روایات بطون – که مستلزم عدم دسترسی بشر به قرآن است - مقبول نخواهد بود.


پرسش : ایا تفسیر قرآن و اگاهی از لایه های درونی معانی ان امری تخصصی است ؟

در پاسخ سئوال مذکور باید گفت:


1-همانطو که در مباحث گذشته بیان گردید فهم قرآن دارای مراتبی است که ورود در هر مرتبه ان مستلزم اگاهی از اموری است که فهم ان مرحله بدان بستگی دارد بعنوان نمونه در مرتبه فهم عمومی قرآن، نیاز به اگاهی از مسائل پیچیده اصول فقه و ادبیات عربی و.... نیست درحالی که جهت فهم معانی عمیق قرآن، مقدماتی بیشتری لازم است . بدیهی است درک زیبائی های ادبی و بلاغی قرآن بدون اگاهی از ظرافت های ادبیات عرب ممکن نیست همینطور درک معارف عرفانی وروانشناسی در قرآن کریم بدون اگاهی از اصول روانشناسی و عرفان های مذاهب و ادیان دیگر ممکن نیست.


2- فهم عمیق محتوای هر نوع اثر – مکتوب و غیر مکتوب - ، مستلزم داشتن دانش مربوط به ان امر خواهد بود؛ بنابر این درک و اگاهی از محتوای قرآن کریم نیز همانند سائر کتب و علوم بشری نیازمند مقدمات لازم در ان دانش می‌باشد. درنتیجه تنها کسانی که واجد چنین مقدماتی باشند حق ورود در حوزه قرآن کریم را خواهد داشت. برخی از این مقدمات بشرح ذیل می‌باشد: آشنایى با ادبیات عرب،آگاهى از شان نزول ایات – تاریخ ایات -اگاهی از تاریخ صدر اسلام، اطلاع از علوم قرآن، مثل ناسخ، منسوخ، متشابه و...،آگاهى از احادیث و مراجعه به آنها،اگاهی از قواعد اصول الفقه،پرهیز از پیش داورىبر این اساس هر قدر سطح اگاهی انسان در مقدمات ذکر شده بیشتر و عمیق تر باشد ظرفیتش در فهم دقائق قرآن بیشتر خواهد بود.


نتائج

دراین مقاله امور ذیل اثبات گردید:

1-عمق معارف قرآنی بگونه‌ای است که عجائب و شگفتی های ان بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمانها با تدبر و تعمق و نیزمتمسک شدن بدان برترین حیات علمی، فکری، اجتماعی،سیاسی و...را برای خویش فراهم کند.

2- در ایات و روایات اهل بیت ع به گستره معانی و محتوای قرآنی و نیز سلسله مراتب فهم ان نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است.

3- تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قرآن گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می‌باشد.

4- در منابع روائی فریقین نیز روایاتی وجود دارد که بیانگر ان است که قرآن علاوه بر معانی ظاهری مشتمل بر معانی باطنی نیز می‌باشد بر این اساس مفسران و عالمان علوم قرآنی فریقین، قائل به مراتب متنوع معانی قرآن بوده و معتقدند هر قدر سطح اندیشه انسانها وظرفیت علمی و معنوی شان عمیق تر باشد بهمان نسبت از درک بیشتری در قرآن کریم برخوردار خواهند بود.

پانویس

  1. نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری
  2. طوسی، التبیان في تفسیر القرآن، ج 1صص 3 تا ۵: «... إنه لا يجوز أن يكون فی كلام الله تعالى وكلام نبيه تناقض وتضاد وقد قال الله تعالى: «انا جعلناه قرآنا عربياً» وقال: «بلسان عربی مبين» وقال: «وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه» وقال: «فيه تبيان كل شئ» وقال: «ما فرّطنا فی الكتاب من شئ».
  3. همان: «فكيف يجوز أن يصفه بأنه عربی مبين، وانه بلسان قومه، وانه بيان للناس ولا يفهم بظاهره شئ؟ وهل ذلك إلا وصف له باللغز والمعمى الذی لا يفهم المراد به إلا بعد تفسيره وبيانه؟ وذلك منزه عن القرآن وقد مدح الله أقواما على استخراج معانی القرآن فقال: " ولو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم "، وقال فی قوم يذمهم حيث لم يتدبروا القرآن، ولم يتفكروا فی معانيه: " أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها».
  4. همان: «وقال النبی 6. (انی مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله، وعترتی أهل بيتی) فبين أن الكتاب حجة، كما أن العترة حجة. وكيف يكون حجة ما لا يفهم به شئ؟ وروى عنه 7أنه قال: ( إذا جاءكم عنی حديث، فاعرضوه على كتاب الله، فما وافق كتاب الله فاقبلوه، وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط ) وروی مثل ذلك عن أئمتنا :، وكيف يمكن العرض على كتاب الله، وهو لا يفهم به شئ؟».
  5. طبرسی، مجمع البیان، ج 1ص۴0: «والقول فی ذلك أن الله سبحانه ندب إلى الاستنباط وأوضح السبيل إليه، ومدح أقواما عليه، فقال ( لعلمه الذين يستنبطونه منهم ) وذم آخرين على ترك تدبره، والاضراب عن التفكر فيه، فقال ( أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب اقفالها ) وذكر أن القرآن منزل بلسان العرب فقال: ( إنا جعلناه قرآنا عربيا ). وقال النبی 6: إذا جاءكم عنی حديث فاعرضوه على كتاب الله، فما وافقه فاقبلوه، وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط».
  6. طبرسی، مجمع البیان ج 1ص۴0: «... فبيّن أن الكتاب حجة ومعروض عليه، وكيف يمكن العرض عليه وهو غير مفهوم المعنى؟».
  7. 1 –

منابع