امانت

از ویکی‌وحدت



عنوان مقاله امانت
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران – قم – پژوهشگاه مطالعات تقریبی

این مدخل در دست ویرایش است

واژه‌شناسی لغوی

امانت ضد خیانت است [۱]. و به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب [۲]. گرفته شده و به معنای تأمین امنیت حقی از حقوق به وسیله عهد، وصیت و مانند آن [۳]. یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز می‌دارد. این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود [۴]. و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده می‌شود «امین» [۵]. واژه «امانت»، ضد «خیانت»، مصدر و از ریشه «أمن» به معنای آرامش قلب است. «امین»، به کسی گفته می‌شود که دل، در سپردن چیزی به او احساسِ آرامش کند همچنین به چیزی که سپرده شده نیز «امانت» اطلاق می‌گردد ابن فارس، در معنای «أمَنَ» می‌گوید: همزه و میم و نون، دو اصل [معناییِ] نزدیک به هم دارد: یکی امانت که ضدّ خیانت و به معنای آرامش دل است، و دیگری گواهی دادن. راغب اصفهانی نیز در تبیین معنای «أمَنَ» آورده است: ریشه «أمن»، آرامشِ خاطر و رفع نگرانی است. امن و امانت و امان، در اصل، مصدر هستند و امان، گاهی اسم حالتی است که انسان در آن حالت، آرام است، و گاهی هم اسم چیزی است که انسان با آن، آرامش می‌یابد.[۶].

امانت ولایت

ولایت امیر مؤمنان و اهل‌بیت(ع)، امانت سنگینی است که خداوند بر هستی عرضه کرده و انسان آن را پذیرفته است. آیۀ "عرض امانت"، تفسیرهای مختلفی دارد و در برخی روایات، این امانت به ولایت علی(ع) هم تأویل شده است. آیۀ امانت چنین است: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾[۷]امام صادق(ع) می‌فرماید مقصود از آن ولایت علی(ع) است: هی ولایة أمیر المؤمنین [۸] در آیۀ دیگری که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها وَإِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُموا بِالعَدلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعًا بَصيرًا»؛ [۹]. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست.«خداوند دستور می‌دهد امانت‌ها را به اهلش بسپارید» در روایات متعدّدی آمده که خطاب به امامان است که هرکدام امامت و ودایع امامت همچون کتاب و سلاح و مسؤولیت‌های پیشوایی را به امام بعدی بسپارد. در احادیثی از امام صادق و امام رضا(ع) نقل شده که امانت، همان ولایت است. و حضرت صادق(ع)، امانت را حبّ و ولایت و معرفت محمّد و آل محمد می‌شمارد. ولایت‌پذیری و تحمّل این‌بار عظیم اعتقادی و عملی، ظرفیّت و تعهّدی فراوان می‌طلبد. انسان‌ها نیز برخی امانت‌دار خوبی نبودند و به وظیفۀ خود نسبت به این امانت الهی، عمل نکردند.[۱۰].

ادای امانت

قرآن در آیات متعدد از امانتهایی که خداوند در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. در قرآن کریم آمده است:﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۱۱]«و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند». همچنین می‌فرماید:﴿... فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ﴾[۱۲]؛«...و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید». از پیامبر(ص) نیز روایت است: «مردم در دنیا مانند مهمان‌اند و آنچه در اختیار دارند، مانند امانت است، مسافر، رفتنی است و امانت هم پس گرفتنی» [۱۳]. از نظر عقل و منطق، راستی و درستی و پس دادن به موقع امانات، کاری ارزشمند و لازمه انسانیت است که فطرت پاک انسان‌ها پایبندی به آن را طالب و از خیانت در امانت، سخت منزجر است. لزوم رد امانت حکمی ثابت و همیشگی است و در هیچ شرایطی تغییر نمی‌کند. رد امانت از مستقلات عقلیه است... و حکم شرع در این مورد، حکم ارشادی است.[۱۴] یکی از جلوه‌های ادای حق، ادای امانت افراد است. انسان باید امانت را از هر کس که می‌گیرد، به او باز پس دهد. از سوی دیگر، امانت‌داری، یکی از مصادیق روشن عهد است که مورد تأکید قرار گرفته و در بعضی آیات، در کنار عهد ذکر شده است"[۱۵]. اهمیت این موضوع به حدی است که شهید ثانی می‌گوید: "ادای امانت هر کس، حتی اگر کافر حربی باشد در اولین وقت امکان، اگر مطالبه کند واجب است". به وسیله امانت است که کلیه حقوق اعم از حقوق خدا و خلق و حقوق فرد و اجتماع حفظ شده و وظایف و مسئولیت‌ها به نحو طبیعی، انجام داده می‌شود و در نتیجه، اجتماع از خطر حیف و میل شدن حقوق مردم، مصون می‌گردد.[۱۶]. بعضی از پیامبران الهی ملقب به امین بودند و خداوند در مقام تعریف انبیا، آنان را به عنوان رسول امین یا "ناصح امین" معرفی می‌کند. آنچه که سبب شد پیامبر(ص) قبل از بعثت نزد خدیجه اعتبار خاص پیدا کند، راستی و درستی و امانت‌داری او بود همچنین یکی از دلایل مقام والای امام علی(ع) نزد پیامبر(ص) راستگویی و ادای امانت ایشان بود[۲۸]. آنچه از آموزه‌های دینی فهمیده می‌شود، این است که تمام سرمایه‌های مادی و معنوی انسان، از جمله فرزند، پول و مقام، اسرار و رازها، حکومت، شخصیت علمی، سیاسی و فرهنگی، امانت الهی به شمار می‌روند که به دست انسان سپرده شده و آدمی موظف به حفظ و نگهبانی از آنهاست تا به اهلش برگرداند و تنها موجودی که بار امانت الهی را بر دوش گرفت، "انسان" بود. از فواید امانت‌داری، می‌توان به حاکم شدن فضای اعتماد به یکدیگر، گسترش امنیت و آسایش، تحکیم جایگاه اجتماعی افراد، زندگی شاد، کامل شدن ایمان و فضایل اخلاقی، محبوبیت نزد خدا و خلق، تقویت اعتماد به نفس در افراد، هماهنگی با انبیا و اولیا، مأیوس شدن شیطان، رستگاری در قیامت، وحدت و همدلی، جلب ثروت، دفع بدبینی، آرامش روحی و روانی، و صفا و صمیمت اشاره نمود. امانت‌داری فقط در حفظ اموال نیست، بلکه اسرار و ناموس را هم شامل می‌شود، زیرا که امانت‌داری در اموال آسان‌تر از اسرار است و این دو آسان‌تر از امانت‌داری در ناموس است. نکته آخر اینکه قبول یا رد امانت تا قبل از تحویل گرفتن آن، در اختیار انسان است و بایستی در ابتدا قدری بیندیشد و اگر توان ادای آن را در خود نمی‌یابد، از اول آن را نپذیرد و در جایگاه شریف امانت‌داری وارد نشود، زیرا در این صورت ممکن است به سبب سهل‌انگاری یا ناتوانی و بی‌ارادگی به این اصل مهم اخلاقی پشت پا بزند. [۱۷]. اهمیت و جایگاه امانت انواع امانت احکام امانت امانتداری آثار و ثمرات امانتداری امانت الهی آیه امانت

امانت در فرهنگ قرآن

آیات امانت در شش سوره قرآن قرار دارند: با لفظ: ﴿أَمَانَتَهُ﴾ در آیه ۲۸۳ سوره بقره، و با لفظ: ﴿الْأَمَانَاتِ﴾ در آیه ۵۸ سوره نساء، و با لفظ: ﴿أَمَانَاتِكُمْ﴾ در آیه ۲۷ سوره انفال، و با لفظ: ﴿أَمَانَاتِهِمْ﴾ در آیه ۸ سوره مؤمنون و در آیه ۳۲ سوره معارج، و با لفظ: ﴿الْأَمَانَةَ﴾ در آیه ۷۲ سوره احزاب آمده‌اند که ما در اینجا تنها به بررسی آیات مشتمل بر الفاظ: ﴿الْأَمَانَةَ﴾ و ﴿الْأَمَانَاتِ﴾ در سوره‌های احزاب و نساء که هر دو هم در مدینه نازل شده‌اند و ترتیب نزولی و مصحفی آنها ترتیب واحدی است، می‌پردازیم. لذا بعد از تنظیم آیات، به تحقیق در معنا، و سپس به بررسی تفسیری آنها از کتب تفسیر و تفاسیر روایی علمای شیعه و اهل تسنن پرداخته و سرانجام هم با فضل الهی و با استناد به آیات در آنها تدبّر می‌کنیم.[۱۸]

در معنای امانت

راغب در مفردات فرموده: اصل اَمن، آرامش نفس و نابودی خوف است. امن، امانة و امان، در اصل مصدرند، و امان گاهی اسم است برای حالتی که انسان در آن در آرامش است، و گاهی اسم است برای آنچه انسان نسبت به آن، آرامش دارد: ﴿وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ﴾[۱۹]«و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید». یعنی آنچه را مورد آرامش شما است، و ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ را گفته‌اند که آن کلمه “توحید” است، و گفته‌اند: “عدالت” است، و گفته‌اند: “حروف تهجّی” است، و گفته‌اند: آن “عقل” است، و عقل، صحیح است؛ زیرا عقل همان چیزی است که با حصول آن معرفت به توحید حاصل گردد و عدالت جاری شده و حروف تهجّی آموخته شود، بلکه با حصول عقل، آنچه را یادگیری آن بر عهده انسان است، او خواهد توانست بیاموزد، و عمل‌نمودن به آنچه را که حُسن انجام آن در تعهّد انسان است، تحقق بخشد و به واسطه آن است که بر بسیاری از آفریده‌ها برتری پیدا کند[۳۲]. فخرالدین در مجمع‌البحرین فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا... ﴾، فرموده: گفته‌اند: مراد از ﴿الْأَمَانَةَ﴾ طاعت است و گفته‌اند: مراد از آن، عبادت است و روایت شده که: علی(ع) چون وقت نماز می‌رسید، "يَتَمَلْمَلُ‏ وَ يَتَزَلْزَلُ": بی‌تابی نموده و به خود می‌لرزید. (پس) به او گفتند: یا امیر المؤمنین! شما را چه می‌شود؟ آن بزرگوار فرمود: "جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- ﴿فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾، و عرضها علی الجمادات، و اباؤها و اشفاقها مجازٌ". اما حمل امانت، مانند قول توست که می‌گویی فلانی حامل امانت و حمل‌کننده آن است؛ می‌خواهد آن را به صاحبش ادا نکند تا از عهدش خارج کند؛ زیرا امانت مانند: سوار است برای کسی که امانت دارد. پس چون آن را ادا نمود، سواری نیست تا او را محافظت کند و او دیگر حامل آن امانت نیست و معنای ﴿فَأَبَيْنَ﴾؛ یعنی ادا نکردند آن را و انسان (هم) ادا نکرد، جز این که حمل‌کننده آن بود، پس آن را ادا ننمود. در معنای ﴿عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ در مجمع البیان بر اقوالی اختلاف نمودند: یکی از آن اقوال این است که مراد، العرض علی اهلها است که مضاف حذف شده و مضاف‌الیه جای آن قرار گرفته است، و با عرضه‌نمودن امانت بر آنها، آنان دانستند که در تضییع امانت، گناهی بزرگ است؛ هم‌چنان که در ترک او امر خدای متعال و احکام او، گناه عظیم است. پس خدای متعال جرأت انسان را بر معاصی، و ترس ملائکه را از آن بیان نمود. پس معنا چنین می‌شود: انا عرضنا الأمانة علی أهل السموات و الأرض و الجبال و الملائکة و الانس و الجن فابین ان یحملنها: پس ابا نمودند اهل آنها که حمل کنند ترک آن را و کیفر آن را و گناه در آن را، و ﴿أَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾: ترسیدند اهل آنها از حمل آن و انسان آن را حمل نمود، ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا﴾، نسبت به ارتکاب گناهان، ﴿جَهُولًا﴾ به جایگاه امانت و استحقاق کیفر بر خیانت در آن [۲۰]. در فرهنگ لغات آمده که: اَمُنَ، يأمُنُ، اَمانَةً: مورد اعتماد و اطمینان قرار گرفت، و ضد خائن [۲۱]. در فرهنگ عمید هم آمده است: و امانت به فتح همزه و نون؛ یعنی امین‌بودن، راستی و درستکاری، ضد خیانت، و نیز به معنای ودیعه و چیزی که به کسی بسپارند که از آن نگاهداری کند و جمع آن، امانات است. شیخ طوسی در تفسیر تبیان فرموده: امانت عبارت از آن عقدی است که وفای به آن لازم می‌گردد، (هرگاه از آن چیزهایی باشد که شأن آن سپردن به صاحبش باشد [۲۲] علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در معنای امانت گفته است: هرگاه چیزی را به ودیعه نزد کسی بسپارند تا از آن چیز محافظت کند، سپس آن را به صاحبش بازگرداند (به آن امانت گویند)، و این امانتی که در آیه ۷۲ احزاب: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾، ذکر شده، چیزی است که خدای متعال به انسان سپرده تا آن را برای سلامت و در راه راست و مستقیم‌بودن خودش، محافظت کند و سپس آن را به خدای سبحان همان‌طور که به ودیعه به او سپرده، بازگرداند [۲۳].

انواع امانت

امانتهایی که به دیگری سپرده می‌شود از جهت صاحب امانت دو قسم است:

← امانتهای الهی

قرآن در آیات متعدد از امانتهایی که خداوند در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. خداوند در آیه ۷۲ احزاب می‌فرماید:ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم؛ ولی آن‌ها از پذیرش آن امتناع کردند؛ ولی انسان آن را بر دوش کشید:«اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّموتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها و حَمَلَهَا الاِنسنُ»)[۱]مراد از امانت خدا در این آیه به نظر برخی ولایت الهی ، دین حق ، واجبات و محرمات خدا، اطاعت از خدا، نماز و روزه [۲] [۳] [۴] است. برخی نیز مقصود از آن را عقل یا جمله «لا إله إلاّ اللّه» دانسته و عده‌ای گفته‌اند:مراد اعضای بدن انسان است که خداوند به عنوان امانت در اختیار انسان نهاده است و انسان باید آن‌ها را در راهی که خدا دستور داده به‌کار گیرد. [۵] [۶] [۷] در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) امانت در آیه فوق بیش‌تر به ولایت، ولایت امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، ولایت تمامی ائمه و امامت [۸] [۹] [۱۰] تفسیر شده است.

← اقوال مختلف در مورد عرضه امانت بر آسمانها و زمین

در مورد عرضه امانت بر آسمانها و زمین و علت امتناع آن‌ها و پذیرش انسان نیز اقوال گوناگونی در میان مفسران مطرح است.

←← قول اول

برخی گفته‌اند:مقصود عرضه امانت بر اهل آسمان و زمین است، زیرا آسمان و زمین جماد بوده و جماد تکلیفی ندارد. [۱۱] [۱۲] برخی در تأیید این نظریه گفته‌اند:خودداری آسمان و زمین از حمل امانت به معنای عدم وجود استعداد پذیرش امانت در آسمان و زمین بوده است. [۱۳]

←← قول دوم

عده‌ای دیگر برآن‌اند که امانت بر خود آسمان و زمین عرضه گردیده و جهت امتناع ضعف و ناتوانی آسمان و زمین و کوچک شمردن خود از پذیرش آن بوده است؛ اما انسان آن را پذیرفت؛ ولی حق این امانت را ادا نکرد، به همین جهت خداوند وی را ظالم و جاهل شمرد [۱۴] [۱۵] :«اِنَّه کانَ ظَلومًا جَهولا» [۱۶]

←← قول سوم

قول دیگر این است که « عقل » در تقدیر باشد، بر این اساس معنای آیه این خواهد بود که اگر آسمان و زمین عاقل بودند به جهت عظمت امانتهای الهی و ترس از کوتاهی در انجام آن از پذیرش این امانتها امتناع می‌کردند؛ ولی انسان با ظلم به خویشتن و جهل از واقعیت امر ترسی به خود راه نداد و این امانت را پذیرفت. [۱۷]

← امانتداری در قرآن

قرآن در آیاتی دیگر فرشته وحی را در آوردن قرآن به امانتداری متصف کرده است:«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمین» [۱۸][۱۹] یا پیامبران خود را به عنوان فرستاده‌ای امین به مردم معرفی کرده‌اند:«اِنّی لَکُم رَسولٌ اَمین» [۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵] از این آیات به دست می‌آید که قرآن و کتب آسمانی و شرایع الهی از دیگر امانتهای خداوند است که برای ابلاغ آن به مردم به جبرئیل و انبیای الهی سپرده شده است.

← شان نزول آیه ۲۷ سوره انفال

در آیه ۲۷ انفال نیز قرآن مسلمانان را از خیانت به خدا برحذر داشته است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّه» [۲۶] با توجه به شأن نزول آیه که مورد افشای اسرار از سوی ابولبابه است [۲۷] [۲۸] [۲۹] اسرار مسلمانان می‌تواند مصداق بارز امانت خدا در این آیه باشد. برخی نیز مقصود از خیانت در امانت خدا را ترک واجبات دانسته [۳۰] و بعضی دیگر گفته‌اند:مراد غنایم جنگی است که در دست مسلمانان بوده یا مقصود همه تکالیف الهی است. [۳۱]


=== امانتهای الهی ===

اموالی که در اختیار انسان قرار دارد از دیگر امانتهای الهی است، بر همین اساس قرآن از این اموال به مال خدا یاد کرده و به مسلمانان توصیه کرده که با آن، به بردگان در راه آزادی خویش کمک کنند:«والَّذینَ یَبتَغونَ الکِتبَ مِمّا مَلَکَت اَیمنُکُم فَکاتِبوهُم اِن عَلِمتُم فیهِم خَیرًا وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذی ءاتکُم» [۳۲] و در آیه‌ای دیگر همه انسانها را جانشینان خدا در این اموال دانسته و به آنان سفارش می‌کند که از این اموال در راه او انفاق کنند:«واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیهِ»، [۳۳] ازاین‌رو انسان باید این اموال را در راهی صرف کند که صاحب اصلی آن اجازه داده است، چنان‌که امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) فرمود:وقتی مال از آن خداست آن را جز در راه خدا مصرف نکن. [۳۴] [۳۵]

امانتهای مردم

بخش دیگر امانتهایی است که انسانها به یکدیگر می‌سپارند:«فَاِن اَمِنَ بَعضُکُم بَعضًا» [۳۶] و امانتگذار در این قسم گاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، امام (علیه‌السلام) و حاکم اسلامی و گاه مردم عادی‌اند.

← اقوال مختلف در باره آیه ۲۷ سوره انفال

در آیه ۲۷ انفال قرآن مسلمانان را از خیانت به پیامبر و امانتهای خود برحذر داشته است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا... الرَّسولَ و تَخونوا اَمنتِکُم» [۳۷]که به نظر مفسران مقصود از امانتهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، اسرار آن حضرت است که در نزد مسلمانان قرار داشت. [۳۸]برخی نیز مراد از آن را سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و... یا اوامر و نواهی آن حضرت [۳۹] [۴۰] دانسته‌اند.به نظر برخی مراد از امانت پیامبر غنایم جنگی است که آن حضرت در دست مسلمانان قرار داده که قرآن به مسلمانان فرمان می‌دهد که قبل از قسمت در آن خیانت نکنند [۴۱] و مقصود از امانت مردم:«اَمنتِکُم» اموال و اسراری است که افراد در نزد یکدیگر به امانت می‌گذارند. [۴۲]برخی نیز گفته‌اند:مراد از امانت مردم در این آیه اعمال و عباداتی است که خدا و رسول در اختیار مردم گذاشته‌اند که در حقیقت همان امانتهای خداست. [۴۳] [۴۴] [۴۵]

← اقوال مختلف درباره آیه ۷۵ سوره آل عمران

در آیه ۷۵ آل‌عمران نیز از اموال و پول فراوان یا اندک به عنوان امانت مردم یاد شده و اهل کتاب در نگهداری این امانتها به دو دسته امین و غیر امین تقسیم شده‌اند:«و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لا یُؤَدِّهِ اِلَیکَ» [۴۶] مقصود از این دو گروه به نظر برخی، یهودیان هستند که برخی از آنان امانتدار و گروهی دیگر خائن به امانات بودند [۴۷] [۴۸] اما قول دیگر این است که مراد از امانتداران مسیحیان و مقصود از غیر امانتداران یهودیان هستند که خیانت در امانت غیر همکیشان خود را جایز شمرده و این عمل را به خداوند نسبت می‌دادند. [۴۹] [۵۰] [۵۱] قول دیگر این است که امانتداران یهودیانی هستند که اسلام آورده‌اند و خیانتکاران کسانی هستند که به شریعت خود مانده و طبق عقیده خود نسبت به امانت غیر یهود احساس مسئولیتی ندارند. [۵۲]

← انواع امانت های مردم از دیدگاه قرآن

امانت مردم گاه می‌تواند یک انسان باشد، چنان‌که برادران یوسف از آن جهت که پدرشان آنان را امین بر یوسف نمی‌دانست وی را سرزنش کردند:«قالوا یاَبانا ما لَکَ لا تَأمَنّا عَلی یوسُفَ واِنّا لَهُ لَنصِحون» [۵۳] و با معرفی خود به وصف امانتداری خواستار به همراه بردن یوسف شدند:«اَرسِلهُ مَعَنا غَدًا یَرتَع ویَلعَب واِنّا لَهُ لَحفِظون» [۵۴] ولی پس از به همراه بردن یوسف به عهد خود در حفظ او وفا نکردند، [۵۵] ازاین‌رو وقتی آنان برای بار دیگر بنیامین را برای همراهی خود از پدر طلب کردند [۵۶] آن حضرت آنان را به سبب خیانت پیشین امین بر وی ندانست:«قالَ هَل ءامَنُکُم عَلَیهِ اِلاّ کَما اَمِنتُکُم عَلی اَخیهِ مِن قَبلُ» [۵۷] و از آنان وثیقه‌ای اطمینان آور خواست و پس از گرفتن وثیقه ، بنیامین را به آنان سپرد. [۵۸] گاه نیز امانت انسانها، مسئولیتها و مقامهای دنیوی است، بر همین اساس دختران شعیب به پدر پیشنهاد کردند که برای برعهده گرفتن چوپانی و دیگر کارهای آنان موسی را به اجیری بگیرد، زیرا او مسئولیت‌پذیر و امانتدار است:«قالَت اِحدهُما یاَبَتِ استَجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ استَجَرتَ القَویُّ الاَمین» [۵۹] یوسف (علیه‌السلام) نیز بدان جهت که خود را در احراز مسئولیتها امانتدار می‌دانست به عزیز مصر پیشنهاد کرد که مسئولیت خزانه‌داری وی را بر عهده گیرد:«قالَ اجعَلنی عَلی خَزائِنِ الاَرضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیم» [۶۰] و نیز آنگاه که سلیمان اراده کرد مأموریت آوردن تخت بلقیس را به یکی از مأموران خود بسپارد یکی از جنیان با این استدلال که فردی قوی و امانتدار است برای پذیرش این مسئولیت پیشگام گردید:«واِنّی عَلَیهِ لَقَویٌّ اَمین» [۶۱] همچنین از دیگر امانتهای بشری حفظ اسرار خانوادگی است که زن و شوهر باید به آن ملتزم باشند، ازاین‌رو قرآن یکی از اوصاف زنان شایسته و مؤمن را رازداری آنان برشمرده است:«فالصّلِحتُ قنِتتٌ حفِظتٌ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ» [۶۲]

فهرست منابع [ویرایش]

الاختصاص؛ الامالی، صدوق؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التعریفات؛ تفسیرالتحریر و التنویر؛ التفسیر الکاشف؛ تفسیر نورالثقلین؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ دعائم الاسلام؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ فقه الصادق (علیه‌السلام)؛ فقه القرآن، راوندی؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی؛ الکافی؛ کتاب الخلاف؛ الکشاف؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مستدرک الوسائل؛ مسند احمد بن حنبل؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ المغنی والشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ وسائل الشیعه.

پانویس

[ویرایش]

۱. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ۲. ↑ جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶۶۹؛ ۳. ↑ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۵۸۴ ۵۸۵؛ ۴. ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳. ۵. ↑ التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۲۳۵؛ ۶. ↑ تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۳؛ ۷. ↑ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۲. ۸. ↑ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۷۹ ۲۸۳؛ ۹. ↑ البرهان، ج ۴، ص۴۹۹ ۵۰۲؛ ۱۰. ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳ ۳۱۴. ۱۱. ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۵؛ ۱۲. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵. ۱۳. ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۹. ۱۴. ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۵؛ ۱۵. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵. ۱۶. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ۱۷. ↑ مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۵۸۶. ۱۸. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳. ۱۹. ↑ تکویر/سوره۸۱، آیه۱۹ ۲۱. ۲۰. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۷. ۲۱. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۵. ۲۲. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴. ۲۳. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۲. ۲۴. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۸. ۲۵. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۶۸. ۲۶. ↑ انفال/سوره۸، آیه۲۷. ۲۷. ↑ جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۲۲۹۳؛ ۲۸. ↑ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴؛ ۲۹. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵. ۳۰. ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۴. ۳۱. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵. ۳۲. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۳. ۳۳. ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۷. ۳۴. ↑ تحف العقول، ص ۲۶۷؛ ۳۵. ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۶۴. ۳۶. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۸۳. ۳۷. ↑ انفال/سوره۸، آیه۲۷. ۳۸. ↑ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۵۱. ۳۹. ↑ جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ ۲۹۵؛ ۴۰. ↑ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴. ۴۱. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵. ۴۲. ↑ المیزان، ج ۹، ص ۵۵. ۴۳. ↑ المیزان، ج ۹، ص ۵۵. ۴۴. ↑ جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ ۲۹۵؛ ۴۵. ↑ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴. ۴۶. ↑ آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۵. ۴۷. ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۰؛ ۴۸. ↑ المنیر، ج ۳، ص ۲۶۶. ۴۹. ↑ الکشاف، ج۱، ص ۳۷۵؛ ۵۰. ↑ مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۷۷؛ ۵۱. ↑ فقه القرآن، ج ۲، ص ۶۱. ۵۲. ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۶۲. ۵۳. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱. ۵۴. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۱۲. ۵۵. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۱۵ ۱۸. ۵۶. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۶۳. ۵۷. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴. ۵۸. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴. ۵۹. ↑ قصص/سوره۲۸، آیه۲۶. ۶۰. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۵۵. ۶۱. ↑ نمل/سوره۲۷، آیه۳۹. ۶۲. ↑ نساء/سوره۴، آیه۳۴.


واژه‌شناسی لغوی امانت ضد خیانت است[۲]. و از "ا ـ م ـ ن" به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب[۳] گرفته شده و به معنای تأمین امنیت حقی از حقوق به وسیله عهد، وصیت و مانند آن[۴] یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز می‌دارد[۵]. این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود امانت[۶] و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده می‌شود «امین»[۷]گویند[۸]. امانت الهی در قرآن قرآن در آیات متعدد از امانت‌هایی که خداوند در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. خداوند در آیه ۷۲ سوره احزاب می‌فرماید: ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم؛ ولی آنها از پذیرش آن امتناع کردند؛ ولی انسان آن را بر دوش کشید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾[۹] مراد از امانت خدا در این آیه به نظر برخی ولایت الهی، دین حق، واجبات و محرمات خدا، اطاعت از خدا، نماز و روزه [۱۰] است. برخی نیز مقصود از آن را عقل یا جمله "لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ " دانسته و عده‌ای گفته‌اند: مراد اعضای بدن انسان است که خداوند به عنوان امانت در اختیار انسان نهاده است و انسان باید آنها را در راهی که خدا دستور داده به‌کار گیرد[۱۱]. در روایات اهل ‌بیت(ع) امانت در آیه فوق بیشتر به ولایت، ولایت امیرمؤمنان(ع)، ولایت تمامی ائمه(ع) و امامت [۱۲]تفسیر شده است[۱۳]. امامان معصوم(ع)؛ امانت‌های نگهداری شده خداوند واژه "امانت" و واژه "محفوظ" کلماتی روشن و بی‌نیاز از تفسیر‌اند. آنچه باید مورد بحث قرار گیرد، معنای ترکیبی آن است؛ یعنی باید دید مراد از "امانت محفوظه" چیست؟ شارحان زیارت جامعه کبیره چند معنا برای این جمله ذکر کرده‌اند[۱۴]: امامان معصوم(ع) امانت‌های الهی در دست مردم هستند. آنان " وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" هستند. بر مردم است که امانتدار شایسته‌ای باشند و وظیفه خود را در قبال آنان انجام دهند[۱۵]. مودّت آنان، هم در قلب باشد و هم در بیرون ابراز شود[۱۶]. به سیره قولی و فعلی آنان تمسّک شود[۱۷]. ولایت آنان در عمل پذیرفته شود[۱۸]. آنان الگوی عملی انسان در زندگی باشند[۱۹]. بر آنان صلوات فرستاده شود[۲۰]. به یاد آنان باشند[۲۱]. در شادی آنان شاد و در اندوه آنان اندوهگین باشند[۲۲]. اینها بخشی از وظایفی است که ما در پیشگاه اهل بیت (ع) داریم[۲۳][۲۴]. شما همان امانتی هستید که بر آسمان‌ها و زمین عرضه شد، آنان از پذیرش آن امانت سرباز زدند و انسان آن را پذیرفت[۲۵][۲۶]. مرحوم علامه مجلسی بعید نمی‌داند که در نسخه اصل " الْأَمَانَةِ الْمَعْرُوضَةِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" باشد. روایات فراوانی از اهل بیت(ع) گویای آن است که مقصود از این امانت، ولایت معصومین(ع) است[۲۷][۲۸]. مراد این است که: شما امامان معصوم(ع) امانتی هستید که در کنار کتاب خدا حفظ شده‌اند و تا دامنه قیامت در کنار قرآن خواهید بود[۲۹]. آن‌که اهل بیت(ع) امانتداران شایسته امانت امامت‌اند که آن را در هر شرایطی حفظ کردند و از آسیب، در امان نگهداشتند؛ هر امامی با تمام توان خویش کیان امامت را حفظ کرده آن را به امام بعدی خود سپرده است[۳۰]. در روایتی که در ذیل آیه ۵۸ از سوره نساء از حضرت امام صادق(ع) رسیده حضرت فرمود: "خداوند، امام را امر کرده که آنچه را نزد اوست، به امام بعد از خودش داده و به ائمه(ع) امر کرده که به عدالت حکم کنند و به مردم امر کرده تا از آنان اطاعت کنند"[۳۱][۳۲]. آنان در سخت‌ترین شرایط با مایه گذاشتن از جان و تمامی سرمایه‌های در اختیار خود، به پاسداری از "ولایت" -که روح و جان اسلام است- پرداخته‌اند. سلام بر امامان معصوم(ع) که امانت "امامت و ولایت را پاسداری و حفظ کردند[۳۳]. واژه شناسی لغوی "امناء" جمع "امین" است. کتاب‌های لغت واژه "امین" را چنین معنا کرده‌اند: "کسی که در امانت خیانت نمی‌کند، مورد اطمینان و درستکار است"[۳۴] واژه "رحمان" واژه‌ای است که در قرآن کریم ۵۷ بار خداوند به آن خوانده شده و "رحيم" به همراه واژه‌های: توّاب: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ﴾[۳۵]، رئوف﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ﴾[۳۶]، غفور: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۳۷]، ودود: ﴿وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ﴾[۳۸]، ربّ﴿سَلامٌ قَوْلا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ﴾[۳۹]، عزیز: ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾[۴۰] و برّ: ﴿إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ﴾[۴۱] آمده است. "رحمان" گویای رحمت گسترده ذات مقدّس ربوبی است که در قرآن از این رحمت با واژه‌های دیگر مثل: رحیم، ارحم الراحمین، ودود، رئوف، لطیف و صفی یاد شده است. جهان در پوشش رحمت گسترده ذات مقدّس ربوبی است و جلوه‌ای از رحمت گسترده‌اش "مِهْری" است که بین بندگانش دایر کرده است؛ مهر مادر به فرزند و بالعکس، مهر پدر به فرزند و بالعکس، مهر زوجین به یکدیگر، مهر برادران به یکدیگر. جالب این‌جاست که در روایتی از مولا علی (ع) نقل شده است که این همه مهربانی، یک صدم مهر ربوبی است: خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از رحمت او این است که یک صد شاخه رحمت آفریده، یکی از آن را بین تمام بندگان تقسیم کرده و به واسطه آن مردم نسبت به یکدیگر مهربانند و مادر نسبت به فرزند خود مهر می‌ورزد ... در روز قیامت این رحمت را به ۹۹ قسمت دیگر اضافه می‌کند و با همه آنها امّت پیغمبر اسلام را مشمول رحمتش قرار می‌دهد[۴۲] امامان معصوم(ع) امنای خدای رحمان‌اند. از کانال این امناست که رحمت خداوند شامل حال بندگان می‌گردد.[۴۳] تفسیر امانت در عرصه تکوین در "عرصه تکوین" ائمه معصومین (ع) "واسطه فیض‌اند". امام زین العابدین(ع) فرمود: "به برکت ماست که باران نازل می‌شود و رحمت الهی منتشر می‌گردد و زمین برکاتش را خارج و ظاهر می‌سازد و اگر ما نبودیم زمین اهلش را فرو می‌برد"[۴۴] نظام موجود جهان هستی و قانون حاکم بر آن، "قانون اسباب و مسبّبات" است. امام صادق(ع) فرمود: "مشیّت الهی بر این تعلق گرفته است که تمام چیزها با علل و اسباب طبیعی خود جریان پیدا کند، لذا برای هر چیزی، سببی قرار داده است".[۴۵] انسان تشنه با آشامیدن آب خنک، سیراب می‌گردد، سرمازده، با حرارت‌زایی آتش، گرم می‌شود، دارو در بهبودی بیمار اثر می‌گذارد و مادّه سمّی، آدم سالم را به خطر می‌افکند. در بهاران، از ابر، باران فرو می‌ریزد و آن آب به زمین نیرو بخشیده، انواع گیاهان را می‌رویاند، حیوان از نبات تغذّی نموده و خود نیز سبب بقا و ادامه حیات انسان می‌گردد[۴۶] در باور مسلمین این عقیده نهادینه شده که نباید "اسباب" را محدود به اسباب و وسایل مادّی دید، از این زاویه است که واسطه فیض بودن امامان معصوم(ع) در عرصه معنوی واضح می‌گردد. آنان در این عرصه امانتدارند و این "واسطه‌گری" را آن‌چنان که خداوند دستور داده انجام می‌دهند. گرچه بر این مطلب بارها تأکید کرده‌ایم که این "واسطه بودن" به اذن خداوند تبارک و تعالی است. این همه تأکید بدان جهت است که پیوسته بر این نکته تأکید کنیم که ما، در نهایت عشق به معصومین (ع)، هرگز آنان را از حدّی که خود تعیین کرده‌اند، بیرون نبرده، این گل‌های بی خار جهان هستی را "بندگان صالح خداوند" می‌دانیم، این در "عرصه تکوین".[۴۷] تفسیر امانت در عرصه تشريع اما در "عرصه تشریع"، امامان معصوم(ع) امنای خداوند بوده، نگهبان دین او هستند. اگر پاسداری این پاسداران گلستان دیانت نبود، بی تردید دشمنانی که تمام همّت خود را در جهت نابودی دین به کار گرفته بودند، کامروا می‌شدند، ولی حضور این نگهبانان شایسته دین بود که آنان را ناکام گذاشت. پیامبر اکرم(ص) به امام علی ابن ابی‌طالب(ع) فرمود: "یا علی! من و تو و دو فرزندت حسن و حسین و نُه فرزند از فرزندان امام حسین(ع) و ارکان دین و پایه‌های اسلام هستیم؛ هرکس مطيع ما باشد، نجات می‌یابد و هرکس از ما جدا شود، سرانجامش جهنّم است"[۴۸] امام رضا(ع) در ضمن ویژگی‌هایی که برای امام معصوم (ع) می‌شمرد این است که: "او دلسوز بندگان خدا و حافظ دین خداست"[۴۹] بی‌تردید اگر امامان معصوم(ع) نبودند که از مکتب پیامبر حراست کنند، از دین جز مطالبی سطحی و خرافات، چیزی باقی نمی‌ماند و دقیقاً اسلام به همان سرنوشتی مبتلا می‌شد که اکنون مسیحیت و یهودیت به آن مبتلا گشته است. دشمنان خارجی و نفوذي‌ها تمام همّت خود را برای تحریف این مکتب به کار گرفتند، اما پاسداری نگهبانان اصیل اسلام؛ یعنی امامان معصوم (ع) آنان را ناکام گذاشت. مناسب است در این‌جا تنها به یک چهره غارتگر فرهنگی اشاره داشته باشم، او "کعب بن ماتع" معروف به "کعب الأحبار" است. وی یکی از بزرگترین دانشمندان یهود محسوب می‌شد. در عصر ابوبکر به ظاهر، اسلام را پذیرفت. او به مدینه آمده بود تا از آنجا به بیت المقدس رفته، در آن‌جا سکونت گزیند، ولی عمر به او اصرار کرد تا در مدينه بماند. او هم تا زمان عثمان در مدینه ماند، سپس به شام رفت و به معاویه پیوست! تمام تلاش کعب الأحبار، نشر اخبار یهود بین مسلمانان بود و در این باره روایات دروغین فراوانی نشر داد، از جمله آن‌که گفت:"خانه کعبه هر روز صبحگاهان برای بیت المقدس سجده می‌کند!!"[۵۰] جالب این‌جاست که این روایت را برای امام باقر(ع) خواندند و گفتند: "کعب الأحبار راست گفته است!". حضرت فرمود: "دروغ گفتی و کعب الأحبار چون تو دروغ گفت"[۵۱]. "کعب الأحبار" در پی آن بود که یهودیّت را میان مسلمانان نشر داده و ارزش‌های آن را به عنوان ارزش‌های اسلامی جا بزند. او با تربیت شاگردانی، همانند ابوهریره دوسی، شبیخون گسترده فرهنگی را به مکتب اسلام سامان داد. کعب الأحبار می‌کوشید به ابوهریره -که از عصر معاویه به بعد اهمّیّت یافت- تعليمات خاصّی بدهد و او را با بینش یهودی سیراب سازد. ابوهریره، علاوه بر روایات فراوانی که بدون نام از "کعب" نقل می‌کند، در مواردی هم به وضوح نام کعب را هم می‌برد.[۵۲] ابن کثیر می‌گوید: "ابوهریره در روایت کردن، تدلیس می‌کرد؛ یعنی آنچه از پیامبر (ص) شنیده و آنچه از کعب شنیده بود، برای مردم تعریف می‌کرد اما روایت کعب را از روایت پیامبر (ص) جدا نمی‌ساخت و معلوم نمی‌کرد".[۵۳] احمد بن حنبل در مسند خود روایت کرده که: "ابوهریره، حدیثی را روایت کرد، حاضران به او گفتند: این را که نقل کردی از پیامبر (ص) بود یا از کیسه خودت می‌باشد؟ ابوهریره گفت: از کیسه خودم می‌باشد!!".[۵۴] با این که ابوهریره در سال هشتم هجرت، مسلمان شد و کمتر از دو سال در خدمت پیامبر (ص) بود، تنها در مسند بقی بن مخلد اندلسی ۵۳۷۴ حدیث از وی نقل شده است! او آن‌قدر دروغ‌پردازی کرد که عمر او را از نقل حديث ممنوع کرد و گفت: "اگر از نقل حدیث دست نکشی، تو را به سرزمین دوس (که وطن اصلی‌اش بود) تبعید خواهم کرد".[۵۵] مولا علی (ع) فرمود: "دروغ پردازترین کسان بر پیامبر (ص) ابوهریره است"[۵۶] این عنصر فاسد، دست پروریده کعب است. و از این‌گونه عناصر نفوذی پس از پیامبر (ص) فراوان بودند که روایتشان بخصوص در کتب اهل سنّت، فراوان است. این خدمت بزرگ امامان معصوم(ع) بود که در ابعاد مختلف، به تبیین اسلام پرداخته و به صورت شفّاف، اسلام ناب را از آنچه به اسم اسلام برای مردم مطرح می‌کردند، روشن نمودند. اگر بخواهیم نمونه‌های آن را در عرصه: اعتقادی، تفسیری، فقهی و ... بیاوریم از عهده این مقاله بیرون است و شایسته آن است که در این زمینه کتاب‌ها تدوین گردد.[۵۷] امامان شیعه (ع) برای این امانتداری، از تمام آنچه در توان داشتند اعمّ از جان، مال و آبرو مایه گذاشتند و در عمل نشان دادند که امانتداران شایسته‌ای هستند و از آموزه‌های آنان توصیه به "امانتداری شایسته" بوده است.[۵۸]

ستایش مؤمنان به خاطر امانتداری

قرآن کریم، "مؤمنان شایسته" را به خاطر "امانتداری" می‌ستاید: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۵۹] در روایات هم بر این فضیلت انسانی تأكید بسیار شده است. در برخی روایات آمده است که: اگر بدترین و شقی‌ترین انسان‌ها هم امانتی به شما سپردند و شما پذیرفتید، باید امانتداری کنید؛ شقی‌ترین انسان‌ها مثل قاتل مولا علی (ع)[۶۰] قاتلان اولاد انبیا[۶۱] قاتل سیدالشهداء[۶۲] و ... . روایات، امانتداری را محک دین‌مداری شمرده[۶۳] و آن را با دین گره زده‌اند تا آن‌جا که امیرمؤمنان (ع) فرمود: "آن‌کس که امانتدار نیست، ایمان ندارد"[۶۴].[۶۵] رابطه مقام امین الله با نظریه نصب الهی امام یکی از واژگانی که در روایات به طور متعدد درباره نبی اعظم(ص) و امامان معصوم به کار رفته است، “امین‌الله” می‌باشد. “امین” در لغت از ریشه “الأمن” به معنای آرامش خاطر و نقیضِ ترس، بوده[۶۶]، صفت مشبّهه به معنای اسم مفعول از “أمن” می‌باشد که می‌توان آن را به معنای فرد مورد اطمینان دانست[۶۷]. بنابراین “امین‌الله” در لغت به معنای کسی است که. مورد اعتماد و اطمینان خداوند باشد. هرچند در بیشتر این مجموعه از روایات، نبی اکرم(ص) یا امامان معصوم، به طور مطلق به عنوان “امین‌الله” خوانده شده‌اند، در برخی روایات، متعلق این عنوان را نیز توضیح داده‌اند. ایشان خود را امینان بر وحی خداوند یا امینان بر همه علومی که از سوی خداوند نازل شده است، معرفی کرده‌اند[۶۸]. این روایات را می‌توان به این معنی دانست که اهل بیت(ع) از جهت شناخت صحیح قرآن و علوم الهیِ دیگر یا تبلیع و تفسیر آن، مورد اعتماد باری‌تعالی می‌باشند. روایانی نیز در تأیید این [نوع] تفسیر از روایاتِ ذکر شده وجود دارد که در آنها امامان همام، خود را راسخان علم و عالم به قرآن[۶۹]، همچنین مفسّران آیات شریفه[۷۰] خوانده‌اند. بنابراین با توجه به توضیح متعلق “امین‌الله” در روایات، می‌توان گفت که تطبیق این واژه به اهل بیت(ع) به این معناست که خداوند در شناخت صحیح آیات شریفه و علوم الهی و تبلیغ و تفسیر آن، به اهل بیت(ع) اطمینان داشته، درباره آن احتمال خطا و خیانت را نمی‌دهد. روشن است که این همان معنای عصمت است. پس، از اطلاق واژه “امین‌الله” به امامان بزرگوار، عصمت ایشان بر می‌آید و چون تشخیص معصوم تنها در توان باری‌تعالی است، به همین دلیل، این افراد، برگزیدگان خداوند هستند. امام صادق(ع) نیز از نصب الهی اهل بیت(ع) به عنوان امینان وحی سخن گفته است. آن حضرت می‌فرمایند: “خداوند تبارک و تعالی ما را برای خود برگزید، پس ما را برگزیدگان از خلق خود و امینان بر وحی خود قرار داد”[۷۱]. از مجموع آنچه درباره “امین‌الله” گفته شد، چنین بر می‌آید که کاربرد این واژه در کلام اهل بیت(ع)، حداقل بر نصب الهی شخص به عنوان مرجع و امام دینی دلالت دارد[۷۲].


منابع

  1. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۲۳، «امن»؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۸۴۱.
  2. التحقيق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن»
  3. الميزان، ج ۹، ص ۵۴.
  4. مفردات، ص ۹۰؛ التحقيق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
  5. عبداللهی، حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۷، ص۳۲۳ و ۳۲۴.
  7. سورهٔ احزاب:۷۲
  8. بحار الأنوار، ج ۲۳ ص ۲۷۵ و ۲۸۰
  9. سورهٔ نساء:58
  10. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۱.
  11. سورهٔ مؤمنون: ۸.
  12. سورهٔ بقره: ۲۸۳.
  13. شیخ حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۷۸.
  14. فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۸۶.
  15. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۹۱.
  16. سید احمد طیبی شبستری، اخلاق قرآن، ص۲۵.
  17. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۴۱۵.
  18. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۸۵.
  19. سوره انفال: ۲۷.
  20. مجمع البحرین، ص۴۹۷؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۳.
  21. ملخص المنجد و منتهی الارب، ص۱۹.
  22. تبیان، ج۸، ص۳۳۳.
  23. المیزان، ج۱۶، ص۳۷۰.