اصالت صلح در اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | !عنوان !اصالت صلح در اسلام |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
</div>
</div>


==اصالت صلح در اسلام==
==اصالت [[صلح]] در اسلام==
طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو است. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمی‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نيست، بلكه برعكس، اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند.  
طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو است. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمی‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نيست، بلكه برعكس، اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند.  
اين نظريه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدين معنى كه غير مسلمانان از آن جهت كه در «انسانيت» با مسلمانان شريك هستند، احترام دارند، هرچند در عقيده و مذهب تفاوت دارند. از اين رو، حضرت اميرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعايت حال مردم مصر می‌فرمايد:
اين نظريه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدين معنى كه غير مسلمانان از آن جهت كه در «انسانيت» با مسلمانان شريك هستند، احترام دارند، هرچند در عقيده و مذهب تفاوت دارند. از اين رو، حضرت اميرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعايت حال مردم مصر می‌فرمايد:
خط ۸۴: خط ۸۴:
سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود جهانى بودن آئين اسلام، بر به رسميت شناختن موجوديت قبايل، ملّت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. يكى از ادله سيره پيش گفته، نامه‌هايى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از اين طريق، موجوديت آنان را به رسميت شناخته است. دليل ديگر، پيمان نامه‌هايى است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّت‌هاى غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نيز پيمان صلح را نقض نمی‌كرده است، زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غيرقابل گذشت است.  يكى از نويسندگان معاصر نوشته است:
سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود جهانى بودن آئين اسلام، بر به رسميت شناختن موجوديت قبايل، ملّت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. يكى از ادله سيره پيش گفته، نامه‌هايى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از اين طريق، موجوديت آنان را به رسميت شناخته است. دليل ديگر، پيمان نامه‌هايى است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّت‌هاى غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نيز پيمان صلح را نقض نمی‌كرده است، زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غيرقابل گذشت است.  يكى از نويسندگان معاصر نوشته است:
«در‌انديشه سياسى اسلام، صلح و همزيستى مسالمت آميز به عنوان اساسى ترين اصل در مناسبات بين المللى منظور گرديده و به همين دليل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحكيم و برقرارى شرايط و پيمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پيش بينى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيرى از بروز روابط خصمانه و درگيرى‌هاى خونين، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بين المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى ديگر را نيز براى انعقاد پيمان‌هاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصيه نموده است كه در اين زمينه، همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكيم مبانى و شرايط و نيز گسترش صلح در جامعه بشرى دريغ ننمايند... و در بسيارى از موارد اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزام ‌رسيده است. عقد قراردادهاى صلح از وظايف دولت‌هاى مسئول و صلاحيت دار اسلامى است، و اين وظيفه در مواردى كه تمايلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكيد بيشترى می‌يابد».   
«در‌انديشه سياسى اسلام، صلح و همزيستى مسالمت آميز به عنوان اساسى ترين اصل در مناسبات بين المللى منظور گرديده و به همين دليل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحكيم و برقرارى شرايط و پيمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پيش بينى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيرى از بروز روابط خصمانه و درگيرى‌هاى خونين، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بين المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى ديگر را نيز براى انعقاد پيمان‌هاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصيه نموده است كه در اين زمينه، همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكيم مبانى و شرايط و نيز گسترش صلح در جامعه بشرى دريغ ننمايند... و در بسيارى از موارد اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزام ‌رسيده است. عقد قراردادهاى صلح از وظايف دولت‌هاى مسئول و صلاحيت دار اسلامى است، و اين وظيفه در مواردى كه تمايلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكيد بيشترى می‌يابد».   





نسخهٔ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۸

عنوان اصالت صلح در اسلام
رده مقاله مقاله های کوتاه
موضوع جنگ و صلح
تولید پژوهشگاه مطالعات تقریبی
نویسنده رحیم ابوالحسینی

اصالت صلح در اسلام

طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو است. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمی‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نيست، بلكه برعكس، اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند. اين نظريه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدين معنى كه غير مسلمانان از آن جهت كه در «انسانيت» با مسلمانان شريك هستند، احترام دارند، هرچند در عقيده و مذهب تفاوت دارند. از اين رو، حضرت اميرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعايت حال مردم مصر می‌فرمايد: «و مهربانى بر رعيت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزيدن با آنان و مهربانى كردن با همگان را، و مباش همچون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنيمت شمارى! چون رعيت دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دينى تو هستند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانندند». اين نظريه، به طور كامل مستدل است و با روح آيات، روايات و سيره پيشوايان اسلام، هماهنگى دارد. از آن جا كه در اسلام، «صلح» و «همزيستى مسالمت آميز» با پيروان اديان و مذاهب ديگر، به صورت «قاعده اساسى» ملاحظه شده، آيات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آيات مربوط به جنگ و جهاد، نيازمند دليل و انگيزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پيامبر و مسلمانان از سرزمين وطنى خود. بنابراين، براى جنگ و اقدام مسلحانه بايد دليل وجود داشته باشد و تا زمانى كه دليلى وجود ندارد، اقدام به جنگ، خيانت و تجاوز تلقى می‌شود. نخستين آيه‌ای كه در باب جهاد نازل شده، گوياى اين مطلب است: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ». به كسانى كه جنگ به آنان تحميل شده، رخصت ] جهاد [ داده شده است، چراكه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت توانا است. هنگامى كه مسلمانان در مكه ـ سرزمين آباء و اجدادى خود ـ بودند، مشركان پيوسته آن‌ها را می‌آزردند. مسلمانان كتك خورده نيز خدمت پيامبر اسلام(ص) می‌رسيدند و شكايت می‌كردند. تقاضاى آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشركان بود، اما پيامبر اكرم (ص) به آن‌ها می‌فرمود: «شكيبايى ورزيده كه هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آن گاه كه هجرت آغاز شد و مسلمانان از مكه به مدينه آمدند، خداوند بزرگ آيه پيش گفته را كه متضمّن اذن جهاد است، نازل كرد». بنابراين، اصل اولى در رفتار مسلمانان با كافران قريش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزارها، به آن‌ها اذن جهاد داده شد. اين جهاد كه «جهاد ستم ديده» در برابر «ستمگر» شمرده می‌شود، حقّ مسلم طبيعى، فطرى و عقلى مسلمانان است كه به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جاى خود نشانده، دست متجاوز را كوتاه سازند. از ديدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذيرش آن كافى است كه پيامد خطرناك و فريبى به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرايى نيست. خود صلح، مصلحت است، زيرا با زندگى فطرى انسان‌ها سازگارتر است، چرا كه در شرايط صلح، رشد و تعالى انسان‌ها و تفاهم براى رسيدن به توافق‌ها بهتر فراهم شده و يگانگى آيين بشرى و گرايش انسان‌ها به حق امكان پذيرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طريق صلح نزديك تر، آسان تر و معقول تر می‌داند، از اين رو، بدان تأكيد مى¬ورزد.

ادله قرآنی نظریه اصالت صلح

1. «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَـنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ». اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگى در صلح و آشتى درآييد، و از گام‌هاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شما است. وجود واژه «كافّة» (همگى) نشان می‌دهد كه هيچ گونه استثنايى در قانون صلح نيست و جنگ برخلاف تعليمات اسلام و قرآن است و جز به شكلى تحميلى تصوّر نمی‌شود. از نظر قرآن كريم نيز هر كارى كه باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملى شيطانى به شمار می‌رود. 2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ». و اگر به صلح گراييدند، تو ] نيز [ بدان گراى، و بر خدا توكّل نما كه او شنواى دانا است. نكته قابل توجه اين كه «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معناى خضوع و تمايل و حركت به سوى چيزى است و مفهومش اين است كه حتّى از گفتوگوهاى ابتدايى صلح نيز استقبال كن. اين آيه از آياتى است كه صلح طلبى را به صورت يك اصل اساسى به حكومت‌هاى اسلامى توصيه می‌كند، و اين كه بعضى گفته‌اند اين آيه به وسيله آيات جهاد، نسخ شده، پندارى بى اساس است كه هيچ دليلى بر آن نيست، چراكه هيچ منافاتى ميان آيات جهاد و اين آيه وجود ندارد و ضرورتى براى اعتقاد به نسخ نيست. 3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَـتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً». پس اگر از شما كناره گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، ] ديگر [ خدا براى شما راهى ] براى تجاوز [ بر آنان قرار نداده است. در شأن نزول آيه فوق آمده است: گروهى از طايفه «اشجع» به نزديكى مدينه آمدند. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) نمايندگانى نزد آن‌ها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آن‌ها گفتند: ما آمده ايم پيمان ترك مخاصمه با محمد ببنديم و در منازعات شما با ديگران بى طرف بمانيم. پيامبر دستور داد مقدار فراوانى خرما به صورت هديه براى آن‌ها ببرند، و پيمان ترك تعرض را با آن‌ها امضا فرمود. 4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ...». ـ...به كسى كه نزد شما ] اظهار صلح و [ اسلام می‌كند، نگوييد: تو مؤمن نيستى، ] تا بدين بهانه [ متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمت‌هاى فراوان نزد خداست... بر اساس اين آيه، بايد به نداى صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه می‌بايست از غنايم مادىِ فراوان محروم شد، زيرا هدف از جهاد اسلامى، توسعه طلبى و جمع غنايم نيست. البته در پاره‌ای از موارد ممكن است پيشنهاد امضاى قرارداد صلح، پوششى بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در اين صورت مسلمانان تا اطمينان بر مقاصد خائنانه دولت‌ها و گروه‌هايى كه انعقاد صلح را پيشنهاد می‌دهند حاصل نكرده‌اند، نمی‌توانند از قبول پيشنهاد آنان سرباز زنند.

قرآن كريم جنگ را امرى حاشيه‌ای دانسته و تنها در موارد اضطرارى كه راه‌هاى ديگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجويز می‌كند. 5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَى الاْخْرَى فَقَـتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ». و اگر دو گروه از مؤمنان با هم كارزار كنند، ميانشان آشتى دهيد، و اگر يكى از آن دو ] باز [ بر ديگرى ستم و تجاوز كند با آن كه ستم و تجاوز می‌كند بجنگيد تا به فرمان خداى بازگردد. پس اگر بازگشت، ميانشان به عدل و داد آشتى دهيد و دادگرى كنيد كه خدا دادگران را دوست می‌دارد.

ادله روایی نظریه اصالت صلح

از مطالعه روايات، چنين به دست می‌آيد كه ايجاد رابطه محبت آميز و دوستى با بيگانگان، امرى است كه مسلمانان در روابط بين الملل خود می‌توانند از آن بهره گيرند، زيرا كه اسلام، آئين فطرت است و هرگز با احساسات طبيعى و انسانى ضدّيت ندارد. اسلام به اين نكته توجه كرده است كه با ايجاد جوّى آرام و محبّت آميز می‌توان با مخالفان عقيدتى خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت. پيشوايان اسلام، پيوسته به رعايت عدالت، انصاف، اداى حقوق و پرهيز از آزار و اذيت پيروان مذاهب ديگر توصيه می‌كردند. در اين جا به چند نمونه از سفارش‌هاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و امير مؤمنان (عليه السلام) اشاره می‌شود: 1. رسول خدا (صلى الله عليه وآله): «مَن آذى ذِمّياً فَأنا خَصْمُهُ و مَن كُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ يَومَ القيامَةِ». هركس اهل ذمه ] = يهودى، مسيحى و زرتشتى كه در پناه اسلام است [ را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر كس من دشمن او باشم، روز قيامت دشمنى خود را بر او آشكار خواهم كرد. 2. رسول خدا (صلى الله عليه وآله): «مَن ظَلَم مُعاهداً و كَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ يومَ القيامَة». هركس به يكى از هم پيمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تكليفى بر او تحميل كند، روز قيامت، خودم دشمن او خواهم بود. 3. رسول خدا (صلى الله عليه وآله): «مَن آذى ذِميّاً فَقَد آذانى». هركس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است. 4. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله): «مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو كَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شيئاً بِغَيرِ طيبِ نَفسهِ فَأنَا حَجيجُهُ يَومَ القيامَةِ». هركس به هم پيمانى از غيرمسلمانان ستم كند يا حقّش را از بين ببرد يا فراتر از طاقتش تكليفى بر او تحميل كند، يا چيزى بدون رضايت از او بگيرد، من روز قيامت با او محاجّه خواهم كرد. 5 . رسول اكرم (صلى الله عليه وآله): «مَن قَذَفَ ذِمّيّاً حُدَّ لَهُ يومَ القِيامَةِ بِسياط مِن نار». هركس به پيرو مذهب ديگر كه در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قيامت با تازيانه‌هاى آتشين مجازات خواهد شد. 6 . رسول خدا (صلى الله عليه وآله): «تَصَدَّقوا عَلى أهلِ الاَديانِ كُلِّها». به فقيران از پيروان همه اديان الاهى صدقه بدهيد. 7. على بن ابى طالب (عليه السلام): «أَجْرُ الْمُصْلِحِ بينَ الناسِ كَالمجاهِدِ فى سبيلِ اللهِ». پاداش فرد صلح دهنده ميان مردم همانند مجاهد در راه خداست. 8 . على بن ابى طالب (عليه السلام): «مِنْ كمالِ السَّعادةِ السَّعْىُ في صَلاح الْجُمْهور». نهايت خوشبختى اين است كه انسان براى اصلاح ميان مردم تلاش كند. 9. على بن ابى طالب (عليه السلام): «لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاك إليه عَدُوُّكَ و لله فيه رضىً فان في الصُّلْح دعةً لجنودك و راحةً مِنْ هُمومك و اَمْناً لِبِلادِكَ». هرگز درخواست صلحى را كه از سوى دشمن تو پيشنهاد شود و رضاى خدا در آن است رد مكن، زيرا همانا صلح سربازان تو را آسايش رساند، و از‌اندوه‌هايت برهاند و شهرهايت ايمن ماند.

ميثاق‌هاى صلح

سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود جهانى بودن آئين اسلام، بر به رسميت شناختن موجوديت قبايل، ملّت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. يكى از ادله سيره پيش گفته، نامه‌هايى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از اين طريق، موجوديت آنان را به رسميت شناخته است. دليل ديگر، پيمان نامه‌هايى است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّت‌هاى غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نيز پيمان صلح را نقض نمی‌كرده است، زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غيرقابل گذشت است. يكى از نويسندگان معاصر نوشته است: «در‌انديشه سياسى اسلام، صلح و همزيستى مسالمت آميز به عنوان اساسى ترين اصل در مناسبات بين المللى منظور گرديده و به همين دليل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحكيم و برقرارى شرايط و پيمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پيش بينى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيرى از بروز روابط خصمانه و درگيرى‌هاى خونين، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بين المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى ديگر را نيز براى انعقاد پيمان‌هاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصيه نموده است كه در اين زمينه، همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكيم مبانى و شرايط و نيز گسترش صلح در جامعه بشرى دريغ ننمايند... و در بسيارى از موارد اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزام ‌رسيده است. عقد قراردادهاى صلح از وظايف دولت‌هاى مسئول و صلاحيت دار اسلامى است، و اين وظيفه در مواردى كه تمايلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكيد بيشترى می‌يابد».