ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
 
(۴۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:آیه الله تسخیری و ارج گذاری به انسان از بدو تولد.jpg|جایگزین=شهریاری، حمید|بندانگشتی|آیت الله تسخیری]]
[[پرونده:آیت‌الله تسخیری و ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او.jpg|جایگزین=شهریاری، حمید|بندانگشتی|آیت‌الله تسخیری]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |ارج گذاری به انسان از بدو آفرينش او
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او
|-
|-
|زبان مقاله
|زبان مقاله
خط ۱۳: خط ۱۳:
|-
|-
|نویسنده
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |[[محمد علی تسخیری|آیت الله محمد علی تسخیری]]
| data-type="authorBirthPlace" |[[محمد علی تسخیری|آیت‌الله محمد علی تسخیری]]
|-
|-
|}
|}
</div>
</div>


'''ارج گذاری به انسان از بدو آفرينش او''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که توسط [[محمد علی تسخیری|آیه الله محمد علی تسخیری]] در رابطه با مبانی ارزش گذاری به انسان و تبیین فرآیند این حقیقت در اسلام به نگارش در آمده است. نویسنده در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه های مرتبط با مسالهع ارزش گذاری به انسان از بدو آفرینش او و داشتن نگاهی تطبیقی و مقایسه ای با مساله کرامت انسانی در غرب و جایگاه انسان در مغرب زمین است. خواننده از رهگذر مطالعه این مقاله به این نکته رهنمون می گردد که با توجه به دیدگاه کمال خواهانه و مترقیانه اسلام از انسان و جایگاه او که خلیفه اللهی بر روی زمین است، می توان به این نتیجه رسید که این مکتب آسمانی از قرن ها قبل از اینکه این گونه مباحث همانند آزادی، حقوق مالکیت و... در مغرب زمین (و به خصوص با اعلامیه جهانی حقوق بشر) بروز و ظهور پیدا کند، ر اسلام ملاک و معیار عمل و حقوق خصوصی و جزایی و اجتماعی جوامع اسلامی بوده است.  
'''ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او''' عنوان مقاله‌ای است به زبان فارسی که توسط [[محمد علی تسخیری|آیت‌الله محمد علی تسخیری]] در رابطه با مبانی ارزش‌گذاری به انسان و تبیین فرآیند این حقیقت در اسلام به نگارش در آمده است. نویسنده در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه‌های مرتبط با مساله ارزش‌گذاری به انسان از بدو آفرینش او و داشتن نگاهی تطبیقی و مقایسه‌ای با مساله کرامت انسانی در غرب و جایگاه انسان در مغرب زمین است. خواننده از رهگذر مطالعه این مقاله به این نکته رهنمون می‌گردد که با توجه به دیدگاه کمال خواهانه و مترقیانه اسلام از انسان و جایگاه او که خلیفه اللهی بر روی زمین است، می‌توان به این نتیجه رسید که این مکتب آسمانی از قرن‌هاقبل از اینکه این گونه مباحث همانند آزادی، حقوق مالکیت و... در مغرب زمین (و به خصوص با اعلامیه جهانی حقوق بشر) بروز و ظهور پیدا کند، در اسلام ملاک و معیار عمل و حقوق خصوصی و جزایی و اجتماعی جوامع اسلامی بوده است.  
 
 


=مقدمه=
=مقدمه=
حقوق بشر، مواردي طبيعي است كه آدمي به حكم طبيعت و فطرت خويش و براي تداوم حركت تكامل فطري خود، بدان نياز دارد. بر اين پايه، معتقديم كه حقوق بشر فراتر از هر آنچيزهايي است كه از آن به عنوان حقوق يا مسايل ديگري ياد شده يا مطرح مي‌گردد و مي‌توان از آنها به حق پرسش دينداري، حق حمايت‌هاي اخلاقي و حتي حق وصول آئيني استوار و از اين قبيل ياد كردن.
حقوق بشر، مواردی طبیعی است که آدمی به حکم طبیعت و فطرت خویش و برای تداوم حرکت تکامل فطری خود، بدان نیاز دارد. بر این پایه، معتقدیم که حقوق بشر فراتر از هر آنچیزهایی است که از آن به عنوان حقوق یا مسایل دیگری یاد شده یا مطرح می‌گردد و می‌توان از آنها به حق پرسش دینداری، حق حمایت‌های اخلاقی و حتی حق وصول آئینی استوار و از این قبیل یاد کردن.
 
همين حق است كه در جهت نياز به پيامبران و اينكه دين از الطاف خداوند به انسان و خداوند متعال خود سرچشمة لطف و رحمت است، مبناي استدلال قرار مي‌گيرد بطوريكه مي‌توان نتيجه گرفت كه وجوب بعثت انبيا، و جويي لطفي است. كه ما البته در اين زمينه، وارد جزييات بيشتر نمي‌شويم و آنرا به فرصت مناسب ديگري موكول مي‌كنيم.
 
=نیازهای طبيعي كه انسان بنابر طبيعت خود و در راستاي تداوم حركت تكاملي‌اش=
انسان ها در برخي حالتهاي طبيعي خود بنابر طبيعت خود و در راستاي تداوم حركت تكاملي‌اش به اموری نیاز دارد؛ اين مجموعه نيازها را مي‌توان در نيازهاي مادي، نيازهاي عقلي، نيازهاي اخلاقي و نيازهاي حقوقي فرهنگي فشرده كرد.
 
== نيازهاي مادي==
شامل نيازهاي طبيعي غذايي، امنيت، پوشاك تأمين بهداشت و هر آنچه كه مي‌شود انسان را به مثابة فردي فعال و جامعه سر پا نگاه مي‌دارد و البته بر آوردن نيازهاي جنسي، گرايش‌هاي حفظ نسل و زاد و ولد و حمايت‌هاي دوران كودكي و مادي نسل بشر براي بقاي پويا و فعال خود بدان نيازمند است شامل مي‌گردد.
 
==نيازهاي عقلي ـ معنوي==
شامل نياز به آزادي انديشه، رشد عقلي و تأمل آزاد در جهان هستي و رشد حس فلسفي و تقويت منطق در به تصوير كشيدن اشيا و جملگي نيازهاي انساني اصيلي است كه نمي‌توان ناديده‌شان گرفت.
 
==نيازهاي اخلاقي==
شامل گرايش‌ها و تمايلات طبيعي در وجود انسان و مواردي است كه نياز به پاسخ‌هاي مناسبي دارد؛ نياز به تربيت واقعي و فراهم آوردن محيط مناسب براي رشد حسّ زيباشناختي و اخلاقي و نفي هر آنچه كه با پاكي و صفاي فطرت، همسويي ندارد و تدارك فضاي فطري اصيل، نيازي اصيل و اساسي است. از جمله اين گرايش و تمايلات اخلاقي بي‌ترديد مي‌توان به گرايش‌هاي ديني انسان و دينداري و تدين در برابر پروردگار يكتا اشاره كرد.
 
==نيازهاي حقوقي ـ فرهنگي==
به معناي نياز انسان به تشكيل جامعه و قوانين و اصول موقّت يا در    مورد نياز براي شكل‌گيري اين جامعه و از آنجا نياز انسان در وصول به مطمئن‌ترين راهها براي تحقيق گرايش فطري به خوشبختي و سعادت است كه به نوبة خود نيازمند برآوردن نيازهاي حقوقي به بهترين شيوه‌ها و روش‌هاست.
 
=معيارهاي تشخيص حقوق انساني=
از اين زمينه يك سري معيارها و ملاكهايي چون: عرف و عقلا، قانون و دين، مصلحت و مفسدت، لذت و درد، عواطف و عقل، مقتضيات عدالت و از اين قبيل مطرح شده يا مي‌شود. اين موارد خود يا سرچشمه‌اي حق به شمار مي‌روند و يا پرده از آن برمي‌گيرند و يا از لوازم آنند و يا بالاخره در نوع ديگري از پيوند با حق هستند ولي بهرحال براي در نظر داشت ملاكهاي تشخيص اينكه امري حق يا ناحق است بايد به دو نكته زير، توجه كرد:
يكم: معناي حق و معناي انسان، گرايش‌ها و نيازهاي اصيل او
دوم: اينكه معيار يا ملاكي را در نظر بگيريم كه به رغم برخورداري انسان از طبع‌هاي اجتماعي گوناگون و متنوع در مورد وي مصداق داشته باشند در غير اينصورت ويژگي عام و تمام مشمول طبيعت حق را به مثابة يك موضوع انساني محض، ناديده گرفته‌ايم.
بدين ترتيب اين معيار يا ملاكي كه نياز طبيعي و ثابت انسان با ويژگي تكاملي و فطري‌اش را نمايندگي كند، كدام است؟
 
==وجدان فكري و وجدان اخلاقي==
در پاسخ به اين پرسش، جز از وجدان فكري و وجدان اخلاقي، نمي‌توان نام برد: و چنانچه تنها به وجدان اخلاقي كه در هر انسان مي‌توان سراغ گرفت ـ بسنده كنيم نيز بدون ترديد خواهيم توانست اصول حقوق انساني را اجمالاً كشف كنيم. از آن به بعد نيز مي‌توان به تفاوت و اختلاف مصداق‌ها و موارد انطباق هر كدام، پرداخت و دريافت كه وجدان، خود ما را به وسيله‌اي براي احراز درستي اين مصداقها، رهنمون مي‌گردد تا در نتيجه جزييات بيشتري از اين حقوق فرارويمان قرار گيرد؛ چنانچه وجدان را به كناري نهيم، معيار يا ملاك ديگري براي شناخت نه تنها حقوق بلكه هر گونه معرفت انساني نيز پيش رو نخواهيم داشت و در اين صورت انسان را زنداني خود به همان شكلي در ذهن تصور مي‌كنيم كه ”بر كل“ به تصوير كشيد. انسان بي‌وجدان (به معناي اعم) فاقد ويژگي انساني و در حقيقت تكه چوبي بيش نيست و چوب هم كه حقوق نمي‌خواهد.
 
===معنای وجدان ===
”وجدان“، چيست؟ اي بسا نتوان وجدان را نه به دليل پوشيدگي كه به علت روشني بيش از حدّ ـ تعريف كرد. وجدان حقيقي است كه با آن، برخورد داريم و جز بدان، نمي‌توانيم وجود آنرا ثابت كنيم؛ كسي را كه وجدان و حكم وجدان را منكر مي‌شود هرگز نمي‌توان قانع به وجود آن كرد.
 
 
ما با وجدان است كه مي‌توان در خصوص احكام عقلي كه پايه و اساس تمامي معرفت‌هاي ما را تشكيل مي‌دهد، به قطعيت دست پيدا يافت و نيز به وسيله همين وجدان است كه مي‌توان به حسن و قبح افعال همگان، ايمان آورد و پايه‌هاي اخلاقي و اجتماعي را بر آنها، ولي پي‌گيري كرد.
 
 
چه بسا نويسندگان اعلاميه جهاني حقوق بشر، بي‌آنكه بدانند از خاستگاه وجداني ـ فطري بدين كار پرداختند هرچند آنها مسئله حقوق را از ايمان به وجدان و مقتضيات آن، جدا ساختند. وجدان هماني است كه حُسن عدل و قبح ظلم را مورد تأكيد قرار مي‌دهد وجدان هماني كه حق زندگي، حق آزادي، حق كرامت انساني را مورد تأكيد قرار مي‌دهد. هماني است كه بر برابر انساني نژادها حقوق مادي، حقوق جنسيّتي و غيره، انگشت مي‌گذارد.
 
 
و در خصوص نحوة رسيدن به مصداقهاي تفصيلي حقوق، تنها دو راه مي‌توان در نظر گرفت‌‌:
راه نخست: بررسي و مطالعه تمامي رفتارهاي انساني و كنارگذاردن حالتهاي خاص و كشف رفتارهاي مشترك به رغم گوناگوني شرايط كه البته معيار ناقصي است كه اي بسا نتوان به عنوان يك كار تحقيقاتي، آنرا كه تحقق بخشيد همچنانكه حتي در صورت تحقق نيز شايد نتوان به نتايج قابل ذكري است يافت.
 
 
راه دوم: دين، به اعتبار اينكه وجدان خود گواهي بر نبادي تصوري آن از طريق توان و قدرت عقلي انسان در كشف رازهاي نظام پرشكوه هستي و وجود مطلق و كامل آفريدگار اين هستي است. وجودي كه به ذات خود غني، دانا، زنده و مهربان و سرشار لطف است و به مقتضاي لطف خود، دين را همراه پيامبران خود مي‌فرستد تا جزييات حقوق فردي و اجتماعي انسانها را براي بشريت روشن سازند و شيوه بهتر و برتر براي حركت در جهت تكامل را فراروي وي قرار دهند.
در خصوص ايمان به دين يا بسنده كردن به همان تصوير اجمالي و ناقصي كه به نوبه خود زاييد: ايمان به نظريه فطرت انساني است بايد گفت چنانچه كسي منكر آن گشت همچنانكه پيش از اين نيز اشاره كرديم، ديگر منطقي نخواهد بود كه از حق يا اخلاق انساني، سخن به ميان آورد.
 
=اشاره‌هاي انساني ـ حقوقي در گذرگاه تاريخ=
مي‌توان با قطعيت اعلام كرد كه وجدان انساني و در مرتبة بعدي عامل دين، با ابعاد گستردة تاريخي، تأثير خود را بر روند حقوق بشر و حتي در وجود افسانه نيز بر جاي گذارده‌اند.
 
==علامه محمدتقي جعفري==
علامه محمدتقي جعفري در كتاب ارزشمند خود در اين زمينه مي‌گويد:
«بديهي است كه هدف اصلاح روابط بشريت، خود به مثابة احترام عملي و مستمر در ارايه موارد مختلف حقوق جهاني انسان در ذهن انسانهاي پيشرفته به شمار مي‌روند و بر همين اساس است كه ما شاهد برخي عبارات و مواد مختلف به عنوان اخلاق يا حقوق يا عناصر فرهنگي در ميان ملتها و اقوام گوناگون هستيم»(1).
 
==جرج ساباين==
و جرج ساباين نيز مي‌گويد: «بطور كلي يونانيان در قرن پنجم پيش از ميلاد مي‌گفتند كه حقوق طبيعي جاودان غيرقابل تغيير است حال آنكه اوضاع و احوال انسان، متغير است؛ ما اگر بتوانيم اين قانون ثابت و لايتغير را كشف كنيم و ميان آن از يك سو و زندگي بشري از سوي ديگر، هماهنگي ايجاد نماييم. در آن صورت زندگي بشري تا حدودي منطقي و عقلاني خواهد گشت، و مفاسد و شرها، كاهش خواهد يافت. مرتبة كمال انساني عبارت از آنست كه از قانون طبيعي و ثابت پيروي كني. اين فلسفه را مي‌توان در اين جمله فشرده كرد: جستجوي ثبات در ميان متغيرها و وحدت در متنوع‌ها»(2).
 
 
چنانچه نظريات فيلسوفان، تاريخ نگاران و شعرا را طي تاريخ از نظر بگذرانيم تعابير و عبارتهاي فراواني در بيان اين تأثير وجداني عام، در آثارشان خواهيم يافت.
از جمله مثلاً سيسرون فيلسوف (106-43 م) تأكيد دارد كه حقوق، بر پايه تصور يا گمان شكل نمي‌؛يرد بلكه عدالت طبيعي، ثابت و لازم، براساس وجدان انساني است كه پي‌ريزي مي‌شود(3).
==جفای نويسندگان تاريخ حقوق و سير تكاملي آن نسبت به اسلام==
در اينجا يادآور مي‌شويم كه نويسندگان تاريخ حقوق و سير تكاملي آن، يكباره و در گامي بسيار بلند مرحلة اسلامي را تا قرن هيجدهم يعني زمان اعلاميه جهان حقوق بشر فرانسه در 28 اوت 1789 ميلادي كه در سوم سپتامبر 1791 ميلادي به عنوان بخشي از قانون اساسي فرانسه درآمد ـ ناديده مي‌گيرند و نمي‌دانند يا نمي‌خواهند بدانند كه :
 
اسلام با طلوع خود بر جهانيان، پرشكوه‌ترين اعلاميه حقوق بشر را از طريق آموزه‌هاي قرآن كريم و سنت شريف نبوي (ص)، تقديم بشريت كرده و همين آموزه‌هاست كه تاكنون پايه و مبناي حقوقي تمامي فعاليتهاي انساني مسلمانان طي تاريخ بوده و اعلامية اخير حقوق بشر اسلامي نيز چيزي جز كوششي مثبت براي تدوين همين حقوق به شكل متعارف امروزي و با فرمولهاي متداول كنوني است.
===برخی از آیات قرآن که به مثابه اعلاميه قانوني ـ تاريخي حقوق ثابت انساني است===
به عنوان مثال نيز آيات زير را مي‌توان اعلاميه قانوني ـ تاريخي حقوق ثابت انساني در نظر گرفت:
 
 
«و لقد كرّمنا بني آدم» (سورة اسراء ـ 70) (و به درستي ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ايم).
 
 
«يا ايها‌الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم» (سورة الحجرات ـ آيه 13) (اي مردم! ما شما را از مردي و زني آفريديم و شما را گروه‌ها و قبيله‌ها كرديم تا يكديگر را بازشناسيد؛ بي‌گمان گرامي‌ترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست).
 
 
«من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكأنما قتل الناس جميعاً و من احياها فكأنما احيا الناس جميعاً» (سورة مائده ـ 32) (... هر كس تني را ـ جز به قصاص يا به كيفر تبهكاري در روي زمين ـ بكشد، چنان است كه تمام مردم را كشته است و هر كه آن را زنده بدارد، چنان است كه همة مردم را زنده داشته است).
 
 
و ديگر متون و نصوص شريفه‌اي كه از پيامبر اكرم (صلي اله عليه و آله و سلم) و اهل بيت طاهرين (عليهم‌السلام) وارد شده و تأثير بسيار خوب و تصاوير زيبايي در عرصه انديشه اسلامي، به جاي گذارده است(4).
 
 
ولي اگر خواسته باشيم سير انديشة حقوقي دوران متأخر را مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم مي‌توان گفت اعلاميه جهاني حقوق بشر فرانسه ـ به رغم بهره‌گيري از اعلاميه حقوقي انگلستان صادره در همان سال و نيز اعلاميه استقلال سيزده مستعمرة آمريكا كه سيزده سال پيش از آن صادر شده بود ـ توانست منشور بسيار پيشرفته‌اي در اين عرصه، تقديم دارد چه در مادة نخست آن: حق آزادي و برابري و در مادة دوم حق آزادي و مالكيت و امنيت و دفاع در برابر ظلم و ستم و در مادة سوم: از برخورداري ملتها از حق حاكميت و در مادة چهارم از آزادي‌هاي فردي به شرط عدم تجاوز به آزادي ديگران و در مادة پنجم از حق منع زيان‌رساني به ديگران و در مادة ششم از حق همة افراد و شهروندان در شركت در تدوين و تنظيم قوانين و در مادة هفتم از برابري همگان در برابر قانون و احراز مناصب و شغل و در مادة هشتم از اينكه هيچ مجازاتي بدون قانون وجود ندارد و در مادة نهم از اين ايده كه اصل بر برائت است مگر جرم هر كس ثابت شود و در مادة دهم از آزادي عقيده و در مادة يازدهم از آزادي بيان و در مادة دوازدهم و در راستاي تضمين اين حقوق از ايدة تشكيل نيروهاي مسلح است.
 
 
در مادة سيزدهم از مشروعيت اخذ ماليات براي تأمين هزينه‌ةاي نيروهاي مزبور و در مادة چهاردهم از حق نظارت مردم بر مالياتها و در مادة پانزدهم از حق نظارت جامعه بر كاركنان [دولتي] و در مادة شانزدهم اعتبار بي‌قانون بودن جوامعي كه حقوق بشر و تفكيك قواي سه گانه را نپذيرفته‌اند و سرانجام در ماده هفدهم از عدم جواز سلب مالكيت افراد جز براي مصالح عموم جامعه، سخن به ميان آورده است.
 
 
اين اعلاميه مهم حاوي چنين موادّي بوده و اينك به صورت قانوني درآمده كه دولتها اندك اندك از آن اقتباس و بهره‌گيري كردند و اين تحول و روند ادامه درشت تا اينكه در دهم دسامبر 1948 ميلادي و به دنبال پايان جنگ جهاني دوم، اعلاميه جهاني حقوق بشر مورد توافق و تصويب اغلب كشورها قرار گرفت و چهل و هشت عضو سازمان ملل متحد آن را امضا كردند و كشورهاي كمونيستي (روسيه سفيد، اوكراين، چكسلواكي، يوگسلاوي و لهستان) و آفريقاي جنوبي و عربستان سعودي ـ البته هر كدام با انگيزة متفاوتي ـ از امضاي آن سرباز زدند.
=تمامي قوانين انساني متضمن كرامت انسانند=
 
نمي‌توان قانوني انساني را تصور كرد كه اين حق را ناديده انگاشته باشد. اين حق مورد اجماع همة قوانين است:
==اعلاميه جهاني حقوق بشر ==
اعلاميه جهاني حقوق بشر در اولين مادة خود مي‌گويد: همة افراد بشر آزاد به دنيا مي‌آيند و از نظر كرامت و حقوق برابرند و همگي از عقل و وجدان برخوردارند و بايد با روح برادري با يكديگر تعامل داشته باشند.
==اعلاميه اسلامي حقوق بشر==
اعلاميه اسلامي حقوق بشر در تشخيص مادة خود، اشعار مي‌دارد:
الف: تمامي بشريت خانوادة واحدي هستند كه در پرستش خداوند و پيامبري حضرت آدم، مشتركند و تمامي مردم صرفنظر از نژاد، رنگ، زبان، جنسي يا اعتقادات ديني و وابستگي‌هاي سياسي و وضعيت اجتماعي و هر اعتبار ديگري، در اصل كرامت انساني و اصل تكليف و مسؤوليت با يكديگر برابرند و تنها اعتقادات درست است كه در راستاي حركت تكامل انسان، ضامن رشد و نمو اين كرامت است.
ب: خلايق همگي عيال خداوندند و پروردگار جهانيان كسي را كه به عيالش سودمندتر باشد دوست‌تر مي‌دارد و اينكه هيچ كس را جز به تقوا و كار نيك، بر ديگري برتري نيست.
ديده مي‌شود كه اعلاميه اسلامي حقوق بشر به حق، ميان اصل كرامت (و در واقع كرامتي كه انسان تنها به اعتبار وابستگي انساني خود آنرا كسب مي‌كند) از يك سو و كرامت اكتسابي كه طي سپر تكامل معنوي و انجام كارهاي نيك و خدمت به خلق كسب مي‌كند، تفاوت قايل مي‌شود و اين نكتة بسيار مهمي است كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقي مي‌كنيم چرا كه هر وجداني، تفاوت ميان مثلاً دانشمند بزرگي چون ابوعلي سينا و يك فرد عادي را كه براي خود زندگي كرده و تأثيري از خود به جاي نگذاشته است، كاملاً درك مي‌كند.
 
==موارد اشتراك اعلاميه جهاني و اسلامي حقوق بشر==
هر دو اعلاميه در حق تأمين محيط زيست بهداشتي و مناسب و برخورداري از خدمات اجتماعي و زندگي شرافتمندانه و منع بازداشت بدان علت قانوني و منع محدوديت آزادگي‌ها و تبعيد و نيز منع مجازات بدون علت يا بيش از جرم ارتكابي و تضمين كرامت ذاتي انسان و ممانعت از تأثير هرگونه موقعيت اجتماعي در ميزان اين كرامت و نيز حق تأمين سطح معيشتي مناسب، با يكديگر مشتركند.
 
 
همچنانكه در اصل برابري زن و مرد در كرامت ذاتي و ضرورت تأمين شخصيت اجتماعي برابر با مرد براي زن و نيز موضوع تأمين شخصيت اعتباري مالي براي وي و اينكه ازدواج بايد با رضايت طرفين صورت پذيرد و خانواده ركن اساسي جامعه به شمار مي‌رود و بايد از حق حمايت دولت و جامعه برخوردار باشد و نيز ضرورت فراهم آوردن امنيت ديني، مالي، ناموسي، شخصي، خانوادگي در سطح ملي و بين‌المللي و حق استقلال در مسايل شخصي (مسكن، خانواده، دارايي، مكاتبات و ارتباطات) ... با يكديگر مشتركند.
 
 
در اصل آموزش و فراگيري و هدف از اين روند يعني تكامل انساني (به رغم اختلاف در معنا و مفهوم تكامل) و ترجيح نظر پدر و مادر بر ديگران در اين خصوص نيز مشتركند. هر دو اعلاميه بر آنند كه هر انسان آزاد به دنيا مي‌آيد و نمي‌توان او را به بندگي گرفت و اينكه افراد از نظر حقوق برابر با يكديگرند و داراي عقل و وجدان هستند (اين نكته جنبة حقوقي ندارد) و اينكه بايد با روحيه برادري با ديگران همكاري كرد.


همین حق است که در جهت نیاز به پیامبران و اینکه دین از الطاف خداوند به انسان و خداوند متعال خود سرچشمة لطف و رحمت است، مبنای استدلال قرار می‌گیرد بطوریکه می‌توان نتیجه گرفت که وجوب بعثت انبیا، و جویی لطفی است. که ما البته در این زمینه، وارد جزییات بیشتر نمی‌شویم و آنرا به فرصت مناسب دیگری موکول می‌کنیم.


هر دو اعلاميه بر آزادي انديشه، عقيده و بيان (در حد معقول) تأكيد دارند و برآنند كه انسان بايد بتواند از توليد علمي، ادبي و هنري خود بهره‌مند شود و بتواند از هر يك از اديان پيروي كند؛ او از آزادي انديشه تا حدودي كه به خود و ديگران زيان نرساند و نيز از شخصيت حقوقي و حق جابجايي از يك نقطه به نقطه ديگر و حق پناهندگي مشروط به اينكه مرتكب جرم غيرسياسي نشده باشد، برخوردار است.
=نیازهای طبیعی و در راستای تداوم حرکت تکاملی انسان ‌=
انسان‌هادر برخی حالتهای طبیعی خود بنابر طبیعت خود و در راستای تداوم حرکت تکاملی‌اش به اموری نیاز دارد؛ این مجموعه نیازها را می‌توان در نیازهای مادی، نیازهای عقلی، نیازهای اخلاقی و نیازهای حقوقی فرهنگی فشرده کرد.


== نیازهای مادی ==
شامل نیازهای طبیعی غذایی، امنیت، پوشاک تأمین بهداشت و هر آنچه که می‌شود انسان را به مثابة فردی فعال و جامعه سر پا نگاه می‌دارد و البته بر آوردن نیازهای جنسی، گرایش‌های حفظ نسل و زاد و ولد و حمایت‌های دوران کودکی و مادی نسل بشر برای بقای پویا و فعال خود بدان نیازمند است شامل می‌گردد.


اين دو اعلاميه در به رسميت شناختن حق كار و آزادي انتخاب كار مورد علاقه و اينكه بايد كاري خارج از توان به كارگردان تحميل شود و نيز در حق برخورداري از مزد برابر در ازاي كار يكسان و حق بهره‌مندي از بيمه‌هاي متضمن زندگي متوسطي به هنگام بيكاري غير عمد، بيماري و نقص عضو و بيوگي و سالخوردي، مشتركند.
== نیازهای عقلی ـ معنوی ==
شامل نیاز به آزادی اندیشه، رشد عقلی و تأمل آزاد در جهان هستی و رشد حس فلسفی و تقویت منطق در به تصویر کشیدن اشیا و جملگی نیازهای انسانی اصیلی است که نمی‌توان نادیده‌شان گرفت.


== نیازهای اخلاقی ==
شامل گرایش‌ها و تمایلات طبیعی در وجود انسان و مواردی است که نیاز به پاسخ‌های مناسبی دارد؛ نیاز به تربیت واقعی و فراهم آوردن محیط مناسب برای رشد حسّ زیباشناختی و اخلاقی و نفی هر آنچه که با پاکی و صفای فطرت، همسویی ندارد و تدارک فضای فطری اصیل، نیازی اصیل و اساسی است. از جمله این گرایش و تمایلات اخلاقی بی‌تردید می‌توان به گرایش‌های دینی انسان و دینداری و تدین در برابر پروردگار یکتا اشاره کرد.


هر دو اعلاميه در اينكه هر كس تا ثابت شدن جرم، بيگناه است (اصل برائت) و اينكه جرم، فردي است و هر كس حق برخورداري از محاكمه‌اي عادلانه دارد و مجاز است بايد هماني باشد كه در قانون در برابر جرم ارتكابي قيد شده، اتفاق نظر دارند.
== نیازهای حقوقی ـ فرهنگی ==
به معنای نیاز انسان به تشکیل جامعه و قوانین و اصول موقّت یا در مورد نیاز برای شکل‌گیری این جامعه و از آنجا نیاز انسان در وصول به مطمئن‌ترین راه‌ها برای تحقیق گرایش فطری به خوشبختی و سعادت است که به نوبة خود نیازمند برآوردن نیازهای حقوقی به بهترین شیوه‌ها و روش‌هاست.


=معیارهای تشخیص حقوق انسانی=
از این زمینه یک سری معیارها و ملاک‌هایی چون: عرف و عقلا، قانون و دین، مصلحت و مفسدت، لذت و درد، عواطف و عقل، مقتضیات عدالت و از این قبیل مطرح شده یا می‌شود. این موارد خود یا سرچشمه‌ای حق به شمار می‌روند و یا پرده از آن برمی‌گیرند و یا از لوازم آنند و یا بالاخره در نوع دیگری از پیوند با حق هستند ولی بهرحال برای در نظر داشت ملاک‌های تشخیص اینکه امری حق یا ناحق است باید به دو نکته زیر، توجه کرد:


حق تملك و ضرورت نفي هر گونه محروميت از مالكيت در عين لزوم عدم زيان رساني مالكيت افراد به ديگران و جامعه، از ديگر موارد مشترك هر دو اعلاميه است. منع استبداد و حق هر كس در مشاركت در اتخاذ تصميم‌هاي سياسي و تصدي پست‌هاي اداري حكومتي و نيز تحقق مساوات در برابر قانون و اعطاي حق مراجعه به دادگاههاي مناسب به افراد و حق تشكيل جمعيت و انجمن‌هاي خيريه و اجتماعي، از ديگر موارد مشترك هر دو اعلاميه‌هاست.
یکم: معنای حق و معنای انسان، گرایش‌ها و نیازهای اصیل او


دوم: اینکه معیار یا ملاکی را در نظر بگیریم که به رغم برخورداری انسان از طبع‌های اجتماعی گوناگون و متنوع در مورد وی مصداق داشته باشند در غیر اینصورت ویژگی عام و تمام مشمول طبیعت حق را به مثابة یک موضوع انسانی محض، نادیده گرفته‌ایم.


و سرانجام اينكه هر دو اعلاميه تأكيد دارند كه هر انسان مكلّف به حمايت از اين آزادي‌ها و برخورداري از آنهاست و وظيفه دارد در جهت تكامل حركت كند؛ هر فرد بايد مراقب باشد كه مزاحم آزادي‌هاي ديگران نشود و نبايد از اين قوانين (اعلاميه) درر راستاي تحقق منافع فردي يا دولتي معيّني، سوء استفاده كرد.
بدین ترتیب این معیار یا ملاکی که نیاز طبیعی و ثابت انسان با ویژگی تکاملی و فطری‌اش را نمایندگی کند، کدام است؟


== وجدان فکری و وجدان اخلاقی ==
در پاسخ به این پرسش، جز از وجدان فکری و وجدان اخلاقی، نمی‌توان نام برد: و چنانچه تنها به وجدان اخلاقی که در هر انسان می‌توان سراغ گرفت ـ بسنده کنیم نیز بدون تردید خواهیم توانست اصول حقوق انسانی را اجمالاً کشف کنیم. از آن به بعد نیز می‌توان به تفاوت و اختلاف مصداق‌ها و موارد انطباق هر کدام، پرداخت و دریافت که وجدان، خود ما را به وسیله‌ای برای احراز درستی این مصداقها، رهنمون می‌گردد تا در نتیجه جزییات بیشتری از این حقوق فرارویمان قرار گیرد؛ چنانچه وجدان را به کناری نهیم، معیار یا ملاک دیگری برای شناخت نه تنها حقوق بلکه هر گونه معرفت انسانی نیز پیش رو نخواهیم داشت و در این صورت انسان را زندانی خود به همان شکلی در ذهن تصور می‌کنیم که ”بر کل“ به تصویر کشید. انسان بی‌وجدان (به معنای اعم) فاقد ویژگی انسانی و در حقیقت تکه چوبی بیش نیست و چوب هم که حقوق نمی‌خواهد.


اين بود مهمترين نقاط مشترك دو اعلاميه كه بنابر اقتصاد، خيلي فشرده مطرح ساختيم.
=== معنای وجدان ===
”وجدان“، چیست؟ ای بسا نتوان وجدان را نه به دلیل پوشیدگی که به علت روشنی بیش از حدّ ـ تعریف کرد. وجدان حقیقی است که با آن، برخورد داریم و جز بدان، نمی‌توانیم وجود آنرا ثابت کنیم؛ کسی را که وجدان و حکم وجدان را منکر می‌شود هرگز نمی‌توان قانع به وجود آن کرد.


==موارد اختلاف دو اعلاميه==
ما با وجدان است که می‌توان در خصوص احکام عقلی که پایه و اساس تمامی معرفت‌های ما را تشکیل می‌دهد، به قطعیت دست پیدا یافت و نیز به وسیله همین وجدان است که می‌توان به حسن و قبح افعال همگان، ایمان آورد و پایه‌های اخلاقی و اجتماعی را بر آنها، ولی پی‌گیری کرد.
موارد اختلافي آنها را مي‌توان در نكات زير، خلاصه كرد:
1- اعلاميه اسلامي حقوق بشر به حق، ميان اصل كرامت (و در واقع كرامتي كه انسان تنها به اعتبار وابستگي انسان خود آنرا كسب مي‌كند) از يك سو و كرامت اكتسابي كه طي مسير تكامل معنوي و انجام كارهاي نيك و خدمت به خلق كسب مي‌كند، تفاوت قايل مي‌شود و اين نكته بسيار مهمي است كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقي مي‌كنيم چرا كه هر وجداني، تفاوت ميان مثلاً دانشمند بزرگي چون ابوعلي سينا و يك فرد عادي را كه براي خود زندگي كرده و تأثيري از خود به جاي نگذاشته است، كاملاً درك مي‌كند.


2- در اعلامية اسلامي حقوق بشر، تأكيد بر اينكه خلق خدا در شمار خانواده و عيال خداوند متعال هستند. توضيح گر پايه و اساس مفهومي اين برابري در اصل كرامت بوده و تنها به جنبة صرفاً حقوقي آن بسنده نمي‌كند. علاوه بر آن، مجموعة اين كرامت را به وجود گرانقدر مطلق پيوند مي‌دهد. خلايق همگي، در شمار عيال خداوند متعال هستند و نسبت آنها به پروردگار، نسبت كاملاً واحدي است هرچند در ميان آنان براي نزديكي معنوي به او از طريق بناي نفس با عقيدة واقعي و اصيل و انجام كار نيك و مؤثر در تحقق مقتضاي جانشيني خدا بر روي زمين، رقابت تنگاتنگي وجود دارد. حال آنكه اعلاميه‌ جهاني حقوق بشر كاملاً خالي از چنين فهم و برداشتي است.
چه بسا نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، بی‌آنکه بدانند از خاستگاه وجدانی ـ فطری بدین کار پرداختند هرچند آنها مسئله حقوق را از ایمان به وجدان و مقتضیات آن، جدا ساختند. وجدان همانی است که حُسن عدل و قبح ظلم را مورد تأکید قرار می‌دهد وجدان همانی که حق زندگی، حق آزادی، حق کرامت انسانی را مورد تأکید قرار می‌دهد. همانی است که بر برابر انسانی نژادها حقوق مادی، حقوق جنسیّتی و غیره، انگشت می‌گذارد.


و در خصوص نحوة رسیدن به مصداقهای تفصیلی حقوق، تنها دو راه می‌توان در نظر گرفت‌‌:
راه نخست: بررسی و مطالعه تمامی‌رفتارهای انسانی و کنارگذاردن حالتهای خاص و کشف رفتارهای مشترک به رغم گوناگونی شرایط که البته معیار ناقصی است که ای بسا نتوان به عنوان یک کار تحقیقاتی، آنرا که تحقق بخشید همچنانکه حتی در صورت تحقق نیز شاید نتوان به نتایج قابل ذکری است یافت.


3- عين همين مفهوم را در مادة دوم از اعلاميه اسلامي حقوق بشر نيز مي‌بينيم: زندگي، به لحاظ مفهومي، موهبتي الهي است و بنابراين داراي ارزش حقوقي بسيار بالايي است و بايد با تمام توان آنرا گرامي داشت و نگاهبان بود تا هدف از اين موهبت، تحقق يابد. حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، چنين اوج و والايي نمي‌يابيم هر چند در آن تأكيد شده كه انسان داراي عقل و وجدان است و اين اشارة بسيار بجا و خوبي است ولي در حد بيان يك حقيقت، متوقف شده و به مقتضيات اين حقيقت، ارتقا نمي‌يابد.
راه دوم: دین، به اعتبار اینکه وجدان خود گواهی بر نبادی تصوری آن از طریق توان و قدرت عقلی انسان در کشف رازهای نظام پرشکوه هستی و وجود مطلق و کامل آفریدگار این هستی است. وجودی که به ذات خود غنی، دانا، زنده و مهربان و سرشار لطف است و به مقتضای لطف خود، دین را همراه پیامبران خود می‌فرستد تا جزییات حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها را برای بشریت روشن سازند و شیوه بهتر و برتر برای حرکت در جهت تکامل را فراروی وی قرار دهند.
در خصوص ایمان به دین یا بسنده کردن به همان تصویر اجمالی و ناقصی که به نوبه خود زایید: ایمان به نظریه فطرت انسانی است باید گفت چنانچه کسی منکر آن گشت همچنانکه پیش از این نیز اشاره کردیم، دیگر منطقی نخواهد بود که از حق یا اخلاق انسانی، سخن به میان آورد.


4- در اعلامية اسلامي حقوق بشر، تأكيد بر حرمت از بين بردن جان آدميان اشارة حكيمانه‌اي به موهبت پيش گفتة الهي و لزوم تداوم اين موهبت خداوندي است حال آنكه اعلاميه جهاني حقوق بشر هيچ اشاره‌اي به اين معنا ندارد و اينكه در برخي مواد اعلاميه، اشاره‌هاي كلي به اين امر شده، امر مبهمي است كه هيچگونه تأثيري در عرصه‌هاي حقوقي ندارد.
=اشاره‌های انسانی ـ حقوقی در گذرگاه تاریخ=
می‌توان با قطعیت اعلام کرد که وجدان انسانی و در مرتبة بعدی عامل دین، با ابعاد گستردة تاریخی، تأثیر خود را بر روند حقوق بشر و حتی در وجود افسانه نیز بر جای گذارده‌اند.


== علامه محمدتقی جعفری ==
علامه محمدتقی جعفری در کتاب ارزشمند خود در این زمینه می‌گوید:
«بدیهی است که هدف اصلاح روابط بشریت، خود به مثابة احترام عملی و مستمر در ارایه موارد مختلف حقوق جهانی انسان در ذهن انسان‌های پیشرفته به شمار می‌روند و بر همین اساس است که ما شاهد برخی عبارات و مواد مختلف به عنوان اخلاق یا حقوق یا عناصر فرهنگی در میان ملت‌ها و اقوام گوناگون هستیم» <ref>”حقوق بشر جهانی“ صفحة: 16.</ref>
== جرج ساباین ==
و جرج ساباین نیز می‌گوید: «بطور کلی یونانیان در قرن پنجم پیش از میلاد می‌گفتند که حقوق طبیعی جاودان غیرقابل تغییر است حال آنکه اوضاع و احوال انسان، متغیر است؛ ما اگر بتوانیم این قانون ثابت و لایتغیر را کشف کنیم و میان آن از یک سو و زندگی بشری از سوی دیگر، هماهنگی ایجاد نماییم. در آن صورت زندگی بشری تا حدودی منطقی و عقلانی خواهد گشت، و مفاسد و شرها، کاهش خواهد یافت. مرتبة کمال انسانی عبارت از آنست که از قانون طبیعی و ثابت پیروی کنی. این فلسفه را می‌توان در این جمله فشرده کرد: جستجوی ثبات در میان متغیرها و وحدت در متنوع‌ها» <ref>جرج ساباین: ”تاریخ فلسفه سیاسی“ جلد یکم، صفحه 77.</ref>


شايسته است كه در اينجا به عبارت «تداوم حيات تا آنجا كه خدا بخواهد» اشاره‌اي داشته باشيم كه گوياي لزوم حفظ اين حيات از سوي همگان حتي از سوي شخص صاحب زندگي است؛ حفظ جان آدمي و زندگي هر كس در برابر هر گونه تهديدي، واجب است. حقيقت آنستكه توجه متون اسلامي به زندگي انسان چنان است كه هيچ دين يا آيين و انديشه عقيدتي و اجتماعي مطرح در جهان، به پاي آن نمي‌رسد.
چنانچه نظریات فیلسوفان، تاریخ نگاران و شعرا را طی تاریخ از نظر بگذرانیم تعابیر و عبارتهای فراوانی در بیان این تأثیر وجدانی عام، در آثارشان خواهیم یافت.
از جمله مثلاً سیسرون فیلسوف (106-43 م) تأکید دارد که حقوق، بر پایه تصور یا گمان شکل نمی‌؛یرد بلکه عدالت طبیعی، ثابت و لازم، براساس وجدان انسانی است که پی‌ریزی می‌شود. <ref>جرج دل‌وکیو: ”فی تاریخ فلسفه الحقوق“، صفحة 67.</ref>


== جفای نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تکاملی آن نسبت به اسلام ==
در اینجا یادآور می‌شویم که نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تکاملی آن، یکباره و در گامی بسیار بلند مرحلة اسلامی را تا قرن هیجدهم یعنی زمان اعلامیه جهان حقوق بشر فرانسه در 28 اوت 1789 میلادی که در سوم سپتامبر 1791 میلادی به عنوان بخشی از قانون اساسی فرانسه درآمد ـ نادیده می‌گیرند و نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که:


5- علاوه بر اين بايد به موضوع حمايت از جنين در مادة هفتم اعلاميه اسلامي حقوق بشر اشاره كرد كه در اعلاميه جهاني، هيچ يادي از آن نشده است.
اسلام با طلوع خود بر جهانیان، پرشکوه‌ترین اعلامیه حقوق بشر را از طریق آموزه‌های قرآن کریم و سنت شریف نبوی (ص)، تقدیم بشریت کرده و همین آموزه‌هاست که تاکنون پایه و مبنای حقوقی تمامی فعالیت‌های انسانی مسلمانان طی تاریخ بوده و اعلامیة اخیر حقوق بشر اسلامی نیز چیزی جز کوششی مثبت برای تدوین همین حقوق به شکل متعارف امروزی و با فرمولهای متداول کنونی است.
=== برخی از آیات قرآن به مثابه اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسان ===
به عنوان مثال نیز آیات زیر را می‌توان اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسانی در نظر گرفت:


6- از آنجا و در اعلاميه اسلامي حقوق بشر تأكيدي بر حرمت جنازة آدميان و لزوم عدم تجاوز به اين حريم و حرمت كالبد شكافي بي‌هدف آن ـ مگر اينكه براي آن مجوز شرعي وجود داشته باشد ـ شده كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، خبري از آن نيست.
«و لقد کرّمنا بنی آدم» <ref>اسراء: 70</ref> (و به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم).


«یا ایها‌الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم» <ref>الحجرات: 13</ref> (ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید؛ بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست).


7- مادة سوّم از اعلاميه اسلامي حقوق بشر، مسئله اخلاق جنگ و درگيري در اسلام آن هم به زيباترين شكل و به گونه‌اي كه در آن زمان مانندي نداشته، مطرح مي‌گردد. زندگي و جان انسانها تا بالاترين حد ممكن، مصونيت دارد و حرمت كرامت انسانها نيز حتي پس از مرگ و نسبت به اجساد ايشان نيز همچنان محفوظ است، مثله كردن (قطعه قطعه كردن) حتي سگ‌ها حرام است و اسارت نيز داراي احكام اخلاقي خود در چارچوب عطوفت اسلامي است، زمين‌هاي كشاورزي و كشت و زرع و تأسيسات شهري به نوبة خود مصون از تخريب و تعدي هستند.  
«من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعاً» <ref>مائده: 32</ref> (... هر کس تنی را ـ جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین ـ بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد، چنان است که همة مردم را زنده داشته است).


ما هيچ نشاني از ماده‌اي با اين مضمون در اعلاميه جهاني حقوق بشر، نمي‌يابيم و اين نقص بزرگي در آنست كه البته جهانيان در كوششي جبراني، كنوانسيونهاي بعدي ژنو را مطرح ساختند.
و دیگر متون و نصوص شریفه‌ای که از پیامبر اکرم (صلی اله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) وارد شده و تأثیر بسیار خوب و تصاویر زیبایی در عرصه اندیشه اسلامی، به جای گذارده است. <ref>در این خصوص، از جمله نگاه کنید به: ”رسالة حقوق“ حضرت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) که تمامی حقوق متقابل افراد نسبت به یکدیگر را در بر‌گرفته است.</ref>
8- مادة هشتم اعلاميه اسلامي حقوق بشر نيز بر حفظ آبرو و حيثيت انسانها تأكيد دارد؛ در اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز بر آن تأكيد شده منتها در اعلاميه اسلامي اين تأكيد دنباله دارد و شامل پس از مرگ و حمايت از كالبد بي‌روح و آرامگاه وي نيز مي‌شود.


ولی اگر خواسته باشیم سیر اندیشة حقوقی دوران متأخر را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم می‌توان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر فرانسه ـ به رغم بهره‌گیری از اعلامیه حقوقی انگلستان صادره در همان سال و نیز اعلامیه استقلال سیزده مستعمرة آمریکا که سیزده سال پیش از آن صادر شده بود ـ توانست منشور بسیار پیشرفته‌ای در این عرصه، تقدیم دارد.


9- به رغم اينكه هر دو اعلاميه تأكيد دارند كه خانواده از اركان اساسي در بناي جامعه به شمار مي‌رود و جامعه و دولت موظف به حمايت كامل از آنند و هر يك از مرد و زن حق ازدواجي را دارند كه هيچ مسئله با منشأ نژادي، رنگ پوست يا جنس نبايد مانع از آن گردد، با اين حال ميان دو اعلاميه در اين خصوص تفاوتهايي هست كه مي‌توان به صورت زير آنها را خلاصه كرد:
چه در مادة نخست آن: حق آزادی و برابری و در مادة دوم حق آزادی و مالکیت و امنیت و دفاع در برابر ظلم و ستم و در مادة سوم: از برخورداری ملت‌ها از حق حاکمیت و در مادة چهارم از آزادی‌های فردی به شرط عدم تجاوز به آزادی دیگران و در مادة پنجم از حق منع زیان‌رسانی به دیگران و در مادة ششم از حق همة افراد و شهروندان در شرکت در تدوین و تنظیم قوانین و در مادة هفتم از برابری همگان در برابر قانون و احراز مناصب و شغل و در مادة هشتم از اینکه هیچ مجازاتی بدون قانون وجود ندارد و در مادة نهم از این ایده که اصل بر برائت است مگر جرم هر کس ثابت شود و در مادة دهم از آزادی عقیده و در مادة یازدهم از آزادی بیان و در مادة دوازدهم و در راستای تضمین این حقوق از ایدة تشکیل نیروهای مسلح است.


در مادة سیزدهم از مشروعیت اخذ مالیات برای تأمین هزینه‌ةای نیروهای مزبور و در مادة چهاردهم از حق نظارت مردم بر مالیاتها و در مادة پانزدهم از حق نظارت جامعه بر کارکنان [دولتی] و در مادة شانزدهم اعتبار بی‌قانون بودن جوامعی که حقوق بشر و تفکیک قوای سه گانه را نپذیرفته‌اند و سرانجام در ماده هفدهم از عدم جواز سلب مالکیت افراد جز برای مصالح عموم جامعه، سخن به میان آورده است.


الف: اعلاميه اسلامي حقوق بشر اشاره كرده كه ازدواج اساس كار در تشكيل خانواده است ولي در اعلاميه جهاني حقوق بشر، اشاره‌اي به اين حقيقت نشده است.
این اعلامیه مهم حاوی چنین موادّی بوده و اینک به صورت قانونی درآمده که دولت‌ها اندک اندک از آن اقتباس و بهره‌گیری کردند و این تحول و روند ادامه درشت تا اینکه در دهم دسامبر 1948 میلادی و به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توافق و تصویب اغلب کشورها قرار گرفت و چهل و هشت عضو سازمان ملل متحد آن را امضا کردند و کشورهای کمونیستی (روسیه سفید، اوکراین، چکسلواکی، یوگسلاوی و لهستان) و آفریقای جنوبی و عربستان سعودی ـ البته هر کدام با انگیزة متفاوتی ـ از امضای آن سرباز زدند.


=تمامی قوانین انسانی متضمن کرامت انسان اند=


ب: اعلاميه جهاني حقوق بشر به هر يك از زن و مرد حقوق برابري را اعطا كرده كه شامل نفقه و مهريه و طلاق و امثال آن مي‌گردد حال آنكه اعلاميه اسلامي حقوق بشر اين موارد را از يكديگر جدا ساخته و تأكيد كرده كه زن از حقوقي معادل با وظايفي كه بر عهده دارد‌، برخوردار بوده و داراي شخصيت مدني و اعتبار مالي مستقل و برخوردار از حق حفظ اسم و فاميل خودش است و هزينه‌هاي زندگي مشترك و نيز مسؤوليت سرپرستي خانواده (بيان مناسبي از قوامّون كه در قرآن آمده است) بر عهدة مرد است.
نمی‌توان قانونی انسانی را تصور کرد که این حق را نادیده انگاشته باشد. این حق مورد اجماع همة قوانین است:
== اعلامیه جهانی حقوق بشر ==
اعلامیه جهانی حقوق بشر در اولین مادة خود می‌گوید: همة افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از نظر کرامت و حقوق برابرند و همگی از عقل و وجدان برخوردارند و باید با روح برادری با یکدیگر تعامل داشته باشند.
== اعلامیه اسلامی حقوق بشر ==
اعلامیه اسلامی حقوق بشر در تشخیص مادة خود، اشعار می‌دارد:
الف: تمامی بشریت خانوادة واحدی هستند که در پرستش خداوند و پیامبری حضرت آدم، مشترکند و تمامی مردم صرفنظر از نژاد، رنگ، زبان، جنسی یا اعتقادات دینی و وابستگی‌های سیاسی و وضعیت اجتماعی و هر اعتبار دیگری، در اصل کرامت انسانی و اصل تکلیف و مسؤولیت با یکدیگر برابرند و تنها اعتقادات درست است که در راستای حرکت تکامل انسان، ضامن رشد و نمو این کرامت است.
ب: خلایق همگی عیال خداوندند و پروردگار جهانیان کسی را که به عیالش سودمندتر باشد دوست‌تر می‌دارد و اینکه هیچ کس را جز به تقوا و کار نیک، بر دیگری برتری نیست.
دیده می‌شود که اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل کرامت (و در واقع کرامتی که انسان تنها به اعتبار وابستگی انسانی خود آنرا کسب می‌کند) از یک سو و کرامت اکتسابی که طی سپر تکامل معنوی و انجام کارهای نیک و خدمت به خلق کسب می‌کند، تفاوت قایل می‌شود و این نکتة بسیار مهمی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌کنیم چرا که هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یک فرد عادی را که برای خود زندگی کرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، کاملاً درک می‌کند.


== موارد اشتراک اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر ==
هر دو اعلامیه در حق تأمین محیط زیست بهداشتی و مناسب و برخورداری از خدمات اجتماعی و زندگی شرافتمندانه و منع بازداشت بدان علت قانونی و منع محدودیت آزادگی‌ها و تبعید و نیز منع مجازات بدون علت یا بیش از جرم ارتکابی و تضمین کرامت ذاتی انسان و ممانعت از تأثیر هرگونه موقعیت اجتماعی در میزان این کرامت و نیز حق تأمین سطح معیشتی مناسب، با یکدیگر مشترکند.


ج: از اشاره اعلاميه اسلامي حقوق بشر به وظيفة اجتماعي جامعه و دولت در از ميان برداشتن موانع ازدواج و آسان سازي انجام آن، در اعلاميه جهاني حقوق بشر خبري نيست.
همچنانکه در اصل برابری زن و مرد در کرامت ذاتی و ضرورت تأمین شخصیت اجتماعی برابر با مرد برای زن و نیز موضوع تأمین شخصیت اعتباری مالی برای وی و اینکه ازدواج باید با رضایت طرفین صورت پذیرد و خانواده رکن اساسی جامعه به شمار می‌رود و باید از حق حمایت دولت و جامعه برخوردار باشد و نیز ضرورت فراهم آوردن امنیت دینی، مالی، ناموسی، شخصی، خانوادگی در سطح ملی و بین‌المللی و حق استقلال در مسایل شخصی (مسکن، خانواده، دارایی، مکاتبات و ارتباطات)... با یکدیگر مشترکند.


در اصل آموزش و فراگیری و هدف از این روند یعنی تکامل انسانی (به رغم اختلاف در معنا و مفهوم تکامل) و ترجیح نظر پدر و مادر بر دیگران در این خصوص نیز مشترکند. هر دو اعلامیه بر آنند که هر انسان آزاد به دنیا می‌آید و نمی‌توان او را به بندگی گرفت و اینکه افراد از نظر حقوق برابر با یکدیگرند و دارای عقل و وجدان هستند (این نکته جنبة حقوقی ندارد) و اینکه باید با روحیه برادری با دیگران همکاری کرد.


د: در اينجا به تفاوت ديگري اشاره مي‌كنيم و آن عدم ذكر دين [در ازدواج دو نفر] در اعلاميه اسلامي حقوق بشر، به عنوان مانعي كه بايد از ميان برداشت و تأكيد اعلاميه جهاني حقوق بشر بر آنست؛ حقيقت آنست كه دين و هماهنگي نسبي در آن از جمله يگانگي دين زن و مردي كه قصد ازدواج دارند در حد ايمان به خداي يگانه و ايمان به رسالت‌هاي خداوندي، امري كاملاً ضروري براي تحقق هماهنگي مطلوب ميان آن دو در زندگي زناشويي است در غير اين صورت تمامي اميدهاي مربوط به تشكيل خانواده‌اي كه قرار است بنياد جامعه را تشكيل دهد، بر باد مي‌رود.
هر دو اعلامیه بر آزادی اندیشه، عقیده و بیان (در حد معقول) تأکید دارند و برآنند که انسان باید بتواند از تولید علمی، ادبی و هنری خود بهره‌مند شود و بتواند از هر یک از ادیان پیروی کند؛ او از آزادی اندیشه تا حدودی که به خود و دیگران زیان نرساند و نیز از شخصیت حقوقی و حق جابجایی از یک نقطه به نقطه دیگر و حق پناهندگی مشروط به اینکه مرتکب جرم غیرسیاسی نشده باشد، برخوردار است.


این دو اعلامیه در به رسمیت شناختن حق کار و آزادی انتخاب کار مورد علاقه و اینکه باید کاری خارج از توان به کارگردان تحمیل شود و نیز در حق برخورداری از مزد برابر در ازای کار یکسان و حق بهره‌مندی از بیمه‌های متضمن زندگی متوسطی به هنگام بیکاری غیر عمد، بیماری و نقص عضو و بیوگی و سالخوردی، مشترکند.


10- اعلاميه اسلامي حقوق بشر و اعلاميه جهاني حقوق بشر اين تفاوت را نيز دارد كه اعلاميه اسلامي بر حقوق پدر و مادر و خويشاوندان تأكيد دارد.
هر دو اعلامیه در اینکه هر کس تا ثابت شدن جرم، بیگناه است (اصل برائت) و اینکه جرم، فردی است و هر کس حق برخورداری از محاکمه‌ای عادلانه دارد و مجاز است باید همانی باشد که در قانون در برابر جرم ارتکابی قید شده، اتفاق نظر دارند.


حق تملک و ضرورت نفی هر گونه محرومیت از مالکیت در عین لزوم عدم زیان رسانی مالکیت افراد به دیگران و جامعه، از دیگر موارد مشترک هر دو اعلامیه است. منع استبداد و حق هر کس در مشارکت در اتخاذ تصمیم‌های سیاسی و تصدی پست‌های اداری حکومتی و نیز تحقق مساوات در برابر قانون و اعطای حق مراجعه به دادگاههای مناسب به افراد و حق تشکیل جمعیت و انجمن‌های خیریه و اجتماعی، از دیگر موارد مشترک هر دو اعلامیه‌هاست.


11- در عرصة تعليم و تربيت نيز مي‌بينيم كه اعلاميه اسلامي حقوق بشر بر واجب بودن آنها بر جامعه و دولت و به طور مطلق و براي تمامي مراحل انگشت مي‌گذارد حال آنكه اعلاميه جهاني حقوق بشر تنها بر آن تأكيد دارد كه آموزش ابتدايي بايد اجباري و رايگان باشد و سپس ايدة برابري فرصت‌ها براي مراحل بعدي تحصيل را مطرح مي‌سازد.
و سرانجام اینکه هر دو اعلامیه تأکید دارند که هر انسان مکلّف به حمایت از این آزادی‌ها و برخورداری از آنهاست و وظیفه دارد در جهت تکامل حرکت کند؛ هر فرد باید مراقب باشد که مزاحم آزادی‌های دیگران نشود و نباید از این قوانین (اعلامیه) درر راستای تحقق منافع فردی یا دولتی معیّنی، سوء‌استفاده کرد.


این بود مهمترین نقاط مشترک دو اعلامیه که بنابر اقتصاد، خیلی فشرده مطرح ساختیم.


12- هدفهاي تربيت در اعلاميه اسلامي حقوق بشر در: ”ايجاد هماهنگي و تعادل و رشد شخصيّت و تحكيم ايمان به خدا و احترام به حقوق و وظايف و حمايت از آنها“ خلاصه مي‌شود حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر از مسئله فراهم آوردن رشد كاملتر شخصيّت، تحكيم احترام به حقوق و آزادي‌هاي انساني و آسان ‌سازي اصل حسن تفاهم و فداكاري و احترام به عقايد مخالف و گسترش محبت و كوشش در جهت حفظ صلح، ياد شده كه تفاوت ميان اين دو، روشن است.
== موارد اختلاف دو اعلامیه ==
موارد اختلافی آنها را می‌توان در نکات زیر، خلاصه کرد:
1- اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل کرامت (و در واقع کرامتی که انسان تنها به اعتبار وابستگی انسان خود آنرا کسب می‌کند) از یک سو و کرامت اکتسابی که طی مسیر تکامل معنوی و انجام کارهای نیک و خدمت به خلق کسب می‌کند، تفاوت قایل می‌شود و این نکته بسیار مهمی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌کنیم چرا که هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یک فرد عادی را که برای خود زندگی کرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، کاملاً درک می‌کند.


2- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأکید بر اینکه خلق خدا در شمار خانواده و عیال خداوند متعال هستند. توضیح گر پایه و اساس مفهومی این برابری در اصل کرامت بوده و تنها به جنبة صرفاً حقوقی آن بسنده نمی‌کند. علاوه بر آن، مجموعة این کرامت را به وجود گرانقدر مطلق پیوند می‌دهد. خلایق همگی، در شمار عیال خداوند متعال هستند و نسبت آنها به پروردگار، نسبت کاملاً واحدی است هرچند در میان آنان برای نزدیکی معنوی به او از طریق بنای نفس با عقیدة واقعی و اصیل و انجام کار نیک و مؤثر در تحقق مقتضای جانشینی خدا بر روی زمین، رقابت تنگاتنگی وجود دارد. حال آنکه اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر کاملاً خالی از چنین فهم و برداشتی است.


13- مادة دهم از اعلاميه اسلامي حقوق بشر در هماهنگي كامل با بنيادهاي عقيدتي و انساني است زيرا تأكيد دارد كه اسلام با مهمترين ويژگي انساني يعني فطرت وي همسو و بنابراين دين انسانيت است. و از آنجا طبيعي است كه با هر گونه اجبار يا بهره‌كشي به منظور دور ساختن انسان از خط فطرت، از در مخالفت درمي‌آيد زيرا اين امر به مثابة بيگانه ساختن وي با خويشتن خويش است. و بدين گونه مي‌بينيم كه اعلاميه اسلامي حقوق بشر تنها به مادة دهم كه اجبار و بهره‌كشي را منع مي‌كند بسنده مي‌كند و در اين بيان، از مسئله آزادي سخني به ميان نمي‌آورد چرا كه اسلام ديدگاه كامل و روشني دارد كه در همين ماده انعكاس يافته و ”دين فطرت“ شمرده است. اما الحاد،‌به نظر اسلام خارج گشتن از چارچوب انساني و ورود به جهاني حيواني و حتي بدتر از آنست.
3- عین همین مفهوم را در مادة دوم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز می‌بینیم: زندگی، به لحاظ مفهومی، موهبتی الهی است و بنابراین دارای ارزش حقوقی بسیار بالایی است و باید با تمام توان آنرا گرامی‌داشت و نگاهبان بود تا هدف از این موهبت، تحقق یابد. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین اوج و والایی نمی‌یابیم هر چند در آن تأکید شده که انسان دارای عقل و وجدان است و این اشارة بسیار بجا و خوبی است ولی در حد بیان یک حقیقت، متوقف شده و به مقتضیات این حقیقت، ارتقا نمی‌یابد.


4- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأکید بر حرمت از بین بردن جان آدمیان اشارة حکیمانه‌ای به موهبت پیش گفتة الهی و لزوم تداوم این موهبت خداوندی است حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ اشاره‌ای به این معنا ندارد و اینکه در برخی مواد اعلامیه، اشاره‌های کلی به این امر شده، امر مبهمی است که هیچگونه تأثیری در عرصه‌های حقوقی ندارد.


در برابر، در اعلاميه جهاني حقوق بشر شاهد تأكيد بر آزادي مطلق در تغيير دين و عقيده هستيم كه نشان مي‌دهد تفاوت آن دو در اين خصوص جوهري و اساسي است؛ ما در اينجا پيش از آنكه در پي استدلال براي اثبات صحت موضع اسلامي باشيم مي‌خواهيم تأكيد كنيم كه اعلاميه جهاني حقوق بشر همچنانكه گفتيم مسئله حقوقي را از مسئله فلسفي جدا مي‌سازد كاري كه ما به شدت آنرا ردّ مي‌كنيم.
شایسته است که در اینجا به عبارت «تداوم حیات تا آنجا که خدا بخواهد» اشاره‌ای داشته باشیم که گویای لزوم حفظ این حیات از سوی همگان حتی از سوی شخص صاحب زندگی است؛ حفظ جان آدمی و زندگی هر کس در برابر هر گونه تهدیدی، واجب است. حقیقت آنستکه توجه متون اسلامی به زندگی انسان چنان است که هیچ دین یا آیین و اندیشه عقیدتی و اجتماعی مطرح در جهان، به پای آن نمی‌رسد.


5- علاوه بر این باید به موضوع حمایت از جنین در مادة هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره کرد که در اعلامیه جهانی، هیچ یادی از آن نشده است.


6- از آنجا و در اعلامیه اسلامی حقوق بشر تأکیدی بر حرمت جنازة آدمیان و لزوم عدم تجاوز به این حریم و حرمت کالبد شکافی بی‌هدف آن ـ مگر اینکه برای آن مجوز شرعی وجود داشته باشد ـ شده که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، خبری از آن نیست.


14- در برابر مادة يازدهم اعلاميه اسلامي حقوق بشر، مادة چهاردهم از اعلاميه جهاني حقوق بشر مطرح مي‌شود ولي تفاوت بسيار گسترده‌اي ميان آنها وجود دارد مادة يازدهم اعلاميه اسلامي حقوق بشر، انسان را به طور طبيعي آزاد متولد شده مي‌داند و بندگي و خواري و زور و بهره‌كشي را از وي نفي مي‌كند و آزادي را برخاسته از بندگي او در برابر خداوند متعال تلقي مي‌نمايد بندگي براي خداوند نيز ـ آنچنانكه جاهلان تصور مي‌كنند ـ در جهت تقديس و تكريم ذات خداوندي نيست؛ او ـ جل و علا ـ بي‌نياز مطلق است. اين بندگي به معناي رهايي از هرگونه تعلقي به جز او و كوشش و تلاش در مسيري تعيين كردة خداوندي است زيرا راه رستگاري نيز همين است. حال آنكه مادة چهاردهم از اعلاميه جهاني حقوق بشر، بندگي و نظام بردگي را بدون اشاره‌اي به پايه‌ها و بنيادها و بي‌هيچ توضيحي در خصوص پيوند بشريت با خداوند متعال نفي مي‌كند.
7- مادة سوّم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اخلاق جنگ و درگیری در اسلام آن هم به زیباترین شکل و به گونه‌ای که در آن زمان مانندی نداشته، مطرح می‌گردد. زندگی و جان انسان‌ها تا بالاترین حد ممکن، مصونیت دارد و حرمت کرامت انسان‌ها نیز حتی پس از مرگ و نسبت به اجساد ایشان نیز همچنان محفوظ است، مثله کردن (قطعه قطعه کردن) حتی سگ‌ها حرام است و اسارت نیز دارای احکام اخلاقی خود در چارچوب عطوفت اسلامی است، زمین‌های کشاورزی و کشت و زرع و تأسیسات شهری به نوبة خود مصون از تخریب و تعدی هستند.  


ما هیچ نشانی از ماده‌ای با این مضمون در اعلامیه جهانی حقوق بشر، نمی‌یابیم و این نقص بزرگی در آنست که البته جهانیان در کوششی جبرانی، کنوانسیونهای بعدی ژنو را مطرح ساختند.
8- مادة هشتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز بر حفظ آبرو و حیثیت انسان‌ها تأکید دارد؛ در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأکید شده منتها در اعلامیه اسلامی این تأکید دنباله دارد و شامل پس از مرگ و حمایت از کالبد بی‌روح و آرامگاه وی نیز می‌شود.


15- وجه تمايز اعلاميه اسلامي حقوق بشر نسبت به اعلاميه جهاني حقوق بشر، نفي همة انواع استعمار و تحريم اكيد آن و اعطاي حق كوشش در رهايي از استعمار و تعيين سرنوشت به ملتها و ايجاد حمايت و پشتيباني از آن از سوي همة ملل ديگر و تأكيد بر شخصيت مستقل تمامي ملتهاست. حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، هيچ اشاره‌اي به اين نكته نشده كه دست كم نقطه ضعف جدي در اهداف تنظيم كنندگان آن به شمار مي‌رود و اي بسا بتوان گفت با توجه به سومين فراز از پيشگفتار آن، اعلاميه جهاني حقوق بشر در صدد برآمده تا برخي ملتها را به شورش يا انقلاب عليه خود برنيانگيزد.
9- به رغم اینکه هر دو اعلامیه تأکید دارند که خانواده از ارکان اساسی در بنای جامعه به شمار می‌رود و جامعه و دولت موظف به حمایت کامل از آنند و هر یک از مرد و زن حق ازدواجی را دارند که هیچ مسئله با منشأ نژادی، رنگ پوست یا جنس نباید مانع از آن گردد، با این حال میان دو اعلامیه در این خصوص تفاوت‌هایی هست که می‌توان به صورت زیر آنها را خلاصه کرد:


الف: اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره کرده که ازدواج اساس کار در تشکیل خانواده است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اشاره‌ای به این حقیقت نشده است.


16- از ديگر وجود تمايز اعلاميه اسلامي حقوق بشر نسبت به اعلاميه جهاني حقوق بشر، آنست كه اشاره‌اي به حق تابعيت نكرده زيرا اين مسئله تابعيت از جمله امور وضعي است كه حتي ملتهاي واحد را دچار تفرقه و پراكندگي كرده و به صورت مانع بزرگي بر سر راه وحدت آنها، درآمده است.
ب: اعلامیه جهانی حقوق بشر به هر یک از زن و مرد حقوق برابری را اعطا کرده که شامل نفقه و مهریه و طلاق و امثال آن می‌گردد حال آنکه اعلامیه اسلامی حقوق بشر این موارد را از یکدیگر جدا ساخته و تأکید کرده که زن از حقوقی معادل با وظایفی که بر عهده دارد‌، برخوردار بوده و دارای شخصیت مدنی و اعتبار مالی مستقل و برخوردار از حق حفظ اسم و فامیل خودش است و هزینه‌های زندگی مشترک و نیز مسؤولیت سرپرستی خانواده (بیان مناسبی از قوامّون که در قرآن آمده است) بر عهدة مرد است.


ج: از اشاره اعلامیه اسلامی حقوق بشر به وظیفة اجتماعی جامعه و دولت در از میان برداشتن موانع ازدواج و آسان سازی انجام آن، در اعلامیه جهانی حقوق بشر خبری نیست.


17- به رغم اينكه هر دو اعلاميه، به حقوق كار اشاره و آنرا پذيرفته‌اند ولي اعلاميه اسلامي حقوق بشر از كارگر نيز خواسته كه به نوبه خود اخلاص داشته و كار خود را به درستي انجام دهد و از دولت نيز خواسته كه با پاكدامني كامل براي حل اختلاف ميان كارگر و كارفرما و احقاق حق هر يك بدون جانبداري، وارد عمل شود.
د: در اینجا به تفاوت دیگری اشاره می‌کنیم و آن عدم ذکر دین [در ازدواج دو نفر] در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به عنوان مانعی که باید از میان برداشت و تأکید اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آنست؛ حقیقت آنست که دین و هماهنگی نسبی در آن از جمله یگانگی دین زن و مردی که قصد ازدواج دارند در حد ایمان به خدای یگانه و ایمان به رسالت‌های خداوندی، امری کاملاً ضروری برای تحقق هماهنگی مطلوب میان آن دو در زندگی زناشویی است در غیر این صورت تمامی امیدهای مربوط به تشکیل خانواده‌ای که قرار است بنیاد جامعه را تشکیل دهد، بر باد می‌رود.


10- اعلامیه اسلامی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر این تفاوت را نیز دارد که اعلامیه اسلامی بر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان تأکید دارد.


18- مادة هيجدهم اعلاميه اسلامي حقوق بشر بر حق كسب و كاسبي تأكيد دارد منتها آنرا مقيد به مشروع مي‌كند؛ اين قيد حكايت از شيوه‌ها و روش‌هاي ناپسند و ناپذيرفتني در كسب و كار دارد از جمله: احتكار، فريب، زيان به خويش يا ديگران، همچنانكه بر منع ربا نيز تأكيد كرده است. حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، هيچ اشاره‌اي به اينگونه مسايل نشده است.
11- در عرصة تعلیم و تربیت نیز می‌بینیم که اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر واجب بودن آنها بر جامعه و دولت و به طور مطلق و برای تمامی مراحل انگشت می‌گذارد حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها بر آن تأکید دارد که آموزش ابتدایی باید اجباری و رایگان باشد و سپس ایدة برابری فرصت‌ها برای مراحل بعدی تحصیل را مطرح می‌سازد.


12- هدف‌های تربیت در اعلامیه اسلامی حقوق بشر در: ”ایجاد هماهنگی و تعادل و رشد شخصیّت و تحکیم ایمان به خدا و احترام به حقوق و وظایف و حمایت از آنها“ خلاصه می‌شود حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر از مسئله فراهم آوردن رشد کاملتر شخصیّت، تحکیم احترام به حقوق و آزادی‌های انسانی و آسان ‌سازی اصل حسن تفاهم و فداکاری و احترام به عقاید مخالف و گسترش محبت و کوشش در جهت حفظ صلح، یاد شده که تفاوت میان این دو، روشن است.


19- مادة پانزدهم از اعلاميه اسلامي حقوق بشر، بر ضرورت مشروعيت راههاي كسب مالكيّت و نيز اينكه اين مالكيت نبايد منجر به زيان به خود شخص يادگيري گردد تأكيد دارد؛ چنانچه به مفهوم گسترده زيان توجه كنيم و آنرا شامل انواع زيانهاي اجتماعي نيز، بدانيم به ميزان دقت تعبير اسلام و نفي بهره‌برداري‌هاي سرمايه‌داري از اين حق در زيان رساندن به حق ملل ديگر و ضربه‌زدن به اقتصاد و غارت ثروت و منابع آنها، پي مي‌بريم.
13- مادة دهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر در هماهنگی کامل با بنیادهای عقیدتی و انسانی است زیرا تأکید دارد که اسلام با مهمترین ویژگی انسانی یعنی فطرت وی همسو و بنابراین دین انسانیت است. و از آنجا طبیعی است که با هر گونه اجبار یا بهره‌کشی به منظور دور ساختن انسان از خط فطرت، از در مخالفت درمی‌آید زیرا این امر به مثابة بیگانه ساختن وی با خویشتن خویش است. و بدین گونه می‌بینیم که اعلامیه اسلامی حقوق بشر تنها به مادة دهم که اجبار و بهره‌کشی را منع می‌کند بسنده می‌کند و در این بیان، از مسئله آزادی سخنی به میان نمی‌آورد چرا که اسلام دیدگاه کامل و روشنی دارد که در همین ماده انعکاس یافته و ”دین فطرت“ شمرده است. اما الحاد، ‌به نظر اسلام خارج گشتن از چارچوب انسانی و ورود به جهانی حیوانی و حتی بدتر از آنست.


در برابر، در اعلامیه جهانی حقوق بشر شاهد تأکید بر آزادی مطلق در تغییر دین و عقیده هستیم که نشان می‌دهد تفاوت آن دو در این خصوص جوهری و اساسی است؛ ما در اینجا پیش از آنکه در پی استدلال برای اثبات صحت موضع اسلامی باشیم می‌خواهیم تأکید کنیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنانکه گفتیم مسئله حقوقی را از مسئله فلسفی جدا می‌سازد کاری که ما به شدت آنرا ردّ می‌کنیم.


20- از جمله مزيت‌هاي واقعي اعلاميه اسلامي حقوق بشر نسبت به اعلاميه جهاني حقوق بشر، در نظر گرفتن مسئله اخلاق به مثابة حق مهم انساني است كه در مادة هفدهم آن قيد شده است حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، متن معادل آن وجود ندارد؛ هر چند در مادة بيست و نهم اعلاميه جهاني حقوق بشر اشاره شده كه رعايت مقتضيات اخلاقي مي‌تواند مرزهاي برخورداري فرد از آزادي‌ها را شكل بخشد ولي عبارت ”در چارچوب جامعه‌اي دموكراتيك“ در      اين مادة، خاطرنشانمان مي‌سازد كه مراد از اخلاق در اينجا در واقع آزادي‌هاي ديگران و نه ارزش‌هاي والاي اخلاقي است و بهرحال اين ماده و اين اعلاميه مطمئناً هيچ حقّ انساني براي نيل به يك محيط اخلاقي پاكي كه انسان را قادر به پرورش معنوي خويشتن كند، قايل نيست.
14- در برابر مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می‌شود ولی تفاوت بسیار گسترده‌ای میان آنها وجود دارد مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، انسان را به طور طبیعی آزاد متولد شده می‌داند و بندگی و خواری و زور و بهره‌کشی را از وی نفی می‌کند و آزادی را برخاسته از بندگی او در برابر خداوند متعال تلقی می‌نماید بندگی برای خداوند نیز ـ آنچنانکه جاهلان تصور می‌کنند ـ در جهت تقدیس و تکریم ذات خداوندی نیست؛ او ـ جل و علا ـ بی‌نیاز مطلق است. این بندگی به معنای رهایی از هرگونه تعلقی به جز او و کوشش و تلاش در مسیری تعیین کردة خداوندی است زیرا راه رستگاری نیز همین است. حال آنکه مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر، بندگی و نظام بردگی را بدون اشاره‌ای به پایه‌ها و بنیادها و بی‌هیچ توضیحی در خصوص پیوند بشریت با خداوند متعال نفی می‌کند.


15- وجه تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، نفی همة انواع استعمار و تحریم اکید آن و اعطای حق کوشش در رهایی از استعمار و تعیین سرنوشت به ملت‌ها و ایجاد حمایت و پشتیبانی از آن از سوی همة ملل دیگر و تأکید بر شخصیت مستقل تمامی ملت‌هاست. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این نکته نشده که دست کم نقطه ضعف جدی در اهداف تنظیم کنندگان آن به شمار می‌رود و ای بسا بتوان گفت با توجه به سومین فراز از پیشگفتار آن، اعلامیه جهانی حقوق بشر در صدد برآمده تا برخی ملت‌ها را به شورش یا انقلاب علیه خود برنیانگیزد.


21- از ديگر مواردي كه امتياز اعلاميه اسلامي حقوق بشر به شمار مي‌رود،‌ نفي تن دادن هر كس به آزمايش‌هاي پزشكي يا علمي مگر با دو شرط ”رضايت“ و ”بي‌خطري“ است.
16- از دیگر وجود تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، آنست که اشاره‌ای به حق تابعیت نکرده زیرا این مسئله تابعیت از جمله امور وضعی است که حتی ملت‌های واحد را دچار تفرقه و پراکندگی کرده و به صورت مانع بزرگی بر سر راه وحدت آنها، درآمده است.


17- به رغم اینکه هر دو اعلامیه، به حقوق کار اشاره و آنرا پذیرفته‌اند ولی اعلامیه اسلامی حقوق بشر از کارگر نیز خواسته که به نوبه خود اخلاص داشته و کار خود را به درستی انجام دهد و از دولت نیز خواسته که با پاکدامنی کامل برای حل اختلاف میان کارگر و کارفرما و احقاق حق هر یک بدون جانب‌داری، وارد عمل شود.


22- همچنانكه مادة بيستم اعلاميه اسلامي حقوق بشر، تدوين و تصويب قوانين فوق‌العاده‌اي كه انسان را در معرض شكنجه يا برخوردهاي ذلت‌بار يا خشونت‌آميز و منافي كرامت انسان و نيز انجام آزمايش بر روي او قرار مي‌دهد، نفي كرده است. اين ايده از اهميت جدي برخوردار است ولي در اعلاميه جهاني حقوق بشر، هيچ تأكيدي بر آن صورت نگرفته است.
18- مادة هیجدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر حق کسب و کاسبی تأکید دارد منتها آنرا مقید به مشروع می‌کند؛ این قید حکایت از شیوه‌ها و روش‌های ناپسند و ناپذیرفتنی در کسب و کار دارد از جمله: احتکار، فریب، زیان به خویش یا دیگران، همچنانکه بر منع ربا نیز تأکید کرده است. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این‌گونه مسایل نشده است.


19- مادة پانزدهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، بر ضرورت مشروعیت راه‌های کسب مالکیّت و نیز اینکه این مالکیت نباید منجر به زیان به خود شخص یادگیری گردد تأکید دارد؛ چنانچه به مفهوم گسترده زیان توجه کنیم و آنرا شامل انواع زیانهای اجتماعی نیز، بدانیم به میزان دقت تعبیر اسلام و نفی بهره‌برداری‌های سرمایه‌داری از این حق در زیان رساندن به حق ملل دیگر و ضربه‌زدن به اقتصاد و غارت ثروت و منابع آنها، پی می‌بریم.


23- اي بسا برخي گمان برده‌اند كه اعلاميه جهاني حقوق بشر از امتياز اعطاي آزادي مطلق بيان برخوردار است ولي، اعطاي اين نوع آزادي را نيز نقص به شمار مي‌آوريم زيرا نمي‌توان اجازه اظهارات يا بياناتي را دارد كه تاثيرات اخلاقي ويرانگي بر جاي مي‌گذارد و حقيقت را ستوه مي‌سازد يا به مقدسات ديگران اهات روا مي‌دارد؛ اهانت به مقدسات بدون شكست خيلي بدتر از اهانت به اشخاص و توهين به آنهاست: لذا مفيد كردن آزادي بيان در اعلاميه اسلامي حقوق بشر با عبارت ”به گونه‌اي كه با اصول شرع مبانيتي نداشته باشد“ ـ كه در بند ج مادة بيست و دوم آمده است ـ به روح انساني نزديكتر است.
20- از جمله مزیت‌های واقعی اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، در نظر گرفتن مسئله اخلاق به مثابة حق مهم انسانی است که در مادة هفدهم آن قید شده است حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، متن معادل آن وجود ندارد؛ هر چند در مادة بیست و نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره شده که رعایت مقتضیات اخلاقی می‌تواند مرزهای برخورداری فرد از آزادی‌ها را شکل بخشد ولی عبارت ”در چارچوب جامعه‌ای دموکراتیک“ در این مادة، خاطرنشانمان می‌سازد که مراد از اخلاق در اینجا در واقع آزادی‌های دیگران و نه ارزش‌های والای اخلاقی است و بهرحال این ماده و این اعلامیه مطمئناً هیچ حقّ انسانی برای نیل به یک محیط اخلاقی پاکی که انسان را قادر به پرورش معنوی خویشتن کند، قایل نیست.


21- از دیگر مواردی که امتیاز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شمار می‌رود، ‌ نفی تن دادن هر کس به آزمایش‌های پزشکی یا علمی مگر با دو شرط ”رضایت“ و ”بی‌خطری“ است.


24- همچنين از امتيازات اعلاميه اسلامي حقوق بشر، مسئله اعطاي حق دعوت به كار نيك و خير و بازداري از كارهاي زشت و منكر [امر به معروف و نهي از منكر] است كه خود به معناي تاكيد بر مسؤوليت فردي در برابر رفتارهاي ناپسند و متناقض با محيط اخلاقي از يك سو و در برابر هر آنچه كه جامعه را به سطح بالاتري سوق مي‌دهد، از سوي ديگر است.
22- همچنانکه مادة بیستم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تدوین و تصویب قوانین فوق‌العاده‌ای که انسان را در معرض شکنجه یا برخوردهای ذلت‌بار یا خشونت‌آمیز و منافی کرامت انسان و نیز انجام آزمایش بر روی او قرار می‌دهد، نفی کرده است. این ایده از اهمیت جدی برخوردار است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ تأکیدی بر آن صورت نگرفته است.


23- ای بسا برخی گمان برده‌اند که اعلامیه جهانی حقوق بشر از امتیاز اعطای آزادی مطلق بیان برخوردار است ولی، اعطای این نوع آزادی را نیز نقص به شمار می‌آوریم زیرا نمی‌توان اجازه اظهارات یا بیاناتی را دارد که تاثیرات اخلاقی ویرانگی بر جای می‌گذارد و حقیقت را ستوه می‌سازد یا به مقدسات دیگران اهات روا می‌دارد؛ اهانت به مقدسات بدون شکست خیلی بدتر از اهانت به اشخاص و توهین به آنهاست: لذا مفید کردن آزادی بیان در اعلامیه اسلامی حقوق بشر با عبارت ”به گونه‌ای که با اصول شرع مبانیتی نداشته باشد“ ـ که در بند ج مادة بیست و دوم آمده است ـ به روح انسانی نزدیکتر است.


25- در اعلاميه اسلامي حقوق بشر، اشارة بسيار جالبي به اين حقيقت شده كه ”ولايت امر“ [زمامداري و حاكميت بر مردم]‌ امانتي است كه كسي حق سوء استفاده از آن ندارد كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، معادلي براي آن نمي‌يابيم گو اينكه به نظر ما ضرورت اقتضا داشت كه در همين خصوص نيز اعلاميه اسلامي حقوق بشر به شروط كلي شريعت اسلامي در ”ولي امر“ هم اشاره مي‌شد.
24- همچنین از امتیازات اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اعطای حق دعوت به کار نیک و خیر و بازداری از کارهای زشت و منکر [امر به معروف و نهی از منکر] است که خود به معنای تاکید بر مسؤولیت فردی در برابر رفتارهای ناپسند و متناقض با محیط اخلاقی از یک سو و در برابر هر آنچه که جامعه را به سطح بالاتری سوق می‌دهد، از سوی دیگر است.


25- در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، اشارة بسیار جالبی به این حقیقت شده که ”ولایت امر“ [زمامداری و حاکمیت بر مردم]‌ امانتی است که کسی حق سوء‌استفاده از آن ندارد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، معادلی برای آن نمی‌یابیم گو اینکه به نظر ما ضرورت اقتضا داشت که در همین خصوص نیز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شروط کلی شریعت اسلامی در ”ولی امر“ هم اشاره می‌شد.


26- از جمله مقاومت‌ها در دو اعلاميه (كه تفاوتي طبيعي است) آنستكه اعلاميه اسلامي حقوق بشر، تمام مواد خود را به احكام اسلامي مقيّد مي‌سازد حال آنكه اعلاميه جهاني حقوق بشر، آزادي‌هاي فردي را به آزادي ديگران، محدود مي‌كند.
26- از جمله مقاومت‌ها در دو اعلامیه (که تفاوتی طبیعی است) آنستکه اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تمام مواد خود را به احکام اسلامی مقیّد می‌سازد حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی‌های فردی را به آزادی دیگران، محدود می‌کند.


27- به علاوه، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مقرر داشته که شریعت اسلامی تنها مرجع تفسیر یا توضیح هر یک از مواد آنست حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، مرجع مشابهی، ذکر نشده است.


27- به علاوه، اعلاميه اسلامي حقوق بشر، مقرر داشته كه شريعت اسلامي تنها مرجع تفسير يا توضيح هر يك از مواد آنست حال آنكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر، مرجع مشابهي، ذكر نشده است.
28- و سرانجام اینکه یادآور می‌شویم که تفاوت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد که فرصتی برای پرداخت مفصل به آنها در این مقاله وجود ندارد از جمله اینکه مثلاً وقتی از آزادی [در اعلامیه اسلامی حقوق بشر] یاد می‌شود معمولاً مقید به مسئولیت شده است. مثلاً از ”آزادی مسؤولانه“ یا ”در حدود شرعی“ و البته به منظور عدم تبدیل آن به عنصری ویران‌گر، یاد شده است.


=نقص‌های اعلامیه جهانی حقوق بشر=
در پرتو آنچه گفته شد می‌توان موارد نقص در اعلامیه جهانی حقوق بشر را این‌گونه برشمرد:


28- و سرانجام اينكه يادآور مي‌شويم كه تفاوت‌هاي بسيار ديگري نيز وجود دارد كه فرصتي براي پرداخت مفصل به آنها در اين مقاله وجود ندارد از جمله اينكه مثلاً وقتي از آزادي [در اعلاميه اسلامي حقوق بشر] ياد مي‌شود معمولاً مقيد به مسئوليت شده است. مثلاً از ”آزادي مسؤولانه“ يا ”در حدود شرعي“ و البته به منظور عدم تبديل آن به عنصري ويرانگر، ياد شده است.
یکم ـ جداسازی جنبة حقوقی اجتماعی مسایل از جنبة فلسفی آنها.


=نقص‌هاي اعلاميه جهاني حقوق بشر=
دوم ـ نبود تربیت منطقی میان پیشگفتار و مواد حقوقی.
در پرتو آنچه گفته شد مي‌توان موارد نقص در اعلاميه جهاني حقوق بشر را اينگونه برشمرد:


يكم ـ جداسازي جنبة حقوقي اجتماعي مسايل از جنبة فلسفي آنها.
سوم ـ درآمیختن اصل کرامت انسانی و کرامتی که باتقوا و انجام کار نیک حاصل آمده است.


چهارم ـ نپرداختن به تمامی جنبه‌های حقوقی حیاتی از جمله: زندگی، حرمت کالبد مردة انسان، و مسئله فنای نسل بشریت.


دوم ـ نبود تربيت منطقي ميان پيشگفتار و مواد حقوقي.
پنجم ـ نپرداختن به اخلاقیات جنگ.


ششم ـ گاه موضوعی به طور مطلق مطرح شده حال آنکه می‌بایست مقید می‌شود، مثلاً مسئله حقوق زوجین که در همة مقتضیات ازدواج، برابر دانسته شده و نیز مسئله تغییر دین.


سوم ـ درآميختن اصل كرامت انساني و كرامتي كه باتقوا و انجام كار نيك حاصل آمده است.
هفتم ـ عدم ذکر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان.


هشتم ـ نپرداختن به مسئله نفی استعمار.


چهارم ـ نپرداختن به تمامي جنبه‌هاي حقوقي حياتي از جمله: زندگي، حرمت كالبد مردة انسان، و مسئله فناي نسل بشريت.
نهم ـ عدم ذکر حق فرد در فراهم آوردن محیط اخلاقی مناسب.


دهم ـ طرح آزادی مطلق بیان که می‌توان امر مخرّبی باشد.


پنجم ـ نپرداختن به اخلاقيات جنگ.
که البته نقایص دیگری نیز وجود دارد.
اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به شکل روشنتر و عمیق‌تری در مواد مختلف و بویژه مادة سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انعکاس شایسته‌ای یافته است.


=حق کرامت از آغاز آفرینش انسان=
در بحث آغاز آفرینش نوع بشر، بر کرامت انسان و ارجمندی وی نزد خدا، تأکید شده است چه پروردگار یکتا ـ آنچنانکه در قرآن کریم نیز آمده است ـ به فرشتگان فرمان می‌دهد که در راستای تجلیل از انسان و تکریم این آفریدة متمایز برای آدم ابوالبشر، سجده کنند؛ ولی ما در اینجا بیشتر بر گرامی‌داشت فرد انسانی از سوی اسلام و حرمتی که این موجود در اسلام از آن برخوردار است، انگشت خواهیم گذاشت.
حقوق شخصی اصلی از دیدگاه اسلام حتی پیش از بسته شدن نطفه، آغاز می‌شود و تا بعد از تولد و حتی مرگ و مرحله پس از مرگ، ادامه پیدا می‌کند حال آنکه حقوق اکتسابی بعد از بلوغ، و انجام کارها و اعمال ارادی نیک از سوی فرد، آغاز می‌گردد.


ششم ـ گاه موضوعي به طور مطلق مطرح شده حال آنكه مي‌بايست مقيد مي‌شود، مثلاً مسئله حقوق زوجين كه در همة مقتضيات ازدواج، برابر دانسته شده و نيز مسئله تغيير دين.
به همین دلیل است که اسلام حتی پیش از ازدواج، به حاصل ازدواج و انسان محصول آن، سفارش می‌کند و پیامبر اکرم (صلی‌اله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «برای نطفه‌های خود گزینش کنید که اخلاق پدران و فرزندان منتقل می‌گردد». <ref>سنن ابن ماجه.</ref> و به فرزندخواهی پس از ازدواج، فرامی‌خواند و می‌فرماید (ص): «فرزند بخواهید و به دنبالش باشید که روشنی چشم و آرام دل در فرزندانست» <ref>بحارالانوار جلد 104. صفحه 84.</ref>


قرآن کریم نیز برایمان از پیامبرانی سخن می‌گوید که طلب فرزند می‌کردند؛ زکریای نبی (ع) در نیایش به درگاه الهی می‌گوید: «رب لا تذرنی فرداً و انت خیر الوارثین» <ref>انبیاء:89</ref> (پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!).
هنگامی که نطفه بسته می‌شود سقط، این نطفه بسته شده حرام و مجازات دارد.


هفتم ـ عدم ذكر حقوق پدر و مادر و خويشاوندان.
توصیه‌های فراوانی نیز در خصوص مراقبت از بارداری و حفظ آن و انفاق برای زن باردار ـ حتی اگر ”مطلّقه“ باشد و هر چند از راه زنا باردار شده باشد ـ و توجه و عنایت به نو رسیده، شده است و متون و احکام بسیاری در این خصوص آمده و بابهای مفصلی از فقه اسلامی بدان اختصاص یافته که جنبه‌های گوناگونی از جمله آنچه که به کرامت وی مربوط می‌شود و شامل نام‌گذاری نیکو برای وی می‌گردد، در برمی‌گیرد.


مردی به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا!‌ این فرزندم چه حقی بر من دارد؟ حضرت فرمود: اینکه نام و ادبی نیکو برایش در نظر‌گیری و او را در جایگاه نیکویی قرار دهی. <ref>وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 198.</ref>


هشتم ـ نپرداختن به مسئله نفي استعمار.
و امام محمدباقر (علیه‌السلام) فرمود: «راست‌ترین نام‌ها، نام‌هایی است که حاکی از پرستش [خداوندگار] باشد و برترین آنها، نام‌های پیامبران است». <ref>وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 124.</ref>


 
و به همین ترتیب بر تربیت مناسب، محیط مناسب و رعایت عدالت در برخورد با فرزندان، تأکید شده و آنچه را که بر حضرت یوسف (ع) رفته است، یادآوری شده است. <ref>بحارالانوار، جلد 74، صفحه 78.</ref>
نهم ـ عدم ذكر حق فرد در فراهم آوردن محيط اخلاقي مناسب.
 
 
دهم ـ طرح آزادي مطلق بيان كه مي‌توان امر مخرّبي باشد.
 
 
كه البته نقايص ديگري نيز وجود دارد.
اعلاميه اسلامي حقوق بشر، به شكل روشنتر و عميق‌تري در مواد مختلف و بويژه مادة سوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران انعكاس شايسته‌اي يافته است.
 
=حق كرامت از آغاز آفرينش انسان=
در بحث آغاز آفرينش نوع بشر، بر كرامت انسان و ارجمندي وي نزد خدا، تأكيد شده است چه پروردگار يكتا ـ آنچنانكه در قرآن كريم نيز آمده است ـ به فرشتگان فرمان مي‌دهد كه در راستاي تجليل از انسان و تكريم اين آفريدة متمايز براي آدم ابوالبشر، سجده كنند؛ ولي ما در اينجا بيشتر بر گرامي داشت فرد انساني از سوي اسلام و حرمتي كه اين موجود در اسلام از آن برخوردار است، انگشت خواهيم گذاشت.
حقوق شخصي اصلي از ديدگاه اسلام حتي پيش از بسته شدن نطفه، آغاز مي‌شود و تا بعد از تولد و حتي مرگ و مرحله پس از مرگ، ادامه پيدا مي‌كند حال آنكه حقوق اكتسابي بعد از بلوغ، و انجام كارها و اعمال ارادي نيك از سوي فرد، آغاز مي‌گردد.
 
 
به همين دليل است كه اسلام حتي پيش از ازدواج، به حاصل ازدواج و انسان محصول آن، سفارش مي‌كند و پيامبر اكرم (صلي‌اله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: «براي نطفه‌هاي خود گزينش كنيد كه اخلاق پدران و فرزندان منتقل مي‌گردد»(5). و به فرزندخواهي پس از ازدواج، فرامي‌خواند و مي‌فرمايد (ص): «فرزند بخواهيد و به دنبالش باشيد كه روشني چشم و آرام دل در فرزندانست» <ref>بحارالانوار جلد 104. صفحه 84.</ref>
 
قرآن كريم نيز برايمان از پيامبراني سخن مي‌گويد كه طلب فرزند مي‌كردند؛ زكرياي نبي (ع) در نيايش به درگاه الهي مي‌گويد: «رب لا تذرني فرداً و انت خير الوارثين» <ref>انبياء:89</ref> (پروردگارا! مرا تنها مگذار كه تو بهترين بازماندگاني!).
هنگامي كه نطفه بسته مي‌شود سقط، اين نطفه بسته شده حرام و مجازات دارد.
 
 
توصيه‌هاي فراواني نيز در خصوص مراقبت از بارداري و حفظ آن و انفاق براي زن باردار ـ حتي اگر ”مطلّقه“ باشد و هر چند از راه زنا باردار شده باشد ـ و توجه و عنايت به نو رسيده، شده است و متون و احكام بسياري در اين خصوص آمده و بابهاي مفصلي از فقه اسلامي بدان اختصاص يافته كه جنبه‌هاي گوناگوني از جمله آنچه كه به كرامت وي مربوط مي‌شود و شامل نامگذاري نيكو براي وي مي‌گردد، در برمي‌گيرد.
 
 
مردي به حضور پيامبر اكرم (ص) رسيد و عرض كرد: اي رسول خدا!‌ اين فرزندم چه حقي بر من دارد؟ حضرت فرمود: اينكه نام و ادبي نيكو برايش در نظر گيري و او را در جايگاه نيكويي قرار دهي. <ref>وسائل الشيعه، جلد 15، صفحه 198.</ref>
 
 
و امام محمدباقر (عليه‌السلام) فرمود: «راست‌ترين نام‌ها، نامهايي است كه حاكي از پرستش [خداوندگار] باشد و برترين آنها، نام‌هاي پيامبران است». <ref>وسائل الشيعه، جلد 15، صفحه 124.</ref>
 
 
و به همين ترتيب بر تربيت مناسب، محيط مناسب و رعايت عدالت در برخورد با فرزندان، تأكيد شده و آنچه را كه بر حضرت يوسف (ع) رفته است، يادآوري شده است. <ref>بحارالانوار، جلد 74، صفحه 78.</ref>


در خصوص حقوق فرزندان نیز متون فراوانی وارد شده که زیباترین و جالبترین آنها، کلام امام زین‌العابدین علیه‌السلام در ”رساله الحقوق“ است که فرمود‌: و اما حق فرزندت بر تو آنست که بدانی او از توست و در این دنیا خیر و شرش نصیب تو نیز می‌شود و تو مسؤول وی در ادب و رهنمونی‌اش به سوی خداوند عزوجل و کمک به او در طاعت پروردگار هستی» <ref>رساله الحقوق.</ref>


در خصوص حقوق فرزندان نيز متون فراواني وارد شده كه زيباترين و جالبترين آنها، كلام امام زين‌العابدين عليه‌السلام در ”رساله الحقوق“ است كه فرمود‌: و اما حق فرزندت بر تو آنست كه بداني او از توست و در اين دنيا خير و شرش نصيب تو نيز مي‌شود و تو مسؤول وي در ادب و رهنموني‌اش به سوي خداوند عزوجل و كمك به او در طاعت پروردگار هستي» <ref>رساله الحقوق.</ref>
متونی نیز در نهی توهین به فرزندان و بویژه دختران، نقل شده است. همچنانکه می‌دانیم اسلام مطلق توهین و تحقیر نسبت به دیگران را نهی کرده و حرمت مؤمن را هم تراز حرمت کعبه دانسته است؛ از نظر اسلام، مسلمان حق توهین به خود را نیز ندارد. متون حاکی از این امر فراوانند از جمله:
 
متوني نيز در نهي توهين به فرزندان و بويژه دختران، نقل شده است. همچنانكه مي‌دانيم اسلام مطلق توهين و تحقير نسبت به ديگران را نهي كرده و حرمت مؤمن را هم تراز حرمت كعبه دانسته است؛ از نظر اسلام، مسلمان حق توهين به خود را نيز ندارد. متون حاكي از اين امر فراوانند از جمله:
 
 
ـ «خوارترين مردم كساني هستند كه به مردم توهين روا دارند» <ref>بحارالانوار؛ در جاهاي متعدد از جمله: جلد هشتم، صفحه 145.</ref>
ـ حديث قدسي: «كساني كه بندة مؤمن مرا خوار گردانند، آماده جنگ با من مي‌شوند» <ref>همان منبع، جلد 75، صفحه 145.</ref>
ـ «فرد ذليل كسي است كه خود را خوار كرده است»<ref>همان منبع، جلد 51، صفحه 248.</ref>
ـ «پروردگارا! كساني را كه بندگان ترا خوار مي‌خواهند، لعنت كن» <ref>همان منبع، جلد 101، صفحه 150.</ref>
در احكام اسلامي، غيبت كردن، بدگويي، خبرچيني و تهمت و افترا بستن و امثال آن، حرام دانسته است.
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}
(1) ”حقوق بشر جهاني“ صفحة: 16.
 
 
(2) جرج ساباين: ”تاريخ فلسفه سياسي“ جلد يكم، صفحه 77.
 
 
(3) جرج دل‌وكيو: ”في تاريخ فلسفه الحقوق“، صفحة 67.


ـ «خوارترین مردم کسانی هستند که به مردم توهین روا دارند» <ref>بحارالانوار؛ در جاهای متعدد از جمله: جلد هشتم، صفحه 145.</ref>
ـ حدیث قدسی: «کسانی که بندة مؤمن مرا خوار گردانند، آماده جنگ با من می‌شوند» <ref>همان منبع، جلد 75، صفحه 145.</ref>
ـ «فرد ذلیل کسی است که خود را خوار کرده است»<ref>همان منبع، جلد 51، صفحه 248.</ref>
ـ «پروردگارا! کسانی را که بندگان ترا خوار می‌خواهند، لعنت کن» <ref>همان منبع، جلد 101، صفحه 150.</ref>
در احکام اسلامی، غیبت کردن، بدگویی، خبرچینی و تهمت و افترا بستن و امثال آن، حرام دانسته است.


(4) در اين خصوص، از جمله نگاه كنيد به: ”رسالة حقوق“ حضرت امام زين‌العابدين (عليه‌السلام) كه تمامي حقوق متقابل افراد نسبت به يكديگر را در بر گرفته است.
== پانویس ==
{{پانویس}}


5 سنن ابن ماجه.
[[رده:مقاله‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۸

عنوان مقاله ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران
نویسنده آیت‌الله محمد علی تسخیری

ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او عنوان مقاله‌ای است به زبان فارسی که توسط آیت‌الله محمد علی تسخیری در رابطه با مبانی ارزش‌گذاری به انسان و تبیین فرآیند این حقیقت در اسلام به نگارش در آمده است. نویسنده در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه‌های مرتبط با مساله ارزش‌گذاری به انسان از بدو آفرینش او و داشتن نگاهی تطبیقی و مقایسه‌ای با مساله کرامت انسانی در غرب و جایگاه انسان در مغرب زمین است. خواننده از رهگذر مطالعه این مقاله به این نکته رهنمون می‌گردد که با توجه به دیدگاه کمال خواهانه و مترقیانه اسلام از انسان و جایگاه او که خلیفه اللهی بر روی زمین است، می‌توان به این نتیجه رسید که این مکتب آسمانی از قرن‌هاقبل از اینکه این گونه مباحث همانند آزادی، حقوق مالکیت و... در مغرب زمین (و به خصوص با اعلامیه جهانی حقوق بشر) بروز و ظهور پیدا کند، در اسلام ملاک و معیار عمل و حقوق خصوصی و جزایی و اجتماعی جوامع اسلامی بوده است.

مقدمه

حقوق بشر، مواردی طبیعی است که آدمی به حکم طبیعت و فطرت خویش و برای تداوم حرکت تکامل فطری خود، بدان نیاز دارد. بر این پایه، معتقدیم که حقوق بشر فراتر از هر آنچیزهایی است که از آن به عنوان حقوق یا مسایل دیگری یاد شده یا مطرح می‌گردد و می‌توان از آنها به حق پرسش دینداری، حق حمایت‌های اخلاقی و حتی حق وصول آئینی استوار و از این قبیل یاد کردن.

همین حق است که در جهت نیاز به پیامبران و اینکه دین از الطاف خداوند به انسان و خداوند متعال خود سرچشمة لطف و رحمت است، مبنای استدلال قرار می‌گیرد بطوریکه می‌توان نتیجه گرفت که وجوب بعثت انبیا، و جویی لطفی است. که ما البته در این زمینه، وارد جزییات بیشتر نمی‌شویم و آنرا به فرصت مناسب دیگری موکول می‌کنیم.

نیازهای طبیعی و در راستای تداوم حرکت تکاملی انسان ‌

انسان‌هادر برخی حالتهای طبیعی خود بنابر طبیعت خود و در راستای تداوم حرکت تکاملی‌اش به اموری نیاز دارد؛ این مجموعه نیازها را می‌توان در نیازهای مادی، نیازهای عقلی، نیازهای اخلاقی و نیازهای حقوقی فرهنگی فشرده کرد.

نیازهای مادی

شامل نیازهای طبیعی غذایی، امنیت، پوشاک تأمین بهداشت و هر آنچه که می‌شود انسان را به مثابة فردی فعال و جامعه سر پا نگاه می‌دارد و البته بر آوردن نیازهای جنسی، گرایش‌های حفظ نسل و زاد و ولد و حمایت‌های دوران کودکی و مادی نسل بشر برای بقای پویا و فعال خود بدان نیازمند است شامل می‌گردد.

نیازهای عقلی ـ معنوی

شامل نیاز به آزادی اندیشه، رشد عقلی و تأمل آزاد در جهان هستی و رشد حس فلسفی و تقویت منطق در به تصویر کشیدن اشیا و جملگی نیازهای انسانی اصیلی است که نمی‌توان نادیده‌شان گرفت.

نیازهای اخلاقی

شامل گرایش‌ها و تمایلات طبیعی در وجود انسان و مواردی است که نیاز به پاسخ‌های مناسبی دارد؛ نیاز به تربیت واقعی و فراهم آوردن محیط مناسب برای رشد حسّ زیباشناختی و اخلاقی و نفی هر آنچه که با پاکی و صفای فطرت، همسویی ندارد و تدارک فضای فطری اصیل، نیازی اصیل و اساسی است. از جمله این گرایش و تمایلات اخلاقی بی‌تردید می‌توان به گرایش‌های دینی انسان و دینداری و تدین در برابر پروردگار یکتا اشاره کرد.

نیازهای حقوقی ـ فرهنگی

به معنای نیاز انسان به تشکیل جامعه و قوانین و اصول موقّت یا در مورد نیاز برای شکل‌گیری این جامعه و از آنجا نیاز انسان در وصول به مطمئن‌ترین راه‌ها برای تحقیق گرایش فطری به خوشبختی و سعادت است که به نوبة خود نیازمند برآوردن نیازهای حقوقی به بهترین شیوه‌ها و روش‌هاست.

معیارهای تشخیص حقوق انسانی

از این زمینه یک سری معیارها و ملاک‌هایی چون: عرف و عقلا، قانون و دین، مصلحت و مفسدت، لذت و درد، عواطف و عقل، مقتضیات عدالت و از این قبیل مطرح شده یا می‌شود. این موارد خود یا سرچشمه‌ای حق به شمار می‌روند و یا پرده از آن برمی‌گیرند و یا از لوازم آنند و یا بالاخره در نوع دیگری از پیوند با حق هستند ولی بهرحال برای در نظر داشت ملاک‌های تشخیص اینکه امری حق یا ناحق است باید به دو نکته زیر، توجه کرد:

یکم: معنای حق و معنای انسان، گرایش‌ها و نیازهای اصیل او

دوم: اینکه معیار یا ملاکی را در نظر بگیریم که به رغم برخورداری انسان از طبع‌های اجتماعی گوناگون و متنوع در مورد وی مصداق داشته باشند در غیر اینصورت ویژگی عام و تمام مشمول طبیعت حق را به مثابة یک موضوع انسانی محض، نادیده گرفته‌ایم.

بدین ترتیب این معیار یا ملاکی که نیاز طبیعی و ثابت انسان با ویژگی تکاملی و فطری‌اش را نمایندگی کند، کدام است؟

وجدان فکری و وجدان اخلاقی

در پاسخ به این پرسش، جز از وجدان فکری و وجدان اخلاقی، نمی‌توان نام برد: و چنانچه تنها به وجدان اخلاقی که در هر انسان می‌توان سراغ گرفت ـ بسنده کنیم نیز بدون تردید خواهیم توانست اصول حقوق انسانی را اجمالاً کشف کنیم. از آن به بعد نیز می‌توان به تفاوت و اختلاف مصداق‌ها و موارد انطباق هر کدام، پرداخت و دریافت که وجدان، خود ما را به وسیله‌ای برای احراز درستی این مصداقها، رهنمون می‌گردد تا در نتیجه جزییات بیشتری از این حقوق فرارویمان قرار گیرد؛ چنانچه وجدان را به کناری نهیم، معیار یا ملاک دیگری برای شناخت نه تنها حقوق بلکه هر گونه معرفت انسانی نیز پیش رو نخواهیم داشت و در این صورت انسان را زندانی خود به همان شکلی در ذهن تصور می‌کنیم که ”بر کل“ به تصویر کشید. انسان بی‌وجدان (به معنای اعم) فاقد ویژگی انسانی و در حقیقت تکه چوبی بیش نیست و چوب هم که حقوق نمی‌خواهد.

معنای وجدان

”وجدان“، چیست؟ ای بسا نتوان وجدان را نه به دلیل پوشیدگی که به علت روشنی بیش از حدّ ـ تعریف کرد. وجدان حقیقی است که با آن، برخورد داریم و جز بدان، نمی‌توانیم وجود آنرا ثابت کنیم؛ کسی را که وجدان و حکم وجدان را منکر می‌شود هرگز نمی‌توان قانع به وجود آن کرد.

ما با وجدان است که می‌توان در خصوص احکام عقلی که پایه و اساس تمامی معرفت‌های ما را تشکیل می‌دهد، به قطعیت دست پیدا یافت و نیز به وسیله همین وجدان است که می‌توان به حسن و قبح افعال همگان، ایمان آورد و پایه‌های اخلاقی و اجتماعی را بر آنها، ولی پی‌گیری کرد.

چه بسا نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، بی‌آنکه بدانند از خاستگاه وجدانی ـ فطری بدین کار پرداختند هرچند آنها مسئله حقوق را از ایمان به وجدان و مقتضیات آن، جدا ساختند. وجدان همانی است که حُسن عدل و قبح ظلم را مورد تأکید قرار می‌دهد وجدان همانی که حق زندگی، حق آزادی، حق کرامت انسانی را مورد تأکید قرار می‌دهد. همانی است که بر برابر انسانی نژادها حقوق مادی، حقوق جنسیّتی و غیره، انگشت می‌گذارد.

و در خصوص نحوة رسیدن به مصداقهای تفصیلی حقوق، تنها دو راه می‌توان در نظر گرفت‌‌: راه نخست: بررسی و مطالعه تمامی‌رفتارهای انسانی و کنارگذاردن حالتهای خاص و کشف رفتارهای مشترک به رغم گوناگونی شرایط که البته معیار ناقصی است که ای بسا نتوان به عنوان یک کار تحقیقاتی، آنرا که تحقق بخشید همچنانکه حتی در صورت تحقق نیز شاید نتوان به نتایج قابل ذکری است یافت.

راه دوم: دین، به اعتبار اینکه وجدان خود گواهی بر نبادی تصوری آن از طریق توان و قدرت عقلی انسان در کشف رازهای نظام پرشکوه هستی و وجود مطلق و کامل آفریدگار این هستی است. وجودی که به ذات خود غنی، دانا، زنده و مهربان و سرشار لطف است و به مقتضای لطف خود، دین را همراه پیامبران خود می‌فرستد تا جزییات حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها را برای بشریت روشن سازند و شیوه بهتر و برتر برای حرکت در جهت تکامل را فراروی وی قرار دهند. در خصوص ایمان به دین یا بسنده کردن به همان تصویر اجمالی و ناقصی که به نوبه خود زایید: ایمان به نظریه فطرت انسانی است باید گفت چنانچه کسی منکر آن گشت همچنانکه پیش از این نیز اشاره کردیم، دیگر منطقی نخواهد بود که از حق یا اخلاق انسانی، سخن به میان آورد.

اشاره‌های انسانی ـ حقوقی در گذرگاه تاریخ

می‌توان با قطعیت اعلام کرد که وجدان انسانی و در مرتبة بعدی عامل دین، با ابعاد گستردة تاریخی، تأثیر خود را بر روند حقوق بشر و حتی در وجود افسانه نیز بر جای گذارده‌اند.

علامه محمدتقی جعفری

علامه محمدتقی جعفری در کتاب ارزشمند خود در این زمینه می‌گوید: «بدیهی است که هدف اصلاح روابط بشریت، خود به مثابة احترام عملی و مستمر در ارایه موارد مختلف حقوق جهانی انسان در ذهن انسان‌های پیشرفته به شمار می‌روند و بر همین اساس است که ما شاهد برخی عبارات و مواد مختلف به عنوان اخلاق یا حقوق یا عناصر فرهنگی در میان ملت‌ها و اقوام گوناگون هستیم» [۱]

جرج ساباین

و جرج ساباین نیز می‌گوید: «بطور کلی یونانیان در قرن پنجم پیش از میلاد می‌گفتند که حقوق طبیعی جاودان غیرقابل تغییر است حال آنکه اوضاع و احوال انسان، متغیر است؛ ما اگر بتوانیم این قانون ثابت و لایتغیر را کشف کنیم و میان آن از یک سو و زندگی بشری از سوی دیگر، هماهنگی ایجاد نماییم. در آن صورت زندگی بشری تا حدودی منطقی و عقلانی خواهد گشت، و مفاسد و شرها، کاهش خواهد یافت. مرتبة کمال انسانی عبارت از آنست که از قانون طبیعی و ثابت پیروی کنی. این فلسفه را می‌توان در این جمله فشرده کرد: جستجوی ثبات در میان متغیرها و وحدت در متنوع‌ها» [۲]

چنانچه نظریات فیلسوفان، تاریخ نگاران و شعرا را طی تاریخ از نظر بگذرانیم تعابیر و عبارتهای فراوانی در بیان این تأثیر وجدانی عام، در آثارشان خواهیم یافت. از جمله مثلاً سیسرون فیلسوف (106-43 م) تأکید دارد که حقوق، بر پایه تصور یا گمان شکل نمی‌؛یرد بلکه عدالت طبیعی، ثابت و لازم، براساس وجدان انسانی است که پی‌ریزی می‌شود. [۳]

جفای نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تکاملی آن نسبت به اسلام

در اینجا یادآور می‌شویم که نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تکاملی آن، یکباره و در گامی بسیار بلند مرحلة اسلامی را تا قرن هیجدهم یعنی زمان اعلامیه جهان حقوق بشر فرانسه در 28 اوت 1789 میلادی که در سوم سپتامبر 1791 میلادی به عنوان بخشی از قانون اساسی فرانسه درآمد ـ نادیده می‌گیرند و نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که:

اسلام با طلوع خود بر جهانیان، پرشکوه‌ترین اعلامیه حقوق بشر را از طریق آموزه‌های قرآن کریم و سنت شریف نبوی (ص)، تقدیم بشریت کرده و همین آموزه‌هاست که تاکنون پایه و مبنای حقوقی تمامی فعالیت‌های انسانی مسلمانان طی تاریخ بوده و اعلامیة اخیر حقوق بشر اسلامی نیز چیزی جز کوششی مثبت برای تدوین همین حقوق به شکل متعارف امروزی و با فرمولهای متداول کنونی است.

برخی از آیات قرآن به مثابه اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسان

به عنوان مثال نیز آیات زیر را می‌توان اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسانی در نظر گرفت:

«و لقد کرّمنا بنی آدم» [۴] (و به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم).

«یا ایها‌الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم» [۵] (ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید؛ بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست).

«من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعاً» [۶] (... هر کس تنی را ـ جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین ـ بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد، چنان است که همة مردم را زنده داشته است).

و دیگر متون و نصوص شریفه‌ای که از پیامبر اکرم (صلی اله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) وارد شده و تأثیر بسیار خوب و تصاویر زیبایی در عرصه اندیشه اسلامی، به جای گذارده است. [۷]

ولی اگر خواسته باشیم سیر اندیشة حقوقی دوران متأخر را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم می‌توان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر فرانسه ـ به رغم بهره‌گیری از اعلامیه حقوقی انگلستان صادره در همان سال و نیز اعلامیه استقلال سیزده مستعمرة آمریکا که سیزده سال پیش از آن صادر شده بود ـ توانست منشور بسیار پیشرفته‌ای در این عرصه، تقدیم دارد.

چه در مادة نخست آن: حق آزادی و برابری و در مادة دوم حق آزادی و مالکیت و امنیت و دفاع در برابر ظلم و ستم و در مادة سوم: از برخورداری ملت‌ها از حق حاکمیت و در مادة چهارم از آزادی‌های فردی به شرط عدم تجاوز به آزادی دیگران و در مادة پنجم از حق منع زیان‌رسانی به دیگران و در مادة ششم از حق همة افراد و شهروندان در شرکت در تدوین و تنظیم قوانین و در مادة هفتم از برابری همگان در برابر قانون و احراز مناصب و شغل و در مادة هشتم از اینکه هیچ مجازاتی بدون قانون وجود ندارد و در مادة نهم از این ایده که اصل بر برائت است مگر جرم هر کس ثابت شود و در مادة دهم از آزادی عقیده و در مادة یازدهم از آزادی بیان و در مادة دوازدهم و در راستای تضمین این حقوق از ایدة تشکیل نیروهای مسلح است.

در مادة سیزدهم از مشروعیت اخذ مالیات برای تأمین هزینه‌ةای نیروهای مزبور و در مادة چهاردهم از حق نظارت مردم بر مالیاتها و در مادة پانزدهم از حق نظارت جامعه بر کارکنان [دولتی] و در مادة شانزدهم اعتبار بی‌قانون بودن جوامعی که حقوق بشر و تفکیک قوای سه گانه را نپذیرفته‌اند و سرانجام در ماده هفدهم از عدم جواز سلب مالکیت افراد جز برای مصالح عموم جامعه، سخن به میان آورده است.

این اعلامیه مهم حاوی چنین موادّی بوده و اینک به صورت قانونی درآمده که دولت‌ها اندک اندک از آن اقتباس و بهره‌گیری کردند و این تحول و روند ادامه درشت تا اینکه در دهم دسامبر 1948 میلادی و به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توافق و تصویب اغلب کشورها قرار گرفت و چهل و هشت عضو سازمان ملل متحد آن را امضا کردند و کشورهای کمونیستی (روسیه سفید، اوکراین، چکسلواکی، یوگسلاوی و لهستان) و آفریقای جنوبی و عربستان سعودی ـ البته هر کدام با انگیزة متفاوتی ـ از امضای آن سرباز زدند.

تمامی قوانین انسانی متضمن کرامت انسان اند

نمی‌توان قانونی انسانی را تصور کرد که این حق را نادیده انگاشته باشد. این حق مورد اجماع همة قوانین است:

اعلامیه جهانی حقوق بشر

اعلامیه جهانی حقوق بشر در اولین مادة خود می‌گوید: همة افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از نظر کرامت و حقوق برابرند و همگی از عقل و وجدان برخوردارند و باید با روح برادری با یکدیگر تعامل داشته باشند.

اعلامیه اسلامی حقوق بشر

اعلامیه اسلامی حقوق بشر در تشخیص مادة خود، اشعار می‌دارد: الف: تمامی بشریت خانوادة واحدی هستند که در پرستش خداوند و پیامبری حضرت آدم، مشترکند و تمامی مردم صرفنظر از نژاد، رنگ، زبان، جنسی یا اعتقادات دینی و وابستگی‌های سیاسی و وضعیت اجتماعی و هر اعتبار دیگری، در اصل کرامت انسانی و اصل تکلیف و مسؤولیت با یکدیگر برابرند و تنها اعتقادات درست است که در راستای حرکت تکامل انسان، ضامن رشد و نمو این کرامت است. ب: خلایق همگی عیال خداوندند و پروردگار جهانیان کسی را که به عیالش سودمندتر باشد دوست‌تر می‌دارد و اینکه هیچ کس را جز به تقوا و کار نیک، بر دیگری برتری نیست. دیده می‌شود که اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل کرامت (و در واقع کرامتی که انسان تنها به اعتبار وابستگی انسانی خود آنرا کسب می‌کند) از یک سو و کرامت اکتسابی که طی سپر تکامل معنوی و انجام کارهای نیک و خدمت به خلق کسب می‌کند، تفاوت قایل می‌شود و این نکتة بسیار مهمی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌کنیم چرا که هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یک فرد عادی را که برای خود زندگی کرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، کاملاً درک می‌کند.

موارد اشتراک اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر

هر دو اعلامیه در حق تأمین محیط زیست بهداشتی و مناسب و برخورداری از خدمات اجتماعی و زندگی شرافتمندانه و منع بازداشت بدان علت قانونی و منع محدودیت آزادگی‌ها و تبعید و نیز منع مجازات بدون علت یا بیش از جرم ارتکابی و تضمین کرامت ذاتی انسان و ممانعت از تأثیر هرگونه موقعیت اجتماعی در میزان این کرامت و نیز حق تأمین سطح معیشتی مناسب، با یکدیگر مشترکند.

همچنانکه در اصل برابری زن و مرد در کرامت ذاتی و ضرورت تأمین شخصیت اجتماعی برابر با مرد برای زن و نیز موضوع تأمین شخصیت اعتباری مالی برای وی و اینکه ازدواج باید با رضایت طرفین صورت پذیرد و خانواده رکن اساسی جامعه به شمار می‌رود و باید از حق حمایت دولت و جامعه برخوردار باشد و نیز ضرورت فراهم آوردن امنیت دینی، مالی، ناموسی، شخصی، خانوادگی در سطح ملی و بین‌المللی و حق استقلال در مسایل شخصی (مسکن، خانواده، دارایی، مکاتبات و ارتباطات)... با یکدیگر مشترکند.

در اصل آموزش و فراگیری و هدف از این روند یعنی تکامل انسانی (به رغم اختلاف در معنا و مفهوم تکامل) و ترجیح نظر پدر و مادر بر دیگران در این خصوص نیز مشترکند. هر دو اعلامیه بر آنند که هر انسان آزاد به دنیا می‌آید و نمی‌توان او را به بندگی گرفت و اینکه افراد از نظر حقوق برابر با یکدیگرند و دارای عقل و وجدان هستند (این نکته جنبة حقوقی ندارد) و اینکه باید با روحیه برادری با دیگران همکاری کرد.

هر دو اعلامیه بر آزادی اندیشه، عقیده و بیان (در حد معقول) تأکید دارند و برآنند که انسان باید بتواند از تولید علمی، ادبی و هنری خود بهره‌مند شود و بتواند از هر یک از ادیان پیروی کند؛ او از آزادی اندیشه تا حدودی که به خود و دیگران زیان نرساند و نیز از شخصیت حقوقی و حق جابجایی از یک نقطه به نقطه دیگر و حق پناهندگی مشروط به اینکه مرتکب جرم غیرسیاسی نشده باشد، برخوردار است.

این دو اعلامیه در به رسمیت شناختن حق کار و آزادی انتخاب کار مورد علاقه و اینکه باید کاری خارج از توان به کارگردان تحمیل شود و نیز در حق برخورداری از مزد برابر در ازای کار یکسان و حق بهره‌مندی از بیمه‌های متضمن زندگی متوسطی به هنگام بیکاری غیر عمد، بیماری و نقص عضو و بیوگی و سالخوردی، مشترکند.

هر دو اعلامیه در اینکه هر کس تا ثابت شدن جرم، بیگناه است (اصل برائت) و اینکه جرم، فردی است و هر کس حق برخورداری از محاکمه‌ای عادلانه دارد و مجاز است باید همانی باشد که در قانون در برابر جرم ارتکابی قید شده، اتفاق نظر دارند.

حق تملک و ضرورت نفی هر گونه محرومیت از مالکیت در عین لزوم عدم زیان رسانی مالکیت افراد به دیگران و جامعه، از دیگر موارد مشترک هر دو اعلامیه است. منع استبداد و حق هر کس در مشارکت در اتخاذ تصمیم‌های سیاسی و تصدی پست‌های اداری حکومتی و نیز تحقق مساوات در برابر قانون و اعطای حق مراجعه به دادگاههای مناسب به افراد و حق تشکیل جمعیت و انجمن‌های خیریه و اجتماعی، از دیگر موارد مشترک هر دو اعلامیه‌هاست.

و سرانجام اینکه هر دو اعلامیه تأکید دارند که هر انسان مکلّف به حمایت از این آزادی‌ها و برخورداری از آنهاست و وظیفه دارد در جهت تکامل حرکت کند؛ هر فرد باید مراقب باشد که مزاحم آزادی‌های دیگران نشود و نباید از این قوانین (اعلامیه) درر راستای تحقق منافع فردی یا دولتی معیّنی، سوء‌استفاده کرد.

این بود مهمترین نقاط مشترک دو اعلامیه که بنابر اقتصاد، خیلی فشرده مطرح ساختیم.

موارد اختلاف دو اعلامیه

موارد اختلافی آنها را می‌توان در نکات زیر، خلاصه کرد: 1- اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل کرامت (و در واقع کرامتی که انسان تنها به اعتبار وابستگی انسان خود آنرا کسب می‌کند) از یک سو و کرامت اکتسابی که طی مسیر تکامل معنوی و انجام کارهای نیک و خدمت به خلق کسب می‌کند، تفاوت قایل می‌شود و این نکته بسیار مهمی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌کنیم چرا که هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یک فرد عادی را که برای خود زندگی کرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، کاملاً درک می‌کند.

2- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأکید بر اینکه خلق خدا در شمار خانواده و عیال خداوند متعال هستند. توضیح گر پایه و اساس مفهومی این برابری در اصل کرامت بوده و تنها به جنبة صرفاً حقوقی آن بسنده نمی‌کند. علاوه بر آن، مجموعة این کرامت را به وجود گرانقدر مطلق پیوند می‌دهد. خلایق همگی، در شمار عیال خداوند متعال هستند و نسبت آنها به پروردگار، نسبت کاملاً واحدی است هرچند در میان آنان برای نزدیکی معنوی به او از طریق بنای نفس با عقیدة واقعی و اصیل و انجام کار نیک و مؤثر در تحقق مقتضای جانشینی خدا بر روی زمین، رقابت تنگاتنگی وجود دارد. حال آنکه اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر کاملاً خالی از چنین فهم و برداشتی است.

3- عین همین مفهوم را در مادة دوم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز می‌بینیم: زندگی، به لحاظ مفهومی، موهبتی الهی است و بنابراین دارای ارزش حقوقی بسیار بالایی است و باید با تمام توان آنرا گرامی‌داشت و نگاهبان بود تا هدف از این موهبت، تحقق یابد. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین اوج و والایی نمی‌یابیم هر چند در آن تأکید شده که انسان دارای عقل و وجدان است و این اشارة بسیار بجا و خوبی است ولی در حد بیان یک حقیقت، متوقف شده و به مقتضیات این حقیقت، ارتقا نمی‌یابد.

4- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأکید بر حرمت از بین بردن جان آدمیان اشارة حکیمانه‌ای به موهبت پیش گفتة الهی و لزوم تداوم این موهبت خداوندی است حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ اشاره‌ای به این معنا ندارد و اینکه در برخی مواد اعلامیه، اشاره‌های کلی به این امر شده، امر مبهمی است که هیچگونه تأثیری در عرصه‌های حقوقی ندارد.

شایسته است که در اینجا به عبارت «تداوم حیات تا آنجا که خدا بخواهد» اشاره‌ای داشته باشیم که گویای لزوم حفظ این حیات از سوی همگان حتی از سوی شخص صاحب زندگی است؛ حفظ جان آدمی و زندگی هر کس در برابر هر گونه تهدیدی، واجب است. حقیقت آنستکه توجه متون اسلامی به زندگی انسان چنان است که هیچ دین یا آیین و اندیشه عقیدتی و اجتماعی مطرح در جهان، به پای آن نمی‌رسد.

5- علاوه بر این باید به موضوع حمایت از جنین در مادة هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره کرد که در اعلامیه جهانی، هیچ یادی از آن نشده است.

6- از آنجا و در اعلامیه اسلامی حقوق بشر تأکیدی بر حرمت جنازة آدمیان و لزوم عدم تجاوز به این حریم و حرمت کالبد شکافی بی‌هدف آن ـ مگر اینکه برای آن مجوز شرعی وجود داشته باشد ـ شده که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، خبری از آن نیست.

7- مادة سوّم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اخلاق جنگ و درگیری در اسلام آن هم به زیباترین شکل و به گونه‌ای که در آن زمان مانندی نداشته، مطرح می‌گردد. زندگی و جان انسان‌ها تا بالاترین حد ممکن، مصونیت دارد و حرمت کرامت انسان‌ها نیز حتی پس از مرگ و نسبت به اجساد ایشان نیز همچنان محفوظ است، مثله کردن (قطعه قطعه کردن) حتی سگ‌ها حرام است و اسارت نیز دارای احکام اخلاقی خود در چارچوب عطوفت اسلامی است، زمین‌های کشاورزی و کشت و زرع و تأسیسات شهری به نوبة خود مصون از تخریب و تعدی هستند.

ما هیچ نشانی از ماده‌ای با این مضمون در اعلامیه جهانی حقوق بشر، نمی‌یابیم و این نقص بزرگی در آنست که البته جهانیان در کوششی جبرانی، کنوانسیونهای بعدی ژنو را مطرح ساختند. 8- مادة هشتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز بر حفظ آبرو و حیثیت انسان‌ها تأکید دارد؛ در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأکید شده منتها در اعلامیه اسلامی این تأکید دنباله دارد و شامل پس از مرگ و حمایت از کالبد بی‌روح و آرامگاه وی نیز می‌شود.

9- به رغم اینکه هر دو اعلامیه تأکید دارند که خانواده از ارکان اساسی در بنای جامعه به شمار می‌رود و جامعه و دولت موظف به حمایت کامل از آنند و هر یک از مرد و زن حق ازدواجی را دارند که هیچ مسئله با منشأ نژادی، رنگ پوست یا جنس نباید مانع از آن گردد، با این حال میان دو اعلامیه در این خصوص تفاوت‌هایی هست که می‌توان به صورت زیر آنها را خلاصه کرد:

الف: اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره کرده که ازدواج اساس کار در تشکیل خانواده است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اشاره‌ای به این حقیقت نشده است.

ب: اعلامیه جهانی حقوق بشر به هر یک از زن و مرد حقوق برابری را اعطا کرده که شامل نفقه و مهریه و طلاق و امثال آن می‌گردد حال آنکه اعلامیه اسلامی حقوق بشر این موارد را از یکدیگر جدا ساخته و تأکید کرده که زن از حقوقی معادل با وظایفی که بر عهده دارد‌، برخوردار بوده و دارای شخصیت مدنی و اعتبار مالی مستقل و برخوردار از حق حفظ اسم و فامیل خودش است و هزینه‌های زندگی مشترک و نیز مسؤولیت سرپرستی خانواده (بیان مناسبی از قوامّون که در قرآن آمده است) بر عهدة مرد است.

ج: از اشاره اعلامیه اسلامی حقوق بشر به وظیفة اجتماعی جامعه و دولت در از میان برداشتن موانع ازدواج و آسان سازی انجام آن، در اعلامیه جهانی حقوق بشر خبری نیست.

د: در اینجا به تفاوت دیگری اشاره می‌کنیم و آن عدم ذکر دین [در ازدواج دو نفر] در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به عنوان مانعی که باید از میان برداشت و تأکید اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آنست؛ حقیقت آنست که دین و هماهنگی نسبی در آن از جمله یگانگی دین زن و مردی که قصد ازدواج دارند در حد ایمان به خدای یگانه و ایمان به رسالت‌های خداوندی، امری کاملاً ضروری برای تحقق هماهنگی مطلوب میان آن دو در زندگی زناشویی است در غیر این صورت تمامی امیدهای مربوط به تشکیل خانواده‌ای که قرار است بنیاد جامعه را تشکیل دهد، بر باد می‌رود.

10- اعلامیه اسلامی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر این تفاوت را نیز دارد که اعلامیه اسلامی بر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان تأکید دارد.

11- در عرصة تعلیم و تربیت نیز می‌بینیم که اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر واجب بودن آنها بر جامعه و دولت و به طور مطلق و برای تمامی مراحل انگشت می‌گذارد حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها بر آن تأکید دارد که آموزش ابتدایی باید اجباری و رایگان باشد و سپس ایدة برابری فرصت‌ها برای مراحل بعدی تحصیل را مطرح می‌سازد.

12- هدف‌های تربیت در اعلامیه اسلامی حقوق بشر در: ”ایجاد هماهنگی و تعادل و رشد شخصیّت و تحکیم ایمان به خدا و احترام به حقوق و وظایف و حمایت از آنها“ خلاصه می‌شود حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر از مسئله فراهم آوردن رشد کاملتر شخصیّت، تحکیم احترام به حقوق و آزادی‌های انسانی و آسان ‌سازی اصل حسن تفاهم و فداکاری و احترام به عقاید مخالف و گسترش محبت و کوشش در جهت حفظ صلح، یاد شده که تفاوت میان این دو، روشن است.

13- مادة دهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر در هماهنگی کامل با بنیادهای عقیدتی و انسانی است زیرا تأکید دارد که اسلام با مهمترین ویژگی انسانی یعنی فطرت وی همسو و بنابراین دین انسانیت است. و از آنجا طبیعی است که با هر گونه اجبار یا بهره‌کشی به منظور دور ساختن انسان از خط فطرت، از در مخالفت درمی‌آید زیرا این امر به مثابة بیگانه ساختن وی با خویشتن خویش است. و بدین گونه می‌بینیم که اعلامیه اسلامی حقوق بشر تنها به مادة دهم که اجبار و بهره‌کشی را منع می‌کند بسنده می‌کند و در این بیان، از مسئله آزادی سخنی به میان نمی‌آورد چرا که اسلام دیدگاه کامل و روشنی دارد که در همین ماده انعکاس یافته و ”دین فطرت“ شمرده است. اما الحاد، ‌به نظر اسلام خارج گشتن از چارچوب انسانی و ورود به جهانی حیوانی و حتی بدتر از آنست.

در برابر، در اعلامیه جهانی حقوق بشر شاهد تأکید بر آزادی مطلق در تغییر دین و عقیده هستیم که نشان می‌دهد تفاوت آن دو در این خصوص جوهری و اساسی است؛ ما در اینجا پیش از آنکه در پی استدلال برای اثبات صحت موضع اسلامی باشیم می‌خواهیم تأکید کنیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنانکه گفتیم مسئله حقوقی را از مسئله فلسفی جدا می‌سازد کاری که ما به شدت آنرا ردّ می‌کنیم.

14- در برابر مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می‌شود ولی تفاوت بسیار گسترده‌ای میان آنها وجود دارد مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، انسان را به طور طبیعی آزاد متولد شده می‌داند و بندگی و خواری و زور و بهره‌کشی را از وی نفی می‌کند و آزادی را برخاسته از بندگی او در برابر خداوند متعال تلقی می‌نماید بندگی برای خداوند نیز ـ آنچنانکه جاهلان تصور می‌کنند ـ در جهت تقدیس و تکریم ذات خداوندی نیست؛ او ـ جل و علا ـ بی‌نیاز مطلق است. این بندگی به معنای رهایی از هرگونه تعلقی به جز او و کوشش و تلاش در مسیری تعیین کردة خداوندی است زیرا راه رستگاری نیز همین است. حال آنکه مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر، بندگی و نظام بردگی را بدون اشاره‌ای به پایه‌ها و بنیادها و بی‌هیچ توضیحی در خصوص پیوند بشریت با خداوند متعال نفی می‌کند.

15- وجه تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، نفی همة انواع استعمار و تحریم اکید آن و اعطای حق کوشش در رهایی از استعمار و تعیین سرنوشت به ملت‌ها و ایجاد حمایت و پشتیبانی از آن از سوی همة ملل دیگر و تأکید بر شخصیت مستقل تمامی ملت‌هاست. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این نکته نشده که دست کم نقطه ضعف جدی در اهداف تنظیم کنندگان آن به شمار می‌رود و ای بسا بتوان گفت با توجه به سومین فراز از پیشگفتار آن، اعلامیه جهانی حقوق بشر در صدد برآمده تا برخی ملت‌ها را به شورش یا انقلاب علیه خود برنیانگیزد.

16- از دیگر وجود تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، آنست که اشاره‌ای به حق تابعیت نکرده زیرا این مسئله تابعیت از جمله امور وضعی است که حتی ملت‌های واحد را دچار تفرقه و پراکندگی کرده و به صورت مانع بزرگی بر سر راه وحدت آنها، درآمده است.

17- به رغم اینکه هر دو اعلامیه، به حقوق کار اشاره و آنرا پذیرفته‌اند ولی اعلامیه اسلامی حقوق بشر از کارگر نیز خواسته که به نوبه خود اخلاص داشته و کار خود را به درستی انجام دهد و از دولت نیز خواسته که با پاکدامنی کامل برای حل اختلاف میان کارگر و کارفرما و احقاق حق هر یک بدون جانب‌داری، وارد عمل شود.

18- مادة هیجدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر حق کسب و کاسبی تأکید دارد منتها آنرا مقید به مشروع می‌کند؛ این قید حکایت از شیوه‌ها و روش‌های ناپسند و ناپذیرفتنی در کسب و کار دارد از جمله: احتکار، فریب، زیان به خویش یا دیگران، همچنانکه بر منع ربا نیز تأکید کرده است. حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این‌گونه مسایل نشده است.

19- مادة پانزدهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، بر ضرورت مشروعیت راه‌های کسب مالکیّت و نیز اینکه این مالکیت نباید منجر به زیان به خود شخص یادگیری گردد تأکید دارد؛ چنانچه به مفهوم گسترده زیان توجه کنیم و آنرا شامل انواع زیانهای اجتماعی نیز، بدانیم به میزان دقت تعبیر اسلام و نفی بهره‌برداری‌های سرمایه‌داری از این حق در زیان رساندن به حق ملل دیگر و ضربه‌زدن به اقتصاد و غارت ثروت و منابع آنها، پی می‌بریم.

20- از جمله مزیت‌های واقعی اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، در نظر گرفتن مسئله اخلاق به مثابة حق مهم انسانی است که در مادة هفدهم آن قید شده است حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، متن معادل آن وجود ندارد؛ هر چند در مادة بیست و نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره شده که رعایت مقتضیات اخلاقی می‌تواند مرزهای برخورداری فرد از آزادی‌ها را شکل بخشد ولی عبارت ”در چارچوب جامعه‌ای دموکراتیک“ در این مادة، خاطرنشانمان می‌سازد که مراد از اخلاق در اینجا در واقع آزادی‌های دیگران و نه ارزش‌های والای اخلاقی است و بهرحال این ماده و این اعلامیه مطمئناً هیچ حقّ انسانی برای نیل به یک محیط اخلاقی پاکی که انسان را قادر به پرورش معنوی خویشتن کند، قایل نیست.

21- از دیگر مواردی که امتیاز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شمار می‌رود، ‌ نفی تن دادن هر کس به آزمایش‌های پزشکی یا علمی مگر با دو شرط ”رضایت“ و ”بی‌خطری“ است.

22- همچنانکه مادة بیستم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تدوین و تصویب قوانین فوق‌العاده‌ای که انسان را در معرض شکنجه یا برخوردهای ذلت‌بار یا خشونت‌آمیز و منافی کرامت انسان و نیز انجام آزمایش بر روی او قرار می‌دهد، نفی کرده است. این ایده از اهمیت جدی برخوردار است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ تأکیدی بر آن صورت نگرفته است.

23- ای بسا برخی گمان برده‌اند که اعلامیه جهانی حقوق بشر از امتیاز اعطای آزادی مطلق بیان برخوردار است ولی، اعطای این نوع آزادی را نیز نقص به شمار می‌آوریم زیرا نمی‌توان اجازه اظهارات یا بیاناتی را دارد که تاثیرات اخلاقی ویرانگی بر جای می‌گذارد و حقیقت را ستوه می‌سازد یا به مقدسات دیگران اهات روا می‌دارد؛ اهانت به مقدسات بدون شکست خیلی بدتر از اهانت به اشخاص و توهین به آنهاست: لذا مفید کردن آزادی بیان در اعلامیه اسلامی حقوق بشر با عبارت ”به گونه‌ای که با اصول شرع مبانیتی نداشته باشد“ ـ که در بند ج مادة بیست و دوم آمده است ـ به روح انسانی نزدیکتر است.

24- همچنین از امتیازات اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اعطای حق دعوت به کار نیک و خیر و بازداری از کارهای زشت و منکر [امر به معروف و نهی از منکر] است که خود به معنای تاکید بر مسؤولیت فردی در برابر رفتارهای ناپسند و متناقض با محیط اخلاقی از یک سو و در برابر هر آنچه که جامعه را به سطح بالاتری سوق می‌دهد، از سوی دیگر است.

25- در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، اشارة بسیار جالبی به این حقیقت شده که ”ولایت امر“ [زمامداری و حاکمیت بر مردم]‌ امانتی است که کسی حق سوء‌استفاده از آن ندارد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، معادلی برای آن نمی‌یابیم گو اینکه به نظر ما ضرورت اقتضا داشت که در همین خصوص نیز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شروط کلی شریعت اسلامی در ”ولی امر“ هم اشاره می‌شد.

26- از جمله مقاومت‌ها در دو اعلامیه (که تفاوتی طبیعی است) آنستکه اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تمام مواد خود را به احکام اسلامی مقیّد می‌سازد حال آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی‌های فردی را به آزادی دیگران، محدود می‌کند.

27- به علاوه، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مقرر داشته که شریعت اسلامی تنها مرجع تفسیر یا توضیح هر یک از مواد آنست حال آنکه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، مرجع مشابهی، ذکر نشده است.

28- و سرانجام اینکه یادآور می‌شویم که تفاوت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد که فرصتی برای پرداخت مفصل به آنها در این مقاله وجود ندارد از جمله اینکه مثلاً وقتی از آزادی [در اعلامیه اسلامی حقوق بشر] یاد می‌شود معمولاً مقید به مسئولیت شده است. مثلاً از ”آزادی مسؤولانه“ یا ”در حدود شرعی“ و البته به منظور عدم تبدیل آن به عنصری ویران‌گر، یاد شده است.

نقص‌های اعلامیه جهانی حقوق بشر

در پرتو آنچه گفته شد می‌توان موارد نقص در اعلامیه جهانی حقوق بشر را این‌گونه برشمرد:

یکم ـ جداسازی جنبة حقوقی اجتماعی مسایل از جنبة فلسفی آنها.

دوم ـ نبود تربیت منطقی میان پیشگفتار و مواد حقوقی.

سوم ـ درآمیختن اصل کرامت انسانی و کرامتی که باتقوا و انجام کار نیک حاصل آمده است.

چهارم ـ نپرداختن به تمامی جنبه‌های حقوقی حیاتی از جمله: زندگی، حرمت کالبد مردة انسان، و مسئله فنای نسل بشریت.

پنجم ـ نپرداختن به اخلاقیات جنگ.

ششم ـ گاه موضوعی به طور مطلق مطرح شده حال آنکه می‌بایست مقید می‌شود، مثلاً مسئله حقوق زوجین که در همة مقتضیات ازدواج، برابر دانسته شده و نیز مسئله تغییر دین.

هفتم ـ عدم ذکر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان.

هشتم ـ نپرداختن به مسئله نفی استعمار.

نهم ـ عدم ذکر حق فرد در فراهم آوردن محیط اخلاقی مناسب.

دهم ـ طرح آزادی مطلق بیان که می‌توان امر مخرّبی باشد.

که البته نقایص دیگری نیز وجود دارد. اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به شکل روشنتر و عمیق‌تری در مواد مختلف و بویژه مادة سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انعکاس شایسته‌ای یافته است.

حق کرامت از آغاز آفرینش انسان

در بحث آغاز آفرینش نوع بشر، بر کرامت انسان و ارجمندی وی نزد خدا، تأکید شده است چه پروردگار یکتا ـ آنچنانکه در قرآن کریم نیز آمده است ـ به فرشتگان فرمان می‌دهد که در راستای تجلیل از انسان و تکریم این آفریدة متمایز برای آدم ابوالبشر، سجده کنند؛ ولی ما در اینجا بیشتر بر گرامی‌داشت فرد انسانی از سوی اسلام و حرمتی که این موجود در اسلام از آن برخوردار است، انگشت خواهیم گذاشت. حقوق شخصی اصلی از دیدگاه اسلام حتی پیش از بسته شدن نطفه، آغاز می‌شود و تا بعد از تولد و حتی مرگ و مرحله پس از مرگ، ادامه پیدا می‌کند حال آنکه حقوق اکتسابی بعد از بلوغ، و انجام کارها و اعمال ارادی نیک از سوی فرد، آغاز می‌گردد.

به همین دلیل است که اسلام حتی پیش از ازدواج، به حاصل ازدواج و انسان محصول آن، سفارش می‌کند و پیامبر اکرم (صلی‌اله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «برای نطفه‌های خود گزینش کنید که اخلاق پدران و فرزندان منتقل می‌گردد». [۸] و به فرزندخواهی پس از ازدواج، فرامی‌خواند و می‌فرماید (ص): «فرزند بخواهید و به دنبالش باشید که روشنی چشم و آرام دل در فرزندانست» [۹]

قرآن کریم نیز برایمان از پیامبرانی سخن می‌گوید که طلب فرزند می‌کردند؛ زکریای نبی (ع) در نیایش به درگاه الهی می‌گوید: «رب لا تذرنی فرداً و انت خیر الوارثین» [۱۰] (پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!). هنگامی که نطفه بسته می‌شود سقط، این نطفه بسته شده حرام و مجازات دارد.

توصیه‌های فراوانی نیز در خصوص مراقبت از بارداری و حفظ آن و انفاق برای زن باردار ـ حتی اگر ”مطلّقه“ باشد و هر چند از راه زنا باردار شده باشد ـ و توجه و عنایت به نو رسیده، شده است و متون و احکام بسیاری در این خصوص آمده و بابهای مفصلی از فقه اسلامی بدان اختصاص یافته که جنبه‌های گوناگونی از جمله آنچه که به کرامت وی مربوط می‌شود و شامل نام‌گذاری نیکو برای وی می‌گردد، در برمی‌گیرد.

مردی به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا!‌ این فرزندم چه حقی بر من دارد؟ حضرت فرمود: اینکه نام و ادبی نیکو برایش در نظر‌گیری و او را در جایگاه نیکویی قرار دهی. [۱۱]

و امام محمدباقر (علیه‌السلام) فرمود: «راست‌ترین نام‌ها، نام‌هایی است که حاکی از پرستش [خداوندگار] باشد و برترین آنها، نام‌های پیامبران است». [۱۲]

و به همین ترتیب بر تربیت مناسب، محیط مناسب و رعایت عدالت در برخورد با فرزندان، تأکید شده و آنچه را که بر حضرت یوسف (ع) رفته است، یادآوری شده است. [۱۳]


در خصوص حقوق فرزندان نیز متون فراوانی وارد شده که زیباترین و جالبترین آنها، کلام امام زین‌العابدین علیه‌السلام در ”رساله الحقوق“ است که فرمود‌: و اما حق فرزندت بر تو آنست که بدانی او از توست و در این دنیا خیر و شرش نصیب تو نیز می‌شود و تو مسؤول وی در ادب و رهنمونی‌اش به سوی خداوند عزوجل و کمک به او در طاعت پروردگار هستی» [۱۴]

متونی نیز در نهی توهین به فرزندان و بویژه دختران، نقل شده است. همچنانکه می‌دانیم اسلام مطلق توهین و تحقیر نسبت به دیگران را نهی کرده و حرمت مؤمن را هم تراز حرمت کعبه دانسته است؛ از نظر اسلام، مسلمان حق توهین به خود را نیز ندارد. متون حاکی از این امر فراوانند از جمله:

ـ «خوارترین مردم کسانی هستند که به مردم توهین روا دارند» [۱۵] ـ حدیث قدسی: «کسانی که بندة مؤمن مرا خوار گردانند، آماده جنگ با من می‌شوند» [۱۶] ـ «فرد ذلیل کسی است که خود را خوار کرده است»[۱۷] ـ «پروردگارا! کسانی را که بندگان ترا خوار می‌خواهند، لعنت کن» [۱۸] در احکام اسلامی، غیبت کردن، بدگویی، خبرچینی و تهمت و افترا بستن و امثال آن، حرام دانسته است.

پانویس

  1. ”حقوق بشر جهانی“ صفحة: 16.
  2. جرج ساباین: ”تاریخ فلسفه سیاسی“ جلد یکم، صفحه 77.
  3. جرج دل‌وکیو: ”فی تاریخ فلسفه الحقوق“، صفحة 67.
  4. اسراء: 70
  5. الحجرات: 13
  6. مائده: 32
  7. در این خصوص، از جمله نگاه کنید به: ”رسالة حقوق“ حضرت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) که تمامی حقوق متقابل افراد نسبت به یکدیگر را در بر‌گرفته است.
  8. سنن ابن ماجه.
  9. بحارالانوار جلد 104. صفحه 84.
  10. انبیاء:89
  11. وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 198.
  12. وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 124.
  13. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 78.
  14. رساله الحقوق.
  15. بحارالانوار؛ در جاهای متعدد از جمله: جلد هشتم، صفحه 145.
  16. همان منبع، جلد 75، صفحه 145.
  17. همان منبع، جلد 51، صفحه 248.
  18. همان منبع، جلد 101، صفحه 150.