احمد سرهندی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'می کنند' به 'می‌کنند')
جز (تمیزکاری)
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:سرهندی.png|جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی| ]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:سرهندی.png|جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی|]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!نام
خط ۱۲: خط ۱۲:
</div>
</div>


'''أحمد السرهندی الفاروقی''' در سال 971 هجری قمری در شهر سرهند [[هند]] متولد شد. صاحب کتاب سبحه المرجان می گوید: در هند مانند دو این دو فاروق نیامد یکی در علم [[تصوف]] که احمد سرهندی است و دیگری در علم حکمت و ادبیات که ملا محمود نام داشت<ref>الزرکلی, خیر الدین (أیار 2002 م). الأعلام - ج 7 (الطبعة الخامسة عشر). بیروت: دار العلم للملایین. صفحة 184</ref>.
'''أحمد السرهندی الفاروقی''' در سال 971 هجری قمری در شهر سرهند [[هند]] متولد شد. صاحب کتاب سبحه المرجان می‌گوید: در هند مانند دو این دو فاروق نیامد یکی در علم [[تصوف]] که احمد سرهندی است و دیگری در علم حکمت و ادبیات که ملا محمود نام داشت<ref>الزرکلی, خیر الدین (أیار 2002 م). الأعلام - ج 7 (الطبعة الخامسة عشر). بیروت: دار العلم للملایین. صفحة 184</ref>.


=تولد و تربیت=
=تولد و تربیت=


او در دامان پدر بزرگ شد از این رو اصول کتب عربی را از او گرفت. در کودکی [[قرآن کریم]] را حفظ کرد و متون متعددی را در انواع علوم فراگرفت. سپس به سیالکوت رفت و در آنجا از کمال الدین کشمیری که استاد عبدالحکیم السیالکوتی است چند کتب معقول را آموخت. وی در علم [[حدیث]] از یعقوب کشمیری صرفی و نیز از ابن حجر مکی و عبدالرحمن بن فهد مکی، حدیث در حرمین شریفین گرفته و در علم حدیث، تفسیر و اصول صاحب اجازه شد.
او در دامان پدر بزرگ شد از این رو اصول کتب عربی را از او گرفت. در کودکی [[قرآن کریم]] را حفظ کرد و متون متعددی را در انواع علوم فراگرفت. سپس به سیالکوت رفت و در آنجا از کمال‌الدین کشمیری که استاد عبدالحکیم السیالکوتی است چند کتب معقول را آموخت. وی در علم [[حدیث]] از یعقوب کشمیری صرفی و نیز از ابن حجر مکی و عبدالرحمن بن فهد مکی، حدیث در حرمین شریفین گرفته و در علم حدیث، تفسیر و اصول صاحب اجازه شد.


قدیریه و طریقه جشتیه را نزد پدر آموخت. از این رو او در هر دو طریق صاحب اجازه شد. وی در زمان حیات پدرش علوم ظاهری را تدریس و علوم باطنی را می آموخت و در آن دوران رسالات متعددی نوشت که عبارتند از: رسالة التهلیلیة، رسالة رد الروافض و رسالة إثبات النبوة.
قدیریه و طریقه جشتیه را نزد پدر آموخت. از این رو او در هر دو طریق صاحب اجازه شد. وی در زمان حیات پدرش علوم ظاهری را تدریس و علوم باطنی را می‌آموخت و در آن دوران رسالات متعددی نوشت که عبارتند از: رسالة التهلیلیة، رسالة رد الروافض و رسالة إثبات النبوة.


چون پدرش درگذشت، برای انجام مناسک [[حج]] عازم شد و چون وارد شهر دهلی شد نزد محمد بقیع الله رفت و پس از گذشت دو روز از ملاقات با او بیعت کرد و از او طریقه [[نقشبندیه|نقشبندی]] را آموخت. پس از گذشت یک ماه و چند روز، محمد بقیع بالله او را در نقشبندی تأیید کرد و به وطن بازگشت و به تدریس این طریقه پرداخت.
چون پدرش درگذشت، برای انجام مناسک [[حج]] عازم شد و چون وارد شهر دهلی شد نزد محمد بقیع‌الله رفت و پس از گذشت دو روز از ملاقات با او بیعت کرد و از او طریقه [[نقشبندیه|نقشبندی]] را آموخت. پس از گذشت یک ماه و چند روز، محمد بقیع بالله او را در نقشبندی تأیید کرد و به وطن بازگشت و به تدریس این طریقه پرداخت.


=آراء=
=آراء=


مقالات او تحت تأثیر فلاسفه بود و از اصل «وحدت شهود» استفاده می کرد<ref>الحدائق الوردیة فی حقائق أجلاء النقشبندیة، عبدالمجید بن محمد بن محمد الخانی، ص(180)</ref>.
مقالات او تحت تأثیر فلاسفه بود و از اصل «وحدت شهود» استفاده می‌کرد<ref>الحدائق الوردیة فی حقائق أجلاء النقشبندیة، عبدالمجید بن محمد بن محمد الخانی، ص(180)</ref>.
آنان را که [[بدعت]] را به خوب و بد تقسیم می‌کنند، نکوهش می کرد و تمام بدعت ها را بد می دانست و سنت را مهم می دانست و مواردی را که از بدعت ها تهیه شده بود را ذکر می کرد «از قبیل صلاة الرغائب والصلاة الغوثیة والعرس والمیلاد والعاشوراء و آنچه در آن است» تا اینکه می فرماید: «و احکام قبور و فاتحه مروج و اذان بعد از دفن همه را بدعت است».
آنان را که [[بدعت]] را به خوب و بد تقسیم می‌کنند، نکوهش می‌کرد و تمام بدعت‌ها را بد می‌دانست و سنت را مهم می‌دانست و مواردی را که از بدعت‌ها تهیه شده بود را ذکر می‌کرد «از قبیل صلاة الرغائب والصلاة الغوثیة والعرس والمیلاد والعاشوراء و آنچه در آن است» تا اینکه می‌فرماید: «و احکام قبور و فاتحه مروج و اذان بعد از دفن همه را بدعت است».
ذبح بر قبور را انکار کرده و آن را شرک می‌دانست، لذا می‌گوید: «بسیاری از جاهلان حیوانات را به بزرگان و صالحان و اولیای خود برحذر می‌داشتند و به قبر می‌بردند و ذبح می‌کردند، از جمله قربانی‌هایی که مشرکان برای جنیان به امید رضایت و از ترس خشم آنان قربانی می‌کردند»<ref>مکتوبات السرهندی، (41/35)</ref>.
ذبح بر قبور را انکار کرده و آن را شرک می‌دانست، لذا می‌گوید: «بسیاری از جاهلان حیوانات را به بزرگان و صالحان و اولیای خود برحذر می‌داشتند و به قبر می‌بردند و ذبح می‌کردند، از جمله قربانی‌هایی که مشرکان برای جنیان به امید رضایت و از ترس خشم آنان قربانی می‌کردند»<ref>مکتوبات السرهندی، (41/35)</ref>.
وی در پاسخ به کسانی که ادعا می‌کردند عقل به تنهایی قادر به درک واقعیات حال و غایب و جدا از [[پیامبران]] و [[وحی|وحی]] است، می‌گوید: عقل حجت است، اما حجت جامع و کاملی نیست.  
وی در پاسخ به کسانی که ادعا می‌کردند عقل به تنهایی قادر به درک واقعیات حال و غایب و جدا از [[پیامبران]] و [[وحی|وحی]] است، می‌گوید: عقل حجت است، اما حجت جامع و کاملی نیست.  
خط ۴۹: خط ۴۹:
=در نگاه دیگران=
=در نگاه دیگران=


خواجه محمد بقی بالله درباره او می گوید: «هزاران ستاره مانند ما محو می شوند و شعاع نورهای خورشید او باقی است. اگر جز این شهادت از استادش نبود کافی بر فضیلت والای او بود».
خواجه محمد بقی بالله درباره او می‌گوید: «هزاران ستاره مانند ما محو می‌شوند و شعاع نورهای خورشید او باقی است. اگر جز این شهادت از استادش نبود کافی بر فضیلت والای او بود».


عبدالحکیم سیالکوتی او را به شیوایی تمجید می کرد و با شدیدترین مضمون به منکرانش تاخت و او را تجدید کننده هزاره دوم اعلام می کرد و گفته می شد که او اولین کسی بود که او را اینگونه وصف کرد.
عبدالحکیم سیالکوتی او را به شیوایی تمجید می‌کرد و با شدیدترین مضمون به منکرانش تاخت و او را تجدید کننده هزاره دوم اعلام می‌کرد و گفته می‌شد که او اولین کسی بود که او را این‌گونه وصف کرد.


=مریدان=
=مریدان=
خط ۵۹: خط ۵۹:
میر محمد نعمان البدخشی
میر محمد نعمان البدخشی


شیخ تاج الدین الهندی صاحب الرساله التاجیة<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%8A#cite_note-7 أحمد السرهندی]</ref>
شیخ تاج‌الدین الهندی صاحب الرساله التاجیة<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%8A#cite_note-7 أحمد السرهندی]</ref>


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|1}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:صوفیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۱۶

حسن بصری
نام أحمد السرهندی الفاروقی
نام‎های دیگر احمد سرهندی
درگذشت 971ق

أحمد السرهندی الفاروقی در سال 971 هجری قمری در شهر سرهند هند متولد شد. صاحب کتاب سبحه المرجان می‌گوید: در هند مانند دو این دو فاروق نیامد یکی در علم تصوف که احمد سرهندی است و دیگری در علم حکمت و ادبیات که ملا محمود نام داشت[۱].

تولد و تربیت

او در دامان پدر بزرگ شد از این رو اصول کتب عربی را از او گرفت. در کودکی قرآن کریم را حفظ کرد و متون متعددی را در انواع علوم فراگرفت. سپس به سیالکوت رفت و در آنجا از کمال‌الدین کشمیری که استاد عبدالحکیم السیالکوتی است چند کتب معقول را آموخت. وی در علم حدیث از یعقوب کشمیری صرفی و نیز از ابن حجر مکی و عبدالرحمن بن فهد مکی، حدیث در حرمین شریفین گرفته و در علم حدیث، تفسیر و اصول صاحب اجازه شد.

قدیریه و طریقه جشتیه را نزد پدر آموخت. از این رو او در هر دو طریق صاحب اجازه شد. وی در زمان حیات پدرش علوم ظاهری را تدریس و علوم باطنی را می‌آموخت و در آن دوران رسالات متعددی نوشت که عبارتند از: رسالة التهلیلیة، رسالة رد الروافض و رسالة إثبات النبوة.

چون پدرش درگذشت، برای انجام مناسک حج عازم شد و چون وارد شهر دهلی شد نزد محمد بقیع‌الله رفت و پس از گذشت دو روز از ملاقات با او بیعت کرد و از او طریقه نقشبندی را آموخت. پس از گذشت یک ماه و چند روز، محمد بقیع بالله او را در نقشبندی تأیید کرد و به وطن بازگشت و به تدریس این طریقه پرداخت.

آراء

مقالات او تحت تأثیر فلاسفه بود و از اصل «وحدت شهود» استفاده می‌کرد[۲]. آنان را که بدعت را به خوب و بد تقسیم می‌کنند، نکوهش می‌کرد و تمام بدعت‌ها را بد می‌دانست و سنت را مهم می‌دانست و مواردی را که از بدعت‌ها تهیه شده بود را ذکر می‌کرد «از قبیل صلاة الرغائب والصلاة الغوثیة والعرس والمیلاد والعاشوراء و آنچه در آن است» تا اینکه می‌فرماید: «و احکام قبور و فاتحه مروج و اذان بعد از دفن همه را بدعت است». ذبح بر قبور را انکار کرده و آن را شرک می‌دانست، لذا می‌گوید: «بسیاری از جاهلان حیوانات را به بزرگان و صالحان و اولیای خود برحذر می‌داشتند و به قبر می‌بردند و ذبح می‌کردند، از جمله قربانی‌هایی که مشرکان برای جنیان به امید رضایت و از ترس خشم آنان قربانی می‌کردند»[۳]. وی در پاسخ به کسانی که ادعا می‌کردند عقل به تنهایی قادر به درک واقعیات حال و غایب و جدا از پیامبران و وحی است، می‌گوید: عقل حجت است، اما حجت جامع و کاملی نیست.

تالیفات

المکتوبات الربانیة، در سه جلد.

آداب المرید

أثبات النبوة

أثبات الواجب

تعلیقات العوارض

المبدأوالمعاد

المعارف اللدنیة

المکاشفات الغیبیة[۴]

در نگاه دیگران

خواجه محمد بقی بالله درباره او می‌گوید: «هزاران ستاره مانند ما محو می‌شوند و شعاع نورهای خورشید او باقی است. اگر جز این شهادت از استادش نبود کافی بر فضیلت والای او بود».

عبدالحکیم سیالکوتی او را به شیوایی تمجید می‌کرد و با شدیدترین مضمون به منکرانش تاخت و او را تجدید کننده هزاره دوم اعلام می‌کرد و گفته می‌شد که او اولین کسی بود که او را این‌گونه وصف کرد.

مریدان

آدم البنوری

میر محمد نعمان البدخشی

شیخ تاج‌الدین الهندی صاحب الرساله التاجیة[۵]

پانویس

  1. الزرکلی, خیر الدین (أیار 2002 م). الأعلام - ج 7 (الطبعة الخامسة عشر). بیروت: دار العلم للملایین. صفحة 184
  2. الحدائق الوردیة فی حقائق أجلاء النقشبندیة، عبدالمجید بن محمد بن محمد الخانی، ص(180)
  3. مکتوبات السرهندی، (41/35)
  4. إسماعیل البغدادی - هدیة العارفین - ج5 ص 165
  5. أحمد السرهندی