ابو سعیدیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۵۷ توسط Salehi.m (بحث | مشارکت‌ها)

ابو سعيديه‏ پيروان حسن بن بهرام الجنّابى مكنى به ابو سعيد و از بزرگان «قرامطه» به حساب می آید.

شرح حال

ابن حوقل می گوید که ابو سعيد نخست در بصره آرد فروش بود. وی از طرف عبدان كاتب كه داماد حمدان قرمط بود، ابتدا به فارس و سپس در سال286 قمری به بحرين يا احساء كنونى فرستاده و مأمور به دعوت مردم در آن ناحيه شد. گروهى از اعراب بيابان و نیز «كيسانيه» و «قرامطه» دور او جمع شدند. ابو سعید از این جمع لشکری فراهم آورد و شهر «هجر» را كه مركز احساء بود محاصره و تصرف کرد. خليفه معتضد باللّه عباسى لشكرى به سردارى عباس بن عمر به جنگ او فرستاد که در برابر لشکر ابو سعید شکست خورد. او در ادامه بر احساء (لحساء) و قطيف و ديگر شهرهاى بحرين دست يافت. ابو سعيد میان پیروانش ملقب به «سيد» بود و سرانجام در سال 301 هجری قمری در شهر هجر به دست خادم صقلابى (اسلاوى) خود در حمام به قتل رسيد. پس از او، پسرش ابو طاهر سليمان بن ابى سعيد، بر جاى وى نشست و بر سراسر بحرين (احساء) استيلا يافت و در سال 317 هجری قمری به مكّه حمله یورش برد. درب کعبه در این یورش از جا کنده شد. ابو طاهر در روز ترويه به حاجیان حمله کرد و شماری از آنان را کشت و جسدشان را در چاه زمزم افکند و حجر الاسود را با خود برد. چون عبيد اللّه مهدى از موضوع جابجایی حجر الاسودآگاه شد، ابو طاهر را سخت شماتت کرد و کارش را زشت شمرد و نامه ‏اى به وى نوشت و در آن متذکر شد که حجر الاسود را به كعبه بازگرداند. پس از آن ابو طاهر حجر الاسود را به کعبه برگرداند.ابو طاهر در سال 332 هجری قمری به دست زنی که از پشت بام بر سر او خشتی پرتاب کرد، کشته شد.ناصر خسرو قباديانى در سفر نامه خود مشاهداتش را از لحساء و فرقه ابو سعيديه چنين بیان می کند که لحساء شهري است كه چهار باروى قوى از گل محکم از پس يكديگر در گرد او كشيده شده است و ميان هر دو ديوار نزدیک يك فرسنگ است. این شهر دارای چشمه ‏هاى آب عظيم است. گفته شده است که سلطان آن مرد شريفی بود. با این حال او مردم را از مسلمانى بازداشته و گفته بود که نیازی به نماز و روزه نیست اگر چه مانع انجام این مناسک نمی شد. با این حال به رسالت پیامبرصلوات الله علیه معترف بود. ابو سعید به مردم می گفت که من بعد از مردن، دوباره پیش شما بر می گردم. او وصیت کرده است که به طور دایم شش تن از فرزندان من پادشاهی را نگه دارند و با رعیت به عدل و داد رفتار کنند و با هم نزاع نکنند تا من دوباره بازگردم.قبر او در شهر لحساء است [۱]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 17 با ویرایش و اصلاحات گسترده در عبارات