ابوجهل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Mbox
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| type  = notice
| عنوان = ابوجهل
| class = ambox-In_use
| تصویر = ابوجهل.jpg
| image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]]
| نام = ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی
| css = margin: 1px
| نام‌های دیگر =  
| text  = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخجعفر طیار‎‏ ش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}}
| سال تولد = ۵۵۴ م
| {{ns:0}}      = مقاله
| تاریخ تولد =  
| بحث          = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]]
| محل تولد = [[مکه]]
| رده‌بندی      = [[ویکی‌پدیا:رده‌بندی|رده]]
| سال درگذشت =  
| راهنما          = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| تاریخ درگذشت = ۱۷ [[رمضان]] سال دوم هجری
| درگاه        = [[ویکی‌پدیا:درگاه|درگاه]]
| محل درگذشت =  
| الگو      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام الگو|الگو]]
| استادان =  
| کاربر          = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه کاربری]]
| شاگردان =  
| بحث کاربر      = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه بحث کاربری]]
| دین =  
| ویکی‌پدیا      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه ویکی‌پدیا]]
| مذهب =  
| بحث ویکی‌پدیا = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه بحث ویکی‌پدیا]]
| آثار =  
}}}} هم‌اکنون  برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شده‌است، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده می‌شود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br>
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه افقی |اشراف مکه |عضویت در دارالندوه |از مخالفین سرسخت [[اسلام]] }}
<small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرین‌بار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافته‌است؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین می‌کنید.</small>
| وبگاه =
<includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
}}  
| کاربر
'''ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی''' مشهور به <big>ابوجهل</big> از اشراف [[قریش]] و از [[مشرکان]] معروف [[مکه]] بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت به دلیل کاردانی به عضویت [[دار الندوه|دار‌الندوه]] پذیرفته شد در حالی که به رسم آن روزگار اعضای دارالندوة (به جز بنی قصی) می‌بایست افزون بر 40 سال داشته باشند.
| بحث کاربر = <!-- no category -->
با طلوع [[اسلام]] ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطه قریش با [[بنی‌هاشم|بنی‌هاشم]]، ممانعت از حمایت [[ابولهب]] از پیامبر و نیز طراحی نقشه ناموفق قتل پیامبر(صلی الله علیه) با مشارکت طوایف مختلف را می‌توان مهم‌ترین اقدامات وی بر ضد پیامبر اسلام دانست.
| [[رده:صفحه‌های سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
}}<noinclude>
</noinclude>


<div class="wikiInfo">[[پرونده: ابوجهل.jpg |جایگزین= ابوجهل| ابوجهل]]
[[مسلمانان]] نیز از کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌های او در امان نبودند. پیامبر نیز او را [[ابوجهل]] نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند. پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]] کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
 
!نام
== زندگی‌نامه ابوجهل ==
!ابوجهل
ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشام‌بن مغیره <ref>المحبّر، ص ۱۳۹</ref> از بزرگان [[مکّه]]، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر<ref>المغازی، ج‌2، ص‌491</ref> وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابن‌الحنظلیه<ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌623‌</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضی او را هم‌سن [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]]<ref>دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌1، ص‌322. «ابوجهل»</ref> و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سی ساله دانسته‌اند<ref>دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامی، ج5، ص305. «ابوجهل»</ref> که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکّه به شمار می‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد<ref> المحبّر، ص‌139</ref>.
 
زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر بنی‌قصی را مشروط به چهل‌سالگی کرده بود<ref>اخبار مکّه، ج‌2، ص‌253</ref>، در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود<ref>عیون‌الاخبار، ج‌1، ص‌230</ref>،یا نزدیک سی سالگی<ref> الاشتقاق، ص‌155</ref>، عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیری‌های سران، طرف مشورت قرار گیرد<ref>یعقوبی، ج‌2، ص‌37؛ الاشتقاق، ص‌155</ref>.
 
ابوجهل از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکّه بود<ref>جامع‌البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌119</ref> که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، برای دست‌یابی به ریاست [[کعبه]] و در پی آن، ریاست‌ مکّه، با بنی‌هاشم نزاع داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل می‌کرد. او می‌گفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او [[وحی]] می‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد<ref> السیر و المغازی، ص‌210</ref>.
 
ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و [[مسلمانان‌]]بود. تلاش و رفتار خشمگی‌نانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون [[عمار یاسر|یاسر]] و [[سمیه]] <ref>التعریف، ص‌172</ref> که به قتل این زن و شوهر انجامید، [[تهمت]]<ref>یعقوبی، ج‌2، ص‌28</ref> و افترا به آنان<ref>التعریف، ص‌172</ref>، جلوگیری از استماع قرآن<ref>قرطبی، ج‌15، ص‌236</ref>، و برقراری رابطه دیگران با پیامبر<ref> اسباب‌النزول، ص‌381؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref>، کوشش برای انعقاد [[پیمان صحیفه]] مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر(صلی الله علیه)و کوشش بر عدم نقض آن<ref> السیر و المغازی، ص‌161 و 166</ref>، طرّاحی قتل پیامبر<ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌480؛ مجمع‌البیان، ج4، ص‌826</ref>، به راه انداختن [[جنگ بدر]]<ref>الطبقات، ج‌2، ص‌9؛ یعقوبی، ج2، ص‌45</ref> و… آشکار است.
 
ابوجهل وقتی شنید که عیّاش ابن ابی‌ربیعه (برادر مادری‌اش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوه‌ای را برای بازگرداندن او به کارگرفت<ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌474</ref> و هنگامی که اندک ملایمت ولیدبن‌مغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را [[سحر]] بخواند<ref>مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref>. (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ)<ref> آیه 24 و 25 مدثر/ 74 </ref> بیان‌گر این واقعه است<ref> اسباب النزول، ص‌381 و 382</ref>.
 
او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده می‌کرد. وقتی آیاتِ {{متن قرآن |«و‌ما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقی وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ |سوره = مدثر |آیه =74، 27 ـ 30» }} را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌های آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما [پیامبر]خبر می‌دهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد<ref> جامع‌البیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌586</ref>.
 
اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکّه شد<ref>السیر و المغازی، ص‌166</ref> و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید<ref> الاشتقاق، ص‌147؛ انساب الاشراف ج‌1، ص‌141</ref>. وی، در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه قلیب بدر مدفون شد<ref>جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌240</ref>. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص‌145</ref> و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و ‌پیامبر برای این‌که مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود<ref> العقدالفرید، ج۲، ص‌386</ref>.
 
== نسبت ابوجهل با پیامبر ==
قریش یکی از مشهورترین و مهم‌ترین قبایل عرب در [[حجاز]] بود. [[مسعودی]]، مورخ مشهور اسلامی، طایفه‌های قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور اسلام 25 طایفه به شرح زیر دانسته است:
 
{| class="wikitable"
|-
!متن عنوان!!متن عنوان
|-
|-
|نام کامل
|بنی‌هاشم||بنی مطلب
|ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی
|-
|-
|نام پدر
|بنی حارث||بنی‌امیه
|هشام
|-
|-
|نام مادر
|بنی نوفل||بنی حارث بن فهر
|اسماء
|-
|-
|زادروز
|بنی اسد||بنی عبدالدار
|۵۵۴م
|-
|-
|زادگاه
|بنی زهره||بنی تیم بن مره
|مکه
|-
|-
||محل زندگی
|بنی مخزوم||بنی یَقَظه
|مکه
|-
|-
|نقش‌های برجسته
|بنی مرّه||بنی عدی بن کعب
|شراف مکه • عضویت در دارالندوه • از مخالفین سرسخت اسلام
|-
|-
|دین
|بنی سهم||بنی جُمَح
|مشرک
|-
|-
|قبیله
|بنی مالک||بنی معیط
|قریش
|-
|-
|علت درگذشت
|بنی نزار||بنی سامه
|غزوه بدر
|-
|-
|محل فوت
|بنی ادرم||بنی محارب
|بدر • (شهر عربستان) • حجاز • شبه‌جزیره عربستان
|-
|-
|درگذشت
|بنی حارث بن عبدالله||بنی خزیمه
|۱۷ رمضان سال دوم هجری
|-
|-
|}
|بنی بنانه||
</div>
|-
 
|}<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص277، بطون قریش</ref>
'''ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی''' مشهور به <big>ابوجهل</big> از اشراف [[قریش]] و از [[مشرکان]] معروف [[مکه]] بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت، به دلیل کاردانی، به عضویت [[دار الندوه]] پذیرفته شد، در حالی که به رسم آن روزگار، اعضای دارالندوة (به جز [[بنی قصی]]) می‌بایست افزون بر 40 سال داشته باشند.
 
با طلوع [[اسلام]]، ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطه قریش با [[بنی هاشم]]، ممانعت از حمایت [[ابولهب]] از [[پیامبر]] و نیز طراحی نقشه ناموفق قتل پیامبر (ص) با مشارکت طوایف مختلف را می‌توان مهم‌ترین اقدامات وی بر ضد پیامبر اسلام دانست.
 
[[مسلمانان]] نیز از کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌های او در امان نبودند. پیامبر نیز او را [[ابوجهل]] نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند.


پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]]، کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک، در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید.  
ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود که به تجارت اشتغال داشت. وی گرچه از قریش است، اما عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نیست؛ زیرا پدر گرامی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه)]] عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است. بنابراین پیامیر اسلام (صلی الله علیه) از تیره بنی‌هاشم و ابوجهل از تیره بنی مخزوم است<ref> ابن سعد، الطبقات‏الکبری، ترجمه، ج ‏7، ص 413</ref> که دو تیره و دو ریشه متفاوت هستد و ابوجهل نمی‌تواند عموی پیامیر اسلام (صلی الله علیه) باشد.


=زندگی‌نامه ابوجهل=
== ملقب‌شدن به ابوجهل ==
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در‌ دار الندوه را برای غیر بنی‌قصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود<ref> اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳</ref>، در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص‌۱۵۵</ref> عضو آن شورا شود<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵</ref>. شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] از او با کنیه ابوجهل یاد کرد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱</ref>.


ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشام‌بن مغیره <ref>المحبّر، ص ۱۳۹</ref> از بزرگان [[مکّه]]، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر<ref>المغازى، ج‌2، ص‌491</ref> وى از [[قبیله بنى مخزوم]] و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، [[ابن‌الحنظلیه]] <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌623‌</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگى او پیش از [[ظهور اسلام]]، چندان نیست. بعضى او را هم‌سن [[پیامبر(ص)]] <ref>دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌1، ص‌322. «ابوجهل»</ref> و برخى، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سى ساله دانسته‌اند <ref>دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامى، ج5، ص305. «ابوجهل»</ref> که بدین ترتیب سن وى، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکّه به شمار مى‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را براى خود تاریخ قرار داد. <ref> المحبّر، ص‌139</ref>
== تحریک مشرکان به دشمنی با اسلام ==


زیرکى، دانایى و هوشیارى او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلى که عضویّت در دارالندوه، براى غیر [[بنى‌قصى]] را مشروط به چهل‌سالگى کرده بود، <ref>اخبار مکّه، ج‌2، ص‌253</ref> در نوجوانى که هنوز موى بر صورتش نروییده بود، <ref>عیون‌الاخبار، ج‌1، ص‌230</ref> یا نزدیک سى سالگى، <ref> الاشتقاق، ص‌155</ref> عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیرى‌هاى سران، طرف مشورت قرار گیرد. <ref>یعقوبى، ج‌2، ص‌37؛ الاشتقاق، ص‌155</ref>
ابوجهل، مشرکان را بر ضد پیامبر (صلی الله علیه) تحریک کرده، می‌گفت: محمد در [[یثرب|یثرب]] فرود آمده؛ پیش‌ قراولان خویش را فرستاده و می‌خواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این‌ که دنباله‌رو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیده‌ام و هیچ یک از [[اصحاب]] وی را مشاهده نکرده‌ام، جز این که با شیاطین همراه بود<ref>ابن کثیر، ج3، ص211</ref>!


ابوجهل از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکّه بود <ref>جامع‌البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌119</ref> که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، براى دست‌یابى به ریاست [[کعبه]] و در پى آن، ریاست‌ مکّه، با بنى‌هاشم نزاع داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل مى‌کرد. او مى‌گفت: ما و فرزندان [[عبد مناف]] در شَرَف و بزرگى به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبرى است که بر او [[وحى]] مى‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد. <ref> السیر و المغازى، ص‌210</ref>
او با این سخنان آتش جنگ بدر را شعله‌ور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. [[خداوند]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن |إنّ الَّذینَ کَفروا یُنفِقونَ أمولهُم لیَصدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثمَّ تکونُ عَلَیهِم‌حسرَةً ثمَّ‌ یُغلَبون وَالّذین‌ کفَروا إلی جَهنَّم یُحشَرون |سوره = انفال |آیه = 8‌، 36 }} کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج‌ می‌کنند. بزودی خرجش خواهند کرد؛ آن‌گاه مایه حسرت آنان می‌شود و سرانجام، مغلوب می‌گردند و کافران را در جهنم گرد می‌آورند ». واحدی، از کلبی نقل می‌کند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود<ref>اسباب النزول، ص‌195</ref>؛ همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد<ref>یعقوبی، ج2، ص‌45</ref>.


ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و [[مسلمانان‌]]بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وى با آنان، در [[شکنجه]] تازه مسلمانانى چون [[یاسر]] و [[سمیّه]] <ref>التعریف، ص‌172</ref> که به قتل این زن و شوهر انجامید،  [[تهمت]] <ref>یعقوبى، ج‌2، ص‌28</ref> و افترا به آنان، <ref>التعریف، ص‌172</ref> جلوگیرى از استماع قرآن، <ref>قرطبى، ج‌15، ص‌236</ref> و برقرارى رابطه دیگران با پیامبر، <ref> اسباب‌النزول، ص‌381؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref> کوشش براى انعقاد [[پیمان صحیفه]] مبنى بر یارى نرساندن به پیامبر(ص)و کوشش بر عدم نقض آن، <ref> السیر و المغازى، ص‌161 و 166</ref> طرّاحى قتل پیامبر، <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌480؛ مجمع‌البیان، ج4، ص‌826</ref> به راه انداختن [[جنگ بدر]] <ref>الطبقات، ج‌2، ص‌9؛ یعقوبى، ج2، ص‌45</ref> و… آشکار است.  
ابوجهل در همین جنگ کشته و درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: {{متن قرآن |وَلَو تَری إذ یَتوَفَّی الّذینَ کَفروا المَلئکةُ یَضرِبونَ وجوهَهم و أدبرَهم و ذوقوا عَذابَ الحَریقِ |آیه = 50 |سوره = انفال }} اگر بدانی آن‌گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و بر چهره‌ها و پشت‌هایشان می‌کوبند و می‌گویند: عذاب آتش را بچشید<ref>جامع‌البیان، مج‌6‌، ج‌10، ص‌30؛ مجمع‌البیان، ج4، ص846</ref>.


ابوجهل وقتى شنید که [[عیّاش ابن ابى‌ربیعه]] (برادر مادرى‌اش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوه‌اى را براى بازگرداندن او به کارگرفت <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌474</ref> و هنگامى که اندک ملایمت [[ولیدبن‌مغیره]] را به پیامبر دریافت، وى را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را [[سحر]] بخواند. <ref>مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref> (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ) <ref> آیه 24 و 25 مدثر/ 74 </ref> بیان‌گر این واقعه است. <ref> اسباب النزول، ص‌381 و 382</ref>
== مرگ ==
این نبرد به شکست مکیان انجامید<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷</ref>. در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه مشرکان را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت [[عبدالله بن مسعود]] سر او را از تن جدا کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱</ref>.


او براى تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهى استفاده مى‌کرد. وقتى آیاتِ «و‌ما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقى وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ» <ref>مدثر/74، 27 ـ 30</ref> را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌هاى آتش ناتوانند؛ در حالى که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما [پیامبر]خبر مى‌دهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد. <ref> جامع‌البیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌586</ref>
وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳</ref>. مفسران آیه ۵۰ [[سوره انفال]] را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: {{متن قرآن |وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ |سوره = انفال |آیه = 50 }} «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را می‌ستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶</ref>


اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّى موجب خشم دیگر سران مکّه شد <ref>السیر و المغازى، ص‌166</ref> و از سوى پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید. <ref> الاشتقاق، ص‌147؛ انساب الاشراف ج‌1، ص‌141</ref> وى، در سال دوم هجرى، در جنگ بدر که خود فرماندهى سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در [[چاه قلیب]] بدر مدفون شد. <ref>جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌240</ref> او پسر و دخترى داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌145</ref> و [[ابتر]] ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و ‌پیامبر براى این‌که مسلمانى آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود. <ref> العقدالفرید، ج۲، ص‌386</ref>
پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱</ref>، با شنیدن این خبر خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱</ref>. ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰</ref>. مفسران از او ذیل آیه ۵۵ سوره فرقان، آیه ۱۵ سوره لیل نیز سخن گفته و وی را از مصداق‌های کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴</ref> دانسته‌اند.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}


[[رده:کشتگان جنگ بدر]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:دشمنان پیامبر]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:مخالفان اسلام]]
[[رده:مخالفان اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۹

ابوجهل
ابوجهل.jpg
نام کاملابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی
اطلاعات شخصی
سال تولد۵۵۴ م، -۶۸ ش‌، -۷۰ ق
محل تولدمکه
روز درگذشت۱۷ رمضان سال دوم هجری
فعالیت‌ها
  • اشراف مکه
  • عضویت در دارالندوه
  • از مخالفین سرسخت اسلام

ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به ابوجهل از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت به دلیل کاردانی به عضویت دار‌الندوه پذیرفته شد در حالی که به رسم آن روزگار اعضای دارالندوة (به جز بنی قصی) می‌بایست افزون بر 40 سال داشته باشند. با طلوع اسلام ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطه قریش با بنی‌هاشم، ممانعت از حمایت ابولهب از پیامبر و نیز طراحی نقشه ناموفق قتل پیامبر(صلی الله علیه) با مشارکت طوایف مختلف را می‌توان مهم‌ترین اقدامات وی بر ضد پیامبر اسلام دانست.

مسلمانان نیز از کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌های او در امان نبودند. پیامبر نیز او را ابوجهل نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند. پس از هجرت پیامبر به مدینه کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک در جنگ بدر به هلاکت رسید.

زندگی‌نامه ابوجهل

ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشام‌بن مغیره [۱] از بزرگان مکّه، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر[۲] وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابن‌الحنظلیه[۳] نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضی او را هم‌سن پیامبر(صلی الله علیه)[۴] و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سی ساله دانسته‌اند[۵] که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکّه به شمار می‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد[۶].

زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر بنی‌قصی را مشروط به چهل‌سالگی کرده بود[۷]، در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود[۸]،یا نزدیک سی سالگی[۹]، عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیری‌های سران، طرف مشورت قرار گیرد[۱۰].

ابوجهل از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکّه بود[۱۱] که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، برای دست‌یابی به ریاست کعبه و در پی آن، ریاست‌ مکّه، با بنی‌هاشم نزاع داشت و نبوّت را نیز بر همین اساس تحلیل می‌کرد. او می‌گفت: ما و فرزندان عبدمناف در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد[۱۲].

ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانان‌بود. تلاش و رفتار خشمگی‌نانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون یاسر و سمیه [۱۳] که به قتل این زن و شوهر انجامید، تهمت[۱۴] و افترا به آنان[۱۵]، جلوگیری از استماع قرآن[۱۶]، و برقراری رابطه دیگران با پیامبر[۱۷]، کوشش برای انعقاد پیمان صحیفه مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر(صلی الله علیه)و کوشش بر عدم نقض آن[۱۸]، طرّاحی قتل پیامبر[۱۹]، به راه انداختن جنگ بدر[۲۰] و… آشکار است.

ابوجهل وقتی شنید که عیّاش ابن ابی‌ربیعه (برادر مادری‌اش) به اسلام گرویده، هر شیوه‌ای را برای بازگرداندن او به کارگرفت[۲۱] و هنگامی که اندک ملایمت ولیدبن‌مغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند[۲۲]. (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ)[۲۳] بیان‌گر این واقعه است[۲۴].

او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده می‌کرد. وقتی آیاتِ Ra bracket.png «و‌ما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقی وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ [مدثر–74، 27 ـ 30»] La bracket.png را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌های آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما [پیامبر]خبر می‌دهد که جهنم نوزده گماشته دارد[۲۵].

اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکّه شد[۲۶] و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید[۲۷]. وی، در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه قلیب بدر مدفون شد[۲۸]. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت[۲۹] و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و ‌پیامبر برای این‌که مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود[۳۰].

نسبت ابوجهل با پیامبر

قریش یکی از مشهورترین و مهم‌ترین قبایل عرب در حجاز بود. مسعودی، مورخ مشهور اسلامی، طایفه‌های قبیله بزرگ قریش را مقارن ظهور اسلام 25 طایفه به شرح زیر دانسته است:

متن عنوان متن عنوان
بنی‌هاشم بنی مطلب
بنی حارث بنی‌امیه
بنی نوفل بنی حارث بن فهر
بنی اسد بنی عبدالدار
بنی زهره بنی تیم بن مره
بنی مخزوم بنی یَقَظه
بنی مرّه بنی عدی بن کعب
بنی سهم بنی جُمَح
بنی مالک بنی معیط
بنی نزار بنی سامه
بنی ادرم بنی محارب
بنی حارث بن عبدالله بنی خزیمه
بنی بنانه

[۳۱]

ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به «ابوجهل» از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود که به تجارت اشتغال داشت. وی گرچه از قریش است، اما عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نیست؛ زیرا پدر گرامی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه) عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است. بنابراین پیامیر اسلام (صلی الله علیه) از تیره بنی‌هاشم و ابوجهل از تیره بنی مخزوم است[۳۲] که دو تیره و دو ریشه متفاوت هستد و ابوجهل نمی‌تواند عموی پیامیر اسلام (صلی الله علیه) باشد.

ملقب‌شدن به ابوجهل

زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در‌ دار الندوه را برای غیر بنی‌قصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود[۳۳]، در نوجوانی[۳۴] یا حدود ۳۰ سالگی[۳۵] عضو آن شورا شود[۳۶]. شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها پیامبر(صلی الله علیه) از او با کنیه ابوجهل یاد کرد[۳۷].

تحریک مشرکان به دشمنی با اسلام

ابوجهل، مشرکان را بر ضد پیامبر (صلی الله علیه) تحریک کرده، می‌گفت: محمد در یثرب فرود آمده؛ پیش‌ قراولان خویش را فرستاده و می‌خواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این‌ که دنباله‌رو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیده‌ام و هیچ یک از اصحاب وی را مشاهده نکرده‌ام، جز این که با شیاطین همراه بود[۳۸]!

او با این سخنان آتش جنگ بدر را شعله‌ور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه می‌فرماید: Ra bracket.png إنّ الَّذینَ کَفروا یُنفِقونَ أمولهُم لیَصدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثمَّ تکونُ عَلَیهِم‌حسرَةً ثمَّ‌ یُغلَبون وَالّذین‌ کفَروا إلی جَهنَّم یُحشَرون [انفال–8‌، 36] La bracket.png کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج‌ می‌کنند. بزودی خرجش خواهند کرد؛ آن‌گاه مایه حسرت آنان می‌شود و سرانجام، مغلوب می‌گردند و کافران را در جهنم گرد می‌آورند ». واحدی، از کلبی نقل می‌کند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود[۳۹]؛ همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد[۴۰].

ابوجهل در همین جنگ کشته و درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: Ra bracket.png وَلَو تَری إذ یَتوَفَّی الّذینَ کَفروا المَلئکةُ یَضرِبونَ وجوهَهم و أدبرَهم و ذوقوا عَذابَ الحَریقِ [انفال–50] La bracket.png اگر بدانی آن‌گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و بر چهره‌ها و پشت‌هایشان می‌کوبند و می‌گویند: عذاب آتش را بچشید[۴۱].

مرگ

این نبرد به شکست مکیان انجامید[۴۲]. در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه مشرکان را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت عبدالله بن مسعود سر او را از تن جدا کرد[۴۳].

وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند[۴۴]. مفسران آیه ۵۰ سوره انفال را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: Ra bracket.png وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ [انفال–50] La bracket.png «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را می‌ستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید[۴۵]

پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و فرعون امت می‌دانست[۴۶]، با شنیدن این خبر خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت[۴۷]. ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت[۴۸]. مفسران از او ذیل آیه ۵۵ سوره فرقان، آیه ۱۵ سوره لیل نیز سخن گفته و وی را از مصداق‌های کافران[۴۹] و اهل شقاوت[۵۰] دانسته‌اند.

پانویس

  1. المحبّر، ص ۱۳۹
  2. المغازی، ج‌2، ص‌491
  3. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌623‌
  4. دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌1، ص‌322. «ابوجهل»
  5. دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامی، ج5، ص305. «ابوجهل»
  6. المحبّر، ص‌139
  7. اخبار مکّه، ج‌2، ص‌253
  8. عیون‌الاخبار، ج‌1، ص‌230
  9. الاشتقاق، ص‌155
  10. یعقوبی، ج‌2، ص‌37؛ الاشتقاق، ص‌155
  11. جامع‌البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌119
  12. السیر و المغازی، ص‌210
  13. التعریف، ص‌172
  14. یعقوبی، ج‌2، ص‌28
  15. التعریف، ص‌172
  16. قرطبی، ج‌15، ص‌236
  17. اسباب‌النزول، ص‌381؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584
  18. السیر و المغازی، ص‌161 و 166
  19. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌480؛ مجمع‌البیان، ج4، ص‌826
  20. الطبقات، ج‌2، ص‌9؛ یعقوبی، ج2، ص‌45
  21. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌474
  22. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584
  23. آیه 24 و 25 مدثر/ 74
  24. اسباب النزول، ص‌381 و 382
  25. جامع‌البیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌586
  26. السیر و المغازی، ص‌166
  27. الاشتقاق، ص‌147؛ انساب الاشراف ج‌1، ص‌141
  28. جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌240
  29. جمهرة انساب العرب، ص‌145
  30. العقدالفرید، ج۲، ص‌386
  31. مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص277، بطون قریش
  32. ابن سعد، الطبقات‏الکبری، ترجمه، ج ‏7، ص 413
  33. اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳
  34. عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳
  35. الاشتقاق، ص‌۱۵۵
  36. عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵
  37. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱
  38. ابن کثیر، ج3، ص211
  39. اسباب النزول، ص‌195
  40. یعقوبی، ج2، ص‌45
  41. جامع‌البیان، مج‌6‌، ج‌10، ص‌30؛ مجمع‌البیان، ج4، ص846
  42. المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷
  43. المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱
  44. البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳
  45. جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶
  46. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱
  47. المغازی، ج۱، ص۹۱
  48. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰
  49. جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴
  50. الکشاف، ج۴، ص۷۶۴