ابوالعباس سبتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''سَبَتى، احمد بن جعفر''' [[تصوف|صوفى]] و [[فقیه]] مراکشى سدۀ ششم و هفتم است. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند داشته باشد، حائز اهمیت است.
'''سَبَتی، احمد بن جعفر''' [[تصوف|صوفی]] و [[فقیه]] مراکشی سدۀ ششم و هفتم است. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند داشته باشد، حائز اهمیت است.


==پیشینه==
== پیشینه ==
او اصالتآ از قبیله خزرج بود <ref>ابن ‌موقت، 2003، ص 22</ref>. وى در 524 در سَبَته متولد شد <ref> مقرى، ج 7، ص 267؛ ابن‌ موقت، همان، ص20ـ21</ref> و در سال 601 در مراکش درگذشت.<ref>مقرى، ج 7، ص 267</ref>. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند <ref>ابن ‌موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853</ref>.
او اصالتآ از قبیله خزرج بود <ref>ابن ‌موقت، 2003، ص 22</ref>. وی در 524 در سَبَته متولد شد <ref> مقری، ج 7، ص 267؛ ابن‌ موقت، همان، ص20ـ21</ref> و در سال 601 در مراکش درگذشت.<ref>مقری، ج 7، ص 267</ref>. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند <ref>ابن ‌موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853</ref>.


==تحصیلات==
== تحصیلات ==
سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش براى تأمین معاش خانواده او را به کار پارچه ‌بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه [[مالکی]])، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) [[قرآن]] را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت <ref>مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن ‌موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالى، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه</ref>.
سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش برای تأمین معاش خانواده او را به کار پارچه ‌بافی گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضی عیاض (فقیه [[مالکی]])، به تحصیل پرداخت و پس از مدتی (در شانزده یا بیست سالگی) [[قرآن]] را از حفظ کرد و فنون ادب و عربی و احکام فقهی را فراگرفت <ref>مقری، ج 7، ص 268؛ ابن ‌موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالی، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه</ref>.


سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر [[مراکش]] (در کشور [[مغرب]]) شد، اما چون شهر در محاصرۀ [[موحدون]] بود، در کوهى سکنا گزید <ref>ابن ‌موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355</ref>.
سبتی در شانزده یا بیست سالگی، برای دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر [[مراکش]] (در کشور [[مغرب]]) شد، اما چون شهر در محاصرۀ [[موحدون]] بود، در کوهی سکنا گزید <ref>ابن ‌موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینی، ص 355</ref>.


به گزارش تذکره‌ها <ref>رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320</ref>، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانه‌اى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس می‌کرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبه‌هاى دور از وطن انفاق می‌نمود. وى در امور دینى به مردم تذکر می‌داد و با آنهایى که نماز نمی‌خواندند به‌شدت برخورد می‌کرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است <ref>رجوع کنید به غرمینى، ص 355</ref>. سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانه‌اى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد <ref>رجوع کنید به ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالى، ج 1، ص 262؛ غرمینى، ص 368</ref>.
به گزارش تذکره‌ها <ref>رجوع کنید به مقری، ج 1، ص 275؛ ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالی، ج 1، ص 239، 320</ref>، سبتی در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانه‌ای سکونت داشت و حساب و نحو تدریس می‌کرد و اجرت حاصل از آن را برای طلبه‌های دور از وطن انفاق می‌نمود. وی در امور دینی به مردم تذکر می‌داد و با آنهایی که نماز نمی‌خواندند به‌شدت برخورد می‌کرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن علی (یکی از خلفای موحدون) مربوط است <ref>رجوع کنید به غرمینی، ص 355</ref>. سبتی به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانه‌ای به سبتی اختصاص داد و وی در آنجا ازدواج کرد <ref>رجوع کنید به ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالی، ج 1، ص 262؛ غرمینی، ص 368</ref>.


==شاگردان ومعاصران==
== شاگردان ومعاصران ==
عیسی ‌بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف ‌بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند <ref>ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالى، ج 1، ص250، 275</ref>.
عیسی ‌بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف ‌بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند <ref>ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالی، ج 1، ص250، 275</ref>.


ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمی‌داند <ref>عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356</ref>. [[ابن‌ عربى]]، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است <ref>ابن‌ عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560</ref>. همچنین در موضعى از فتوحات <ref>ج 4، ص 121</ref>، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.
ابومدین اندلسی از معاصران سبتی است. عیسی، بنابر شواهدی، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتی بوده باشد، درست نمی‌داند <ref>عیسی، ص 95ـ96؛ غرمینی، ص 356</ref>. [[ابن‌ عربی]]، سبتی را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتی از او نقل کرده است <ref>ابن‌ عربی، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560</ref>. همچنین در موضعی از فتوحات <ref>ج 4، ص 121</ref>، از تعجیل سبتی در دستیابی به برخی تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.


[[ابن‌ رشد]] نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل می‌شود - ارزیابى کرد. گفته‌اند که ابن ‌رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است <ref>عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا</ref>. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوق‌العاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از [[ملامتیه]] دانسته‌اند <ref> مقرى، ج 7، ص 271؛ تنبکتى، ج 1، ص70؛ سملالى، ج 1، ص 286ـ287</ref>، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عده‌اى او را زندیق و ساحر تلقى می‌کردند <ref>معلمة المغرب، همانجا</ref>.  
[[ابن‌ رشد]] نیز شخصی را برای آشنایی با طریقۀ سبتی نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانی او را همانند یکی از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل می‌شود - ارزیابی کرد. گفته‌اند که ابن ‌رشد شخصآ برای دیدار سبتی به مراکش رفته است <ref>عیسی، ص 386؛ غرمینی، ص360؛ د. اسلام، همانجا</ref>. او را صاحب همت، قطب، دارای توانایی فوق‌العاده در مناظره و پاسخگویی به مسائل، و از [[ملامتیه]] دانسته‌اند <ref> مقری، ج 7، ص 271؛ تنبکتی، ج 1، ص70؛ سملالی، ج 1، ص 286ـ287</ref>، البته دربارۀ او اظهارنظرهای متضادی شده است؛ برخی او را قطب و عده‌ای او را زندیق و ساحر تلقی می‌کردند <ref>معلمة المغرب، همانجا</ref>.  


==مشرب فکری و علمی==
== مشرب فکری و علمی ==
عَلّال بَختى <ref>ص 79، 94</ref> طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید [[گِنوسى]] دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنان‌که سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است <ref> ابن ‌قُنفُذ، ص 8؛ ابن ‌موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالى، ج 1، ص 235، 237</ref>.  
عَلّال بَختی <ref>ص 79، 94</ref> طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفیِ مشتمل بر عقاید اسلامی، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید [[گِنوسی]] دانسته است. مشرب عرفانی سبتی مبتنی بر «صدقه» و «جود» است، چنان‌که سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصوای اصحاب رسول اللّه(ص) تلقی کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است <ref> ابن ‌قُنفُذ، ص 8؛ ابن ‌موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالی، ج 1، ص 235، 237</ref>.  


در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» <ref> هود: 116</ref> و «امانت» <ref> احزاب : 72</ref> و «سعى» <ref> نجم: 39</ref>، را به‌ترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است <ref>مقرى، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینى، ص 361ـ362</ref>. وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود <ref>غرمینى، ص 357</ref>. به گزارش غرمینى <ref>ص 363ـ364</ref>، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیک‌تر بود، چنان‌که برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر می‌داد.
در همین راستا او برخی مفاهیم قرآنی، از جمله «فساد در زمین» <ref> هود: 116</ref> و «امانت» <ref> احزاب: 72</ref> و «سعی» <ref> نجم: 39</ref>، را به‌ترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است <ref>مقری، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینی، ص 361ـ362</ref>. وی در سیرۀ عملی خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود <ref>غرمینی، ص 357</ref>. به گزارش غرمینی <ref>ص 363ـ364</ref>، سبتی نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیک‌تر بود، چنان‌که برخی مفاهیم ذوقی، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعی تغییر می‌داد.


برخى <ref> حاجی ‌خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلى، ج 1، ص 107</ref> علم زایچه را به او منسوب دانسته‌اند <ref>قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور می‌داند</ref>. به او کراماتى نسبت داده‌اند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شده‌اند <ref>براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا</ref>.  
برخی <ref> حاجی ‌خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلی، ج 1، ص 107</ref> علم زایچه را به او منسوب دانسته‌اند <ref>قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصی دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور می‌داند</ref>. به او کراماتی نسبت داده‌اند. برخی سلاطین و شخصیت‌های مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوی او برخوردار شده‌اند <ref>برای نمونه رجوع کنید به سملالی، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا</ref>.  


در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل می‌شوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «[[سبعة رجال]]» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن ‌موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانسته‌اند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>.  
در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان برای برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل می‌شوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وی یکی از «[[سبعة رجال]]» یا هفت اولیایی است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. برخی مصلحان مراکشی قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن ‌موقت، برای نیل به عدالت اجتماعی، او را الگوی خود دانسته‌اند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>.  


کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکره‌ها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانسته‌اند <ref> زرکلى، همانجا</ref>. کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده <ref>براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن ‌موقت، 2003، ص 11</ref>و اشعارى نیز از او برجاى مانده است <ref>رجوع کنید به ابن ‌موقت 2003، ص70ـ71</ref>.
کتابی از سبتی در دست نیست، اما برخی تذکره‌ها کتاب نزهة الخاطر فی اخراج الضمایر را منسوب به او دانسته‌اند <ref> زرکلی، همانجا</ref>. کتاب‌هایی دربارۀ مناقب و فضائل سبتی نوشته شده <ref>برای آگاهی از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن ‌موقت، 2003، ص 11</ref>و اشعاری نیز از او برجای مانده است <ref>رجوع کنید به ابن ‌موقت 2003، ص70ـ71</ref>.
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}


=منابع:=
=منابع:=


#ابن‌ عربى،  الفتوحات المکیه، بیروت، بی‌تا؛
# ابن‌ عربی، الفتوحات المکیه، بیروت، بی‌تا؛
#ابن‌ قنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمد فاس و ادولف‌ نور، 1965؛
# ابن‌ قنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمد فاس و ادولف‌ نور، 1965؛
#ابن ‌موقت، تعطیرالانفاس فی‌التعریف الشیخ ابی‌العباس، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
# ابن ‌موقت، تعطیرالانفاس فی‌التعریف الشیخ ابی‌العباس، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
#همو، السعادة الابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
# همو، السعادة الابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
#احمد بابا تنکبتى،  نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس، 1398ه /1989؛
# احمد بابا تنکبتی، نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس، 1398ه /1989؛
#حاجى خلیفه، خیرالدین زرکلى،  الاعلام، بیروت، 1999؛
# حاجی خلیفه، خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت، 1999؛
#عباس ‌بن ابراهیم سملاکى،  الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاب ‌بن منصور، رباط، 1413ه /1993؛
# عباس ‌بن ابراهیم سملاکی، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاب ‌بن منصور، رباط، 1413ه /1993؛
#جمال علال ‌بختى،  الحضورالصوفى،  قاهره، 1426ه /2005؛
# جمال علال ‌بختی، الحضورالصوفی، قاهره، 1426ه /2005؛
#عبدالسلام غرمینى، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه، [ مغرب، 1420ه /2000م؛
# عبدالسلام غرمینی، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه، [مغرب، 1420ه /2000م؛
#لطفى عیسى،  مغرب‌ المتصوفة، تونس، 2005م؛
# لطفی عیسی، مغرب‌ المتصوفة، تونس، 2005م؛
#معلمة المغرب، رباط، 1423ه / 2001م؛
# معلمة المغرب، رباط، 1423ه / 2001م؛
#احمد بن محمد مقرى تلمسانى،  نفخ ‌الطیب، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
# احمد بن محمد مقری تلمسانی، نفخ ‌الطیب، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
#EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).
#EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).


[[رده: عالمان اهل سنت]]
== پانویس ==
[[رده: شخصیت ‌های دینی مراکش]]
{{پانویس}}
[[رده: شخصیت ها]]
 
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:مراکش]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۵

سَبَتی، احمد بن جعفر صوفی و فقیه مراکشی سدۀ ششم و هفتم است. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند داشته باشد، حائز اهمیت است.

پیشینه

او اصالتآ از قبیله خزرج بود [۱]. وی در 524 در سَبَته متولد شد [۲] و در سال 601 در مراکش درگذشت.[۳]. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند [۴].

تحصیلات

سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش برای تأمین معاش خانواده او را به کار پارچه ‌بافی گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضی عیاض (فقیه مالکی)، به تحصیل پرداخت و پس از مدتی (در شانزده یا بیست سالگی) قرآن را از حفظ کرد و فنون ادب و عربی و احکام فقهی را فراگرفت [۵].

سبتی در شانزده یا بیست سالگی، برای دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر مراکش (در کشور مغرب) شد، اما چون شهر در محاصرۀ موحدون بود، در کوهی سکنا گزید [۶].

به گزارش تذکره‌ها [۷]، سبتی در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانه‌ای سکونت داشت و حساب و نحو تدریس می‌کرد و اجرت حاصل از آن را برای طلبه‌های دور از وطن انفاق می‌نمود. وی در امور دینی به مردم تذکر می‌داد و با آنهایی که نماز نمی‌خواندند به‌شدت برخورد می‌کرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن علی (یکی از خلفای موحدون) مربوط است [۸]. سبتی به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانه‌ای به سبتی اختصاص داد و وی در آنجا ازدواج کرد [۹].

شاگردان ومعاصران

عیسی ‌بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف ‌بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند [۱۰].

ابومدین اندلسی از معاصران سبتی است. عیسی، بنابر شواهدی، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتی بوده باشد، درست نمی‌داند [۱۱]. ابن‌ عربی، سبتی را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتی از او نقل کرده است [۱۲]. همچنین در موضعی از فتوحات [۱۳]، از تعجیل سبتی در دستیابی به برخی تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.

ابن‌ رشد نیز شخصی را برای آشنایی با طریقۀ سبتی نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانی او را همانند یکی از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل می‌شود - ارزیابی کرد. گفته‌اند که ابن ‌رشد شخصآ برای دیدار سبتی به مراکش رفته است [۱۴]. او را صاحب همت، قطب، دارای توانایی فوق‌العاده در مناظره و پاسخگویی به مسائل، و از ملامتیه دانسته‌اند [۱۵]، البته دربارۀ او اظهارنظرهای متضادی شده است؛ برخی او را قطب و عده‌ای او را زندیق و ساحر تلقی می‌کردند [۱۶].

مشرب فکری و علمی

عَلّال بَختی [۱۷] طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفیِ مشتمل بر عقاید اسلامی، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید گِنوسی دانسته است. مشرب عرفانی سبتی مبتنی بر «صدقه» و «جود» است، چنان‌که سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصوای اصحاب رسول اللّه(ص) تلقی کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است [۱۸].

در همین راستا او برخی مفاهیم قرآنی، از جمله «فساد در زمین» [۱۹] و «امانت» [۲۰] و «سعی» [۲۱]، را به‌ترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است [۲۲]. وی در سیرۀ عملی خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود [۲۳]. به گزارش غرمینی [۲۴]، سبتی نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیک‌تر بود، چنان‌که برخی مفاهیم ذوقی، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعی تغییر می‌داد.

برخی [۲۵] علم زایچه را به او منسوب دانسته‌اند [۲۶]. به او کراماتی نسبت داده‌اند. برخی سلاطین و شخصیت‌های مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوی او برخوردار شده‌اند [۲۷].

در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان برای برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل می‌شوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وی یکی از «سبعة رجال» یا هفت اولیایی است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند [۲۸]. برخی مصلحان مراکشی قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن ‌موقت، برای نیل به عدالت اجتماعی، او را الگوی خود دانسته‌اند [۲۹].

کتابی از سبتی در دست نیست، اما برخی تذکره‌ها کتاب نزهة الخاطر فی اخراج الضمایر را منسوب به او دانسته‌اند [۳۰]. کتاب‌هایی دربارۀ مناقب و فضائل سبتی نوشته شده [۳۱]و اشعاری نیز از او برجای مانده است [۳۲].

منابع:

  1. ابن‌ عربی، الفتوحات المکیه، بیروت، بی‌تا؛
  2. ابن‌ قنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمد فاس و ادولف‌ نور، 1965؛
  3. ابن ‌موقت، تعطیرالانفاس فی‌التعریف الشیخ ابی‌العباس، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
  4. همو، السعادة الابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
  5. احمد بابا تنکبتی، نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس، 1398ه /1989؛
  6. حاجی خلیفه، خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت، 1999؛
  7. عباس ‌بن ابراهیم سملاکی، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاب ‌بن منصور، رباط، 1413ه /1993؛
  8. جمال علال ‌بختی، الحضورالصوفی، قاهره، 1426ه /2005؛
  9. عبدالسلام غرمینی، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه، [مغرب، 1420ه /2000م؛
  10. لطفی عیسی، مغرب‌ المتصوفة، تونس، 2005م؛
  11. معلمة المغرب، رباط، 1423ه / 2001م؛
  12. احمد بن محمد مقری تلمسانی، نفخ ‌الطیب، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
  13. EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).

پانویس

  1. ابن ‌موقت، 2003، ص 22
  2. مقری، ج 7، ص 267؛ ابن‌ موقت، همان، ص20ـ21
  3. مقری، ج 7، ص 267
  4. ابن ‌موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853
  5. مقری، ج 7، ص 268؛ ابن ‌موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالی، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه
  6. ابن ‌موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینی، ص 355
  7. رجوع کنید به مقری، ج 1، ص 275؛ ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالی، ج 1، ص 239، 320
  8. رجوع کنید به غرمینی، ص 355
  9. رجوع کنید به ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالی، ج 1، ص 262؛ غرمینی، ص 368
  10. ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالی، ج 1، ص250، 275
  11. عیسی، ص 95ـ96؛ غرمینی، ص 356
  12. ابن‌ عربی، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560
  13. ج 4، ص 121
  14. عیسی، ص 386؛ غرمینی، ص360؛ د. اسلام، همانجا
  15. مقری، ج 7، ص 271؛ تنبکتی، ج 1، ص70؛ سملالی، ج 1، ص 286ـ287
  16. معلمة المغرب، همانجا
  17. ص 79، 94
  18. ابن ‌قُنفُذ، ص 8؛ ابن ‌موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالی، ج 1، ص 235، 237
  19. هود: 116
  20. احزاب: 72
  21. نجم: 39
  22. مقری، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینی، ص 361ـ362
  23. غرمینی، ص 357
  24. ص 363ـ364
  25. حاجی ‌خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلی، ج 1، ص 107
  26. قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصی دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور می‌داند
  27. برای نمونه رجوع کنید به سملالی، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا
  28. د. اسلام، همانجا
  29. د. اسلام، همانجا
  30. زرکلی، همانجا
  31. برای آگاهی از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن ‌موقت، 2003، ص 11
  32. رجوع کنید به ابن ‌موقت 2003، ص70ـ71