ابعاد تمدنى میانه‌روى اسلامى (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۰ توسط Mollahashem (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo"> بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب (شماره سوم) {| class="w...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
فصلنامه اندیشه تقریب (شماره سوم)
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره سوم/تابستان 1384
عنوان مقاله ابعاد تمدنى میانه‌روى اسلامى
نویسنده آیت‌الله محمد علی تسخیری
تعداد صفحات 11
بخش اندیشه
زبان فارسی
ابعاد تمدنى میانه‌روى اسلامى عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب شماره سوم می‌باشد که به قلم آیت‌الله تسخیری [۱]و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1384 منتشر شده است.

چکیده

هدف از خلقت انسان بندگى حق تعالى است و اسلام با طاغوت و هر آن چه از اعتدال خارج باشد، مخالفت مى‌کند. بى ایمانى یا ایمان به خدایان ساختگى دو عامل مهم طغیان‌گرى و تهدید علیه امنیت انسانى اند که اسلام در صدد است با ترویج ایمان، صلح عادلانه را براى همه بشریت به ارمغان آورد.

جامعه اى که اسلام ترسیم مى‌کند جامعه اى است برخوردار از امنیت و در آن عبادت خدا و دورى از طاغوت محسوس است.
در این راستا سازمان ملل متحد نیز خواهان جلوگیرى از تروریسم و مرجع جهانى براى برقرارى صلح عادلانه در زمین است که در این مقاله راه کارهایى براى موفقیت سازمان در این مبارزه ارائه مى‌شود.

کلید واژه‌ها: خلقت انسان، امنیت، صلح جهانى، عدالت، سازمان ملل.

مقدمه

براى همه کسانى که اسلام را بررسى و مطالعه کرده اند روشن است که هدف خداوند متعال از آفریدن، به کمال رسیدن آفریده‌هاست و مى‌خواهد استعدادهاى ذاتى نهفته و بالقوه آنها به فعلیت برسند؛ این همان چیزى است که وجدان فطرى انسان هنگامى‌که طراحى هستى و هماهنگى و هدفدار بودن خلقت را ملاحظه مى‌کند، درک مى‌نماید.
در مورد آفرینش انسان، قرآن کریم هدف از خلقت او را روشن تر مشخص مى‌نماید و مى‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِیعْبُدُونِ [۲]؛ جن و انس را نیافریدم مگر براى پرستش خودم». چنین چیزى نشان مى‌دهد که تکامل انسان زمانى صورت مى‌پذیرد که ویژگى بندگى خداوند متعال در او به عنوان یک فرد ریشه بدواند. اوج کمال فرد در شخص پیامبر تجلى مى‌یابد و بالاترین صفتى که به پیامبر داده مى‌شود «نعم العبد» است، یعنى او بهترین بنده خداست.
خداوند تبارک و تعالى مى‌فرماید: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ[۳]؛ ما سلیمان را که بهترین بنده و توبه کننده بود به داوود بخشیدیم».
هنگامى‌که شخص مؤمن براى رسول خدا و سرور کائنات به پیامبرى شهادت مى‌دهد، بندگى او را بر پیامبرى اش مقدم مى‌شمارد و مى‌گوید: «اشهد أن محمداً عبده و رسوله؛ گواهى مى‌دهم که محمد بنده و پیامبر او است». این موضوع بر جامعه انسانى نیز صدق مى‌کند. بندگان صالح و شایسته خدا و در سرلوحه آنها پیامبران، براى برپایى جامعه اى تلاش مى‌کنند که در آن مردم بنده خدا باشند:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ [۴]؛ ما در هر امتى پیامبرى مبعوث کرده ایم که خداوند را پرستش کنند و از طاغوت بپرهیزند». بنابراین راه و روش صحیح، متوازن و تکامل بخش، پیروى کردن از دو خط است: خط بندگى خداوند و خط پرهیز و دورى جستن از طاغوت و این دو دستاورد عمده بندگى مطلق براى خداوند متعال است.
بنابراین ما در این جا با جزئیات بیشترى براى بندگى روبه رو هستیم و آن بندگى خدا و مخالفت با طاغوت است.

مفهوم عبادت و طاغوت

عبادت در مفهوم اسلامى ‌به طور خلاصه به معناى هموار ساختن زندگى براى اطاعت خداوند متعال و اجراى دستورها و نهى‌هاى اوست:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ[۵]؛ اى کسانى که ایمان آورده اید پاسخ مثبت دهید به خدا و پیامبر او زمانى که شما را به چیزى که ضامن حیات شما است دعوت مى‌نمایند».
این معنا در برگیرنده بندگى به معناى اخص همچون نماز و روزه است که زندگى در آن خلاصه نمى‌شود بلکه همه زندگى به مسجد و نماز تبدیل مى‌شود. طاغوت یعنى از حد اعتدال و میانه روى مورد نظر اسلام، چنان که راغب در تفسیر آیه شریفه «إِنّا لَمّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناکمْ فِى الْجارِیةِ» (الحاقه: 11) طغیان را عبارت از فرا رفتن از حد مى‌داند [۶]. اعتدال و میانه روى اسلامى ‌به معناى عدل، توازن، حکمت، خرد و قرار دادن هر چیزى در جاى خود است به گونه اى که هدف از آن تحقق یابد، البته مقیاس و سنجش در این جا کمى ‌نیست. چنان چه امت اسلامى ‌امت وسط و معتدل باشد (وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً ) [۷] به خاطر پیروى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که اسوه همگان است، الگو و اسوه تمدنى براى دیگر امت‌ها خواهد بود.
رجوع به مفهوم‌هایى که اسلام از آن‌ها نفرت دارد نشان مى‌دهد که آن مفهوم‌ها از حد اعتدال و میانه روى بیرون‌اند؛ نظیر الحاد، شرک، فاحشه، تهور، اسراف و حتى رهبانیت، بخل، ترس و عدم احساس مسئولیت، همگى نوعى تجاوز و عدم پایبندى به حد شرعى است.
بنابراین معیار آن حد انسانى است که خداوند متعال براى بندگان خود قرار داده است و شاید به خاطر آشکار بودن آن با وجدان انسانى قابل درک باشد مثل طیبات و خبائث. دیدگاه الهى تصویر کاملى از حد اعتدال و یا حد طبیعى به ما مى‌دهد که خارج شدن از آن به معناى خارج شدن از خود و فراموش کردن آن است. در این جا است که این تعبیر زیباى الهى خود را نشان مى‌دهد: «نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ [۸]؛ خدا را فراموش کردند خدا نیز خودشان را از یادشان برد، آنان از جمله فاسقان‌اند».
امنیت بشریت نیز در طول تاریخ در معرض تهدید سرکشان و فاسقان بوده است. چنان چه به جوى‌هاى خون و اشک‌ها و تجاوز به نسل و ناموس و انسانیت‌ها نگاه کنیم به آسانى مى‌توانیم به تعبیر شهید محمد باقر صدر آن را ناشى از دو مظهر از مظاهر سرکشى بدانیم:
اول: گمراهى و وابستگى، دوم: غلو در هوادارى و متحول نمودن حقیقت‌هاى نسبى به حقیقت‌هاى مطلق که اسلام از آن به «الحاد» و «شرک» یاد کرده است. این دو در یک نقطه اساسى به هم مى‌رسند و آن جلوگیرى از انسان در مسیر تکامل و استمرار خلاّقیت و شایستگى است [۹] و علاج آن همان ایمان به خداوند یکتا و احساس مسئولیت در برابر اوست.
بى ایمانى یا ایمان به خدایان ساختگى نمودهایى از طغیان گرى و به عبارت دیگر دو عامل بزرگ طیغان گرى اند که موجب گریز از مسئولیت یا تشدید پرستش ذات یا حاکم، اسطوره، مقام، مال، قدرت و شهوت مى‌شوند. این امور که همه نسبى اند در اثر جهل و نادانى به امورى مطلق تبدیل شده و درنتیجه ویرانى و ویرانگرى و تهدید امنیت انسانى را در عرصه‌هاى مختلف به دنبال خواهند داشت. ما مى‌توانیم گونه‌هاى فراوانى از امنیت انسانى را تصور نماییم: امنیت فکرى، اجتماعى، اخلاقى، انسانى، خانوادگى، بهداشتى، زیست محیطى، سیاسى، اقتصادى و... که سرکشى و فرا رفتن از حد و مرز و افراط و تفریط همه این امنیت‌ها را تهدید مى‌کند. فرعون نمونه اى از سرکشى است که قرآن از او چنین یاد مى‌کند: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى [۱۰]؛ نزد فرعون بروید که او سرکشى کرده است». «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعال فِى الأَْرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ[۱۱]؛ و به درستى که فرعون در زمین برترى جویى مى‌کند و از اسراف کاران است».
حتى ایمان هم نیاز به اجازه گرفتن از او داشت: «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکمْ [۱۲]؛ فرعون گفت شما پیش از آن که من به شما اجازه بدهم به او ایمان آورده‌اید؟»
او سمبل تهدید حضور مردم و نسل و خلق بود: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیى نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ[۱۳]؛ به راستى که فرعون در زمین برترى جست و مردمان آن را گروه گروه کرد و گروهى از آنها را ناتوان کرد، پسران آنها را سر مى‌برید و زنانشان را زنده نگه مى‌داشت به راستى که او از مفسدان بود».
فرعون سمبل سبک شماردن امت بود: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ [۱۴]؛ او قوم خود را سبک شمرد آنها نیز از او پیروى کردند. به درستى که آنها قوم فاسقى بودند».

نقش اسلام در تحقق امنیت انسان‌ها

اسلام با نظام اخلاقى و تربیتى خود براى فراهم کردن امنیت اخلاقى تلاش مى‌نماید:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِى الأُْمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ [۱۵]؛ او در میان مردم بى سواد پیامبرى از خودشان مبعوث کرد که آیاتش را برایشان بخواند و آنها را تزکیه و پاک کند».
این دین آسمانى با تحریم مفاسد اخلاقى که انسانیت انسان را مى‌کشد، هر چیزى که فضاى انسانى اخلاقى را به لوث مى‌کشد نفى مى‌نماید؛ با تشکیل ساختار خانواده و نفى همه عواملى که باعث سوق دادن غریزه‌ها به سوى بى بندوبارى یا ارضاى نادرست گردد، امنیت اجتماعى را فراهم مى‌نماید؛ و با ارائه نظامى ‌اجتماعى و متعالى، معیارهاى مادى همچون رنگ، زبان، نژاد، قبیله و جغرافیا را که باعث چند دستگى مردم مى‌شود، محکوم مى‌نماید.
هم چنین با تضمین کامل حقوق، کرامت و آزادى انسان‌ها و تأمین اجتماعى و اقتصادى آنان و نیز مخالفت با عوامل تخریب همچون بخل، غصب، حرام خوارى، تمرکز ثروت، اسراف، بى دینى، فحشا، آدم کشى و... در تحقق اهدافش تلاش مى‌نماید. و با عمل کردن به اصل شورا و ولایت و تعمیم مسئولیت در تضمین مشارکت مردمى ‌و سیاسى تلاش مى‌کند. این مسائل آن قدر بدیهى و روشن است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد.
اسلام در راستاى اصول انسانى و در سطح تمدنى خود، در صدد تحقق امنیت و صلح عادلانه براى همه بشریت است و حتى اگر ناچار به جنگ شود این جنگ تنها به پاسخ دادن به متجاوزان محدود خواهد بود و چیزى متوجه بى گناهان نخواهد شد و حتى طبیعت نیز در امان و سالم خواهد ماند. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) به اصحاب خود توصیه مى‌کند:
«سیروا باسم الله و بالله و فى سبیل الله و على ملة رسول الله، لا تغلوا، لا تمثلوا، و لا تغدروا، ولا تقتلوا شیخاً فانیاً، و لا صبیاً و لا امراة، و لا تقطعوا شجراً الا أن تضطروا الیها... [۱۶]؛ به نام خدا و با یاد خدا و در راه خدا و بر آیین رسول خدا حرکت کنید. غلو و مثله نکنید، از پشت حمله نکنید، پیرمردان فرتوت، کودکان و زنان را نکشید و درختى را از جا نکنید مگر این که ناچار شوید».
امنیت محیط زیست، طبیعت و حیوانات از نظر اسلام تأمین است. قاعده «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام» یک قاعده عمومى ‌است که از آسیب رساندن به محیط زیست که آسیب به همه بشریت است، منع مى‌کند.
اسلام طبیعت را در اختیار بشر قرار داده است تا شکرگذار نعمت خدا باشد و کفران نعمت نکند:
«وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ کفّارٌ [۱۷]؛ خداوند هرچه از او خواسته اید به شما داده است و چنان چه بخواهید نعمت‌هاى او را بشمارید نمى‌توانید و به راستى که انسان ستمگر است و کفران نعمت مى‌کند».
حتى روابط دوستى و عاطفى مى‌تواند میان شخص مسلمان و طبیعت بر قرار شود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هنگامى ‌که از کنار احد گذر مى‌کرد مى‌فرمود: «هذا جبل احد یحبنا و نحبه (الصحاح)؛ این کوه احد است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم».
این وعده الهى همچنان در اندیشه مسلمان به عنوان یک هدف که پیوسته به سوى آن حرکت مى‌کند، باقى مى‌ماند:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَْرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِى لا یشْرِکونَ بِى شَیئاً وَ مَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ؛ خداوند به کسانى که ایمان آورده و عملشان شایسته باشد وعده داده است که آنها را در زمین جانشین خود قرار دهد همان گونه که پیشینیان را جانشین خود قرار داد و دین آنها را که مورد رضایت او است حاکم خواهد کرد و ترس آنها را به امنیت تبدیل خواهد نمود تا مرا بندگى کنند و چیزى را شریک من قرار ندهند و کسانى که پس از آن کفر بورزند به درستى در زمره فاسقان هستند».
جامعه اسلامى ‌جامعه اى جانشین و عبادت کننده پروردگار و در امان از دشمنان خارجى و داخلى است. برقرارى چنین جامعه اى که در آن عبادت خدا و دورى از طاغوت تحقق مى‌یابد، هدف پیامبران است.
اگر با نگاهى واقع بینانه و با منطق کلى انسانى، تروریسم را به «هر کارى که از نظر وسیله یا هدف با وجدان انسانى هماهنگ نباشد و امنیت را به شیوه‌هاى مختلف به خطر اندازد» تفسیر نماییم، خواهیم دید که اسلام با تمام توان در مقابلش مى‌ایستد و براى ریشه کن کردن آن تلاش و کوشش مى‌نماید.
البته با پا بر جا بودن علت‌ها نمى‌توان معلول را از بین برد و امروزه بیشتر مظاهر تروریسم به علل زیادى مربوط است که از آن جمله است: الف) گسترش نادانى، تعصبات کور و نگرش تاریک به جهان؛
ب) گسترش فقر و گرسنگى و محرومیت: «کاد الفقر ان یکون کفراً»؛
ج) گسترش ستم، استبداد، قهر، خشونت و سلب حقوق و آزادى‌هاى مشروع انسان‌ها؛
د) نبودن انگیزه معنوى، افت سطح ارزشى و گسترش روحیه حریص و کور حیوانى؛
تا زمانى که طرح‌ها و برنامه‌هاى جهانى و دلسوزانه براى از بین بردن این علت‌ها و کاهش تأثیرات آن وجود نداشته باشد، تروریسم هم چنان ادامه خواهد یافت.
فراتر از همه این مسائل، برخى از کشورهاى بزرگ که تاریخ آنها با جنگ، ویرانى و تروریسم گره خورده است، خود را سرآمد مبارزه با تروریسم مى‌دانند؛ در حالى که در جنگ تحمیلى خود علیه تروریسم کثیف ترین شیوه‌هاى آن را به کار مى‌گیرند و رژیم‌هاى تروریستى و فاشیستى به تمام معناى این کلمه، همچون رژیم صهیونیستى را پشتیبانى مى‌نمایند. از این رو ما در دیدارهاى خود خواستار انجام تلاش‌هاى زیر در سطح جهانى و اسلامى ‌هستیم:

موضع پیشنهادى در سطح بین‌المللى

به عنوان یک گام راهبردى براى بازدارندگى از همه اشکال تروریسم، محتوا و منابع آن، اقدام سازمان ملل متحد را براى به عهده گرفتن این برنامه لازم مى‌دانیم، با این شرط که با فراهم آوردن ساز و کارهاى تازه مانع اقدام کشورهاى بزرگ به منحرف کردن این طرح در جهت منافع ویژه آنها شود، و براى تأمین هدف‌هاى استکبارى فشارهاى خود را متوجه سازمان ملل متحد نماید. از این رو سازمان ملل متحد مى‌تواند مرجع جهانى در مبارزه فراگیر علیه تروریسم و بر قرارى صلح عادلانه در زمین شود.
ما موفقیت این مبارزه را در گرو تحقق موارد ذیل مى‌دانیم:
1ـ برابر بودن حقوق و وظایف کشورهاى عضو در سازمان ملل متحد و جلوگیرى از سلطه یک یا چند کشور بر تصمیمات این سازمان، به ویژه آن چه به مکانیزم غیر عادلانه آن ارتباط دارد و شوراى امنیت تصمیمات خود را از طریق آن اعمال مى‌نماید. این مکانیزم براى مثال باعث ادامه تروریسم در بسیارى از کشورهاى جهان از جمله در فلسطین شده است. چنان که ایالات متحده آمریکا با استفاده از حق وتو در این شورا ده‌ها بار از صدور قطعنامه شوراى امنیت علیه تروریسم صهیونیستى جلوگیرى کرده است.
2ـ بر طرف کردن ستم از ملت فلسطین و دیگر ملل مجاور ملت فلسطین که در معرض تروریسم و نقض حقوق بشر از سوى رژیم صهیونیستى قرار دارند.
3ـ ایجاد یک مکانیزم بین المللى براى جلوگیرى از پشتیبانى کشورهاى بزرگ از رژیم‌هاى خودکامه و نژادپرست و نیز از سازمان‌ها و گروه‌هاى تروریستى.
4ـ مبارزه با فقر، نادانى، تعصب کور، بیمارى و هر گونه مظاهر عقب ماندگى و بیمارى‌هاى ناشى از تمدن امروزى و نیز مبارزه با رسانه‌هایى که خشونت و نژاد پرستى را تشویق و معنویت‌ها و ارزش‌هاى اخلاقى را در سطح جهان تضعیف مى‌نمایند، زیرا این امور زمینه مناسبى را براى پرورش گرایش‌هاى تروریستى ایجاد مى‌نماید.
براى رسیدن به این اهداف از راه کارهاى زیر مى‌توان بهره جست:
الف) تعمیم منطق گفت‌وگو میان تمدن‌ها و ادیان؛
ب)تشویق دموکراسى سازگار با ارزش‌ها؛
ج) کمک به اجراى برنامه‌هاى توسعه در جهان؛
د) تقویت سازمان‌هاى بین المللى و زدودن عناصر سلطه گرى از آن؛
ه) بالا بردن سطح معنوى و ارزش‌هاى اخلاقى، تضمین نقش دین و احترام به نقش خانواده در روند سازندگى جامعه؛
و) به خدمت گرفتن فن آورى اطلاعات به نفع بشریت؛
ز) تقویت جنبه‌هاى انسانى هنر و به کارگیرى آن به نفع هدف‌هاى والا؛
5ـ جلوگیرى از سوء استفاده کشورهاى غربى از رویدادها در راه ایجاد کشمکش میان تمدن‌ها و ادیان و انتقام گیرى از برخى رژیم‌ها به زیان ملت‌ها؛
6ـ کاهش رنج‌هاى ملت‌هاى فلسطین و عراق، ارائه کمک‌هاى غذایى، لباس، سر پناه، دارو و دیگر ابزار زندگى به آنان، تلاش براى عقب نشینى کامل نیروهاى آمریکایى و دیگر نیروها از کشور عراق و بازگشت حاکمیت به مردم آن؛
7ـ ادامه گفت‌وگو میان نخبگان بشریت و پیروان ادیان، تمدن‌ها و مذاهب و گسترش و تعمیق آن به منظور ایجاد افکار عمومى ‌جهانى که بتواند نقش خود را در گسترش عدالت، صلح و دوستى میان ملل جهان ایفا نماید.
صلحى که ما و بشریت خواهان آن هستیم، صلح عادلانه اى است که فرصت‌ها در آن براى همگان برابر باشد، هر صاحب حقى به حق خود برسد، با ستمدیده عادلانه برخورد شود و متجاوز مجازات گردد. به اعتقاد ما برقرارى صلح عادلانه تنها تضمین کننده ریشه کنى خشونت و تروریسم است، اما صلح تحمیلى و غیر عادلانه بیشتر به مشکلات دامن زده، آن را مثل آتش زیر خاکستر بر جاى خواهد گذاشت، زیرا جنایت کار و قربانى در آن برابر، حقوق مردم تضییع و سیاست عمل انجام شده حاکم خواهد ماند و سرانجام اقدام‌هاى خشونت بار قبلى و شاید شدید‌تر از آن باز خواهد گشت. بدین سان صلح غیر عادلانه عاملى براى ادامه مشکلات و کانونى براى بحران‌ها خواهد بود؛ چیزى که ما امروز در بسیارى از کشورهاى جهان شاهد آن هستیم.
راه برون رفت از مشکلات در گستره جهان اسلام خیلى آشکار است و تحقق آن در موارد ذیل تأمین مى‌شود:
یک: بالا بردن سطح شناخت و آگاهى توده‌هاى مردم در زمینه‌هاى گوناگون (شناخت اسلام و هدف‌هاى آن، درک صحیح از اوضاع موجود و شناخت تکلیف و وظیفه خود)؛
دو: تلاش براى اجراى شریعت اسلامى ‌در همه امور زندگى؛
سه: به اجرا در آوردن روندى تربیتى و فراگیر براى قشرهاى گوناگون مردم بر اساس ارزش‌هاى اسلامى؛
چهار: تلاش در ایجاد اتحاد و یک پارچه سازى موضع امت اسلامى ‌به طور عملى به دور از خیال بافى و سازش پذیرى، با پیروى از برنامه‌هاى معتدل و واقع‌گرایانه و با توجه به هدف‌هاى از پیش تعیین شده؛
پنج: تلاش براى تقویت نهادهاى فراملیتى اسلامى ‌و فراهم نمودن امکانات و آزادى عمل براى استفاده بیشتر از مکانیزم‌هاى جدید، فعّال و مفید؛
شش: برنامه‌ریزى فراگیر براى بهره گیرى بهتر از امکانات سیاسى، اقتصادى، تبلیغاتى جغرافیایى و مادى و امکانات مردمى ، علمى ‌و فرهنگى و بسیج نمودن آن در روند رویارویى؛
هفت: تلاش براى حل برخى کشمکش‌هاى جانبى یا کنار گذاشتن و به تعلیق درآوردن آن به منظور رسیدن به اهداف مهم تر و پاسخ‌گویى به اولویت‌ها؛
هشت: پشتیبانى از اقلیت‌هاى مسلمانان موجود در کشورهاى جهان که جمعیت آنها بالغ بر یک سوم کل جمعیت مسلمان‌ها مى‌شود و تاکید بر:

  1. موجودیت؛
  2. وحدت؛
  3. هویت آن‌ها و تقویت زمینه‌هاى همبستگى آنان با امت اسلامى؛

نه: تاکید بر حمایت از نهادهاى خیریه، امدادى و تبلیغاتى و رها نکردن آنها به حال خود و جلوگیرى از گرفتارشدن شان در اختلافات جانبى، مذهبى و سیاسى؛
ده: حفظ اصالت آموزش، استقلال نهادهاى آموزشى و عدم پذیرش فشارهاى خارجى به منظور ایفاى نقش خود به بهترین وجه؛
یازده: استفاده بهینه از نهادها و سازمان‌هاى بین المللى غیر دولتى در راه تأمین منافع عادلانه خود؛
دوازده: ایستادگى قاطعانه در راه مسائل سرنوشت ساز خود که مهمترین آن مسئله فلسطین است و برنامه‌ریزى براى آن.
در این زمینه موارد ذیل را پیشنهاد مى‌کنیم:

  1. بسیج کردن همه ملل اسلامى ‌جهت ناکام‌سازى طرح شارون براى به زانو در آوردن ملت فلسطین و پایان دادن به انتفاضه قهرمان با پشتیبانى از پایدارى و مقاومت شجاعانه این ملت؛
  2. بسیج امکانات براى کمک به آوارگان فلسطین و بازسازى خرابى‌ها و درخواست از کشورهاى ثروتمند براى تأمین هزینه‌ها؛
  3. تأکید بر اسلامى ‌بودن مسئله فلسطین و به کارگیرى امکانات جهان اسلام به نفع آن؛
  4. استفاده از همه امکانات قانونى و محافل بین المللى در راه افشاى جنایات صهیونیستى؛
  5. اجازه ندادن به آمریکا براى تکروى در مسئله فلسطین و نظایر آن و عدم اعتماد به راه حل‌هاى آمریکایى؛
  6. برنامه‌ریزى جدّى براى بازگشت به سیستم تحریم همه جانبه علیه رژیم غاصب صهیونیستى و حمایت کنندگان آن و اجراى فورى تحریم‌هاى مردمى؛
  7. فعال نمودن نقش سیاسى سازمان کنفرانس اسلامى ‌در این زمینه و به ویژه به اجرا در آوردن قطعنامه‌هاى بین المللى براى مطالبه حقوق فلسطینیان؛
  8. تلاش بین‌المللى در راه ارائه تعریفى فراگیر براى تروریسم و تفاوت قائل شدن میان آن و مقاومت مشروع؛
  9. اعطاى پوشش حقوقى به مقاومت ملت فلسطین؛
  10. لزوم استفاده فعال از امکانات سازمان‌هاى غیر دولتى همانند اقدام کنفرانس «دوربان» در آفریقاى جنوبى؛

سر انجام تأکید مى‌کنیم که:
تمدن اسلامى ‌که قرآن کریم و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را به ارمغان آورده، نمونه‌هایى از تمدن انسانى و والا در زمینه‌هاى زیر ارائه نموده است:
ـ

  1. گفت‌وگو با پیروان سایر ادیان بلکه همه غیر مسلمانان حتى مشرکان و حفظ احترام آنان؛
  2. ـ پذیرش تکثر دینى، مذهبى و فرهنگى؛
  3. ـ جنگ عارى از ویرانگرى و کشتار جمعى؛
  4. ـ پذیرش عهدنامه‌ها و اجراى کنوانسیون‌هاى داخلى و بین‌المللى ؛
  5. ـ احترام به حقوق انسان‌ها بلکه حیوانات و محیط زیست؛
  6. ـ احترام به اماکن عبادى و مذهبى دیگران؛
  7. ـ تلاش براى حمایت از عدالت و دفاع از مستضعفان، محرومان و گرسنگان؛
  8. ـ تلاش براى اشاعه روح گفت‌وگوى اصولى، انسانى و سالم با تعیین محل نزاع، وپیروى از شیوه‌هاى علمى، حفظ تناسب میان گفت‌وگو کنندگان، احترام به طرف مقابل، رد روش‌هاى جنجالى و اعمال روش‌هاى شایسته؛
  9. ـ آزادى امت در انتخاب رهبران و سرنوشت خود و مسئولیت حاکم در برابر همه افراد جامعه حتى اگر پیرو دین دیگرى باشند؛
  10. ـ پیشبرد صلح و تأیید راه حل‌هاى مسالمت آمیز حتى با فرض وجود توطئه؛
  11. ـ تبادل تمدنى با همه ملت‌ها و در همه حال و همه جا به دنبال علم و دانش بودن؛
  12. ـ کشش و انگیزش به سوى بخشش، تسامح، تعاون، ایثار و سایر ارزش‌ها؛

چنین تمدنى شایسته متهم شدن به افراط‌گرى، خشونت، تروریسم و اشاعه ترس از آن (اسلاموفوبیا)، راه‌اندازى جنگ صلیبى علیه آن، برنامه‌ریزى براى ایجاد تردید در ارزش‌هاى آن و دست زدن به تهاجم فرهنگى علیه آن نیست.

پانویس

  1. دبيركل سابق مجمع تقريب مذاهب اسلامى
  2. (ذاریات: 56)
  3. (ص: 30)
  4. (نحل: 3)
  5. (انفال: 24)
  6. (مفردات: 305)
  7. (بقره: 143)
  8. (الحشر: 19)
  9. (الفتاوى الواضحة: 595)
  10. (طه: 23)
  11. (یونس: 83)
  12. (اعراف: 123)
  13. (قصص: 13)
  14. (زخرف: 14)
  15. (جمعه: 15)
  16. (کنز العمال: 4/223 و الکافى: 5/27)
  17. (ابراهیم: 34)