آقاخانیه

از ویکی‌وحدت

آقاخانیه فرقه‏‌ای از «اسماعیلیان» نزاری و منسوب به آقاخان محلّاتی هستند.

پیشینه

جدّ این خانواده سید ابوالحسن خان اهل کهک قم بود که از سادات اسماعیلیه به شمار می‌‏رفت و از آغاز دولت زندیه تا زمان [[آغا محمد‌خان قاجار حاکم کرمان بود و خود را از اعقاب اسماعیل‌بن‌جعفر صادق (ع) می‏‌دانست و پس از برکناری از حکومت، در شهر محلّات از توابع قم عزلت گزید. وی پیروانی بسیار در هند و آسیای‌میانه داشت و نیازها و نذوراتی از ایشان دریافت می‌کرد. امروزه پیروان فرقه آقاخانیه در کشورهای متعددی پراکنده‌اند که بیشتر آنان در شبه قاره هند و آسیای‌میانه و بخشی دیگر در کشورهای قاره اروپا و آمریکای‌شمالی و نیز آفریقا سکونت دارند.[۱] معتقد بودند کسانی که نمی‌‏توانستند شخصا نذورات خود را به پیشگاه او بفرستند، آن‌را به دریا می‌افکندند، زیرا که سرانجام این اموال به دست امام‌شان خواهد رسید. سید ابوالحسن خان در سال 1207 هجری درگذشت و پس از وی، پسرش شاه خلیل‌اللّه به امامت رسید. اسماعیلیه آقاخانیه عنوان شاه را از «مراشد صوفیه» اقتباس کرده‏‌اند و به تقلید ایشان خود را شاه می‌خواندند یا چون خود را از تبار رکن‌‌الدین خورشاه، آخرین شاه اسماعیلی در الموت می‌‏دانند، لقب شاه را بر خود نهاده‏‌اند. شاه خلیل‌اللّه پس از رسیدن به امامت به یزد سفر کرد و پس از دو سال توقف در آن شهر، در نزاعی که میان پیروان او و شیعیان اثنی‌عشری واقع شده به قتل رسید (1232 هجری) و چون فتحعلی شاه قاجار از این واقعه آگاه شد، حسن علی‌شاه پسر شاه خلیل‌اللّه را به تهران خواست و از او دل‌جویی کرد و دستور داد تا کسانی را که در واقعه قتل پدرش دست داشتند، سیاست کنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسری او در آورد و حکومت قم‏ و محلّات را به وی واگذار کرد و او را ملقب به آقاخان فرمود. حسن علی‌شاه در سال 1255 هجری بر اثر تحریکات حاجی میرزا آقاسی صدر‌اعظم محمد شاه ناچار شد که محلّات را ترک کند و به کرمان برودد. وی در آن استان توانست که بر قلعه بم دست یابد و آن را تصرف کند. اما فیروزمیرزا «نصرت‌الدوله» برادر محمد شاه که حکمران کرمان بود با وی جنگ کرده بر او غالب شد و شاه از خطای آقاخان اول در گذشت و به وی امان داد و او را از بست حضرت عبدالعظیم حسنی بیرون آورد و از او استقبال شایانی کرد و وی را مجددا به حکومت قم و محلّات منصوب کرد. حسن علی‌خان چون دید دیگر کسی مزاحم او نیست، عیال و اموال خود را از راه بغداد به کربلا فرستاد و آن‌گاه از محمّد شاه اجازه گرفت که به زیارت خانه خدا برود و از راه کویر به جانب کرمان رهسپار شد و چنین وانمود می‌‏کرد که از راه بندرعباس قصد زیارت کعبه را دارد. سپس آقاخان به سوی کرمان رهسپار شده پس از شکست از حاکم آنجا، به لار و از آنجا به اسفندقه و جیرفت رفت و در منطقه میناب به تهیه لشکر و اسباب جنگ پرداخت و پس از چند جنگ و گریز به قندهار رفت. در آن شهر کارگزاران انگلیسی از وی پشتیبانی کردند و از طرف دولت انگلیس برای او و همراهانش روزی صد روپیه مقرر گردید و با موافقت مأموران انگلیسی با برادر و کسانش به سند رفت. (اواخر صفر 1262 ه). سپس آقا خان رهسپار بندر بمبئی شد و پس از چندی بر اثر اعتراض دولت ایران نتوانست در آنجا بماند، و به ایالت بنگال رفت (جمادی الاول 1263 ه) و در کلکته ساکن گشت. دیری نپائید که مجددا به بمبئی بازگشت و آنجا را مرکز ترقی دستگاه خویش ساخت و از آن تاریخ این خانواده در هند سکونت یافتند. در این زمان اختلافاتی بین خوجه‏‌ها (- خوجه) که اسماعیلیان سابق هند بودند در گرفت که منجر به یک رشته دعاوی قضایی گردید. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد در (1866 م) این قضیه به نفع آقا خان فیصله پیدا کرد. و از آن زمان او پیشوای خوجه‌‏ها و همه «اسماعیلیه» هند گردید. چنان که گفتیم لقب حسن علی شاه، «آقا خان» بود، و او را آقا خان اول می‏‌نامیدند. وی در سال 1298 ه در گذشت و پیکرش را در گورستان حسن ‏آباد بمبئی به خاک سپردند. او رساله‏ ای در شرح حال خود نوشته که «عبرت‏ افزا» نام دارد و در بمبئی به چاپ رسیده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسینی»، حسن علی شاه می‏ خواند. پس از حسن علی شاه، پسرش آقا علی شاه الحسینی یا «آقا خان دوم» پیشوای اسماعیلیان هند شد وی تا سال 1302 ه زنده بود و دوره امامت او دیری نپائید. پس از مرگش کالبدش را به نجف اشرف برده و به خاک سپردند. بعد از او پسر هشت ‏ساله‌‏اش سلطان محمد شاه ملقب به «آقا خان سوم» به امامت رسید. (1877- 1957 م) وی از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 همچنان پیشوایی اسماعیلیه را داشت. سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سِر» شد و رهبر روحانی اسماعیلیان نزاری هند و همچنین خوجه‌ها و اسماعیلیان ایران و آسیای مرکزی و سوریه و شرق آفریقا گردید، پس از آن به ریاست کنگره مسلمانان هند برگزیده گشت و هفت سال در این مقام بماند. در 1932 م نماینده هند در کنفرانس خلع سلاح و رئیس نمایندگان آن کشور در جامعه ملل گردید و در 1937 م به ریاست عمومی جامعه ملل برگزیده شد. در سال 1936- 1937 که پنجاهمین سال امامت او بوده اسماعیلیان آسیا و آفریقا در بمبئی و نایروبی، هم وزن او طلای ناب به وی هدیه کردند و در سال 1946 هم وزن او الماس و سپس در 1954 و 1955 هم وزن او طلای سفید در کراچی و قاهره به پیشگاه او تقدیم داشتند. آقا خان در 1327 خورشیدی از ایران تقاضای تابعیت نمود. دولت ایران با تابعیت او موافقت کرد و محمّد رضا پهلوی به وی لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 م در ژنو در گذشت و کالبدش را در مقبره خانوادگی آنان در آسوان مصر به خاک سپردند. پس از وی نواده‌اش پرنس کریم خان پسر علی خان (متولد در 1315 ش- 1936 م) در بیست و یک سالگی بر حسب وصیت جدش به امامت رسید و اکنون پیشوای طایفه «اسماعیلیه آقا خانیه» است. کریم آقاخان در ژنو تولد یافت و در «دانشگاه هاروارد» به تحصیل پرداخت و تشریفات رسیدن او به مقام امامت در شهر دارالسلام در تانگانیکا در آفریقای شرقی به عمل آمد.

عقاید و ادعیه اسماعیلیان آقا خانی

این فرقه امام خود را شخصی روحانی می‏‌پندارند و او را جلوه‌گاه و مظهر صفات علی بن أبی‌طالب می‌‏دانند. ایشان مانند پیشینیان خود معتقدند که امام باید «حی» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد. دستورهای او تا هنگامی که حیات دارد، قابل اجراست و چون درگذشت، دستورهای امام وقت جایگزین فرمان‌های امام پیشین می‏ گردد. غالبا فرامین امام وقت به وسیله شخصی که او را وزیر می‌‏خوانند به «جماعت‌خانه» ابلاغ می‌‏گردد و اگر نکته‏‌ای در آن مورد سؤال قرار گیرد، تأویل و تفسیر آن را از امام می‌‏خواهند. اسماعیلیان معاصر را دعاهائی است که خواست خود ایشان است و با نماز و عبادت و ادعیه دیگر فرق اسلام اختلاف دارد، برای نمونه بعضی از این ادعیه در اینجا ذکر می‌‏شود: در نماز پس از خواندن سوره فاتحه این دعا را می‌‏خوانند: سجدت وجهی الیک و توکلت علیک منک قوّتی و انت عصمتی یا رب العالمین، اللهم صلّ علی محمّد المصطفی و علی علی المرتضی و علی الائمه الاطهار و علی حجة الامر صاحب الزمان و العصر امامنا الحاضر الموجود مولانا شاه کریم الحسینی اللهم لک سجودی و طاعتی. [۲]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 1
  2. ر. ک. همان با ویرایش مختصر