صادق سلام

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'فعالیت ها' به 'فعالیت‌ها')
اسلام و مسلمانان فرانسه از منظر «صادق سلام»
اسلام و مسلمانان فرانسه از منظر «صادق سلام»
عنوان مقاله اسلام و مسلمانان فرانسه از منظر «صادق سلام»
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران – قم – پژوهشگاه مطالعات تقریبی

صادق سلام مورخ تاریخ اسلام در فرانسه است. ایشان که شرق‌شناس پرآوازهٔ فرانسوی است می‌گوید: آمارهایی که در آغاز دههٔ نود قرن بیستم به دست آمد، نشان می‌دهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی، رتبهٔ دوم را در فرانسه داراست.

مهم ترین فعالیت‌ها

«صادق سلام» [۱] در مقدمه‌ای که بر کتاب: «اسلام و مسلمانان در فرانسه» نوشته چنین آورده است: کاری که صادق سلام کرده است نتیجه تجربه و پژوهشی طولانی است که توانسته است فرآورده‌های متفاوتی را عرضه کند که پرسش‌های جوهری را به دور از تصویرهای از پیش آماده طرح می کند.

«صادق سلام» در کتاب تازهٔ خود (فرانسه و مسلمانان) خواسته است تا بر زمینه‌های نزاعی حقیقی که تغذیه کننده نگره‌های منفی نسبت به اسلام است پرتو افکند. هم چنین در بیان سکولاریسم گفته: که جوهرش جدایی میان دین و دولت و تشویق آزادی بیان و حقوق بشراست؛ ولی در فرانسه در تعامل با مسلمانان و دینشان چنین نیست و با اسلام و مسلمانان به گونه‌ای رفتار می شود که با رسالت سکولاریسم که فرانسه به آن ـ به عنوان دستاورد بشری و تمدنی درخشان ـ افتخارمی کند منافات دارد. چنین رفتاری با مسلمانان و اسلام در فرانسه، شگفتی‌برانگیز است.

هدف از عنوان کتاب: ((فرانسه و مسلمانان))

وی از انتخاب عنوان کتابش چنین می‌گوید: من جنبه مشخصی از تاریخ اسلام معاصر و فرانسه را با هم یکجا مطالعه کرده‌ام. من به عکس برخی پژوهشگران که عادت داشته‌اند در طول ربع قرن گذشته مطالعات اسلامی را سیاسی کنند به آنچه در افغانستان، مصر، چچن و... رخ می‌دهد، پرداخته‌ام. برخی آنان چندین جلد کتاب منتشرکرده‌اند و نام آن را بررسی اوضاع مسلمانان فرانسه نهاده‌اند؛ ولی تنها به حرکت‌های بنیادگرا و تندرو پرداخته‌اند؛ اما من کوشیده‌ام، تا به این پرسش پاسخ دهم که فرانسه با مسلمانان که نه گرایش به جنبش اخوان‌ المسلمین دارند، نه به جریان وهابی و نه جنبش سلفی و تنها خواهان برخورداری از حقوق شهروندی و اجرای اصل برابری بر پیروان دین اسلام هستند، چگونه رفتار کرده است؟

تاریخ اسلام در فرانسه

آنچه پیرامون موضوع اسلام در فرانسه منتشر می شود، برجنبش‌های تندرو و دهشت‌افکن تمرکز می‌کنند. این گزینه‌ها به لحاظ علمی قابل انتقاد هستند. بهترین راه برای جبران این نقص، بررسی موضوع از زاویه تاریخی است. این کار با توجه به قدمت بیشین روابط مستقیم میان فرانسویان و مسلمانان که به زمان حملهٔ ناپلئون بناپارت ، به مصر می‌رسد، کاملا ممکن است. گذشته از این، ده‌ها هزار مسلمان، پس از اخراج از اسپانیا، از سال 1609 میلادی، به بعد، در فرانسه مستقر شدند.

شخصیت ژنرال ژاک عبدالله مینو

حملهٔ ناپلئون بناپارت به مصر، آغاز دورهٔ تازه‌ای در تاریخ اسلام بوده است؛ زیرا بسیاری از مسلمانان از این دوره به مطالعهٔ چگونگی پذیرش ابعادی از مدرنیته اروپایی پرداختند؛ همزمان شمار فرانسویانی که به مطالعهٔ اسلام اهتمام یافتند، رو به فزونی نهاد. این اهتمام در برخی اینان، از حوزهٔ فکری و تاریخی، به حوزهٔ معنوی وعقیدتی کشیده شده و در نتیجه، از همین زمان؛ یعنی زمان حملهٔ ناپلئون به مصر، شمار زیادی از فرانسویان، به اسلام روی آوردند ومسلمان شدند. پرآوازه ترین این تازه مسلمانان فرانسوی، ژنرال ژاک عبدالله مینو است که پس از مسلمان شدن به جای «کلیبر»، فرماندهی ارتش فرانسه را در مصر برعهده داشت.

عبدالله مینو با زنی مسلمان به نام لاله زبیده ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی شد که نام او را علی گذاشت. ناپلئون بناپارت پس از درگذشت ژنرال عبدالله مینو به همسر و فرزندش که پس از بازگشت وی از مصر همراه او در ایتالیا ساکن شده بودند توجه‌ای ویژه داشت. لاله زبیده سالهای طولانی در پاریس سکونت کرد، پس از مرگ در قبرستان پدر لاشاز دفن شد. وی همواره پوشش اسلامی خود را (حجاب سیاه رنگ ) حفظ کرد و این یعنی سیاست بر گرایش‌های درونی افراد حاکم نیست.

مجله اسلام و نقش آن در فرانسه

«مجله اسلام» در سال 1895 میلادی، شروع به کار کرد. در آن زمان مؤسسهٔ کاستون دوجاریک اهمیت قضایای اسلامی را در تأمین منافع عالیه فرانسه احساس کرده بود. وی مشوق جهت‌دهی مطالعات اسلامی برای بهبود روابط فرانسه با مسلمانانش بود و این مجله مقامات فرانسوی راترغیب کرد تا مجتمعی مسکونی اسلامی در پاریس تأسیس کند تا فرانسه در صدر کشورهایی باشد که به نومسلمانان در اروپا کمک می‌کنند. دوجاریک از شرق شناسانی که در توصیف جنبش‌های اسلامی سیاسی یا نظامی به دهشت‌افکنی راه مبالغه می پیمودند انتقاد می کرد. آنان از پس این توصیف و تصویرها انگیزه‌های مالی داشتند؛ اما دوجاریک آنها را به بهبود روابطشان با مسلمانان و کمک به رشد اجتماعی و علمی اشان و اعطای حقوق کامل شهروندی به آنان فرا می‌خواند. وی پیش بینی می‌کرد که اگر به نصیحت‌هایش عمل نشود، جنبش های ضداستعماری ظهور خواهند کرد.

جایی برای اظهار نظر متفکران

این مجله ستون‌هایش را به روی متفکران مسلمان گشود؛ متفکرانی چون سعید حلیم از عثمانی ، قاسم امین از مصر، مصطفی کمال ابن خوجه از الجزایر این متفکران مسلمان، در مجله اسلام مطلب می نوشتند. این مجله به مدت ده سال، در زمینهٔ مطالعات اسلامی و به طورمشخص، تعیین خط مشی سیاست فرانسه در تعامل با اسلام، به گونه‌ای متفاوت با سیاست دوران استعمار، فعال بوده است؛ زیرا این مجله، گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها و ادیان و تمدن‌ها را که امروز نیزهمچنان موضوعی شایستهٔ اهتمام است ، تشویق می کرد. امروزه نیزبحران‌هایی مشابه بحران‌هایی که دوجاریک و همکارانش مانندلامیراس را به مطالعه اسلام و مسلمانان واداشت ، طرح می شود.

نظریهٔ ارنست رنان دربارهٔ اسلام

ارنست رنان، موضعی منفی و به غایت کینه توزانه در برابر اسلام داشت؛ زیرا وی اوضاع ناگوار مسلمانان را مبنای تحلیل خود از اسلام قرارد داده بود. او این اوضاع را با آموزه‌ای دین اسلام در آمیخت و چندین نسل از روشنفکران و تحصیل کردگان فرانسوی را تحت تأثیر این نگره نادرست خود قرار داد که هنوز نیز تأثیرات و رسوبات آن برجاست. با این حال، جریان اثبات گرا و پیروان اگوست کنت، با ارنست رنان، برسر نوع نگاهی که به اسلام داشت، مخالف بودند؛اگر چه وی به دلیل خروج از حوزهٔ الهیات و نقد کلیسا سرخوش بود، چنان که لوازی هم از حوزه الهیات خارج شد. شارل مسمر به گونه‌ای قوی و با چندین استدلال فلسفی و تاریخی، به اتهاماتی که ارنست رنان در سال 1883 میلادی، در جریان نزاع با سید جمال الدین در پاریس به اسلام وارد کرده بود، پاسخ گفته است. مسمر به نوزایی اسلام و توانایی مسلمانان در حوزهٔ علوم جدیدایمان و اعتقاد داشت.

حاشیه نشینی اسلام در فرانسه

اسلام به دلیل آنکه جامعهٔ فرانسوی از زمان‌های دور و طی ده‌ها سال،آن را عنصری بیگانه تلقی می‌کردند، در حاشیه مانده است. اگر چه آمارهایی که در آغاز دههٔ نود قرن بیستم به دست آمد، نشان می‌دهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی، رتبهٔ دوم را در فرانسه داراست. شاید ذهنیت‌هایی که از جنگ‌های آزادی بخش الجزایر در حافظه‌ها بر جای نهاده است، مسئولان فرانسوی را واداشته است، تا به این واقعیت جدیداعتراف نکنند. آنان ترجیح می‌دهند که شوک‌ها و صدمات روانی ناشی ازآن جنگ را به بوته فراموشی بسپارند.

رفتار دوگانه و تبعیض آمیز

بند 43 قانون 1905 میلادی، که میان دین و دولت جدایی می افکند، بر اجرای این اصل در الجزایر که در آن زمان، بخشی از خاک فرانسه بود، تصریح دارد؛ اما نیروهای استعمارگر، جمهوری فرانسه را به عدم اجرای این نص بنیادین سکولاریسم، نسبت به دین اسلام مجبور کردند؛ زیرا استعمار بیم آن داشت که اسلام مستقل از دولت، به رشد و بالندگی‌اش ادامه دهد؛از این رو ترجیح داد تا سلطهٔ قدرت سکولار بر این دین تداوم داشته باشد. این رفتار دوگانه و تبعیض آمیز، سیل انتقادات مسلمانان را به سوی سکولاریسم استعماری فرانسه روانه کرد؛ گویی این بیت از بصیری زبان حال آنان بود که می گوید: (استغفرالله من قال بلا عمل)؛ از سخن بی عمل، از خدا طلب آمرزش می کنم.

قوانینی که به مسلمانان اختصاص دارد

آیین‌نامه سال 1907 میلادی، به اجرای قانون سال 1905 میلادی، دربارهٔ اسلام و پیروان آن تأکید می کند؛ اما ادارهٔ امور داخلی در دولت، اجرای این قانون را به مدت ده سال به تأخیر انداخت و به جای اجرای آن در موعد وعده داده شده در پایان این دوره انتقالی، مقامات نظامی و سیاسی، در سال 1917 میلادی، انجمن (احباس الحرمین الشریفین) را برای اهداف غیر دینی تشکیل دادند. زمانی که این انجمن در سال 1920 میلادی، به تأسیس مسجد پاریس [۲] مکلف شد، جریان صدور (اسلام الجزایری) به فرانسه و در قلب پاریس راه افتاد و (اسلام الجزایری)، نتیجه عدم اجرای قوانین جمهوری بر دین اسلام بود و این جریان به زوال حرکت اصلاحی دوستدار اسلام انجامید که می‌کوشید، پژوهشکده اسلامی پاریس رانماد گسست از تعاملات زورگویانه و ستم‌ورزانه نسبت به اسلام و مسلمانان قرار دهد.

حادثه یازدهم سپتامبر

عدم اجرای قانون 1905 میلادی، نسبت به دین اسلام و مانع تراشی بر سر پروژه مرکز مطالعات اسلامی در سال 1920 میلادی و رد پیشنهادهای شرق شناس بزرگ فرانسوی ماسینیون برای احیای این مرکز مطالعات در سال 1947 میلادی، همگی سوابقی منفی است که تفسیر کنندهٔ دشواری‌هایی است که مانع عادی سازی روابط میان دولت سکولار و اسلام شده است. این امر نشانهٔ وجود نیروهای مخالف‌خوان و مانع‌تراشی بر سر اجرای اصل برابری دربارهٔ اسلام و مسلمانان است. این نیروها، زمانی که نخست‌وزیرسوسیالیست جومولیه در سال 1957 میلادی، به خود اجازهٔ تعیین رفیق هم حزبی‌اش حمزه بوبکر، به ریاست مسجد پاریس را داد، قدرت خود رااثبات کردند. هیأت دولت این اقدام را توهین به قوانین سکولاریسم دانست و محکوم کرد ولی آن کس که از این دخالت نامشروع در اموردینی بهره جسته بود، مدت بیست و پنج سال بر مسجد پاریس تولیت داشت. این حادثه خطرناک، نشانه آن است که رابطه سکولاریسم با اسلام، تابع قانون نیست و آثار منفی این اقدامات در جامعه سیاسی پیش ازحادثه یازدهم سپتامبر و حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران ، کاملاً قابل مشاهده بود.

اسلام شناسی درست

سیاسی شدن مطالعات اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی درایران موجب شد تا متخصصان علوم سیاسی این موضوع را انحصاری کنند و با به کارگیری ترس از جنبش های بنیادگرا و تروریستی، بر افکارعمومی تأثیر بگذارند؛ اما مطالعه موضوع از زاویه تاریخی، بسیاری اوهام را می‌زداید و دولت را نسبت به مسئولیت‌های سکولاریستی‌اش که آن را در قبال اسلام به فراموشی سپرده است، یادآوری کند. بسیار دشوار است که جریان اتهام به اکثریت مسلمانان به هدف فراموش کردن خطاهای جریان سکولار ادامه یابد؛ جریانی که هیچ‌گاه نپذیرفته است که در انصاف با اسلام رویارو شود. باید ـ چنان که مارکسیست هم می گویند ـ بر حقایق عینی و واقعی تمرکز کرد تا ابعادغیر عقلانی و وهمی بحران مطالعات اسلامی در پایان عهد استعماری ریشه دارد.
مطالعه اسلام مقتضی تعامل با عادات ملت و توده مردم مسلمان به هدف درک تحولات جامعه اسلامی و پیوند دادن آن باجنبش تمدن اسلامی در دراز مدت است. متخصصان علوم سیاسی دراین بعد زیاده روی می‌کنند و ابعاد علمی آن را فراموش می‌کنند؛ زیرا به همراهی با سیاست های امنیتی اتخاذ شده در برابر مسلمانان اکتفامی‌کنند؛ اما از راه رسیدن نسلی دیگر از جوانان روشنفکر مسلمان درآینده، ناگزیر این وضع دردناک را عوض خواهد کرد. این نسل جدید می تواند، به عالمان و شرق شناسان بزرگ، مانند ماسینیون و کربن وژاک بورک که میراث ارجمندی را در اسلام شناسی به زبان فرانسوی برجای نهاده‌اند، اقتدا کند.

هیئت‌ها و انجمن‌ها

شورای فرانسوی دیانت اسلام می‌کوشد، گروهی از سخنرانان وخطبای مسلمان را که دولت فرانسه بر حسب مقتضیات اخلاقی و فکری بر آمده از میراث اسلامی برگزیده است، گردهم آورد. اگر دولت واقعاً می‌خواهد، گروهی را سامان دهد که حقیقتاً نمایندهٔ مسلمانان هستند، باید مشوق کسانی باشد که می توانند، قدرتی دینی پدید آورند که باعلمای الازهر و زیتونه و قرویین و نجف و چه بسا جامعه الامیر درقسنطینه تعامل برقرار کنند. چنین هیئتی موظف خواهد بود، با ارائه راه‌حل‌هایی برای مشکلات، به ویژه تأمین مالی مساجد و گشودن ابواب اجتهاد، مشروعیت خود را تثبیت کند؛ طبیعی است که بحث اجتهادورزی چندان باب طبع کسانی که پیروی از اسلام رسمی (سنتی) راپذیرفته‌اند، نیست.

این انجمن‌ها نقشی مثبت در سامان بخشیدن به زندگی دینی داشته‌اند؛ زیرا مسلمانان فرانسه، چشم انتظار تلاش‌های بیشتر درعرصه‌های فکری هستند. این امر مقتضی توزیع نقش هاست . می دانیم که خلافت بغداد، میان مسجد و مدرسه فاصله افکند و دولت سکولار باید، برای آموزش آزاد اسلامی کمک های مالی ارائه کند، چنان که به دیگر ادیان چنین کمک هایی می کند. مسلمانان باید ثابت کنند که اسلام می تواند با دیگر جریان‌ها، در حل بحران‌های معنوی مشارکت کند و در دایرهٔ تنگ ایدئولوژی، محصور نماند.

پانویس

  1. صادق سلام؛ پژوهش گری مسلمان که با نوشته‌های جسورانهٔ خود دربارهٔ اسلام در فرانسه شناخته شده است. کتاب‌های: 1.اسلام و مسلمانان درفرانسه. 2. تا مسلمان امروز باشی. از تألیفات اوست. افزون بر این، صادق سلام همراه با چند نویسندهٔ دیگر، کتاب‌هایی دربارهٔ وضع کنونی مسلمانان در الجزایر، تاریخ جنگ آزادی بخش و اندیشه مالک بن نبی تألیف کرده است.
  2. توضیحات در خصوص بنای این مسجد، در مقالهٔ:مسجد پاریس به تفصیل بیان شده است.