رویکردهای تقریبی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۱ توسط Znaimiyam (بحث | مشارکت‌ها)
عنوان مقاله رويکردشناسي «تقريب مذاهب اسلامي»‏
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی
نویسنده ذبیح الله نعیمیان


رويکردشناسي «تقريب مذاهب اسلامي»‏

در زمينه تقريب مذاهب اسلامي اين پرسش مطرح است که چه رويکردي مناسب است؟ رويکردهاي مختلفي را مي‌توان ‏سراغ گرفت:‏

‏1. رويکرد دوگانه «برجسته‌سازي اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»؛

‏2. رويکرد دوگانه «برجسته‌سازي اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات».‏


رويکرد دوگانه «برجسته‌سازي اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»

اشتراکات فراواني در ميان مذاهب اسلامي به چشم مي‌خورد. به‌طور طبيعي، برجسته‌سازي اشتراکات مي‌تواند در تقريب ‏مذاهب اسلامي تأثيرگذار باشد. اگر بپذيريم که تمايل به حاکميت صلح و پرهيز از چالش‌هاي خشن امري است که در ‏عامه مسلمانان وجود دارد، بايد بپذيريم که توجه به اشتراکات در ميان عامه مسلمانان امري طبيعي است.‏

در طول تاريخ اسلام همواره وجود اشتراکات فراوان باعث شده است تا مانعي در برابر فروپاشي جامعه ‏اسلامي باشد. اما اشتراکات مزبور را نمي‌توان علّت تامّه‌اي براي حفظ وحدت و انسجام دروني دانست. چه آن‌که، ‏افزون بر نقش‌آفريني هواي نفس و خواهش‌هاي افسار گسيخته در طول تاريخ اسلام، اختلاف برداشت‌ها و ‏ذهنيت‌ها متفاوت نيز به اختلافات مذهبي دامن مي‌زنند. گو آن‌که، بسياري از اختلاف برداشت‌ها نيز مستقيم يا ‏غير مستقيم در برخي از تلاش‌هاي نفساني و دنياگرايانه ريشه دارند. ‏

تکيه بر اشتراکات مي‌تواند متضمن تغافل نسبت به اختلافات باشد و در بسياري از موارد اين رويکرد توانسته ‏است مانع از رشد اختلافات باشد. چنان‌که، بسياري از خيرخواهان در مذاهب مختلف اسلامي با تأکيد بر اين ‏اشتراکات مانع از شکل‌گيري يا توسعه چالش‌هايي شوند که عمدتاً از جانب جريان‌هاي افراطي يا از جانب ‏قدرت‌هاي سياسي دامن زده مي‌شدند.‏ ‏

رويکرد دوگانه «برجسته‌سازي اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات»‏

وجود اشتراکات مهم‌ترين علّت يکپارچگي يا حفظ اتحاد مذهبي يا دست‌کم مانع توسعه اختلافات است. ازاين‌رو، ‏برجسته‌سازي اشتراکات شيوه‌اي پرتأثير براي صيانت از دستيابي به وحدت يا حفظ اتحاد نسبي در ميان مسلمانان است. اما ‏اين اشتراکات همواره در کنار اختلافات نقش‌آفريني مي‌کنند و به تنهايي در عرصه انديشه‌ها و رفتارهاي مذهبي تأثيرگذار ‏نيستند. به تعبير ديگر، گرچه برجسته‌سازي اشتراکات در ميان مذاهب اسلامي امري پسنديده و پرتأثير است و نمي‌توان از ‏آن چشم پوشيد، اما مهم است که بدانيم آيا اين رويکرد تقليل‌گرايانه و حدّاقلي نيست؟ و مي‌تواند از کارآيي لازم براي ‏حلّ مشکلات جامعه اسلامي برآيد؟

به نظر مي‌رسد اين رويکرد تقليل‌گرايانه و حدّاقلي است و کساني که اين رويکرد حدّاقلي را براي دستيابي به ‏وحدت يا اتحاد اسلامي برگزيده‌اند، نمي‌توانند از شکل‌گيري يا توسعه اختلافات خطرناک مانع شوند. چه آن‌که، ‏برجسته‌سازي اشتراکات تنها تا حدّي مي‌تواند مفيد واقع شود و تغافل نسبت به اختلافات به منزله رها شدن از ‏نقش‌آفريني آنها براي هميشه نيست. اختلافات در زمينه‌ها و شرايط مختلف مي‌توانند بيشتر مورد عنايت قرار ‏گيرند يا برجسته شوند. چنان‌که، در طول تاريخ اختلاف‌آفرينان در بسترهاي مناسب به اين برجسته‌سازي اقدام ‏کرده‌ و جامعه اسلامي را دچار مخاطرات جدّي کرده‌اند. ‏

از اين گذشته بسياري از اختلافات ريشه فکري دارند و بدون تأمل در آنها نمي‌توان انتظار داشت که کسي به ‏انديشه‌اي باور داشته باشد و مطابق با لوازم آنها عمل نکند. بلکه، مفهوم تعصب صحيح از همين نکته نشأت ‏مي‌گيرد. اگر کسي بدون استدلال يا به صورت تقليدي به امري باور پيدا کند، پايبندي به آن امر شکل خاصي پيدا ‏مي‌کند و آن فرد تابع کساني خواهد بود که انديشه مزبور را براي او ترسيم کرده‌اند. اين امر مقتضي آن است که ‏اگر آن افراد تأثيرگذار و مراجع فکري و مذهبي نسبت به امري حساسيت نشان داده و برخي امور اختلافي را ‏برجسته کنند، پيروان آنان نيز به طور طبيعي وارد صحنه اختلاف خواهند شد و در بسياري از موارد، راهبرد ‏برجسته‌سازي اشتراکات نمي‌تواند مانع از پيروي اين افراد تابع از مراجع فکري و ديني آنان باشد. ‏

نکته مزبور متضمن اولويت‌ تلاش براي حلّ اختلاف با مراجع فکري و علماي مذاهب اسلامي است. چرا که ‏عوام مردم پيرو آنها هستند. اما تغافل نسبت به اختلافاتي که در ميان علما وجود دارد، مانع از آن نيست که آنان ‏اختلافات ميان خود را فراموش کنند. بنابراين، راهبرد مناسب اين است که تلاش کنيم اختلافات مزبور را از ميان ‏برداريم يا دست‌کم اقدام به کاهش دايره آن اختلافات يا کاهش تأثيرگذاري آنها کنيم.‏

اگر فرض کنيم برخي از اختلافات مزبور از طريق مباحثه شفاف و مستدل اطراف اختلاف قابل حلّ باشند، ‏مي‌بايست بستر مناسبي براي تضارب آرا در سطح علما و نخبگان ايجاد کنيم. ‏

اگر بخشي از اختلافات از چنان پيچيدگي برخوردار باشند که به راحتي قابل حلّ نباشند، مي‌بايست نسبت به ‏حدود و ريشه‌هاي اختلاف به دنبال دست‌يابي به تفاهم باشيم تا برداشت‌هاي نامناسب نسبت به ديگران يا استدلال‌ها ‏و ريشه‌هاي فکري آنان زمينه‌ساز اختلافات بيشتر نشود.‏