عایشه

از ویکی‌وحدت
عایشه
عایشه
نام عایشه دختر ابوبکر بن ابی‌قحافه
لقب ام المؤمنین • حمیرا
زادروز ۶ سال پیش از هجرت/۶۱۴ میلادی

مکه

زادگاه مکه
درگذشت ۵۸ هجری قمری/۶۷۸ میلادی[۱]

مدینه

آرامگاه قبرستان بقیع
محل زندگی مکه و مدینه
نسب/قبیله بنی‌تیم
دلیل شهرت همسر پیامبر • ماجرای افک • جنگ جمل
حضور در جنگ‌ها جنگ جمل
زمان اسلام آوردن چهارم بعثت
نقش های برجسته همسر پیامبر(ص) • از روایان احادیث پیامبر(ص) • از مخالفان امام علی(ع)

عایشه(بنت ابی بکر بن ابی قُحافه بن عامر بن عَمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی) دختر ابوبکر[۱] بن ابی‌قحافه متولد ۴ یا ۵ بعثت است. او سومین زنی است که به همسری رسول خدا (ص) در آمد. عایشه به همراه طلحه و زبیر، به بهانه خونخواهی عثمان[۲]، عامل برپایی جنگ جمل و کشتار هزاران تن از مسلمانان شدند. عایشه از همسران حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام و دختر ابوبکر اولین خلیفه [۳]از خلفای راشدین بود.

مورخان درباره سن او به هنگام ازدواج، اختلاف دارند. ماجرای افک یکی از معروف‌ترین وقایع زندگی عایشه است که به علت اتهام دیگران به او به دنبال حادثه‌ای، نزول آیاتی از سوره نور را در پی داشت و خداوند، اتهام‌زنندگان را سرزنش کرد.

اهل‌سنت با استناد به روایاتی، از فضایل عایشه و محبوبیت او نزد پیامبر خبر داده‌اند و برای او جایگاه ارزشمندی قائل‌اند، اما در مقابل، شیعیان به دلیل موضع‌گیری‌های عایشه در دوران خلافت امام علی(ع) و تأثیرگذاری او در شکل‌گیری جنگ جمل و همچنین جلوگیری از دفن پیکر امام حسن(ع) کنار قبر پیامبر(ص)، نقدهای فراوانی به رفتار و سیره او مطرح کرده‌اند.

زندگی‌نامه

عایشه دختر ابوبکر از خاندان تَیْم و مادرش امّ‌‌رومان دختر عامر بن عُوَیْمِر از قبیله بنی‌کِنانه بود.[۴] او در سال چهارم یا پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد.[۵]

کنیه عایشه، اُم‌ّعبدالله بود که به علت وجود خواهرزاده‌اش عبدالله بن زبیر به این نام شهرت یافت.[۶] در بسیاری از منابع تاریخی، او را اُمُّ الْمؤمنین خوانده‌اند.[۷]

نقل شده است که پیامبر(ص)، عایشه را حُمَیْراء خوانده و خطاب کرده است.[۸] روایتی نیزدر این مورد به شهرت رسیده که براساس آن، پیامبر خطاب به عایشه فرمود: کَلِّمینی یا حُمَیْراء؛ ای حمیرا با من سخن بگوی. گفته شده نخستین بار غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، چنین حدیثی را نقل کرده و پیش از آن در هیچ کتابی نیامده است.

چنانکه اَلْفَتَّنی از علمای اهل تسنن (متوفای ۹۸۶ق) نوشته است آنچه غزالی نقل کرده، هیچ اصل و ریشه‌ای ندارد.[۹] سید مرتضی عسکری از عالمان شیعه نیز هیچ اصل و اساسی برای سخن غزالی قائل نیست و آن را از جعلیات او می‌داند که به دروغ گفته و افترا به پیامبر نسبت داده است.[۱۰]

رفتار عایشه با اهل بیت

عایشه مطابق با گفته خود به خدیجه همسر پیامبر (ص) به خاطر اینکه پیامبر بارها از او نام می‌برده، حسادت می‌کرد.[۱۱]

همچنین برخی روایات حاکی از عداوت عایشه با امام علی (ع) از زمان پیامبر است. چنانچه روایت شده است علىّ بن ابى طالب (ع) خدمت پیامبر (ص) و آله وارد شد در حالى که عایشه پشت سر حضرت نشسته بود، و خانه پر از جمعیت بود. حضرت مکانى براى نشستن پیدا نکرد.

پیامبر (ص) و آله به او اشاره کرد که اینجا یعنى پشت سر آن حضرت بنشیند. على (ع) آمد و بین پیامبر (ص) و عایشه نشست و مانند اعرابى ‏ها زانوان را در بغل گرفت. عایشه آن حضرت را کنار زد و غضب کرد و گفت: براى نشستنت جایى جز بغل من نیافتى؟! پیامبر (ص) با شنیدن این سخن بر عایشه‏ غضب کرد و فرمود: ساکت باش اى حمیرا! در باره برادرم على مرا اذیت مکن. او امیر المؤمنین و آقاى مسلمانان و صاحب لواى حمد و پیشرو پیشانى سفیدان در روز قیامت است. خداوند اختیار پل صراط را به او مى‌‏سپارد و او آتش را تقسیم مى‏‌کند. دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل آتش مى‏ نماید. [۱۲]

تلاش عایشه در گردآوری احزاب مخالف امام علی(ع) و سازماندهی لشکری بزرگ علیه خلافت امام که به جنگ جمل انجامید، نشانه بارزی از دشمنی او با علی بن ابی‌طالب(ع) است. عایشه در مکه حضور داشت که خبر قتل عثمان را برای او آوردند. او عمره خود را به‌جا آورد و به سمت مدینه راه افتاد اما همین که خبر به خلافت رسیدن علی(ع) را به او دادند، با ناراحتی به مکه بازگشت. پس از مدتی با رسیدن طلحه و زبیر به مکه، این سه با نیروهایی از قبایل عرب، به سوی بصره[۱۳] راه افتادند و ادعای خون‌خواهی عثمان را مطرح ساختند. آنها بعد از تصرف این شهر، در برابر نیروهای امام صف‌آرایی کردند.[۱۴]

حضرت علی (ع) در جریان جنگ جمل، نامه‌ای برای عایشه نوشت و شخصیت وی را بدین گونه توصیف کرد: اما بعد فانک خرجت من بیتک عاصیه لله تعالی و لرسوله (ص) تطلبین امرا کان عنک موضوعاً، ثم تزعمین انّک تریدین الاصلاح بین النّاس فخبّرینی ما للنّساء و قود العساکر؟ و زعمت انک طالبه بدم عثمان و عثمان رجل من بنی‌امیه و انت امراه من بنی‌تمیم بن مره، ولعمری ان الذی عرضک للبلاء و حملک علی المعصیه لأعظم الیک ذنباً من قتله عثمان، و ما غضبت حتی اغضبت و لاهجت حتی هیجت، فاتقی الله یا عایشه! و ارجعی الی منزلک و اسبلی علیک سترک، والسلام.[۱۵]

اما بعد، تو عصیان خداى تعالى و رسول او را پیشه کرده، از خانه ات بیرون آمده ای، و طالب امری شده ای که بر عهده تو نیست. آنگاه گمان میکنی که تو اصلاح بین مردم را می خواهی. خبر کن مرا که زنان را با لشکرکشى چه کار! و گمان می کنی که طالب خون عثمان هستی حال آنکه او مردى بود از بنى امیه و تو زنى هستى از بنى تمیم بن مره. به خدا سوگند که تو درى از بلا بر خود گشودى، و امرى از معصیت براى خود اندوختى، و گناه این اعظم است از گناه قاتلان عثمان، و غضب بر کسى نکردى تا خود مغضوب شدى، و فتنه از براى کسى نینگیختى تا خود مفتون گشتى، اى عایشه از خداى تعالى بترس و به منزل خود بازگرد، و ستر خود را بر روى خود فرو انداز و السلام.

یکی دیگر از اقدامات عایشه در زمان حیاتش، جلوگیری از دفن پیکر امام حسن(ع) کنار قبر پیامبر(ص) بود. از آن‌جا که محل دفن پیامبر(ص) در خانه عایشه بود و پس از آن، خلیفه اول و دوم نیز در این مکان دفن شده بودند، با شهادت امام حسن(ع)، امام حسین(ع) مطابق با وصیت برادرش قصد داشت پیکر او را، کنار قبر پیامبر(ص) دفن کند، اما عایشه با تحریک مروان بن حکم، مانع این اقدام شد و امام حسین(ع) برای پرهیز از درگیری از این اقدام صرف‌نظر کرد و جنازه امام(ع) در بقیع دفن شد.[۱۶]

پانویس

  1. ر.ک:مقاله ابوبکر
  2. ر.ک:مقاله عثمان
  3. ر.ک:مقاله عثمان
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۴۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۰۹
  5. عسکری، نقش عایشه در احادیث اسلام، ج۱، ص۴۵؛ ابن حجر، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۳۱
  6. ابن سیدالناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۲۲
  7. ابن طولون، الائمة الاثناعشر، ص۱۳۱
  8. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ص۸۲
  9. الفتنی، تذکرة الموضوعات، ص۱۹۶
  10. عسکری، احادیث ام‌المؤمنین عائشة، ۱۴۱۸ق، ص۲۵و۲۶
  11. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۴، ص۱۸۸۹
  12. أسرار آل محمد (ص) (ترجمه کتاب سلیم)، اسماعیل انصاری، ص ۴۱۵؛ مناقب ابن مردویه (منبع اهل سنت)، ص ۶۲
  13. ر.ک:مقاله بصره
  14. تاریخ یعقوبی، ج۲ ص۱۸۰
  15. کشف الغمه، ج ۱، ص ۳۲۵
  16. انساب الاشراف، بلاذری، ج۳ ص۶۶