امپریالیسم

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۳۸ توسط VahdatBot (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری)

امپریالیسم عنوانی است برای قدرتی (یا دولتی) که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمین‌های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین‌ها را به زور وادار به فرمان‌برداری از خود کند و از منابع اقتصادی، مالی و انسانی آنها به سود خود بهره‌برداری کند.

بررسی واژه امپریالیسم

کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمی‌گیرد.

البته در معنای وسیع‌تری هم به کار رفته است.[۱] که گفته‌اند امپریالیسم تسلط سیاسی و اقتصادی کشوری بر کشور و سرزمین‌های دیگر که گاه با تسخیر خاک آن کشور به وسیله قدرت نظامی توام بوده و گاه به صورت استقرار حکومت‌های دست نشانده برای تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور مسلط نمایان می‌شود.[۲]

پیشینه تاریخی امپریالیسم

اما آن چه باید گفت اینکه؛ امپریالیسم به معنای تشکیل امپراتوری از آغاز تاریخ بشر شاید وجود داشته است لکن در معنای محدودتر واژه امپریالیسم (یعنی از کلمه قدیمی‌تر امپراتوری) در دهه ۱۸۹۰ در انگلستان رواج یافت. رواج‌دهندگان آن گروهی بودند به رهبری جوزف چیمبرلین، سیاستمدار استعمارخواه انگلیس که هوادار گسترش امپراطوری انگلستان بودند و همین طور مخالف با سیاست تکیه بر توسعه اقتصادی داخلی، این کلمه بزودی در زبان‌های دیگر به کار گرفته شد، به آن‌ اندازه که از آن برای بیان رقابت قدرت‌طلبی‌های کشورهای اروپایی برای به دست آوردن مستعمرات و حوزه نفوذ آنان در افریقا و دیگر قاره‌ها استفاده شد، تا اینکه دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ را بدین خاطر عصر امپریالیسم نامیدند.[۳]

البته امپریالیست‌های اروپایی ادعا می‌کردند که هدف‌شان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آنان به دیگران است امّا در بنیادشان ایمان به برتری نژادی مادی و فرهنگی وجود داشت.

اصطلاح امپریالیسم همراه با پسوندهایی چون امپریالیسم اقتصادی، امپریالیسم نو و همینطور امپریالیسم فرهنگی به کار رفته است که ما به طور اجمال و ضمنی به این موارد خواهیم پرداخت.

بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است: امپراتوری ایران، روم، عثمانی و غیره. امپریالیسم در معنای جدید به گسترش سیطره کشورهای پیشرفته اروپایی بر بقیه جهان در ۵۰۰ سال اخیر گفته می‌شود.

در زمان ویلیام اول (قرن ۱۹)، پادشاه انگلستان، بین او و پاپ هفتم در مورد قلمرو آمریت و اعطای مناصب، کشمکش و برخورد سختی صورت گرفت. نتیجه آن شد که از آن پس دو جمعیت یا دو حزب بسیار مقتدر و در عین حال مخالف یکدیگر در انگلستان مشکل گرفت که یکی در جهت طرفداری از پاپ و کلیسا فعالیت می‌کرد و اعضای آن را با پالیست‌ها می‌نامیدند و دیگری حزبی بود که طرفدار امپراطور و نفوذ قدرت دنیوی امپراطور در مسائل اخروی بود که به امپریالیست‌ها مشهور شدند.

نظریه امپریالیسم نخستین بار توسط مورخ انگلیسی‌ هابسن مطرح شد و بوسیله لنین رهبر شوروی خود تحت تاثیر‌اندیشه‌های مارکس بود، اخذ گشت. اثرهایش در اوائل دهه ۱۹۰۰ در زمان تلاش ملل غربی برای دست یافتن بر آمریکا منتشر گردید. ‌ هابسن تلاش برای استیلا یافتن بر اقوام دیگر و تحت انقیاد درآوردن آنها را امپریالیسم می‌نامد. این فرآیند از نظر او هم به توسعه اقتصادی کشورهای غربی کمک می‌کرد و هم بسیاری از مناطق دیگر جهان را به فقر می‌کشاند.[۴]

انواع امپریالیسم

جوهره امپریالیسم، بهره‌کشی و استثمار ملت‌ها و سرزمین‌های دیگر است که هم‌اکنون نیز از راه حفظ وابستگی‌های اقتصادی و مالی ادامه یافته است که به آن امپریالیسم نو می‌گویند.[۵] عده‌ای امپریالیسم را نتیجه طبیعی سرمایه‌داری و نه ضرورتی برای انباشت سرمایه می‌دانند؛ یعنی سرمایه‌داری پیشرفته بدون امپریالیسم هم می‌تواند به زندگی خود ادامه داده و روند انباشت سرمایه را تداوم دهد.[۶] از این واژه برای بیان کشاکش‌های قدرت‌های اروپایی رقیب برای به دست آوردن مستعمره و حوزه نفوذ در آفریقا و دیگر قاره‌ها هم استفاده می‌شود. این کشاکش‌ها که از دهه ۱۹۱۴ – ۱۸۸۰ بر سیاست بین‌المللی حاکم بود، سبب شد که این دوره عصر امپریالیسم نامیده شود. هم انگلیس‌ها و هم امپریالیست‌های اروپایی ادعا می‌کردند که هدف‌شان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آن به مردمان دارای نژاد و فرهنگ پست‌تر است ولی در بنیاد این احساس رسالت برای تمامی بشریت ایمان بر برتری نژادی، مادی و فرهنگ نژادهای سفید وجود داشت.

پس از جنگ جهانی اول ایدئولوژی امپریالیسم در ایدئوژی‌های فاشیم و نازیسم به کمال خود رسید. امپریالیسم نو که ذکر آن گذشت به معنای وضعیتی است که در آن کشوری با داشتن استقلال سیاسی، از دست‌اندازی و دخالت کشور دیگر و یا عوامل آن آسیب ببیند، مثل آمریکای لاتین که در این صورت به آن امپریالیسم اقتصادی یا امپریالیسم دلار نیز می‌گویند. و همین‌طور اگر قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندگی ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زبان فرهنگ آن مردم صورت گیرد امپریالیسم فرهنگی می‌گویند مثل فیلم‌های آمریکایی.[۷] بررسی تفصیلی انواع امپریالیسم عبارتند:

امپریالیسم اقتصادی

اقتصاددان انگلیسی به نام‌ هابسن (۱۸۵۸-۱۹۴۰) در کتاب خویش به نام امپریالیسم، برای نخستین بار از این پدیده یک برداشت اقتصادی نموده و از آن به طور نظری انتقاد نمود. این نظریه را لنین اخذ کرده و آن را در کتاب «امپریالیسم عالی‌ترین مرحله سرمایه‌داری» بسط داد و این برداشت به نام نظریه اقتصادی درباره امپریالیسم نامدار شد که خلاصه آن بدین گونه است: «گرایش طبیعی سرمایه به انباشت خود سبب کاهش سود می‌شود و برای آن که نرخ سود بالا باشد، انحصارهای اقتصادی (کارتل‌ها و تراست‌ها) به وجود می‌آیند. سپس سرمایه‌داران برای کسب سود به سرمایه‌گذاری در خارج کشیده می‌شوند و با تسلطی که بر دولت دارند، دولت را به تشکیل امپراتوری وا می‌دارند تا بازارها، مواد خام و بالاتر از همه، فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری سرمایه‌های اضافی به دست آورند.» بدین ترتیب برداشت اقتصادی امپریالیسم، چنانکه لنین آورده است، یکی از عناصر مهم نظریه مارکسیستی است.[۸]

امپریالیسم به معنای تسلط سیاسی

در اصطلاح سیاستمداران آسیا و آفریقا امپریالیسم اغلب به معنای تسلط سیاسی است و مفهوم اقتصادی آن را در کلمه استعمار می‌جویند. به هرحال مفهوم امپریالیسم با مفهوم استعمار پیوندی نزدیک و جدا نشدنی دارد.[۹] مفهوم استعمار امروزه با مفهوم امپریالیسم پیوستگی کامل یافته و استعمار اساساً اعمال قدرت امپریالیستی شناخته می‌شود، یعنی همان طور که یادآور شدیم قدرتی که می‌خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند.

از این رو، دو اصطلاح استعمار سرخ و استعمار سیاه پدید آمده است که نخستین آن اشاره به سیاست توسعه طلبی اتحاد شوروی سابق و دومین آن اشاره به به توسعه طلبی‌های امپریالیستی غرب دارد به همین قیاس، پاکستانی‌ها، در مورد کشمیر، از امپریالیسم قهوه‌ای یعنی امپریالیسم هندی نام برده‌اند، [۱۰] البته در اروپا ایدئولوژی امپریالیسم به فاشیسم و نازیسم انجامید و امروزه توسعه طلبی‌های امپریالیسمِ دنیای غرب را در تجاوزات آمریکا در عراق و کشورهای اسلامی دیگر به عینه مشاهده می‌کنیم که برای تسلط بر منابع انرژی و اثبات تک قطبی بودن جهان تحت عنوان ایجاد دموکراسی و بهانه‌های واهی چون مبارزه با تروریسم و... طبل جنگ‌های صلیبی را به صدا درآورده است. امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره می‌فرمایند: «آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیسم جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می‌شود که قلم‌ها از نوشتن و زبان‌ها از گفتن آن شرم دارند.» [۱۱]

امپریالیسم نو

که از آن استعمار نو هم تعبیر شده است به معنای وضعیتی است که در آن کشوری، با داشتن استقلال سیاسی، از دست‌اندازی و دخالت کشور دیگری و یا عوامل آن آسیب ببیند و این رابطه ممکن است دنباله رابطه استعماری گذشته میان دو کشور نباشد و قدرت نوخاسته‌ای آن را پدید آورد. در برخی از بخش‌های جهان (مثلاً آمریکای لاتین) اغلب اصطلاحات هم ردیف مانند امپریالیسم اقتصادی (یا به اصطلاح دقیق‌تر، امپریالیسم دلار) را بیشتر به کار می‌برند.[۱۲]

امپریالیسم فرهنگی

نفوذ فرهنگی کشورهای امپریالیست بر کشورهای دیگر را به عنوان امپریالیسم فرهنگی یاد می‌کنند.[۱۳] و یا به عبارتی، می‌توان به این صورت تعریف کرد که؛ کاربردِ قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگی متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زیان فرهنگ آن مردم را امپریالیسم فرهنگی می‌گویند. امپریالیسم فرهنگی می‌تواند یاری‌دهنده امپریالیسم سیاسی و اقتصادی باشد چنانکه مثلاً، فیلم‌های امریکایی برای فرآورده‌های آمریکایی تقاضا پدید می‌آورند، [۱۴] در همین راستا امام راحل (رحمة‌الله‌علیه) درباره وابستگی فکری فرمودند: بزرگترین فاجعه برای ملت ما این وابستگی فکری است که گمان می‌کنند همه چیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیر هستیم.[۱۵]

و همین طور فرمودند: «تربیت غرب، انسان را از انسانیت خودش خلع کرده»[۱۶] و تا ما از آن غرب‌زدگی در نیاییم و مغزمان را عوض نکنیم و خودمان را نشناسیم، نمی‌توانیم مستقل باشیم، نمی‌توانیم هیچ (چیزی) داشته باشیم.[۱۷] بنابراین ما در اینجا می‌توانیم نتیجه بگیریم که امپریالیسم فرهنگی اساس و بنیاد دیگر گونه‌های امپریالیسم بوده و نمی‌توان از آن با تسامح و به سادگی گذشت.

منبع

سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امپریالیسم».

سایت تبیان، برگرفته از مقاله «امپریالیسم».

پانویس

  1. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۶، انتشارات مرواید.
  2. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، ص۱۸۲، انتشارات علم.
  3. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۷.
  4. گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ص۵۶۹، صبوری، تهران، نی، ۱۳۷۸، پنجم.
  5. مگراف، ‌هاری و کمپ، تام، امپریالیسم، ص۲۱، ترجمه مقتدر، تهران، کویر ۱۳۷۶، سوم.
  6. ساعی، احمد، نظریه‌های امپریالیسم، ص۲۲۵، تهران، قومس، ۱۳۷۸، دوم.
  7. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۴۲، تهران، سهروردی، ۱۳۶۶، اول.
  8. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۷.
  9. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۸.
  10. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۲۷.
  11. موسوی خمینی، سید روح الله، کلمات قصار، ص۱۵۴، مؤسسه نشر آثار امام خمینی.
  12. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۸.
  13. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، ص۱۸۲.
  14. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، ص۳۸.
  15. موسوی خمینی، سید روح الله، کلمات قصار، ص۱۱۳.
  16. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، ص۱۵۸.
  17. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، ص۱۵۸.