شبیبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال')
خط ۸: خط ۸:
وی پس از صالح بن المسرّح که در اثر شدت جراحات کشته شد، فرماندهی خوارج را برعهده می گیرد و پس از جنگ هایی، کوفه را فتح و حجاج را در مقر خویش محاصره می کند. عبدالملک بن مروان در دفاع از حجاج، نیروهای کمکی از شام می فرستد و آنان پس از جنگی بسیار سخت، لشگریان شبیب را شکست می دهند. وی ابتدا به اهواز و سپس به کرمان می گریزد، اما پس از دو ماه باز گشته این بار طی جنگی در منطقه دُجیل (به معنای دجله کوچک: رودخانه ای که از اصفهان آغاز شده و در اطراف آبادان به خلیج فارس ریخته می شود) غرق می شود. غزاله مادر شبیب و به نقلی همسرش، <ref> طبری محمد بن جریر، تاريخ طبرى، ج 2، ص 861- 892.</ref> زنی بسیار شجاع معرفی شده است که ظاهرا  همراه با شبیب کشته می شود. <ref>ذهبی محمد بن احمد،  سیر اعلام النبلاء، ج5، ص163 /  مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص347</ref> <ref>مشکور محمد جواد،  فرهنگ فرق اسلامی،  مشهد، نشر آستان قدس رضوی،  سال 1372 شمسی،  چاپ دوم،  ص 251</ref>
وی پس از صالح بن المسرّح که در اثر شدت جراحات کشته شد، فرماندهی خوارج را برعهده می گیرد و پس از جنگ هایی، کوفه را فتح و حجاج را در مقر خویش محاصره می کند. عبدالملک بن مروان در دفاع از حجاج، نیروهای کمکی از شام می فرستد و آنان پس از جنگی بسیار سخت، لشگریان شبیب را شکست می دهند. وی ابتدا به اهواز و سپس به کرمان می گریزد، اما پس از دو ماه باز گشته این بار طی جنگی در منطقه دُجیل (به معنای دجله کوچک: رودخانه ای که از اصفهان آغاز شده و در اطراف آبادان به خلیج فارس ریخته می شود) غرق می شود. غزاله مادر شبیب و به نقلی همسرش، <ref> طبری محمد بن جریر، تاريخ طبرى، ج 2، ص 861- 892.</ref> زنی بسیار شجاع معرفی شده است که ظاهرا  همراه با شبیب کشته می شود. <ref>ذهبی محمد بن احمد،  سیر اعلام النبلاء، ج5، ص163 /  مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص347</ref> <ref>مشکور محمد جواد،  فرهنگ فرق اسلامی،  مشهد، نشر آستان قدس رضوی،  سال 1372 شمسی،  چاپ دوم،  ص 251</ref>
در منابع دیگر نیز آورده اند:
در منابع دیگر نیز آورده اند:
مروان كه از سوى برادرش عبد الملك مروان بر عراق و موصل حکومت می کرد، شورش کرد و بشر، حارث بن عمير را به نبرد او فرستاد.
مروان كه از سوى برادرش عبدالملك مروان بر عراق و موصل حکومت می کرد، شورش کرد و بشر، حارث بن عمير را به نبرد او فرستاد.
مداينى  نقل می کند که  صالح بر حجاج بن يوسف خروج کرد و حجاج، حارث بن عمير را به جنگ وى فرستاد و جنگى در ميان ايشان جلوی دژ جلولا روى داد و صالح در این جنگ زخمی شده و گریخت. وی از این زخم جان به در نبرد، اما قبل از آن شبيب را به جانشینی خود برگزید و گفت که او مردى دلاور و فقيه است. شبيب هزار مرد از خوارج صالحيه گرد آورد و با ايشان بر سرزمين كسكر( مکانی در غرب دجله) و مداين چيره گشت و حجاج، عبيد ابو المخارق متبنى را با هزار سوار به جنگ او فرستاد، شبيب او را شكست داد.
مداينى  نقل می کند که  صالح بر حجاج بن يوسف خروج کرد و حجاج، حارث بن عمير را به جنگ وى فرستاد و جنگى در ميان ايشان جلوی دژ جلولا روى داد و صالح در این جنگ زخمی شده و گریخت. وی از این زخم جان به در نبرد، اما قبل از آن شبيب را به جانشینی خود برگزید و گفت که او مردى دلاور و فقيه است. شبيب هزار مرد از خوارج صالحيه گرد آورد و با ايشان بر سرزمين كسكر( مکانی در غرب دجله) و مداين چيره گشت و حجاج، عبيد ابو المخارق متبنى را با هزار سوار به جنگ او فرستاد، شبيب او را شكست داد.
پس از وى، عبد الرحمن محمد اشعث را به تعقیب او فرستاد، اما شبیب او را نیز گريزان کرد. پس از او، حجاج  عتاب بن ورقا تميمى را فرستاد، او نيز كشته شد. در طی دو سال بيست لشكر حجاج از شبیب شكست خوردند.
پس از وى، عبدالرحمن محمد اشعث را به تعقیب او فرستاد، اما شبیب او را نیز گريزان کرد. پس از او، حجاج  عتاب بن ورقا تميمى را فرستاد، او نيز كشته شد. در طی دو سال بيست لشكر حجاج از شبیب شكست خوردند.
شبى وى با هزار نفر از خوارج به كوفه شبيخون زد و مادرش غزاله و زنش جهيزه و دويست تن از زنان خوارج كه هر يك نيزه ‏اى در دست و شمشيرى بر كمر داشتند، همراه او بودند. وی شبانگاه به مسجد كوفه رفت و مسجدنشينان را به قتل رساند. مادرش بالای منبر رفت و خطبه خواند. چون لشكريان حجاج پراكنده بودند، وى تمام شب را در سراى خود ماند تا سپاهيان گرد او جمع شدند.
شبى وى با هزار نفر از خوارج به كوفه شبيخون زد و مادرش غزاله و زنش جهيزه و دويست تن از زنان خوارج كه هر يك نيزه ‏اى در دست و شمشيرى بر كمر داشتند، همراه او بودند. وی شبانگاه به مسجد كوفه رفت و مسجدنشينان را به قتل رساند. مادرش بالای منبر رفت و خطبه خواند. چون لشكريان حجاج پراكنده بودند، وى تمام شب را در سراى خود ماند تا سپاهيان گرد او جمع شدند.
شبيب با ياران خود نماز گزارد و در دو ركعت نماز صبح،  سوره بقره و آل عمران را خواند. پس حجاج با هزار تن از راه رسید و دو گروه در بازار كوفه به نبرد پرداختند تا آن كه بيشتر ياران شبيب كشته شدند و وى با كسانى كه مانده بودند،  به شهر انبار گريخت.
شبيب با ياران خود نماز گزارد و در دو ركعت نماز صبح،  سوره بقره و آل عمران را خواند. پس حجاج با هزار تن از راه رسید و دو گروه در بازار كوفه به نبرد پرداختند تا آن كه بيشتر ياران شبيب كشته شدند و وى با كسانى كه مانده بودند،  به شهر انبار گريخت.

نسخهٔ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۰

شبيبيه‏ از فرق خوارج و پيروان شبيب بن يزيد بن نعيم بن قيس شيبانى بودند.

موسس

شبیب بن یزید بن ابی نعیم شیبانی، از بزرگان خوارج و از شجاعان زمان خویش بوده است.

تاریخچه

کنیه شبیب، ابو الحصارى بود. وی از ابطال( جنگاوران) عرب و دشمنان بنى اميه به شمار مى ‏رفت.[۱] وی پس از صالح بن المسرّح که در اثر شدت جراحات کشته شد، فرماندهی خوارج را برعهده می گیرد و پس از جنگ هایی، کوفه را فتح و حجاج را در مقر خویش محاصره می کند. عبدالملک بن مروان در دفاع از حجاج، نیروهای کمکی از شام می فرستد و آنان پس از جنگی بسیار سخت، لشگریان شبیب را شکست می دهند. وی ابتدا به اهواز و سپس به کرمان می گریزد، اما پس از دو ماه باز گشته این بار طی جنگی در منطقه دُجیل (به معنای دجله کوچک: رودخانه ای که از اصفهان آغاز شده و در اطراف آبادان به خلیج فارس ریخته می شود) غرق می شود. غزاله مادر شبیب و به نقلی همسرش، [۲] زنی بسیار شجاع معرفی شده است که ظاهرا همراه با شبیب کشته می شود. [۳] [۴] در منابع دیگر نیز آورده اند: مروان كه از سوى برادرش عبدالملك مروان بر عراق و موصل حکومت می کرد، شورش کرد و بشر، حارث بن عمير را به نبرد او فرستاد. مداينى نقل می کند که صالح بر حجاج بن يوسف خروج کرد و حجاج، حارث بن عمير را به جنگ وى فرستاد و جنگى در ميان ايشان جلوی دژ جلولا روى داد و صالح در این جنگ زخمی شده و گریخت. وی از این زخم جان به در نبرد، اما قبل از آن شبيب را به جانشینی خود برگزید و گفت که او مردى دلاور و فقيه است. شبيب هزار مرد از خوارج صالحيه گرد آورد و با ايشان بر سرزمين كسكر( مکانی در غرب دجله) و مداين چيره گشت و حجاج، عبيد ابو المخارق متبنى را با هزار سوار به جنگ او فرستاد، شبيب او را شكست داد. پس از وى، عبدالرحمن محمد اشعث را به تعقیب او فرستاد، اما شبیب او را نیز گريزان کرد. پس از او، حجاج عتاب بن ورقا تميمى را فرستاد، او نيز كشته شد. در طی دو سال بيست لشكر حجاج از شبیب شكست خوردند. شبى وى با هزار نفر از خوارج به كوفه شبيخون زد و مادرش غزاله و زنش جهيزه و دويست تن از زنان خوارج كه هر يك نيزه ‏اى در دست و شمشيرى بر كمر داشتند، همراه او بودند. وی شبانگاه به مسجد كوفه رفت و مسجدنشينان را به قتل رساند. مادرش بالای منبر رفت و خطبه خواند. چون لشكريان حجاج پراكنده بودند، وى تمام شب را در سراى خود ماند تا سپاهيان گرد او جمع شدند. شبيب با ياران خود نماز گزارد و در دو ركعت نماز صبح، سوره بقره و آل عمران را خواند. پس حجاج با هزار تن از راه رسید و دو گروه در بازار كوفه به نبرد پرداختند تا آن كه بيشتر ياران شبيب كشته شدند و وى با كسانى كه مانده بودند، به شهر انبار گريخت. حجاج، سفيان بن ابرد كلبى را با سه هزار تن به تعقيب او فرستاد. سفيان كنار رود دجيل منزل کرد. در آن هنگام، شبیب با اسب از روی پل عبور می کرد. شبیب دستور داد تا ریسمان نگه دارنده پل را پاره کردند و شبیب همراه با اسبش به داخل رودخانه سقوط کرد و در آب غرق شد. افرادی که این منظره را تماشا می کردند نقل می کنند که شبیب در همان حال می گفت که: «ذلك تقدير العزيز العليم» يعنى: اين سرنوشتى است كه خداوند ارجمند دانا از پيش تقدیر کرده بود. پس از مردن وى، یارانش در آن سوی رودخانه با مادرش بیعت کردند، اما سفیان دستور داد تا پل را به حال اول باز گردانده با لشکریانش به آن سوی پل رفتند و خوارج باقی مانده از لشکر شبیب را همراه با مادرش به قتل رساندند. به د ستور سفیان غواصان جسد شبیب را از آب خارج کرده سرش را قطع کردند و آن را همراه با دیگر اسیران نزد حجاج فرستادند. [۵]

عقاید

شبيبيه در خلافت فرقى بين زن و مرد نمى‏ گذاشتند و امامت زنان را نيز جايز مى دانستند چنان كه شبيب مادرش غزاله را جانشين خود كرد. [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] این فرقه هر زن یا مرد مسلمانی که قائم به شمشیر باشد را لایق خلافت و امامت می دانستند. [۱۲] گروهی این فرقه را از مرجئه خوارج خواندند و علت را سکوت این فرقه در ماجرای صالح بن مسرح دانسته‌اند. [۱۳] همچنین آورده اند که شبیبیه به قدر و جبر اعتقادی نداشتند. [۱۴]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 251
  2. طبری محمد بن جریر، تاريخ طبرى، ج 2، ص 861- 892.
  3. ذهبی محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج5، ص163 / مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص347
  4. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 251
  5. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 252 با ویرایش و اصلاح عبارات
  6. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 253
  7. بغدادی ابو منصور، الفرق بين الفرق، به همت محمد زاهد بن حسن الكوثرى، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 65 و 67.
  8. قاضى ابن خلكان، وفيات الاعيان فى انباء ابناء الزمان، 2 جلدی، سال 1310 هجری شمسی، ج 1، ص 223.
  9. جاحظ، البيان و التبيين، تحقيق و شرح حسن السندوبى، قاهره، سال 1947 میلادی، ج 1، ص 71.
  10. ر. ک. سجادی جعفر فرهنگ معارف اسلامی. تاریخ اسلام در آیینه پژوهش، نشر موسسه پژوهشی امام خمینی.
  11. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 251
  12. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 251
  13. ابراهیم زاده عبدالله علی نوری علیرضا ادیان الهی و فرق اسلامی
  14. ر. ک. فرهنگ فرق شیعه جمعی از نویسندگان