عبدالله باعلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۹: خط ۹:


=تولد و تربیت=
=تولد و تربیت=
وی در سال 638 هجری قمری در شهر [[تریم]] [[حضرموت]] به دنیا آمد . 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود<ref>المشهور, عبد الرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهيرة (PDF). الجزء الأول. جدة،</ref>. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش  شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوه ها و دره ها بود و سخت ترین عبادت ها را انجام می داد. قرآن کریم را بسیار می خواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می کند.
وی در سال 638 هجری قمری در شهر [[تریم]] [[حضرموت]] به دنیا آمد . 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود<ref>المشهور, عبد الرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،</ref>. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش  شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوه ها و دره ها بود و سخت ترین عبادت ها را انجام می داد. قرآن کریم را بسیار می خواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می کند.


=اساتید=
=اساتید=
خط ۶۵: خط ۶۵:


=بازگشت به حضرموت=
=بازگشت به حضرموت=
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که « پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد<ref> بلفقيه, علوي بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدية الطاهرة. الجزء الثاني. المدينة المنورة، السعودية: دار المهاجر. صفحة 21.</ref>.   
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که « پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد<ref> بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.</ref>.   


به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.
به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.


=عبادت او=
=عبادت او=
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می نشست . بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می کرد، سپس با مردم نماز عصر می خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می پرداخت تا نماز عشاء . و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می خواند و بعد از آن به منزل می رفت.<ref> الحبشي, عيدروس بن عمر (1430 هـ). عقد اليواقيت الجوهرية. الجزء الثاني. تريم، اليمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.</ref>
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می نشست . بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می کرد، سپس با مردم نماز عصر می خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می پرداخت تا نماز عشاء . و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می خواند و بعد از آن به منزل می رفت.<ref> الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.</ref>


=بخشش او=
=بخشش او=
خط ۷۸: خط ۷۸:


=فرزندان=
=فرزندان=
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.<ref>الحبشي, أحمد بن زين. شرح العينية. سنغافورة: مطبعة كرجاي المحدودة. صفحة 176.</ref>
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة كرجای المحدودة. صفحة 176.</ref>


=وفات=  
=وفات=  

نسخهٔ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۱

عبدالله باعلوی یک شیخ از خاندان رسول خدا، محمد (ص) می باشد که به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است [۱].


نسب

عبد الله بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب و امام علی شوهر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.

او هجدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.

تولد و تربیت

وی در سال 638 هجری قمری در شهر تریم حضرموت به دنیا آمد . 15 ساله بود که جدش الفقیه المقدم از دنیا رفت. مادرش فاطمه بنت احمد بن علوی بن محمد صاحب مرباط بود[۲]. در کودکی قرآن را حفظ کرد و بر مبنای تقوا تربیت شد و اخلاق و روحیاتش شبیه احوال پدر و جدش بود و کسی مانند او شبیه آن دو نبود. از اوایل جوانی اهل خلوت و ذکر در کوه ها و دره ها بود و سخت ترین عبادت ها را انجام می داد. قرآن کریم را بسیار می خواند و فرزندان و یاران خود را به تلاوت مکرر آن امر می کند.

اساتید

او از علمای حضرموت و یمن و حجاز بهره گرفت و از آنها در هر علمی اجازه فتوا و تدریس گرفت. از مشهورترین اساتید او عبارتند از:

پدر بزرگش محمد بن علی باعلوی

الفقیه أحمد بن عبد الرحمن باعلوی

عبد الله بن إبراهیم باقشیر

إبراهیم بن یحیى بافضل

عمر بن محمد بن میمون

شاگردان

گروه بسیاری که ذکرشان طولانی است از جمله سه پسرش علی، محمد و احمد نزد او فارغ التحصیل شدند، از جمله:

پسر برادرش محمد بن علی مولى الدویلة

پسر عمویش أبو بكر بن أحمد بن الفقیه المقدم

پسر عمویش علوی بن أحمد بن الفقیه المقدم

محمد بن علوی صاحب العمائم

عبد الله بن الفقیه أحمد باعلوی

علی بن محمد بن سلم

فضل بن محمد بافضل

عبد الله بن فضل بافضل

محمد بن أبی بكر باعباد

محمد بن علی باشعیب

محمد بن علی الخطیب

أحمد بن علی الخطیب

عبد الرحمن بن محمد الخطیب

عمر بن محمد باوزیر

مفلح بن عبد الله بن فهد

سفر به حجاز

او در اول جوانی از حضرموت به حرمین شریفین رفت و حدود هشت سال در آنجا ماند و در این سفر از شهرها و روستاهای یمن از جمله گذر کرد. از جمله این شهرها شهر احور بود که شیخ عمر بن محمد بن میمون التهانی از شاگردان شیخ احمد بن الجعد در آن ساکن بود. او برای تبلیغ و تدریس در این شهر ساکن شده بود. از یان رو عبدالله مدتی در این شهر ماند و از او کسب علم و معرفت کرد.

از آنجا به عدن و سپس به تائم یمن رفت و مورد استقبال علما و افراد سرشناس آن دیار قرار گرفت.

و چون به حجاز رسید در مکه در مجاورت بیت الله الحرام ساکن شد و از محافل علم در آن بهره مند شد و در آن کار نیک انجام داد تا اینکه در آنجا معروف و شهره شد و مردم به معنویت و تاثیر معنوی گفتار و رفتار او پی بردند و همه از او کسب فیض می نمودند. جمع بسیاری از مناطق مختلف برای کسب علم نزد او آمدند . دو مرتبه به برکت دعا و نماز او در مکه باران بارید و مردم و سرزمین سیراب شدندو خداوند غم و اندوه آنان را برطرف کرد و از تمام دره ها آب جاری شد. او حدود یک سال در مدینه زندگی کرد و بین مکه و مدینه رفت و آمد داشت و در همه اوقات به دنبال تحصیل علم و معرفت بود.

بازگشت به حضرموت

پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که « پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد[۳].

به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.

عبادت او

متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می نشست . بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می کرد، سپس با مردم نماز عصر می خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می پرداخت تا نماز عشاء . و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می خواند و بعد از آن به منزل می رفت.[۴]

بخشش او

شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق می کرد و صدقات بزرگ می داد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده می شد. او به این مسجد زمین های و نخلستان های بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد.

همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستان ها و زمین های دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال می داشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق می شد و نمی دانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند.

فرزندان

او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.[۵]

وفات

در روز چهارشنبه اواسط جمادی الاول سال 731 هجری قمری در شهر تریم درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار قبر جدش مرحوم فقیه مقدم به خاک سپرده شد .

منابع

المشهور, أبو بكر بن علی (1422 هـ). الشیخ عبد الله باعلوی سلسلة أعلام حضرموت 8 (PDF). عدن، الیمن: مركز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.

الشلی, محمد بن أبی بكر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الكرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 403.

پانویس

  1. مولى الدرك
  2. المشهور, عبد الرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة،
  3. بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1427 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الثانی. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 21.
  4. الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1082.
  5. الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة كرجای المحدودة. صفحة 176.