مکاتب کلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:
==شخصیت های کلامی شیعه==
==شخصیت های کلامی شیعه==
در قرن نخست شخصیت های کلامی آنان عبارتند از:
در قرن نخست شخصیت های کلامی آنان عبارتند از:
عبدالله بن عباس، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عدی بن حاتم.
[[عبدالله بن عباس]]، [[ابوذر غفاری]]، [[سلمان فارسی]]، [[عدی بن حاتم]].


و در قرن دوم:ابوخالد الواسطی، ابومالک الحضرمی، اصبغ بن نباته، زرارة بن اعین، هشام بن الحکم و ...
و در قرن دوم:[[ابوخالد الواسطی]]، [[ابومالک الحضرمی]]، [[اصبغ بن نباته]]، [[زرارة بن اعین]]، [[هشام بن الحکم]] و ...


در قرن سوم:ابن ابی عمیر، ابوالصلت الهروی، ابوعیسی الوراق و سعد بن عبدالله قمی و....
در قرن سوم:[[ابن ابی عمیر]]، [[ابوالصلت الهروی]]، [[ابوعیسی الوراق]] و [[سعد بن عبدالله قمی]] و....


در قرن چهارم: الحسن بن موسی النوبختی ، محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن قبه»، صدوق.
در قرن چهارم: [[الحسن بن موسی النوبختی]] ، [[محمد بن عبدالرحمان]] معروف به «[[ابن قبه]]»، [[صدوق]].


در قرن پنجم: شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی و....
در قرن پنجم: [[شیخ مفید]]، [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]] و....


خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و ریاضی دان معروف صاحب کتاب «تجرید الاعتقاد» و علامه حلی فقیه معروف و شارح «تجرید الاعتقاد» از متکلمان بسیار برجسته شیعی و معروف قرن هفتم می باشند. فلاسفه شیعی متأخر از خواجه نصیر، مسائل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و آنها را با سبک و متد فلسفی تجزیه و تحلیل کردند و از متکلمین که با سبک قدیم موفق تر بودند.
خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و ریاضی دان معروف صاحب کتاب «تجرید الاعتقاد» و علامه حلی فقیه معروف و شارح «تجرید الاعتقاد» از متکلمان بسیار برجسته شیعی و معروف قرن هفتم می باشند. فلاسفه شیعی متأخر از خواجه نصیر، مسائل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و آنها را با سبک و متد فلسفی تجزیه و تحلیل کردند و از متکلمین که با سبک قدیم موفق تر بودند.

نسخهٔ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۰

مکاتب کلامی مهم به سه دسته معتزله، اشاعره و شیعه تقسیم می گردد.

معتزله

در مورد چگونگی پیدایش معتزله گفته اند که خوارج، عقیده داشتند که مرتکب گناه کبیره کافر است و همیشه در جهنم خواهد بود، عده کثیری از مسلمانان معتقدند که مرتکب گناه کبیره، موءمن است. روزی واصل بن عطا، با استاد خود حسن بصری، این موضوع را در میان گذاشت و گفت مرتکب کبیره نه موءمن است و نه کافر، بلکه منزلتی بین منزلتین دارد. سپس وی از حلقه درس استاد بیرون رفت و به تقریر نظریه خود پرداخت و به خاطر جدایی از حلقه درس استاد واصل و اتباع او را معتزله نام نهادند. کلمه «اعتزال» از نظر تاریخ عبارت است از اعتزال واصل بن عطا در گوشه مسجد بصره، به علت مخالفت وی با استادش حسن بصری در خصوص مرتکب گناه کبیره.

پس از واصل علمای معتزله، به ترتیب شاگردی و استادی عبارتند از: بشر بن المعتمر، ابوالهذیل علاف، نظام شیبانی، ابویوسف، جاحظ، ابن ابی داود و جبائی.[۱]

معتزله، به عنوان فرقه ای کلامی و نهضتی سیاسی، در اواخر قرن اوّل هجری و اوائل دومین قرن هجری پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. امّا، این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیری یک نهضت، و یا یک مذهب فکری و عقیدتی بدون مقدمات نبوده و مسلماً زمینه های لازم جهت بوجود آمدن و رشد آن در متن جامعه وجود داشته است. درست است که اوّلین تشکیلات رسمی معتزله، پس از واصل بن عطا بوجود آمد، لیکن، قبل از او هم عقایدی که بعدها، به عنوان اصول اعتقادی معتزله، مطرح شدند، وجود داشت و به اشکال مختلف مطرح می شد.

اصول معتزله

به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است.

1. اعتقاد به توحید و این که خداوند به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست.

2. خداوند قابل روءیت نیست، چشم ها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند.

3. در امر آفرینش، تفاوتی وجود ندارد. آفریدن چیزی از چیز دیگر برای او دشوارتر نیست و برای او در این کار سود و زیان، شادمانی و لذت نباشد.

4. اعتقاد به حدوث و مخلوق بودن کلام الله.

5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است.

6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه فاسق (منزلة بین المنزلتین).

7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر.

8. اعتقاد به وعد و وعید.[۲]

جایگاه عقل نزد معتزله

باید توجه داشت که معتزله به اصالت عقل، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقل گرایانی بودند که می خواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمی توانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار می کردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکس العمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد.

گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوء ظن و تردید می نگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی فلسفه هند و یونان مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیت های جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر می کردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت.

اشاعره

دومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی اشاعره می باشد. این مکتب توسط ابوالحسن اشعری متوفی به سال 330پایه گذاری شد. هدف کلام اشعری، زدودن همه عناصر ظاهراً غیر اسلامی از ساحت اسلام بود. دلایل گسترش مذهب اشاعره را به اختصار این گونه می توان بیان نمود که آنان از دو جنبه مثبت برخوردار بودند: آنان، هم به عقل تا حدی بها می دادند و هم این که به حدیث و سنت پشت نکرده بودند. بنابراین می توانستند واجد خصوصیات مثبت دو گروه معتزله و اهل سنت و حدیث باشند.

هدف پایه گذار مکتب اشعری، ایجاد و تعدیل در عقاید اهل حدیث بود، او با تمام کوشش هایی که انجام داد، نتوانست برخی از معتقدات دور از منطق آنان را از مکتب خویش دور سازد، مانند قدیم بودن کلام خدا، روءیت خدا در سرای دیگر، افعال انسان مخلوق خدا است، و انسان بسان ظرفی است بر فعل خود. معروف ترین چهره های مکتب اشاعره عبارتند از : ابوالحسن اشعری، قاضی ابوبکر باقلانی، ابواسحاق اسفراینی، امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی و امام فخر رازی.[۳]

ابوالحسن اشعری از افراد کثیر التألیف است، ولی ظاهراً اکثر آن کتابها از میان رفته است. معروف ترین کتاب او کتاب «مقالات الاسلامیین» است که چاپ شده است.

اصول اشاعره

فهرست برخی از عقاید اشعری:

1. عدم وحدت صفات با ذات خداوند.

2. تکلیف مالا یُطاق بلا مانع است.

3. افعال خداوند برای غایت و غرضی نیست.

4. عالم، حادث زمانی است.

5. کذب و تخلّف وعده بر خدا جایز نیست.

6. شفاعت به معنی مغفرت است نه ترفیع درجه.

7. انسان، آفریننده عمل خود نیست، اکتساب کننده آن است.

8. رعایت لطف و اصلح بر خداوند واجب نیست.

9. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است.

10. شرور، مانند خیرات، از جانب خداوند است.[۴]

شیعه

سومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی شیعی می باشد. کلام شیعه در عین بهره گیری از خرد، از نقل قطعی بهره مند می باشد. احادیث شیعه بر خلاف احادیث اهل تسنن مشتمل است بر یک سلسله احادیثی که در آنها منطقاً مسائل عمیق ماوراء الطبیعی یا اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. این گروه پیروان ائمه اهل بیت علیهم السلام هستند و معارف دین را از مکتب امامان معصوم علیهم السلام آموخته اند و به نام امامیه اثنا عشریه معروف گشته اند،

شخصیت های کلامی شیعه

در قرن نخست شخصیت های کلامی آنان عبارتند از: عبدالله بن عباس، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عدی بن حاتم.

و در قرن دوم:ابوخالد الواسطی، ابومالک الحضرمی، اصبغ بن نباته، زرارة بن اعین، هشام بن الحکم و ...

در قرن سوم:ابن ابی عمیر، ابوالصلت الهروی، ابوعیسی الوراق و سعد بن عبدالله قمی و....

در قرن چهارم: الحسن بن موسی النوبختی ، محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن قبه»، صدوق.

در قرن پنجم: شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی و....

خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و ریاضی دان معروف صاحب کتاب «تجرید الاعتقاد» و علامه حلی فقیه معروف و شارح «تجرید الاعتقاد» از متکلمان بسیار برجسته شیعی و معروف قرن هفتم می باشند. فلاسفه شیعی متأخر از خواجه نصیر، مسائل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و آنها را با سبک و متد فلسفی تجزیه و تحلیل کردند و از متکلمین که با سبک قدیم موفق تر بودند.

اصول شیعه

ارکان اعتقادی اصول تفکر شیعه پنج اصل می باشد: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. علاوه بر این پنج رکن که از آنان به اصول دین تعبیر می شود، اصول مشترک اعتقادی شیعه عبارتند از: اختیار و آزادی، حسن و قبح ذاتی، لطف و انتخاب اصلح، حجیت عقل، غرض و هدف در فعل حق، جواز بداء در فعل حق، ایمان فاسق، عصمت انبیاء و اولیاء و شفاعت به معنی مغفرت گناهان. متکلّمین شیعی به قدری جامع و مفصل بحث نموده اند که حتی شرح مختصری از آن مباحث در این نوشتار نمی گنجد.

مسئولیت های متکلم

الف) تنسیق و بیان گزاره های اعتقادی

ضرورت چنین کاری تنها در مرحله رویارویی با ادیان و اندیشه های بیگانه احساس می شود. در این مرحله «حفاظت» از عقاید دینی، محتاج «مرزبندی» دقیق اعتقادات درست و اعتقادات باطل است. از این رو اوّلین وظیفه متکلّم این است که این گزاره ها را استخراج، تنظیم، تنسیق و تبویب کند.

ب) تبیین گزاره های دینی

این وظیفه خود دربرگیرنده سه کار است: 1. تبیین هماهنگی درونی گزاره های دینی. 2. تفسیر آن گزاره ها در پرتو معارف بشری روز (بُعد نظری). 3. توجیه گزاره های دینی با توجه به مشکلات عملی (بُعد عملی). از آنجا که بر تفکر انسان امروز بینش کارکردی غالب است، بر متکلم است که آثار و نتایج مثبت دینداری و اعتقاد و عمل به گزاره ها و احکام دینی را تبیین کند.

ج) پاسخ به شبهات و دفاع از باورهای دینی

شاید اساسی ترین وظیفه یک متکلم در زمان ما دفع شبهاتی باشد که از ناحیه متکلمان و پیروان ادیان دیگر و نیز ملحدان و شکاکان و در اثر پیشرفت های علمی و تکنیکی، پیرامون باورهای دینی پدید می آید.

منبع

پرتال جامع علوم انسانی

پانویس

  1. تحقیقی در مسائل کلامی، ص 15.
  2. تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، جلد2، علی محمد ولوی، انتشارات بعثت، 1367، صفحات 356 357.
  3. شرح کشف المراد، علی محمدی، انتشارات دارالفکر، چاپ چهارم، 1378، ص 12.
  4. آشنایی با علوم اسلامی، (جلد اوّل)، صفحات 57 59.