حضرت هارون: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:
هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت، در کوه هور [[اردن]] که به جبل هارون شهرت دارد، مقبره‌ای به او منسوب است.  
هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت، در کوه هور [[اردن]] که به جبل هارون شهرت دارد، مقبره‌ای به او منسوب است.  


=وجه تسميه حضرت هارون (ع)=
=وجه تسمیه حضرت هارون (ع)=


هارون لفظ غيرعربى است و به معنى كوه نشين يا نورانى مي باشد. <ref>قاموس قرآن (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref>
هارون لفظ غیرعربى است و به معنى كوه نشین یا نورانى می باشد. <ref>قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref>


=نسب حضرت هارون (ع)=
=نسب حضرت هارون (ع)=


نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) . <ref>التحقيق في كلمات القرآن الكريم (علامه شيخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.</ref>
نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) . <ref>التحقیق فی كلمات القرآن الكریم (علامه شیخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.</ref>


=حضرت هارون(ع) در قرآن=
=حضرت هارون (ع) در قرآن=


نام حضرت هارون بيست بار در قرآن و بيشتر به همراه حضرت موسی (ع) ذكر شده است كه در مواردى حاوى ستايش شخصيت حضرت هارون می باشد. بعضی از مفسرین گفته اند که نام مباركش نوزده بار در [[كلام الله مجيد]] ياد شده زيرا مراد از «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»: <ref>سوره مريم، آیه 28</ref> هارون برادر موسى نيست. <ref>قاموس قرآن (سيد على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref>
نام حضرت هارون بیست بار در قرآن و بیشتر به همراه حضرت موسی (ع) ذكر شده است كه در مواردى حاوى ستایش شخصیت حضرت هارون می باشد. بعضی از مفسرین گفته اند که نام مباركش نوزده بار در [[كلام الله مجید]] یاد شده زیرا مراد از «یا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»: <ref>سوره مریم، آیه 28</ref> هارون برادر موسى نیست. <ref>قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref>


«وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. <ref>سوره قصص، آيه 34</ref>
«وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. <ref>سوره قصص، آیه 34</ref>


«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِيّاً»: و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم. <ref>سوره مريم، آيه 53</ref>
«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِیّاً»: و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم. <ref>سوره مریم، آیه 53</ref>
«وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ»: و در حقيقت به موسى و هارون فرقان داديم و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است. <ref>سوره انبياء، آيه 48</ref>
«وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِینَ»: و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و كتابشان براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است. <ref>سوره انبیاء، آیه 48</ref>


در قرآن کریم هيچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نيامده مگر همان جانشينى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به ميقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ": كه به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]]<ref>ر.ک:مقاله خلیفه</ref> من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پيروى مكن، و وقتى از ميقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متاسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بيفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشيد، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعيف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزديك بود مرا بكشند، پس پيش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو اين مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمينى. <ref> ترجمه الميزان (سيد محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref>  
در قرآن کریم هیچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به میقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ": كه به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]]<ref>ر.ک:مقاله خلیفه</ref> من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پیروى مكن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متاسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیك بود مرا بكشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمینى. <ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref>
 
=حضرت هارون (ع) در روایات=
 
خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود: دوستان من خود را به زیور خاكساری و خشوع و ترس می آرایند. این زیور در دل های شان می روید و در پیكرهای شان نمودار می شود و این زیور لباس زیرین و رویین آنها است كه به تن می كنند. <ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص49</ref>
 
پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) : تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی جز آن كه پس از من پیامبری نیست. <ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج31، ص333</ref>
 
پیامبر خدا (ص) به علی (ع): آیا نمی پسندی كه نزد من همان جایگاهی را داشته باشی كه هارون نزد موسی داشت؛ با این تفاوت كه تو پیامبر نیستی؟ مرا نشاید كه بروم مگر آن كه تو جانشین من باشی. <ref> تفسير نورالثقلين (ابن جمعه هويزى)، ج2، ص62</ref>
 
امام علی (ع) در وصف پیامبران (ص): گروهی مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگی آزمود و به سختی ها مبتلایشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحان شان نمود و در بوته ناملایمات زیر و روشان كرد... حضرت موسی بن عمران به همراه برادرش هارون (ص)، در حالی نزد فرعون رفتند كه لباس پشمین بر تن و عصای چوبین در دست داشتند... <ref>پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم از نگاه قرآن و اهل بیت (حميدرضا شيخى)، النص العربي، ص144</ref>
 
تفسیر (على بن ابراهیم) با استناد به [[امام صادق (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق (ع)</ref> در روایت معراج از قول پیامبر اسلام (ص) نقل مى كند كه فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود كردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده كردم كه پیرامون او گروهى از امت وى بودند و من از كثرت آنها متعجب شدم و پرسیدم: اى جبرئیل این مرد كیست؟ جبرئیل گفت: او هارون پسر عمران است، من بر او سلام و برایش استغفار كردم و او نیز به من سلام كرد و برایم استغفار نمود و در آن محل نیز مانند سایر قسمت هاى آسمان ملائكه خشوع نمودند. <ref>قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص330</ref>


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۶


هارون
نام هارون بن عمران (ع)
نام در قرآن هارون
مدت عمر 123
آرامگاه کوه هور در غرب اردن
تکرار نام در قرآن 19
نام پدر عمران
نام مادر یوکابد

هارون بن عمران از پیامبران الهی، برادر، جانشین و همراه حضرت موسی(ع) بود که در قرآن از قول موسی به فصاحت وی در سخن گفتن اشاره شده است. در حدیثی از پیامبر اکرم، جایگاه امام علی(ع) نسبت به پیامبر اکرم به جایگاه هارون نسبت به موسی تشبیه شده است. این حدیث در منابع شیعه و سنی نقل شده و به حدیث منزلت شناخته می‌شود.

هنگامی که موسی[۱] برای گرفتن الواح به طور سینا رفت، هارون را جانشین خود قرار داد. در این مدت، فردی به نام سامری گوساله‌ای ساخت و بنی‌اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد و هارون نتوانست مانع آنها شود؛ البته تورات، ساخت گوساله را به هارون نسبت داده است.

هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت، در کوه هور اردن که به جبل هارون شهرت دارد، مقبره‌ای به او منسوب است.

وجه تسمیه حضرت هارون (ع)

هارون لفظ غیرعربى است و به معنى كوه نشین یا نورانى می باشد. [۲]

نسب حضرت هارون (ع)

نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) . [۳]

حضرت هارون (ع) در قرآن

نام حضرت هارون بیست بار در قرآن و بیشتر به همراه حضرت موسی (ع) ذكر شده است كه در مواردى حاوى ستایش شخصیت حضرت هارون می باشد. بعضی از مفسرین گفته اند که نام مباركش نوزده بار در كلام الله مجید یاد شده زیرا مراد از «یا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»: [۴] هارون برادر موسى نیست. [۵]

«وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. [۶]

«وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِیّاً»: و به رحمت خویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم. [۷] «وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هرُونَ الفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِینَ»: و در حقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و كتابشان براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است. [۸]

در قرآن کریم هیچ مساله اى كه مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به میقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ": كه به برادر خود هارون گفت: خلیفه[۹] من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پیروى مكن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متاسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیك بود مرا بكشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمینى. [۱۰]

حضرت هارون (ع) در روایات

خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود: دوستان من خود را به زیور خاكساری و خشوع و ترس می آرایند. این زیور در دل های شان می روید و در پیكرهای شان نمودار می شود و این زیور لباس زیرین و رویین آنها است كه به تن می كنند. [۱۱]

پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) : تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی جز آن كه پس از من پیامبری نیست. [۱۲]

پیامبر خدا (ص) به علی (ع): آیا نمی پسندی كه نزد من همان جایگاهی را داشته باشی كه هارون نزد موسی داشت؛ با این تفاوت كه تو پیامبر نیستی؟ مرا نشاید كه بروم مگر آن كه تو جانشین من باشی. [۱۳]

امام علی (ع) در وصف پیامبران (ص): گروهی مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگی آزمود و به سختی ها مبتلایشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحان شان نمود و در بوته ناملایمات زیر و روشان كرد... حضرت موسی بن عمران به همراه برادرش هارون (ص)، در حالی نزد فرعون رفتند كه لباس پشمین بر تن و عصای چوبین در دست داشتند... [۱۴]

تفسیر (على بن ابراهیم) با استناد به امام صادق (ع)[۱۵] در روایت معراج از قول پیامبر اسلام (ص) نقل مى كند كه فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود كردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده كردم كه پیرامون او گروهى از امت وى بودند و من از كثرت آنها متعجب شدم و پرسیدم: اى جبرئیل این مرد كیست؟ جبرئیل گفت: او هارون پسر عمران است، من بر او سلام و برایش استغفار كردم و او نیز به من سلام كرد و برایم استغفار نمود و در آن محل نیز مانند سایر قسمت هاى آسمان ملائكه خشوع نمودند. [۱۶]

پانویس

  1. ر.ک:مقاله موسی
  2. قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151
  3. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم (علامه شیخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.
  4. سوره مریم، آیه 28
  5. قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151
  6. سوره قصص، آیه 34
  7. سوره مریم، آیه 53
  8. سوره انبیاء، آیه 48
  9. ر.ک:مقاله خلیفه
  10. ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62
  11. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص49
  12. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج31، ص333
  13. تفسير نورالثقلين (ابن جمعه هويزى)، ج2، ص62
  14. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم از نگاه قرآن و اهل بیت (حميدرضا شيخى)، النص العربي، ص144
  15. ر.ک:مقاله امام صادق (ع)
  16. قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص330