سید ابوالحسن نواب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهری که به یونان [[ایران]] معروف است، شهرضا، شهرضای [[اصفهان]].
در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهری که به یونان [[ایران]] معروف است، شهرضا، شهرضای [[اصفهان]].


خانواده‌های مهم شهرضا، خانوادۀ هدایت و خانوادۀ کیان و خانوادۀ ما (خانوادۀ نواب) بودند. خانوادۀ ما روحانی بودند؛ البته بهتر است که بگویم خاندان ما، خاندانی روحانی بودند. مرحوم سلطان‌العلما، صاحب معالم، جد ماست. وقتی پادشاهان [[صفویه|صفوی]] راهی سفر می‌شدند، اجداد ما جای آنان می‌نشستند، برای همین ما به نواب صفوی معروف شدیم. با وجود چنین خاندانی، عشق به منبر و نشستن پای منبر، در من جان گرفت. برای همین از بچگی، از هفت ـ هشت سالگی، پای منبر می‌نشستم و بهره‌ها از منبرها می‌بردم. یکی از منبری‌های شهرضا، آشیخ عبدالرحیم ملکیان بود؛ فیلسوفی بلندمرتبه و دانا. آن روزها نمیدانستم چنین مردی امام جماعت مسجد ما را برعهده دارد. من از نشستن پای منبر خیلی چیزها یاد گرفتم؛ شعر، قرآن، روایات. بیشتر شعرها و آیه‌ها و روایتها را هم حفظ کردم که بعدها هم به کارم آمد. شعردوستی، حاصل زیستن در زادگاهم بود.
خانواده‌های مهم شهرضا، خانوادۀ هدایت و خانوادۀ کیان و خانوادۀ ما (خانوادۀ نواب) بودند. خانوادۀ ما روحانی بودند؛ البته بهتر است که بگویم خاندان ما، خاندانی روحانی بودند. مرحوم سلطان‌العلما، صاحب معالم، جد ماست. وقتی پادشاهان [[صفویه|صفوی]] راهی سفر می‌شدند، اجداد ما جای آنان می‌نشستند، برای همین ما به نواب صفوی معروف شدیم. با وجود چنین خاندانی، عشق به منبر و نشستن پای منبر، در من جان گرفت. برای همین از بچگی، از هفت ـ هشت سالگی، پای منبر می‌نشستم و بهره‌ها می‌بردم. یکی از منبری‌های شهرضا، شیخ عبدالرحیم ملکیان بود؛ فیلسوفی بلندمرتبه و دانا. آن روزها نمیدانستم چنین مردی امامت مسجد ما را برعهده دارد. من از نشستن پای منبر خیلی چیزها یاد گرفتم؛ شعر، [[قرآن]]، روایات. بیشتر شعرها و آیه‌ها و روایت‌ها را هم حفظ کردم که بعدها هم به کارم آمد. شعردوستی، حاصل زیستن در زادگاهم بود.


اینکه من این‌گونه بار آمدم، به‌خاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضای شهر به شکلی بود که مرا این‌گونه بار آورد. دیگران نیز این‌گونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب میتوانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهای زیادی هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر میخواند و من یاد می‌گرفتم و آنها را حفظ میکردم. تا روزی که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خان‌ها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دستهها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه می‌افتد و کار به جای باریک میرسید و پلیس از اصفهان روانه شهر می‌شد تا پایانی برای اختلافها باشد. یادم است یکبار آیت‌االله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا برای چه ایشان به شهر ما آمد؟ برای اینکه غائله خانی و مسجدی ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روی آسایش و آرامش را ملاقات کنیم<ref>برگرفته از نوشتۀ سیدابوالحسن نواب؛ منتشر شده در وبگاه نواب.</ref>.
اینکه من این‌گونه بار آمدم، به‌خاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضای شهر به شکلی بود که مرا این‌گونه بار آورد. دیگران نیز این‌گونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب می‌توانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهای زیادی هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر می‌خواند و من یاد می‌گرفتم و آنها را حفظ می‌کردم. تا روزی که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خان‌ها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دسته‌ها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه می‌افتد و کار به جای باریک می‌رسید و پلیس از اصفهان روانه شهر می‌شد تا پایانی برای اختلاف‌ها باشد. یادم است یکبار آیت‌االله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا برای چه ایشان به شهر ما آمد؟ برای اینکه غائله خانی و مسجدی ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روی آسایش و آرامش را ملاقات کنیم<ref>برگرفته از نوشتۀ سیدابوالحسن نواب؛ منتشر شده در وبگاه نواب.</ref>.


== فعالیت‌ها ==
== فعالیت‌ها ==

نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۲

سیدابوالحسن نواب
سید ابوالحسن نواب.jpg
نام کاملسیدابوالحسن نواب
نام‌های دیگر
  • حجت‌الاسلام والمسلمین نواب
  • نواب صفوی
اطلاعات شخصی
محل تولداصفهان
دیناسلام، شیعه
فعالیت‌ها

سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب که در سال ۱۳۳۷ در شهرضا متولد شد. او در دهه ۵۰ برای تحصیل علوم اسلامی وارد مدرسۀ حقانی در قم شد. وی از نزدیکان علی قدوسی و سید محمد حسینی بهشتی بوده و در ابتدای انقلاب، فعالیتش را آغاز کرد. برادر وی شهید سیدمحمد حسین نواب در جریان جنگ بوسنی و هرزگوین در شهر موستار کشته شد. اکنون از اعضای شورای‌عالی مجمع جهانی اهل‌بیت می‌باشد.

زندگی‌نامه

ایشان زندگی‌نامۀ خود را را این‌گونه بیان می‌کند: در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهری که به یونان ایران معروف است، شهرضا، شهرضای اصفهان.

خانواده‌های مهم شهرضا، خانوادۀ هدایت و خانوادۀ کیان و خانوادۀ ما (خانوادۀ نواب) بودند. خانوادۀ ما روحانی بودند؛ البته بهتر است که بگویم خاندان ما، خاندانی روحانی بودند. مرحوم سلطان‌العلما، صاحب معالم، جد ماست. وقتی پادشاهان صفوی راهی سفر می‌شدند، اجداد ما جای آنان می‌نشستند، برای همین ما به نواب صفوی معروف شدیم. با وجود چنین خاندانی، عشق به منبر و نشستن پای منبر، در من جان گرفت. برای همین از بچگی، از هفت ـ هشت سالگی، پای منبر می‌نشستم و بهره‌ها می‌بردم. یکی از منبری‌های شهرضا، شیخ عبدالرحیم ملکیان بود؛ فیلسوفی بلندمرتبه و دانا. آن روزها نمیدانستم چنین مردی امامت مسجد ما را برعهده دارد. من از نشستن پای منبر خیلی چیزها یاد گرفتم؛ شعر، قرآن، روایات. بیشتر شعرها و آیه‌ها و روایت‌ها را هم حفظ کردم که بعدها هم به کارم آمد. شعردوستی، حاصل زیستن در زادگاهم بود.

اینکه من این‌گونه بار آمدم، به‌خاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضای شهر به شکلی بود که مرا این‌گونه بار آورد. دیگران نیز این‌گونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب می‌توانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهای زیادی هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر می‌خواند و من یاد می‌گرفتم و آنها را حفظ می‌کردم. تا روزی که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خان‌ها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دسته‌ها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه می‌افتد و کار به جای باریک می‌رسید و پلیس از اصفهان روانه شهر می‌شد تا پایانی برای اختلاف‌ها باشد. یادم است یکبار آیت‌االله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا برای چه ایشان به شهر ما آمد؟ برای اینکه غائله خانی و مسجدی ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روی آسایش و آرامش را ملاقات کنیم[۱].

فعالیت‌ها

وی مؤسس و سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب است، این دانشگاه بین المللی که بیش از 15 هزار دانشجویی خارجی دارد، گرچه یک دانشگاه خصوصی و کاملا متکی به نواب است اما در مدتی کمتر از پانزده سال توانسته‌است به خوبی گسترش یابد.

او در اواخر سال ۱۳۸۴ در جامعه الزهرا قم سخنرانی کرد که جنجال بزرگی در ایران به راه انداخت و بسیار از تندروهای به او حمله کردند این حملات با سخنرانی سید علی خامنه‌ای پایان یافت او در سخنرانی خود با اینکه نامی از نواب نبرد مواضع او را تایید کرد و سال ۸۵ را به نام سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامید. او سال‌ها مدیر مرکز خدمات حوزه های علمیه بود که حکم انتصابش از سوی رهبر ایران صادر می شد. بیشترین فعالیت آن مرکز خدمات دهی به روحانیون و طلاب سراسر کشور است. او در سال ۹۴ نامزد شرکت در انتخابات خبرگان رهبری از استان آذربایجان غربی شده است.

جستارهای وابسته


پانویس

  1. برگرفته از نوشتۀ سیدابوالحسن نواب؛ منتشر شده در وبگاه نواب.

منابع

  • ر. ک: وبگاه سید ابوالحسن نواب.