نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'می فرماید' به 'می‌فرماید')
خط ۶۰: خط ۶۰:
چگونه می توان در کلام خداوند متعال قائل به تناقض شد بدین معنا که ایا معقول است که خداوند متعال در ایات متعدد، قرآن را کتابی قابل فهم برای مردم دانسته و از طرفی فهم انرا مبتنی بر رجوع به اهل بیت دانسته و انرا از دسترس مستقیم  مردم خارج نماید.بعلاوه انکه مبنای مذکور چگونه با روایات عرض احادیث بر قرآن مطابقت خواهد داشت.  [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn14|[14]]]  
چگونه می توان در کلام خداوند متعال قائل به تناقض شد بدین معنا که ایا معقول است که خداوند متعال در ایات متعدد، قرآن را کتابی قابل فهم برای مردم دانسته و از طرفی فهم انرا مبتنی بر رجوع به اهل بیت دانسته و انرا از دسترس مستقیم  مردم خارج نماید.بعلاوه انکه مبنای مذکور چگونه با روایات عرض احادیث بر قرآن مطابقت خواهد داشت.  [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn14|[14]]]  


ایشان بعد ازذکرتنافی ادعای قائلین به مرجعیت روایات درفهم قرآن  با مضامین ایات و روایات مختلف، در تبیین  اقسام و صور چهارگانه مواجهه بامعانی قرآن  می فرماید:  
ایشان بعد ازذکرتنافی ادعای قائلین به مرجعیت روایات درفهم قرآن  با مضامین ایات و روایات مختلف، در تبیین  اقسام و صور چهارگانه مواجهه بامعانی قرآن  می‌فرماید:  


صورت اول: ایاتی که علم به معانی ان مختص به خداوند متعال می باشد نظیر ایه: یسألونک عن الساعة أیان مرساها قل: إنما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها إلا هو
صورت اول: ایاتی که علم به معانی ان مختص به خداوند متعال می باشد نظیر ایه: یسألونک عن الساعة أیان مرساها قل: إنما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها إلا هو
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


===5-توالی فاسدی که بر نظریه اخباریین فریقین – مرجعیت روایات در فهم قرآن - مترتب می شود:===
===5-توالی فاسدی که بر نظریه اخباریین فریقین – مرجعیت روایات در فهم قرآن - مترتب می شود:===
ایشان در این زمینه می فرماید:  
ایشان در این زمینه می‌فرماید:  


علاوه بر اینکه اکتفاء کردن به اقوال مفسرین صدر اسلام، و تجاوز نکردن از آن در فهم معانى آیات، باعث مىشود که علم در سیر خود متوقف شود، و آزادى در تفکر از مسلمین سلب گردد، هم چنان که دیدیم ( در اثر سانسور شدن بحث از ناحیه بعضى خلفا ) مسلمانان صدر اول، نظریه قابل توجهى در این باب از خود بروز ندادند، و به جز کلماتى ساده و خالى از دقت و تعمق از ایشان به یادگار نمانده، در حالى که قرآن به حکم آیه: « وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » مشتمل بر دقائقى از معارف است.
علاوه بر اینکه اکتفاء کردن به اقوال مفسرین صدر اسلام، و تجاوز نکردن از آن در فهم معانى آیات، باعث مىشود که علم در سیر خود متوقف شود، و آزادى در تفکر از مسلمین سلب گردد، هم چنان که دیدیم ( در اثر سانسور شدن بحث از ناحیه بعضى خلفا ) مسلمانان صدر اول، نظریه قابل توجهى در این باب از خود بروز ندادند، و به جز کلماتى ساده و خالى از دقت و تعمق از ایشان به یادگار نمانده، در حالى که قرآن به حکم آیه: « وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » مشتمل بر دقائقى از معارف است.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:


===6- فهم قرآن بر متدبرین در ایات پوشیده نیست:===
===6- فهم قرآن بر متدبرین در ایات پوشیده نیست:===
ایشان در این زمینه – امکان فهم قرآن بوسیله تدبر در ایات قرآن - می فرماید :  
ایشان در این زمینه – امکان فهم قرآن بوسیله تدبر در ایات قرآن - می‌فرماید :  


حق مطلب این است که: راه به سوى فهم قرآن به روى کسى بسته نیست، و خود بیان الهى و ذکر حکیم بهترین راه براى فهم خودش مىباشد، به این معنا که قرآن کریم در بیانگرى مقاصدش احتیاج به هیچ راهى دیگر ندارد، پس چگونه تصور مىشود کتابى که خداى تعالى آن را هدایت و نور معرفى کرده و « تبیان کل شىء » خوانده، محتاج به هادى و رهنمایى دیگر باشد، و با نور غیر خودش روشن، و با غیر خودش مبین گردد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn22|[22]]]
حق مطلب این است که: راه به سوى فهم قرآن به روى کسى بسته نیست، و خود بیان الهى و ذکر حکیم بهترین راه براى فهم خودش مىباشد، به این معنا که قرآن کریم در بیانگرى مقاصدش احتیاج به هیچ راهى دیگر ندارد، پس چگونه تصور مىشود کتابى که خداى تعالى آن را هدایت و نور معرفى کرده و « تبیان کل شىء » خوانده، محتاج به هادى و رهنمایى دیگر باشد، و با نور غیر خودش روشن، و با غیر خودش مبین گردد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn22|[22]]]


===7-عدم تنافی قول به استغنای قرآن در تفسیر به غیر قرآن  با حدیث ثقلین===
===7-عدم تنافی قول به استغنای قرآن در تفسیر به غیر قرآن  با حدیث ثقلین===
علامه در این زمینه نخست به ذکرگفتار اخباریین در تمسک به حدیث ثقلین در اثبات مدعای خود پرداخته و می فرماید:  
علامه در این زمینه نخست به ذکرگفتار اخباریین در تمسک به حدیث ثقلین در اثبات مدعای خود پرداخته و می‌فرماید:  


  باز ممکن است اخباریین و قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر بگویند: از رسول خدا ( ص ) به نقل صحیح رسیده است که در آخرین خطبه اى که ایراد کرد فرمود: « انى تارک فیکم الثقلین، الثقل الاکبر و الثقل الاصغر، فاما الاکبر فکتاب ربى، و اما الاصغر فعترتى اهل بیتى، فاحفظونى فیهما، فلن تضلوا ما تمسکتم بهما ».
  باز ممکن است اخباریین و قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر بگویند: از رسول خدا ( ص ) به نقل صحیح رسیده است که در آخرین خطبه اى که ایراد کرد فرمود: « انى تارک فیکم الثقلین، الثقل الاکبر و الثقل الاصغر، فاما الاکبر فکتاب ربى، و اما الاصغر فعترتى اهل بیتى، فاحفظونى فیهما، فلن تضلوا ما تمسکتم بهما ».
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
و این سخن را شیعه و سنى به طرق متواتره از جمعیتى بسیار از صحابه رسول خدا ( ص ) از آن جناب نقل کرده‌اند، که علماى حدیث عده آن صحابه را تا سى و پنج نفر شمرده‌اند، و در بعضى از این طرق عبارت « لن یفترقا حتى یردا على الحوض » نیز آمده، و این حدیث دلالت دارد بر اینکه قول اهل بیت ( ع ) حجت است.پس هر چه در باره قرآن گفته باشند حجت و واجب الاتباع است، و باید در معناى قرآن تنها به گفته آنان اکتفاء کرد، و گرنه لازم مىآید که اهل بیت با قرآن نباشند، و از آن جدا محسوب شوند.
و این سخن را شیعه و سنى به طرق متواتره از جمعیتى بسیار از صحابه رسول خدا ( ص ) از آن جناب نقل کرده‌اند، که علماى حدیث عده آن صحابه را تا سى و پنج نفر شمرده‌اند، و در بعضى از این طرق عبارت « لن یفترقا حتى یردا على الحوض » نیز آمده، و این حدیث دلالت دارد بر اینکه قول اهل بیت ( ع ) حجت است.پس هر چه در باره قرآن گفته باشند حجت و واجب الاتباع است، و باید در معناى قرآن تنها به گفته آنان اکتفاء کرد، و گرنه لازم مىآید که اهل بیت با قرآن نباشند، و از آن جدا محسوب شوند.


ایشان در پاسخ گفتار فوق می فرماید:  
ایشان در پاسخ گفتار فوق می‌فرماید:  


... این حدیث نمىخواهد حجیت ظاهر قرآن را باطل نموده و آن را منحصر در ظاهر بیان اهل بیت ( ع ) کند، چگونه ممکن است چنین چیزى منظور باشد، با اینکه در متن همین حدیث فرموده: « قرآن و عترت هرگز از هم جدا نمىشوند ». و با این بیان مىخواهد قرآن و عترت را با هم حجت کند.
... این حدیث نمىخواهد حجیت ظاهر قرآن را باطل نموده و آن را منحصر در ظاهر بیان اهل بیت ( ع ) کند، چگونه ممکن است چنین چیزى منظور باشد، با اینکه در متن همین حدیث فرموده: « قرآن و عترت هرگز از هم جدا نمىشوند ». و با این بیان مىخواهد قرآن و عترت را با هم حجت کند.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:


===8-سیره اهل بیت در اثبات روش تدبر در قرآن و تعلیم روش استغنای قرآن در تفسیر قرآن به غیر خود===
===8-سیره اهل بیت در اثبات روش تدبر در قرآن و تعلیم روش استغنای قرآن در تفسیر قرآن به غیر خود===
ایشان در این زمینه می فرماید:  
ایشان در این زمینه می‌فرماید:  


در گروه بسیارى از روایات تفسیرى که از این خاندان رسیده طریقه استدلال به آیه اى براى آیه دیگر، و استشهاد به یک معنا بر معناى دیگر به کار رفته، و این درست نیست مگر وقتى که معنا معنایى باشد که در افق فهم شنونده باشد، و ذهن شنونده بتواند مستقلا آن را درک کند، چیزى که هست به او سفارش کنند از فلان طریق معین در این کلام تدبر کن..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn24|[24]]]
در گروه بسیارى از روایات تفسیرى که از این خاندان رسیده طریقه استدلال به آیه اى براى آیه دیگر، و استشهاد به یک معنا بر معناى دیگر به کار رفته، و این درست نیست مگر وقتى که معنا معنایى باشد که در افق فهم شنونده باشد، و ذهن شنونده بتواند مستقلا آن را درک کند، چیزى که هست به او سفارش کنند از فلان طریق معین در این کلام تدبر کن..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn24|[24]]]


===9-تمسک به روایات در اثبات  استغناء فهم و تفسیر قرآن  از غیر خود -حتی روایات- :===
===9-تمسک به روایات در اثبات  استغناء فهم و تفسیر قرآن  از غیر خود -حتی روایات- :===
در این زمینه علامه می فرماید:  
در این زمینه علامه می‌فرماید:  


.... روایاتى از اهل بیت ( ع ) رسیده که بطور صریح دلالت بر همین معنا – عدم لزوم رجوع به حدیث در فهم قرآن- دارد، نظیر روایتى که صاحب محاسن آن را بسند خود از ابى لبید بحرانى از ابى جعفر ( ع ) نقل کرده که در ضمن حدیثى فرمود: « هر کس خیال کند که کتاب خدا مبهم است هم خودش هلاک شده و هم دیگران را هلاک کرده »، و قریب به این مضمون باز در محاسن و احتجاج از همان جناب آمده و آن این است که فرمود: « وقتى از چیزى برایتان سخن می‌گویند و خلاصه وقتى حدیثى و یا سخنى از من می‌شنوید همان مطلب را از کتاب خدا بپرسید،... »[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn25|[25]]]<nowiki/>الحدیث
.... روایاتى از اهل بیت ( ع ) رسیده که بطور صریح دلالت بر همین معنا – عدم لزوم رجوع به حدیث در فهم قرآن- دارد، نظیر روایتى که صاحب محاسن آن را بسند خود از ابى لبید بحرانى از ابى جعفر ( ع ) نقل کرده که در ضمن حدیثى فرمود: « هر کس خیال کند که کتاب خدا مبهم است هم خودش هلاک شده و هم دیگران را هلاک کرده »، و قریب به این مضمون باز در محاسن و احتجاج از همان جناب آمده و آن این است که فرمود: « وقتى از چیزى برایتان سخن می‌گویند و خلاصه وقتى حدیثى و یا سخنى از من می‌شنوید همان مطلب را از کتاب خدا بپرسید،... »[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn25|[25]]]<nowiki/>الحدیث