سید احمد خوانساری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - ' العظمی' به '‌العظمی')
جز (جایگزینی متن - '[[امام کاظم' به '[[موسی بن جعفر (کاظم)')
خط ۴۵: خط ۴۵:
=نسب و ولادت=
=نسب و ولادت=


نسب خوانساری با سی واسطه به [[امام کاظم]](ع) می‌رسد<ref>حسینی یزدی، دانشمندان خوانسار، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷</ref>.پدرش میرزایوسف و جدش میرزابابا، عالم [[دین]] بودند<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۰۹؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۵</ref>.سید احمد در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد<ref>آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، قسم۱، ص۴۶۲؛ امینی، معجم رجال الفکر... ، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۴۵</ref>. در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمدحسن -که وی نیز عالم دین بود- سرپرستی او را بر عهده گرفت.
نسب خوانساری با سی واسطه به [[موسی بن جعفر (کاظم)]](ع) می‌رسد<ref>حسینی یزدی، دانشمندان خوانسار، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷</ref>.پدرش میرزایوسف و جدش میرزابابا، عالم [[دین]] بودند<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۰۹؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۵</ref>.سید احمد در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد<ref>آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، قسم۱، ص۴۶۲؛ امینی، معجم رجال الفکر... ، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۴۵</ref>. در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمدحسن -که وی نیز عالم دین بود- سرپرستی او را بر عهده گرفت.


=تحصیلات=
=تحصیلات=

نسخهٔ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۴

آیت‌الله‌العظمی سید احمد خوانساری
نام سید احمد خوانساری
لقب آیت‌الله خوانساری
زادروز ۲ شهریور ۱۲۷۰شمسی
زادگاه خوانسار-اصفهان
تاریخ وفات: ۳۰ دی ۱۳۶۳شمسی
محل‌وفات/ مدفن: ایران، تهران / قم، حرم مطهر حضرت معصومه(س)
محل‌تحصیل خوانسار -نجف-قم
برخی از استادان حضرات آیات‌ عظام‌:
سید محمد کاظم طباطبائی یزدی؛ شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ شیخ الشریعه اصفهانی؛ محمد حسین نائینی؛ و آقا ضیاء عراقی.
برخی آثار العقائد الحقة، حاشیه بر العروة الوثقی،

مناسک حج، احکام عبادات، کتاب الطهارة، کتاب الصلاة، جامع المدارک فی شرح مختصر الناف و ... ؛

مذهب شیعه

سید احمد خوانساری (۱۳۰۹-۱۴۰۵ق) از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم قمری. وی از شاگردان آخوند خراسانی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی، و از معدود مراجعی بود که در دوران مرجعیت خود در حوزه‌های علمیه معروف نبود و قبل از مرجعیت ساکن تهران شده بود. مرجعیت او بعد از درگذشت آیت‌الله بروجردی آغاز شد.

خوانساری به پارسایی و ساده‌زیستی معروف بود. سیره سیاسی وی، دارای فراز و نشیبی بود که به تدریج از مخالفت آشکار با سیاست‌های رژیم شاه و اعلام صریح مواضع خود، به نوعی احتیاط و میانه‌روی سوق یافت.

نسب و ولادت

نسب خوانساری با سی واسطه به موسی بن جعفر (کاظم)(ع) می‌رسد[۱].پدرش میرزایوسف و جدش میرزابابا، عالم دین بودند[۲].سید احمد در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد[۳]. در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمدحسن -که وی نیز عالم دین بود- سرپرستی او را بر عهده گرفت.

تحصیلات

خوانساری مقدمات علوم دین و دروس میانی را در خوانسار، نزد برادرش و سید علی اکبر بیدهندی (همسر خواهرش) فراگرفت. در ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به اصفهان[۴] و سپس به نجف[۵].دزفول[۶] سلطان آباد (اراک)[۷]وقم[۸]. رفت و در دروس خارج فقه و اصول و همچنین علم رجال، حکمت و دیگر دروس حوزوی بزرگان آن عصر، شرکت کرد؛ از جمله:

محمد صادق مدرس اصفهانی عبدالکریم گزی محمدعلی تویسرکانی آخوند خراسانی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی ملأ فتح الله شریعت اصفهانی میرزا محمد حسین نائینی آقا ضیاء عراقی ابوتراب خوانساری محمدرضا مسجد شاهی محمدرضا معزی دزفولی شیخ عبدالکریم حائری یزدی میرزا علی اکبر حکمی میرزا محمدحسن ریاضی خوانساری در دوره مرجعیت آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردی از معتمدان او و نیز از مدرسان طراز اول حوزه علمیه قم شمرده می‌شد[۹].وی تا ۱۳۷۰ق در قم به تدریس کلام، فلسفه، فقه و اصول پرداخت.

حضور در تهران

در ۱۳۶۹ که سید یحیی سجادی امام جماعت مسجد سیدعزیزالله واقع در بازار تهران در گذشت،[۱۰]تاجران و بازاریان از آیت‌الله بروجردی خواستند که شخص باکفایتی را به عنوان امام جماعت مسجد معرفی کند. بدین ترتیب در ۱۳۷۰ق خوانساری به توصیه بروجردی و به اصرار فراوان مردم به تهران رفت[۱۱]. او از همین سال تا پایان عمر در این مسجد به اقامه نماز، تدریس فقه و اداره امور دینی پرداخت[۱۲].

او در مدت اقامت در تهران، این مسجد را به محلی برای اقدامات سیاسی و اجتماعی تبدیل نمود. اولین اقدام مهم سیاسی ایشان، صدور اعلامیه مشترکی همراه با سید محمد بهبهانی بر علیه لایحه انجمن‌های ایالتی-ولایتی بود. پس از آن، به دنبال عدم توجه حکومت پهلوی به اعتراض علما نسبت به این لایحه، چند نفر از علمای تهران، تصمیم گرفتند در این مسجد تحصن کنند و مردم را نیز به این تحصن و تجمع اعتراضی دعوت کردند[۱۳].

شاگردان

افراد بسیاری در درس مرحوم خوانساری شرکت کردنداز جمله:[۱۴] سید رضا صدر محمد تقی ستوده محمدباقر موحد ابطحی محمدعلی موحد ابطحی احمد روضاتی جلال طاهر شمس سید عزالدین زنجانی محمدباقر سلطانی سید موسی صدر علی اکبر فیروزکوهی مرتضی حائری یزدی مهدی حائری یزدی حسینعلی منتظری مرتضی مطهری علی پناه اشتهاردی ... از دانش آموختگان درس او در تهران می‌توان به این افراد اشاره کرد: فرزندش سید جعفر خوانساری، احمد مجتهد تهرانی، محمدتقی شریعتمداری، محمود انصاری، و علی غفاری خوانساری[۱۵].

از مراجع تقلید

خوانساری تا زمان درگذشت بروجردی در ۱۳۴۰ش/۱۳۸۰ق به تدریس و اداره امور دینی مردم تهران می‌پرداخت و پس از درگذشت ایشان، هر چند برخی از علمای طراز اول از وی خواستند به نجف یا قم برود و مرجعیت عامه شیعیان را بپذیرد، وی تهران را ترک نکرد[۱۶].اما مرجعیت را پذیرفت و برخی از شیعیان پاکستان، عراق و ایران وی را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیدند[۱۷].

نظریات خاص

آیت‌الله خوانساری معتقد است که اثبات حرمت بازی با آلات قمار بدون برد و باخت مشکل است. از گفته‌های ایشان در کتاب جامع المدارک می‌توان برداشت کرد که طبق نظر ایشان، بازی با آلات قمار حتی اگر عنوان قمار بودن هم بر آن صدق کند بدون برد و باخت جایز است[۱۸].

آیت‌الله خوانساری از معدود علمایی است که در شطرنج نظری متفاوت دارد، وی در کتاب جامع المدارک گفته است: هرگاه شطرنج به عنوان یکی از آلات قمار شناخته نشود، بازی با آن حلال است. امام خمینی نیز حکم به حلیت شطرنج با این شرط دادو در مقابل اعتراض یکی از شاگردان خود، به سابقه این حکم توسط مرحوم خوانساری اشاره کرد. وی در باب ولایت فقیه نیز قائل است که هیچ مرحله از ولایت برای فقیه نمی‌باشد و حتی حق تصرف در خمس را ندارد تا چه رسد به اجرای حدود و قصاص و قضاوت و دیگر امور اجتماعی[۱۹].

سیره سیاسی

خوانساری از ابتدا در شمار مخالفان تند و صریح حکومت و به ویژه شخص محمدرضا شاه نبود[۲۰]. او که از ناکامی علمای نجف در جریان مشروطه خاطرات ناخوشایندی داشت منش مداراگرایانه حائری یزدی و بروجردی با حکومت را باور داشت، هرچند به نزدیکی با حکومت روی خوش نشان نمی‌داد[۲۱].

مناسبات خوانساری با حکومت پهلوی با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بود و گاه این مناسبات به تیرگی می‌گرایید. چنان که در قضایایی مانند قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و جشن‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ۱۳۵۰ش، موضع وی با صدور اعلامیه و اظهار مخالفت صریح به جبهه مخالفان جدی رژیم نزدیک شد[۲۲]. او همچنین در مقاطع مختلف تذکراتی به حکومت وقت می‌داد و خواست‌هایی را مطرح می‌کرد مانند برحذر داشتن رژیم از بی‌حرمتی به عالمان دینی در رادیو، جلوگیری از پخش بعضی برنامه‌های نامناسب از تلویزیون، ساماندهی معافیت طلاب علوم دینی از خدمت سربازی، پیگیری برای آزادی علما و زندانیان دیگر و رفع ممنوعیت از سخنرانی وعاظ ممنوع المنبر[۲۳].

برخی گفته‌اند که علت اینکه آیت‌الله خوانساری در مباحث سیاسی ورود نیافت، ماجرای اهانت وی در بازار تهران در مسئله اصلاحات ارضی بود[۲۴]

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی

خوانساری علاوه بر رسیدگی به حوزه‌های علمیه قم، تهران، نجف و دیگر شهرها به احداث و تعمیر بسیاری از مساجد و بناهای عمومی کمک می‌کرد. هنگام وقوع زلزله خراسان در ۱۳۴۷ش کمک‌هایی به زلزله‌زدگان اختصاص داد و در ماجرای اخراج ایرانیان از عراق در ۱۳۴۸ش، به همت او مجلسی بزرگ در اعتراض به این رفتار حاکمان عراق تشکیل گردید[۲۵].

وفات

خوانساری در ۱۳۶۳ش (۱۴۰۵) در تهران درگذشت به مناسبت وفات او امام خمینی پیام تسلیتی صادر کرد[۲۶] و بازار تهران و حوزه‌های علمیه تعطیل و از سوی دولت یک هفته عزای عمومی اعلام شد. پیکر وی را پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه به خاک سپردند[۲۷]

فرزندان

خوانساری دارای چهار فرزند ذکور به نام‌های جعفر، مهدی، علی و فضل الله بود که دو نفر اخیر در زمان حیات او از دنیا رفتند[۲۸].

خصوصیات

بسیاری از عالمان معاصر احتیاط بسیار و ورع خوانساری را ستوده و وی را در تهذیب نفس و فضائل اخلاقی چون ادب، تواضع و ساده‌زیستی دارای مرتبه‌ای بلند دانسته‌اند[۲۹] جایگاه علمی رفیع او نیز برای همگان مشهود بود چنان که بسیاری از بزرگان حوزه قم، نجف و کربلا پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی وی را اعلم و دارای دقت نظر در مسائل فقهی می‌دانستند[۳۰]. ویژگی مهم فقه خوانساری استقلال در رأی است که در بسیاری موارد به مخالفت او با دیدگاه مشهور انجامیده است[۳۱]. درباره یکی از کرامات آیت‌الله سیداحمد خوانساری نقل شده است: وی بیماری زخم معده داشت که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی وی سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بود و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود، پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، وی اجازه بی‌هوش کردن را به پزشک نداد -چون به نظر ایشان در وضعیت بی‌هوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال می‌شد- از این رو به پزشکان معالج گفت: هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید، من توجه‌ام به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمی‌آید -وی آن چنان به قرآن توجه پیدا می‌کرد که احساس درد نمی‌کردند- همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید![۳۲].

آثار

«جامع المدارک فی شرح مختصر النافع»: مهم‌ترین اثر فقهی خوانساری، اثری جامع در فقه استدلالی و شرحی بر المختصر النافع محقق حلی است. این کتاب بیانگر احاطه علمی خوانساری بر فقه و مبانی آن است. تألیف جامع‌المدارک بیش از سی سال طول کشیده و مبحث قصاص آن در ۱۴۰۱ پایان یافته است. کتاب العتق (احکام آزادسازی بردگان) در این کتاب مطرح نشده است. او در این کتاب در بسیاری از مسائل به نقد نظر مشهور پرداخته و در ادله آن مناقشه کرده است. از ویژگی‌های دیگر این اثر استحکام در تعابیر، نوآوری در تقریر مطالب و اختصار مباحث است. دیدگاه‌ها غالباً بدون ذکر قائل آنها مطرح شده و مهم‌ترین ادله مورد استناد آیات و احادیث است. این کتاب در هفت مجلد با تعلیقه علی‌اکبر غفاری به چاپ رسیده است[۳۳].

دیگر آثار و تالیفات وی عبارتند از:

العقائد الحقة(یک دوره اصول عقاید استدلالی) حاشیه بر العروة الوثقی مناسک حج احکام عبادات کتاب الطهارة کتاب الصلاة جامع المدارک فی شرح المختصر النافع رساله علمیه فارسی و عربی[۳۴].

پانویس

  1. حسینی یزدی، دانشمندان خوانسار، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷
  2. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۰۹؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۵
  3. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، قسم۱، ص۴۶۲؛ امینی، معجم رجال الفکر... ، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۴۵
  4. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۰؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۷
  5. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۱-۱۰؛ «شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری»، ص۲۳۳-۲۳۴؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، مقدمه متولی، ص۱۵ ۱۶؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۷۳۷۵
  6. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۱؛ شیخ آقا بزرگ طهرانی، قسم۱، ص۴۶۲، ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۷، که به ترتیب سال بازگشت وی را ۱۳۳۵ و ۱۳۳۳دانسته‌اند
  7. حسینی یزدی و همکاران، ص۳۱۷؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان مقدمه، ص۱۶
  8. آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۱۷
  9. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۱؛ ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۷
  10. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۱؛ مهری، ص۱۲۵
  11. آقا بزرگ طهرانی، همانجا؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۷۸
  12. حسینی یزدی و همکاران، ص۳۱۹-۳۱۸
  13. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲-۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸-۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳-۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶-۱۰۷
  14. ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۰۳۸۳؛ شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۲۲۹ به نقل از محمد تقی ستوده
  15. عابدی میانجی، ص۴۵؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۳
  16. ابن‌الرضا، ضیاءالأبصار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۸۰
  17. شریف رازی، همانجا؛ آیت‌الله سید احمد خونساری، همان، مقدمه، ص۱۸
  18. جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، ج‌۳، ص: ۲۷
  19. سایت حوزه
  20. رجوع کنید به: آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۸۹، ۹۴
  21. برای نمونه:رجوع کنید به: آیت‌الله سید احمد خوانساری؛ ص۱۷۹، ۱۸۱ نیز رجوع کنید به: رجبی، ج۱، سند۵۵
  22. رجوع کنید به: دوانی، ج۴، ص۱۱۱-۱۱۰؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۲۰۱۲۱؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۳۰۳۱
  23. رجوع کنید به: اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۳۸۸، آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۱۳۸، ۱۸۰؛ مقدمه متولی، ص۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۹
  24. خاطرات آیت‌الله منتظری، ج۱، ص۲۰۷
  25. رجوع کنید به: فلسفی، ص۳۱۸۳۱۷؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۴۹۴۷؛ طاهری خرم آبادی، ج۱، ص۳۵۷
  26. صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۲۸
  27. امام خمینی، همانجا، آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۵۶، امینی، ج۲، ص۵۴۶؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۸
  28. امینی، ج۲، ص۵۴۶، ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۸
  29. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲ش، ج۲، ص۱۰، امام خمینی، ج۲۱، ص۱۵۱، شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۱، به نقل از محمد تقی ستوده، ص۲۳۳ به نقل از هادی معرفت
  30. رجوع کنید به: امام خمینی، ج۱۹، ص۱۲۸، ابن الرضا، ج۱، ص۳۷۸، شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۲، به نقل از حسین شمس، ص۲۳۳-۲۳۴، به نقل از هادی معرفت
  31. شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۴، ۲۳۷، به نقل از هادی معرفت
  32. هزار و یک حکایت اخلاقی، محمدحسین محمدی
  33. شخصیت آیت‌الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۲-۲۳۳ به نقل از حسین شمس، ص۲۳۴ به نقل از هادی معرفت؛ طباطبایی، ص۳۴۵-۳۴۹
  34. امینی، ج۲، ص۵۴۷؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۵۷، ابن الرضا، ص۳۸۳