فضل‌الله نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA5...» ایجاد کرد)
 
جز (Mahdipor صفحهٔ شیخ فضل الله نوری را به فضل‌الله نوری منتقل کرد)
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = شیخ فضل‌الله نوری
<br>
| تصویر = شیخ فضل الله نوری.jpg
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = فضل‌الله نوری
| نام‌های دیگر =
| سال تولد = ۱۲۵۹ ق
| تاریخ تولد =
| محل تولد = نور، مازندران
| سال درگذشت =
| تاریخ درگذشت = ۱۳۲۷ ق
| محل درگذشت = تهران، ایران
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | شیخ راضی آل خضر | میرزا حبیب‌الله رشتی | سید محمدحسن شیرازی}}
| شاگردان =
| دین = اسلام
| مذهب = شیعه
| آثار = {{فهرست جعبه افقی | تذکره الغافل | ارشاد الجاهل | صحیفه مهدویه}}
| فعالیت‌ها =
| وبگاه = 
}}
'''شیخ فضل‌الله نوری''' (۱۲۵۹-۱۳۲۷ ق)، [[فقیه]] و عالم مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان [[میرزای شیرازی]] بود. وی نقش مؤثری در پیروزی جنبش مشروطه در [[ایران]] داشت و معتقد بود که [[قانون اساسی]] و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
شیخ فضل‌الله نوری از علمای مبارز دوران [[مشروطه]] در مرداد 1288 به [[شهادت]] رسید. او که به دنبال مشروعه کردنِ مشروطه بود، از سوی مغرضان آماج توهین و [[تهمت]] قرار گرفت و او را به [[دروغ]] مخالف مشروطه خواندند. سرانجام نیز با همین اتهام، وی را به دار آویختند.
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>


<noinclude>
== زندگی‌نامه شیخ شهید ==
</div>
شیخ فضل‌الله کجوری مازندرانی مشهور به نوری در 1259 ق در «لاشک کجور» از توابع استان مازندران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعباس نوری از علمای [[دین]] و افراد مورد اعتماد مردم نور مازندران <ref> تهرانی، محمد محسن; الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15، ص 23</ref> و جدش میرزا تقی نوری، یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان خطه مازندران بوده است.


<div class="wikiInfo">[[پرونده:شیخ فضل الله نوری.jpg |جایگزین=شیخ فضل الله نوری|شیخ فضل الله نوری]]
شیخ در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات خود به [[نجف]] مهاجرت نمود تا از محضر عالمان بزرگی نظیر میرزای شیرازی، [[شیخ راضی آل خضر]] و [[میرزا حبیب الله رشتی]] <ref> از شاگردان شیخ مرتضی انصاری</ref> بهره ببرد. حضور در درس این اساتید بزرگ، باعث شد تا ضمن قرار گرفتن در زمره شاگردان خاص، به مرتبه بلند علمی و عالی فقاهت و [[اجتهاد]] نائل آید. <ref> تهرانی، ‌محمد محسن; میرزای شیرازی، ترجمه وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362، ‌ص 181</ref>
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!شیخ فضل الله نوری
|-
|نام کامل
|فضل‌الله نوری مازندرانی
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|•
|-
|
|
|-
|}
</div>


وجه مشخصه و ممیزه ایشان، رویارویی‌شان با جریان مشروطه است. شیخ پس از آنکه مطلوب روشنفکران را از «مشروطه» برخاسته از بینش و فکر غربی، که در تباین با مبانی سیاسی اسلامی است، یافت، به مخالفت با آن برخاست. همین امر سبب مخالفتهای فراوان با ایشان شد؛ که فرجام این مخالفت‌ها شیوع یک فضای روانی مسموم علیه ایشان و در نهایت به دار آویخته شدن ایشان در سن 70 سالگی شد.


== مقام علمی شیخ ==
مقام علمی شیخ فضل‌الله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر [[علوم اسلامی]] از دانش‌های دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: ((مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست و دشمن منکر نبود و لکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان [[فقه]] و [[اصول]] است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.)) <ref>مکتوبات، اعلامیه ها ، ... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضل الله نوری، محمد ترکمان، ج 2، ص 326</ref>


=پانویس=
[[ناظم الاسلام]] می‌نویسد: ((نگارنده روزی که مشار الیهه (شیخ فضل‌الله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی‌خورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.)) <ref>تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ص 256</ref>
{{پانویس|2}}


[[رده:]]
[[ادوارد براون]] محقق و تاریخ نویس نامدار می‌نویسد: ((شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و [[فقیه]] جامع و کامل... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر... و از لحاظ [[اجتهاد]] برتر از دیگران بود...)) <ref> انقلاب ایران، ادوارد براون، ترجمه احمد پژوه، ص 355</ref>مهدیقلی هدایت چنین گفته است: ((مقام علمی اش بالاتر از (دو سید) مسند نشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند.)) <ref>خاطرات و خطرات، مهدیقلی هدایت، ص 155</ref>
 
ابوالحسن علوی می‌گوید: ((شیخ فضل‌الله از شاگردهای نمره اول حاجی میرزا حسن شیرازی معروف بود. در پایتخت مرجع امورات شرعی بود.)) <ref> رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، ص 81 </ref>
 
فریدون آدمیت نوشته است: ((متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل‌الله نوری بود. از علمای طراز اول که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و [[بهبهانی]] شناخته اند.)) <ref>ایدئولوژی نهضت مشروطیت، فریدون آدمیت، ص 429</ref>
 
احمد کسروی می‌نویسد:
 
((حاجی شیخ فضل‌الله نوری... از مجتهدان بنام و با شکوه تهران شمرده می‌شد.)) <ref> تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ص 31</ref>
 
و بالاخره یپرم خان ارمنی - که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد - در یادداشت‌های خصوصی خود نوشته است:
 
((شیخ فضل‌الله نوری... روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، [[وحی]] منزل محسوب می‌شد.)) <ref>یپرم خان سردار، اسماعیل رائین، ص 252</ref>
 
== فعالیت‌های اجتماعی ==
فعالیت‌های شیخ فضل‌اللّه نوری علیه سلطه بیگانگان پس از ورود به [[ایران]] آغاز گردید و در [[نهضت تنباکو]] در سال 1309ق، شکل مخصوصی به خود گرفت. وی در این جنبش ضد انگلیسی فعالانه شرکت می‌کند و همراه [[میرزا حسن آشتیانی]] در محور این حرکت قرار می‌گیرد که در نهایت به پیروزی متدینین می‌انجامد.
 
از همین اوان بین او و سید عبدالله طباطبایی (متوفای 1328ق) که از مجتهدین طراز اوّل [[تهران]] بود، اختلاف نظر پیش می‌آید؛ زیرا او برخلاف فتوای میرزای شیرازی بزرگ، حکم به حلیت استعمال تنباکو داده و با این جمله که: «من فقیه هستم و میرزای شیرازی [[فقیه]] دیگر»، با فتوای میرزای شیرازی مخالفت می‌کند. از طرفی او نسبت به سیاست‌های [[انگلستان]] توجه لازم را نداشته است و حتی در جریان نهضت از مردم می‌خواهد که به سفارت انگلستان رفته و برای کمک گرفتن از انگلستان تحصن کنند.
 
شیخ پیوسته طرف‌دار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهی و قوانین قرآنی بود و با مشروطیتی که خواسته [[روشنفکران]] غربگرا و استعمار [[انگلیس]] بود، مخالفت می‌کرده است که نمونه آن سه ماه تحصن در حرم [[حضرت عبدالعظیم]] و مدرسه مروی و انتشار نشریه «دعوت اسلامی» می‌باشد.
 
[[احمد کسروی]] از دشمنان شیخ فضل‌اللّه نوری، در کتاب تاریخ مشروطه به نقل از شیخ فضل‌اللّه این طور آورده است:
 
بشنوید و حاضرین به غایبین برسانند که آن مجلسی را که من می‌خواهم مجلسی است که عموم [[مسلمانان]] می‌خواهند و مسلمانان مجلسی را که اساس آن اسلام باشد می‌خواهند؛ مجلسی که با [[قرآن کریم]] و شریعت محمدی مخالفتی نداشته باشد. <ref>به نقل از مستدرکات أعیان الشیعة ج4، ص144</ref>
 
== اتهامات ==
از نکات مهم زندگی شیخ، صبر او در برابر شایعات و اتهاماتی است که به او نسبت می‌دادند. استعمار و روشنفکران غرب‌زده پس از فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و تأثیر آن در جامعه به خطر نفوذ روحانیت در بین توده‌های مردم برای جلوگیری از دستیابی آنان به منافع نامشروعشان پی برده بودند و بنابراین سعی در شکستن این پناهگاه توده‌های مردم [[مسلمان]] داشتند.
 
درباره شیخ فضل‌اللّه در سطح وسیعی شایعات مسمومی را پخش کردند؛ به‌طوری‌که حتی [[آخوند خراسانی]] و ملا عبداللّه مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی از [[مراجع]] [[نجف]] که انقلاب مشروطه را مورد تأیید قرار داده بودند، تحت تأثیر قرار گرفتند. [[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی(ره)]] در‌این‌باره می‌فرماید: «حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل‌اللّه را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند که آنجا هم صدایی از آن در نیامد. این جوری که ساختند در ایران و در سایر جاها». <ref>به نقل از کتاب نامداران راحل ص 152</ref>
 
== گفتار بزرگان ==
'''امام خمینی(قدس‌سره):'''
 
مرحوم شیخ فضل‌الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی‌ها که یک همچو قدرتی را در [[روحانیت]] می‌دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌اللّه مجاهد و [[مجتهد]] دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی‌نما او را محاکمه کرد. <ref> نامداران راحل، ص151</ref>
 
'''أعیان الشیعة:'''
 
من کبار العلماء الإیرانیین، بل أجمع الناس، حتی خصومه، علی أنّه کان أعلم و أتقی علماء زمانه فی إیران. <ref>مستدرکات أعیان الشیعة، ج4، ص138</ref>
 
'''ریحانة الأدب:'''
 
از اکابر علمای مجتهدین و اجلای فقها و [[محدثین]] [[امامیه]] اوائل قرن چهاردهم هجرت می‌باشد. تمامی اوقات او در ترویج احکام دینیه تدریسا و تألیفا مصروف و مصدر خدمات دینیه بسیار بود. <ref>ریحانة الأدب، ج5-6، ص262-363</ref>
 
'''[[علامه امینی]] مؤلف شهدای راه فضیلت:'''
 
شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان [[مسلمین]] و پرچم‌داران دانش و دین و بزرگ‌تر‌ین عالم [[تهران]] بود؛ فضل و ادب از گفتار و بیانش می‌ریخت. <ref>شهدای راه فضیلت</ref>
 
'''[[جلال آل احمد]] در کتاب غرب‌زدگی:'''
 
من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای [[غرب‌زدگی]]، پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. <ref>غرب‌زدگی، ص78</ref>
 
'''معارف الرجال:'''
 
کان علما من أعلام الإسلام حاملا رایة الحق و الإیمان و أعظم قائد دینی جاهد الملحدین و الفسقة و ردعهم عن غیهم، و کان(ره)أدیبا شاعرا یروی له شعر عربی و فارسی. <ref> معارف الرجال، ص158، ج2</ref>
 
== پس‌ از شهادت‌ شیخ‌ نوری ==
قرائن‌ و شواهد بسیار، حاکی است‌ که‌ آخوند پس‌‌از قتل‌ شیخ، به‌ ماهیت‌ ضد‌ اسلام‌ جناحِ‌ تندرو پیبرده‌ و از طُرُق‌ گوناگون‌ به‌ ریشه‌ کن‌ کردن‌ آنان‌ کوشید، که‌ از جمله‌ آنها حکم‌ به‌ انحراف‌ مسلک‌ تقی زاده‌ و یاران‌ وی از اسلام، و لزوم‌ عزل‌ و اخراج‌ او از مجلس‌ شورا بود. نهایتاً‌ هم‌ تصمیم‌ گرفت‌ که‌ برای اصلاح‌ امر مشروطه، به‌ ایران‌ بیاید که‌ او را [[شهید]] ساختند. در این‌ زمینه، نخست‌ به‌ گزارش‌ معتبر تاریخی زیر توجه‌ کنید:
 
آقای محمد واعظ‌ زاده‌ خراسانی، فرزند شیخ‌ مهدی واعظ‌ خراسانی‌اند که‌ در عصر خود خطیب‌ بزرگ‌ [[مشهد]] بوده‌ است. [[واعظ‌ زاده‌]] به‌ نقل‌ از پدر، ماجرای جالبی را از مبارزه‌ آخوند (پس‌ از قتل‌ شیخ) با جناح‌ تندرو مشروطه‌ نقل‌ می‌کند که‌ شنیدنی است. وی به نقل از‌ پدر خویش‌ (شیخ‌ مهدی واعظ) مینویسد:
 
بسیاری از علمای طرفدار مشروطه‌ وقتی نیرنگ‌ها را فهمیدند، با مشروطه‌ مخالفت‌ کردند و از طرفداری‌های خود پشیمان‌ شدند. پس‌ از استقرار مشروطیت‌ و تشکیل‌ مجلس، نامه‌ای سر‌ی از طرف‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی، حامیِ‌ مهمٍّ‌ مشروطیت، به‌ مشهد رسید....
 
آخوند در آن‌ نامه‌ نوشته‌ بودند: هدف‌ ما از مشروطیت، برقراری عدالت‌ و ترویج‌ اسلام‌ بود، نه‌ اینکه‌ مالیات‌های سنگینی برای مردم‌ وضع‌ کنند و... بنابراین‌ بر هر مسلمانی [[واجب‌]] است‌ که‌ با مشروطیت‌ مبارزه‌ کند.» <ref> مجله‌ حوزه، ش‌ 41، آذر و دی 1369، صص‌ 28-27 (ایام: تفصیل ماجرا در ص 5 همین شماره آمده است)</ref>
 
از مرحوم‌ آخوند و مازندرانی، در فاصله‌ شهادت‌ شیخ‌ و مرگ‌ مشکوک‌ و زود هنگام‌ آخوند، اعلامیه‌ها و بیانیه‌های بسیاری در توضیح‌ ماهیت‌ اسلامیِ‌ مشروطه‌ مورد نظر آنان، و انتقاد شدید از عملکرد مشروطه‌ خواهان‌ غربزده‌ و [[سکولار]] صادر شد که‌ ذکر و توضیح‌ همه‌ آنها، کتابی قطور می‌طلبد.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:شخصیت‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۲

شیخ فضل‌الله نوری
شیخ فضل الله نوری.jpg
نام کاملفضل‌الله نوری
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۲۵۹ ق، ۱۲۲۱ ش‌، ۱۸۴۳ م
محل تولدنور، مازندران
روز درگذشت۱۳۲۷ ق
محل درگذشتتهران، ایران
دیناسلام، شیعه
استادان
  • شیخ راضی آل خضر
  • میرزا حبیب‌الله رشتی
  • سید محمدحسن شیرازی
آثار
  • تذکره الغافل
  • ارشاد الجاهل
  • صحیفه مهدویه

شیخ فضل‌الله نوری (۱۲۵۹-۱۳۲۷ ق)، فقیه و عالم مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی بود. وی نقش مؤثری در پیروزی جنبش مشروطه در ایران داشت و معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد.

شیخ فضل‌الله نوری از علمای مبارز دوران مشروطه در مرداد 1288 به شهادت رسید. او که به دنبال مشروعه کردنِ مشروطه بود، از سوی مغرضان آماج توهین و تهمت قرار گرفت و او را به دروغ مخالف مشروطه خواندند. سرانجام نیز با همین اتهام، وی را به دار آویختند.

زندگی‌نامه شیخ شهید

شیخ فضل‌الله کجوری مازندرانی مشهور به نوری در 1259 ق در «لاشک کجور» از توابع استان مازندران به دنیا آمد. پدر ایشان ملاعباس نوری از علمای دین و افراد مورد اعتماد مردم نور مازندران [۱] و جدش میرزا تقی نوری، یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان خطه مازندران بوده است.

شیخ در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات خود به نجف مهاجرت نمود تا از محضر عالمان بزرگی نظیر میرزای شیرازی، شیخ راضی آل خضر و میرزا حبیب الله رشتی [۲] بهره ببرد. حضور در درس این اساتید بزرگ، باعث شد تا ضمن قرار گرفتن در زمره شاگردان خاص، به مرتبه بلند علمی و عالی فقاهت و اجتهاد نائل آید. [۳]

وجه مشخصه و ممیزه ایشان، رویارویی‌شان با جریان مشروطه است. شیخ پس از آنکه مطلوب روشنفکران را از «مشروطه» برخاسته از بینش و فکر غربی، که در تباین با مبانی سیاسی اسلامی است، یافت، به مخالفت با آن برخاست. همین امر سبب مخالفتهای فراوان با ایشان شد؛ که فرجام این مخالفت‌ها شیوع یک فضای روانی مسموم علیه ایشان و در نهایت به دار آویخته شدن ایشان در سن 70 سالگی شد.

مقام علمی شیخ

مقام علمی شیخ فضل‌الله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر علوم اسلامی از دانش‌های دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: ((مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست و دشمن منکر نبود و لکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.)) [۴]

ناظم الاسلام می‌نویسد: ((نگارنده روزی که مشار الیهه (شیخ فضل‌الله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمی‌خورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.)) [۵]

ادوارد براون محقق و تاریخ نویس نامدار می‌نویسد: ((شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و فقیه جامع و کامل... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر... و از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود...)) [۶]مهدیقلی هدایت چنین گفته است: ((مقام علمی اش بالاتر از (دو سید) مسند نشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند.)) [۷]

ابوالحسن علوی می‌گوید: ((شیخ فضل‌الله از شاگردهای نمره اول حاجی میرزا حسن شیرازی معروف بود. در پایتخت مرجع امورات شرعی بود.)) [۸]

فریدون آدمیت نوشته است: ((متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل‌الله نوری بود. از علمای طراز اول که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناخته اند.)) [۹]

احمد کسروی می‌نویسد:

((حاجی شیخ فضل‌الله نوری... از مجتهدان بنام و با شکوه تهران شمرده می‌شد.)) [۱۰]

و بالاخره یپرم خان ارمنی - که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد - در یادداشت‌های خصوصی خود نوشته است:

((شیخ فضل‌الله نوری... روحانی عالیقدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی منزل محسوب می‌شد.)) [۱۱]

فعالیت‌های اجتماعی

فعالیت‌های شیخ فضل‌اللّه نوری علیه سلطه بیگانگان پس از ورود به ایران آغاز گردید و در نهضت تنباکو در سال 1309ق، شکل مخصوصی به خود گرفت. وی در این جنبش ضد انگلیسی فعالانه شرکت می‌کند و همراه میرزا حسن آشتیانی در محور این حرکت قرار می‌گیرد که در نهایت به پیروزی متدینین می‌انجامد.

از همین اوان بین او و سید عبدالله طباطبایی (متوفای 1328ق) که از مجتهدین طراز اوّل تهران بود، اختلاف نظر پیش می‌آید؛ زیرا او برخلاف فتوای میرزای شیرازی بزرگ، حکم به حلیت استعمال تنباکو داده و با این جمله که: «من فقیه هستم و میرزای شیرازی فقیه دیگر»، با فتوای میرزای شیرازی مخالفت می‌کند. از طرفی او نسبت به سیاست‌های انگلستان توجه لازم را نداشته است و حتی در جریان نهضت از مردم می‌خواهد که به سفارت انگلستان رفته و برای کمک گرفتن از انگلستان تحصن کنند.

شیخ پیوسته طرف‌دار مشروطه مشروعه و حکومت بر اساس آیات الهی و قوانین قرآنی بود و با مشروطیتی که خواسته روشنفکران غربگرا و استعمار انگلیس بود، مخالفت می‌کرده است که نمونه آن سه ماه تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و مدرسه مروی و انتشار نشریه «دعوت اسلامی» می‌باشد.

احمد کسروی از دشمنان شیخ فضل‌اللّه نوری، در کتاب تاریخ مشروطه به نقل از شیخ فضل‌اللّه این طور آورده است:

بشنوید و حاضرین به غایبین برسانند که آن مجلسی را که من می‌خواهم مجلسی است که عموم مسلمانان می‌خواهند و مسلمانان مجلسی را که اساس آن اسلام باشد می‌خواهند؛ مجلسی که با قرآن کریم و شریعت محمدی مخالفتی نداشته باشد. [۱۲]

اتهامات

از نکات مهم زندگی شیخ، صبر او در برابر شایعات و اتهاماتی است که به او نسبت می‌دادند. استعمار و روشنفکران غرب‌زده پس از فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و تأثیر آن در جامعه به خطر نفوذ روحانیت در بین توده‌های مردم برای جلوگیری از دستیابی آنان به منافع نامشروعشان پی برده بودند و بنابراین سعی در شکستن این پناهگاه توده‌های مردم مسلمان داشتند.

درباره شیخ فضل‌اللّه در سطح وسیعی شایعات مسمومی را پخش کردند؛ به‌طوری‌که حتی آخوند خراسانی و ملا عبداللّه مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی از مراجع نجف که انقلاب مشروطه را مورد تأیید قرار داده بودند، تحت تأثیر قرار گرفتند. امام خمینی(ره) در‌این‌باره می‌فرماید: «حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل‌اللّه را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند که آنجا هم صدایی از آن در نیامد. این جوری که ساختند در ایران و در سایر جاها». [۱۳]

گفتار بزرگان

امام خمینی(قدس‌سره):

مرحوم شیخ فضل‌الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی‌ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می‌دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌اللّه مجاهد و مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی‌نما او را محاکمه کرد. [۱۴]

أعیان الشیعة:

من کبار العلماء الإیرانیین، بل أجمع الناس، حتی خصومه، علی أنّه کان أعلم و أتقی علماء زمانه فی إیران. [۱۵]

ریحانة الأدب:

از اکابر علمای مجتهدین و اجلای فقها و محدثین امامیه اوائل قرن چهاردهم هجرت می‌باشد. تمامی اوقات او در ترویج احکام دینیه تدریسا و تألیفا مصروف و مصدر خدمات دینیه بسیار بود. [۱۶]

علامه امینی مؤلف شهدای راه فضیلت:

شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچم‌داران دانش و دین و بزرگ‌تر‌ین عالم تهران بود؛ فضل و ادب از گفتار و بیانش می‌ریخت. [۱۷]

جلال آل احمد در کتاب غرب‌زدگی:

من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی، پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. [۱۸]

معارف الرجال:

کان علما من أعلام الإسلام حاملا رایة الحق و الإیمان و أعظم قائد دینی جاهد الملحدین و الفسقة و ردعهم عن غیهم، و کان(ره)أدیبا شاعرا یروی له شعر عربی و فارسی. [۱۹]

پس‌ از شهادت‌ شیخ‌ نوری

قرائن‌ و شواهد بسیار، حاکی است‌ که‌ آخوند پس‌‌از قتل‌ شیخ، به‌ ماهیت‌ ضد‌ اسلام‌ جناحِ‌ تندرو پیبرده‌ و از طُرُق‌ گوناگون‌ به‌ ریشه‌ کن‌ کردن‌ آنان‌ کوشید، که‌ از جمله‌ آنها حکم‌ به‌ انحراف‌ مسلک‌ تقی زاده‌ و یاران‌ وی از اسلام، و لزوم‌ عزل‌ و اخراج‌ او از مجلس‌ شورا بود. نهایتاً‌ هم‌ تصمیم‌ گرفت‌ که‌ برای اصلاح‌ امر مشروطه، به‌ ایران‌ بیاید که‌ او را شهید ساختند. در این‌ زمینه، نخست‌ به‌ گزارش‌ معتبر تاریخی زیر توجه‌ کنید:

آقای محمد واعظ‌ زاده‌ خراسانی، فرزند شیخ‌ مهدی واعظ‌ خراسانی‌اند که‌ در عصر خود خطیب‌ بزرگ‌ مشهد بوده‌ است. واعظ‌ زاده‌ به‌ نقل‌ از پدر، ماجرای جالبی را از مبارزه‌ آخوند (پس‌ از قتل‌ شیخ) با جناح‌ تندرو مشروطه‌ نقل‌ می‌کند که‌ شنیدنی است. وی به نقل از‌ پدر خویش‌ (شیخ‌ مهدی واعظ) مینویسد:

بسیاری از علمای طرفدار مشروطه‌ وقتی نیرنگ‌ها را فهمیدند، با مشروطه‌ مخالفت‌ کردند و از طرفداری‌های خود پشیمان‌ شدند. پس‌ از استقرار مشروطیت‌ و تشکیل‌ مجلس، نامه‌ای سر‌ی از طرف‌ مرحوم‌ آخوند خراسانی، حامیِ‌ مهمٍّ‌ مشروطیت، به‌ مشهد رسید....

آخوند در آن‌ نامه‌ نوشته‌ بودند: هدف‌ ما از مشروطیت، برقراری عدالت‌ و ترویج‌ اسلام‌ بود، نه‌ اینکه‌ مالیات‌های سنگینی برای مردم‌ وضع‌ کنند و... بنابراین‌ بر هر مسلمانی واجب‌ است‌ که‌ با مشروطیت‌ مبارزه‌ کند.» [۲۰]

از مرحوم‌ آخوند و مازندرانی، در فاصله‌ شهادت‌ شیخ‌ و مرگ‌ مشکوک‌ و زود هنگام‌ آخوند، اعلامیه‌ها و بیانیه‌های بسیاری در توضیح‌ ماهیت‌ اسلامیِ‌ مشروطه‌ مورد نظر آنان، و انتقاد شدید از عملکرد مشروطه‌ خواهان‌ غربزده‌ و سکولار صادر شد که‌ ذکر و توضیح‌ همه‌ آنها، کتابی قطور می‌طلبد.

پانویس

  1. تهرانی، محمد محسن; الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15، ص 23
  2. از شاگردان شیخ مرتضی انصاری
  3. تهرانی، ‌محمد محسن; میرزای شیرازی، ترجمه وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362، ‌ص 181
  4. مکتوبات، اعلامیه ها ، ... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضل الله نوری، محمد ترکمان، ج 2، ص 326
  5. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ص 256
  6. انقلاب ایران، ادوارد براون، ترجمه احمد پژوه، ص 355
  7. خاطرات و خطرات، مهدیقلی هدایت، ص 155
  8. رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، ص 81
  9. ایدئولوژی نهضت مشروطیت، فریدون آدمیت، ص 429
  10. تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ص 31
  11. یپرم خان سردار، اسماعیل رائین، ص 252
  12. به نقل از مستدرکات أعیان الشیعة ج4، ص144
  13. به نقل از کتاب نامداران راحل ص 152
  14. نامداران راحل، ص151
  15. مستدرکات أعیان الشیعة، ج4، ص138
  16. ریحانة الأدب، ج5-6، ص262-363
  17. شهدای راه فضیلت
  18. غرب‌زدگی، ص78
  19. معارف الرجال، ص158، ج2
  20. مجله‌ حوزه، ش‌ 41، آذر و دی 1369، صص‌ 28-27 (ایام: تفصیل ماجرا در ص 5 همین شماره آمده است)