وحدت و تقریب مذاهب از منظر شهید مطهری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' علیه السلام ' به ' علیه‌السلام ')
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


از جمله شخصیت‌های متفکر و اندیشمند [[تقریب|تقریبی]] در جهان معاصر شهید [[مرتضی مطهری]] است. ایشان با تبیین عمیق و دقیق برگرفته از [[منابع اسلامی]] در زمینه [[وحدت اسلامی]] گامهای بلندی را در عینیت بخشیدن به این آرمان بزرگ اسلامی برداشت. در این مقاله مفهوم و فلسفه [[وحدت]] و [[تقریب مذاهب اسلامی]] از دیدگاه ایشان بیان گردیده است.
== وحدت اسلامى‏==


از جمله شخصیتهای متفکر و اندیشمند تقریبی در جهان معاصر شهید [[مرتضی مطهری]] است. ایشان با تبیین عمیق و دقیق برگرفته از منابع اسلامی در زمینه [[وحدت اسلامی]] گامهای بلندی را در عینیت بخشیدن به این آرمان بزرگ اسلامی برداشت . در این مقاله مفهوم و فلسفه وحدت و تقریب مذاهب اسلامی از دیدگاه ایشان بیان گردیده است .
مقصود از وحدت اسلامى چیست؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامى یکى انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدى بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامى به هیچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبى، در برابر بیگانگان است؟
==وحدت اسلامى‏==


مقصود از وحدت اسلامى چيست؟ آيا مقصود اين است: از ميان مذاهب اسلامى يكى انتخاب شود و ساير مذاهب كنار گذاشته شود؟ يا مقصود اين است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود و مذهب جديدى بدين نحو اختراع شود كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد؟ يا اينكه وحدت اسلامى به هيچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمين اتحاد پيروان مذاهب مختلف در عين اختلافات مذهبى، در برابر بيگانگان است؟
مخالفین اتحاد مسلمین براى اینکه از وحدت اسلامى مفهومى غیر منطقى و غیر عملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجیه مى‏کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد. بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.


این دانشمندان مى‏گویند مسلمین مایه وفاقهاى بسیارى دارند که مى‏تواند مبناى یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خداى یگانه را مى‏پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج مى‏کنند و مانند هم نماز مى‏خوانند و مانند هم روزه مى‏گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می‌دهندو دادوستد مى‏نمایند و کودکان خود را تربیت مى‏کنند و اموات خود را دفن مى‏نمایند و جز در امورى جزئى، در این کارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان‏بینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقه‏دار شرکت دارند.


مخالفين اتحاد مسلمين براى اينكه از وحدت اسلامى مفهومى غير منطقى و غير عملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجيه مى‏كنند تا در قدم اول با شكست مواجه گردد. بديهى است كه منظور علماى روشنفكر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به يك مذهب و يا اخذ مشتركات مذاهب و طرد مفترقات آنها- كه نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نيست. منظور اين دانشمندان متشكل شدن مسلمين است در يك صف در برابر دشمنان مشتركشان.
== محورهای اشتراک مسلمانان و موانع وحدت ==


وحدت در جهان‏بینى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مى‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظیم و هایل به وجود آورد که قدرت‌هاى عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصاً اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است.


اين دانشمندان مى‏گويند مسلمين مايه وفاقهاى بسيارى دارند كه مى‏تواند مبناى يك اتحاد محكم گردد. مسلمين همه خداى يگانه را مى‏پرستند و همه به نبوت رسول اكرم ايمان و اذعان دارند، كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه است، با هم و مانند هم حج مى‏كنند و مانند هم نماز مى‏خوانند و مانند هم روزه مى‏گيرند و مانند هم تشكيل خانواده مى‏دهند و دادوستد مى‏نمايند و كودكان خود را تربيت مى‏كنند و اموات خود را دفن مى‏نمايند و جز در امورى جزئى، در اين كارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمين همه از يك نوع جهان‏بينى برخوردارند و يك فرهنگ مشترك دارند و در يك تمدن عظيم و باشكوه و سابقه‏دار شركت دارند.
مسلمانان به نصّ صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصى آنها را به یکدیگر مربوط می‌کند. با این وضع چرا مسلمین از این‏همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟


==محورهای اشتراک مسلمانان و موانع وحدت==
از نظر این گروه از علماى اسلامى، هیچ ضرورتى ایجاب نمی‌کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول یا فروع مذهبى خود بنمایند، همچنان که ایجاب نمی‌کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافى فیما بین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند.


وحدت در جهان‏بينى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مى‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظيم و هايل به وجود آورد كه قدرتهاى عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند، خصوصاً اينكه در متن اسلام بر اين اصل تأكيد شده است.
تنها چیزى که وحدت اسلامى، از این نظر، ایجاب می‌کند، این است که مسلمین- براى اینکه احساسات کینه‏ توزى در میانشان پیدا نشود یا شعله ‏ور نگردد- متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت- لااقل- حدودى را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: ادْعُ الى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ‏ <ref>(نحل :‌ 125)</ref>.


براى برخى این تصور پیش آمده که مذاهبى که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى، مى‏توانند با هم برادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند، اما مذاهبى که در اصول با یکدیگر اختلاف‏نظر دارند به هیچ وجه نمى‏توانند با یکدیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبى مجموعه‏اى بهم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع «اقل و اکثر ارتباطى» است، آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه است.


مسلمانان به نصّ صريح قرآن برادر يكديگرند و حقوق و تكاليف خاصى آنها را به يكديگر مربوط مى‏كند. با اين وضع چرا مسلمين از اين‏همه امكانات وسيع كه از بركت اسلام نصيبشان گشته استفاده نكنند؟
على هذا آنجا که مثلًا اصل «امامت» آسیب مى‏پذیرد و قربانى مى‏شود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همین دلیل شیعه و سنى به هیچ وجه نمى‏توانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند، دشمن هرکه باشد.


گروه اول به این گروه پاسخ مى‏دهند، مى‏گویند: دلیلى ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه بهم پیوسته بشماریم و از اصل «یا همه یا هیچ» در اینجا پیروى کنیم. اینجا جاى قاعده «الْمَیْسورُ لا یَسْقُطُ بِالْمَعْسور» و «ما لا یُدْرَکُ کُلُّهُ لا یُتْرَکُ کُلُّه» است.


از نظر اين گروه از علماى اسلامى، هيچ ضرورتى ايجاب نمى‏كند كه مسلمين به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول يا فروع مذهبى خود بنمايند، همچنان كه ايجاب نمى‏كند كه مسلمين درباره اصول و فروع اختلافى فيما بين بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند.
== سیره وحدت بخش امیر المومنین علیه‌السلام ==


سیره و روش شخص امیرالمؤمنین على علیه‌السلام براى ما بهترین و آموزنده‏ترین درس‌هاست. على علیه‌السلام راه و روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته‏ بزرگوارى مانند او بود اتخاذ کرد.


تنها چيزى كه وحدت اسلامى، از اين نظر، ايجاب مى‏كند، اين است كه مسلمين- براى اينكه احساسات كينه‏ توزى در ميانشان پيدا نشود يا شعله ‏ور نگردد- متانت را حفظ كنند، يكديگر را سبّ و شتم ننمايند، به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق يكديگر را مسخره نكنند و بالاخره عواطف يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقيقت- لااقل- حدودى را كه اسلام در دعوت غير مسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعايت كنند: ادْعُ الى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ‏ <ref>(نحل :‌ 125)</ref>.
او براى احقاق حق خود از هیچ کوششى خوددارى نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند، اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ» پیروى نکرد. برعکس، اصل «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» را مبناى کار خویش قرار داد.


على در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطرارى نبود، بلکه کارى حساب‏شده و انتخاب‏شده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نکرد؟ حد اکثر این بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوس‏تر بود. على در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرایط، ترک قیام و بلکه همگامى و همکارى است. خود کراراً به این مطلب تصریح می‌کند.


براى برخى اين تصور پيش آمده كه مذاهبى كه تنها در فروع با يكديگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى، مى‏توانند با هم برادر باشند و با يكديگر در يك صف قرار گيرند، اما مذاهبى كه در اصول با يكديگر اختلاف‏نظر دارند به هيچ وجه نمى‏توانند با يكديگر برادر باشند. از نظر اين دسته، اصول مذهبى مجموعه‏اى بهم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون از نوع «اقل و اكثر ارتباطى» است، آسيب ديدن يكى عين آسيب ديدن همه است.
در یکى از نامه‏ هاى خود به مالک اشتر <ref>(نامه 62 از نامه‏ هاى‏ نهج‌البلاغه‏)</ref> مى‏نویسد:
فَأمْسَکْتُ یَدى حَتّى رَأیْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، یَدْعونَ الى‏ مَحْقِ دینِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَخَشیتُ انْ لَمْ انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى‏ فیهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِیْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایَتِکُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ایّامٍ قَلائِلَ.


من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دین محمد صلى الله علیه و آله دعوت مى‏کنند. پس ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بیشتر است.


على هذا آنجا كه مثلًا اصل «امامت» آسيب مى‏پذيرد و قربانى مى‏شود، از نظر معتقدين به اين اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همين دليل شيعه و سنى به هيچ وجه نمى‏توانند دست يكديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند، دشمن هركه باشد.
در شوراى شش نفرى پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمن بن عوف، على علیه‌السلام شکایت و هم آمادگى خود را براى همکارى این‏چنین بیان کرد:


لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّى أَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَیْرى، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمینَ وَ لَمْ یَکُنْ فیها جَوْرٌ الّا عَلَىَّ خاصَّةً <ref>نهج‌البلاغه خطبه 72.</ref>


گروه اول به اين گروه پاسخ مى‏دهند، مى‏گويند: دليلى ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه بهم پيوسته بشماريم و از اصل «يا همه يا هيچ» در اينجا پيروى كنيم. اينجا جاى قاعده «الْمَيْسورُ لا يَسْقُطُ بِالْمَعْسور» و «ما لا يُدْرَكُ كُلُّهُ لا يُتْرَكُ كُلُّه» است.  
شما خود مى‏دانید من از همه براى خلافت شایسته‏ترم، و حال به خدا قسم مادامى‏که کار مسلمین روبه‏راه باشد و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود.


==سیره وحدت بخش امیر المومنین علیه السلام==
اینها مى‏رساند که على اصل «یا همه یا هیچ» را در این مورد محکوم مى‏دانسته است. نیازى نیست درباره روش و سیره على علیه‌السلام در این موضوع بیشتر بحث شود، شواهد و دلایل تاریخى در این زمینه فراوان است. (ادامه دارد)


سيره و روش شخص امير المؤمنين على عليه السلام براى ما بهترين و آموزنده‏ترين درسهاست. على عليه السلام راه و روشى بسيار منطقى و معقول كه شايسته‏ بزرگوارى مانند او بود اتخاذ كرد.
== علامه امینى‏==


اکنون نوبت آن است که ببینیم علامه بزرگوار آیت‏اللَّه امینى، مؤلف جلیل‏القدر الغدیر، از کدام دسته است و چگونه مى‏اندیشیده است؟ آیا ایشان وحدت و اتحاد مسلمین را تنها در دایره تشیع قابل قبول مى‏دانسته‏اند، یا دایره اخوّت اسلامى را وسیع‏تر مى‏دانسته و معتقد بوده‏اند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتین محقق مى‏شود، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ایجاد می‌کند و صله اخوّت و برادرى که در قرآن به آن تصریح شده، میان همه مسلمین محفوظ است.


او براى احقاق حق خود از هيچ كوششى خوددارى نكرد، همه امكانات خود را به كار برد كه اصل امامت را احيا كند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروى نكرد. برعكس، اصل «ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه» را مبناى كار خويش قرار داد.
علامه امینى به این نکته که لازم است نظر خود را در این موضوع روشن کنند و اینکه نقش‏ الغدیر در وحدت اسلامى چیست، آیا مثبت است یا منفى، خود کاملًا توجه داشته‏اند و براى اینکه از طرف معترضان- اعمّ از آنان که در جبهه مخالف خودنمایى مى‏کنند و آنهایى که در جبهه موافق خود را جا زده‏اند- مورد سوء‌استفاده واقع نشود، نظر خود را مکرّر توضیح داده و روشن کرده‏اند.


علامه امینى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسیع و روشن‏بینانه بدان مى‏نگرند. معظم‏له در فرصتهاى مختلف در مجلدات‏ الغدیر این مسئله را طرح کرده‏اند و ما قسمتى از آنها را در اینجا نقل مى‏کنیم:


على در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطرارى نبود، بلكه كارى حساب‏شده و انتخاب‏شده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نكرد؟ حد اكثر اين بود كه كشته شود. كشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از كودك به پستان مادر مأنوس‏تر بود. على در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه مصلحت اسلام در آن شرايط، ترك قيام و بلكه همگامى و همكارى است. خود كراراً به اين مطلب تصريح مى‏كند.
در مقدمه جلد اول اشاره کوتاهى مى‏کنند به اینکه‏ الغدیر چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت. مى‏گویند: «و ما این‏همه را خدمت به دین و اعلاى کلمه حق و احیاى امت اسلامى مى‏شماریم.»


در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیّه و آلوسى و قصیمى، مبنى بر اینکه شیعه برخى از اهل بیت را از قبیل زید بن على بن الحسین دشمن مى‏دارد، تحت عنوان «نقد و اصلاح» مى‏گویند:


در يكى از نامه‏ هاى خود به مالك اشتر <ref>(نامه 62 از نامه‏ هاى‏ نهج البلاغه‏)</ref> مى‏نويسد:
... این دروغها و تهمتها تخم فساد را مى‏کارد و دشمنیها را میان امت اسلام برمى‏انگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه مى‏نماید و جمع امت را متشتّت مى‏سازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد.
فَأمْسَكْتُ يَدى حَتّى رَأيْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يَدْعونَ الى‏ مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْ انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى‏ فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَكونُ الْمُصِيْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِكُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ايّامٍ قَلائِلَ.


نیز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سید رشید رضا را به شیعه، مبنى بر اینکه «شیعه از هر شکستى که نصیب مسلمین شود خوشحال مى‏شود تا آنجا که پیروزى روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند» نقل مى‏کنند و مى‏گویند:


من اول دست خود را پس كشيدم، تا ديدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دين محمد صلى الله عليه و آله دعوت مى‏كنند. پس ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شكاف يا انهدامى در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بيشتر است.
این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمّد رشید رضاست. شیعیان ایران و عراق که قاعدتاً مورد این تهمت هستند و همچنین مستشرقان و سیّاحان و نمایندگان ممالک اسلامى و غیرهم که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از این جریان ندارند. شیعه بلااستثنا، براى نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعمّ از شیعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصیبتى براى عالم اسلام در هرکجا و هر منطقه و براى هر فرقه پیش آمده است، در غم آنها شریک بوده است. شیعه هرگز اخوّت اسلامى را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده است و در این جهت فرقى میان شیعه و سنى قائل نشده است.


نیز در پایان جلد سوم، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما از قبیل‏ عِقد الفرید ابن عبد ربّه، الانتصار ابوالحسین خیّاط معتزلى، الفرق بین الفِرَق‏ ابو منصور بغدادى، الفصل‏ ابن حزم اندلسى، الملل و النحل‏ محمّد بن عبدالکریم شهرستانى، منهاج السنه‏ ابن تیمیّه و البدایة و النهایه‏ ابن کثیر و چند کتاب از کتب متأخرین از قبیل‏ تاریخ الامم الاسلامیة شیخ محمّد خضرى، فجر الاسلام‏ احمد امین، الجولة فى ربوع الشرق الادنى‏ محمّد ثابت مصرى، الصراع بین الاسلام و الوثنیه‏ قصیمى و الوشیعه‏ موسى جار اللَّه مى‏گویند:


در شوراى شش نفرى پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبد الرحمن بن عوف، على عليه السلام شكايت و هم آمادگى خود را براى همكارى اين‏چنين بيان كرد:
هدف ما از نقل و انتقاد این کتب این است که به امت اسلام اعلام خطر کنیم و آنان را بیدار نماییم که این کتاب‌ها بزرگترین خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى‏آورد، زیرا وحدت اسلامى را متزلزل می‌کند، صفوف مسلمین را مى‏پراکند، هیچ عاملى بیش از این کتب صفوف مسلمین را از هم نمى‏پاشد و وحدتشان را از بین نمى‏برد و رشته اخوّت اسلامى را پاره نمی‌کند.


لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّى أَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيْرى، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ يَكُنْ فيها جَوْرٌ الّا عَلَىَّ خاصَّةً <ref>نهج البلاغه خطبه 72.</ref>
علامه امینى در مقدمه جلد پنجم تحت عنوان «نظریة کریمة» به مناسبت یکى از تقدیرنامه‏هایى که از مصر درباره‏ الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملًا روشن مى‏کنند و جاى هیچ تردیدى باقى نمى‏گذارند، مى‏گویند:


شما خود مى‏دانيد من از همه براى خلافت شايسته‏ترم، و حال به خدا قسم مادامى‏كه كار مسلمين روبه‏راه باشد و رقيبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم كرد و تسليم خواهم بود.
عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوّت اسلامى را که قرآن کریم با جمله‏ انَّمَا الْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ بدان تصریح کرده پاره نمی‌کند، هرچند کار مباحثه علمى و مجادله کلامى و مذهبى به اوج خود برسد. سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است.


ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافى که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است.
ما مؤلفان اسلامى همه در زیر پرچم حق زندگى مى‏کنیم و تحت قیادت قرآن و رسالت نبىّ اکرم انجام وظیفه مى‏نماییم. پیام همه ما این است که: انَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلامُ‏ و شعار همه ما لا اله الّا اللَّه و محمّدٌ رسولُ اللَّه‏ است.
آرى ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم.


اينها مى‏رساند كه على اصل «يا همه يا هيچ» را در اين مورد محكوم مى‏دانسته است. نيازى نيست درباره روش و سيره على عليه السلام در اين موضوع بيشتر بحث شود، شواهد و دلايل تاريخى در اين زمينه فراوان است.(ادامه دارد)
علامه امینى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدیر یوحّد الصفوف فى الملأ الاسلامى» مستقیماً وارد بحث نقش‏ الغدیر در وحدت اسلامى مى‏شوند. معظم‏له در این بحث، اتهامات کسانى را که مى‏گویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین مى‏شود، سخت رد مى‏کنند، و ثابت مى‏کنند که برعکس، الغدیر بسیارى از سوء تفاهمات را از بین مى‏برد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر مى‏گردد.


آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غیر شیعه را دراین‏باره شاهد مى‏آورند و در پایان، نامه شیخ محمّد سعید دحدوح را به همین مناسبت نقل مى‏کنند.
ما براى پرهیز از اطاله بیشتر، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امینى تحت عنوان بالا که همه در توضیح نقش مثبت‏ الغدیر در وحدت اسلامى است صرف‏نظر مى‏کنیم، زیرا آنچه نقل کردیم براى اثبات مقصود کافى است.


==علامه امينى‏==
نقش مثبت‏ الغدیر در وحدت اسلامى از این نظر است که:


اكنون نوبت آن است كه ببينيم علامه بزرگوار آيت‏اللَّه امينى، مؤلف جليل‏القدر الغدير، از كدام دسته است و چگونه مى‏انديشيده است؟ آيا ايشان وحدت و اتحاد مسلمين را تنها در دايره تشيع قابل قبول مى‏دانسته‏اند، يا دايره اخوّت اسلامى را وسيع‏تر مى‏دانسته و معتقد بوده‏اند اسلام كه با اقرار و اذعان به شهادتين محقق مى‏شود، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ايجاد مى‏كند و صله اخوّت و برادرى كه در قرآن به آن تصريح شده، ميان همه مسلمين محفوظ است.
اولًا منطق مستدل شیعه را روشن می‌کند، و ثابت می‌کند که گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع- برخلاف تبلیغات زهرآگین عده‏اى- مولود جریان‌هاى سیاسى یا نژادى و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوى متکى به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است. ثانیاً ثابت می‌کند که پاره‏اى اتهامات به شیعه- که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است- از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمانِ غیر شیعه ترجیح مى‏دهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمان شادمان مى‏گردد، و از قبیل اینکه شیعه به جاى حج به زیارت ائمه مى‏رود، یا در نماز چنین می‌کند و در ازدواج موقت چنان، بکلى بى‏اساس و دروغ است.


ثالثاً شخص شخیص امیرالمؤمنین على علیه‌السلام را که مظلوم‏ترین و مجهول‏القدرترین شخصیت بزرگ اسلامى است و مى‏تواند مقتداى عموم مسلمین واقع شود، و همچنین ذرّیّه اطهارش را به جهان اسلام معرفى می‌کند.


علامه امينى به اين نكته كه لازم است نظر خود را در اين موضوع روشن كنند و اينكه نقش‏ الغدير در وحدت اسلامى چيست، آيا مثبت است يا منفى، خود كاملًا توجه داشته‏اند و براى اينكه از طرف معترضان- اعمّ از آنان كه در جبهه مخالف خودنمايى مى‏كنند و آنهايى كه در جبهه موافق خود را جا زده‏اند- مورد سوء استفاده واقع نشود، نظر خود را مكرّر توضيح داده و روشن كرده‏اند.
== برداشت دیگران از «الغدیر» ==


برداشت بسیارى از دانشمندان بى‏غرض مسلمان غیر شیعه از الغدیر همین است که ما گفتیم.
محمّد عبدالغنى حسن مصرى در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول، چاپ دوم، چاپ شده است مى‏گوید:


علامه امينى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسيع و روشن‏بينانه بدان مى‏نگرند. معظم‏له در فرصتهاى مختلف در مجلدات‏ الغدير اين مسئله را طرح كرده‏اند و ما قسمتى از آنها را در اينجا نقل مى‏كنيم:
از خداوند مسئلت مى‏کنم که برکه آب زلال شما را سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنى قرار دهد که دست به دست هم داده، بناى امت اسلامى را بسازند.


عادل غضبان، مدیر مجله مصرى «الکتاب» - در مقدمه جلد سوم- مى‏گوید:
این کتاب، منطق شیعه را روشن می‌کند و اهل سنت مى‏توانند به وسیله این کتاب، شیعه را به طور صحیح بشناسند. شناسایى صحیح شیعه سبب مى‏شود که آراء شیعه و سنى به یکدیگر نزدیک شود و مجموعاً صف واحدى تشکیل دهند.


در مقدمه جلد اول اشاره كوتاهى مى‏كنند به اينكه‏ الغدير چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت. مى‏گويند: «و ما اين‏همه را خدمت به دين و اعلاى كلمه حق و احياى امت اسلامى مى‏شماريم.»
دکتر محمّد غلاب، استاد فلسفه در دانشکده «اصول دین» جامع ازهر، در تقریظى که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده مى‏گوید:
کتاب شما در وقت بسیار مناسبى به دستم رسید، زیرا اکنون مشغول جمع‏آورى و تألیف کتابى درباره زندگى مسلمین از جوانب مختلف هستم، لهذا خیلى مایلم که اطلاعات صحیحى درباره شیعه امامیه داشته باشم. کتاب شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران درباره شیعه اشتباه نخواهم کرد.


دکتر عبدالرحمن کیالى حلبى در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم‏ الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر، و اینکه چه عواملى مى‏تواند مسلمین را نجات دهد، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصىّ پیغمبر اکرم یکى از آن عوامل است، مى‏گوید:


در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اكاذيب ابن تيميّه و آلوسى و قصيمى، مبنى بر اينكه شيعه برخى از اهل بيت را از قبيل زيد بن على بن الحسين دشمن مى‏دارد، تحت عنوان «نقد و اصلاح» مى‏گويند:
کتاب‏ الغدیر و محتویات غنى آن، چیزى است که سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهى کرده‏اند و حقیقت کجاست. ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم.


آرى آن بود وجهه نظر علامه امینى درباره مسئله مهم اجتماعى عصر ما، و این است عکس‏ العمل نیکوى آن در جهان اسلام. رضوان اللَّه علیه.


... اين دروغها و تهمتها تخم فساد را مى‏كارد و دشمنيها را ميان امت اسلام برمى‏انگيزد و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه مى‏نمايد و جمع امت را متشتّت مى‏سازد و با مصالح عامه مسلمين تضاد دارد.
== پانویس ==
{{پانویس}}


== منابع ==
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى(«الغدیر» و وحدت اسلامى(شش مقاله))؛ ج‏25؛ ص35-26-


نيز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سيد رشيد رضا را به شيعه، مبنى بر اينكه «شيعه از هر شكستى كه نصيب مسلمين شود خوشحال مى‏شود تا آنجا كه پيروزى روس را بر مسلمين در ايران جشن گرفتند» نقل مى‏كنند و مى‏گويند:
[[رده:شبهات اعتقادی - سیاسی ،وحدت اسلامی]]
 
 
اين دروغها ساخته و پرداخته امثال سيد محمّد رشيد رضاست. شيعيان ايران و عراق كه قاعدتاً مورد اين تهمت هستند و همچنين مستشرقان و سيّاحان و نمايندگان ممالك اسلامى و غيرهم كه در ايران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از اين جريان ندارند. شيعه بلااستثنا، براى نفوس و خون و حيثيت و مال عموم مسلمين اعمّ از شيعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصيبتى براى عالم اسلام در هركجا و هر منطقه و براى هر فرقه پيش آمده است، در غم آنها شريك بوده است. شيعه هرگز اخوّت اسلامى را كه در قرآن و سنت بدان تصريح شده محدود به جهان تشيع نكرده است و در اين جهت فرقى ميان شيعه و سنى قائل نشده است.
 
 
نيز در پايان جلد سوم، پس از انتقاد از چند كتاب از كتب قدما از قبيل‏ عِقد الفريد ابن عبد ربّه، الانتصار ابو الحسين خيّاط معتزلى، الفرق بين الفِرَق‏ ابو منصور بغدادى، الفصل‏ ابن حزم اندلسى، الملل و النحل‏ محمّد بن عبد الكريم شهرستانى، منهاج السنه‏ ابن تيميّه و البداية و النهايه‏ ابن كثير و چند كتاب از كتب متأخرين از قبيل‏ تاريخ الامم الاسلامية شيخ محمّد خضرى، فجر الاسلام‏ احمد امين، الجولة فى ربوع الشرق الادنى‏ محمّد ثابت مصرى، الصراع بين الاسلام و الوثنيه‏ قصيمى و الوشيعه‏ موسى جار اللَّه مى‏گويند:
 
 
هدف ما از نقل و انتقاد اين كتب اين است كه به امت اسلام اعلام خطر كنيم و آنان را بيدار نماييم كه اين كتابها بزرگترين خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى‏آورد، زيرا وحدت اسلامى را متزلزل مى‏كند، صفوف مسلمين را مى‏پراكند، هيچ عاملى بيش از اين كتب صفوف مسلمين را از هم نمى‏پاشد و وحدتشان را از بين نمى‏برد و رشته اخوّت اسلامى را پاره نمى‏كند.
 
 
علامه امينى در مقدمه جلد پنجم تحت عنوان «نظرية كريمة» به مناسبت يكى از تقديرنامه‏هايى كه از مصر درباره‏ الغدير رسيده است، نظر خود را در اين موضوع كاملًا روشن مى‏كنند و جاى هيچ ترديدى باقى نمى‏گذارند، مى‏گويند:
 
 
عقايد و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوّت اسلامى را كه قرآن كريم با جمله‏ انَّمَا الْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ بدان تصريح كرده پاره نمى‏كند، هرچند كار مباحثه علمى و مجادله كلامى و مذهبى به اوج خود برسد.سيره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعين همين بوده است.
 
 
ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اكناف جهان اسلام، با همه اختلافى كه در اصول و فروع با يكديگر داريم، يك جامع مشترك داريم و آن ايمان به خدا و پيامبر خداست. در كالبد همه ما يك روح و يك عاطفه حكمفرماست و آن روح اسلام و كلمه اخلاص است.
ما مؤلفان اسلامى همه در زير پرچم حق زندگى مى‏كنيم و تحت قيادت قرآن و رسالت نبىّ اكرم انجام وظيفه مى‏نماييم. پيام همه ما اين است كه: انَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلامُ‏ و شعار همه ما لا اله الّا اللَّه و محمّدٌ رسولُ اللَّه‏ است.
آرى ما حزب خدا و حاميان دين او هستيم.
 
 
علامه امينى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدير يوحّد الصفوف فى الملأ الاسلامى» مستقيماً وارد بحث نقش‏ الغدير در وحدت اسلامى مى‏شوند. معظم‏له در اين بحث، اتهامات كسانى را كه مى‏گويند الغدير موجب تفرقه بيشتر مسلمين مى‏شود، سخت رد مى‏كنند، و ثابت مى‏كنند كه برعكس، الغدير بسيارى از سوء تفاهمات را از بين مى‏برد و موجب نزديكتر شدن مسلمين به يكديگر مى‏گردد.
 
 
آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غير شيعه را دراين‏باره شاهد مى‏آورند و در پايان، نامه شيخ محمّد سعيد دحدوح را به همين مناسبت نقل مى‏كنند.
ما براى پرهيز از اطاله بيشتر، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امينى تحت عنوان بالا كه همه در توضيح نقش مثبت‏ الغدير در وحدت اسلامى است صرف‏نظر مى‏كنيم، زيرا آنچه نقل كرديم براى اثبات مقصود كافى است.
 
 
نقش مثبت‏ الغدير در وحدت اسلامى از اين نظر است كه :
 
اولًا منطق مستدل شيعه را روشن مى‏كند، و ثابت مى‏كند كه گرايش در حدود صد ميليون مسلمان به تشيع- برخلاف تبليغات زهرآگين عده‏اى- مولود جريانهاى سياسى يا نژادى و غيره نبوده است، بلكه يك منطق قوى متكى به قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است. ثانياً ثابت مى‏كند كه پاره‏اى اتهامات به شيعه- كه سبب فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است- از قبيل اينكه شيعه غير مسلمان را بر مسلمانِ غير شيعه ترجيح مى‏دهد و از شكست مسلمانان غير شيعه از غير مسلمان شادمان مى‏گردد، و از قبيل اينكه شيعه به جاى حج به زيارت ائمه مى‏رود، يا در نماز چنين مى‏كند و در ازدواج موقت چنان، بكلى بى‏اساس و دروغ است.
 
ثالثاً شخص شخيص امير المؤمنين على عليه السلام را كه مظلوم‏ترين و مجهول‏القدرترين شخصيت بزرگ اسلامى است و مى‏تواند مقتداى عموم مسلمين واقع شود، و همچنين ذرّيّه اطهارش را به جهان اسلام معرفى مى‏كند.
 
 
==برداشت ديگران از «الغدير»==
 
 
برداشت بسيارى از دانشمندان بى‏غرض مسلمان غير شيعه از الغدير همين است كه ما گفتيم.
محمّد عبد الغنى حسن مصرى در تقريظ خود بر الغدير كه در مقدمه جلد اول، چاپ دوم، چاپ شده است مى‏گويد:
 
از خداوند مسئلت مى‏كنم كه بركه آب زلال شما را  سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سنى قرار دهد كه دست به دست هم داده، بناى امت اسلامى را بسازند.
 
 
عادل غضبان، مدير مجله مصرى «الكتاب»- در مقدمه جلد سوم- مى‏گويد:
اين كتاب، منطق شيعه را روشن مى‏كند و اهل سنت مى‏توانند به وسيله اين كتاب، شيعه را به طور صحيح بشناسند. شناسايى صحيح شيعه سبب مى‏شود كه آراء شيعه و سنى به يكديگر نزديك شود و مجموعاً صف واحدى تشكيل دهند.
 
 
دكتر محمّد غلاب، استاد فلسفه در دانشكده «اصول دين» جامع ازهر، در تقريظى كه بر الغدير نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده مى‏گويد:
كتاب شما در وقت بسيار مناسبى به دستم رسيد، زيرا اكنون مشغول جمع‏آورى و تأليف كتابى درباره زندگى مسلمين از جوانب مختلف هستم، لهذا خيلى مايلم كه اطلاعات صحيحى درباره شيعه اماميه داشته باشم.كتاب شما به من كمك خواهد كرد و من ديگر مانند ديگران درباره شيعه اشتباه نخواهم كرد.
 
 
دكتر عبد الرحمن كيالى حلبى در تقريظ خود كه در مقدمه جلد چهارم‏ الغدير چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمين در عصر حاضر، و اينكه چه عواملى مى‏تواند مسلمين را نجات دهد، و پس از اشاره به اينكه شناخت صحيح وصىّ پيغمبر اكرم يكى از آن عوامل است، مى‏گويد:
 
 
كتاب‏ الغدير و محتويات غنى آن، چيزى است كه سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى يابد، تا دانسته شود چگونه مورخان كوتاهى كرده‏اند و حقيقت كجاست. ما به اين وسيله بايد گذشته را جبران كنيم و با كوشش در راه اتحاد مسلمين به اجر و ثواب نايل گرديم.
 
آرى آن بود وجهه نظر علامه امينى درباره مسئله مهم اجتماعى عصر ما، و اين است عكس‏ العمل نيكوى آن در جهان اسلام. رضوان اللَّه عليه.
 
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}
 
 
==منبع==
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(«الغدير» و وحدت اسلامى(شش مقاله)) ؛ ج‏25 ؛ ص35-26-
 
[[رده: شبهات اعتقادی - سیاسی ،وحدت اسلامی ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۱

از جمله شخصیت‌های متفکر و اندیشمند تقریبی در جهان معاصر شهید مرتضی مطهری است. ایشان با تبیین عمیق و دقیق برگرفته از منابع اسلامی در زمینه وحدت اسلامی گامهای بلندی را در عینیت بخشیدن به این آرمان بزرگ اسلامی برداشت. در این مقاله مفهوم و فلسفه وحدت و تقریب مذاهب اسلامی از دیدگاه ایشان بیان گردیده است.

وحدت اسلامى‏

مقصود از وحدت اسلامى چیست؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامى یکى انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدى بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامى به هیچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبى، در برابر بیگانگان است؟

مخالفین اتحاد مسلمین براى اینکه از وحدت اسلامى مفهومى غیر منطقى و غیر عملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجیه مى‏کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد. بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.

این دانشمندان مى‏گویند مسلمین مایه وفاقهاى بسیارى دارند که مى‏تواند مبناى یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خداى یگانه را مى‏پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج مى‏کنند و مانند هم نماز مى‏خوانند و مانند هم روزه مى‏گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می‌دهندو دادوستد مى‏نمایند و کودکان خود را تربیت مى‏کنند و اموات خود را دفن مى‏نمایند و جز در امورى جزئى، در این کارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان‏بینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقه‏دار شرکت دارند.

محورهای اشتراک مسلمانان و موانع وحدت

وحدت در جهان‏بینى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مى‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظیم و هایل به وجود آورد که قدرت‌هاى عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصاً اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است.

مسلمانان به نصّ صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصى آنها را به یکدیگر مربوط می‌کند. با این وضع چرا مسلمین از این‏همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟

از نظر این گروه از علماى اسلامى، هیچ ضرورتى ایجاب نمی‌کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول یا فروع مذهبى خود بنمایند، همچنان که ایجاب نمی‌کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافى فیما بین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند.

تنها چیزى که وحدت اسلامى، از این نظر، ایجاب می‌کند، این است که مسلمین- براى اینکه احساسات کینه‏ توزى در میانشان پیدا نشود یا شعله ‏ور نگردد- متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت- لااقل- حدودى را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: ادْعُ الى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ‏ [۱].

براى برخى این تصور پیش آمده که مذاهبى که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى، مى‏توانند با هم برادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند، اما مذاهبى که در اصول با یکدیگر اختلاف‏نظر دارند به هیچ وجه نمى‏توانند با یکدیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبى مجموعه‏اى بهم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع «اقل و اکثر ارتباطى» است، آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه است.

على هذا آنجا که مثلًا اصل «امامت» آسیب مى‏پذیرد و قربانى مى‏شود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همین دلیل شیعه و سنى به هیچ وجه نمى‏توانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند، دشمن هرکه باشد.

گروه اول به این گروه پاسخ مى‏دهند، مى‏گویند: دلیلى ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه بهم پیوسته بشماریم و از اصل «یا همه یا هیچ» در اینجا پیروى کنیم. اینجا جاى قاعده «الْمَیْسورُ لا یَسْقُطُ بِالْمَعْسور» و «ما لا یُدْرَکُ کُلُّهُ لا یُتْرَکُ کُلُّه» است.

سیره وحدت بخش امیر المومنین علیه‌السلام

سیره و روش شخص امیرالمؤمنین على علیه‌السلام براى ما بهترین و آموزنده‏ترین درس‌هاست. على علیه‌السلام راه و روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته‏ بزرگوارى مانند او بود اتخاذ کرد.

او براى احقاق حق خود از هیچ کوششى خوددارى نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند، اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ» پیروى نکرد. برعکس، اصل «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» را مبناى کار خویش قرار داد.

على در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطرارى نبود، بلکه کارى حساب‏شده و انتخاب‏شده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نکرد؟ حد اکثر این بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوس‏تر بود. على در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرایط، ترک قیام و بلکه همگامى و همکارى است. خود کراراً به این مطلب تصریح می‌کند.

در یکى از نامه‏ هاى خود به مالک اشتر [۲] مى‏نویسد: فَأمْسَکْتُ یَدى حَتّى رَأیْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، یَدْعونَ الى‏ مَحْقِ دینِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَخَشیتُ انْ لَمْ انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى‏ فیهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِیْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایَتِکُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ایّامٍ قَلائِلَ.

من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دین محمد صلى الله علیه و آله دعوت مى‏کنند. پس ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بیشتر است.

در شوراى شش نفرى پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمن بن عوف، على علیه‌السلام شکایت و هم آمادگى خود را براى همکارى این‏چنین بیان کرد:

لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّى أَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَیْرى، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمینَ وَ لَمْ یَکُنْ فیها جَوْرٌ الّا عَلَىَّ خاصَّةً [۳]

شما خود مى‏دانید من از همه براى خلافت شایسته‏ترم، و حال به خدا قسم مادامى‏که کار مسلمین روبه‏راه باشد و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود.

اینها مى‏رساند که على اصل «یا همه یا هیچ» را در این مورد محکوم مى‏دانسته است. نیازى نیست درباره روش و سیره على علیه‌السلام در این موضوع بیشتر بحث شود، شواهد و دلایل تاریخى در این زمینه فراوان است. (ادامه دارد)

علامه امینى‏

اکنون نوبت آن است که ببینیم علامه بزرگوار آیت‏اللَّه امینى، مؤلف جلیل‏القدر الغدیر، از کدام دسته است و چگونه مى‏اندیشیده است؟ آیا ایشان وحدت و اتحاد مسلمین را تنها در دایره تشیع قابل قبول مى‏دانسته‏اند، یا دایره اخوّت اسلامى را وسیع‏تر مى‏دانسته و معتقد بوده‏اند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتین محقق مى‏شود، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ایجاد می‌کند و صله اخوّت و برادرى که در قرآن به آن تصریح شده، میان همه مسلمین محفوظ است.

علامه امینى به این نکته که لازم است نظر خود را در این موضوع روشن کنند و اینکه نقش‏ الغدیر در وحدت اسلامى چیست، آیا مثبت است یا منفى، خود کاملًا توجه داشته‏اند و براى اینکه از طرف معترضان- اعمّ از آنان که در جبهه مخالف خودنمایى مى‏کنند و آنهایى که در جبهه موافق خود را جا زده‏اند- مورد سوء‌استفاده واقع نشود، نظر خود را مکرّر توضیح داده و روشن کرده‏اند.

علامه امینى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسیع و روشن‏بینانه بدان مى‏نگرند. معظم‏له در فرصتهاى مختلف در مجلدات‏ الغدیر این مسئله را طرح کرده‏اند و ما قسمتى از آنها را در اینجا نقل مى‏کنیم:

در مقدمه جلد اول اشاره کوتاهى مى‏کنند به اینکه‏ الغدیر چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت. مى‏گویند: «و ما این‏همه را خدمت به دین و اعلاى کلمه حق و احیاى امت اسلامى مى‏شماریم.»

در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیّه و آلوسى و قصیمى، مبنى بر اینکه شیعه برخى از اهل بیت را از قبیل زید بن على بن الحسین دشمن مى‏دارد، تحت عنوان «نقد و اصلاح» مى‏گویند:

... این دروغها و تهمتها تخم فساد را مى‏کارد و دشمنیها را میان امت اسلام برمى‏انگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه مى‏نماید و جمع امت را متشتّت مى‏سازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد.

نیز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سید رشید رضا را به شیعه، مبنى بر اینکه «شیعه از هر شکستى که نصیب مسلمین شود خوشحال مى‏شود تا آنجا که پیروزى روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند» نقل مى‏کنند و مى‏گویند:

این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمّد رشید رضاست. شیعیان ایران و عراق که قاعدتاً مورد این تهمت هستند و همچنین مستشرقان و سیّاحان و نمایندگان ممالک اسلامى و غیرهم که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از این جریان ندارند. شیعه بلااستثنا، براى نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعمّ از شیعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصیبتى براى عالم اسلام در هرکجا و هر منطقه و براى هر فرقه پیش آمده است، در غم آنها شریک بوده است. شیعه هرگز اخوّت اسلامى را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده است و در این جهت فرقى میان شیعه و سنى قائل نشده است.

نیز در پایان جلد سوم، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما از قبیل‏ عِقد الفرید ابن عبد ربّه، الانتصار ابوالحسین خیّاط معتزلى، الفرق بین الفِرَق‏ ابو منصور بغدادى، الفصل‏ ابن حزم اندلسى، الملل و النحل‏ محمّد بن عبدالکریم شهرستانى، منهاج السنه‏ ابن تیمیّه و البدایة و النهایه‏ ابن کثیر و چند کتاب از کتب متأخرین از قبیل‏ تاریخ الامم الاسلامیة شیخ محمّد خضرى، فجر الاسلام‏ احمد امین، الجولة فى ربوع الشرق الادنى‏ محمّد ثابت مصرى، الصراع بین الاسلام و الوثنیه‏ قصیمى و الوشیعه‏ موسى جار اللَّه مى‏گویند:

هدف ما از نقل و انتقاد این کتب این است که به امت اسلام اعلام خطر کنیم و آنان را بیدار نماییم که این کتاب‌ها بزرگترین خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى‏آورد، زیرا وحدت اسلامى را متزلزل می‌کند، صفوف مسلمین را مى‏پراکند، هیچ عاملى بیش از این کتب صفوف مسلمین را از هم نمى‏پاشد و وحدتشان را از بین نمى‏برد و رشته اخوّت اسلامى را پاره نمی‌کند.

علامه امینى در مقدمه جلد پنجم تحت عنوان «نظریة کریمة» به مناسبت یکى از تقدیرنامه‏هایى که از مصر درباره‏ الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملًا روشن مى‏کنند و جاى هیچ تردیدى باقى نمى‏گذارند، مى‏گویند:

عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوّت اسلامى را که قرآن کریم با جمله‏ انَّمَا الْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ بدان تصریح کرده پاره نمی‌کند، هرچند کار مباحثه علمى و مجادله کلامى و مذهبى به اوج خود برسد. سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است.

ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافى که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است. ما مؤلفان اسلامى همه در زیر پرچم حق زندگى مى‏کنیم و تحت قیادت قرآن و رسالت نبىّ اکرم انجام وظیفه مى‏نماییم. پیام همه ما این است که: انَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلامُ‏ و شعار همه ما لا اله الّا اللَّه و محمّدٌ رسولُ اللَّه‏ است. آرى ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم.

علامه امینى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدیر یوحّد الصفوف فى الملأ الاسلامى» مستقیماً وارد بحث نقش‏ الغدیر در وحدت اسلامى مى‏شوند. معظم‏له در این بحث، اتهامات کسانى را که مى‏گویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین مى‏شود، سخت رد مى‏کنند، و ثابت مى‏کنند که برعکس، الغدیر بسیارى از سوء تفاهمات را از بین مى‏برد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر مى‏گردد.

آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غیر شیعه را دراین‏باره شاهد مى‏آورند و در پایان، نامه شیخ محمّد سعید دحدوح را به همین مناسبت نقل مى‏کنند. ما براى پرهیز از اطاله بیشتر، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امینى تحت عنوان بالا که همه در توضیح نقش مثبت‏ الغدیر در وحدت اسلامى است صرف‏نظر مى‏کنیم، زیرا آنچه نقل کردیم براى اثبات مقصود کافى است.

نقش مثبت‏ الغدیر در وحدت اسلامى از این نظر است که:

اولًا منطق مستدل شیعه را روشن می‌کند، و ثابت می‌کند که گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع- برخلاف تبلیغات زهرآگین عده‏اى- مولود جریان‌هاى سیاسى یا نژادى و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوى متکى به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است. ثانیاً ثابت می‌کند که پاره‏اى اتهامات به شیعه- که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است- از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمانِ غیر شیعه ترجیح مى‏دهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمان شادمان مى‏گردد، و از قبیل اینکه شیعه به جاى حج به زیارت ائمه مى‏رود، یا در نماز چنین می‌کند و در ازدواج موقت چنان، بکلى بى‏اساس و دروغ است.

ثالثاً شخص شخیص امیرالمؤمنین على علیه‌السلام را که مظلوم‏ترین و مجهول‏القدرترین شخصیت بزرگ اسلامى است و مى‏تواند مقتداى عموم مسلمین واقع شود، و همچنین ذرّیّه اطهارش را به جهان اسلام معرفى می‌کند.

برداشت دیگران از «الغدیر»

برداشت بسیارى از دانشمندان بى‏غرض مسلمان غیر شیعه از الغدیر همین است که ما گفتیم. محمّد عبدالغنى حسن مصرى در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول، چاپ دوم، چاپ شده است مى‏گوید:

از خداوند مسئلت مى‏کنم که برکه آب زلال شما را سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنى قرار دهد که دست به دست هم داده، بناى امت اسلامى را بسازند.

عادل غضبان، مدیر مجله مصرى «الکتاب» - در مقدمه جلد سوم- مى‏گوید: این کتاب، منطق شیعه را روشن می‌کند و اهل سنت مى‏توانند به وسیله این کتاب، شیعه را به طور صحیح بشناسند. شناسایى صحیح شیعه سبب مى‏شود که آراء شیعه و سنى به یکدیگر نزدیک شود و مجموعاً صف واحدى تشکیل دهند.

دکتر محمّد غلاب، استاد فلسفه در دانشکده «اصول دین» جامع ازهر، در تقریظى که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده مى‏گوید: کتاب شما در وقت بسیار مناسبى به دستم رسید، زیرا اکنون مشغول جمع‏آورى و تألیف کتابى درباره زندگى مسلمین از جوانب مختلف هستم، لهذا خیلى مایلم که اطلاعات صحیحى درباره شیعه امامیه داشته باشم. کتاب شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران درباره شیعه اشتباه نخواهم کرد.

دکتر عبدالرحمن کیالى حلبى در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم‏ الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر، و اینکه چه عواملى مى‏تواند مسلمین را نجات دهد، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصىّ پیغمبر اکرم یکى از آن عوامل است، مى‏گوید:

کتاب‏ الغدیر و محتویات غنى آن، چیزى است که سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهى کرده‏اند و حقیقت کجاست. ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم.

آرى آن بود وجهه نظر علامه امینى درباره مسئله مهم اجتماعى عصر ما، و این است عکس‏ العمل نیکوى آن در جهان اسلام. رضوان اللَّه علیه.

پانویس

  1. (نحل :‌ 125)
  2. (نامه 62 از نامه‏ هاى‏ نهج‌البلاغه‏)
  3. نهج‌البلاغه خطبه 72.

منابع

مجموعه آثار استاد شهید مطهرى(«الغدیر» و وحدت اسلامى(شش مقاله))؛ ج‏25؛ ص35-26-