محمدابراهیم کلباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:


سید محمد بیدآبادى از شاگردان [[میرزا محمدتقى الماسى]] است که در حکمت و عرفان سرآمد همگنان بود و در بسیارى از علوم دیگر چون کیمیا تبحّر داشت و از [[فقه]] و [[اصول]] و سایر شاخه هاى معارف اسلامى کاملاً برخوردار بود و در ضمن کسب علوم، خود را به زیور زهد و تقوا و سایر سجایاى انسانى آراست. او در سال ۱۱۹۷هـ .ق. و در حالى که محمدابراهیم کرباسى هفده سال داشت دار فانى را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد<ref> اصفهان، دکتر هنرفر، ص ۲۲۲ و ۲۲۱٫.</ref>.
سید محمد بیدآبادى از شاگردان [[میرزا محمدتقى الماسى]] است که در حکمت و عرفان سرآمد همگنان بود و در بسیارى از علوم دیگر چون کیمیا تبحّر داشت و از [[فقه]] و [[اصول]] و سایر شاخه هاى معارف اسلامى کاملاً برخوردار بود و در ضمن کسب علوم، خود را به زیور زهد و تقوا و سایر سجایاى انسانى آراست. او در سال ۱۱۹۷هـ .ق. و در حالى که محمدابراهیم کرباسى هفده سال داشت دار فانى را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد<ref> اصفهان، دکتر هنرفر، ص ۲۲۲ و ۲۲۱٫.</ref>.
=اساتید دیگر=
محمدابراهیم در سنین نوجوانى در پرتو اهتمام سید محمد بیدآبادى به طهارت قلب و صفاى باطن مبادرت ورزید و بر اثر این تمرین هاى معنوى، شایستگى دریافت معارفى را در خود پدید آورد که در محضر اساتیدى برجسته، آن ها را فعلیّت بخشید یا به تکمیل آن ها مبادرت نمود. معروف ترین استادانش در اصفهان عبارتند از:
#
# آخوند ملا على، فرزند جمشید نورى مازندرانى (متوفاى ۱۲۴۶ هـ .ق.)، نامبرده راه آقا محمد بیدآبادى را در تدریس و نشر حکمت متعالیه ادامه داد و قریب هفتاد سال از عمر طولانى خود را به نشر و تبیین افکار فلسفى و عرفانى [[ملاصدرا]] اختصاص داد و در این رشته شاگردانى چون: محمدابراهیم کرباسى، [[ملاهادى سبزوارى]]، [[میرزا ابوالقاسم رازى]]، و [[سید رضى لاهیجانى]] را تربیت کرد<ref> آشناى حق، ص ۴۷ و ۴۶٫.</ref>.
#
# آخوند ملا محراب گیلانى (متوفاى ۱۲۱۷هـ .ق.) که او را به عنوان حکیمى بزرگوار، عارفى وارسته و در زمره شاگردان سید محمد بیدآبادى و ملا اسماعیل خواجویى قلمداد نموده اند. او در زُهد و تقوا و اعراض از تمایلات دنیوى و امور فناپذیر، یگانه عصر خویش بود<ref>مکارم الآثار، ج ۳، ص ۶۲۳ و ۶۲۲ تاریخ حکما و عرفا متاخر صدرالمتألهین، منوچهر صادقى سُها، ص ۳۳ و ۱۸۳٫.</ref>.
#
# میرزا محمدعلى بن میر مظفّر منجّم اصفهانى (متوفاى ۱۱۹۸ هـ .ق.) وى نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادى است که در مسجد على نزدیک قُبّه هارونیّه در محله میدان کهنه اصفهان، امام جماعت بود. شرح حال نگاران، مراتب زهد، فضل و تقوایش را ستوده اند و از مراقبت هاى شدید شرعى وى در مصرف اموال، با وجود فقر و کم بضاعتى، سخن گفته اند<ref>تجربة الاحرار و تسلیة الابرار، عبدالرزاق بیک دنبلى، ص ۱۶۰ طرائق الحق، ج ۳، ص ۱۱۵٫.</ref>.
#
# شیخ محمدحسین خاتون آبادى، فرزند عبدالباقى حسینى (۱۲۳۳ ـ ۱۰۷۳ هـ .ق.) از فقها و مجتهدانى است که نزد وحید بهبهانى شاگردى کرد و با صاحب ریاض المسایل و میرزاى قمى معاصر بود<ref>روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰۷ و ۱۸۳٫.</ref>.
#
# شیخ محمدعلى هرندى.
#
# شیخ محمد بن شیخ زین الدین.


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۳

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۱:۴۳، ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲؛


حاج محمدابراهیم کلباسی
نام حاج محمدابراهیم کلباسی
القاب و سایر نام‌ها علامه • آیت الله العظمی
زاده ۱۲۴۷ق اصفهان
درگذشت ۱۳۱۵ق اصفهان
استادان سید محمد شَهْشَهانی • سید حسن مدرس اصفهانی
شاگردان آیت‌الله بروجردی • ابوالهدی کلباسی، آقاضیاء عراقی • سید ابوالقاسم دهکردی
آثار الرسائل الرجالیه • رسائل المحقق الکلباسی • الاستشفاء بالتربة الشریفة الحسینیة
دین و مذهب اسلام • تشیع

محمّدابراهیم بن محمّدحسن کلباسی هروی اصفهانی، مشهور به حاجی کلباسی، از مشاهیر فقهاء و مجتهدین و اکابر علماء و محقّقین اصفهانی در قرن سیزده هجری قمری بود. ی در اصفهان، عتبات عالیات، قم و کاشان تحصیل کرده و از بزرگانی چون پدرش محمدحسن کلباسی اصفهانی، بیدآبادی اصفهانی، کاشف الغطاء، صاحب ریاض، سید محمدمهدی بحرالعلوم، سیّد محسن اعرجی کاظمینی، محمّدباقر وحید بهبهانی، میرزا ابوالقاسم قمی، ملاّ احمد نراقی و بزرگان دیگر بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. او سپس در اصفهان ساکن شده به مرجعیت و فعالیت‌های علمی، فرهنگی و اجتماعی پرداخت. از ایشان تالیفاتی در فقه و اصول و سایر معارف اسلامی بر جای مانده است.

معرفی اجمالی

حاج محمدقاسم کاخکى در زمره افرادى است که نسب آنان به سردار بزرگ اسلام و صحابى وارسته، جناب مالک اشتر نخعى مى رسد و از این جهت با نامورانى چون ورّام بن ابى فراس مؤلف «مجموعه ورام» و نواده دخترى او یعنى سید بن طاووس، اسکندر بن دربیس خرقانى، شیخ محمدحسن بن شیخ محمدابراهیم یزدى اصفهانى (متوفاى ۱۲۶۸هـ .ق.) جدّ خاندان اشترى اصفهانى و نیز مرحوم شیخ جعفر نجفى کاشف الغطاء اشتراک نسب دارد[۱].

فرزند حاج محمدقاسم، حاج محمدحسن، در یکى از محلات هرات (از توابع افغانستان کنونى) ـ محله اى شیعه نشین معروف به «حوض کرباس» ـ روزگار مى گذرانید. در سبب وجه تسمیه این ناحیه، مورّخان و جغرافى دانان خاطرنشان نموده اند: بانویى متدیّن و پیرو اهل بیت از نخ و ریسمانى که خودش تهیه کرده بود، پارچه هاى کرباس تهیه نمود و آن ها را به معرض فروش نهاد و از بهاى دست رنج و زحمت خود، حوضى در این محل بنیان نهاد و وقف شیعیان نمود که به «حوض کرباس» معروف گشت که به تدریج لفظ حوض، محذوف و نام کرباس باقى ماند و منسوبان بدین ناحیه را «کرباسى» مى گویند که گاه این انتساب را به تحریف کلباسى هم مى گویند[۲].

محمدحسن که شخصى فاضل، پارسا و متدیّن بود، از این محل به گناباد (از توابع استان خراسان) مهاجرت نمود و در آبادى «کاخک» اقامت گزید. این ناحیه بخشى از نقاط مرکزى شهرستان گناباد را در بر مى گیرد که بارگاه امامزاده سلطان محمد عابد (تاریخ بنا: ۹۶۰هـ .ق.) از اماکن زیارتى آن است و به این دیار اعتبارى مذهبى و صفایى معنوى بخشیده است[۳].

محمدحسن به موازات تلاش هاى علمى و تحصیل معارف قرآنى و روایى، با رعایت موازین شرعى به کسب و کار هم مشغول بود و چون از راه حلال اندوخته اى به دست آورد، به منظور رفاه حال طلاّب علوم دینى، در جوار بارگاه حضرت امام رضا(علیه السلام) و در بست بالاى مشهد رضوى مدرسه اى بنیان نهاد که به مدرسه «حاج حسن» موسوم است[۴].

آن مرد شریف به احداث این بناى آموزشى و علمى اکتفا نکرد و نسبت به تعمیر برخى مدارس مشهد همت گماشت و اموال منقولى را وقف آنها ساخت در اصفهان نیز از عمران و آبادانى مراکز علوم دینى غافل نبود[۵].

دوران کودکى و نوجوانى

محمدحسن به دلایلى که مورّخان و شرح حال نگاران بدان ها اشاره نکرده اند، کاخک گناباد را به مقصد اصفهان ترک نمود و در این شهر رحل اقامت افکند. مدتى از سکونت وى در این دیار سپرى نشده بود که در نوزدهم ربیع الثانى سال ۱۱۸۰ هـ .ق. صاحب فرزندى گردید که او را «محمدابراهیم» نامید. این کودک دوران شکوفایى خویش را تحت تربیت پدرى فاضل، پارسا و اهل تقوا و مادرى نیکو سرشت سپرى کرد. مدت ده بهار که از سن او گذشت ابرهاى تیره و تارى سپهر زندگى او را تحت تأثیر قرار داد و مربّى عالى قدر، دلسوز و نخستین استاد خود یعنى پدرى رئوف را در سال ۱۱۹۰هـ .ق. از دست داد و این ضایعه اسف انگیز در ذهن تازه شکفته اش اثر گذاشت و بعدها آن را به عنوان خاطره اى رنج آور از ذهن مى گذرانید.

محمدابراهیم اگر چه از نعمت پدر محروم گشت ولى فقیه بیداردل، آیة الله آقا سید محمد بیدآبادى بر حسب توصیه پدرش، به تربیت وى کوشید و او در سنین نوجوانى فضایل و مکارم اخلاقى را از او آموخت و در زمره شاگردان این عارف عرش آشنا در سیر و سلوک معنوى قلمداد گردید[۶]. محمدابراهیم کرباسى به نخستین مربیان خود اشاره کرده و خاطرنشان ساخته است:

«اولین کسى که دانش را از او فراگرفتم، مرحوم والد ماجد، صاحب نفس قدسى و پس از او، مرحوم آقا سید محمد گیلانى بیدآبادى و بعد از او میرزا محمدعلى فرزند مظفّر بود… این افراد در طریق تزکیه و تقوا از اوتاد و ارکان بلاد بوده اند[۷]

کرباسى در جاى دیگر به ساده زیستى و قناعت سید محمد بیدآبادى اشاره کرده و گفته است:

«شش ماه متوالى خوراک ایشان و خانواده اش هویج بود و از شدت فروتنى و براى پیروى از سنّت نبوى، بر الاغ برهنه اى سوار مى گردید.»

ناگفته نماند که حاج شیخ محمدحسن، سید محمد بیدآبادى را قیّم فرزند و وصىّ خویش قرار داد و بیدآبادى ضمن توجه به جنبه هاى پرورشى و تربیتى آن نوجوان، در آغاز بلوغ، وى را به زیارت بیت الله الحرام فرستاد.

سید محمد بیدآبادى از شاگردان میرزا محمدتقى الماسى است که در حکمت و عرفان سرآمد همگنان بود و در بسیارى از علوم دیگر چون کیمیا تبحّر داشت و از فقه و اصول و سایر شاخه هاى معارف اسلامى کاملاً برخوردار بود و در ضمن کسب علوم، خود را به زیور زهد و تقوا و سایر سجایاى انسانى آراست. او در سال ۱۱۹۷هـ .ق. و در حالى که محمدابراهیم کرباسى هفده سال داشت دار فانى را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد[۸].

اساتید دیگر

محمدابراهیم در سنین نوجوانى در پرتو اهتمام سید محمد بیدآبادى به طهارت قلب و صفاى باطن مبادرت ورزید و بر اثر این تمرین هاى معنوى، شایستگى دریافت معارفى را در خود پدید آورد که در محضر اساتیدى برجسته، آن ها را فعلیّت بخشید یا به تکمیل آن ها مبادرت نمود. معروف ترین استادانش در اصفهان عبارتند از:

  1. آخوند ملا على، فرزند جمشید نورى مازندرانى (متوفاى ۱۲۴۶ هـ .ق.)، نامبرده راه آقا محمد بیدآبادى را در تدریس و نشر حکمت متعالیه ادامه داد و قریب هفتاد سال از عمر طولانى خود را به نشر و تبیین افکار فلسفى و عرفانى ملاصدرا اختصاص داد و در این رشته شاگردانى چون: محمدابراهیم کرباسى، ملاهادى سبزوارى، میرزا ابوالقاسم رازى، و سید رضى لاهیجانى را تربیت کرد[۹].
  2. آخوند ملا محراب گیلانى (متوفاى ۱۲۱۷هـ .ق.) که او را به عنوان حکیمى بزرگوار، عارفى وارسته و در زمره شاگردان سید محمد بیدآبادى و ملا اسماعیل خواجویى قلمداد نموده اند. او در زُهد و تقوا و اعراض از تمایلات دنیوى و امور فناپذیر، یگانه عصر خویش بود[۱۰].
  3. میرزا محمدعلى بن میر مظفّر منجّم اصفهانى (متوفاى ۱۱۹۸ هـ .ق.) وى نیز از شاگردان فاضل و معروف سید محمد بیدآبادى است که در مسجد على نزدیک قُبّه هارونیّه در محله میدان کهنه اصفهان، امام جماعت بود. شرح حال نگاران، مراتب زهد، فضل و تقوایش را ستوده اند و از مراقبت هاى شدید شرعى وى در مصرف اموال، با وجود فقر و کم بضاعتى، سخن گفته اند[۱۱].
  4. شیخ محمدحسین خاتون آبادى، فرزند عبدالباقى حسینى (۱۲۳۳ ـ ۱۰۷۳ هـ .ق.) از فقها و مجتهدانى است که نزد وحید بهبهانى شاگردى کرد و با صاحب ریاض المسایل و میرزاى قمى معاصر بود[۱۲].
  5. شیخ محمدعلى هرندى.
  6. شیخ محمد بن شیخ زین الدین.

پانویس

  1. تحفة الاحباب، محدث قمى، ص ۴۲۸ تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوى، ج ۱، ص ۴۳.
  2. ریحانة الادب، ج ۵، ص ۴۶ دائرة المعارف فارسى، دکتر مصاحب، ذیل کرباسى.
  3. جغرافیاى کامل ایران، ج ۱، ص ۶۳۴.
  4. منتخب التواریخ، ص ۶۴۱٫ «این مدرسه بین مدرسه نواب و حرم مقدس رضوى قرار داشت که اکنون در طرح توسعه حرم مطهر خراب شده است.»
  5. طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۶٫.
  6. معارف الرجال، ج ۲، ص ۱۹۰٫.
  7. طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۱۷۶٫.
  8. اصفهان، دکتر هنرفر، ص ۲۲۲ و ۲۲۱٫.
  9. آشناى حق، ص ۴۷ و ۴۶٫.
  10. مکارم الآثار، ج ۳، ص ۶۲۳ و ۶۲۲ تاریخ حکما و عرفا متاخر صدرالمتألهین، منوچهر صادقى سُها، ص ۳۳ و ۱۸۳٫.
  11. تجربة الاحرار و تسلیة الابرار، عبدالرزاق بیک دنبلى، ص ۱۶۰ طرائق الحق، ج ۳، ص ۱۱۵٫.
  12. روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰۷ و ۱۸۳٫.