آیت الله بروجردی (آیت اخلاص) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:
در اثر این درایت و حسن تدبیر، کار به جایى رسید که شیخ محمود شلتوت، آن فتواى تاریخى خود را صادر کرد<ref>فتواى شیخ محمود شلتوت جواز عمل به فقه شیعه بود؛ در حالى که پیش از این، آنان شیعه را یک فرقه گمراه مى دانستند و به هیچ وجه اجازه عمل به فقه شیعه را نمى دادند.</ref> و براى نخستین بار یک عالم سنى به طور رسمى مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و براى آن در دانشگاه الازهر مصر، کرسى تدریس تشکیل داد. <ref>مطهرى، شش مقاله، 1380 ش، ص261؛ احمدى و دیگران، 1379 ش، ص159، به نقل از آیت‌الله محمد فاضل لنکرانى.</ref> براى آگاهى از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آیت‌الله بروجردى، متن دو نامه تاریخى که یکى از شیخ عبدالمجید سلیم و دیگرى از شیخ محمود شلتوت است، از نظر مى‌گذرد.<br>
در اثر این درایت و حسن تدبیر، کار به جایى رسید که شیخ محمود شلتوت، آن فتواى تاریخى خود را صادر کرد<ref>فتواى شیخ محمود شلتوت جواز عمل به فقه شیعه بود؛ در حالى که پیش از این، آنان شیعه را یک فرقه گمراه مى دانستند و به هیچ وجه اجازه عمل به فقه شیعه را نمى دادند.</ref> و براى نخستین بار یک عالم سنى به طور رسمى مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و براى آن در دانشگاه الازهر مصر، کرسى تدریس تشکیل داد. <ref>مطهرى، شش مقاله، 1380 ش، ص261؛ احمدى و دیگران، 1379 ش، ص159، به نقل از آیت‌الله محمد فاضل لنکرانى.</ref> براى آگاهى از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آیت‌الله بروجردى، متن دو نامه تاریخى که یکى از شیخ عبدالمجید سلیم و دیگرى از شیخ محمود شلتوت است، از نظر مى‌گذرد.<br>
نامه اول از شیخ عبدالمجید سلیم:
نامه اول از شیخ عبدالمجید سلیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم، خدمت آیت‌الله السید الجلیل حاج آقا حسین بروجردى حفظه الله سلام علیکم و رحمته؛ اما بعد: استاد محترم، حضرت شیخ محمدتقى قمى دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهى آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند. شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود در باره کوشش‌هایى که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامى در راه خدمت به اسلام و مسلمین مى‌کنیم و از تأثیر این کوشش‌ها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگى بهتر و اصلاح فسادى که مغرضین به وجود آورده‌اند، سخن گفته اید. خدا مى‌داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهاى من در زندگى است و تا زنده ام به خاطر آن و در راه آن کار مى‌کنم. از اعتماد حضرتعالى نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش‌هایم تشکر مى‌کنم. من با آنچه که از شما مى‌دانم و سراغ دارم، همکارى شما را در این جهاد بزرگ خدایى بسیار بزرگ مى‌شمارم؛ زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذى که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار مى‌کنید. فکر تقریب بین مذاهب اسلامى، از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده و از کمک‌ها و مساعدت‌هاى پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است. نخستین وظیفه اى که به عهده ما علماى اسلامى است، خواه شیعه باشیم یا سنى، این است که از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق روشن اسلام و اصول محکم شریعت را طورى نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازیم. دیگر این که اخیراً از فوت عالم جلیل مرحوم سیدمحسن امین عاملى با خبر شدم. من وقتى از علم و اخلاص و جهاد او در راه این دین و ملت، مطالبى شنیدم از خبر وفات آن مرحوم سخت متأسف شدم. اکنون خالص‌ترین تسلیت‌هاى خود را به حضور جنابعالى و به همه برادران شیعه امامیه اعلام مى‌دارم و از خداى بزرگ مى‌خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید. والسلام علیکم. جمادى الثانى 1371ق.»<ref>اباذرى، 1383 ش، ص68.</ref><br>
«بسم الله الرحمن الرحیم، خدمت آیت‌الله السید الجلیل حاج آقا حسین بروجردى حفظه الله سلام علیکم و رحمته؛ اما بعد: استاد محترم، حضرت شیخ محمدتقى قمى دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهى آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند. شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود در باره کوشش‌هایى که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامى در راه خدمت به اسلام و مسلمین مى‌کنیم و از تأثیر این کوشش‌ها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگى بهتر و اصلاح فسادى که مغرضین به وجود آورده‌اند، سخن گفته اید. خدا مى‌داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهاى من در زندگى است و تا زنده ام به خاطر آن و در راه آن کار مى‌کنم. از اعتماد حضرتعالى نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش‌هایم تشکر مى‌کنم. من با آنچه که از شما مى‌دانم و سراغ دارم، همکارى شما را در این جهاد بزرگ خدایى بسیار بزرگ مى‌شمارم؛ زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذى که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار مى‌کنید. فکر تقریب بین مذاهب اسلامى، از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده و از کمک‌ها و مساعدت‌هاى پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است. نخستین وظیفه اى که به عهده ما علماى اسلامى است، خواه شیعه باشیم یا سنى، این است که از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق روشن اسلام و اصول محکم شریعت را طورى نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازیم. دیگر این که اخیراً از فوت عالم جلیل مرحوم سیدمحسن امین عاملى با خبر شدم. من وقتى از علم و اخلاص و جهاد او در راه این دین و ملت، مطالبى شنیدم از خبر وفات آن مرحوم سخت متأسف شدم. اکنون خالص‌ترین تسلیت‌هاى خود را به حضور جنابعالى و به همه برادران شیعه امامیه اعلام مى‌دارم و از خداى بزرگ مى‌خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید. والسلام علیکم. جمادى الثانى 1371ق.»<ref>اباذرى، 1383 ش، ص68.</ref><br>
نامه دوم از شیخ محمود شلتوت:
نامه دوم از شیخ محمود شلتوت:
«بسم الله الرحمن الرحیم، سلام علیکم و رحمه الله، اما بعد: قبل از همه چیز، از سلامت گرانبهاى آن برادر ارجمن جویا بوده و دعا مى‌کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمى، ایدالله فى جهاده المشکور، پیش آمد مغتنم مى‌شمارم تا نامه اى به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش‌هاى شما تقدیر کنم. من به شما مژده مى‌دهم که گام‌ها و قدم‌هاى ما در راه تقریب، قدم‌هایى است که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید مى‌فرمایید. گروه برگزیده اى از رجال الازهر و برادرانى که در تقریب صمیمانه جهاد کرده‌اند، از روى ایمان و یقین، ما را کمک و یارى مى‌کنند و به آنچه که براى دین و رسالت جهانى و انسانى که بدان گردن نهاده‌اند و بر آنان واجب شده، قیام و اقدام مى‌کنند. امیدوارم از آرزوها و آرمان‌هاى مشترک خود مطلع گردیم. والسلام علیکم. ذیقعده 1379).»<ref>اباذرى، 1383 ش، ص72.</ref><br>
«بسم الله الرحمن الرحیم، سلام علیکم و رحمه الله، اما بعد: قبل از همه چیز، از سلامت گرانبهاى آن برادر ارجمن جویا بوده و دعا مى‌کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمى، ایدالله فى جهاده المشکور، پیش آمد مغتنم مى‌شمارم تا نامه اى به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش‌هاى شما تقدیر کنم. من به شما مژده مى‌دهم که گام‌ها و قدم‌هاى ما در راه تقریب، قدم‌هایى است که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید مى‌فرمایید. گروه برگزیده اى از رجال الازهر و برادرانى که در تقریب صمیمانه جهاد کرده‌اند، از روى ایمان و یقین، ما را کمک و یارى مى‌کنند و به آنچه که براى دین و رسالت جهانى و انسانى که بدان گردن نهاده‌اند و بر آنان واجب شده، قیام و اقدام مى‌کنند. امیدوارم از آرزوها و آرمان‌هاى مشترک خود مطلع گردیم. والسلام علیکم. ذیقعده 1379).»<ref>اباذرى، 1383 ش، ص72.</ref><br>
همان گونه که از متن نامه‌ها استفاده مى‌شود، رهبران مذهبى اهل سنت، به ویژه رؤساى دانشگاه الازهر، براى شخص آیت‌الله بروجردى عزت و عظمت و اقتدار ویژه قائل بودند و همواره به او به دیده احترام مى‌نگریستند. حتى گفته مى‌شود وقتى نامه آقاى بروجردى به دست شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق جامعه الازهر مى‌رسید، نامه آقاى بروجردى را مى‌گرفت و مى‌بوسید، و شیخ محمود شلتوت نیز که بعدها ریاست جامعه الازهر را برعهده گرفت، همین رفتار احترام آمیز را در برابر نامه‌هاى آیت‌الله بروجردى داشت. <ref>احمدى و دیگران، 1379 ش، ص135، به نقل از لطف‌الله صافى گلپایگانى.</ref><br>
همان گونه که از متن نامه‌ها استفاده مى‌شود، رهبران مذهبى اهل سنت، به ویژه رؤساى دانشگاه الازهر، براى شخص آیت‌الله بروجردى عزت و عظمت و اقتدار ویژه قائل بودند و همواره به او به دیده احترام مى‌نگریستند. حتى گفته مى‌شود وقتى نامه آقاى بروجردى به دست شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق جامعه الازهر مى‌رسید، نامه آقاى بروجردى را مى‌گرفت و مى‌بوسید، و شیخ محمود شلتوت نیز که بعدها ریاست جامعه الازهر را برعهده گرفت، همین رفتار احترام آمیز را در برابر نامه‌هاى آیت‌الله بروجردى داشت. <ref>احمدى و دیگران، 1379 ش، ص135، به نقل از لطف‌الله صافى گلپایگانى.</ref><br>
به هرحال از این که درخت پیوند مذاهب و تقریب آنان این گونه به سوى رشد و شکوفایى پیش مى‌رفت، آیت‌الله بروجردى بسیار خوشحال و امیدوار بود و هر از چندگاهى در جلسه درس به مناسبت‌هاى گوناگون به این موضوع اشاره و از روند پیشرفت کار، اظهار خشنودى مى‌کرد و مى‌گفت: «امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمى داشتیم.»<ref>احمدى و دیگران، 1379 ش، ص232.</ref><br>
به هرحال از این که درخت پیوند مذاهب و تقریب آنان این گونه به سوى رشد و شکوفایى پیش مى‌رفت، آیت‌الله بروجردى بسیار خوشحال و امیدوار بود و هر از چندگاهى در جلسه درس به مناسبت‌هاى گوناگون به این موضوع اشاره و از روند پیشرفت کار، اظهار خشنودى مى‌کرد و مى‌گفت: «امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمى داشتیم.»<ref>احمدى و دیگران، 1379 ش، ص232.</ref><br>

نسخهٔ ‏۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۷

فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره پنجم / زمستان 1384
عنوان مقاله آیت‌الله بروجردی (آیت اخلاص)
نویسنده رحیم ابوالحسینی
تعداد صفحات 18
بخش پیشگامان تقریب
زبان فارسی
آیت الله بروجردی (آیت اخلاص) عنوان مقاله‌‌ای برای معرفی اندیشه‌های وحدت‌گرایانهء شخصیت‌ها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب، شماره پنجم، فصل زمستان، سال 1384 منتشر شده‌است.

مقدمه

تقریب و هماهنگى از مهم‌ترین موضوعات مورد نیاز جوامع اسلامى در عصر حساس کنونى است؛ عصرى که تمام قواى کفر، دست به دست هم به رویارویى مستقیم با اسلام برخاسته‌اند. همه مسلمانان باید به این نکته توجه داشته باشند که یگانه راه غلبه بر جبهه استکبار و استعمار، وحدت مسلمانان جهان با همه تنوع‌هاى اقلیمى، نژادىو مذهبى و مبارزه با تفکر سکولاریسم و جدایى دین از سیاست است. در طول تاریخ، دانشمندان اسلامى(اعم از شیعه و سنى) بیشترین مبارزه را با این تفکر سکولاریسمى داشته و زیباترین تلاش‌ها را در راه وحدت مسلمانان جهان انجام داده‌اند. نوشته‌اى که پیش روى شما است، شرح حال دو تن از عالمان سرشناس اسلام یعنى آیت‌الله العظمى بروجردى و شیخ محمود شلتوت است. معرفى این دو شخصیت بزرگ که به طور مشترک در راه وحدت بین مذاهب اسلامى گام‌هاى مؤثر و چشمگیرى برداشته‌اند، ضرورت و لزوم حفظ وحدت امت اسلامى را بیشتر نمایان مى‌سازد.

تبارشناسى آیت‌الله بروجردى

وى از سادات «طباطبایى» شهر بروجرد است و تبارش با سى واسطه درخشان به امام حسن مجتبى(علیه‌السلام)منتهى مى‌شود. در سلسله تبار پدرى و مادرى آیت‌الله بروجردى، شخصیت‌هاى سرشناس دینى به چشم مى‌خورند که در چند قرن اخیر، همواره مرجعیت و رهبرى جهان تشیع را بر دوش داشته‌اند. جد پنجم وى، آیت‌الله سیدمحمد طباطبایى بروجردى از مجتهدان بزرگ نجف و داراى تألیفات بوده است و از طرفى همشیره زاده علامه مجلسى اول شمرده مى‌شود. همچنین علامه بحرالعلوم سیدمحمد مهدى طباطبایى، عموى جد دوم او است که از فقیهان بزرگ و از شاگردان برجسته وحید بهبهانى به شمار مى‌آید؛ چنان که برادر علامه بحرالعلوم یعنى آیت‌الله سیدجواد طباطبایى، جد سوم او است، و پسرش میرزا على نقى طباطبایى جد دوم و پسرش حاج میرزا احمد طباطبایى جد اول آیت‌الله بروجردى هستند که همه از مجتهدان بارز به شمار مى‌روند.[۱]

تولد و آغاز راه

آیت‌الله سیدحسین بروجردى، ماه صفر سال 1292 قمرى در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش حاج سیدعلى طباطبایى، مردى دانشمند بود و در پرورش علمى سیدحسین سهم بسزایى داشت. وى با رهنمودهاى پدرش به مکتب‌خانه رفت و در آغاز تحصیل، کتاب‌هاى گلستان سعدى، جامع المقدمات[۲]، سیوطى[۳] و منطق[۴] را فرا گرفت؛ سپس براى ادامه تحصیل وارد مدرسه «نوربخش» در این شهر شد و پس از تکمیل دروس مقدماتى، به فراگیرى فقه و اصول اشتغال یافت و در تمام این مدت، تهذیب نفس و فضایل اخلاقى را سرلوحه زندگى اش قرار داده بود تا این که به حد کمال و بالندگى لازم رسید. [۵]

هجرت به اصفهان

سیدحسین در سال 1310 قمرى در هجده سالگى وارد حوزه علمیه اصفهان شد و در مدرسه صدر این شهر سکونت گزید. در این ایام، حوزه اصفهان رونق چشمگیرى داشت و سیدحسین از این فرصت استفاده خوبى کرد و به مدت چهار سال در محضر استادان بزرگ مانند میرزا ابوالمعالى کلباسى، سیدمحمدتقى مدرس، سیدمحمدباقر درچه اى، جهانگیر خان قشقایى و ملامحمد کاشانى به تکمیل اندوخته‌هاى علمى همت گمارد. [۶] یک روز که مثل همیشه سرگرم درس و تحقیق بود، نامه‌اى از پدر به دستش رسید که او را به بروجرد فرا خوانده بود. سیدحسین به ناچار راهى وطن شد و آن جا دریافت که هدف از احضار وى به بروجرد این است که مقدمات ازدواج او فراهم شده و تشکیل خانواده دهد. او نخست از بیم آن که ازدواج مانع ادامه تحصیل شود، از این امر امتناع ورزید؛ اما پس از مشاوره با پدر و اصرار او، با این امر موافقت کرد. وى بعد از توقفى کوتاه در بروجرد این بار همراه خانواده به حوزه اصفهان بازگشت و مدت پنج سال به تحصیل و تحقیق خود در این شهر ادامه داد که مجموعاً در مدت اقامت نه ساله اش در اصفهان، به مرتبه قابل توجه علمى رسید. [۷]

آهنگ نجف اشرف

حاج آقا حسین در سال 1319 قمرى نخست از اصفهان به وطن بازگشت؛ سپس بنا به سفارش پدر، عازم نجف اشرف شد. اقامت تحصیلى او در نجف اشرف حدود نه سال طول کشید و در این مدت از محضر بزرگانى چون آخوند خراسانى، سیدمحمدکاظم یزدى و شیخ الشریعه اصفهانى، علوم عالى فقه، اصول و رجال را آموخت. حضور محققانه او در دروس فقیهان نجف، شور و شوق و تحرک خاصى در آن حوزه ایجاد کرد؛ به طورى که تیزهوشى و سرعت انتقال وى، همه را به شگفتى واداشت و آوازه علمى او در اغلب محافل حوزه آن روز پیچید تا جایى که وى مورد عنایت و توجه استادش آخوند خراسانى قرار گرفت. [۸] با آوازه بلندى که آیت‌الله بروجردى در نجف یافت، زمینه تشکیل کلاس‌هاى درس براى او فراهم آمد و کنار بهره علمى از بزرگان نجف، خود نیز کرسى تدریس به پا کرد و در آن زمان کتاب فصول[۹] را براى جمعى از فضلاى حوزه نجف تدریس کرد. تدریس فصول آیت‌الله بروجردى در نجف، تحقیق و امتیازات بارزى داشت. به گفته خود او، وى در تدریس اصول مى‌کوشید همه اشکالات مؤلف را بر صاحب قوانین، پاسخ گوید. [۱۰]

بازگشت به وطن

آیت‌الله بروجردى پس از یک دهه اقامت در نجف اشرف و با تصمیم این که دوباره به نجف باز مى‌گردد، در سال 1328 قمرى براى دیدار والدین و صله ارحام، به زادگاه خود بازگشت و میان استقبال کم نظیر عالمان و مردم، وارد شهر بروجرد شد. هنوز شش ماه از ورود او به وطن نگذشته بود که پدر دانشمندش حاج سیدعلى طباطبایى را از دست داد و در غم او عزادار شد. وى اگرچه در نجف به استادش(آخوند خراسانى) قول بازگشت به حوزه نجف را داده بود تا در شکوفایى و بالندگى آن مرکز علمى نقش تاریخى ایفا کند، درگذشت پدر سرنوشت او را تغییر داد و او را در وطن ماندگار ساخت. چندى بعد در سال 1329 قمرى داغ رحلت مرحوم آخوند خراسانى که پدر دوم او به شمار مى‌آمد، اندوه او را دوچندان کرد و طاقتش را برید. وى بارها به دوستان خود مى‌گفت:
«مرگ دو پدر به دنبال هم مرا به ستوه آورد و سخت منقلبم کرد.» [۱۱] به هرحال آیت‌الله بروجردى نتوانست به نجف بازگردد؛ از این رو این بار مدت اقامت او در بروجرد حدود سى سال به طول انجامید. وى در تمام این مدت به طور مستمر مشغول تألیف، تدریس و تعلیم شخصیت‌هاى بارز حوزوى شد. اغلب آثار مکتوب او حاصل این دوره از اقامت وى در بروجرد است. وجود پر برکت او در بروجرد باعث شد تا تشنگان علم و معرفت از شهرهایى چون قم، کاشان، اصفهان و اهواز به سوى او بیایند و مى‌رفت تا این شهر را مرکز دانش قرار دهد. افزون بر این، وى در این شهر مرجع دینى و اجتماعى مردم بود. ظهرها در مسجد «ناسک الدین» و هنگام مغرب در مسجد «حاج آقا مهدى» به اقامه جماعت مى‌پرداخت و در اواخر نیز مدتى این فریضه الاهى را در مسجد «شاه» اقامه مى‌کرد و کنار این‌ها به مشکلات دینى و اجتماعى مردم مى‌رسید. [۱۲]

مسافرت‌هاى دیگر او

آیت‌الله بروجردى در سال 1344قمرى از راه عتبات عالیات به زیارت خانه خدا مشرف شد و پس از اتمام مناسک حج در اوایل 1345قمرى از مکه معظمه به کاظمین و سامرا آمد و مرقد امامان مدفون در این دو شهر را زیارت کرد؛ سپس از راه بصره وارد ایران شد. این ایام مصادف بود با مبارزات حاج آقا نورالله و آقانجفى از عالمان اصفهان که ضد رضاخان شوریده بودند که آیت‌الله بروجردى در همین ایام دستگیر و به تهران منتقل شد و مورد بازجویى مأموران قرار گرفت. در تهران رضاخان به دیدارش شتافت و هدفش از این دیدار آن بود که پاى سیدعبدالکریم حائرى را در نظر آیت‌الله بروجردى سست کند و این دو را در مقابل یک‌دیگر قرار دهد، و دلیل ملاطفت و مهربانى رضاخان با سیدحسین نیز همین امر بوده است. به هر حال، وى حدود صد روز در تهران بازداشت بود و پس از رفع محدودیت، به قصد زیارت حرم امام رضا(علیه‌السلام) عازم مشهد شد. پس از سیزده ماه اقامت در جوار امام هشتم، به قم آمد و پس از اقامتى کوتاه در قم، به وطن بازگشت و با استقبال پر شور مردم بروجرد روبه رو شد و تا 1363 قمرى آن جا حضورى نافذ یافت. [۱۳]

پذیرش مرجعیت

آیت‌الله بروجردى در سال 1364قمرى به علت بیمارى، به تهران منتقل شد و در بیمارستان فیروزآبادى در دو مرحله مورد عمل جراحى قرار گرفت. سیل عالمان از قم، تهران و شهرهاى دیگر به عیادت وى شتافتند. در این هنگام چند نفر از فقیهان سرشناس حوزه علمیه قم که در رأس آنان حاج آقا روح الله خمینى قرار داشت، از این فرصت بهره گرفتند و از آیت‌الله بروجردى جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت جهان تشیع و رهبرى و مدیریت حوزه علمیه قم دعوت کردند. [۱۴]
این موضوع پس از اصرار جمع حاضر، سرانجام مورد قبول واقع شد و آیت‌الله بروجردى در تاریخ 26 صفر 1364قمرى میان استقبال بى نظیر مراجع، عالمان و مردم قم وارد این شهر مقدس شد. پس از استقرار کامل و با همکارى کامل عالمان و مراجع، تدریس فقه و اصول را آغاز کرد و اغلب فضلا و مدرسان سرشناس از جمله حاج آقا روح الله خمینى و سیدمحمد محقق داماد و حاج آقا مرتضى حائرى در درس وى حضورى پر نشاط داشتند. [۱۵] همچنین آیت‌الله سیدصدرالدین صدر که خود از مراجع تقلید بود و در صحن بزرگ حرم اقامه جماعت مى‌کرد، جایگاه نماز خود را به آیت‌الله بروجردى واگذاشت و به احترام او برنامه جماعت خود را تعطیل کرد. مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حجت یکى دیگر از مراجع وقت بود که پایگاه تدریس خویش را در اختیار وى قرار داد. مرحوم آیت‌الله سیدمحمد تقى خوانسارى هم که از فقیهان بنام قم و نجف شمرده مى‌شد، براى احترام در درس او شرکت جست و همه امور روز به روز بر تقویت بنیه رهبرى و مرجعیت آیت‌الله بروجردى افزود. [۱۶]
افزون بر این‌ها در سال 1365قمرى آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانى از مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف بدرود حیات گفت؛ از این رو عالمان نجف و مقلدان مرحوم اصفهانى و به دنبال آن شیعیان سرتاسر جهان به آیت‌الله بروجردى روى آوردند و در مدت اندکى مرجعیت على الاطلاق وى به مرحله ظهور رسید. مدیریت واحد و رهبرى قاطع آیت‌الله بروجردى که حدود شانزده سال و تا 1380قمرى ادامه داشت، تحولات بزرگى را از نظر سیاسى و اجتماعى به بار آورد و در همین جهت ساختار مدیریتى حوزه علمیه قم دچار تحول شد و وحدت و انسجام چشمگیرى میان حوزه، روحانیان و قشرهاى گوناگون مردم پدید آمد. [۱۷]

نوآورى در استنباط احکام

أ. نوآورى در فقه

روش اجتهادى آیت‌الله بروجردى، دگرگونى شگفتى در طریق استنباط احکام در حوزه‌هاى علمیه قم و نجف پدید آورد. شیوه بیشتر فقیهان بزرگ در استنباط احکام، فقط مراجعه به کتاب‌هاى احادیث مربوطه است؛ اما وقتى آیت‌الله بروجردى به عرصه فقاهت گام نهاد، به طور دقیق، سیر اقوال قدما و متأخرین را بررسى کرد و موضوع مراجعه به کتاب‌هاى قدما را به صورت اصل که از آن به «اصول متعلقات» تعبیر مى‌کرد، پى گرفت. وى در استنباط هر فرع فقهى، اگر به حدیثى برمى خورد، به زمان صدور آن از نظر وجود فقیهان اهل سنت و آراى آنان بهویژه در مدینه و نیز در شهرهایى که سؤال کنندگان در آن دیار سکونت داشتند یا در تماس بودند و هم از نظر برداشتى که خود اصحاب و سؤال کنندگان از آن فرع فقهى داشتند و همان برداشت، سبب سؤال از امام مى‌شد، توجه خاصى داشته است. بدیهى است تسلط و احاطه آیت‌الله بروجردى بر نکات ریز و درشت تاریخى، کمک شایانى به ارائه هر چه بهتر این شیوه از استنباط احکام مى‌کرده است. [۱۸]

ب. شیوه اصولى

اشراف کم نظیر آیت‌الله بروجردى بر مسائل علم اصول باعث پیشرفت‌هایى در این علم شده است. وى در مفهوم «إجماع» مبناى خاصى اختیار کرده بود. در بحث «إنسداد» نیز بر خلاف فقیهان مشهور که آن را دلیل بر حجیت مطلق ظن مى‌دانند، وى با بیان خاصى، آن را دلیل بر حجیت خبر واحد نیز مى‌دانست. همچنین بحث این که موضوع علم اصول «حجت» است یا «ادله اربعه»، از ابتکارهاى او به شمار مى‌آید. [۱۹]

ج. ابتکار در علم رجال

یکى از رشته‌هاى علوم اسلامى در حوزه‌هاى علمیه که از ارکان مهم استنباط تلقى مى‌شود «علم رجال»[۲۰] است. آیت‌الله بروجردى در این رشته نبوغ عجیبى داشت و به اصطلاح، راویان احادیث را با انگشتان دستش مى‌شمرد. على آبادى، 1379 ش، ص83، به نقل از آیت‌الله میرزاحسین نورى همدانى). وى در اثر این اشراف و تبحر توانست در این رشته ابتکار و نوآورى بدیعى از خود به یادگار گذارد. او در یک اقدام کم نظیر، سندهاى روایات مورد نظر را از متن جدا کرد و مورد دقت و بازبینى تخصصى قرار داد که توضیح درباره جزئیات آن از حوصله این مقاله و مخاطبان آن خارج است؛ اما نمى‌توان از کارى که وى در طبقه بندى راویان حدیث انجام داد، صرف نظر کرد و پیامدهاى مفید آن را ساده گرفت. وى در این تلاش ارزشمند محدثان صدر اسلام، دوره امامان، ایام غیبت صغرا و غیبت کبرا را از هم تفکیک کرد و همه راویان را در یک چارچوب و ساختار نو گنجاند و طبقات هر دوره را معین و این طبقه بندى را به دوره معاصر رسانید و خودش در این ابتکار، در طبقه سى و ششم قرار گرفت. این تلاش بدیع، فواید و آثار بسیار ارزشمندى در اختیار محافل تحقیقاتى و رجال شناسان گذاشت. [۲۱]

زمینه‌هاى تفکرات تقریبى

شیوه‌هاى نو و راهبردى آیت‌الله بروجردى در استنباط احکام، زمینه تحقیقات گسترده اى در فقه اهل سنت را نیز فراهم کرد و اذعان داشت که با آگاهى از محتواى روایات و فتاواى رایج اهل سنت در زمان امامان معصوم(علیهم‌السلام)، بهتر و راحت تر مى‌شود محتواى احادیث و منظور سخنان امامان معصوم(علیهم‌السلام) را دریافت و جمله معروفى از وى نقل شده که مى‌فرمود: «فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است.» [۲۲]؛ زیرا چون شیعیان در طول تاریخ حکومت نداشتند و اغلب حکومت در دست بنى عباس بود و بیشتر فتاواى اهل سنت میان مردم رواج داشت، محدثان و اصحاب امامان نیز با توجه به فضاى حاکم بر جامعه آن روز، از امامان سؤال مى‌کردند و امامان هم با توجه به همین معنا پاسخ مى‌دادند. به عبارت دیگر، فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت بود؛ چرا که پاسخ‌ها و سخنان امامان(علیهم‌السلام) ناظر بر فتاواى حاکم بوده است؛ از این رو آیت‌الله بروجردى، تحقیق و مطالعه کتاب‌هاى اهل سنت را از مقدمات لازم براى فهم فقه و اجتهاد مى‌دانست. بدین سان اهتمام او به این موضوع، سبب اشراف و آگاهى‌هاى چشمگیر او از فتاواى رهبران مذاهب چهارگانه(شافعى، حنبلى، حنفى و مالکى) شد و به آراى صحابه و اندیشه‌وران بزرگ اهل سنت مانند لیث، ثورى، اوزاعى، ظاهرى و دیگران نیز به طور کامل تسلط و اطلاع یافت. گاهى این اطلاع چندان عمیق و قوى بود که وقتى برخى از شخصیت‌هاى اهل سنت به حضورش مى‌رسیدند و از نزدیک این حقیقت را مشاهده مى‌کردند، متعجب مى‌شدند. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص127، به نقل از آیت‌الله صافى گلپایگانى).
آیت‌الله بروجردى هرگز به نظریات و آراى اهل سنت، با دید منفى نمى‌نگریست؛ بلکه بیشتر سعى داشت تا به ادله آن‌ها دست یابد و موضوع را به طور صحیح ریشه یابى کند؛ براى مثال در وجوب اداى نماز در اول وقت که اغلب اهل سنت ملتزم به آن هستند و تأخیر نماز را از اول وقت، بدون عذر جایز نمى‌دانند،[۲۳] مى‌فرمود: «فتواى اهل سنت از این جا نشأت گرفته که پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله)امام جماعت بود و امام جماعت باید در وقت معین حضور یابد و پیغمبر، اول وقت را انتخاب کرده بود و صحابه و تابعین نیز عمل پیامبر را ملاک قرار داده بودند که بعداً در مذاهب اهل سنت منعکس گردید؛ در حالى که رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) گاهى در حال اختیار، اول وقت را رعایت نمى‌کرد و اهل بیت هم بدان تصریح کردند و همین امر ملاک فتواى معروف شیعه قرار گرفته است.» [۲۴]
وى با این توجیه، این پندار را که اهل سنت به عمد احکام را تغییر داده‌اند، نادرست مى‌دانست و رد مى‌کرد.

وحدت اسلامى

اعتقاد آیت‌الله بروجردى بر این بود که سامان بخشیدن به موضوع «وحدت میان مذاهب» از وظایف حیاتى هر عالم شیعى است و باید در تحقق آن کوشید. حتى معروف است که در روزهاى آخر عمر پر برکت خویش، گاهى به حالت اغما فرو مى‌رفت و چون از آن حال خارج مى‌شد، درباره این موضوع مى‌پرسید: «آقاى شیخ محمدتقى به مصر رفت یا خیر؟. [۲۵]
آقاى شیخ محمدتقى قمى نماینده او در جامع الازهر و مجمع تقریب در مصر بود و در آن ایام چند روزى به ایران آمده و در قم به سر مى‌برد.
آیت‌الله شهید مرتضى مطهرى در مقاله اى تحت عنوان «مزایا و خدمات آیت‌الله بروجردى» چنین مى‌نویسد: «یکى از مزایاى معظم له توجه و علاقه فراوانى بود که به مسأله وحدت اسلامى و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامى داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامى آشنا بود، مى‌دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاست‌هاى استعمارى از این تفرقه حداکثر استفاده را مى‌کنند و بلکه آن را دامن مى‌زنند و هم توجه داشت که دورى شیعه از سایر فرقه‌ها سبب شده است که آن‌ها شیعه را نشناسند و در باره آن‌ها تصوراتى دور از حقیقت بنمایند. به این جهات بسیار علاقه مند بود که حسن تفاهمى بین شیعه و سنى برقرار شود که از طرفى وحدت اسلامى که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل مى‌دهند، معرفى شود.»[۲۶]
چند سال پیش از آن که وى به زعامت و مرجعیت مطلق برسد، وقتى به همت جمعى از روشنفکران سنّى و شیعى «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» تأسیس شد، با تمام وجود از آن حمایت کرد و بعد که از بروجرد به قم آمد و مرجعیت را به دست گرفت، تا حد ممکن با این فکر همکارى کرد. جالب است که براى نخستین بار بعد از چندین سال، بین زعیم روحانى شیعه و زعیم روحانى سنى شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمود شلتوت، روابط دوستانه برقرار، و نامه‌ها مبادله شد. به گفته شهید مطهرى، مرحوم بروجردى عاشق و دلباخته وحدت اسلامى بود و مرغ دلش براى این موضوع پر مى‌زد. عجیب این است که در حادثه قلبى اول که بر او عارض شد و مدتى بیهوش بود و بعد به هوش آمد، قبل از آن که توجهى به حال خود بکند و در این موضوع حرفى بزند، موضوع تقریب و وحدت اسلامى را طرح مى‌کند و مى‌گوید: «من آرزوها در این زمینه داشتم.»[۲۷]

حمایت از دارالتقریب اسلامى

در سال 1327شمسى برابر با حدود 1368قمرى، مرکز «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به ابتکار اندیشه‌ور توانا مرحوم شیخ محمدتقى قمى و با هم یارى عالمان سرشناس جامع الازهر و برخى روحانیان شیعى تأسیس شد. آیت‌الله بروجردى اگرچه جزو مؤسسان آن نبود، از ابتداى فعالیت این مرکز به حمایت جدى از آن برخاست و حتى از کمک مالى به آن دریغ نورزید. افزون بر ارتباط مکاتبه اى با شیخ الازهر، عبدالمجید سلیم و بعد از او با شیخ محمود شلتوت، رابطه جهان تشیع را با دنیاى اسلام هر چه مستحکم تر ساخت و بسیارى از سوء تفاهم‌ها و بدبینى‌ها را به دوستى و محبت تبدیل کرد. [۲۸]
در اثر این درایت و حسن تدبیر، کار به جایى رسید که شیخ محمود شلتوت، آن فتواى تاریخى خود را صادر کرد[۲۹] و براى نخستین بار یک عالم سنى به طور رسمى مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و براى آن در دانشگاه الازهر مصر، کرسى تدریس تشکیل داد. [۳۰] براى آگاهى از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آیت‌الله بروجردى، متن دو نامه تاریخى که یکى از شیخ عبدالمجید سلیم و دیگرى از شیخ محمود شلتوت است، از نظر مى‌گذرد.
نامه اول از شیخ عبدالمجید سلیم: «بسم الله الرحمن الرحیم، خدمت آیت‌الله السید الجلیل حاج آقا حسین بروجردى حفظه الله سلام علیکم و رحمته؛ اما بعد: استاد محترم، حضرت شیخ محمدتقى قمى دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهى آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند. شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود در باره کوشش‌هایى که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامى در راه خدمت به اسلام و مسلمین مى‌کنیم و از تأثیر این کوشش‌ها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگى بهتر و اصلاح فسادى که مغرضین به وجود آورده‌اند، سخن گفته اید. خدا مى‌داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهاى من در زندگى است و تا زنده ام به خاطر آن و در راه آن کار مى‌کنم. از اعتماد حضرتعالى نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش‌هایم تشکر مى‌کنم. من با آنچه که از شما مى‌دانم و سراغ دارم، همکارى شما را در این جهاد بزرگ خدایى بسیار بزرگ مى‌شمارم؛ زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذى که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار مى‌کنید. فکر تقریب بین مذاهب اسلامى، از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده و از کمک‌ها و مساعدت‌هاى پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است. نخستین وظیفه اى که به عهده ما علماى اسلامى است، خواه شیعه باشیم یا سنى، این است که از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق روشن اسلام و اصول محکم شریعت را طورى نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازیم. دیگر این که اخیراً از فوت عالم جلیل مرحوم سیدمحسن امین عاملى با خبر شدم. من وقتى از علم و اخلاص و جهاد او در راه این دین و ملت، مطالبى شنیدم از خبر وفات آن مرحوم سخت متأسف شدم. اکنون خالص‌ترین تسلیت‌هاى خود را به حضور جنابعالى و به همه برادران شیعه امامیه اعلام مى‌دارم و از خداى بزرگ مى‌خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید. والسلام علیکم. جمادى الثانى 1371ق.»[۳۱]
نامه دوم از شیخ محمود شلتوت: «بسم الله الرحمن الرحیم، سلام علیکم و رحمه الله، اما بعد: قبل از همه چیز، از سلامت گرانبهاى آن برادر ارجمن جویا بوده و دعا مى‌کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمى، ایدالله فى جهاده المشکور، پیش آمد مغتنم مى‌شمارم تا نامه اى به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش‌هاى شما تقدیر کنم. من به شما مژده مى‌دهم که گام‌ها و قدم‌هاى ما در راه تقریب، قدم‌هایى است که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید مى‌فرمایید. گروه برگزیده اى از رجال الازهر و برادرانى که در تقریب صمیمانه جهاد کرده‌اند، از روى ایمان و یقین، ما را کمک و یارى مى‌کنند و به آنچه که براى دین و رسالت جهانى و انسانى که بدان گردن نهاده‌اند و بر آنان واجب شده، قیام و اقدام مى‌کنند. امیدوارم از آرزوها و آرمان‌هاى مشترک خود مطلع گردیم. والسلام علیکم. ذیقعده 1379).»[۳۲]
همان گونه که از متن نامه‌ها استفاده مى‌شود، رهبران مذهبى اهل سنت، به ویژه رؤساى دانشگاه الازهر، براى شخص آیت‌الله بروجردى عزت و عظمت و اقتدار ویژه قائل بودند و همواره به او به دیده احترام مى‌نگریستند. حتى گفته مى‌شود وقتى نامه آقاى بروجردى به دست شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق جامعه الازهر مى‌رسید، نامه آقاى بروجردى را مى‌گرفت و مى‌بوسید، و شیخ محمود شلتوت نیز که بعدها ریاست جامعه الازهر را برعهده گرفت، همین رفتار احترام آمیز را در برابر نامه‌هاى آیت‌الله بروجردى داشت. [۳۳]
به هرحال از این که درخت پیوند مذاهب و تقریب آنان این گونه به سوى رشد و شکوفایى پیش مى‌رفت، آیت‌الله بروجردى بسیار خوشحال و امیدوار بود و هر از چندگاهى در جلسه درس به مناسبت‌هاى گوناگون به این موضوع اشاره و از روند پیشرفت کار، اظهار خشنودى مى‌کرد و مى‌گفت: «امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمى داشتیم.»[۳۴]

شیوه پیشنهادى تقریب

همیشه شیوه‌هاى پیشنهادى صحیح از آن جا سرچشمه مى‌گیرد که آسیب‌ها درست شناسایى و گره کار به درستى تشخیص داده شوند. آیت‌الله بروجردى موارد اختلاف بین شیعه و سنى را در دو نکته اساسى مى‌دانست: یکى موضوع «خلافت» و جانشینى پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله)، و دیگرى مسأله «حجیت گفتار اهل بیت». به اعتقاد آیت‌الله بروجردى، بحث در باره موضوع نخست، بحث تاریخى است و هر چه بوده گذشته و لزومى ندارد دوباره مطرح شود. افزون براین، تجربه هم نشان داده که طرح این مسائل همیشه باعث اختلاف شدید و منشأ سوء استفاده‌هاى دشمن بوده است. گذشته از این‌ها اگر هم این مباحث سودى داشته باشد، براى هر کدام از شیعه و سنى فى نفسه محترم است و کسى از طرفین نمى‌تواند مانع اعتقاد دیگرى شود؛ بنابراین، آنچه امروز خیلى مهم است و مى‌تواند نقطه مشترک میان شیعه و سنى باشد، بعد از کتاب آسمانى قرآن، محوریت اهل بیت(علیهم‌السلام) و دلیل آن «حدیث ثقلین» است و از طرف فریقین با سلسله سند صحیح نقل شده و همه هم آن را قبول دارند.
در کنگره اى که براى بزرگداشت آیت‌الله بروجردى و شیخ محمود شلتوت در تهران برگزار شد، آقاى‌هاشمى رفسنجانى تفکر تقریبى آیت‌الله بروجردى را این گونه مطرح کرد: «آیت‌الله بروجردى در درس مى‌گفت: اختلاف ما با اهل سنت در دو جهت است: یکى مسأله خلافت و دیگرى اقوال ائمه، و آنچه براى ما مهم است، مسأله حجیت است و خلافت یک مسأله تاریخى بود که امروز قابل تکرار نمى‌باشد. باید با اهل سنت در مورد حجیت اقوال ائمه بحث کرد که در زمان ما مؤثر است.»[۳۵]
هدف از تقریب و وحدت در نظر آیت‌الله بروجردى هرگز این نبود که یک گروه در گروه دیگر هضم شود و همه آن‌ها یک گروه و یک فرقه بشوند؛ بلکه تأکید داشت با بیان نقاط مشترک همه گروه‌ها، دوستى، محبت و صمیمیت میان آن‌ها پدید آید و همه در برابر دشمنان اسلام تبدیل به «ید واحده» شوند. در نظر او نیل به این هدف مقدس از راه تمسک به حدیث ثقلین و معرفى امامان معصوم در جایگاه مصداق بارز اهل بیت، بهترین و آسان‌ترین، کم هزینه‌ترین و معقول‌ترین راه است و مى‌فرمود: «اگر ما شیعیان تنها به همین جهت که امروز مورد نیاز مسلمین است اکتفا کنیم و مطلب خود را به طور معقول براى اهل سنت بیان نماییم، به نتیجه مى‌رسیم و مى‌توانیم آنان را تا حدى قانع کنیم.»[۳۶]
آیت‌الله بروجردى در مرحله عمل نیز به طور جدى این قضیه سرنوشت‌ساز را دنبال مى‌کرد؛ چنان که دستور داد در یک اقدام اساسى، طرق و أسناد «حدیث ثقلین» جمع آورى شود و این کار تحقیقى را مرحوم آیت‌الله شیخ قوام الدین وشنوى انجام داد و از سوى دارالتقریب در مصر به چاپ رسید. آیت‌الله بروجردى مى‌کوشید تا عالمان شیعه و سنى به روایات، مبانى و ادله فقهى یک‌دیگر آشنا شوند تا جایى که در اثر تلاش‌هاى مخلصانه آن فقیه خستگى ناپذیر، بسیارى از اعضا و شخصیت‌هاى سنّى دارالتقریب با فقه و مبانى شیعه آشنا شدند و حتى در مواردى، مطابق فقه شیعه فتوا دادند. در همین جهت کتاب المختصر النافع، نوشته علامه حلى با هزینه و همت وزارت اوقاف مصر و با مقدمه وزیر اوقاف آقاى شیخ احمد حسن الباقورى چاپ شد. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص91). همچنین در سالى که ملک سعود پادشاه عربستان براى آیت‌الله بروجردى، یک جلد قرآن و پرده کعبه، هدیه فرستاد و از وى تقاضاى ملاقات کرد، در جهت همین فعالیت‌ها و نتیجه همین نگرش تقریبى بود.
اگرچه آیت‌الله بروجردى این دیدار را به عللى نپذیرفت، در ادامه همان فعالیت‌هاى تقریبى از این فرصت بهره جست و طى نامه تشکرآمیز، حدیث مفصلى از امام صادق(علیه‌السلام) را که شامل نزدیک به چهارصد احکام مربوط به مناسک حج بود، برایش فرستاد. [۳۷] هدف او در ارائه این حدیث که از طریق اهل سنت نقل شده و در کتاب‌هاى صحاح سته و غیر آن نیز آمده، آن بود که مى‌خواست به پادشاه عربستان و شخصیت‌هاى علمى و مذهبى جهان اسلام بفهماند که مى‌توان، مراسم بزرگ حج را طبق روایات و مبانى مشترک و مورد قبول شیعه و سنى به طور یکسان و هماهنگ برگزار کرد و از این تجلی‌گاه توحیدى، بیشترین و بهترین بهره را به نفع جهان اسلام به دست آورد. این نامه در مجله «رساله الاسلام» نشریه وابسته به دارالتقریب و همچنین در بعضى روزنامه‌ها و مجلات کشور عربستان به چاپ رسید. [۳۸]

موضع‌گیرى‌هاى سیاسى

بررسى رفتار و موضع‌گیرى‌هاى سیاسى آیت‌الله بروجردى اگرچه از حوصله این مختصر خارج است، موارد اندکى از آن را مى‌توان در این فرصت بر شمرد:

أ. دربار شاه و مرجعیت

در عصر زعامت آیت‌الله بروجردى اگرچه زمینه برخوردهاى تند انقلابى با رژیم ستم شاهى و بیگانگان وجود نداشت؛ چرا که مردم آمادگى و آگاهى لازم را براى تحمل پیامدهاى انقلاب اسلامى نداشتند. باید اذعان داشت که در زمان مرجعیت وى، نیروهاى بالقوه بسیارى براى انقلاب تربیت شدند و در طول نهضت، نقش سرنوشت‌سازى را ایفا کردند. به گفته برخى از صاحب نظران سیاسى، بعد از ایجاد خفقان شدید از سوى رضاخان و ممنوع کردن لباس روحانیت و بستن مدرسه‌ها و حسینیه‌ها و مساجد، یکى از کارهاى بسیار مهم و با ارزش شیعه که مرحوم آیت‌الله بروجردى سهم بزرگى در این کار دارد، تشکیل و توسعه حوزه علمیه قم و حوزه‌هاى دینى کشور بود. در ده سال بین 1330 تا 1340شمسى که روحانیان تا حدودى خاموش بودند، حوزه علمیه قم کارى شبیه کار امام صادق(علیه‌السلام) انجام داد. هزارها طلبه پرشور، متدین، با مطالعه و آشنا به مسائل روز تربیت و ذخیره انقلاب شدند و اگر این‌ها نبودند، محال بود در ایران بشود رژیم پهلوى را شکست. [۳۹]
با همه این‌ها معظم له در جایى که احساس خطر مى‌کرد، اهل اقدام بود و بى‌درنگ موضع مى‌گرفت، چنان که وقتى شاه ایران مى‌خواست خط فارسى را به لاتین تغییر دهد، وى با تمام وجود در برابر این حرکت ننگین ایستاد و گفت: تا من زنده ام اجازه نمى‌دهم این کار عملى شود به هر جا که مى‌خواهد منتهى شود. [۴۰]
روزى به اقبال نخست وزیر وقت، در مورد شاه گفت: «پدرش بى سواد بود؛ ولى یک مقدار شعور داشت؛ اما این یکى شعور هم ندارد و چیزى ملتفت نمى‌شود.»[۴۱]
اطلاعات موجود نشان مى‌دهند که آن پیر فرزانه، کنار کمک به انقلابیان مؤمن، سیاستى بسیار دقیق داشت. او چنان مى‌اندیشید که مردم براى تحمل دشوارى‌ها آمادگى ندارند و اگر با فشار نیروهاى دولتى روبه رو شوند، مرجعیت را تنها مى‌نهند؛ بنابراین، زمان را براى رویارویى مستقیم با دربار مناسب نمى‌دید. از سوى دیگر رهاکردن شاه و راندن کامل وى را باعث فروغلتیدن فزون‌تر او در دامان بیگانگان مى‌دانست؛ پس گاه با وى مدارا مى‌کرد تا آن پادشاه مغرور جاى پاى خود را سست نبیند و براى حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد. [۴۲]

ب. مبارزه با فرقه سیاسى بهائیت

هنگام اقامت آیت‌الله بروجردى در وطن، ایادى این گروه گمراه، فعالیت‌هاى خود را در شهر بروجرد و حومه به ویژه با نفوذ در اداره‌هاى دولتى در سطح گسترده اى افزایش داده بودند. چون آیت‌الله از این موضوع آگاه شد، به جهت اعتراض از شهر خارج شد و به دنبال آن مردم شهر به هیجان آمدند و سرازیر تلگراف خانه شدند. در این هنگام دولت مرکزى احساس خطر جدى کرد؛ به همین دلیل به سرعت مقدمات بازگشت وى را فراهم آورد و دستور رسید محافل و مجالس علنى بهائیت تعطیل شود و افراد وابسته به آن از اداره‌هاى دولتى برکنار شوند؛ آن گاه آیت‌الله بروجردى میان استقبال پرشور و تاریخى مردم، به وطن خویش بازگشت. [۴۳]
وى همچنین در ایام مرجعیت مطلق خویش در قم نیز جبهه پیکار با بهائیت را در سطح کشور توسعه داد؛ به طورى که در سال 1335شمسى به تخریب مرکز فعالیت آنان[۴۴] در تهران انجامید. همچنین در همین سال بود که وى به خطیب توانا میرزا محمدتقى فلسفى دستور داد تا در مسجد شاه تهران به منبر برود و افکار باطل بهائیت را به گوش مردم برساند. سلسله سخنرانى‌هاى مستدل و محکم مرحوم فلسفى از رادیو نیز پخش مى‌شد. [۴۵]

ج. حمایت از اقدام حاج آقاحسین قمى

پس از فرار شاه در سال 1320شمسى، آیت‌الله حاج آقاحسین قمى که در ماجراى قیام تاریخى مسجد گوهرشاد، به کربلا تبعید شده بود، به وطن بازگشت و موضع‌گیرى‌هاى سختى در برابر قانون استعمارى کشف حجاب کرد و خواستار آزادى فعالیت‌هاى مذهبى در دبستان و دبیرستان‌هاى کشور شد. در این هنگام، دولتمردان و شخص شاه در تأمین خواسته‌هاى او مسامحه مى‌کردند تا این که آیت‌الله بروجردى که آن وقت در بروجرد اقامت داشت، براى پشتیبانى از حاج آقاحسین قمى، تلگرافى خطاب به نخستوزیر وقت مخابره کرد. متن تلگراف چنین است:
«مطالب پیشنهادشده از سوى آیت‌الله قمى، مطالب ما هم هست. چنان که با پیشنهادات ایشان موافقت نشود، شخصاً به تهران حرکت مى‌کنم و مسؤول عواقب آن، زعماى امور خواهند بود.»[۴۶]
انتشار این تلگراف میان مردم به ویژه سران عشایر لرستان، تحرکاتى را در جهت حمایت از آیت‌الله بروجردى پدید آورد؛ به طورى که دولت احساس خطر کرد و مجبور شد به خواسته‌هاى وى تن در دهد.
آیت‌الله بروجردى همچنین در حمایت از نهضت ملى شدن نفت، جلوگیرى از اصلاحات ارضى شاه و ستیز با مظاهر آتش پرستى در ایران فعالیت و دخالت کامل داشت.

آثار و تألیفات

وى کنار تدریس و تربیت شاگرد، تحقیقات و پژوهش‌هاى گسترده اى داشت که توانست آن‌ها را به قلم بیاورد. در مجموع آثار معظم له را مى‌توان به چهار دسته حدیثى، رجالى، فقهى و اصولى تقسیم کرد که به جهت اختصار، فهرست برخى از آثار چاپ شده به ترتیب حروف الفبا از نظر مى‌گذرد:

  1. الاحادیث المقلوبة و جواباتها: عده من الاحادیث المقلوبه وجه السؤال عنها الى المراجع الکبار، حسین بن على الطباطبایى البروجردى، با مقدمه و ترجمه محمدرضا حسینى جلالى، قم، دارالحدیث، 1416ق / 1374ش، 67ص.
  2. البدرالزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر، تقریر بحث‌هاى حسین طباطبایى بروجردى، به قلم آیت‌الله العظمى منتظرى، ویرایش2، قم، کتابخانه آیت‌الله منتظرى، 1416ق / 1375ش، 399ص.
  3. البیان الوافي في التعریف بکتاب ترتیب أسانید الکافى للامام البروجردي، محمود دریاب النجفى، قم، مؤسسه آیت‌الله العظمى بروجردى، 1422ق / 1380ش.
  4. ترتیب اسانید کتاب التهذیب للشیخ الطوسي، تألیف حسین الطباطبایي البروجردي، فهرس کتاب التهذیب مرتباً على الحروف و فهرس کتاب الاستبصار مرتباً على الحروف، رتبها حسن النورى الهمدانى، مشهد، آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث الاسلامیه، 1414ق / 1372ش، 544ص. گفتنى است که مجموعه کتاب‌هاى ترتیب الاسانید یا تجرید الاسانید و یا طبقات الرجال، یکى از ابتکارات آیت‌الله بروجردى در علم رجال به شمار مى‌آید. در این مجموعه سندهاى احادیث کتاب‌هاى حدیثى و رجالى مانند کافى، استبصار، تهذیب، امالى، خصال و رجال نجاشى و طوسى، از متون اصلى جدا شده و مورد تحقیق و بررسى قرار گرفته‌اند.
  5. تقریر بحث سیدنا الاستاد المرجع الدیني الاکبر الآیه العظمى الحاج السیدحسین الطباطبایي البروجردي في القبله و الستر و الساتر و مکان المصلى، تقریر على پناه الاشتهاردى، قم، جامعه مدرسین، 1416ق / 1374ش، 2مجلد.
  6. تقریرات ثلاثه: الوصیة و منجزات المریض - میراث الازواج الغصب، حسین البروجردى الطباطبایى، تقریر على پناه الاشتهاردى، قم، جامعه مدرسین، 1413ق / 1372ش، 231ص.
  7. تقریرات في اصول الفقه، آیت‌الله العظمى حسین البروجردى، قررها على پناه الاشتهاردى، قم، جامعه مدرسین، 1417ق / 1375ش، 306ص.
  8. جامع أحادیث الشیعه، حسین الطباطبایى البروجردى، قم، مدینة العلم، 1381ش، 30مجلد. این مجموعه گرانسنگ حدیثى در جهت تکمیل کتاب وسائل الشیعه و رفع نواقص آن از قبیل تقطیع احادیث، تکرار اسناد، تکثیر ابواب، زیادى حجم، به ابتکار آیت‌الله بروجردى نوشته شده و فواید بسیار ارزشمندى از نظر سهولت دستیابى به احادیث و استنباط از آن دارا است. تا کنون سى جلد از آن چاپ شده است.
  9. حاشیه العروة الوثقى، تألیف محمدکاظم یزدى، با حواشى آیت‌الله بروجردى، تهران، اسلامیه، 1373ق/1332ش، 746ص.
  10. الحاشیة على کفایة الاصول في الاصول، طرح مبانى حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف بهاء الدین الحجتى البروجردى، قم، انصاریان، 1412ق / 1370ش، مجلدات متعدد.
  11. حاشیة على وسائل الشیعه.
  12. الحجة فى الفقه، تقریرات و تحصیلات من دراسات حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف مهدى حائرى یزدى، مؤسسه الرساله: حسینیه عمادزاده، 1419ق/1377ش، 7مجلد.
  13. خاندان آیت‌الله بروجردى، نوشته آیت‌الله بروجردى، مقدمه و ترجمه و پاورقى‌ها از على دوانى، قم، انصاریان، 1371ش، 152ص.
  14. رساله توضیح المسائل که متن آن مطابق است با فتاواى حسین طباطبایى بروجردى، با حواشى آیات عظام، مراجع بزرگ و زعماى عالیقدر شیعه، گردآورنده غلامحسین رحیمى اصفهانى، تهران، جاویدان و فراهانى، 1348ش، 592ص.
  15. رساله شریفه مناسک حج، مطابق با فتاواى حسین طباطبایى بروجردى، به سعى و اهتمام محمود کتابچى، تهران، اسلامیه، 1367ق/1326ش، 140ص.
  16. لمحات الاصول: إفادات الفقیه الحجة آیت‌الله العظمى البروجردي، بقلم الامام الخمینى، تحقیق مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1421ق/1379ش، 521ص.
  17. المجدى: بحوث في الوصیه و منجزات المریض و إقرار المریض، لمقرره على الصافي الگلپایگاني، قم، گنج عرفان، 1421ق/1381ش، 215ص.
  18. المنهج الرجالى و العمل الرائد في الموسوعة الرجالیة: الاحادیث المقلوبه و جواباتها، حسین الطباطبایى البروجردى، به اهتمام محمدرضا الحسینى الجلالى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1420ق / 1378ش، 384ص.
  19. نهایة الاصول، تقریر ابحاث حسین الطباطبایي البروجردي، به قلم حسینعلى المنتظرى، تهران، نشر تفکر، 1415ق / 1373ش، مجلدات متعدد.
  20. نهایة التقریر في مباحث الصلاة، تقریراً لما أفاده حسین الطباطبایي البروجردي، تألیف فاضل اللنکرانى، قم، مرکز فقه الائمه الاطهار(علیهم‌السلام)، 1420ق / 1378ش، چند مجلد.

وفات و غروب زندگى

اندک اندک شوال 1380 قمرى فرا رسید و بیمارى بر پیکر آن مرجع هشتاد و هشت ساله جهان اسلام پنجه افکند. بیمارى دشوارى که با دیگر رنجورى‌هاى آن مرد بزرگ تفاوت داشت. در چنین روزهایى گروهى از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد که بسیار اندوهگین مى‌نمود، سر بلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت و ما رفتیم و نتوانستیم چیزى براى خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشى انجام دهیم. یکى از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟! بحمدالله این همه آثار نیک از خود برجاى نهاده اید؛ شاگردان پرهیزگار تربیت کرده اید؛ کتاب‌هاى با ارزش تحریر کرده اید؛ مسجدها و کتابخانه‌ها ساخته اید. این ما هستیم که باید چنین سخنى بر زبان جارى کنیم. فقیه پارساى شیعه فرمود: «خلص العمل فإن الناقد بصیر؛ باید کردارت را خالصانه براى خدا انجام دهى؛ زیرا او به همه چیز بینا است و از انگیزه‌هاى بشر آگاه است.»[۴۷] این سخن، حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد. چند روز پس از این گفت‌وگو پیکر استاد رنجورتر شد و سرانجام فقیه بزرگ عصر پس از هشتاد و هشت سال عمر با برکت در صبح روز پنج شنبه 12 شوال 1380 قمرى برابر با 1340/1/10شمسى زندگى را وداع کرد و براى همیشه چشم از جهان فرو بست. پیکر فقیه سترگ میان اندوه ده‌ها هزار نفر و با تشییع و تجلیلى که تا آن روز کمتر سابقه داشت، در بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه(علیها السلام) جنب در ورودى مسجد اعظم که خود آن را بنیان نهاده بود، به خاک سپرده شد. به همین مناسبت تمام شهرهاى ایران به صورت عزا و تعطیل درآمد. پرچم‌هاى سیاه بر بالاى کوچه، خیابان و بازارها نصب شد. مجالس ترحیم و مراسم عزادارى باشکوهى در اغلب کشورهاى اسلامى به ویژه در کربلا و نجف برگزار شد و این مراسم در ایران تا چهلم ادامه یافت. سفیران و نمایندگان کشورهاى اسلامى در این مصیبت، ابراز هم دردى کردند و حتى پرچم‌هاى سفارتخانه‌ها و کنسول گرى‌هاى کشورهاى شوروى، امریکا و انگلیس به نشانه عزا نیمه افراشته شد. مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مجتبى عراقى که مسؤولیت تدفین و تلقین آن مرحوم را بر عهده داشت، مى‌گوید: «خداوند مرا مفتخر به عنایتى کرد که آن بزرگوار را در لحد بگذارم. این کار بنا به وصیتى بود که آن مرحوم کرده بود. از این جریان حالت عجیبى به من دست داد و وقتى وارد قبر شدم تمام مستحبات دفن که سابقه ذهنى نسبت به آن نداشتم، به یادم آمد.»[۴۸] شرح زندگى آن بزرگ مرد تاریخ معاصر شیعه، هیچ گاه نمى‌تواند با این نوشته‌هاى اندک و قلم‌هاى نارسا أدا شود. آنچه در این نوشته آمد، بهانه اى از یاد و خاطره آن مرجع دینى و فقیه الاهى بود که انشاءالله درسى براى ما و همه دوستداران پاکى و صداقت بوده باشد. روحش شاد و یادش گرامى باد. والسلام.

منابع و مآخذ

  1. آیت‌الله بروجردى، خاندان آیت‌الله بروجردى، مقدمه و ترجمه از على دوانى، قم، انصاریان، 1371ش.
  2. اباذرى، عبدالرحیم، آیت‌الله بروجردى آیت اخلاص، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1383ش.
  3. احمدى، مجتبى و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبه‌هاى ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله بروجردى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى مرکز انتشارات، 1379ش.
  4. دوانى، على، زندگانى زعیم بزرگ عالم تشیع آیت‌الله بروجردى، ویرایش2، تهران، نشر مطهر، 1372ش.
  5. شکوه فقاهت: یادنامه مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردى، تهیه و نشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1379ش.
  6. صحیفه حوزه، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه 1379/11/3.
  7. عبیرى، عباس، آیت‌الله بروجردى زعیم بزرگ، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1380ش.
  8. على آبادى، محمد، الگوى زعامت: سرگذشت‌هاى ویژه حضرت آیت‌الله العظمى بروجردى(رحمة‌الله) از زبان علما و مراجع همراه با تقریظ آیت‌الله عبدالصاحب مرتضوى لنگرودى، قم، انتشارات لاهیجى، 1379ش (چاپ قبلى از انتشارات عصمت، 1378).
  9. گلشن ابرار: خلاصه اى از زندگى اسوه‌هاى علم و عمل، تهیه و تدوین جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم، زیر نظر پژوهشکده باقرالعلوم، قم، نشر معروف، 1382ش (دوره سه جلدى).
  10. مجله حوزه، شماره‌هاى مختلف که در متن آمده است.
  11. مطهرى، مرتضى، تکامل اجتماعى انسان به ضمیمه هدف زندگى: الهامى از شیخ الطائفه، مزایا و خدمات مرحوم آیت‌الله بروجردى، تهران و قم، صدرا، 1363ش.
  12. مطهرى، مرتضى، شش مقاله: ختم نبوت، پیامبر امى، ولاءها و ولایت‌ها، ویرایش2، قم، صدرا، 1380ش.
  13. واعظ‌زاده خراسانى، محمد، زندگى آیت‌الله العظمى بروجردى و مکتب فقهى، اصولى، حدیثى و رجالى وى، تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1421ق / 1379ش.
  14. ‌هاشمى رفسنجانى، اکبر، خطبه‌هاى جمعه، زیر نظر محسن‌هاشمى رفسنجانى، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1376ش.

پانویس

مطالب مندرج در مقاله برگرفته از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره 5، زمستان 1384 می‌باشد.

  1. براى آگاهى بیشتر، ر.ک: آیت‌الله بروجردى، 1371 ش، صفحات نخستین.
  2. این کتاب براى طلاب سال اول تدریس مى‌شده است.
  3. کتاب سیوطى از جمله کتاب‌هاى مهم حوزوى و موضوع آن صرف و نحو عربى است. هم‌اکنون این کتاب در حوزه‌هاى شیعى و سنى به صورت مشترک خوانده مى شود و براى طلاب سال دوم تدریس مى شود.
  4. موضوع منطق نیز براى طلاب سال دوم تدریس مى شود و در گذشته کتاب‌هاى شرح شمسیه و حاشیه ملاعبدالله، جزء کتاب‌هاى درسى در این موضوع بوده‌اند؛ اما هم اکنون کتاب المنطق تألیف آیت الله مظفر در حوزه‌هاى شیعى تدریس مى شود.
  5. گلشن ابرار، 1382 ش، ج2، ص662.
  6. مجله حوزه، ش53، ص52 و 57.
  7. دوانى، 1372 ش، ص95.
  8. مجله حوزه، شماره 43 و44، ص314.
  9. کتاب فصول، تألیف شیخ محمدحسین اصفهانى از جمله کتاب‌هاى درسى سطح عالى اصول فقه بود که پیش از تألیف کفایه الاصول، در حوزه‌هاى علمیه شیعه تدریس مى شد و مطالب این کتاب بیشتر ناظر به نقد آراى میرزاى قمى صاحب کتاب قوانین الاصول است.
  10. مجله حوزه، شماره 43و44، ص315.
  11. دوانى، 1372 ش، ص101.
  12. دوانى، 1372، ص 102 و 103.
  13. دوانى، 1372 ش، ص104؛ مجله حوزه، ش 43 و44، ص333ـ337.
  14. محمد واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق/ 1379 ش، ص53.
  15. على آبادى، 1379 ش، ص44؛ مجله حوزه، ش42و23.
  16. دوانى، 1372 ش، ص119 و 120.
  17. اباذرى، 1383 ش، ص26 و 27.
  18. مجله حوزه، ش 43 و44، با اقتباس از مقاله سیدجواد علوى.
  19. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص128، به نقل از آیت‌الله لطف‌الله صافى گلپایگانى.
  20. هدف از علم رجال، شناسایى راویان حدیث و بررسى وثاقت یا عدم وثاقت آن‌ها است تا از این رهگذر درستى و نادرستى احادیث صادره از آنان روشن شود؛ از این رو علم رجال بسیار ارزشمند و در استنباط احکام تأثیر بسزایى دارد.
  21. على آبادى، 1379 ش، ص86؛ دوانى، 1372 ش، ص160، با اقتباس.
  22. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص84
  23. البته برخى از عالمان شیعه مانند شیخ مفید و شاگردش شیخ طوسى نیز تأخیر را جایز نمى دانند.
  24. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص88.
  25. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص171و233».
  26. مطهرى، شش مقاله، 1380 ش، ص260؛ مطهرى، تکامل اجتماعى انسان، 1363 ش، ص204.
  27. مطهرى، شش مقاله، 1380 ش، ص260؛ مطهرى، تکامل اجتماعى انسان، 1363 ش، ص204.
  28. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص369 و370.
  29. فتواى شیخ محمود شلتوت جواز عمل به فقه شیعه بود؛ در حالى که پیش از این، آنان شیعه را یک فرقه گمراه مى دانستند و به هیچ وجه اجازه عمل به فقه شیعه را نمى دادند.
  30. مطهرى، شش مقاله، 1380 ش، ص261؛ احمدى و دیگران، 1379 ش، ص159، به نقل از آیت‌الله محمد فاضل لنکرانى.
  31. اباذرى، 1383 ش، ص68.
  32. اباذرى، 1383 ش، ص72.
  33. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص135، به نقل از لطف‌الله صافى گلپایگانى.
  34. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص232.
  35. صحیفه حوزه، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه 1379/11/3، ص8.
  36. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص91.
  37. مجله حوزه، شماره43 و44، ص83، به نقل از آیت‌الله سیدجعفر احمدى.
  38. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص337.
  39. هاشمى رفسنجانى، 1376 ش، ج3، ص379.
  40. گلشن ابرار، ج2ص671.
  41. واعظ‌زاده خراسانى، 1421 ق / 1379ش، ص97؛ گلشن ابرار، ج2، ص671.
  42. گلشن ابرار، 1382 ش، ج2، ص671.
  43. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص342.
  44. نام این مرکز «خطیره القدس» بوده است.
  45. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص55، 141 و 190.
  46. مجله حوزه، ش43 و44، ص332، به نقل از سیدجواد علوى.
  47. گلشن ابرار، 1382 ش، ج2ص672.
  48. احمدى و دیگران، 1379 ش، ص179.