محسن بن جعفر ابو نمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:


=نسب=
=نسب=
محسن بن جعفر بن علوی بن حسین بن عمر بن أحمد بن علوی بن أحمد بن شیخ بن أبی بكر بن علی بن عمر فدعق بن عبد الله وطب بن محمد المنفر بن عبد الله بن محمد بن عبد الله باعلوی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبط بن الإمام علی بن أبی طالب، و امام علی همسر [[فاطمه]] دختر [[محمد]] صلی الله علیه و آله است.  
محسن بن جعفر بن علوی بن حسین بن عمر بن أحمد بن علوی بن أحمد بن شیخ بن أبی بكر بن علی بن عمر فدعق بن عبد الله وطب بن محمد المنفر بن عبد الله بن محمد بن عبد الله باعلوی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[امام صادق (ع)|جعفر الصادق]] بن [[امام باقر (ع)|محمد الباقر]] بن علی [[امام سجاد (ع)|زین العابدین]] بن [[امام حسین (ع)|الحسین]] بن امام [[امام علی (ع)|علی بن أبی طالب]]، و امام علی همسر [[فاطمه]] دختر [[محمد]] صلی الله علیه و آله است.  


او سی و چهارمین نوه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.  
او سی و چهارمین نوه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.  
خط ۲۷: خط ۲۷:
او در شهر غیل باوزیر در [[حضرموت]] در شب ۱۲ پنج شنبه زبیع الاول سال ۱۳۰۶ه.ق مطابق با سال 1887 میلادی به دنیا آمد. گفته شده است که با توجه به سن پسر بزرگش به احتمال قبل از سال ۱۳۰۰ه.ق متولد شده باشد. او در همان شهر در حالت عبادت خداوند، ادب و اخلاق بزرگ شد و در تعدادی از مکتب های قرآن برای یادگیری خواندن قرآن و یادگیری خوشنویسی آموزش دید. هنگامی که شیخ محمد بن عمر بن سلم العقیلی (از نسل  عقیل بن ابی طالب) به غیل باوزیر آمد و مؤسسه خود را در سال ۱۳۲۰ ه.ق تأسیس کرد که یکی از اولین هایی بود که در آن ثبت نام کرد و در آن زمان چهارده ساله بود و با فارغ التحصیلی کاملاً به او وابسته بود و علم زیادی از او آموخت.
او در شهر غیل باوزیر در [[حضرموت]] در شب ۱۲ پنج شنبه زبیع الاول سال ۱۳۰۶ه.ق مطابق با سال 1887 میلادی به دنیا آمد. گفته شده است که با توجه به سن پسر بزرگش به احتمال قبل از سال ۱۳۰۰ه.ق متولد شده باشد. او در همان شهر در حالت عبادت خداوند، ادب و اخلاق بزرگ شد و در تعدادی از مکتب های قرآن برای یادگیری خواندن قرآن و یادگیری خوشنویسی آموزش دید. هنگامی که شیخ محمد بن عمر بن سلم العقیلی (از نسل  عقیل بن ابی طالب) به غیل باوزیر آمد و مؤسسه خود را در سال ۱۳۲۰ ه.ق تأسیس کرد که یکی از اولین هایی بود که در آن ثبت نام کرد و در آن زمان چهارده ساله بود و با فارغ التحصیلی کاملاً به او وابسته بود و علم زیادی از او آموخت.


ورود شیخ محمد بن عمر بن عوض بن بکران بن سلام (متوفی در سال ۱۳۲۹ ه .خ) به شهر الغال اولین نقطه عطف کیفی در زندگی او بود، جایی که رابطه علمی بین پسر و استادش شیخ طباصر النبوگ در اوایل، جایی که دانش آموز هفده سال در نوشتن نامه هایی در علومی که به دست شیخ ش تحصیل می کرد، و باز شدن آن نامه ها «شاخه برگی در توضیح نردبان برگی در منطق» بود که در سال ۱۳۲۲ ه .خ تکمیل شد و خالی شد. سپس در بهار سال ۱۳۲۸ ه«آغاز مرید به جواهر سیستم های توهید» را نوشت. او در همان سال شروع به زیر خط زدن بیان کلمهٔ یکتاگرایی با عنوان «شرق و حاکمیت در بیان کلام شهادت» کرد.
ورود شیخ محمد بن عمر بن عوض بن بکران بن سلم (متوفی در سال ۱۳۲۹ه.ق) به شهر غیل اولین نقطه عطف کیفی در زندگی او بود. رابطه علمی بین این جوان و استادش شیخ تباشیر النبوغ المبکر، آنجا بروز کرد که دانش آموز هفده ساله رساله هایی در علوم مختلفی که از استادش می آموخت می نوشت. اولین آن رساله های علمی «الغصن المورق في شرح السلم المتورق في علم المنطق» بود که در سال ۱۳۲۲ه.ق تکمیل شد. پس از آن در بهار سال ۱۳۲۸ه«مطلع المريد إلى نظم جوهرة التوحيد» را نوشت. او در همان سال شروع به نوشتن رساله «الشرق والسيادة في إعراب كلمة الشهادة» نمود.


=اساتید=
=اساتید=

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۰۷، ۳۱ ژانویه ۲۰۲۲؛



محسن بن جعفر ابو نُمیّ (۱۳۰۶ تا ۱۳۷۹ه.ق)، قاضی و حقوقدان، استاد مرکز علمی بن سلم و مؤسسه دینی غیل باوزیر و صاحب بزرگترین کتابخانه در حضرموت است. او بیش از ۱۰۰ کتاب در علوم مختلف نوشته است. بسیاری از دانشجویان علوم از قوه قضائیه در حضرموت تحت حکومت القعیطیه در ساحل حضرمی با استفاده از علم و درس او فارغ التحصیل شدند.


آل ابی نُمیّ

(بضم نون وفتح میم وتشدید یاء، تصغیر نامی)، آن ها دودمان ابو نُمیّ بن عبدالله بن شیخ بن علی المندرج بن عبد الله وطب بن محمد المنفر بن عبد الله بن محمد بن عبد الله باعلوی هستند، و شاخه دیگری از خاندان ابونمی از نسل علی بن عمر فدعق بن عبدالله وطب وجود دارد و به نظر می رسد که بین آن ها و شاخه اول ازدواجی وجود داشته است که عنوان خاندان ابونمی با مادرشان است و به «ابو نمی» شناخته می شوند آنها پسر عموهای شاخه اول هستند و هر دو گروه به عبدالله وطب می رسند. در میان اشراف مکه نسل محمد ابو نمی از نوادگان شریف هستند. و نیز ممکن است ازدواج و اتصالی بین این قبایل وجود داشته باشد که یکی از دلایلی است که این نام یا کنیه از باب تبرک و یادآوری آن ارتباط میان اشراف حجاز و سادات بنی علوی به این گروه داده شده باشد.

نسب

محسن بن جعفر بن علوی بن حسین بن عمر بن أحمد بن علوی بن أحمد بن شیخ بن أبی بكر بن علی بن عمر فدعق بن عبد الله وطب بن محمد المنفر بن عبد الله بن محمد بن عبد الله باعلوی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن امام علی بن أبی طالب، و امام علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.

او سی و چهارمین نوه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.

تولد و تربیت

او در شهر غیل باوزیر در حضرموت در شب ۱۲ پنج شنبه زبیع الاول سال ۱۳۰۶ه.ق مطابق با سال 1887 میلادی به دنیا آمد. گفته شده است که با توجه به سن پسر بزرگش به احتمال قبل از سال ۱۳۰۰ه.ق متولد شده باشد. او در همان شهر در حالت عبادت خداوند، ادب و اخلاق بزرگ شد و در تعدادی از مکتب های قرآن برای یادگیری خواندن قرآن و یادگیری خوشنویسی آموزش دید. هنگامی که شیخ محمد بن عمر بن سلم العقیلی (از نسل عقیل بن ابی طالب) به غیل باوزیر آمد و مؤسسه خود را در سال ۱۳۲۰ ه.ق تأسیس کرد که یکی از اولین هایی بود که در آن ثبت نام کرد و در آن زمان چهارده ساله بود و با فارغ التحصیلی کاملاً به او وابسته بود و علم زیادی از او آموخت.

ورود شیخ محمد بن عمر بن عوض بن بکران بن سلم (متوفی در سال ۱۳۲۹ه.ق) به شهر غیل اولین نقطه عطف کیفی در زندگی او بود. رابطه علمی بین این جوان و استادش شیخ تباشیر النبوغ المبکر، آنجا بروز کرد که دانش آموز هفده ساله رساله هایی در علوم مختلفی که از استادش می آموخت می نوشت. اولین آن رساله های علمی «الغصن المورق في شرح السلم المتورق في علم المنطق» بود که در سال ۱۳۲۲ه.ق تکمیل شد. پس از آن در بهار سال ۱۳۲۸ه.ق «مطلع المريد إلى نظم جوهرة التوحيد» را نوشت. او در همان سال شروع به نوشتن رساله «الشرق والسيادة في إعراب كلمة الشهادة» نمود.

اساتید

برخی از بزرگانی که از ایشان کسب علم نموده است عبارتند از::

پدرش جعفر بن علوی أبو نمی

محمد بن عمر بن سلم

أبو بكر بن عبد الرحمن بن شهاب الدین

عبد الرحمن بن أحمد باشیخ

أحمد بن حسن العطاس

عبد الله بن عمر الشاطری

محمد علی بن حسین المالكی

عمر بن حمدان المحرسی

حسن بن محمد المشاط

عبد الرحمن بن عبید الله السقاف

شاگردان

بسیاری از دانش پژوهان فرهیخته از شاگردان استاد محسن بن جعفر بوده اند. از جمله کسانی که در دوره آموزشی تخصصی احکام و آداب قوه قضائیه شرکت کردند و امور قوه قضاییه و حل و فصل اختلافات مردم را در دست گرفتند. برخی از ایشان عبارتند از:

عبد الله بن محفوظ الحداد

محمد رشاد بن أحمد البیتی

علی بن محمد مدیحج

حسین بن محمد مدیحج

سعید بن محمد برعیة

أحمد عبد الله بن سلوم

عبد الله بن علی بامخرمة

محمد بن سالم الحدادی

عبد القادر بن محمد العماری

محمد بن عوض بن طاهر باوزیر

محفوظ بن سعید المصلی

سعید بن عوض باوزیر

سعید بن عبد الصمد باوزیر

عبد الله سالم باوزیر

عبد الله بن أحمد الناخبی

سعید بن علی بامخرمة

تعداد بی شماری دیگر از دانشجویان علوم دینی وجود دارند که دانش آموخته مرکز علمی ابن سلم هستند و از محضر و کسب علم کرده اند و از شخصیت های برتر علوم مختلف هستند.

مسئولیت ها

ابو نامی به عنوان قاضی شهر گیل باوزیر در شابان ۱۳۳۴ ه .ق تا سال ۱۳۴۴ ه . و سپس به موکلا پایتخت سلطانیه قیتیا نقل مکان کرد و تا پایان سال ۱۳۵۰ ه .ق به عنوان قاضی در آنجا خدمت کرد و در این سال به خانه خدا حج کرد و سپس در اوایل سال ۱۳۵۱ به رباط الگیل بازگشت تا در آنجا به عنوان معلم کار کند. پیشرفت کیفی در حرفه اش در سال ۱۳۵۳ وجود داشت، چرا که او پس از انتصاب به عنوان عضو شورای قضایی شریعت که متشکل از او شیخ عبدالله بن عوض بکر و شیخ عوض بن سالم بالکادی است، به موکلا نقل مکان کرد. او به گائل بازگشت و در اوایل سال ۱۳۵۶ ه .خ به عنوان قاضی خدمت کرد و در همان سال برای تدریس عمومی در مسجد سلطان عمر به موکلا نقل مکان کرد.

ابو نامی در طول سال ۱۳۵۷ ه .ش به عنوان رئیس آموزش و پرورش در رباط به القیل بازگشت و پس از افتتاح مؤسسه دینی در گائل به عنوان معلم و مدیر رباط به آنجا رفت و در سال ۱۳۷۴ به عنوان مدیر مؤسسه سرپرست دینی خدمت کرد تا اینکه در سال آخر عمر بیمار شد و صاحب مدرسه ای در شهر موکله شد که اکنون به باسکا یعقوب معروف است.

فعالیت ها

روش های طبقه بندی متفاوت بوده اند، از جمله سیستم، آجوم، جدول های «درختان» و یافته های آنچه توضیح است، از جمله آنچه پاورقی است و برخی از آن ها پیام های مستقلی هستند. او در نزدیک کردن مطالب علمی از طریق پاسخ های معمولی خلاق است و این سوال را با پاسخ اشباع شده ارائه می دهد. نمونه ای از برخی از این آثار را در نظر بگیرید: «مسجد مقدس اکثر قواعد علم زهکشی»، «تسهیل مسیر به سوی علم تفسیر»، «نمک در علم اصطلاح»، و «تجبر دانشجو و هدیه کسانی که مایل به تدریس منطق هستند».

یکی از ساخته های ابو نامی در ارائه مطالب علمی، شعر است، از جمله معرفی یک نظام در مفاد ازدواج، واقع در 300 خانه به نام "الصباح الصباح در مفاد ازدواج"، و سپس آن را به عنوان "گسترش شادی" و سپس کوتاه کردن آن را در 100 خانه توضیح داد، و آن را "گل آقاهه در مفاد ازدواج"، و سپس توضیح مخفف "رسم سیب از ریاد زهرا الاقاه در ازدواج". از ساخته های او می توان به ساخت جداول جنگل زدایی، یک روش نادر طبقه بندی برای تلاش های شدید، از جمله مفاد عبادت در هشت جزوه، مفاد معاملات در هشت جزوه و همچنین ۹ بروشور در دستور زبان اشاره کرد.

آنچه در موردش گفته شده

آقای ابن عبیدالله السقاف دوست خود ابو نامی را این طور توصیف کرد: «یک حقوقدان باهوش که دانشمند است، و افق ربایان اهل سهل است و به همین دلیل از نامزدی خود برای قوه قضائیه فارغ می شود.»

مورخ شیخ سعید بن عوض باوزیر در کتاب «فکر و فرهنگ» دربارهٔ او گفته است: «اشتیاقت او به جمع آوری و کسب کتاب های علمی و میل شدید او به خواندن و خواندن یکی از مهم ترین دلایل گسترش اوست و او را قادر سازد تا فقه و زبان عربی را مطالعه کند تا اینکه مرجعی برای فتح و مشاوره قضایی شد تا اینکه توانست طیفی از قضاتی را که دولت قیتیه امروز بر آنها تکیه دارد مطالعه کند تا کارکردهای قوه قضائیه را به عهده گیرد.» وی گفت: آقای محسن در خواندن و خواندن پرشور بود تا فقط کتابی را در دست بگیرد و از این موضوع خبر نداشت که از خواندن دور شده یا از خواندن شکست خورده یا درس های عمومی و خصوصی گذاشته است. پروفسور باوزیر چشم انداز بزرگش را در حالی که با بزرگتر شدن بیشتر و درخشان تر می شود فهرست می کند، به ندرت سخاوتمندانه صرف کتاب در علوم و هنرهای مختلف می کند و کتابخانه شیخا بزرگترین کتابخانه خصوصی متعلق به دانشمندی در هادراموت است.

شیخ عبدالرحمن بن عبدالله بکر در کتاب خود به نام «قوه قضائیه در هادراموت در یک سوم قرن» درباره او گفته است: «استاد این گروه و مرحوم شیخ آن، آقای محسن بن جعفر بنمی الاوی، توانست بیرون بیاید و گروه ارزشمندی از قضات را به کشور آموزش دهد.»

هنگامی که یکی از شرق شناس های متخصص در فقه به حدرماوت آمد و با بسیاری از علمای حدرماوت آشنا شد، گفت: برجسته ترین علمای حدرماوت، ساحل و داخل آن، علامت، آقای محسن ابو نامی است.

تالیفات

در پشت کتابخانه بزرگی از حکایت های کتاب، او سخاوتمندانه صرف آن شد، و به گفته شاگردان و آشنایانش بزرگترین کتابخانه خصوصی کشور شهری است. طبقه بندی از ۱۷ سالگی آغاز شد و او زیر ۲۰ سال سن دارد، مانند آقای ابوبکر بن عبدالرحمن بن شیهاب و محمد بن احمد الشتری. آثار او در علوم مختلف حقوقی و زبانی به بیش از ۱۶۰ نویسنده رسیده و تنها به ندرت چاپ شده اند و عناوین آن ها را در اینجا ذکر می کنیم:

«إبانة المعمّى على نظم السجاعي في أحكام لمّا»

«إتحاف الأمير بما يتعلق بحديث البشير النذير»

«إتحاف الظراف بنية الاغتراف»

«إتحاف النبيه بإيضاح التشبيه»

«الأجوبة المرضية على أسئلة خطبة الألفية»

«الاختصار بالحصر على المقولات العشر»

«اختصار العبارة على منظومة الاستعارة» أو «إهداء البشارة لقراء منظومة الاستعارة»

«إدخال السرور على طالب أحكام الظرف والجار والمجرور»

«الاستطابة بنشر أقوال ساعة الإجابة»

«الإشراق من ضياء الاشتقاق» أو «الإشراق في علم الاشتقاق»

«إضاءة البدرين فيما تكسر فيه (إن) وما تفتح، وجواز الوجهين»

«إعطاء النفس مناها في إعراب (فإذا هو هي إياها)»

«الإعلام بإعراب أسماء الشرط والاستفهام»

«إفادة الصبيان بمعاني منظومة ابن جمعان»

«إفادة النقلة ببعض أحكام البسملة»

«إقامة البرهان في رد اعتراض محمد بن أحمد الصبان»

«إقامة الدليل في صفات الجليل»

«إقرار العين ببعض حقوق الزوجين»

«أقسام لو»

«الأقوال الموجهة في أحكام الصفة المشبهة»

«الإلجام لمن زاغ في فتواه عن نصوص الأئمة الأعلام»

«أنس الإخوان بالتطلع على وفيات الأعيان»

«انشراح البال شرح منظومة لامية الأفعال»

«الإنهاض في رد الاعتراض»

«إيصال النفع إلى طالب أحكام الفرع» «إيضاح الإغراب في مباحث الإعراب»

«إيضاح المفهوم في أن تصديق القاضي لا يجب به الصوم على العموم»

«إيضاح المقال في حكم نقل زكاة المال»

«بحث في صلاة ركعتين قبل الجمعة»

«بدر الدجنة شرح منظومة العلامة ابن الشحنة» في علم البيان

«بذل المجهود في شرح نظم المقصود»

«البر والإحسان بشرح أبيات ما يغتفر للموافق من الأركان»

«بزوغ الهلال بنقض ما حكم به لابني بلال» أو «رد على اعتراض السيد محسن بن عبد الله السقاف في قضية بلال»

«البشارة بأحكام المجاز والاستعارة»

«بشرى المكروب بغاية المطلوب»

«بغية الرائد في حكم توسيع المساجد»

«بهجة الإخوان شرح هداية الصبيان»

«بهجة الناظر في حكم رفع أفعل التفضيل للظاهر»

«البيان شرح نظم ما يغتفر للموافق من الأركان»

«التبشير بحل منظومة الزمزمي في التفسير»

«التبيين شرح أبيات مهذب الدين»

«تجنب الحيف في الكلام مع المجيب وصاحب السيف في ثبوت رمضان 1345 هـ»

«تحصيل المنافع في بيان السبب والشرط والمانع»

«تراجم مشاهير الشافعية»

«ترويح الجنان بتفسير آخر آية من سورة آل عمران»

«تسهيل الدعاوى في رفع الشكاوى» (مطبوع)

«تسهيل المسير إلى علم التفسير» أو «تيسير المسير إلى علم التفسير»

«التصريف المنظوم لـ(غزوا) المبني للمجهول والمعلوم»

«تنبيه الخلان بثبوت رمضان بالجمعة 1345 هـ»

«تنبيه الوسنان في ما قرئ بالتثليث من حروف القرآن»

«تيسير الأسباب لمطالعة موصل الطلاب إلى قواعد الإعراب» أو «سلوة الأسباب»

«الجامع الشريف في فن التصريف»

«جلب التقريبات في الجمع بين الورقات وتسهيل الطرقات»

«جمع الفوائد في حروف الزوائد»

«الجوهر الفرد في أقسام العقد»

«جواب سؤال في حكم صلاة الإمام المعيد»

«الجوهر الشفاف على ثلاثة أبيات ظراف»

حاشية على «البهجة المرضية على ألفية ابن مالك»

حاشية على «العوائد على جمع الفوائد»

«حسن المنظر في حقيقة اسم المصدر»

«الحل البهي لعبارة الفاكهي عند قوله: "ولو أن ما أسعى لأدنى معيشة"»

«الحلاوة القندية على متن السمرقندية»

«خلاصة الأقوال في حقائق الاستقبال»

«الخلاصة النقية على متن البيقونية»

«الدلالة الجلية في القواعد الفقهية» (منظومة) أو «نفحة الأزهار في قواعد الأخيار»

«دوائر في أصول الفقه»

«دوائر في المبتدأ والخبر»

«دوائر في المعرب والمبني»

«دوائر في المواريث»

«الرد بالوجه الجميل على معترض ابن فضيل وباعقيل»

«الردع بكلا على قاضي المكلا سنة 1329 هـ»

«رد على بابحير»

«رد على بامخرمة في مسألة الطلاق»

«رد على الشيخ أحمد بن عوض المصلي في قضية باصالح وبريوم والذي نزل فيه القاضي المصلي»

«رد على العماري في مسألة بيع مال الغائب عهدة» أو «الوجوه المسفرة للقاري عما وقع في حكم العماري»

«رسالة في حكم ترك القنوت والتشهد»

«رسالة فيما قرئ بالتثليث من القرآن»

«رشف اللما على أبيات السجاعي في (لاسيما)»

«الرياضة حاشية العين الفياضة في مسائل الاستحاضة»

«ريحانة الإخوان في صفات الواحد المنان»

«زهرة الأقاح في أحكام النكاح»

«الزهرة الوضية على الرحبية»

«سبيل التعلم شرح منبع التفهم لأسباب التيمم» أو «سبيل التفهم في التيمم في شرح أبيات الصور التي يجب فيها القضاء والتي لا يجب»

«سلم الصغير»

«سمير السفر وأنيس الحضر»

«سين جيم في النكاح»

«الشذرات في أوقات الصلوات»

«شرح منظومة الدمنهوري في بحور شعر العرب»

«الشرف والسيادة في إعراب كلمة الشهادة»

«شم الأنوف في معاني الحروف»

«الضوابط الموجهة في أحكام الصفة المشبهة»

«طراز الامتياز في أبيات الألغاز ومنثورها»

«طريف القول وتالده في ما اعترض به بدر الدين ابن مالك على والده في شرح الألفية»

«عجالة الطالب وهداية الراغب إلى علم المنطق»

«عرف الكادي في شرح أبيات العلامة المرادي المعمولة في المسائل التي يُخص بها عطف البيان دون البدل»

«العرف النفاح على زهرة الأقاح» أو «العرف النفاح من رياض زهرة الأقاح في النكاح»

«عقد النظام على عقيدة العوام»

«عقلة العجلان»

«العقود الجوهرية في امتداح العصابة الرباطية وشيخهم ذي النفس الزكية»

«عقيدة الدليل في صفات ربنا الجليل»

«العناية بإظهار القول وإبرازه في شرح الأبيات المعمولة في وجوب استتار الضمير وجوازه»

«العين الفياضة شرح نظم مسائل الاستحاضة»

«غرة الصباح في أحكام النكاح»

«الغصن المورق في شرح السلم المنورق»

«فتاوى»

«فتاوى باشيخ»

«فتح البصير على أبيات العلامة الأمير المعمولة في شرح المذكر السالم»

«فتح السلام على عقيدة العوام»

«فوائد الدراسة في إيضاح ما أبهم على منتقد حكم مرواسة»

«الفوائد في حروف الزوائد»

«فوح العبير بحل منظومة التفسير»

«الفوز والظفر بمعرفة تعدد المبتدأ والخبر»

«القانون الجنائي للسلطة القعيطية»

«القانون الشرعي»

«القدح المعلى من أحكام كلا»

«قطف الثمر في حكم الممر»

«القصد والمنى على أبيات أسباب البنا»

«القلائد لحروف الزوائد» (منظومة)

«قلادة النحر على منظومة المقولات العشر»

«القول المنتخب في إعراب المركب»

«كأس السلاف في أحكام الاستخلاف» (منظومة)

«كؤوس الشراب على مفتاح الإعراب»

«الكوكب الزاهر في مولد النبي الطاهر»

«الكوكب المنير في أحكام الضمير»

«اللؤلؤ المنظوم في إفادة تقدم المسند إليه التخصيص وعموم السلب وسلب العموم»

«المباحث المرضية في مسألة حذف الخبر قبل حال لا يصلح للخبرية»

«مجموعة القضاء الشرعي الجامعة لغالب كل شرط مرعي» (مطبوع)

«مرقاة القصر شرح المقولات العشر»

«المسائل المختارة لمحاكم حضرموت»

«مشكاة الضوء في بيان أقسام لو»

«مصباح الناهض إلى مسائل ملقبات الفرائض» (مطبوع)

«مطلع المريد شرح جوهرة التوحيد»

«مفتاح المقفول على سلم الأصول في علم الأصول»

«مقامة في الفرق بين الحمار الأبيض وركوبه، والحمار الأسود وركوبه»

«الملح في فن المصطلح»

«منبع التفهم لأسباب التيمم» أو «منظومة في صور التيمم التي تجب فيها القضاء والتي لا تجب»

«المنح على الملح»

«المنظومة البيقونية مع زوائدها البهية»

«المنظومة الزهية إلى عصبة الرباطية»

«منظومة في الأشياء المبهمة»

«منظومة في الحساب والجبر»

«منظومة في الدعاوى»

«منظومة في ما تصح الدعوى فيه بالمجهول»

«منظومة ما يغتفر للموافق من الأركان»

«منظومة مختصرة في علوم الحديث»

«منظومة النجاح»

«منظومة يوصي فيها طلاب القضاء ويجيزهم»

«نتائج الأفكار الوقادة في الرد على صاحب سلسبيل الإرشاد والإفادة»

«النزهة البهية في شرح البيقونية»

«نشر الأفراح شرح غرة الصباح في أحكام النكاح»

«نظم أوزان الصفة المشبهة المأخوذة من مضموم العين»

«نظم سؤال وجواب في حكم من أفطر في رمضان وتعذر عليه القضاء»

«نظم شروط الاقتداء»

«نظم مشايخ شيخه العلامة ابن سلم»

«نفح البشام من أحكام اجتماع المأموم مع الإمام»

«النفحة الزكية على نظم البيقونية»

«النقول الراجحة على منظومة لحن الفاتحة»

«نيل الأمنيات من أحكام المبنيات»

«نيل الوصل من أحكام الوصل»

«هداية القاري إلى أحكام الماء الجاري»

«هداية القصاد لما في حكم آل كساد من الانتقاد»

«هداية المتبصر إلى حكم المتحجر للأرض الموات»

«الوشي المحبَّر في الإعراب المقدَّر»

«وصية لتلاميذ القضاء» (منظومة)

وفات

وی بعد از ظهر چهارشنبه ۲۰ شبان در ۱۳۷۹ه.ق در ۱۷ فوریه ۱۹۶۰ در شهر غیل باوزیر درگذشت و صبح روز پنجشنبه در کنار استادش محمد بن عمر بن سلم دفن شد.

پانویس