حق بازگشت از منظر حقوق بین‌الملل و نظام حقوقی اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |حق بازگشت از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقی اسلام
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام
|-
|-
|زبان مقاله
|زبان مقاله
خط ۱۴: خط ۱۴:
</div>
</div>


'''حق باز گشت از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي [[اسلام]] ''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به رشته تحریر درآمده است. <ref>نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری</ref>
'''حق باز گشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی [[اسلام]] ''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به رشته تحریر درآمده است. <ref>نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری</ref>
=چکیده=
از جمله حقوق  انسانها  که مورد اتفاق مجامع جهانی بوده و نظام حقوقی  اسلام نیز  انرا تایید نموده است حق بازگشت انسانها به اوطانشان می باشد . خلاء‌ امنیت و بحران  روحی  که بعد از جنگ جهانی دوم  در فضای عمومی جهان حاکم گردید رهبران  دنیا  را بر ان داشت که  اقدام  اساسی  در حل  این معضل جهانی بنمایند؛ ازاینرو با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سنه 1948 بسیاری از حقوق  طبیعی  انسانها  - که از جمله انها حق  بازگشت  می باشد – را  به رسمیت شناخته و از نظامهای  سیاسی  سراسر جهان  خواستند که بدان پایبند باشند . در شریعت اسلام  نیز بدلیل اهتمام  جدی به حقوق  انسانها  - که از جمله انها حق بازگشت می باشد – با سلب کنندگان  این حقوق  مقابله جدی شده  است . این  امر در ایات و روایات متعدد بخوبی مشهود است .


در مقاله حاضر ضمن بررسی  حق بازگشت از منظر اسلام - و  تبیین ایات و روایات در این مساله-  و حقوق  بین الملل ، برتری نظام حقوق اسلام بر منشور جهانی حقوق بشر – حقوق بین المللی – اثبات گردیده  است .


=چکيده=
از جمله حقوق  انسانها  که مورد اتفاق مجامع جهاني بوده و نظام حقوقي  اسلام نيز  انرا تاييد نموده است حق بازگشت انسانها به اوطانشان مي باشد . خلاء‌ امنيت و بحران  روحي  که بعد از جنگ جهاني دوم  در فضاي عمومي جهان حاکم گرديد رهبران  دنيا  را بر ان داشت که  اقدام  اساسي  در حل  اين معضل جهاني بنمايند؛ ازاينرو با تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر در سنه 1948 بسياري از حقوق  طبيعي  انسانها  - که از جمله انها حق  بازگشت  مي باشد – را  به رسميت شناخته و از نظامهاي  سياسي  سراسر جهان  خواستند که بدان پايبند باشند . در شريعت اسلام  نيز بدليل اهتمام  جدي به حقوق  انسانها  - که از جمله انها حق بازگشت مي باشد – با سلب کنندگان  اين حقوق  مقابله جدي شده  است . اين  امر در ايات و روايات متعدد بخوبي مشهود است .
در مقاله حاضر ضمن بررسي  حق بازگشت از منظر اسلام - و  تبيين ايات و روايات در اين مساله-  و حقوق  بين الملل ، برتري نظام حقوق اسلام بر منشور جهاني حقوق بشر – حقوق بين المللي – اثبات گرديده  است .
کليد واژه: حقوق  ، وطن  ، قران  ، حديث  ، بازگشت  ، بين الملل ، صهيونيزم


کلید واژه: حقوق  ، وطن  ، قران  ، حدیث  ، بازگشت  ، بین الملل ، صهیونیزم
   
   
=مقدمه=
=مقدمه=




از جمله مباحث برجسته  و گرانسنگ در نظامات حقوقي- قطع نظر از مذهب و مرام خاص - مساله حقوق طبيعي انسانهاست  . ادميان بدليل برخورداري از  نعمت وجود و نيز استعدادهاي گوناگوني که افريدگار جهان در انها به وديعت نهاده است طبعا از سلسله حقوقي که مقتضاي طبيعي امکانات مذکوراست  برخوردار خواهند بود .
از جمله مباحث برجسته  و گرانسنگ در نظامات حقوقی- قطع نظر از مذهب و مرام خاص - مساله حقوق طبیعی انسانهاست  . ادمیان بدلیل برخورداری از  نعمت وجود و نیز استعدادهای گوناگونی که افریدگار جهان در انها به ودیعت نهاده است طبعا از سلسله حقوقی که مقتضای طبیعی امکانات مذکوراست  برخوردار خواهند بود .
 
 
 
بديهي است اين حقوق  با  حقوق  قانوني و قراردادي که توسط حاکمان در راستاي نظم اجتماعي تشريع مي گردد متفاوت خواهد بود چون اولا منشا پيدايش حقوق طبيعي  اصل خلقت ادميان و استعدادهاي تعبيه شده در وجود انان بوده در حالي که منشا پيدايش حقوق قانوني، اعتبار و جعل حاکمان و سياستمداران جوامع  مي باشد .
 
 
 
ثانيا حقوق طبيعي انسانها اموري جهاني بوده و اداب و رسوم خاص جوامع بشري در اثبات ، اصلاح  يا نفي ان دخالت ندارد در حالي که حقوق قانوني و اعتباري بوسيله سيستمهاي خاص اجتماعي و سياسي به افراد جامعه اعطا شده و قابليت اصلاح يا سلب را داراست.  نکته اساسي در مساله حقوق طبيعي ان است که برغم اتفاق  همه مکاتب و مذاهب – ديني و غيرديني – در پذيرش اصل اين حقوق ، نسبت به برخي از موارد و مصاديقش  بين انان اختلافاتي  ديده مي شود که از جمله انها حق بازگشت مي باشد .
 
در اين مقاله به تبيين  دو ديدگاه  حقوقي "اسلام  و حقوق بين الملل "در زمينه حق بازگشت  بعنوان يکي از مصاديق حقوق طبيعي انسانها خواهيم پرداخت  . اما قبل از ورود  به مبحث اصلي لازم است  به تبيين  مفهوم  و جايگاه حقوق بين الملل پرداخته شود :‌


 
بدیهی است این حقوق با  حقوق  قانونی و قراردادی که توسط حاکمان در راستای نظم اجتماعی تشریع می گردد متفاوت خواهد بود چون اولا منشا پیدایش حقوق طبیعی  اصل خلقت ادمیان و استعدادهای تعبیه شده در وجود انان بوده در حالی که منشا پیدایش حقوق قانونی، اعتبار و جعل حاکمان و سیاستمداران جوامع  می باشد .
=حقوق بين الملل=


ثانیا حقوق طبیعی انسانها اموری جهانی بوده و اداب و رسوم خاص جوامع بشری در اثبات ، اصلاح  یا نفی ان دخالت ندارد در حالی که حقوق قانونی و اعتباری بوسیله سیستمهای خاص اجتماعی و سیاسی به افراد جامعه اعطا شده و قابلیت اصلاح یا سلب را داراست.  نکته اساسی در مساله حقوق طبیعی ان است که برغم اتفاق  همه مکاتب و مذاهب – دینی و غیردینی – در پذیرش اصل این حقوق ، نسبت به برخی از موارد و مصادیقش  بین انان اختلافاتی  دیده می شود که از جمله انها حق بازگشت می باشد .


مراد از حقوق بين الملل حقوقي است که در اعلاميه جهاني حقوق بشر به رسميت شناخته شده و همه دولتها موظف به اجراي ان هستند. در اين اعلاميه که مشتمل بر سي اصل مي باشد مهمترين حقوق طبيعي انسانها نظير ازادي بيان ، عقيده و...به رسميت شناخته شده است .
در این مقاله به تبیین  دو دیدگاه  حقوقی "اسلام  و حقوق بین الملل "در زمینه حق بازگشت  بعنوان یکی از مصادیق حقوق طبیعی انسانها خواهیم پرداخت  . اما قبل از ورود  به مبحث اصلی لازم است به تبیین  مفهوم  و جایگاه حقوق بین الملل پرداخته شود :‌
=حقوق بین الملل=




در مقدمه اين اعلاميه امده است :‌ از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان ، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد؛
مراد از حقوق بین الملل حقوقی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و همه دولتها موظف به اجرای ان هستند. در این اعلامیه که مشتمل بر سی اصل می باشد مهمترین حقوق طبیعی انسانها نظیر ازادی بیان ، عقیده و...به رسمیت شناخته شده است .


در مقدمه این اعلامیه امده است :‌ از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان ، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد؛


از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است بشریت را که رو به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که درآن افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است... از آنجا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی حقوق مرد و زن و تساوی مجددا" در منشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتمایی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند ....مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام میکند . <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf26/6/1398</ref>
از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است بشریت را که رو به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که درآن افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است... از آنجا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی حقوق مرد و زن و تساوی مجددا" در منشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتمایی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند ....مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام میکند . <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf26/6/1398</ref>


==نگاهی به  اعلامیه جهانی حقوق بشر -  حقوق بین الملل==


==نگاهي به  اعلاميه جهاني حقوق بشر - حقوق بين الملل==
بروز جنگ جهانی اول و دوم که به کشته شدن ملیونها انسان – قریب 100ملیون نفر- منتهی گردیده و جامعه جهانی را بشدت تکان داد از عوامل اصلی تنظیم و تصویب اعلامیه مذکور بود . احساس عدم امنیت و نگرانی از بروز مجدد فجایعی اینچنین در فضای عمومی جهان سبب گردید مهمترین اصول و حقوق انسانی در ان گنجانده شود .
هر چند دولتهای غربی که خود افتخار تدوین چنین اعلامیه ای را داشتند در حیطه عمل  از بزرگترین ناقضان ان شمرده می شوند اما این امر از طبیعی بودن چنین حقوقی نمی کاهد اعلامیه مذکور معیاری است برای ملتهای جهان که رفتار دولتها و حاکمانی را که مدعی طرفداری از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند.


بروز جنگ جهاني اول و دوم که به کشته شدن مليونها انسان – قريب 100مليون نفر- منتهي گرديده و جامعه جهاني را بشدت تکان داد از عوامل اصلي تنظيم و تصويب اعلاميه مذکور بود . احساس عدم امنيت و نگراني از بروز مجدد فجايعي اينچنين در فضاي عمومي جهان سبب گرديد  مهمترين اصول و حقوق انساني در ان گنجانده شود .
==تحلیل شهید مطهری از ناکارامدی اعلامیه حقوق بشر==  
هر چند دولتهاي غربي که خود افتخار تدوين چنين اعلاميه اي را داشتند در حيطه عمل از بزرگترين ناقضان ان شمرده مي شوند اما اين امر از طبيعي بودن چنين حقوقي نمي کاهد اعلاميه مذکور معياري است براي ملتهاي جهان که  رفتار دولتها و حاکماني را که مدعي طرفداري از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند.




==تحليل شهيد مطهري از ناکارامدي اعلاميه حقوق بشر== 
در اینکه چرا اعلامیه مذکور به رغم پشتوانه های عریض و طویلش  هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختی را برای بشریت معاصر به ارمغان اورده و نگرانی ها  را بزداید بلکه اینده جهان را بشدت درمعرض تهدید قرار داده است دلائل مهمی مطرح گردیده است که مهمترین ان تناقضی است که بین حقوق مطرح شده دراعلامیه مذکور و مبانی فکری تدوین کنندگان – دولتهای غربی - ان در زمینه انسان شناسی است .


شهید مطهری در تبیین  این تناقض  می نویسد :‌


در اينکه چرا اعلاميه مذکور به رغم پشتوانه هاي عريض و طويلش  هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختي را براي بشريت معاصر به ارمغان اورده و نگراني ها  را بزدايد بلکه اينده جهان را بشدت درمعرض تهديد قرار داده است دلائل مهمي مطرح گرديده است که مهمترين ان تناقضي است که بين حقوق مطرح شده دراعلاميه مذکور و مباني فکري تدوين کنندگان – دولتهاي غربي - ان در زمينه انسان شناسي است .
تکیه گاه این اعلامیه «مقام ذاتى انسان» است ، شرافت و حیثیت ذاتى انسان است.از نظر این اعلامیه انسان به واسطه یک نوع کرامت و شرافت مخصوص به خود داراى یک سلسله حقوق و آزادیها شده است که سایر جانداران به واسطه فاقد بودن آن حیثیت و شرافت و کرامت ذاتى، از آن حقوق و آزادیها بى‏بهره‏اند. ... باید بپرسیم آن حیثیت ذاتى انسانى که منشأ حقوقى براى انسان گشته و او را از اسب و گاو و گوسفند و کبوتر متمایز ساخته چیست؟ و همین جاست که یک تناقض واضح میان اساس اعلامیه حقوق بشر از یک طرف و ارزیابى انسان در فلسفه غرب از طرف دیگر نمایان مى‏گردد.


شهيد مطهري در تبيين  اين تناقض  مي نويسد :
ایشان ادامه می دهد :‌
در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود یک ماشین تنزل کرده است، روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غایى و هدف داشتن طبیعت یک عقیده ارتجاعى تلقى مى‏گردد....از نظر برخى فلسفه‏هاى نیرومند غربى انسان ماشینى است که محرک او جز منافع اقتصادى نیست. دین و اخلاق و فلسفه و علم و ادبیات و هنر همه رو بناهایى هستند که زیربناى آنها طرز تولید و پخش و تقسیم ثروت است؛ همه اینها جلوه‏ها و مظاهر جنبه‏هاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نیک و بد به‏طور کلى مفاهیم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن یاوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و میلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسلیم خم نکند، ....چگونه مى‏توانیم از حیثیت و شرافت انسانى و حقوق غیر قابل سلب و شخصیت قابل احترام انسان دم بزنیم و آن را اساس و پایه همه فعالیتهاى خود قرار دهیم؟!<ref>مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏19، ص: 153-150</ref>


تکيه گاه اين اعلاميه «مقام ذاتى انسان» است ، شرافت و حيثيت ذاتى انسان است.از نظر اين اعلاميه انسان به واسطه يک نوع کرامت و شرافت مخصوص به خود داراى يک سلسله حقوق و آزاديها شده است که ساير جانداران به واسطه فاقد بودن آن حيثيت و شرافت و کرامت ذاتى، از آن حقوق و آزاديها بى‏بهره‏اند. ... بايد بپرسيم آن حيثيت ذاتى انسانى که منشأ حقوقى براى انسان گشته و او را از اسب و گاو و گوسفند و کبوتر متمايز ساخته چيست؟ و همين جاست که يک تناقض واضح ميان اساس اعلاميه حقوق بشر از يک طرف و ارزيابى انسان در فلسفه غرب از طرف ديگر نمايان مى‏گردد.


 
نتیجه انکه از منظر ایشان ‌براى غرب لازم بود نخست  در تفسیر خویش از انسان تجدید نظر نموده  آنگاه اعلامیه‏هاى بالابلند در زمینه حقوق مقدس و فطرى بشر صادر کند.  
ايشان ادامه مي دهد :‌
در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود يک ماشين تنزل کرده است، روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غايى و هدف داشتن طبيعت يک عقيده ارتجاعى تلقى مى‏گردد....از نظر برخى فلسفه‏هاى نيرومند غربى انسان ماشينى است که محرک او جز منافع اقتصادى نيست. دين و اخلاق و فلسفه و علم و ادبيات و هنر همه رو بناهايى هستند که زيربناى آنها طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است؛ همه اينها جلوه‏ها و مظاهر جنبه‏هاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نيک و بد به‏طور کلى مفاهيم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن ياوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و ميلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسليم خم نکند، ....چگونه مى‏توانيم از حيثيت و شرافت انسانى و حقوق غير قابل سلب و شخصيت قابل احترام انسان دم بزنيم و آن را اساس و پايه همه فعاليتهاى خود قرار دهيم؟!<ref>مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏19، ص: 153-150</ref>
 
 
نتيجه انکه از منظر ايشان ‌براى غرب لازم بود نخست  در تفسير خويش از انسان تجديد نظر نموده  آنگاه اعلاميه‏هاى بالابلند در زمينه حقوق مقدس و فطرى بشر صادر کند.  
=تبیین موضوع اصلی=
=تبیین موضوع اصلی=


بعد از بيان مقدمات ذکر شده اينک به تبيين موضوع اصلي مقاله – حق بازگشت از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي اسلام – مي پردازيم :‌
بعد از بیان مقدمات ذکر شده اینک به تبیین موضوع اصلی مقاله – حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام – می پردازیم :‌
 
==الف - حق بازگشت به موطن در حقوق بین الملل==
 
از جمله حقوق طبیعی که خالق هستی به همه انسانها کرامت فرموده و در منشور جهانی حقوق بشر ‌<ref>اعلامیه حقوق بشر شامل یک دیباچه و 30 ماده، در تاریخ 10 دسامبر 1948 مطابق با 19 آذر 1327 شمسی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد و همه ساله جهانیان این روز را به نام " روز حقوق بشر" جشن می گيرند</ref>. نیز مورد تصویب قرار گرفته است حق ادمیان در انتخاب مکان جهت اقامت و سکنی و نیز حق بازگشت به ان است . در ماده13 اعلامیه مذکور امده است :
==الف - حق بازگشت به موطن در حقوق بين الملل==
از جمله حقوق طبيعي که خالق هستي به همه انسانها کرامت فرموده و در منشور جهاني حقوق بشر ‌<ref>اعلامیه حقوق بشر شامل یک دیباچه و 30 ماده، در تاریخ 10 دسامبر 1948 مطابق با 19 آذر 1327 شمسی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد و همه ساله جهانیان این روز را به نام " روز حقوق بشر" جشن می گيرند</ref>. نيز مورد تصويب قرار گرفته است حق ادميان در انتخاب مکان جهت اقامت و سکني و نيز حق بازگشت به ان است . در ماده13 اعلاميه مذکور امده است :
ماده 13- الف) هرکس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند.
ماده 13- الف) هرکس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند.
==ب) هرکس می تواند هر کشوری را که بخواهد، من جمله کشور خود را ترک کندو می تواند به کشور خود باز گردد. <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf</ref>==
بر این اساس ادمیان ازادند در هر کجا که بخواهند اقامت داشته و انرا موطن خویش قرار دهند . هیچکس نمی تواند انانرا از موطنی که برگزیده اند اخراج نموده و یا مانع بازگشت انان به موطن اصلی شان گردد.


 
==نیرنگ صهیونیزم در تصویب " قانون  بازگشت"==
==ب) هرکس می تواند هر کشوری را که بخواهد، من جمله کشور خود را ترک کند==
و می تواند به کشور خود باز گردد. <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf</ref>
بر اين اساس ادميان ازادند در هر کجا که بخواهند اقامت داشته و انرا موطن خويش قرار دهند . هيچکس نمي تواند انانرا از موطني که برگزيده اند اخراج نموده و يا مانع بازگشت انان به موطن اصلي شان گردد.
 
 
==نيرنگ صهيونيزم در تصويب " قانون  بازگشت"==
   
   
از شگفتي هاي جهان معاصر ان است که اندکي بعد از تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر و گنجاندن حق بازگشت در ان  پارلمان  دولت جعلي اسرائيل در برابر ديدگان جهانيان قانوني را بعنوان قانون بازگشت تصويب نمود که تعارض جدي با قانون بازگشت در اعلاميه مذکور داشت. بر اساس اين قانون که در پنج ژوئیه سال ۱۹۵۰ تصویب شد"صراحتا به هر يهودي حق داده است که (پس از سالها غيبت موقت ) به اسرائيل مهاجرت کند يا باز گردد و بطور ضمني اين حق را براي فلسطينيان که در سال 1948از زمين خود مهاجرت کردند- انکار مي کند تا فضاي حياتي براي يهوديان و کشور يهودي فراهم شود و خالي از اعراب باشد. <ref>دانشنامه صهيونيسم و اسرائيل ج 2ص 71</ref>
از شگفتی های جهان معاصر ان است که اندکی بعد از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و گنجاندن حق بازگشت در ان  پارلمان  دولت جعلی اسرائیل در برابر دیدگان جهانیان قانونی را بعنوان قانون بازگشت تصویب نمود که تعارض جدی با قانون بازگشت در اعلامیه مذکور داشت. بر اساس این قانون که در پنج ژوئیه سال ۱۹۵۰ تصویب شد"صراحتا به هر یهودی حق داده است که (پس از سالها غیبت موقت ) به اسرائیل مهاجرت کند یا باز گردد و بطور ضمنی این حق را برای فلسطینیان که در سال 1948از زمین خود مهاجرت کردند- انکار می کند تا فضای حیاتی برای یهودیان و کشور یهودی فراهم شود و خالی از اعراب باشد. <ref>دانشنامه صهيونيسم و اسرائيل ج 2ص 71</ref>
اين قانون دو بار ابتدا در اوت 1954 و بارديگر در مارس 1970 بدين شکل اصلاح گرديد که هر يهودي در جهان حق دارد که به فلسطين مهاجرت کند و به محض رسيدن به يک شهروند تبديل شود.  <ref>همان ص 70</ref>
این قانون دو بار ابتدا در اوت 1954 و باردیگر در مارس 1970 بدین شکل اصلاح گردید که هر یهودی در جهان حق دارد که به فلسطین مهاجرت کند و به محض رسیدن به یک شهروند تبدیل شود.  <ref>همان ص 70</ref>


==منطق سست و ظالمانه صهیونیزم در عدم حق بازگشت فلسطینیان==


==منطق سست و ظالمانه صهيونيزم در عدم حق بازگشت فلسطينيان==


قانون بازگشت یهودیان بر این فرض بنا شده است که "‌فلسطین سرزمین بدون ملت است و اگردر طی دهها قرن گذشته ملتی در ان وجود داشته است این وجود عرضی و موقتی است و هیچ حقوق ثابتی به اعضای این ملت نمی دهد زیرا یهودیان به تنهائی در زمین فلسطین-  یا انگونه که در ادبیات صهیونیستی و اسرائیلی و یهودی گفته می شود - در ارتش یسرائیل از حقوق مطلق اندامی برخوردارند ." <ref>همان ص 70.</ref>"


قانون بازگشت يهوديان بر اين فرض بنا شده است که "‌فلسطين سرزمين بدون ملت است و اگردر طي دهها قرن گذشته ملتي در ان وجود داشته است اين وجود عرضي و موقتي است و هيچ حقوق ثابتي به اعضاي اين ملت نمي دهد زيرا يهوديان به تنهائي در زمين فلسطين- يا انگونه که در ادبيات صهيونيستي و اسرائيلي و يهودي گفته مي شود - در ارتش يسرائيل از حقوق مطلق اندامي برخوردارند ." <ref>همان ص 70.</ref>"
باید گفت  صهیونیست ها  جهت  مشروعیت بخشیدن به  اقدام شومشان در اخراج فلسطینیان  و اسکان یهودیان مهاجر  در سرزمین انها ،  از  واژه"بازگشت" بجای واژه " مهاجرت و تابعیت " استفاده نمودند  تا  مهاجرت یهودیان  به فلسطین  را امری طبیعی  جلوه داده و  در سطح دنیا چنین وانمود شود که گویا اینان  از نقاط مختلف دنیا به وطنشان  باز می گردند .


بايد گفت  صهيونيست ها  جهت  مشروعيت بخشيدن به  اقدام شومشان در اخراج فلسطينيان  و اسکان يهوديان مهاجر  در سرزمين انها ،  از  واژه"بازگشت"  بجاي واژه " مهاجرت و تابعيت " استفاده نمودند  تا  مهاجرت يهوديان  به فلسطين  را امري طبيعي  جلوه داده و  در سطح دنيا چنين وانمود شود که گويا اينان  از نقاط مختلف دنيا به وطنشان  باز مي گردند .
صهيونيست ها در تعليل نامگذاري قانون بازگشت معتقدند که :‌" يهوديان يک ملت بدون سرزمين و ملتي اندام وار ارگانيک هستند که دو هزارسال است از ميهن خود فلسطين تبعيد شده اند اما اين تبعيدشدن در اعضاي اين ملت تاثير نداشته است زيرا بر اساس تصور صهيونيسم بيشتر انها پيوند کاملي با ميهنشان دارند و بازگشت به ميهن را مي خواهند تا به حالت پراکندگي پايان دهندو يکپارچگي ملت يهود را با زمين يهودي ان تحقق بخشند نامگذاري اين قانون به قانون بازگشت از همين جا سرچشمه مي گيرد ". <ref>همان ص 70</ref>
عجيب انکه صهيونيست ها معتقدند که حق بازگشت يهوديان به فلسطين در نهاد هر يهودي نهفته است و قانون بازگشت  در صدد ان نيست که حقي را براي يهوديان تشريع کند بلکه "غرض اين قانون مشخص کردن ويژگي کشور صهيونيستي و هدف بي نظير ان است – به اين معنا که -  اين کشور از نظر عناصر تشکيل دهنده و اهداف با ديگر کشورها جهان فرق مي کند، حاکميت ان محدود به ساکنانش است اما درهاي ان به روي هر يهودي در هر جائي که باشد باز است ". <ref>همان ص 71-72</ref>
نتيجه انکه بر اساس  قانون بازگشت  ، يهوديان در هر سرزميني که باشند حق مهاجرت به اسرائیل را داشته  اما  فلسطينياني که  در اثر اشغال سرزمين شان  توسط صهيونيست ها از خانه پدري و اباء‌ واجدادي شان  اواره شده و به کشورهاي مختلف گريخته اند حق بازگشت به سرزمين خود را نخواهند داشت . 


صهیونیست ها در تعلیل نامگذاری قانون بازگشت معتقدند که :‌" یهودیان یک ملت بدون سرزمین و ملتی اندام وار ارگانیک هستند که دو هزارسال است از میهن خود فلسطین تبعید شده اند اما این تبعیدشدن در اعضای این ملت تاثیر نداشته است زیرا بر اساس تصور صهیونیسم بیشتر انها پیوند کاملی با میهنشان دارند و بازگشت به میهن را می خواهند تا به حالت پراکندگی پایان دهندو یکپارچگی ملت یهود را با زمین یهودی ان تحقق بخشند نامگذاری این قانون به قانون بازگشت از همین جا سرچشمه می گیرد ". <ref>همان ص 70</ref>
عجیب انکه صهیونیست ها معتقدند که حق بازگشت یهودیان به فلسطین در نهاد هر یهودی نهفته است و قانون بازگشت  در صدد ان نیست که حقی را برای یهودیان تشریع کند بلکه "غرض این قانون مشخص کردن ویژگی کشور صهیونیستی و هدف بی نظیر ان است – به این معنا که -  این کشور از نظر عناصر تشکیل دهنده و اهداف با دیگر کشورها جهان فرق می کند، حاکمیت ان محدود به ساکنانش است اما درهای ان به روی هر یهودی در هر جائی که باشد باز است ". <ref>همان ص 71-72</ref>


نتیجه انکه بر اساس  قانون بازگشت  ، یهودیان در هر سرزمینی که باشند حق مهاجرت به اسرائیل را داشته  اما  فلسطینیانی که  در اثر اشغال سرزمین شان  توسط صهیونیست ها از خانه پدری و اباء‌ واجدادی شان  اواره شده و به کشورهای مختلف گریخته اند حق بازگشت به سرزمین خود را نخواهند داشت . 
=ب - حق بازگشت به موطن در اسلام=
=ب - حق بازگشت به موطن در اسلام=
در نظام اجتماعي اسلام مبحث حقوق ادميان – با قطع نظر از مباني اعتقادي و فکري شان -  از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد . دليل اين امر شواهد متعدد قراني و روايي و نيز سيره عملي رهبران الهي است که در مقاله حاضر به تبيين برخي از انها خواهيم پرداخت .  
در نظام اجتماعی اسلام مبحث حقوق ادمیان – با قطع نظر از مبانی اعتقادی و فکری شان -  از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد . دلیل این امر شواهد متعدد قرانی و روایی و نیز سیره عملی رهبران الهی است که در مقاله حاضر به تبیین برخی از انها خواهیم پرداخت .  
 
 
==الف – حق بازگشت در قران==
==الف – حق بازگشت در قران==
   
   
حق باز گشت به موطن از جمله حقوق طبيعي است که در قران کريم بران تاکيد گرديده و با سلب کنندگان چنين حقي ازانسانها بشدت برخورد شده است. در اين مقاله به تبيين برخي از اياتي که بر اثبات چنين حقي دلالت مي کند خواهيم پرداخت :‌
حق باز گشت به موطن از جمله حقوق طبیعی است که در قران کریم بران تاکید گردیده و با سلب کنندگان چنین حقی ازانسانها بشدت برخورد شده است. در این مقاله به تبیین برخی از ایاتی که بر اثبات چنین حقی دلالت می کند خواهیم پرداخت :‌
 
ايه نخست :‌  


ایه نخست :‌


وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ  <ref>بقره ايه 84</ref>
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ  <ref>بقره ايه 84</ref>
هر چند خطاب ظاهري ايه مذکور جمعيت بني اسرائيل بوده که متذکر به پيمانهاي الهي شده اند  اما وجود قرائن در ايه و نيز ايات قبل و بعد ان بيانگر ان است که  نمي توان مخاطبين ايه را خصوص بني اسرائيل دانسته و ديگر ادميان را از پيمانهاي مذکور که اموري انساني و ارزشي هستند مستثني دانست.
هر چند خطاب ظاهری ایه مذکور جمعیت بنی اسرائیل بوده که متذکر به پیمانهای الهی شده اند  اما وجود قرائن در ایه و نیز ایات قبل و بعد ان بیانگر ان است که  نمی توان مخاطبین ایه را خصوص بنی اسرائیل دانسته و دیگر ادمیان را از پیمانهای مذکور که اموری انسانی و ارزشی هستند مستثنی دانست.


در تبیین نکته مذکور باید گفت :‌ اولا سیاق و متن  ایه ذکر شده و نیز  ایه قبل از ان -  وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ <ref>بقره :‌83</ref> ،  بیانگر ان است که خطاب مذکور متوجه همه انسانها بوده و مختص به بنی اسرائیل نمی باشد چون پیمانهای ذکر شده در این ایه عمومی و جهانی می باشد .


در تبيين نکته مذکور بايد گفت :‌ اولا سياق و متن  ايه ذکر شده و نيز  ايه قبل از ان -  وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساکِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ <ref>بقره :‌83</ref> ،  بيانگر ان است که خطاب مذکور متوجه همه انسانها بوده و مختص به بني اسرائيل نمي باشد چون پيمانهاي ذکر شده در اين ايه عمومي و جهاني مي باشد .
ثانيا  منحصر نمودن  خطاب در ايات  مذکور به خصوص بني اسرائيل و عدم تعميم ان به سائر انسانها با فلسفه ذکر انها در قران- عبرت گرفتن از خطاها و عواقب پيشينيان - منافات خواهد داشت.


ثانیا  منحصر نمودن  خطاب در ایات  مذکور به خصوص بنی اسرائیل و عدم تعمیم ان به سائر انسانها با فلسفه ذکر انها در قران- عبرت گرفتن از خطاها و عواقب پیشینیان - منافات خواهد داشت.


نکات :
نکات :


برخی از نکاتی را که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌


برخي از نکاتي را که از ايه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌
1-در ایه مذکور از دو پیمان الهی با انسانها سخن بمیان امده است که در عرض یکدیگر قرار دارند :‌ پیمان منع از کشتار و خونریزی و پیمان اجتناب از اخراج مردم از موطنشان- وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ-


1-در ايه مذکور از دو پيمان الهي با انسانها سخن بميان امده است که در عرض يکديگر قرار دارند :‌ پيمان منع از کشتار و خونريزي و پيمان اجتناب از اخراج مردم از موطنشان- وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ-


 
2- از فقره ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ  بدست می اید که پیمان مذکورمورد تایید ادمیان نیز قرار گرفته است .
2- از فقره ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ  بدست مي ايد که پيمان مذکورمورد تاييد ادميان نيز قرار گرفته است .


   
   
3-گناه اخراج انسانها از موطنشان معادل کشتن و ريختن خون انان مي باشد.  
3-گناه اخراج انسانها از موطنشان معادل کشتن و ریختن خون انان می باشد.  




4- از فقره وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ بدست مي ايد که سلب حق طبيعي ديگران مستلزم سلب حق خويش نيز خواهد بود  بدليل انکه جامعه انساني وجودي مستقل از افراد داشته و افراد هر جامعه  از روحي واحد و جمعي برخوردارند از اينرو هر نوع ظلم به ديگران در واقع ظلم به خويشتن – ظلم کننده - خواهد بود بهمين جهت اخراج انسانها از موطن خود در واقع ظلم به همه افراد جامعه – که از روح واحدي برخوردارند- از جمله ظلم به نفس اخراج کنندگان نيز خواهد بود.
4- از فقره وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ بدست می اید که سلب حق طبیعی دیگران مستلزم سلب حق خویش نیز خواهد بود  بدلیل انکه جامعه انسانی وجودی مستقل از افراد داشته و افراد هر جامعه  از روحی واحد و جمعی برخوردارند از اینرو هر نوع ظلم به دیگران در واقع ظلم به خویشتن – ظلم کننده - خواهد بود بهمین جهت اخراج انسانها از موطن خود در واقع ظلم به همه افراد جامعه – که از روح واحدی برخوردارند- از جمله ظلم به نفس اخراج کنندگان نیز خواهد بود.


   
   
5-ميل انسانها به وطن و مکان اقامتشان امري طبيعي بوده و اخراج انان از وطنشان برخلاف طبيعت و  ضد ارزش مي باشد.  
5-میل انسانها به وطن و مکان اقامتشان امری طبیعی بوده و اخراج انان از وطنشان برخلاف طبیعت و  ضد ارزش می باشد.  
ايه دوم :‌ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْکَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِيرًا ۗ وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ <ref>آیه 40 سوره حج</ref>  
ایه دوم :‌ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ <ref>آیه 40 سوره حج</ref>  




برخي از مفسرين شان نزول ايه مذکور را مهاجريني مي دانند که بناحق از خانه و کاشانه اشان از مکه اخراج گرديده و بسوي مدينه هجرت گزيدند<ref>التبيان في تفسير القران ج 7ص 321:‌: این آیه درباره مهاجرینى نازل شده که اهل مکه آن‌ها را از وطن خویش بیرون کرده بودند و وقتى که قوى شدند، خداوند آن‌ها را به جهاد امر نمود .جامع البيان ج 17ص 124</ref>   
برخی از مفسرین شان نزول ایه مذکور را مهاجرینی می دانند که بناحق از خانه و کاشانه اشان از مکه اخراج گردیده و بسوی مدینه هجرت گزیدند<ref>التبيان في تفسير القران ج 7ص 321:‌: این آیه درباره مهاجرینى نازل شده که اهل مکه آن‌ها را از وطن خویش بیرون کرده بودند و وقتى که قوى شدند، خداوند آن‌ها را به جهاد امر نمود .جامع البيان ج 17ص 124</ref>   
 
اما شکي نيست که اين شان نزول مانع ان نيست که مفادش را مطلق کساني بدانيم که توسط حاکمان جور از مناطق خويش ظالمانه اخراج گرديده و به سرزميني ديگر مهاجرت نموده اند بخصوص انکه تعليل ذکر شده در ايه "وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ... "مبني بر لزوم دفاع در برابر متجاوزين به حقوق انسانها ، قرينه بر  تعميم  و عدم اختصاص ايه به خصوص  مهاجريني است که ظالمانه از موطنشان در مکه اخراج گرديده اند .
 


اما شکی نیست که این شان نزول مانع ان نیست که مفادش را مطلق کسانی بدانیم که توسط حاکمان جور از مناطق خویش ظالمانه اخراج گردیده و به سرزمینی دیگر مهاجرت نموده اند بخصوص انکه تعلیل ذکر شده در ایه "وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ... "مبنی بر لزوم دفاع در برابر متجاوزین به حقوق انسانها ، قرینه بر  تعمیم  و عدم اختصاص ایه به خصوص  مهاجرینی است که ظالمانه از موطنشان در مکه اخراج گردیده اند .


نکات :‌
نکات :‌
برخي از نکاتي که از ايه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌ ‌
برخی از نکاتی که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌ ‌
1- مشروعيت ديني جهاد با متجاوزين و اشغالگران :‌ از فقره أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا بدست مي ايد که خداوند به کساني که مورد ستم و تجاوزقرار گرفته و از موطنشان بناحق اخراج گرديده اند اذن داده است که به جهاد با مهاجمين و اشغالگران برخيزند.  
1- مشروعیت دینی جهاد با متجاوزین و اشغالگران :‌ از فقره أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا بدست می اید که خداوند به کسانی که مورد ستم و تجاوزقرار گرفته و از موطنشان بناحق اخراج گردیده اند اذن داده است که به جهاد با مهاجمین و اشغالگران برخیزند.  




2- ترک قتال  با متجاوزين سبب نابودي دين و شعائر ديني مي گردد :‌ از فقره وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْکَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِيرًا بدست مي ايد که عدم مبارزه و جهاد با اشغالگران و سلب کنندگان حق طبيعي بازگشت به موطن سبب زوال شعائر ديني و امنيت عمومي خواهد گرديد.
2- ترک قتال  با متجاوزین سبب نابودی دین و شعائر دینی می گردد :‌ از فقره وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا بدست می اید که عدم مبارزه و جهاد با اشغالگران و سلب کنندگان حق طبیعی بازگشت به موطن سبب زوال شعائر دینی و امنیت عمومی خواهد گردید.




3- وعده الهي به نصرت و ياري کساني که به جهاد در برابر اشغالگران  مي پردازند :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ و وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ که از مضمون واحدي برخوردار مي باشند بدست مي ايد که مدد ونصرت خداوند در نبرد مذکور با کساني است که به نداي الهي در جهاد با متجاوزان و اشغالگران لبيک گفته و در صدد بازگشت به موطن شان مي باشند.  
3- وعده الهی به نصرت و یاری کسانی که به جهاد در برابر اشغالگران  می پردازند :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ که از مضمون واحدی برخوردار می باشند بدست می اید که مدد ونصرت خداوند در نبرد مذکور با کسانی است که به ندای الهی در جهاد با متجاوزان و اشغالگران لبیک گفته و در صدد بازگشت به موطن شان می باشند.  




4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزين :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ و  وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ بدست مي ايد همه کساني که در مبارزه با اشغالگران و اخراج کنندگان مردم ازسرزمين شان پيکارمي کنند درزمره  کساني هستند که به ياري خدا برخاسته و خداوند نيز به انها وعده نصرت داده است . بنابراين جهاد با متجاوزين و اشغالگران علاوه بر مشروعيت از قداست نيز برخوردار مي باشد که در نتيجه چنين عملي سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالي خواهد بود.   
4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزین :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و  وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ بدست می اید همه کسانی که در مبارزه با اشغالگران و اخراج کنندگان مردم ازسرزمین شان پیکارمی کنند درزمره  کسانی هستند که به یاری خدا برخاسته و خداوند نیز به انها وعده نصرت داده است . بنابراین جهاد با متجاوزین و اشغالگران علاوه بر مشروعیت از قداست نیز برخوردار می باشد که در نتیجه چنین عملی سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالی خواهد بود.   




5- بازگشت به وطن امري ذاتي و طبيعي است :‌ از مجموع ايه مذکور بدست مي ايد که بازگشت به وطن حق طبيعي انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امري قبيح ، ظلمي اشکارو عمل ضد ارزشي مي باشد.
5- بازگشت به وطن امری ذاتی و طبیعی است :‌ از مجموع ایه مذکور بدست می اید که بازگشت به وطن حق طبیعی انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امری قبیح ، ظلمی اشکارو عمل ضد ارزشی می باشد.




ايه سوم :‌  
ایه سوم :‌  


لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛<ref>آیات 8 و 9 سوره ممتحنه</ref>   
لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛<ref>آیات 8 و 9 سوره ممتحنه</ref>   




‌در اين ايه نيز همانند ايات پيشين طبق نقل مفسرين مخاطبين ان مهاجريني هستند که بزور از ديارشان   - مکه – رانده شده و در مدينه اقامت گزيدند<ref>الميزان ج 13ص 334- الکشف و البيان ج 9ص 294</ref>  اما شکي نيست که مفاد ان  همه کساني را که ظالمانه در اخراج  انسانها از ديارشان اقدام مي کنند شامل مي گردد. سيد قطب در تفسير في ظلال القران به اين تعميم تصريح کرده و معتقد است ايه مذکور بيانگر لزوم نفي رابطه مودت اميز و ولايت پذيري با کساني است که با مسلمانان بجهت عقائد ديني شان پيکار نموده و انان را از سرزمين شان اخرا ج نموده اند  .<ref>في ظلال القران ج 6ص 3545</ref>  
‌در این ایه نیز همانند ایات پیشین طبق نقل مفسرین مخاطبین ان مهاجرینی هستند که بزور از دیارشان   - مکه – رانده شده و در مدینه اقامت گزیدند<ref>الميزان ج 13ص 334- الکشف و البيان ج 9ص 294</ref>  اما شکی نیست که مفاد ان  همه کسانی را که ظالمانه در اخراج  انسانها از دیارشان اقدام می کنند شامل می گردد. سید قطب در تفسیر فی ظلال القران به این تعمیم تصریح کرده و معتقد است ایه مذکور بیانگر لزوم نفی رابطه مودت امیز و ولایت پذیری با کسانی است که با مسلمانان بجهت عقائد دینی شان پیکار نموده و انان را از سرزمین شان اخرا ج نموده اند  .<ref>في ظلال القران ج 6ص 3545</ref>  




برخي ديگر از انديشمندان اسلامي نيز ضمن پذيرش تعميم - در ايه مذکور-  يکي از مصاديق بارز ايه " إِنَّما يَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِيارِکُمْ" در جهان معاصر را صهيونيست ها و دولتهائي مي داند که به حمايت از اشغالگران  فلسطين اقدام نمودند :‌  
برخی دیگر از اندیشمندان اسلامی نیز ضمن پذیرش تعمیم - در ایه مذکور-  یکی از مصادیق بارز ایه " إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ" در جهان معاصر را صهیونیست ها و دولتهائی می داند که به حمایت از اشغالگران  فلسطین اقدام نمودند :‌  
بايد از وجدان بشريت معاصر پرسيد :‌ امروزه چه کساني با مسلمانان پيکار نموده و انان را از ديارشان اخراج نموده اند ؟چه کساني از اشغالگران فلسطين در جهت نابودي مسلمانان و مردم فلسطين حمايت مي کنند...در چنين شرائطي بر هر انسان دينداري لازم است به ايه «قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَکُمْ» که دستور مبارزه با متجاوزين را مي دهد عمل نمايد.<ref>تفسير الکاشف، ج‏7، ص: 304-305  نقل از کتاب  الدين في خدمة الشعب،- المطبوع سنة 1963</ref>،
باید از وجدان بشریت معاصر پرسید :‌ امروزه چه کسانی با مسلمانان پیکار نموده و انان را از دیارشان اخراج نموده اند ؟چه کسانی از اشغالگران فلسطین در جهت نابودی مسلمانان و مردم فلسطین حمایت می کنند...در چنین شرائطی بر هر انسان دینداری لازم است به ایه «قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ» که دستور مبارزه با متجاوزین را می دهد عمل نماید.<ref>تفسير الکاشف، ج‏7، ص: 304-305  نقل از کتاب  الدين في خدمة الشعب،- المطبوع سنة 1963</ref>،


   
   
نکات :‌
نکات :‌
1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست مي ايد اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادي با انان مي باشد.
1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست می اید اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادی با انان می باشد.




2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست مي ايد حمايت وهمکاري با سلب کنندگان حق طبيعي انسانها - زيستن درموطن خويش - و اخراج انان از ديارشان ادمي را در رديف کساني قرار خواهد داد که نقش اصلي را در اخراج  انسانها از خانه و کاشانه شان داشته اند.
2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست می اید حمایت وهمکاری با سلب کنندگان حق طبیعی انسانها - زیستن درموطن خویش - و اخراج انان از دیارشان ادمی را در ردیف کسانی قرار خواهد داد که نقش اصلی را در اخراج  انسانها از خانه و کاشانه شان داشته اند.




3- مسلمانان مامور به اجتناب از ولايت پذيري ، رابطه  محبت اميز و همکاري با هر دو گروه- اخراج کنندگان و حاميانشان گرديده اند -...وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ.-  
3- مسلمانان مامور به اجتناب از ولایت پذیری ، رابطه  محبت امیز و همکاری با هر دو گروه- اخراج کنندگان و حامیانشان گردیده اند -...وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ.-  




4- از فقره  وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ  بدست مي ايد که ولايت پذيري و همکاري با اخراج کنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعي بوده و تخلف از اين دستور الهي ادمي را در رديف ستمکاران  به حقوق انسانها  قرار خواهد داد.
4- از فقره  وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ  بدست می اید که ولایت پذیری و همکاری با اخراج کنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعی بوده و تخلف از این دستور الهی ادمی را در ردیف ستمکاران  به حقوق انسانها  قرار خواهد داد.




ايه چهارم :
ایه چهارم :




‌أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ <ref>بقره ايه 246</ref>
‌أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ <ref>بقره ايه 246</ref>


   
   
تبيين :‌
تبیین :‌


در ايه مذکور  از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه که از پيامبرخويش خواستند تا فرماندهي براي انان جهت  پيکار با اشغالگران سرزمين شان تعيين نمايد به انان ابلاغ شد که ايا در نبرد با متجاوزين مصمم هستيد ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ  چگونه با دشمنانمان پيکار ننمائيم درحالي که انان ما را از ديار و فرزندانمان  جدا نموده و سرزمين مان را اشغال نموده اند .
در ایه مذکور  از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه که از پیامبرخویش خواستند تا فرماندهی برای انان جهت  پیکار با اشغالگران سرزمین شان تعیین نماید به انان ابلاغ شد که ایا در نبرد با متجاوزین مصمم هستید ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ  چگونه با دشمنانمان پیکار ننمائیم درحالی که انان ما را از دیار و فرزندانمان  جدا نموده و سرزمین مان را اشغال نموده اند .




در ايه مذکور اخراج ظالمانه بني اسرائيل از سرزمين شان" وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا" علت وجوب پيکار انان  با متجاوزين شمرده شده است "وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ" بنابراين از تقارن ايندو - علت و معلول - بدست مي ايد که اقامت در وطن و بازگشت بدان ازجمله حقوق طبيعي و قطعي ادميان مي باشد از اينرو هيچ قدرتي حق سلب انها را داشته و طبق ايه مذکور پيکار با سلب کنندگان اين حقوق واجب خواهد بود.  
در ایه مذکور اخراج ظالمانه بنی اسرائیل از سرزمین شان" وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا" علت وجوب پیکار انان  با متجاوزین شمرده شده است "وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ" بنابراین از تقارن ایندو - علت و معلول - بدست می اید که اقامت در وطن و بازگشت بدان ازجمله حقوق طبیعی و قطعی ادمیان می باشد از اینرو هیچ قدرتی حق سلب انها را داشته و طبق ایه مذکور پیکار با سلب کنندگان این حقوق واجب خواهد بود.  




نکات :‌
نکات :‌


1-جهاد با متجاوزين و اخراج کنندگان انسانها از اوطانشان نيازمند داشتن فرماندهي لائق و داناست- ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ-
1-جهاد با متجاوزین و اخراج کنندگان انسانها از اوطانشان نیازمند داشتن فرماندهی لائق و داناست- ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ-
   
   
2- وجود رهبر و فرمانده لائق در هر جامعه اي مانع سلطه اشغالگران و اخراج افراد ان جامعه از سرزمين شان خواهد بود.  
2- وجود رهبر و فرمانده لائق در هر جامعه ای مانع سلطه اشغالگران و اخراج افراد ان جامعه از سرزمین شان خواهد بود.  


3- پيکار با متجاوزين به حقوق انسانها –  ودفاع از حق طبيعي بازگشت به وطن – از قداست معنوي برخوردار بوده و از مصاديق جهاد في سبيل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ-<ref>رک به تفسير نمونه ج 2ص 235</ref>  
3- پیکار با متجاوزین به حقوق انسانها –  ودفاع از حق طبیعی بازگشت به وطن – از قداست معنوی برخوردار بوده و از مصادیق جهاد فی سبیل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ-<ref>رک به تفسير نمونه ج 2ص 235</ref>  




ايه پنجم :
ایه پنجم :




إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند)<ref>سوره قصص، آیه 85</ref>.   
إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند)<ref>سوره قصص، آیه 85</ref>.   
درشان نزول ايه مذکور امده است :‌ پيامبرص در مسير هجرت از مکه به مدينه   انگاه که به جحفه رسيد شوق به وطن  – مکه - در دلش راه يافت ايه مذکور ان حضرت  را تسلي داده و به او م‍‍‍ژده  بازگشت مجدد  به مکه را داد.  <ref>مجمع البيان في تفسير القران ج 7ص 420- جامع البيان ج 20ص 80 – الکاشف ج 6ص 90 – في ظلال ج 5ص3715</ref>  
درشان نزول ایه مذکور امده است :‌ پیامبرص در مسیر هجرت از مکه به مدینه   انگاه که به جحفه رسید شوق به وطن  – مکه - در دلش راه یافت ایه مذکور ان حضرت  را تسلی داده و به او م‍‍‍ژده  بازگشت مجدد  به مکه را داد.  <ref>مجمع البيان في تفسير القران ج 7ص 420- جامع البيان ج 20ص 80 – الکاشف ج 6ص 90 – في ظلال ج 5ص3715</ref>  




در تفسير نمونه ذيل ايه مذکور امده است  که خداوند  پيامبرش را بهنگام خروج از مکه اينچنين بشارت  داد که :‌ غم مخور همان خدايى که موسى را در طفوليت به مادرش بازگرداند، همان خدايى که او را بعد از يک غيبت ده ساله از مصر به زادگاه اصليش بازگردانيد تا چراغ توحيد را برافروزد و حکومت مستضعفان را تشکيل دهد و قدرت فرعونيان طاغوتى را درهم بشکند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مکه باز مى‏گرداند، و چراغ توحيد را با دست تو در اين سرزمين مقدس‏برمى‏افروزد.همان خدايى که قرآن را بر تو نازل کرد و ابلاغش را فرض نمود و احکامش را واجب گردانيد، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمين و آسمان اين امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. <ref>تفسير نمونه، ج‏16، ص: 186-185</ref>
در تفسیر نمونه ذیل ایه مذکور امده است  که خداوند  پیامبرش را بهنگام خروج از مکه اینچنین بشارت  داد که :‌ غم مخور همان خدایى که موسى را در طفولیت به مادرش بازگرداند، همان خدایى که او را بعد از یک غیبت ده ساله از مصر به زادگاه اصلیش بازگردانید تا چراغ توحید را برافروزد و حکومت مستضعفان را تشکیل دهد و قدرت فرعونیان طاغوتى را درهم بشکند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مکه باز مى‏گرداند، و چراغ توحید را با دست تو در این سرزمین مقدس‏برمى‏افروزد.همان خدایى که قرآن را بر تو نازل کرد و ابلاغش را فرض نمود و احکامش را واجب گردانید، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمین و آسمان این امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. <ref>تفسير نمونه، ج‏16، ص: 186-185</ref>




نکات  
نکات  


1-   تعلق و ميل انسانها به وطن  - محيط اقامت - و نيز بازگشت به ان  امري طبيعي است  .
1-   تعلق و میل انسانها به وطن  - محیط اقامت - و نیز بازگشت به ان  امری طبیعی است  .




2-نگاه تمدني قران  به مساله بازگشت  :‌ در زمينه ارتباط صدر و ذيل ايه بين فرض  قران بر پيامبرص و بازگشت ان حضرت به مکه – در تفسير "من هدي القران"  امده است :‌  
2-نگاه تمدنی قران  به مساله بازگشت  :‌ در زمینه ارتباط صدر و ذیل ایه بین فرض  قران بر پیامبرص و بازگشت ان حضرت به مکه – در تفسیر "من هدی القران"  امده است :‌  
تعبير خاص قران در ايه مذکور إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْآنَ‏»  و عدم بکار گيري "ان اللّه العزيز مثلا  "بيانگرنگاه تمدني قران در مهاجرت پيامبر از مکه به مدينه است بدين معنا که همانگونه که خداوند با نزول قران بر پيامبرص منهج عمل به دستورات الهي و التزام قلبي به پيامبر و مسلمانان اموخت قطعا بوسيله همين قران،  حق او  - و سائر مسلمانان - را در بازگشت پيروزمندانه به وطن -مکه - تضمين خواهدکرد .<ref>من هدي القران ج 9ص 394</ref>   
تعبیر خاص قران در ایه مذکور إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ‏»  و عدم بکار گیری "ان اللّه العزیز مثلا  "بیانگرنگاه تمدنی قران در مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه است بدین معنا که همانگونه که خداوند با نزول قران بر پیامبرص منهج عمل به دستورات الهی و التزام قلبی به پیامبر و مسلمانان اموخت قطعا بوسیله همین قران،  حق او  - و سائر مسلمانان - را در بازگشت پیروزمندانه به وطن -مکه - تضمین خواهدکرد .<ref>من هدي القران ج 9ص 394</ref>   




در تفسير انوار درخشان نيز در تبيين وجه  ارتباط بين صدر و ذيل ايه امده است :‌... مفاد آيه‏ (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ) تعليق حکم بر وصف است ؛ از جمله لوازم نزول آيات قرآنى برسول آنستکه شهر مکه را فتح نمايد و پروردگار آنرا در اختيار وى درآورد استفاده مى‏شود که رکن انجام رسالت رسول و بناگذارى مکتب عالى قرآن در جهان آنستکه شهر مکه در تصرف اسلام و مسلمانان درآيد و در نتيجه دعوت رسول از شهر مکه و کانون توحيد صادر و باقطار جهان انتشار يابد. <ref>انوار درخشان    ج‏12  ص  291</ref>     
در تفسیر انوار درخشان نیز در تبیین وجه  ارتباط بین صدر و ذیل ایه امده است :‌... مفاد آیه‏ (إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ) تعلیق حکم بر وصف است ؛ از جمله لوازم نزول آیات قرآنى برسول آنستکه شهر مکه را فتح نماید و پروردگار آنرا در اختیار وى درآورد استفاده مى‏شود که رکن انجام رسالت رسول و بناگذارى مکتب عالى قرآن در جهان آنستکه شهر مکه در تصرف اسلام و مسلمانان درآید و در نتیجه دعوت رسول از شهر مکه و کانون توحید صادر و باقطار جهان انتشار یابد. <ref>انوار درخشان    ج‏12  ص  291</ref>     




ايه ششم :
ایه ششم :




‌يَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ کَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ" <ref>بقره ايه 217</ref>  
‌یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ" <ref>بقره ايه 217</ref>  




تبيين :‌  
تبیین :‌  




مفاد ايه مذکور ان است که شدت قبح و حرمت برخي از گناهان بيشتر از گناه بزرگ جنگيدن در ماههاي حرام شمرده شده است؛ ازجمله اين گناهان اخراج  نمودن انسانها از موطنشان مي باشد وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ. بجهت انکه صدمه اي که بر اخراج انسانها از اوطانشان مترتب مي گردد بمراتب بيشتر از صدمه قتالي است که در ماه حرام تحقق مي يابد.  
مفاد ایه مذکور ان است که شدت قبح و حرمت برخی از گناهان بیشتر از گناه بزرگ جنگیدن در ماههای حرام شمرده شده است؛ ازجمله این گناهان اخراج  نمودن انسانها از موطنشان می باشد وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ. بجهت انکه صدمه ای که بر اخراج انسانها از اوطانشان مترتب می گردد بمراتب بیشتر از صدمه قتالی است که در ماه حرام تحقق می یابد.  
طبق ديدگاه مفسرين ايه مذکورزماني نازل شد که مشرکين مسلمانان را بجهت انکه در ماه حرام مرتکب قتلي شده بودند مورد سرزنش قرار داده  و به انان مي گفتند که حرمت ماه حرام توسط شما شکسته شد . با نزول ايه مذکور پيامبراکرم در پاسخ انان اظهار داشت که هر چند عمل برخي مسلمانان در کشتن يکي از مشرکين گناه بزرگي است اما گناه شما در اخراج نمودن مسلمانان از مکه بمراتب بزرگتر از گناه انان مي باشد . <ref>الميزان ج 2ص 167-166؛ الدرالمنثور ج 1ص 250</ref>
طبق دیدگاه مفسرین ایه مذکورزمانی نازل شد که مشرکین مسلمانان را بجهت انکه در ماه حرام مرتکب قتلی شده بودند مورد سرزنش قرار داده  و به انان می گفتند که حرمت ماه حرام توسط شما شکسته شد . با نزول ایه مذکور پیامبراکرم در پاسخ انان اظهار داشت که هر چند عمل برخی مسلمانان در کشتن یکی از مشرکین گناه بزرگی است اما گناه شما در اخراج نمودن مسلمانان از مکه بمراتب بزرگتر از گناه انان می باشد . <ref>الميزان ج 2ص 167-166؛ الدرالمنثور ج 1ص 250</ref>




بر اين اساس مي توان از ايه مذکور استنباط نمود که اقامت در وطن از جمله حقوقي است که خداوند به انسانها موهبت نموده بگونه اي که سلب چنين حقي از انان  بزرگترين گناه محسوب مي گردد.  
بر این اساس می توان از ایه مذکور استنباط نمود که اقامت در وطن از جمله حقوقی است که خداوند به انسانها موهبت نموده بگونه ای که سلب چنین حقی از انان  بزرگترین گناه محسوب می گردد.  




ايات ديگري که حق طبيعي بازگشت از انها استنباط مي گردد :‌
ایات دیگری که حق طبیعی بازگشت از انها استنباط می گردد :‌




علاوه بر ايات ذکر شده به ايات ديگري نيز مي توان در اثبات حق اتخاذ وطن و بازگشت بدان استناد نمود که برخي از انها به شرح ذيل مي باشد :‌  
علاوه بر ایات ذکر شده به ایات دیگری نیز می توان در اثبات حق اتخاذ وطن و بازگشت بدان استناد نمود که برخی از انها به شرح ذیل می باشد :‌  




- أَ لاَ تُقَاتِلُونَ‌ قَوْماً نَکَثُوا أَيْمَانَهُمْ‌ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِ‌ الرَّسُولِ‌ وَ هُمْ‌ بَدَءُوکُمْ‌ أَوَّلَ‌ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ‌ فَاللَّهُ‌ أَحَقُ‌ أَنْ‌ تَخْشَوْهُ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِينَ‌ <ref>توبه :‌13</ref>
- أَ لاَ تُقَاتِلُونَ‌ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ‌ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِ‌ الرَّسُولِ‌ وَ هُمْ‌ بَدَءُوکُمْ‌ أَوَّلَ‌ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ‌ فَاللَّهُ‌ أَحَقُ‌ أَنْ‌ تَخْشَوْهُ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ <ref>توبه :‌13</ref>




- فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ <ref>ال عمران:‌ 195</ref>   
- فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ <ref>ال عمران:‌ 195</ref>   




- إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ <ref>مائده ايه 33</ref>  
- إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ <ref>مائده ايه 33</ref>  




-وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا <ref>نساء‌66</ref>
-وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیَارِکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا <ref>نساء‌66</ref>


   
   
- وَإِن کَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا يَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِيلًا <ref>اسراء‌:‌76</ref>  
- وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا <ref>اسراء‌:‌76</ref>  
 


وَکَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِکَ الَّتِي أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ <ref>محمد ص :‌13</ref>


وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ <ref>محمد ص :‌13</ref>


-...يُرِيدُ أَن يُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِۦ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ <ref>شعراء‌35</ref>


-...یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِۦ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ <ref>شعراء‌35</ref>


-وَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِينَ <ref>ابراهيم 13-14</ref>


-وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ <ref>ابراهيم 13-14</ref>


===ب-  "حق بازگشت "در منابع  حديثي===  
===ب-  "حق بازگشت "در منابع  حدیثی===  
   
   
بطور کلي احاديثي را که بحث  وطن در انها مطرح گرديده است  مي توان به چند طائفه تفسيم نمود :‌   
بطور کلی احادیثی را که بحث  وطن در انها مطرح گردیده است  می توان به چند طائفه تفسیم نمود :‌   




1- رواياتي که علاقه به وطن را از اثار ايمان مي داند ؛  
1- روایاتی که علاقه به وطن را از اثار ایمان می داند ؛  
نظير روايت نبوي ص :‌ حب الوطن من الايمان <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3566</ref>؛ ‌  
نظیر روایت نبوی ص :‌ حب الوطن من الایمان <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3566</ref>؛ ‌  




وطن در لغت به محل اقامت و مکاني که زادگاه ادمي بوده و در ان رشد و نما کرده است اطلاق مي گردد.<ref>لغت نامه دهخدا :‌ وطن ‌: جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زادگاه . میهن و نشیمن . (ناظم الاطباء).</ref>    هر چند برخي از عالمان و عارفان واژه  وطن  در روايت مذکور را بمعناي ديگري غير از معناي متعارف ان گرفته <ref>نظير شيخ بهائي در نان و حلوا که ضمن اشعاري  مراد از وطن در روايت مذکور را معاد مي داند:‌اين وطن مصر و عراق و شام نيست اين وطن شهري است کو را نام نيست زان که از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا کي کند خير الانام رک به :‌ حياه الشيخ البهائي رض ،ص 209</ref> – وطن اسلامي و يا بمعناي بازگشت گاه حقيقي انسان – معاد – اما بايد گفت تا زماني که حمل الفاظ در معناي حقيقي مستلزم تالي فاسدي نباشد  انصراف  از ان صحيح نخواهد بود.
وطن در لغت به محل اقامت و مکانی که زادگاه ادمی بوده و در ان رشد و نما کرده است اطلاق می گردد.<ref>لغت نامه دهخدا :‌ وطن ‌: جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زادگاه . میهن و نشیمن . (ناظم الاطباء).</ref>    هر چند برخی از عالمان و عارفان واژه  وطن  در روایت مذکور را بمعنای دیگری غیر از معنای متعارف ان گرفته <ref>نظير شيخ بهائي در نان و حلوا که ضمن اشعاري  مراد از وطن در روايت مذکور را معاد مي داند:‌اين وطن مصر و عراق و شام نيست اين وطن شهري است کو را نام نيست زان که از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا کي کند خير الانام رک به :‌ حياه الشيخ البهائي رض ،ص 209</ref> – وطن اسلامی و یا بمعنای بازگشت گاه حقیقی انسان – معاد – اما باید گفت تا زمانی که حمل الفاظ در معنای حقیقی مستلزم تالی فاسدی نباشد  انصراف  از ان صحیح نخواهد بود.




بر اين اساس مي گوئيم مفاد روايت مذکور و استعمال وطن  در معناي متعارف منطبق با  معيارهاي متني در سنجش روايات بوده و هيچ معناي منفي بر ان مترتب نمي باشد بدليل انکه اولا ميل ادميان به مکان اقامت و زادگاهشان  امري طبيعي و غريزي بوده  و با معارف اسلام که  بر اساس فطرت انساني بنا شده است منافاتي ندارد. ثانيا اياتي که در زمينه اثبات حق بازگشت به وطن در بخش نخست مقاله مطرح گرديد - نظير اياتي که دفاع از وطن  در برابر اشغالگران  را امري لازم مي داند- مويد مضمون ان مي باشد . در نتيجه بين ايمان به  شريعت و عشق به وطن و زادگاه  تضادي نخواهد بود.   
بر این اساس می گوئیم مفاد روایت مذکور و استعمال وطن  در معنای متعارف منطبق با  معیارهای متنی در سنجش روایات بوده و هیچ معنای منفی بر ان مترتب نمی باشد بدلیل انکه اولا میل ادمیان به مکان اقامت و زادگاهشان  امری طبیعی و غریزی بوده  و با معارف اسلام که  بر اساس فطرت انسانی بنا شده است منافاتی ندارد. ثانیا ایاتی که در زمینه اثبات حق بازگشت به وطن در بخش نخست مقاله مطرح گردید - نظیر ایاتی که دفاع از وطن  در برابر اشغالگران  را امری لازم می داند- موید مضمون ان می باشد . در نتیجه بین ایمان به  شریعت و عشق به وطن و زادگاه  تضادی نخواهد بود.   




لازم به ذکر است که وطن دوستي غير از وطن پرستي است که امري مذموم مي باشد بدليل انکه وطن پرستي ناشي از تعصب  بوده که سبب  فاصله گرفتن از اصول و حقائق انساني و ديني مي گردد بدين معنا که چه بسا دفاع تعصب اميز از وطن  مستلزم  اشغال سرزمين ديگران و پايمال نمودن حقوق انان مي باشد .
لازم به ذکر است که وطن دوستی غیر از وطن پرستی است که امری مذموم می باشد بدلیل انکه وطن پرستی ناشی از تعصب  بوده که سبب  فاصله گرفتن از اصول و حقائق انسانی و دینی می گردد بدین معنا که چه بسا دفاع تعصب امیز از وطن  مستلزم  اشغال سرزمین دیگران و پایمال نمودن حقوق انان می باشد .




2- رواياتي که حب به وطن را امري غريزي و طبيعي در وجود انسان مي داند نظير روايت "عمرت البلاد لحب الاوطان."<ref>مستدرک سفينه البحار ج 10ص 375</ref>   
2- روایاتی که حب به وطن را امری غریزی و طبیعی در وجود انسان می داند نظیر روایت "عمرت البلاد لحب الاوطان."<ref>مستدرک سفينه البحار ج 10ص 375</ref>   
در اين روايت حب انسانها به اوطانشان  سبب اباداني انها  شمرده شده است چون حب وطن انگيزه انسان را در انجام اقدامات رفاهي و خدماتي در موطن خويش شدت مي بخشد . اين امر نشانه انست که  ميل و گرايش به وطن  بعنوان امري طبيعي و غريزي در وجود انسان تعبيه شده است .
در این روایت حب انسانها به اوطانشان  سبب ابادانی انها  شمرده شده است چون حب وطن انگیزه انسان را در انجام اقدامات رفاهی و خدماتی در موطن خویش شدت می بخشد . این امر نشانه انست که  میل و گرایش به وطن  بعنوان امری طبیعی و غریزی در وجود انسان تعبیه شده است .




3- رواياتي که عشق به وطن را از نشانه هاي کرامت انساني مي داند نظيرروايت :  من کرم المرء‌بکائه علي ما مضي من زمانه و حنينه الي اوطانه و حفظه قديم اخوانه <ref>ميزان الحکمه  ج4 ص3566</ref>  
3- روایاتی که عشق به وطن را از نشانه های کرامت انسانی می داند نظیرروایت :  من کرم المرء‌بکائه علی ما مضی من زمانه و حنینه الی اوطانه و حفظه قدیم اخوانه <ref>ميزان الحکمه  ج4 ص3566</ref>  




بنابر اين عشق به وطن و ارزوي برگشت به ان و ريختن اشک تاثر از دوري ان نشانه طبيعي بودن  حق انسان در بازگشت به موطنش مي باشد.  
بنابر این عشق به وطن و ارزوی برگشت به ان و ریختن اشک تاثر از دوری ان نشانه طبیعی بودن  حق انسان در بازگشت به موطنش می باشد.  
در روايتي ديگر از حالات پيامبر ص نقل شده است که ان حضرت  برغم  انکه در مدينه موفق به تاسيس نظم اسلامي گرديدند اما همچنان  شوق  بازگشت به وطن اصلي شان – مکه – را داشتند :‌ وکان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يهتم لعشرة أشياء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذي فرض عليک القرآن لرادک إلى معاد )<ref>بحارالانوار ج 43ص 34</ref>  
در روایتی دیگر از حالات پیامبر ص نقل شده است که ان حضرت  برغم  انکه در مدینه موفق به تاسیس نظم اسلامی گردیدند اما همچنان  شوق  بازگشت به وطن اصلی شان – مکه – را داشتند :‌ وکان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یهتم لعشرة أشیاء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذی فرض علیک القرآن لرادک إلى معاد )<ref>بحارالانوار ج 43ص 34</ref>  




4-‌ رواياتي که امر به لزوم  دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمين بدان  مي کند :‌  ألا وإني قد دعوتکم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم ليلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم : اغزوهم قبل أن يغزوکم ، فوالله ما غزي قوم قط في عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت عليکم الغارات ، وملکت عليکم الأوطان <ref>[[نهج البلاغه]] خطبه 27</ref>
4-‌ روایاتی که امر به لزوم  دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمین بدان  می کند :‌  ألا وإنی قد دعوتکم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم لیلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم : اغزوهم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت علیکم الغارات ، وملکت علیکم الأوطان <ref>[[نهج البلاغه]] خطبه 27</ref>




در اين سخن  امام  ع  علاوه  بر اينکه مردم  را در دفاع از وطنشان تحريک نموده و از انان  مي خواهدمانع  نفوذ و تجاوز بيگانگان به سرزمينشان گردند .  بايد گفت اين گفتارحضرت نيز بيانگر طبيعي بودن  ميل ادمي به وطن خويش مي باشد .  
در این سخن  امام  ع  علاوه  بر اینکه مردم  را در دفاع از وطنشان تحریک نموده و از انان  می خواهدمانع  نفوذ و تجاوز بیگانگان به سرزمینشان گردند .  باید گفت این گفتارحضرت نیز بیانگر طبیعی بودن  میل ادمی به وطن خویش می باشد .  




5- رواياتي که بي تفاوتي و عدم  پيکار با متجاوزين به مکان اقامت  را  مبغوض الهي مي داند :‌  
5- روایاتی که بی تفاوتی و عدم  پیکار با متجاوزین به مکان اقامت  را  مبغوض الهی می داند :‌  


از پيامبر ص نقل شده است که :‌ إن الله عز وجل يبغض رجلا يدخل عليه في بيته ولا يقاتل <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3568</ref>  
از پیامبر ص نقل شده است که :‌ إن الله عز وجل یبغض رجلا یدخل علیه فی بیته ولا یقاتل <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3568</ref>  
6-  رواياتي که مرگ ادمي در غير وطن خويش - ديار غربت- را بمنزله شهادت  مي داند نظير روايت :‌ موت الغريب شهاده <ref>من لايحضره الفقيه ج 1ص 139</ref>   
6-  روایاتی که مرگ ادمی در غیر وطن خویش - دیار غربت- را بمنزله شهادت  می داند نظیر روایت :‌ موت الغریب شهاده <ref>من لايحضره الفقيه ج 1ص 139</ref>   
مفاد روايت مذکور ان است که مرگ در غربت بدليل زجر اور بودن و سختي اش شهادت تلقي شده است.
مفاد روایت مذکور ان است که مرگ در غربت بدلیل زجر اور بودن و سختی اش شهادت تلقی شده است.
7- رواياتي که مردم را به ماندن در وطن خويش توصيه کرده است نظير شعري که به امام علي منسوب است که :‌ يا قوم لاترغبوا في غربه ابدا ان الغريب غريب حيث ما کانا – <ref>ديوان امام علي ع ص 172</ref>
7- روایاتی که مردم را به ماندن در وطن خویش توصیه کرده است نظیر شعری که به امام علی منسوب است که :‌ یا قوم لاترغبوا فی غربه ابدا ان الغریب غریب حیث ما کانا – <ref>ديوان امام علي ع ص 172</ref>


   
   
8-‌ رواياتي که اخراج انسانها از ديارشان را کفر بما انزل الله مي داند :‌  
8-‌ روایاتی که اخراج انسانها از دیارشان را کفر بما انزل الله می داند :‌  
امام صادق ع در تفسير ايه شريفه وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ....مي فرمايد :‌ اخراج مردم از سرزمين شان  کفر به خداوند بوده و خداوند شديدترين عذابها را بر مرتکبين ان در قيامت اعمال خواهد کرد .  
امام صادق ع در تفسیر ایه شریفه وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ....می فرماید :‌ اخراج مردم از سرزمین شان  کفر به خداوند بوده و خداوند شدیدترین عذابها را بر مرتکبین ان در قیامت اعمال خواهد کرد .  




9-رواياتي که گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهي بزرگ  مي داند :‌
9-روایاتی که گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهی بزرگ  می داند :‌




از قتاده در تفسير ايه شريفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ امده است <ref>لازم به ذکر است از منظر بيشتر اهل سنت  به روايات تابعين  و صحابه  نيزحديث اطلاق مي گردد.</ref>      :‌ إخراج محمد و أصحابه من مکة، أکبر عند الله من القتال في الشهر الحرام.<ref>تفسير القرآن العظيم    ج‏2    386</ref>     
از قتاده در تفسیر ایه شریفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ امده است <ref>لازم به ذکر است از منظر بيشتر اهل سنت  به روايات تابعين  و صحابه  نيزحديث اطلاق مي گردد.</ref>      :‌ إخراج محمد و أصحابه من مکة، أکبر عند الله من القتال فی الشهر الحرام.<ref>تفسير القرآن العظيم    ج‏2    386</ref>     
و از ابن عباس نيز نقل شده است که : و اخراج اهله منه ‌ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ يعني :‌ أکبر من القتال الذي أصاب أصحاب محمد صلى الله عليه و سلم.<ref>همان</ref>   
و از ابن عباس نیز نقل شده است که : و اخراج اهله منه ‌ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ یعنی :‌ أکبر من القتال الذی أصاب أصحاب محمد صلى الله علیه و سلم.<ref>همان</ref>   
‌از مجموع روايات ذکر شده بدست مي ايد که اقامت در وطن و زادگاه از حقوق طبيعي انسانها  بوده و اخراج  انان از اوطانشان  ظلمي بزرگ  خواهد بود.  
‌از مجموع روایات ذکر شده بدست می اید که اقامت در وطن و زادگاه از حقوق طبیعی انسانها  بوده و اخراج  انان از اوطانشان  ظلمی بزرگ  خواهد بود.  




نتيجه :‌ در مقاله حاضر  حق بازگشت از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي اسلام  تبيين گرديد . هر چند در نظام  بين الملل  حقوق  انسانها از جمله حق بازگشت به رسميت شناخته شده اما بدليل تناقض  اين حقوق با مباني فکري تدوين کنندگان غربي ان  - نگرش مادي به انسان و جهان -  تصويب اين حقوق نتوانسته است  امنيت جهاني را تامين کند درحالي که در نظام حقوقي اسلام  که بر مبناي نگرش توحيدي و کرامت انساني بنا گرديده است  اين حق همانند سائر حقوق طبيعي ضمانت اجرائي داشته و  بين مباني و حقوق مذکور تناقضي وجود نخواهد داشت  . و السلام
نتیجه :‌ در مقاله حاضر  حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام  تبیین گردید . هر چند در نظام  بین الملل  حقوق  انسانها از جمله حق بازگشت به رسمیت شناخته شده اما بدلیل تناقض  این حقوق با مبانی فکری تدوین کنندگان غربی ان  - نگرش مادی به انسان و جهان -  تصویب این حقوق نتوانسته است  امنیت جهانی را تامین کند درحالی که در نظام حقوقی اسلام  که بر مبنای نگرش توحیدی و کرامت انسانی بنا گردیده است  این حق همانند سائر حقوق طبیعی ضمانت اجرائی داشته و  بین مبانی و حقوق مذکور تناقضی وجود نخواهد داشت  . و السلام


=پانويس=
=پانویس=
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
خط ۳۶۱: خط ۳۲۳:


=منابع ‌=
=منابع ‌=
صفاتاج مجيد دانشنامه صهيونيسم و اسرائيل ناشر انتشارات ارون چاپ دوم 1391چاپخانه حيدري
صفاتاج مجید دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل ناشر انتشارات ارون چاپ دوم 1391چاپخانه حیدری


طبرسى، فضل بن حسن مجمع البيان فى تفسير القرآن‏ ناشر: انتشارات ناصر خسرومکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1372 ش
طبرسى، فضل بن حسن مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: انتشارات ناصر خسرومکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1372 ش


طبرى ابو جعفر محمد بن جرير جامع البيان فى تفسير القرآن‏ ناشر: دار المعرفه‏ مکان چاپ: بيروت سال چاپ: 1412 ق
طبرى ابو جعفر محمد بن جریر جامع البیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دار المعرفه‏ مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1412 ق


مغنيه، محمد جواد تفسير الکاشف‏ ناشر: دار الکتب الإسلامية مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1424 ق
مغنیه، محمد جواد تفسیر الکاشف‏ ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1424 ق


سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلي‏ فى ظلال القرآن‏ ناشر: دارالشروق‏ مکان چاپ: بيروت- قاهره‏ سال چاپ: 1412 ق
سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی‏ فى ظلال القرآن‏ ناشر: دارالشروق‏ مکان چاپ: بیروت- قاهره‏ سال چاپ: 1412 ق


طوسى، محمد بن حسن‏ التبيان فى تفسير القرآن‏ ناشر: دار احياء التراث العربى مکان چاپ: بيروت‏ نوبت چاپ: اول
طوسى، محمد بن حسن‏ التبیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دار احیاء التراث العربى مکان چاپ: بیروت‏ نوبت چاپ: اول


طباطبايى، سيد محمد حسين‏ الميزان فى تفسير القرآن‏ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ مکان چاپ: قم
طباطبایى، سید محمد حسین‏ المیزان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏ مکان چاپ: قم


سيوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بکر الدر المنثور فى تفسير المأثور ناشر: کتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏
سیوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بکر الدر المنثور فى تفسیر المأثور ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏
مکان چاپ: قم‏سال چاپ: 1404 ق‏
مکان چاپ: قم‏سال چاپ: 1404 ق‏


ثعلبى نيشابورى ابو اسحاق احمد بن ابراهيم‏الکشف و البيان عن تفسير القرآن‏ ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ مکان چاپ: بيروت‏ سال چاپ: 1422 ق
ثعلبى نیشابورى ابو اسحاق احمد بن ابراهیم‏الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‏ ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏ مکان چاپ: بیروت‏ سال چاپ: 1422 ق


مکارم شيرازى، ناصر تفسير نمونه‏ ناشر: دار الکتب الإسلامية مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1374 ش‏
مکارم شیرازى، ناصر تفسیر نمونه‏ ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1374 ش‏
حقى بروسوى اسماعيل‏تفسير روح البيان‏ ناشر: دارالفکر مکان چاپ: بيروت‏ نوبت چاپ: اول
حقى بروسوى اسماعیل‏تفسیر روح البیان‏ ناشر: دارالفکر مکان چاپ: بیروت‏ نوبت چاپ: اول


عروسى حويزى عبد على بن جمعه‏  تفسير نور الثقلين‏ ناشر: انتشارات اسماعيليان‏
عروسى حویزى عبد على بن جمعه‏  تفسیر نور الثقلین‏ ناشر: انتشارات اسماعیلیان‏
مکان چاپ: قم‏ سال چاپ: 1415 ق
مکان چاپ: قم‏ سال چاپ: 1415 ق


ابن کثير، اسماعيل بن عمرتفسير القرآن العظيم‏ ناشر: دار الکتب العلمية مکان چاپ: بيروت سال چاپ: 1419 ق‏
ابن کثیر، اسماعیل بن عمرتفسیر القرآن العظیم‏ ناشر: دار الکتب العلمیة مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1419 ق‏
 


[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]

نسخهٔ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۵

عنوان مقاله حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی

حق باز گشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به رشته تحریر درآمده است. [۱]

چکیده

از جمله حقوق انسانها که مورد اتفاق مجامع جهانی بوده و نظام حقوقی اسلام نیز انرا تایید نموده است حق بازگشت انسانها به اوطانشان می باشد . خلاء‌ امنیت و بحران روحی که بعد از جنگ جهانی دوم در فضای عمومی جهان حاکم گردید رهبران دنیا را بر ان داشت که اقدام اساسی در حل این معضل جهانی بنمایند؛ ازاینرو با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سنه 1948 بسیاری از حقوق طبیعی انسانها - که از جمله انها حق بازگشت می باشد – را به رسمیت شناخته و از نظامهای سیاسی سراسر جهان خواستند که بدان پایبند باشند . در شریعت اسلام نیز بدلیل اهتمام جدی به حقوق انسانها - که از جمله انها حق بازگشت می باشد – با سلب کنندگان این حقوق مقابله جدی شده است . این امر در ایات و روایات متعدد بخوبی مشهود است .

در مقاله حاضر ضمن بررسی حق بازگشت از منظر اسلام - و تبیین ایات و روایات در این مساله- و حقوق بین الملل ، برتری نظام حقوق اسلام بر منشور جهانی حقوق بشر – حقوق بین المللی – اثبات گردیده است .


کلید واژه: حقوق ، وطن ، قران ، حدیث ، بازگشت ، بین الملل ، صهیونیزم

مقدمه

از جمله مباحث برجسته و گرانسنگ در نظامات حقوقی- قطع نظر از مذهب و مرام خاص - مساله حقوق طبیعی انسانهاست . ادمیان بدلیل برخورداری از نعمت وجود و نیز استعدادهای گوناگونی که افریدگار جهان در انها به ودیعت نهاده است طبعا از سلسله حقوقی که مقتضای طبیعی امکانات مذکوراست برخوردار خواهند بود .

بدیهی است این حقوق با حقوق قانونی و قراردادی که توسط حاکمان در راستای نظم اجتماعی تشریع می گردد متفاوت خواهد بود چون اولا منشا پیدایش حقوق طبیعی اصل خلقت ادمیان و استعدادهای تعبیه شده در وجود انان بوده در حالی که منشا پیدایش حقوق قانونی، اعتبار و جعل حاکمان و سیاستمداران جوامع می باشد .

ثانیا حقوق طبیعی انسانها اموری جهانی بوده و اداب و رسوم خاص جوامع بشری در اثبات ، اصلاح یا نفی ان دخالت ندارد در حالی که حقوق قانونی و اعتباری بوسیله سیستمهای خاص اجتماعی و سیاسی به افراد جامعه اعطا شده و قابلیت اصلاح یا سلب را داراست. نکته اساسی در مساله حقوق طبیعی ان است که برغم اتفاق همه مکاتب و مذاهب – دینی و غیردینی – در پذیرش اصل این حقوق ، نسبت به برخی از موارد و مصادیقش بین انان اختلافاتی دیده می شود که از جمله انها حق بازگشت می باشد .

در این مقاله به تبیین دو دیدگاه حقوقی "اسلام و حقوق بین الملل "در زمینه حق بازگشت بعنوان یکی از مصادیق حقوق طبیعی انسانها خواهیم پرداخت . اما قبل از ورود به مبحث اصلی لازم است به تبیین مفهوم و جایگاه حقوق بین الملل پرداخته شود :‌

حقوق بین الملل

مراد از حقوق بین الملل حقوقی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و همه دولتها موظف به اجرای ان هستند. در این اعلامیه که مشتمل بر سی اصل می باشد مهمترین حقوق طبیعی انسانها نظیر ازادی بیان ، عقیده و...به رسمیت شناخته شده است .

در مقدمه این اعلامیه امده است :‌ از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان ، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد؛

از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است بشریت را که رو به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که درآن افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است... از آنجا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی حقوق مرد و زن و تساوی مجددا" در منشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتمایی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند ....مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام میکند . [۲]

نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر - حقوق بین الملل

بروز جنگ جهانی اول و دوم که به کشته شدن ملیونها انسان – قریب 100ملیون نفر- منتهی گردیده و جامعه جهانی را بشدت تکان داد از عوامل اصلی تنظیم و تصویب اعلامیه مذکور بود . احساس عدم امنیت و نگرانی از بروز مجدد فجایعی اینچنین در فضای عمومی جهان سبب گردید مهمترین اصول و حقوق انسانی در ان گنجانده شود . هر چند دولتهای غربی که خود افتخار تدوین چنین اعلامیه ای را داشتند در حیطه عمل از بزرگترین ناقضان ان شمرده می شوند اما این امر از طبیعی بودن چنین حقوقی نمی کاهد اعلامیه مذکور معیاری است برای ملتهای جهان که رفتار دولتها و حاکمانی را که مدعی طرفداری از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند.

تحلیل شهید مطهری از ناکارامدی اعلامیه حقوق بشر

در اینکه چرا اعلامیه مذکور به رغم پشتوانه های عریض و طویلش هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختی را برای بشریت معاصر به ارمغان اورده و نگرانی ها را بزداید بلکه اینده جهان را بشدت درمعرض تهدید قرار داده است دلائل مهمی مطرح گردیده است که مهمترین ان تناقضی است که بین حقوق مطرح شده دراعلامیه مذکور و مبانی فکری تدوین کنندگان – دولتهای غربی - ان در زمینه انسان شناسی است .

شهید مطهری در تبیین این تناقض می نویسد :‌

تکیه گاه این اعلامیه «مقام ذاتى انسان» است ، شرافت و حیثیت ذاتى انسان است.از نظر این اعلامیه انسان به واسطه یک نوع کرامت و شرافت مخصوص به خود داراى یک سلسله حقوق و آزادیها شده است که سایر جانداران به واسطه فاقد بودن آن حیثیت و شرافت و کرامت ذاتى، از آن حقوق و آزادیها بى‏بهره‏اند. ... باید بپرسیم آن حیثیت ذاتى انسانى که منشأ حقوقى براى انسان گشته و او را از اسب و گاو و گوسفند و کبوتر متمایز ساخته چیست؟ و همین جاست که یک تناقض واضح میان اساس اعلامیه حقوق بشر از یک طرف و ارزیابى انسان در فلسفه غرب از طرف دیگر نمایان مى‏گردد.

ایشان ادامه می دهد :‌ در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود یک ماشین تنزل کرده است، روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غایى و هدف داشتن طبیعت یک عقیده ارتجاعى تلقى مى‏گردد....از نظر برخى فلسفه‏هاى نیرومند غربى انسان ماشینى است که محرک او جز منافع اقتصادى نیست. دین و اخلاق و فلسفه و علم و ادبیات و هنر همه رو بناهایى هستند که زیربناى آنها طرز تولید و پخش و تقسیم ثروت است؛ همه اینها جلوه‏ها و مظاهر جنبه‏هاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نیک و بد به‏طور کلى مفاهیم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن یاوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و میلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسلیم خم نکند، ....چگونه مى‏توانیم از حیثیت و شرافت انسانى و حقوق غیر قابل سلب و شخصیت قابل احترام انسان دم بزنیم و آن را اساس و پایه همه فعالیتهاى خود قرار دهیم؟![۳]


نتیجه انکه از منظر ایشان ‌براى غرب لازم بود نخست در تفسیر خویش از انسان تجدید نظر نموده آنگاه اعلامیه‏هاى بالابلند در زمینه حقوق مقدس و فطرى بشر صادر کند.

تبیین موضوع اصلی

بعد از بیان مقدمات ذکر شده اینک به تبیین موضوع اصلی مقاله – حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام – می پردازیم :‌

الف - حق بازگشت به موطن در حقوق بین الملل

از جمله حقوق طبیعی که خالق هستی به همه انسانها کرامت فرموده و در منشور جهانی حقوق بشر ‌[۴]. نیز مورد تصویب قرار گرفته است حق ادمیان در انتخاب مکان جهت اقامت و سکنی و نیز حق بازگشت به ان است . در ماده13 اعلامیه مذکور امده است : ماده 13- الف) هرکس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند.

ب) هرکس می تواند هر کشوری را که بخواهد، من جمله کشور خود را ترک کندو می تواند به کشور خود باز گردد. [۵]

بر این اساس ادمیان ازادند در هر کجا که بخواهند اقامت داشته و انرا موطن خویش قرار دهند . هیچکس نمی تواند انانرا از موطنی که برگزیده اند اخراج نموده و یا مانع بازگشت انان به موطن اصلی شان گردد.

نیرنگ صهیونیزم در تصویب " قانون بازگشت"

از شگفتی های جهان معاصر ان است که اندکی بعد از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و گنجاندن حق بازگشت در ان پارلمان دولت جعلی اسرائیل در برابر دیدگان جهانیان قانونی را بعنوان قانون بازگشت تصویب نمود که تعارض جدی با قانون بازگشت در اعلامیه مذکور داشت. بر اساس این قانون که در پنج ژوئیه سال ۱۹۵۰ تصویب شد"صراحتا به هر یهودی حق داده است که (پس از سالها غیبت موقت ) به اسرائیل مهاجرت کند یا باز گردد و بطور ضمنی این حق را برای فلسطینیان که در سال 1948از زمین خود مهاجرت کردند- انکار می کند تا فضای حیاتی برای یهودیان و کشور یهودی فراهم شود و خالی از اعراب باشد. [۶] این قانون دو بار ابتدا در اوت 1954 و باردیگر در مارس 1970 بدین شکل اصلاح گردید که هر یهودی در جهان حق دارد که به فلسطین مهاجرت کند و به محض رسیدن به یک شهروند تبدیل شود. [۷]

منطق سست و ظالمانه صهیونیزم در عدم حق بازگشت فلسطینیان

قانون بازگشت یهودیان بر این فرض بنا شده است که "‌فلسطین سرزمین بدون ملت است و اگردر طی دهها قرن گذشته ملتی در ان وجود داشته است این وجود عرضی و موقتی است و هیچ حقوق ثابتی به اعضای این ملت نمی دهد زیرا یهودیان به تنهائی در زمین فلسطین- یا انگونه که در ادبیات صهیونیستی و اسرائیلی و یهودی گفته می شود - در ارتش یسرائیل از حقوق مطلق اندامی برخوردارند ." [۸]"

باید گفت صهیونیست ها جهت مشروعیت بخشیدن به اقدام شومشان در اخراج فلسطینیان و اسکان یهودیان مهاجر در سرزمین انها ، از واژه"بازگشت" بجای واژه " مهاجرت و تابعیت " استفاده نمودند تا مهاجرت یهودیان به فلسطین را امری طبیعی جلوه داده و در سطح دنیا چنین وانمود شود که گویا اینان از نقاط مختلف دنیا به وطنشان باز می گردند .


صهیونیست ها در تعلیل نامگذاری قانون بازگشت معتقدند که :‌" یهودیان یک ملت بدون سرزمین و ملتی اندام وار ارگانیک هستند که دو هزارسال است از میهن خود فلسطین تبعید شده اند اما این تبعیدشدن در اعضای این ملت تاثیر نداشته است زیرا بر اساس تصور صهیونیسم بیشتر انها پیوند کاملی با میهنشان دارند و بازگشت به میهن را می خواهند تا به حالت پراکندگی پایان دهندو یکپارچگی ملت یهود را با زمین یهودی ان تحقق بخشند نامگذاری این قانون به قانون بازگشت از همین جا سرچشمه می گیرد ". [۹] عجیب انکه صهیونیست ها معتقدند که حق بازگشت یهودیان به فلسطین در نهاد هر یهودی نهفته است و قانون بازگشت در صدد ان نیست که حقی را برای یهودیان تشریع کند بلکه "غرض این قانون مشخص کردن ویژگی کشور صهیونیستی و هدف بی نظیر ان است – به این معنا که - این کشور از نظر عناصر تشکیل دهنده و اهداف با دیگر کشورها جهان فرق می کند، حاکمیت ان محدود به ساکنانش است اما درهای ان به روی هر یهودی در هر جائی که باشد باز است ". [۱۰]

نتیجه انکه بر اساس قانون بازگشت ، یهودیان در هر سرزمینی که باشند حق مهاجرت به اسرائیل را داشته اما فلسطینیانی که در اثر اشغال سرزمین شان توسط صهیونیست ها از خانه پدری و اباء‌ واجدادی شان اواره شده و به کشورهای مختلف گریخته اند حق بازگشت به سرزمین خود را نخواهند داشت .

ب - حق بازگشت به موطن در اسلام

در نظام اجتماعی اسلام مبحث حقوق ادمیان – با قطع نظر از مبانی اعتقادی و فکری شان - از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد . دلیل این امر شواهد متعدد قرانی و روایی و نیز سیره عملی رهبران الهی است که در مقاله حاضر به تبیین برخی از انها خواهیم پرداخت .

الف – حق بازگشت در قران

حق باز گشت به موطن از جمله حقوق طبیعی است که در قران کریم بران تاکید گردیده و با سلب کنندگان چنین حقی ازانسانها بشدت برخورد شده است. در این مقاله به تبیین برخی از ایاتی که بر اثبات چنین حقی دلالت می کند خواهیم پرداخت :‌

ایه نخست :‌

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ [۱۱] هر چند خطاب ظاهری ایه مذکور جمعیت بنی اسرائیل بوده که متذکر به پیمانهای الهی شده اند اما وجود قرائن در ایه و نیز ایات قبل و بعد ان بیانگر ان است که نمی توان مخاطبین ایه را خصوص بنی اسرائیل دانسته و دیگر ادمیان را از پیمانهای مذکور که اموری انسانی و ارزشی هستند مستثنی دانست.

در تبیین نکته مذکور باید گفت :‌ اولا سیاق و متن ایه ذکر شده و نیز ایه قبل از ان - وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ [۱۲] ، بیانگر ان است که خطاب مذکور متوجه همه انسانها بوده و مختص به بنی اسرائیل نمی باشد چون پیمانهای ذکر شده در این ایه عمومی و جهانی می باشد .


ثانیا منحصر نمودن خطاب در ایات مذکور به خصوص بنی اسرائیل و عدم تعمیم ان به سائر انسانها با فلسفه ذکر انها در قران- عبرت گرفتن از خطاها و عواقب پیشینیان - منافات خواهد داشت.

نکات :

برخی از نکاتی را که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌

1-در ایه مذکور از دو پیمان الهی با انسانها سخن بمیان امده است که در عرض یکدیگر قرار دارند :‌ پیمان منع از کشتار و خونریزی و پیمان اجتناب از اخراج مردم از موطنشان- وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ-


2- از فقره ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ بدست می اید که پیمان مذکورمورد تایید ادمیان نیز قرار گرفته است .


3-گناه اخراج انسانها از موطنشان معادل کشتن و ریختن خون انان می باشد.


4- از فقره وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ بدست می اید که سلب حق طبیعی دیگران مستلزم سلب حق خویش نیز خواهد بود بدلیل انکه جامعه انسانی وجودی مستقل از افراد داشته و افراد هر جامعه از روحی واحد و جمعی برخوردارند از اینرو هر نوع ظلم به دیگران در واقع ظلم به خویشتن – ظلم کننده - خواهد بود بهمین جهت اخراج انسانها از موطن خود در واقع ظلم به همه افراد جامعه – که از روح واحدی برخوردارند- از جمله ظلم به نفس اخراج کنندگان نیز خواهد بود.


5-میل انسانها به وطن و مکان اقامتشان امری طبیعی بوده و اخراج انان از وطنشان برخلاف طبیعت و ضد ارزش می باشد. ایه دوم :‌ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ [۱۳]


برخی از مفسرین شان نزول ایه مذکور را مهاجرینی می دانند که بناحق از خانه و کاشانه اشان از مکه اخراج گردیده و بسوی مدینه هجرت گزیدند[۱۴]

اما شکی نیست که این شان نزول مانع ان نیست که مفادش را مطلق کسانی بدانیم که توسط حاکمان جور از مناطق خویش ظالمانه اخراج گردیده و به سرزمینی دیگر مهاجرت نموده اند بخصوص انکه تعلیل ذکر شده در ایه "وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ... "مبنی بر لزوم دفاع در برابر متجاوزین به حقوق انسانها ، قرینه بر تعمیم و عدم اختصاص ایه به خصوص مهاجرینی است که ظالمانه از موطنشان در مکه اخراج گردیده اند .

نکات :‌ برخی از نکاتی که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از :‌ ‌ 1- مشروعیت دینی جهاد با متجاوزین و اشغالگران :‌ از فقره أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا بدست می اید که خداوند به کسانی که مورد ستم و تجاوزقرار گرفته و از موطنشان بناحق اخراج گردیده اند اذن داده است که به جهاد با مهاجمین و اشغالگران برخیزند.


2- ترک قتال با متجاوزین سبب نابودی دین و شعائر دینی می گردد :‌ از فقره وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا بدست می اید که عدم مبارزه و جهاد با اشغالگران و سلب کنندگان حق طبیعی بازگشت به موطن سبب زوال شعائر دینی و امنیت عمومی خواهد گردید.


3- وعده الهی به نصرت و یاری کسانی که به جهاد در برابر اشغالگران می پردازند :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ که از مضمون واحدی برخوردار می باشند بدست می اید که مدد ونصرت خداوند در نبرد مذکور با کسانی است که به ندای الهی در جهاد با متجاوزان و اشغالگران لبیک گفته و در صدد بازگشت به موطن شان می باشند.


4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزین :‌ از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ بدست می اید همه کسانی که در مبارزه با اشغالگران و اخراج کنندگان مردم ازسرزمین شان پیکارمی کنند درزمره کسانی هستند که به یاری خدا برخاسته و خداوند نیز به انها وعده نصرت داده است . بنابراین جهاد با متجاوزین و اشغالگران علاوه بر مشروعیت از قداست نیز برخوردار می باشد که در نتیجه چنین عملی سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالی خواهد بود.


5- بازگشت به وطن امری ذاتی و طبیعی است :‌ از مجموع ایه مذکور بدست می اید که بازگشت به وطن حق طبیعی انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امری قبیح ، ظلمی اشکارو عمل ضد ارزشی می باشد.


ایه سوم :‌

لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛[۱۵]


‌در این ایه نیز همانند ایات پیشین طبق نقل مفسرین مخاطبین ان مهاجرینی هستند که بزور از دیارشان - مکه – رانده شده و در مدینه اقامت گزیدند[۱۶] اما شکی نیست که مفاد ان همه کسانی را که ظالمانه در اخراج انسانها از دیارشان اقدام می کنند شامل می گردد. سید قطب در تفسیر فی ظلال القران به این تعمیم تصریح کرده و معتقد است ایه مذکور بیانگر لزوم نفی رابطه مودت امیز و ولایت پذیری با کسانی است که با مسلمانان بجهت عقائد دینی شان پیکار نموده و انان را از سرزمین شان اخرا ج نموده اند .[۱۷]


برخی دیگر از اندیشمندان اسلامی نیز ضمن پذیرش تعمیم - در ایه مذکور- یکی از مصادیق بارز ایه " إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ" در جهان معاصر را صهیونیست ها و دولتهائی می داند که به حمایت از اشغالگران فلسطین اقدام نمودند :‌ باید از وجدان بشریت معاصر پرسید :‌ امروزه چه کسانی با مسلمانان پیکار نموده و انان را از دیارشان اخراج نموده اند ؟چه کسانی از اشغالگران فلسطین در جهت نابودی مسلمانان و مردم فلسطین حمایت می کنند...در چنین شرائطی بر هر انسان دینداری لازم است به ایه «قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ» که دستور مبارزه با متجاوزین را می دهد عمل نماید.[۱۸]،


نکات :‌ 1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست می اید اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادی با انان می باشد.


2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست می اید حمایت وهمکاری با سلب کنندگان حق طبیعی انسانها - زیستن درموطن خویش - و اخراج انان از دیارشان ادمی را در ردیف کسانی قرار خواهد داد که نقش اصلی را در اخراج انسانها از خانه و کاشانه شان داشته اند.


3- مسلمانان مامور به اجتناب از ولایت پذیری ، رابطه محبت امیز و همکاری با هر دو گروه- اخراج کنندگان و حامیانشان - گردیده اند -...وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ.-


4- از فقره وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ بدست می اید که ولایت پذیری و همکاری با اخراج کنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعی بوده و تخلف از این دستور الهی ادمی را در ردیف ستمکاران به حقوق انسانها قرار خواهد داد.


ایه چهارم :


‌أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ [۱۹]


تبیین  :‌

در ایه مذکور از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه که از پیامبرخویش خواستند تا فرماندهی برای انان جهت پیکار با اشغالگران سرزمین شان تعیین نماید به انان ابلاغ شد که ایا در نبرد با متجاوزین مصمم هستید ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ چگونه با دشمنانمان پیکار ننمائیم درحالی که انان ما را از دیار و فرزندانمان جدا نموده و سرزمین مان را اشغال نموده اند .


در ایه مذکور اخراج ظالمانه بنی اسرائیل از سرزمین شان" وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا" علت وجوب پیکار انان با متجاوزین شمرده شده است "وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ" بنابراین از تقارن ایندو - علت و معلول - بدست می اید که اقامت در وطن و بازگشت بدان ازجمله حقوق طبیعی و قطعی ادمیان می باشد از اینرو هیچ قدرتی حق سلب انها را داشته و طبق ایه مذکور پیکار با سلب کنندگان این حقوق واجب خواهد بود.


نکات :‌

1-جهاد با متجاوزین و اخراج کنندگان انسانها از اوطانشان نیازمند داشتن فرماندهی لائق و داناست- ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ-

2- وجود رهبر و فرمانده لائق در هر جامعه ای مانع سلطه اشغالگران و اخراج افراد ان جامعه از سرزمین شان خواهد بود.

3- پیکار با متجاوزین به حقوق انسانها – ودفاع از حق طبیعی بازگشت به وطن – از قداست معنوی برخوردار بوده و از مصادیق جهاد فی سبیل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ-[۲۰]


ایه پنجم :


إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند)[۲۱]. درشان نزول ایه مذکور امده است :‌ پیامبرص در مسیر هجرت از مکه به مدینه انگاه که به جحفه رسید شوق به وطن – مکه - در دلش راه یافت ایه مذکور ان حضرت را تسلی داده و به او م‍‍‍ژده بازگشت مجدد به مکه را داد. [۲۲]


در تفسیر نمونه ذیل ایه مذکور امده است که خداوند پیامبرش را بهنگام خروج از مکه اینچنین بشارت داد که :‌ غم مخور همان خدایى که موسى را در طفولیت به مادرش بازگرداند، همان خدایى که او را بعد از یک غیبت ده ساله از مصر به زادگاه اصلیش بازگردانید تا چراغ توحید را برافروزد و حکومت مستضعفان را تشکیل دهد و قدرت فرعونیان طاغوتى را درهم بشکند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مکه باز مى‏گرداند، و چراغ توحید را با دست تو در این سرزمین مقدس‏برمى‏افروزد.همان خدایى که قرآن را بر تو نازل کرد و ابلاغش را فرض نمود و احکامش را واجب گردانید، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمین و آسمان این امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. [۲۳]


نکات

1- تعلق و میل انسانها به وطن - محیط اقامت - و نیز بازگشت به ان امری طبیعی است .


2-نگاه تمدنی قران به مساله بازگشت  :‌ در زمینه ارتباط صدر و ذیل ایه – بین فرض قران بر پیامبرص و بازگشت ان حضرت به مکه – در تفسیر "من هدی القران" امده است :‌ تعبیر خاص قران در ایه مذکور إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ‏» و عدم بکار گیری "ان اللّه العزیز مثلا "بیانگرنگاه تمدنی قران در مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه است بدین معنا که همانگونه که خداوند با نزول قران بر پیامبرص منهج عمل به دستورات الهی و التزام قلبی به پیامبر و مسلمانان اموخت قطعا بوسیله همین قران، حق او - و سائر مسلمانان - را در بازگشت پیروزمندانه به وطن -مکه - تضمین خواهدکرد .[۲۴]


در تفسیر انوار درخشان نیز در تبیین وجه ارتباط بین صدر و ذیل ایه امده است :‌... مفاد آیه‏ (إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ) تعلیق حکم بر وصف است ؛ از جمله لوازم نزول آیات قرآنى برسول آنستکه شهر مکه را فتح نماید و پروردگار آنرا در اختیار وى درآورد استفاده مى‏شود که رکن انجام رسالت رسول و بناگذارى مکتب عالى قرآن در جهان آنستکه شهر مکه در تصرف اسلام و مسلمانان درآید و در نتیجه دعوت رسول از شهر مکه و کانون توحید صادر و باقطار جهان انتشار یابد. [۲۵]


ایه ششم :


‌یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ" [۲۶]


تبیین :‌


مفاد ایه مذکور ان است که شدت قبح و حرمت برخی از گناهان بیشتر از گناه بزرگ جنگیدن در ماههای حرام شمرده شده است؛ ازجمله این گناهان اخراج نمودن انسانها از موطنشان می باشد وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ. بجهت انکه صدمه ای که بر اخراج انسانها از اوطانشان مترتب می گردد بمراتب بیشتر از صدمه قتالی است که در ماه حرام تحقق می یابد. طبق دیدگاه مفسرین ایه مذکورزمانی نازل شد که مشرکین مسلمانان را بجهت انکه در ماه حرام مرتکب قتلی شده بودند مورد سرزنش قرار داده و به انان می گفتند که حرمت ماه حرام توسط شما شکسته شد . با نزول ایه مذکور پیامبراکرم در پاسخ انان اظهار داشت که هر چند عمل برخی مسلمانان در کشتن یکی از مشرکین گناه بزرگی است اما گناه شما در اخراج نمودن مسلمانان از مکه بمراتب بزرگتر از گناه انان می باشد . [۲۷]


بر این اساس می توان از ایه مذکور استنباط نمود که اقامت در وطن از جمله حقوقی است که خداوند به انسانها موهبت نموده بگونه ای که سلب چنین حقی از انان بزرگترین گناه محسوب می گردد.


ایات دیگری که حق طبیعی بازگشت از انها استنباط می گردد :‌


علاوه بر ایات ذکر شده به ایات دیگری نیز می توان در اثبات حق اتخاذ وطن و بازگشت بدان استناد نمود که برخی از انها به شرح ذیل می باشد :‌


- أَ لاَ تُقَاتِلُونَ‌ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ‌ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِ‌ الرَّسُولِ‌ وَ هُمْ‌ بَدَءُوکُمْ‌ أَوَّلَ‌ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ‌ فَاللَّهُ‌ أَحَقُ‌ أَنْ‌ تَخْشَوْهُ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِینَ‌ [۲۸]


- فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ [۲۹]


- إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ [۳۰]


-وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیَارِکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا [۳۱]


- وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا [۳۲]


وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ [۳۳]


-...یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِۦ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ [۳۴]


-وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ [۳۵]

ب- "حق بازگشت "در منابع حدیثی

بطور کلی احادیثی را که بحث وطن در انها مطرح گردیده است می توان به چند طائفه تفسیم نمود :‌


1- روایاتی که علاقه به وطن را از اثار ایمان می داند ؛ نظیر روایت نبوی ص :‌ حب الوطن من الایمان [۳۶]؛ ‌


وطن در لغت به محل اقامت و مکانی که زادگاه ادمی بوده و در ان رشد و نما کرده است اطلاق می گردد.[۳۷] هر چند برخی از عالمان و عارفان واژه وطن در روایت مذکور را بمعنای دیگری غیر از معنای متعارف ان گرفته [۳۸] – وطن اسلامی و یا بمعنای بازگشت گاه حقیقی انسان – معاد – اما باید گفت تا زمانی که حمل الفاظ در معنای حقیقی مستلزم تالی فاسدی نباشد انصراف از ان صحیح نخواهد بود.


بر این اساس می گوئیم مفاد روایت مذکور و استعمال وطن در معنای متعارف منطبق با معیارهای متنی در سنجش روایات بوده و هیچ معنای منفی بر ان مترتب نمی باشد بدلیل انکه اولا میل ادمیان به مکان اقامت و زادگاهشان امری طبیعی و غریزی بوده و با معارف اسلام که بر اساس فطرت انسانی بنا شده است منافاتی ندارد. ثانیا ایاتی که در زمینه اثبات حق بازگشت به وطن در بخش نخست مقاله مطرح گردید - نظیر ایاتی که دفاع از وطن در برابر اشغالگران را امری لازم می داند- موید مضمون ان می باشد . در نتیجه بین ایمان به شریعت و عشق به وطن و زادگاه تضادی نخواهد بود.


لازم به ذکر است که وطن دوستی غیر از وطن پرستی است که امری مذموم می باشد بدلیل انکه وطن پرستی ناشی از تعصب بوده که سبب فاصله گرفتن از اصول و حقائق انسانی و دینی می گردد بدین معنا که چه بسا دفاع تعصب امیز از وطن مستلزم اشغال سرزمین دیگران و پایمال نمودن حقوق انان می باشد .


2- روایاتی که حب به وطن را امری غریزی و طبیعی در وجود انسان می داند نظیر روایت "عمرت البلاد لحب الاوطان."[۳۹] در این روایت حب انسانها به اوطانشان سبب ابادانی انها شمرده شده است چون حب وطن انگیزه انسان را در انجام اقدامات رفاهی و خدماتی در موطن خویش شدت می بخشد . این امر نشانه انست که میل و گرایش به وطن بعنوان امری طبیعی و غریزی در وجود انسان تعبیه شده است .


3- روایاتی که عشق به وطن را از نشانه های کرامت انسانی می داند نظیرروایت : من کرم المرء‌بکائه علی ما مضی من زمانه و حنینه الی اوطانه و حفظه قدیم اخوانه [۴۰]


بنابر این عشق به وطن و ارزوی برگشت به ان و ریختن اشک تاثر از دوری ان نشانه طبیعی بودن حق انسان در بازگشت به موطنش می باشد. در روایتی دیگر از حالات پیامبر ص نقل شده است که ان حضرت برغم انکه در مدینه موفق به تاسیس نظم اسلامی گردیدند اما همچنان شوق بازگشت به وطن اصلی شان – مکه – را داشتند :‌ وکان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یهتم لعشرة أشیاء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذی فرض علیک القرآن لرادک إلى معاد )[۴۱]


4-‌ روایاتی که امر به لزوم دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمین بدان می کند :‌ ألا وإنی قد دعوتکم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم لیلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم : اغزوهم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت علیکم الغارات ، وملکت علیکم الأوطان [۴۲]


در این سخن امام ع علاوه بر اینکه مردم را در دفاع از وطنشان تحریک نموده و از انان می خواهدمانع نفوذ و تجاوز بیگانگان به سرزمینشان گردند . باید گفت این گفتارحضرت نیز بیانگر طبیعی بودن میل ادمی به وطن خویش می باشد .


5- روایاتی که بی تفاوتی و عدم پیکار با متجاوزین به مکان اقامت را مبغوض الهی می داند :‌

از پیامبر ص نقل شده است که :‌ إن الله عز وجل یبغض رجلا یدخل علیه فی بیته ولا یقاتل [۴۳] 6- روایاتی که مرگ ادمی در غیر وطن خویش - دیار غربت- را بمنزله شهادت می داند نظیر روایت :‌ موت الغریب شهاده [۴۴] مفاد روایت مذکور ان است که مرگ در غربت بدلیل زجر اور بودن و سختی اش شهادت تلقی شده است. 7- روایاتی که مردم را به ماندن در وطن خویش توصیه کرده است نظیر شعری که به امام علی منسوب است که :‌ یا قوم لاترغبوا فی غربه ابدا ان الغریب غریب حیث ما کانا – [۴۵]


8-‌ روایاتی که اخراج انسانها از دیارشان را کفر بما انزل الله می داند :‌ امام صادق ع در تفسیر ایه شریفه وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ....می فرماید :‌ اخراج مردم از سرزمین شان کفر به خداوند بوده و خداوند شدیدترین عذابها را بر مرتکبین ان در قیامت اعمال خواهد کرد .


9-روایاتی که گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهی بزرگ می داند :‌


از قتاده در تفسیر ایه شریفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ امده است [۴۶]  :‌ إخراج محمد و أصحابه من مکة، أکبر عند الله من القتال فی الشهر الحرام.[۴۷] و از ابن عباس نیز نقل شده است که : و اخراج اهله منه ‌ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ‏ یعنی :‌ أکبر من القتال الذی أصاب أصحاب محمد صلى الله علیه و سلم.[۴۸] ‌از مجموع روایات ذکر شده بدست می اید که اقامت در وطن و زادگاه از حقوق طبیعی انسانها بوده و اخراج انان از اوطانشان ظلمی بزرگ خواهد بود.


نتیجه :‌ در مقاله حاضر حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام تبیین گردید . هر چند در نظام بین الملل حقوق انسانها از جمله حق بازگشت به رسمیت شناخته شده اما بدلیل تناقض این حقوق با مبانی فکری تدوین کنندگان غربی ان - نگرش مادی به انسان و جهان - تصویب این حقوق نتوانسته است امنیت جهانی را تامین کند درحالی که در نظام حقوقی اسلام که بر مبنای نگرش توحیدی و کرامت انسانی بنا گردیده است این حق همانند سائر حقوق طبیعی ضمانت اجرائی داشته و بین مبانی و حقوق مذکور تناقضی وجود نخواهد داشت . و السلام

پانویس

  1. نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری
  2. https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf26/6/1398
  3. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏19، ص: 153-150
  4. اعلامیه حقوق بشر شامل یک دیباچه و 30 ماده، در تاریخ 10 دسامبر 1948 مطابق با 19 آذر 1327 شمسی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد و همه ساله جهانیان این روز را به نام " روز حقوق بشر" جشن می گيرند
  5. https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf
  6. دانشنامه صهيونيسم و اسرائيل ج 2ص 71
  7. همان ص 70
  8. همان ص 70.
  9. همان ص 70
  10. همان ص 71-72
  11. بقره ايه 84
  12. بقره :‌83
  13. آیه 40 سوره حج
  14. التبيان في تفسير القران ج 7ص 321:‌: این آیه درباره مهاجرینى نازل شده که اهل مکه آن‌ها را از وطن خویش بیرون کرده بودند و وقتى که قوى شدند، خداوند آن‌ها را به جهاد امر نمود .جامع البيان ج 17ص 124
  15. آیات 8 و 9 سوره ممتحنه
  16. الميزان ج 13ص 334- الکشف و البيان ج 9ص 294
  17. في ظلال القران ج 6ص 3545
  18. تفسير الکاشف، ج‏7، ص: 304-305 نقل از کتاب الدين في خدمة الشعب،- المطبوع سنة 1963
  19. بقره ايه 246
  20. رک به تفسير نمونه ج 2ص 235
  21. سوره قصص، آیه 85
  22. مجمع البيان في تفسير القران ج 7ص 420- جامع البيان ج 20ص 80 – الکاشف ج 6ص 90 – في ظلال ج 5ص3715
  23. تفسير نمونه، ج‏16، ص: 186-185
  24. من هدي القران ج 9ص 394
  25. انوار درخشان ج‏12 ص 291
  26. بقره ايه 217
  27. الميزان ج 2ص 167-166؛ الدرالمنثور ج 1ص 250
  28. توبه :‌13
  29. ال عمران:‌ 195
  30. مائده ايه 33
  31. نساء‌66
  32. اسراء‌:‌76
  33. محمد ص :‌13
  34. شعراء‌35
  35. ابراهيم 13-14
  36. ميزان الحکمه ج 4ص 3566
  37. لغت نامه دهخدا :‌ وطن ‌: جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زادگاه . میهن و نشیمن . (ناظم الاطباء).
  38. نظير شيخ بهائي در نان و حلوا که ضمن اشعاري مراد از وطن در روايت مذکور را معاد مي داند:‌اين وطن مصر و عراق و شام نيست اين وطن شهري است کو را نام نيست زان که از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا کي کند خير الانام رک به :‌ حياه الشيخ البهائي رض ،ص 209
  39. مستدرک سفينه البحار ج 10ص 375
  40. ميزان الحکمه ج4 ص3566
  41. بحارالانوار ج 43ص 34
  42. نهج البلاغه خطبه 27
  43. ميزان الحکمه ج 4ص 3568
  44. من لايحضره الفقيه ج 1ص 139
  45. ديوان امام علي ع ص 172
  46. لازم به ذکر است از منظر بيشتر اهل سنت به روايات تابعين و صحابه نيزحديث اطلاق مي گردد.
  47. تفسير القرآن العظيم ج‏2 386
  48. همان

منابع ‌

صفاتاج مجید دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل ناشر انتشارات ارون چاپ دوم 1391چاپخانه حیدری

طبرسى، فضل بن حسن مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: انتشارات ناصر خسرومکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1372 ش

‏ طبرى ابو جعفر محمد بن جریر جامع البیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دار المعرفه‏ مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1412 ق

‏ مغنیه، محمد جواد تفسیر الکاشف‏ ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1424 ق

سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی‏ فى ظلال القرآن‏ ناشر: دارالشروق‏ مکان چاپ: بیروت- قاهره‏ سال چاپ: 1412 ق

‏ طوسى، محمد بن حسن‏ التبیان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دار احیاء التراث العربى مکان چاپ: بیروت‏ نوبت چاپ: اول

‏ طباطبایى، سید محمد حسین‏ المیزان فى تفسیر القرآن‏ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏ مکان چاپ: قم

‏ سیوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بکر الدر المنثور فى تفسیر المأثور ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏ مکان چاپ: قم‏سال چاپ: 1404 ق‏

ثعلبى نیشابورى ابو اسحاق احمد بن ابراهیم‏الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‏ ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏ مکان چاپ: بیروت‏ سال چاپ: 1422 ق

‏ مکارم شیرازى، ناصر تفسیر نمونه‏ ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1374 ش‏ حقى بروسوى اسماعیل‏تفسیر روح البیان‏ ناشر: دارالفکر مکان چاپ: بیروت‏ نوبت چاپ: اول

‏ عروسى حویزى عبد على بن جمعه‏ تفسیر نور الثقلین‏ ناشر: انتشارات اسماعیلیان‏ مکان چاپ: قم‏ سال چاپ: 1415 ق

‏ ابن کثیر، اسماعیل بن عمرتفسیر القرآن العظیم‏ ناشر: دار الکتب العلمیة مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1419 ق‏