امین احسن اصلاحی

از ویکی‌وحدت
امین احسن اصلاحی
امین احسن اصلاحی.jpg
اطلاعات شخصی
سال تولد1197 م، ۵۷۵ ش‌، ۵۹۳ ق
محل تولدهندوستان
سال درگذشت1997 م، ۱۳۷۵ ش‌، ۱۴۱۷ ق
محل درگذشتلاهور
دیناسلام، اهل سنت
آثار
  • حقیقت شرک و توحید
  • حقیقت نماز
  • حقیقت تقوا

امین احسن اصلاحی عالم و مفسر پاکستانی در دورۀ معاصر است. وی در سال ۱۹۰۴ م، در روستای بَمهور شهر اعظم‌گره در هندوستان، در خانواده‌ای متدین متولد شد. پدرش، محمد مرتضی، از خرده‌زمین‌داران منطقه بود و معاش خانواده با کشاورزی بر روی همان زمین تأمین می‌شد. امین احسن تحصیلات ابتدایی‌اش را در زادگاهش به پایان رساند. در سال ۱۹۱۴ م، در سرای‌میر از توابع اعظم‌گره در مدرسۀ اصلاح به تحصیل ادامه داد و زبان عربی و فارسی، قرآن و تفسیر، حدیث، فقه، فلسفه و منطق را فراگرفت و در سال ۱۹۲۲ م، از آنجا فارغ‌التحصیل شد و به همین مناسبت، شهرت اصلاحی را برای خود برگزید.

تحصیل و تدریس

او بیش از همه، از دو تن از استادان آنجا، حمید‌الدین فراهی و عبدالرحمان نِگرامی، تأثیر پذیرفت. اصلاحی سه سال به روزنامه‌نگاری پرداخت تا این‌که در سال ۱۹۲۵ م، به دعوت فراهی، به تدریس در مدرسۀ اصلاح و تحصیل تفسیر قرآن، فقه، فلسفه و سیاست را نزد فراهی مشغول شد و تا زمان درگذشتش ملازم استاد بود. سپس نزد عبدالرحمان مبارکپوری حدیث آموخت و اجازه در نقل گرفت. درسال ۱۹۳۶ م، «دایرۀ حمیدیه» را تأسیس و مجله‌ای به نام اصلاح منتشر کرد که به نشر و ترجمۀ اندیشه‌ها و آثار اختصاص داشت.

حیات سیاسی

با تشکیل حزب‌ جماعت اسلامی به رهبری ابوالأعلی مودودی در سال ۱۹۴۱ م، اصلاحی به‌ عضویت مجلس شورا تعیین شد. چون دفتر مرکزی حزب در دارالاسلام از توابع پتهان‌کوت در پنجاب شرقی قرار داشت، در سال ۱۹۴۳ م به درخواست مودودی مدرسۀ اصلاح را رها کرد و از سرای‌میر به دارالاسلام رفت. وی قائم‌مقام جماعت اسلامی بود و در توسعۀ نظری و فکری در حزب نقش ویژه‌ای داشت. پس از تأسیس دولت مستقل پاکستان، وی نیز به همراه دیگر اعضای جماعت اسلامی از دارالاسلام به لاهور نقل مکان کرد. در سال ۱۹۵۱ م، به‌عنوان نامزد حزب جماعت اسلامی در انتخابات شرکت کرد، ولی حزب او شکست خورد. وی در سال ۱۹۵۳ م، در قیام برضد قادیانیه نقش داشت و به اتهام برهم‌ زدن نظم عمومی، محاکمه و به یک سال و نیم حبس محکوم شد. در سال ۱۹۵۶ م، رئیس‌جمهوری وقت، سکندر میرزا، او را به‌ عضویت «هیئت قانون اسلامی» در آورد. این هئیت موظف بود که برای اسلامی‌شدن قانون اساسی مصوب، پیشنهادهایی بدهد، اما با کودتای ژنرال محمد ایوب منحل شد. وی با این تجربۀ ناموفق، دیگر هیچ منصب حکومتی را نپذیرفت. و در سال ۱۹۵۸ م، در پی اختلافاتش با مودودی دربارۀ رسالت حزب، از حزب کناره گرفت. او معتقد بود که فعالیت اصلی حزب باید در جهت اصلاح جامعه باشد، اما مودودی قائل به فعالیت سیاسی حزب بود.

فعالیت علمی

ایشان تمام وقت خود را صرف کارهای علمی و فکری کرد و به نوشتن تفسیر قرآن و تدریس پرداخت. مقاله‌هایش نخست در مجلۀ منبر و در مجلۀ میثاق که خود تأسیس کرده بود منتشر می‌شد. در سال ۱۹۶۱ م، در «حلقۀ تدبر قرآن»، متشکل از گروهی از دانشجویان به تدریس نحو و ادبیات عربی و قرآن و حدیث پرداخت. وی همواره از همکاری با حکومت پرهیز داشت و حتی دوبار به سبب نقد سیاست‌های حکومت به زندان افتاد. با این حال گاهی شخصیت‌های سیاسی از مواضع فکری و دینی او به نفع خود بهره‌برداری می‌کردند. برای نمونه در انتخابات سال ۱۹۶۵ م، فاطمه جناح از سوی برخی گروه‌های سیاسی از جمله جماعت اسلامی نامزد ریاست‌جمهوری شد. اصلاحی که مخالف ریاست زنان بود، در رد موضع جماعت اسلامی در مجلۀ میثاق مقالاتی منتشر کرد. ژنرال محمد ایوب از دیدگاه او بر ضد نامزد رقیب سود جست و مقاله‌های او را در سراسر کشور توزیع کرد. پس از پیروزی ایوب‌خان در انتخابات، او برای سپاسگزاری منصبی حکومتی را به اصلاحی پیشنهاد کرد ولی او هرگونه همکاری با حکومت را رد نمود و تصریح کرد که این مقالات را نه در تأیید ایوب‌خان، که صرفاً به‌عنوان انجام دادن وظیفۀ دینی نوشته است. اصلاحی از پذیرفتن جوایز، کمک‌های مالی، مناصب حکومتی و حتی شرکت در برنامه‌های تلویزیونی– که رئیس‌جمهوری‌های بعدی، ذوالفقارعلی بوتو و ضیاءالحق، به او پیشنهاد دادند– خودداری می‌کرد.

توقف تدریس

وی پس از مرگ پسرش ابوصالح، تدریس و انتشار مجله را متوقف کرد. در سال ۱۹۶۶ م، انتشار مجلۀ میثاق را به اسرار احمد واگذار نمود و مدتی بعد جلسات هفتگی تفسیر قرآن نیز در منزل اسرار احمد برپا شد. اما این همکاری دیری نپایید و به سبب اختلاف فکری میان این دو، اسرار احمد از نشر مقالات اصلاحی و تشکیل جلسۀ تفسیر قرآن سرباز زد. درسال ۱۹۷۱ م، ایشان بر اثر بیماری شدید از همۀ فعالیت‌های علمی‌اش بازماند. در سال ۱۹۷۲ م، از لاهور به روستای رحمان‌آباد، از توابع شیخوپور رفت و همۀ همتش را صرف نوشتن تفسیر قرآن کرد. در سال۱۹۷۹ م، به لاهور بازگشت و در سال ۱۹۸۰ م، تفسیرش، «تدبّرِ قرآن»، را به پایان رساند. دربارۀ حکم زنای محصنه منازعه‌ای در کشور درگرفت. هیئت قضایی از علما خواست تا نظر خویش را در‌این‌باره بیان دارند. رأی ایشان مخالف دیدگاه رسمی بود. به عقیدۀ او بنابر قرآن حد زانی تازیانه است نه رجم. هیئت قضایی نخست همین رأی را برگزید، اما وقتی با مخالفت عمومی علما مواجه شد، دیدگاه رسمی را جانشین کرد. اصلاحی نیز تحت فشار قرار گرفت و تهدید شد، اما از موضع خود عقب ننشست. حتی دوستش اسرار احمد که متولی نشر تفسیر «تدبّرِ قرآن» بود، وقتی تفسیر اصلاحی به سورۀ نور رسید و ایشان حاضر نشد رأی خود را تغییر دهد، از نشر بقیۀ تفسیر خودداری کرد. اصلاحی پس از اتمام تفسیر قرآن به تدریس حدیث رو آورد و نخست موطّأ مالک و سپس صحیح بخاری را برای شاگردانش شرح کرد. همچنین «ادارۀ تدبر قرآن و حدیث» و مجلۀ تدبر را تأسیس کرد که در آن درس‌ و گفتار‌هایش نیز منتشر می‌شد. درسال ۱۹۹۳ م، وی به سبب بیماری مجبور به ترک تدریس شد. و در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۹۷ م، در لاهور درگذشت[۱].

اندیشه

اندیشه‌های او در قالب درس‌گفتارها، که شاگردان او گردآوری و منتشر کرده‌اند و مقاله‌ها و کتاب‌هایش به‌جا مانده است. این مجموعۀ آثار موضوعات متنوعی را دربرمی‌گیرد، از جمله: قرآن، حدیث، فقه، عرفان، فلسفه، اخلاق، جامعه و سیاست.

از مهم‌ترین دغدغه‌های فکری وی فهم بی‌واسطۀ قرآن بود. وی در نخستین کتابش با عنوان مبادی تدبر قرآن – که شامل مقاله‌های منتشر شده در مجلۀ اصلاح در سال‌های ۱۹۳۶-۱۹۳۹ م، و برخی از دیگر نوشته‌های اوست – نخست روش‌های رایج در تفسیر قرآن را تحلیل و نقد کرده و سپس مبانی فهم و تفسیر قرآن را تبیین نموده است، به همان گونه‌ای که از استادش فراهی فراگرفته بود. به گفتۀ او خود قرآن مفسر خویش است و بدین منظور باید از زبان و نظم قرآن بهره برد. وی اینها را «ابزارهای درونی» تفسیر قرآن دانسته است و سنت متواتر، احادیث نبوی، سخنان صحابه، سبب نزول، تفاسیر، کتاب‌های آسمانی و تاریخ عرب پیش از اسلام را «ابزارهای بیرونی» آن برشمرده؛ این کتاب مقدمۀ تفسیر قرآن اصلاحی شمرده می‌شود[۲].

کتاب تفسیر

وی آنچه را که در کتاب «مبادی تدبّر قرآن» مطرح کرده بود، عیناً در تفسیر خویش به کار بست و بدین ترتیب، مهم‌ترین اثر وی یعنی تفسیر هشت ‌جلدی تدبّر قرآن فراهم آمد که در واقع ثمرۀ نزدیک به یک قرن تلاش او و استادش، فراهی، است. او، همچون استادش، بر قاعدۀ نظم بسیار تکیه کرده، اما آن را بیش از استادش گسترش داده و در تفسیرش علاوه‌ بر تحلیل روابط میان آیات، رابطۀ سوره‌ها را نیز نشان داده است. به بیان دیگر، قاعدۀ نظم فراهی-اصلاحی چهارچوبی بنیادین برای نظریۀ انسجام قرآن است. در این نظریه، کوچکترین واحد یکپارچه در قرآن، سوره است. هر سوره یک مضمون محوری (عمود) دارد که کل سوره حول آن می‌چرخد و سوره باید با توجه به آن تفسیر شود. علاوه بر این، میان همۀ سوره‌ها پیوندی منطقی وجود دارد. سوره‌ها به هفت گروه تقسیم می‌شوند و هر گروه که با یک سورۀ مکّی آغاز و به یک سورۀ مدنی ختم می‌شود، یک واحد محسوب می‌گردد. همچنین سوره‌های قرآن، دو به دو، مکمل یکدیگرند. اصلاحی برای اثبات روابط دوتایی و گروه‌های هفت‌گانۀ سوره‌ها به آیه‌های ۸۷ سورۀ حجر و ۲۳ سورۀ زمر استناد کرده است.

با اینکه تفسیر تدبر قرآن به زبان اردوست، اما در جامعۀ علمی جلب توجه کرده و سه رسالۀ دکتری دربارۀ مبانی و روش تفسیری به‌کاررفته در آن نوشته شده است[۳] به گفتۀ مستنصر میر، اصلاحی در به‌ کارگیری قاعدۀ نظم چونان نظریه‌ای برای تبیین انسجام قرآن موفق بوده است. گفته شده که مودودی در تفسیر تفهیم القرآن از این تفسیر تأثیر گرفته است. پس از دوبار چاپ تدبّر قرآن در هشت مجلد در لاهور، سومین چاپ و چاپ‌های بعدی، در نه مجلد منتشر شده است.

روش تفسیر

به‌رغم تأکید فراوان وی بر فهم مستقل قرآن، او به سنت و حدیث نیز توجه داشته است. او در کتاب مبادی تدبّر حدیث، دیدگاه‌های خویش را در‌این‌باره مطرح و مبانی فهم احادیث را تبیین کرده است.

میان سنت و حدیث تفاوت قائل بود؛ به عقیدۀ او، حدیث شامل قول و فعل و تقریر پیامبر است، اما سنت میراثی اسلامی است که از طریق سبک زندگی مسلمانان و نقل سینه به سینه نسل‌های متوالی به‌جا مانده و تا کنون به آن عمل شده است. به گفتۀ او، مکتوب شدن سنت در یک دورۀ تاریخی با انتقال سنت به ‌صورت عملی منافاتی ندارد. همچنانکه ممکن است در موضوعی خاص بیش از یک سنت وجود داشته باشد. وی با اندیشۀ قرآن‌بسندگی (قرآنیون) مخالف بود و عقیده داشت کسانی که قرآن را کافی می‌دانند و سنت را انکار می‌کنند، گرفتار تناقض شده‌اند و قرآن را نیز منکرند، زیرا قرآن نیز، مانند سنت، با روایات اشخاص معیّنی به دست ما رسیده است.

تفکر سیاسی

اصلاح جامعه و ارتقای آگاهی مسلمانان هدف اساسی‌اش بود. از این‌رو، همواره از فعالیت سیاسی محض اجتناب می‌کرد. گرچه او به نظام سیاسی و اجتماعی اسلام باور داشت، معتقد بود که وضع سیاسی موجود برای ایجاد اصلاحات اسلامی ابزار مناسبی نیست. او بر آن بود که نظام انتخاباتی برای اصلاحات اسلامی ناکارآمد است، زیرا یگانه هدف شخصیت‌های سیاسی دستیابی به قدرت است و بدین منظور از هر وسیله‌ای، حتی اسلام، بهره می‌گیرند. همچنین مخالف این باور بود که با برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، مردم به اسلام و احزاب اسلامی رأی خواهند داد. به نظر او، جامعۀ پاکستان به اندازۀ کافی آگاهی اسلامی ندارد و بنابراین، باید از طریق فعالیت‌های آموزشی و دعوت گسترده، جامعه را برای اصلاح اساسی و پایدار اسلامی آماده کرد (سلیم کیانی). در جلد نخست کتاب «مقالات اصلاحی»، مقالاتی گردآمده که وی پس از جداشدن از «جماعت اسلامی» نوشته و دلایل جدایی خویش را تبیین کرده است[۴].

او در دوره‌ای که عضو فعال جماعت اسلامی بود، با نوشتن کتاب «دعوت دین اور اس کا طریق کار»، ضمن نقد روش‌های‌ تبلیغاتی رایج، روش تبلیغ اسلام و ترغیب مسلمانان به اصلاح جامعه را معرفی کرده است. او در این کتاب با تکیه بر شیوۀ دعوت پیامبران، به‌ویژه [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا) |پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم]]، مراحل و ابزارهای گوناگون تبلیغ و روش‌های‌ تربیت افراد را بررسی کرده است.

حکومت اسلامی

در کتاب «اسلامی ریاست»، که مجموعه مقاله‌هایش در نشریۀ ترجمان القرآن است، دربارۀ مفهوم و اصول حکومت، حقوق و وظایف شهروندان و جایگاه غیرمسلمانان در حکومت اسلامی بحث کرده است. وی در فعالیت‌های مربوط به تعیین اصول فقه اسلامی برای ادارۀ جامعه و فرایند قانونی شدن آنها نیز نقش مهمی‌ داشت. چون به هنگام تنظیم قانون اساسی، به سبب مواجهه با مسائل ناشی از اختلافات مذهبی، تشکیل دولت لاییک پیشنهاد شده بود، اصلاحی در دو کتاب «اسلامی ریاست» و «اسلامی ریاست مین فقهی اختلاف کا حل»، راه‌ حل‌هایی برای این معضل عرضه کرد. کتاب دیگرش، «اسلامی قانون کی تدوین» (لاهور ۱۹۷۶ م)، شامل یادداشت‌ها و مقاله‌ها و آرای جالب توجه اوست، در زمانی که مباحث قانونی شدن فقه اسلامی در پاکستان رواج داشت. این کتاب را عبدالرئوف به انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است.

وی در کتاب «اسلامی معاشره مین عورت کا مقام» به نقش زنان در جامعۀ اسلامی، بر مبنای اندیشه‌های اسلامی، پرداخته و دیدگاه‌های سیاستمداران و فعالان اجتماعی دوران خویش را نقد کرده است.

دربارۀ اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی‌اش نیز تاکنون دو رسالۀ دکترا نوشته شده است.

اصلاحی مخالف اصول آن شیوۀ تزکیۀ نفس بود که، به ادعای وی، از عناصر غیراسلامی صوفیانه نشئت می‌گرفت، و خود در این خصوص اصولی را پیشنهاد کرد که متکی بر قرآن و سنت بود و فرد و جامعه را عناصری فعال درنظر می‌گرفت. به عقیدۀ او، صوفیان شخص را از جامعه و محیطش جدا می‌کنند و از او می‌خواهند که در انزوا به تزکیۀ نفس بپردازد، در صورتی‌که انسان می‌تواند بدون سهل‌انگاری در انجام دادن وظایف شخصی و اجتماعی، نفس خویش را تزکیه کند و خود را پرورش دهد. مجموعۀ سخنرانی‌های‌ او در این باب در کتابی دوجلدی با عنوان «تزکیه نفس» گردآمده که در جلد نخست به مبانی تزکیه بر اساس قرآن و سنت پرداخته شده و در جلد دوم رابطۀ انسان با خدا، خود و دیگران، مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب را شریف احمد خان به انگلیسی ترجمه کرده است.

فلسفه

موضوع دیگر مورد علاقۀ وی فلسفه بود. وی از دورۀ تحصیل، آثار معروف این حوزه را مطالعه و فلسفۀ غرب و آثار آن را در کشورهای اسلامی بررسی کرده بود. اصلاحی در سخنرانی‌ها‌ و مقاله‌هایش – که بعداً در کتابی با عنوان «فلسفه کی بنیادی مسائل قرآن حکیم کی روشنی مین» در لاهور منتشر شد – آرای فلاسفۀ قدیم و جدید را دربارۀ خدا، انسان، خیر و شر، جبر و اختیار، و نبوت و معاد بررسی و تناقض‌های آنها را با اسلام بیان کرده است.

آثار دیگر

دیگر آثار ایشان عبارت‌اند از:

  1. حقیقت شرک و توحید؛
  2. حقیقت نماز؛
  3. حقیقت تقوا؛
  4. تفهیم دین؛
  5. قرآن مین پوردی کی احکام؛
  6. مشاهدات حرم؛
  7. تنقیدات، و توضیحات.

همچنین وی تفسیر استادش، حمیدالدین فراهی، را که شامل چهارده سوره از قرآن است، با عنوان نظام القرآنی (لاهور ۱۹۸۵؛ اعظم‌گره ۱۹۹۰) و چند کتاب قرآنی دیگر او را از عربی به اردو ترجمه و منتشر کرده است.

اشخاص بسیاری از دانشش بهره‌مند شده‌اند، از جمله خالد مسعود، جاوید احمد غامدی، شهزاد سلیم و سلیم کیانی. اینان سهم بسزایی در گردآوری، ترجمه و نشر آثارش داشته‌اند.

درگذشت

درسال ۱۹۹۳ م، وی به سبب بیماری مجبور به ترک تدریس شد. و در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۹۷ م، در لاهور درگذشت.

پانویس

  1. عبدالرئوف، " مطالعه اندیشه سیاسی اجتماعی مولانا امین احسن اصلاحی "، ج ۱، ص ۱۸۴-۱۹۷، پایان‌نامه دکترا، موسسه ملی مطالعات پاکستان، ۲۰۰۷.
  2. افتخار احمد، «الشیخ أمین أحسن الإصلاحی و منهجه فی تفسیره تدبّرِ قرآن»، ج ۱، ص ۴۴-۴۵، رسالۀ دکترا، پنجاب، ۱۹۹۶.
  3. همان.
  4. همان ج ۱، ص ۵۲-۵۳.

منابع

  • قرآن کریم.
  • سیدعلی آقایی، «انسجام قرآن: رهیافت فراهی-اصلاحی در تفسیر»، پژوهش‌های قرآنی، شمارۀ پیاپی ۴۹-۵۰، بهار و تابستان ۱۳۸۶، ص ۲۱۶-۲۵۹.
  • سیدعلی آقایی، «انسجام قرآن از نظریه تا عمل: مقایسۀ روش تفسیری فراهی - اصلاحی و حوّی»، کتاب ماه دین، سال دوازدهم، شمارۀ پیاپی ۱۴۴، مهر ۱۳۸۸، ص ۷۲-۷۹.
  • افتخار احمد، «الشیخ أمین أحسن الإصلاحی و منهجه فی تفسیره تدبّرِ قرآن»، رسالۀ دکترا، پنجاب، ۱۹۹۶.
  • تقی کیان‌نژاد، «امین احسن اصلاحی و تفسیر تدبّر قرآن»، کتاب ماه دین، ش ۷۰-۷۱، مرداد و شهریور ۱۳۸۲، ص ۸۲-۸۳.
  • عبدالرئوف، " مطالعه اندیشه سیاسی اجتماعی مولانا امین احسن اصلاحی "، پایان‌نامه دکترا، موسسه ملی مطالعات پاکستان، ۲۰۰۷.
  • مستنصر میر، انسجام در قرآن، ۱۹۸۶.
  • دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «امین‌احسن اصلاحی»، ج ۱،ص ۷۲۷۵.