فضایل علی بن ابی‌طالب به نقل از ابو بکر

از ویکی‌وحدت

فضایل امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)

علی بن ابی طالب بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) فضایل بسیاری دارد هم در آیات مبارکه قرآن و هم در کلام نبی اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اسلام از فضایل و مناقب آن حضرت نقل شده است. ابن ابی الحدید عالِم سنی معتزلی در مقدمه شرح نهج البلاغه می‌‌گوید: چه بگویم درباره مرد بزرگى که دشمنانش اعتراف به فضیلت او داشته اند و هرگز نتوانسته اند مناقب و فضایل او را کتمان کنند و از طرفى مى دانیم بنى امیّه بر تمام جهان اسلام تسلّط یافتند و با تمام قدرت و با هر حیله‌اى سعى در خاموش کردن نور او و تشویق بر جعل اخبار در معایب او داشتند و او را بر فراز تمام منابر سبّ و دشنام دادند و ستایش‌کنندگان او را تهدید به مرگ کرده بلکه زندانى کرده و کشتند و حتّى اجازه ندادند یک حدیث در فضیلت او نقل شود و نامى از او برده شود، یا کسى را به نام او بنامند؛ ولى با این حال جز بر بلندى مقام او افزوده نشد... و هرچه بیشتر کتمان مى کردند عطر فضایل او بیشتر منتشر مى شد و همچون آفتاب بود که هرگز نور آن با کف دست پوشانده نمى شود و همانند روشنایى روز که اگر یک چشم از آن محجوب بماند چشمهاى فراوانى آن را مى بینند[۱].
همین معنا به صورت فشرده تر و گویاتر در بعضى از کتب، از شافعى نقل شده است که مى گوید: در شگفتم از مردى که دشمنانش فضایل او را از روى حسد کتمان کردند و دوستانش از ترس، ولى با این حال شرق و غرب جهان را پر کرده است[۲]. و نیز شبیه همین مضمون از عامر بن عبدالله بن زبیر نقل شده است[۳].
با وجود نهی و زجر در مورد بیان مناقب و حتی الزام به هتک و سب ایشان حتی در منابر و خطبه‌ها، نقل‌های بسیاری از این مناقب و فضایل به دست ما رسیده است، تعدادی از این مناقب و فضایل که از خلیفه اول نقل شده، را تقدیم می‌کنیم.

علی (علیه‌السلام)بهترین کسی که خورشید بر او تابیده

حافظ ابن حجر عسقلانی از ابوالاسود دوئلی نقل نموده که گفت: شنیدم ابوبکر صدیق می‌گوید: ایّها النّاس، علیکم بعلیّ بن ابی‌طالب، فانّی سمعت رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله وسلم)، یقول: علیّ خیر من طلعت علیه الشّمس و غربت بعدی[۴]ای مردم، بر شما باد به علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام، پس همانا که من شنیدم رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: علی (علیه‌السلام) بعد از من بهترین کسی باشد که خورشید بر او تابیده و غروب نموده است.

عبادت‌بودن نظر به صورت علی (علیه‌السلام)

ابن مغازلی و دیگران با ذکر سند از عایشه نقل کرده‌اند که گفت: دیدم (پدرم) ابوبکر زیاد به چهره علی (علیه‌السلام) نگاه می‌کند، پس گفتم: ای پدر! ازچه‌رو می‌بینم زیاد به صورت علی نگاه می‌کنی؟ گفت: دخترم! شنیدم رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) می‌فرمود: «النّظر الی وجه علیّ عبادة» [۵]؛ همانا که نگاه به صورت علی (علیه‌السلام) عبادت است.

علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، عترت رسول‌الله

عبد الرؤف مناوی در «فیض القدیر» شرح جامع صغیر سیوطی، ذیل حدیث «من کنت ولیّه فعلیّ ولیّه» می‌نویسد: دیلمی آن را به لفظ «من کنت نبیّه فعلیّ ولیّه» روایت کرده و به همین دلیل (بر مبنای استخراج و نقل دارقطنی) ابوبکر گفته است: علی عترة رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) و سلّم. علی از آن کسانی باشد که پیامبر امّت را ملزم به تمسک و پیروی از آن‌ها فرمود، چون آنان ستارگان هدایتند و کسی که به آنها اقتدا نماید هدایت خواهد شد[۶].

ابن باکثیر نیز به روایت از صحابی معروف معقل بن یسار، گفتار ابوبکر را به نقل از کتاب «فضائل» دار قطنی آورده است [۷].

علی (علیه‌السلام)برترین فرد نزد پیامبر (صلی‌الله علیه و آله وسلم)

محب‌الدین طبری به روایت از حافظ ابن سمان از شعبی نقل نموده که ابوبکر به علی بن ابی‌طالب نگاه کرد و گفت: من سرّه أن ینظر الی أقرب النّاس قرابةً من رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله وسلم )و أعظمهم عنه غنیً، واحظّهم عنده منزلةً، فلینظر الی علی بن ابی‌طالب[۸] کسی که خرسند و خوشحال گردد از نگاه‌کردن به نزدیک‌ترین نزدیکان پیامبر و بالاترین بی‌نیازشونده از ناحیه حضرتش (در رابطه‌با بهره‌برداری از مقام نبوّتش) و برخوردارترین آنها از حیث مقام و منزلت در نزد او، پس باید به علی بن ابی‌طالب نگاه کند.
محدث شهیر دارقطنی (به نقل مصادر زیر و به روایت از شعبی) این روایت را بدین‌گونه آورده: من سرّه أن ینظر الی اعظم النّاس منزلة عند رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله وسلم) فلینظر الی هذا الطّالع[۹] کسی که مسرور و خوشحال شود از نظر نمودن به بالاترین مردم از نظر مقام و منزلت در پیشگاه رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) پس نظر کند به این طلوع کننده یعنی علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام که در حال آمدن بود و نمایان شد.

ممانعت از علی (علیه‌السلام) برای خروج مدینه

شیخ محمّد مخلوف مالکی مصری می‌نویسد: ابوبکر به هنگام اعزام نیرو بیشتر بدان چه علی (علیه‌السلام) اشاره می‌نمود عمل می‌کرد و به‌خاطر حرص و علاقه به بقای حضرتش و بهره‌برداری از نظریه و مشورت با او اجازه نمی‌داد که وی به همراه مجاهدان (از حجاز و یا مدینه) خارج گردد[۱۰].

ابلاغ آیه برائت از مشرکین توسط امیر مومنان علی (علیه‌السلام)

امام احمد حنبل و دیگر اعلام محدّثین و تاریخ‌نگاران سنّی، از ابوبکر نقل نموده‌اند که: پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله وسلم) نخست او را برای رفتن به مکّه و شرکت در مراسم حج و ابلاغ تعدادی از آیات سوره توبه - مبنی بر برائت و بیزاری خدا و رسولش از مشرکین و ممنوعیت آنان، از شرکت در مراسم حج و طواف کعبه مقدّسه، عریان و برهنه و دیگر دستوراتی که در مصادر مربوطه به‌تفصیل ذکر شده - مأمور فرمود. آنگاه پس از سه روز از رفتن ابوبکر به سمت مکّه برای انجام این مأموریت، حضرتش علی (علیه‌السلام) را مأمور رفتن به سمت مکّه و برگردانیدن ابوبکر و انجام این ابلاغ‌های سرنوشت‌ساز فرمود و چون ابوبکر برگشت و به خدمت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله وسلم) رسید از روی ناراحتی و در حال گریه از علّت این عزل و نصب سؤال کرد. پیغمبر خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) فرمود: « امرت أن لایبلغها اِلاّ أنا أو رجلٌ منّی« به من امر شد که این مأموریت را کسی جز من یا کسی که از من باشد، ندهد[۱۱].

مراجعه به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در قضاوت

سیوطی و دیگران آورده‌اند که: خالد بن ولید به ابوبکر نوشت:

مردی در نواحی عرب‌نشین پیدا شده که همانند زنان به همخوابگی مردها درمی‌آید و شاهد بر این موضوع اقامه گردیده و از چگونگی رفتار با او سؤال کرد. ابوبکر با صحابه رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله وسلم) به مشورت پرداخت. علی بن ابی‌طالب فرمود: این گناهی است که هیچ امّتی خدا را بدان عصیان و نافرمانی نکرد مگر یک امّت (قوم لوط) که می‌دانید خدا با آن چه کرد، رأی من این است که او را با آتش بسوزانی.

پس صحابه پیامبر (صلی‌الله علیه و آله وسلم) هم رأی شدند بر این که او به آتش سوزانده شود و بدین ترتیب ابوبکر به خالد نوشت این شخص را با آتش بسوزان و ازآن‌پس زبیر در ایام امارت و سپس هشام بن عبدالملک با چنین افرادی به همین‌گونه مجازات عمل کردند[۱۲].

مشورت ابوبکر با امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در مورد جنگ با رومیان

ابن واضح یعقوبی می‌نویسد: ابوبکر خواست با روم بجنگد، پس با احضار گروهی از صحابه رسول‌الله شورای جنگی تشکیل داد و هر یک چیزی گفتند، آنگاه از شخص علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام نظرخواهی و مشورت کرد پس علی (علیه‌السلام) فرمود: اگر اقدام کنی پیروز خواهی شد که بالاخره طبق پیشنهاد و پیشگویی امیرمؤمنان کار جنگ به پیروزی مسلمانان و شکست رومیان و فتح سرزمین یهودی‌نشین بیت‌المقدس انجامید. این قضیه در سال سیزدهم هجری بود[۱۳] ابن‌عساکر نیز به طور مختصر سؤال ابوبکر از دلیل پیروزی و پاسخش را نقل کرده است[۱۴].

منابع

  1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 17.
  2. (علىّ فى الکتاب و السنة، ج 1، ص 10 و كشف اليقين: 4.) همچنین این معنا به صورت های زیر نیز از منابع مختلف ذکر گردیده است: ۱_ وقد انصف الشافعی [محمد بن إدریس]، إذ قیل له: ما تقول: فی علی؟ فقال: «وما ذا أقول فی رجل أخفت أولیائه فضائله خوفا، وأخفت أعداؤه فضائله حسدا، وشاع من بین ذین ما ملا الخافقین.» : (حلیه الأبرار (السید هاشم البحرانی): ج ۲ – ص ۱۳۶.) ۲_ وحکی عن الشافعی إنه قیل له: ما تقول فی علی علیه السلام؟ قال: «ما أقول فی حق من أخفت أولیاؤه فضائله خوفا، وأخفت أعداؤه فضائله حسدا، وشاع من بین ذین ما ملأ الخافقین»: (الأنوار البهیه (شیخ عباس قمی): ص ۷۱ (باب فضائل امام علی) / حلیه الأبرار: ج۱، ص ۲۹۴، باب۱۵.) ۳_ وأروع ما قال فی حق علی -محمد بن إدریس- إمام الشافعیه: «عجبت لرجل کتم أعداؤه فضائله حسدا وکتمها محبوه خوفا وخرج ما بین ذین ما طبق الخافقین»: (الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین (شاذان بن جبرئیل القمی): ص۱۹ / الإمام الصادق والمذاهب الأربعه:ج۲ ص۲۱۶ .) ۴_و لقد أنصف الشافعي محمد بن إدريس إذ قيل له: ما تقول في علي؟ فقال: و ما ذا أقول في رجل أخفى أولياؤه فضائله خوفا، و أخفى أعداؤه فضائله حسدا، و شاع له بين ذين ما ملأ الخافقين‌ : (مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين(ع) :۱۷۱)
  3. الغدیر، ج 10، ص 271
  4. لسان المیزان: 6/91، مناقب سیّدنا علیّ، عینی: ص15.
  5. مناقب علی بن ابی‌طالب: ص210 با دو سند به شماره‌های 252 و253، المجالسة و جواهر العلم ابوبکر احمد بن مروان دینوری: ص514 چاپ معهد علوم عربی فرانکفورت، مناقب خطیب خوارزمی: فصل 23 ص261، تاریخ دمشق ابن‌عساکر - بخش امام علی (علیه‌السلام)- 2/391، 393 با دو سند، مسلسلات ابوالفرج ابن جوزی، ورق 17 شماره 31 مخطوط (پاورقی تاریخ ابن‌عساکر: 2/391)، نهایة العقول فخر الدین رازی، به نقل ملحقات احقاق الحق: 7/110، به لفظ «النظر الی علی عبادة وجواز علی الصّراط»، ریاض النظره محب طبری: ج2 ص172 و173 چاپ بیروت و 219 چاپ مصر به نقل از موافقه ابن سمان و به مضمون دیگر به دو سند نقل از خجندی، ذخایر العقبی محب طبری: ص95، تاریخ دمشق، کفایة الطالب گنجی شافعی: باب 34 ص161، به نقل از تاریخ دمشق ابن‌عساکر، سیر اعلام النبلاء ذهبی: 15/542، البدایة والنّهایة ابن کثیر: 7/358، تاریخ الخلفاء سیوطی: 1/96 به نقل از ابن‌عساکر، مناقب المرتضویه مولی صالح ترمذی حنفی: ص83، صواعق المحرقه ابن حجر: ص106، لئالی المصنوعه سیوطی: 1/177، به نقل از تاریخ ابن نجار وتأیید صحت آن، التعقیبات سیوطی: ص57 چاپ نولکشور (ملحقات احقاق: 7/109)، فتح المبین ذینی دحلان: 157 به نقل از ابن سمان، مناقب العشره نقش‌بندی: ص34 و36 مخطوط (محلقات احقاق: 27/152)، مناقب سیدنا علی عینی: ص19 از طریق حاکم و ابن‌عساکر، وسیلة المآل حضرمی: ص134، روض الازهر مولوی سید شاه تقی علی: ص97.
  6. فیض القدیر: 6/218.
  7. وسیلة المآل ابن باکثیر (الغدیر: ج1 ص303 و398).
  8. ریاض النضرة: 2/107 چاپ بیروت، مناقب خوارزمی، پایان فصل چهاردهم: ص98، نظم درر السمطین زرندی: ص129، تاریخ دمشق ابن‌عساکر: 1/162 وج3 ص70 شماره 1100، کنز العمّال متّقی هندی: 13/115 - به نقل از الاثرات ابن ابی الدنیا و ابن مردویه و حاکم، صواعق المحرقه ابن حجر: ص106، فتح المبین ذینی دحلان، چاپ حاشیه سیرة النّبویّة او: ج2 ص160 و161.
  9. ( مفتاح النجا بدخشی: ص29، روض الاظهر سید شاه تقی علی کاظمی هندی: ص362، ارحج المطالب آمرتسری: ص467 - به نقل از ابن سمان -، مناقب علی، علامه عینی: ص49، به نقل از ابن ابن سمان از طریق دارقطنی.
  10. طبقات المالکیة: ج2 ص41 چاپ مصر.
  11. مسند احمد: ج1 ص3 ح4. ابن خزیمه، ابوابانه و دار قنطی (به نقل کنز العمّال). کفایة الطّالب، گنجی شافعی: باب 63، ص254، به نقل از احمد حنبل و حافظ ابونعیم و ابن‌عساکر، تاریخ ابن کثیر: ج7، ص357 و358، البیان و التّعریف، سید ابراهیم حسین حنفی دمشقی (متوفّای 1120) ج1، ص168 چاپ حلب به نقل از احمد حنبل، ابن خزیمه، ابوابانه وإفراد دارقنطی.
  12. مسند علی بن ابی‌طالب: ص256 شماره 779، درّ المنثور: 3/346 به نقل از «ذم الملاهی» ابن ابی الدنیا، ابن منذر و «شعب الایمان» بیهقی - نیز کنز العمّال متّقی هندی 5/469 به‌واسطه نامبردگان بالا و برخی دیگر از حفاظ حدیث، اعلام الموقعین ابن قیم جوزیه: 4/378 و الطرق الحکمیّة نیز از وی ص15، والداء والدواء: ص248 والجواب الکافی لمن سئل الدواء الشافی: ص146 (ملحقات احقاق الحق: 8/229)، الکبائر شمس‌الدین ذهبی: ص58 (ملحقات احقاق الحق: 8/229)، سنن الکبری بیهقی: 8/232 به طور کوتاه، المدخل محمّد بن محمّد عبدری قیروانی مالکی (مشهور به ابن الحاج فارسی درگذشته اواخر قرن 8): ج3، ص119 (ملحقات احقاق: 17/446).
  13. تاریخ یعقوبی: 2/122، چاپ نجف.
  14. تاریخ دمشق، چاپ لندن: ص444 (ملحقات احقاق الحق: 8/237).