یزیدیه (غلاة): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک'
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها ' به ' آنها ')
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک')
خط ۱۳: خط ۱۳:
مورّخان متفق‌اند كه شيخ عدى مردى صالح و باتقوا بود و برخى نسب او را به [[مروان بن حكم]] می‌رسانند و در امويت او اتفاق دارند.
مورّخان متفق‌اند كه شيخ عدى مردى صالح و باتقوا بود و برخى نسب او را به [[مروان بن حكم]] می‌رسانند و در امويت او اتفاق دارند.
عنوان رسمی‌ و مذهبى او چنين است: شرف‌الدين ابوالفضائل عدى بن مسافر بن اسماعيل بن موسى بن مروان بن حسن بن مروان.  
عنوان رسمی‌ و مذهبى او چنين است: شرف‌الدين ابوالفضائل عدى بن مسافر بن اسماعيل بن موسى بن مروان بن حسن بن مروان.  
اين مرد در قريه بيت‏قاراز بلوك بعلبك در [[سوريه]] به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل است، ساکن و مشهور به شيخ عدى حكارى شد و در بين سال‌هاى 555 تا 558 هجرى قمری در حالى كه نزديك به نود سال داشت، در گذشت و در زاويه خود در حكاريه مدفون گرديد. مقبره او در نزديكى اربيل كه سابقا دير نسطوريان نصرانى بوده، واقع شده است. بر روى سنگ قبر او این جمله مشاهده می‌شود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ خالق السماء و الارض، اخفض، هذه المنزل محل الشيخ العدى الحكارى، شيخ اليزيديه. يعنى به نام خداوند بخشاينده مهربان، آفريدگار زمين و آسمان، سر فرود آر كه اين‌جا آرامگاه شيخ عدى حكارى، شيخ يزيديه است.
اين مرد در قريه بيت‏قاراز بلوك بعلبك در [[سوريه]] به دنيا آمد و بعدها در كوهستان حكاريه كه در كردستان موصل است، ساکن و مشهور به شيخ عدى حكارى شد و در بين سال‌هاى 555 تا 558 هجرى قمری در حالى كه نزدیک به نود سال داشت، در گذشت و در زاويه خود در حكاريه مدفون گرديد. مقبره او در نزدیکى اربيل كه سابقا دير نسطوريان نصرانى بوده، واقع شده است. بر روى سنگ قبر او این جمله مشاهده می‌شود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ خالق السماء و الارض، اخفض، هذه المنزل محل الشيخ العدى الحكارى، شيخ اليزيديه. يعنى به نام خداوند بخشاينده مهربان، آفريدگار زمين و آسمان، سر فرود آر كه اين‌جا آرامگاه شيخ عدى حكارى، شيخ يزيديه است.
از قول عبدالقاهر گيلانى نقل شده است که اگر نبوت با رياضت و مجاهدت ممكن بود به كسى برسد، به شيخ عدى بن مسافر می‌رسيد.  
از قول عبدالقاهر گيلانى نقل شده است که اگر نبوت با رياضت و مجاهدت ممكن بود به كسى برسد، به شيخ عدى بن مسافر می‌رسيد.  
ابو سعيد محمد بن عبدالكريم سمعانى (در گذشته در 562 هجری قمری) در كتاب «الانساب» نوشته است: جماعت بسيارى را در عراق و در كوهستان حلوان و نواحى آن ديدم كه يزيدى بودند و در ديه‏‌هاى آنجا به سبک زاهدانه‌ای زندگی می‌کردند و گلى به نام (حال) می‌خوردند. مردم گل را براى تبرك از مرقد شيخ عدى بر می‌داشتند و آن را با نان خمير می‌‌کردند و به صورت قرص درآورده و در برخی از اوقات می‌خورند. اسم آن نان برات بود. این رفتار شبیه به رفتار شیعیان است که از تربت سيد الشهدا [[حسين بن على (ع)]] تبرك می‌جويند و آن را می‌خورند. ابوفراس كتابى به نام «الرد على الرافضه و اليزيديه» در سال 725 هجرى تأليف كرد و آنان را «عدويه» خوانده است. لحمن در «بهجة الاسرار» می‌نويسد: نخستين كسى كه جانشين عدى شد و بر طايفه «عدويه» به رياست برگزیده شد، برادرزاده او ابو البركات صخر بن مسافر بود.
ابو سعيد محمد بن عبدالكريم سمعانى (در گذشته در 562 هجری قمری) در كتاب «الانساب» نوشته است: جماعت بسيارى را در عراق و در كوهستان حلوان و نواحى آن ديدم كه يزيدى بودند و در ديه‏‌هاى آنجا به سبک زاهدانه‌ای زندگی می‌کردند و گلى به نام (حال) می‌خوردند. مردم گل را براى تبرك از مرقد شيخ عدى بر می‌داشتند و آن را با نان خمير می‌‌کردند و به صورت قرص درآورده و در برخی از اوقات می‌خورند. اسم آن نان برات بود. این رفتار شبیه به رفتار شیعیان است که از تربت سيد الشهدا [[حسين بن على (ع)]] تبرك می‌جويند و آن را می‌خورند. ابوفراس كتابى به نام «الرد على الرافضه و اليزيديه» در سال 725 هجرى تأليف كرد و آنان را «عدويه» خوانده است. لحمن در «بهجة الاسرار» می‌نويسد: نخستين كسى كه جانشين عدى شد و بر طايفه «عدويه» به رياست برگزیده شد، برادرزاده او ابو البركات صخر بن مسافر بود.
خط ۲۴: خط ۲۴:
محمد (ص) خادمی‌ داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم نمی‌رود و می‌خواهد سر از اسرار او درآورد.
محمد (ص) خادمی‌ داشت به نام معاويه، خدا به او نگاه كرد ديد وى به راه مستقيم نمی‌رود و می‌خواهد سر از اسرار او درآورد.
محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى می‌توانست سرتراشى كند. معاويه به آرامی‌ آمد، ولى با شدت سر محمد (ص) را تراشید به طور که خون از سر ایشان جاری شد، چون معاويه خون را ديد، آن را با زبان خود لیسید تا مبادا خون حضرت (ص) روى زمين بچكد. محمد (ص) به معاويه گفت: اين چه‏ كاری بود كردى؟ معاويه گفت: ترسيدم خون تو بر زمين بريزد. محمد (ص) به او گفت: خطا كردى و تو امتى را به دنبال خود می‌کشانی و امت من لقب تو را می‌گیرند.
محمد (ص) به معاويه گفت: سر من را بتراش زيرا تنها وى می‌توانست سرتراشى كند. معاويه به آرامی‌ آمد، ولى با شدت سر محمد (ص) را تراشید به طور که خون از سر ایشان جاری شد، چون معاويه خون را ديد، آن را با زبان خود لیسید تا مبادا خون حضرت (ص) روى زمين بچكد. محمد (ص) به معاويه گفت: اين چه‏ كاری بود كردى؟ معاويه گفت: ترسيدم خون تو بر زمين بريزد. محمد (ص) به او گفت: خطا كردى و تو امتى را به دنبال خود می‌کشانی و امت من لقب تو را می‌گیرند.
معاويه گفت: پس من وارد عالم نمی‌شوم و ازدواج نمی‌کنم. پس از مدتى خداوند كژدم‌هايى را بر او مسلط كرد تا او را بگزند و مسموم کنند. پزشكان براى دفع سم، زن گرفتن را بر معاويه تجويز كردند. معاويه ناچار شد زن بگيرد و زنى كه برايش آوردند پيرزنى هشتادساله بود تا آبستن نشود، ولى معاويه با او نزديكى كرد و بامداد روز بعد آن پيرزن بيست و پنج‏ساله شد و اين امر به قدرت خداوند روى داد و يزيد را كه خداى ما است به دنيا آورد. ظاهرا نسبت اخير ايشان به يزيد براى آن است كه شيخ عدى از خاندان اموى بود.
معاويه گفت: پس من وارد عالم نمی‌شوم و ازدواج نمی‌کنم. پس از مدتى خداوند كژدم‌هايى را بر او مسلط كرد تا او را بگزند و مسموم کنند. پزشكان براى دفع سم، زن گرفتن را بر معاويه تجويز كردند. معاويه ناچار شد زن بگيرد و زنى كه برايش آوردند پيرزنى هشتادساله بود تا آبستن نشود، ولى معاويه با او نزدیکى كرد و بامداد روز بعد آن پيرزن بيست و پنج‏ساله شد و اين امر به قدرت خداوند روى داد و يزيد را كه خداى ما است به دنيا آورد. ظاهرا نسبت اخير ايشان به يزيد براى آن است كه شيخ عدى از خاندان اموى بود.


=== خلق پرنده‌ای به نام انقز ===
=== خلق پرنده‌ای به نام انقز ===
خط ۵۲: خط ۵۲:


=== وجود دو طوفان ===
=== وجود دو طوفان ===
يزيديان به دو نوع طوفان قايل بودند. يكى در محل عين سفنى كه قريه و محل اقامت مشايخ ايشان در شهرستان شيخان در نزديكى موصل بود. در آنجا بود كه [[كشتى نوح]] حركت كرد و تا بالاى كوه سنجار رسيد و روی [[كوه جودى]] متوقف شد. طوفان دوم بعدا به وجود آمد تا كسانى را كه بر امت يزيدى تعدى كرده بودند، غرق كند. بنابراين، [[حضرت نوح]] پدر يزیديه در طوفان اوّل است.
يزيديان به دو نوع طوفان قايل بودند. يكى در محل عين سفنى كه قريه و محل اقامت مشايخ ايشان در شهرستان شيخان در نزدیکى موصل بود. در آنجا بود كه [[كشتى نوح]] حركت كرد و تا بالاى كوه سنجار رسيد و روی [[كوه جودى]] متوقف شد. طوفان دوم بعدا به وجود آمد تا كسانى را كه بر امت يزيدى تعدى كرده بودند، غرق كند. بنابراين، [[حضرت نوح]] پدر يزیديه در طوفان اوّل است.


=== خشم خدا بر طاووس ملک ===
=== خشم خدا بر طاووس ملک ===
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش