میثم تمار: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
|-
|-
|از یاران
|از یاران
|[[امام علی(علیه السلام)]]• [[امام حسن(علیه السلام)]] • [[امام حسین(علیه السلام)]]
|[[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه السلام)]] • [[حسن بن علی|امام حسن(علیه السلام)]] • [[امام حسین|امام حسین(علیه السلام)]]
|-
|-
|آثار
|آثار
خط ۲۳: خط ۲۳:
|-
|-
|شهادت
|شهادت
|۲۲ ذی‌الحجه ۶۰ق • کوفه
|۲۲ [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]] ۶۰ق • کوفه
|-
|-
|نحوه [[شهادت]]
|نحوه [[شهادت]]
خط ۳۳: خط ۳۳:
|}
|}
</div>
</div>
'''میثم تمار''' ابتدا غلام بود و توسط [[حضرت علی (علیه السلام)]] خریداری و آزاد شد. [[امام علی (علیه السلام)]] او را بسیار دوست داشت و احترام زیادی برایش قائل بود و میثم نیز متقابلاً علاقه شدیدی به حضرت داشت. میثم را به خاطر آن که خرما فروش بود، تمّار گویند. امام علی (علیه السلام) سال‌ها قبل از [[شهادت]] میثم، او را از چگونگی شهادتش آگاه کرده بود. او قبل از شهادت به همگان گفته بود که مولایش امام علی (علیه السلام) طرز شهادت او را به وی گفته است. حکام جور قصد داشتند به نحوی غیر از آن چه که امام فرموده بود، میثم را به شهادت برسانند، ولی سرانجام طبق پیش‌بینی امام علی (علیه السلام) زبان گویای او را بریدند و این دوستدار [[آل علی (علیه السلام)]] به جرم حمایت آشکار از [[اهل بیت]] [[رسول اکرم (صلی الله علیه)]] و دوستی با آن‌ها، توسط [[عبیداللَّه ابن زیاد]]، حاکم [[کوفه]] به طرزی فجیع به شهادت رسید.
'''میثم تمار''' ابتدا غلام بود و توسط [[علی بن ابی طالب|حضرت علی(علیه السلام)]] خریداری و آزاد شد. [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه السلام)]] او را بسیار دوست داشت و احترام زیادی برایش قائل بود و میثم نیز متقابلاً علاقه شدیدی به حضرت داشت. میثم را به خاطر آن که خرما فروش بود، تمّار گویند. امام علی (علیه السلام) سال‌ها قبل از [[شهادت]] میثم، او را از چگونگی شهادتش آگاه کرده بود. او قبل از شهادت به همگان گفته بود که مولایش امام علی (علیه السلام) طرز شهادت او را به وی گفته است. حکام جور قصد داشتند به نحوی غیر از آن چه که امام فرموده بود، میثم را به شهادت برسانند، ولی سرانجام طبق پیش‌بینی امام علی (علیه السلام) زبان گویای او را بریدند و این دوستدار آل علی(علیه السلام) به جرم حمایت آشکار از [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت]] [[حضرت محمد (ص)|رسول اکرم(صلی الله علیه)]] و دوستی با آن‌ها، توسط [[عبیدالله بن زیاد|عبیداللَّه ابن زیاد]]، حاکم [[کوفه]] به طرزی فجیع به شهادت رسید.


== شخصیت میثم تمّار ==
== شخصیت میثم تمّار ==
خط ۴۲: خط ۴۲:
ارتباط میثم با امام علی(علیه السلام) در زمان خلافت آن حضرت صمیمی تر و بیشتر شد. در همان زمان بود که حضرت او را از بردگی رهاند و آزاد کرد.
ارتباط میثم با امام علی(علیه السلام) در زمان خلافت آن حضرت صمیمی تر و بیشتر شد. در همان زمان بود که حضرت او را از بردگی رهاند و آزاد کرد.


وی شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم [[علوی]] گذاشت. حضرت (علیه السلام) نیز که او را لایق و با استعداد یافت، دانش و حکمت‌های فراوانی به وی آموخت، حتی برخی اسرار را که به هر کس نمی‌توان گفت و آگاهی از حوادث آینده و بلاها و فتنه‌های زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) [[امیر المؤمنین]] می‌دانند. <ref>سفینة البحار، ج 2، ص 524</ref>
وی شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان علی(علیه السلام) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم [[علوی]] گذاشت. حضرت(علیه السلام) نیز که او را لایق و با استعداد یافت، دانش و حکمت‌های فراوانی به وی آموخت، حتی برخی اسرار را که به هر کس نمی‌توان گفت و آگاهی از حوادث آینده و بلاها و فتنه‌های زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) [[امیر المؤمنین]] می‌دانند. <ref>سفینة البحار، ج 2، ص 524</ref>


گاهی میثم تمّار، گوشه ای از آموخته‌ها و رازهایی را که از امام خود فراگرفته بود، با مردم در میان می‌گذاشت و مایه شگفتی آنان می‌شد. این نوع علوم و آگاهی‌ها را (علم مَنایا و بلایا) می‌نامند. میثم تمار، رازدار بود و جز به ضرورت و هنگام نیاز، آنچه را از مولایش فراگرفته بود، فاش نمی ساخت.
گاهی میثم تمّار، گوشه ای از آموخته‌ها و رازهایی را که از امام خود فراگرفته بود، با مردم در میان می‌گذاشت و مایه شگفتی آنان می‌شد. این نوع علوم و آگاهی‌ها را (علم مَنایا و بلایا) می‌نامند. میثم تمار، رازدار بود و جز به ضرورت و هنگام نیاز، آنچه را از مولایش فراگرفته بود، فاش نمی ساخت.
خط ۴۸: خط ۴۸:
وی در کوفه می‌زیست و میان او و امام علی(علیه السلام)، صمیمیتی خاص وجود داشت. حضرت گاهی به مغازه خرما فروشی او می‌رفت و هم صحبتش می‌شد و در این دیدارها از [[قرآن]] و حکمت‌های دینی به او می‌آموخت. <ref>همان، ص 525</ref>
وی در کوفه می‌زیست و میان او و امام علی(علیه السلام)، صمیمیتی خاص وجود داشت. حضرت گاهی به مغازه خرما فروشی او می‌رفت و هم صحبتش می‌شد و در این دیدارها از [[قرآن]] و حکمت‌های دینی به او می‌آموخت. <ref>همان، ص 525</ref>


در صحنه‌های مختلف، پا به پای یاران خالص [[علی(علیه السلام)]] حضور داشت و همچون پروانه ای از فروغ ولایتِ علوی، نور می‌گرفت. همراه افراد زبده ای چون ([[کمیل]]) در مواقف نیایش و عبادت مولا حاضر می‌شد. انیس شب‌های عرفانی آن حضرت و همدم راز و نیازهای امام بود.
در صحنه‌های مختلف، پا به پای یاران خالص [[علی بن ابی طالب|علی(علیه السلام)]] حضور داشت و همچون پروانه ای از فروغ ولایتِ علوی، نور می‌گرفت. همراه افراد زبده ای چون ([[کمیل]]) در مواقف نیایش و عبادت مولا حاضر می‌شد. انیس شب‌های عرفانی آن حضرت و همدم راز و نیازهای امام بود.


صحنه‌هایی از [[عبادت]]<nowiki/>‌های نیمه شب حضرت در صحراهای بیرون کوفه و رازگویی‌های مولا با چاه، از زبان میثم تمّار نقل شده است. <ref>بحار الانوار، ج 40، ص 200; نفس المهموم، ص 60</ref>
صحنه‌هایی از [[عبادت]]<nowiki/>‌های نیمه شب حضرت در صحراهای بیرون کوفه و رازگویی‌های مولا با چاه، از زبان میثم تمّار نقل شده است. <ref>بحار الانوار، ج 40، ص 200; نفس المهموم، ص 60</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:


== افتخار میثم تمار شهادت بر سر عقیده و ایمان بود ==
== افتخار میثم تمار شهادت بر سر عقیده و ایمان بود ==
از این رو میثم، پیوسته دار بر دوشی بود که انتظار شهادت داشت و شهادت بر سر عقیده و ایمان را افتخار مى‌دانست و با همه خطرها و فشاره، هرگز از دفاع و جانبداری خاندان رسالت و خط [[امامت]] و [[ولایت]] دست برنمی‌داشت. پس از [[شهادت]] امیر المؤمنین(علیه السلام)، گاهی از کوفه به [[مدینه]] می‌رفت و با [[امام حسن(علیه السلام)]] و [[امام حسین(علیه السلام)]] دیدار می‌کرد.
از این رو میثم، پیوسته دار بر دوشی بود که انتظار شهادت داشت و شهادت بر سر عقیده و ایمان را افتخار مى‌دانست و با همه خطرها و فشاره، هرگز از دفاع و جانبداری خاندان رسالت و خط [[امامت]] و [[ولایت]] دست برنمی‌داشت. پس از [[شهادت]] امیر المؤمنین(علیه السلام)، گاهی از کوفه به [[مدینه]] می‌رفت و با [[حسن بن علی|امام حسن(علیه السلام)]] و [[امام حسین|امام حسین(علیه السلام)]] دیدار می‌کرد.


مردم کوفه، در آن دوران خفقان که امویان حکومت را در دست داشتند، فضایل اهل بیت و مناقب امیر مؤمنان را از زبان او می‌شنیدند. او به توصیه مولایش علی(علیه السلام) عمل می‌کرد و فضیلت‌های آن حضرت و این خاندان پاک را همه جا نشر می‌داد، با آن که مى‌دانست او را دستگیر خواهند کرد و از شاخه نخلی به دار خواهند آویخت. حتّی آن درخت خاص ّ را هم مى‌دانست کدام است.
مردم کوفه، در آن دوران خفقان که امویان حکومت را در دست داشتند، فضایل اهل بیت و مناقب امیر مؤمنان را از زبان او می‌شنیدند. او به توصیه مولایش علی(علیه السلام) عمل می‌کرد و فضیلت‌های آن حضرت و این خاندان پاک را همه جا نشر می‌داد، با آن که مى‌دانست او را دستگیر خواهند کرد و از شاخه نخلی به دار خواهند آویخت. حتّی آن درخت خاص ّ را هم مى‌دانست کدام است.
خط ۸۶: خط ۸۶:
همچنان که پیشتر اشاره شد، او علم (بلایا و منایا) داشت; یعنی از حوادث آینده و نحوه مرگ و میر افراد و فتنه‌هایی که بعداً قرار بود اتفاق بیفتد، خبر داشت. هم نامه سربسته می‌خواند و هم راز نشنیده می‌گفت و آن همه را از مولایش امام علی(علیه السلام)فراگرفته بود; مثلاً شهادت خود را پیش گویی می‌کرد، خبر مرگ معاویه را یک هفته قبل از آن به ابو خالد گفته بود، [[قیام مختار]] را در کوفه نیز پیش گویی کرده بود، <ref> رجال کشّی، ص 80; بحار الانوار، ج 42، ص 125</ref> از حادثه جان گداز [[کربلا]] هم خبر داشت، با آن که خودش سال‌ها پیش از آن واقعه به شهادت رسید.
همچنان که پیشتر اشاره شد، او علم (بلایا و منایا) داشت; یعنی از حوادث آینده و نحوه مرگ و میر افراد و فتنه‌هایی که بعداً قرار بود اتفاق بیفتد، خبر داشت. هم نامه سربسته می‌خواند و هم راز نشنیده می‌گفت و آن همه را از مولایش امام علی(علیه السلام)فراگرفته بود; مثلاً شهادت خود را پیش گویی می‌کرد، خبر مرگ معاویه را یک هفته قبل از آن به ابو خالد گفته بود، [[قیام مختار]] را در کوفه نیز پیش گویی کرده بود، <ref> رجال کشّی، ص 80; بحار الانوار، ج 42، ص 125</ref> از حادثه جان گداز [[کربلا]] هم خبر داشت، با آن که خودش سال‌ها پیش از آن واقعه به شهادت رسید.


روزی به زنی به نام (جبله مکّی) گفته بود: این امت، پسر دختر پیامبرشان را در دهم [[محرم]] می‌کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک می‌دانند; این داستانی است که مولایم امیر مؤمنان(علیه السلام)به من خبر داده و فرموده است که همه چیز بر [[حسین بن علی(علیه السلام)]] خواهد گریست. <ref>بحار الانوار، ج 45، ص 202; در ادامه همین روایت آمده است که میثم، نشانه ای هم به جبله گفته بود. وی می‌گوید: یک روز از خانه بیرون آمدم، دیدم خورشید که بر دیوارها می تابد، همچون پارچه ای است که به رنگ سرخ، رنگ آمیزی شده باشد. صیحه ای کشیدم و گفتم: به خدا سوگند، سرورمان حسین بن علی(علیه السلام) کشته شد. و همان گونه بود که او از میثم شنیده بود.</ref>
روزی به زنی به نام (جبله مکّی) گفته بود: این امت، پسر دختر پیامبرشان را در [[عاشورا|دهم محرم]] می‌کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک می‌دانند; این داستانی است که مولایم امیر مؤمنان(علیه السلام)به من خبر داده و فرموده است که همه چیز بر [[امام حسین|حسین بن علی(علیه السلام)]] خواهد گریست. <ref>بحار الانوار، ج 45، ص 202; در ادامه همین روایت آمده است که میثم، نشانه ای هم به جبله گفته بود. وی می‌گوید: یک روز از خانه بیرون آمدم، دیدم خورشید که بر دیوارها می تابد، همچون پارچه ای است که به رنگ سرخ، رنگ آمیزی شده باشد. صیحه ای کشیدم و گفتم: به خدا سوگند، سرورمان حسین بن علی(علیه السلام) کشته شد. و همان گونه بود که او از میثم شنیده بود.</ref>


روزی در مجلس بنی اسد با [[حبیب بن مظاهر]] (از شهدای کربلا) دیدار کرد و با او گفتاری مفصل داشت. حبیب، در سخنی اشاره آمیز، خبر از شهادت میثم داد و گفت: گویا پیرمردی را می‌بینم که در راه دوستی با خاندان پیامبر، او را به دار می‌زنند و بر چوبه دار، شکمش را می‌درند (اشاره به شهادت میثم در کوفه).
روزی در مجلس بنی اسد با [[حبیب بن مظاهر]] (از شهدای کربلا) دیدار کرد و با او گفتاری مفصل داشت. حبیب، در سخنی اشاره آمیز، خبر از شهادت میثم داد و گفت: گویا پیرمردی را می‌بینم که در راه دوستی با خاندان پیامبر، او را به دار می‌زنند و بر چوبه دار، شکمش را می‌درند (اشاره به شهادت میثم در کوفه).
خط ۹۹: خط ۹۹:
او را پیش ابن زیاد بردند. حرف‌هایی میان او و ابن زیاد ردّ و بدل شد. والی کوفه از او پرسید: پروردگارت در کجاست؟ میثم تمار جواب داد: در کمین ستمگران، که تو نیز یکی از آنانی.
او را پیش ابن زیاد بردند. حرف‌هایی میان او و ابن زیاد ردّ و بدل شد. والی کوفه از او پرسید: پروردگارت در کجاست؟ میثم تمار جواب داد: در کمین ستمگران، که تو نیز یکی از آنانی.


گفت: باید از [[علی بن ابی‌طالب(علیه السلام)]] بیزاری بجویی و به او ناسزا بگویی، و گرنه دست‌ها و پاهایت را بریده، بر دار خواهم آویخت.
گفت: باید از [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‌طالب(علیه السلام)]] بیزاری بجویی و به او ناسزا بگویی، و گرنه دست‌ها و پاهایت را بریده، بر دار خواهم آویخت.


میثم گفت: مولایم علی (علیه السلام)به من خبر داده که مرا به دار می‌آویزی و زبانم را می‌بُری.
میثم گفت: مولایم علی (علیه السلام)به من خبر داده که مرا به دار می‌آویزی و زبانم را می‌بُری.
confirmed، مدیران
۳۳٬۰۴۴

ویرایش