راهکار ایجاد امت واحده اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید'
جز (جایگزینی متن - 'اندیشه ها' به 'اندیشه‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')
خط ۷۰: خط ۷۰:
بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی می‌کردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمی ماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکت ها را با رفتارهای متقابل انجام می‌دادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهل سنت به تحریک علمای مخالف بر می‌آمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت. با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه می‌کردند که پشت سر ائمه جماعت اهل سنت نماز خوانده شود و از مریض های آن ها دیدن کنند و تلاش‌های بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گسترده تر از این نکات بود.
بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی می‌کردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمی ماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکت ها را با رفتارهای متقابل انجام می‌دادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهل سنت به تحریک علمای مخالف بر می‌آمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت. با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه می‌کردند که پشت سر ائمه جماعت اهل سنت نماز خوانده شود و از مریض های آن ها دیدن کنند و تلاش‌های بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گسترده تر از این نکات بود.


آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگ های مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و می گوید:
آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگ های مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و می‌گوید:
تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهم‌ترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص می‌شود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگ های مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم.
تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهم‌ترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص می‌شود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگ های مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم.


خط ۷۶: خط ۷۶:
سلطان سلیم عثمانی در سال 920 هجری به اسم مبارزه با حکومت شیعی صفوی به ایران حمله کرد و برای توجیه اقدام خودش که چطور نیروهایش را از 1500 کیلومتر به سوی ایران گسیل داشت چه بهانه ای بهتر از این بود که به تعبیر خودش به مقابله با کافران شیعه که در همسایگی او قدرت گرفتند آمده است. او حتی برای رسیدن به هدف خود، ازبک ها را نیز از سمت شرق ایران تحریک کرد و با صدور فتوای مقابله با رافضیان شیعه، آنان را به جنگ با صفویان کشاند جنگی که صفویان با قدرت تمام مقابل آن ایستاده و آن ها را سر جای خود نشاندند.
سلطان سلیم عثمانی در سال 920 هجری به اسم مبارزه با حکومت شیعی صفوی به ایران حمله کرد و برای توجیه اقدام خودش که چطور نیروهایش را از 1500 کیلومتر به سوی ایران گسیل داشت چه بهانه ای بهتر از این بود که به تعبیر خودش به مقابله با کافران شیعه که در همسایگی او قدرت گرفتند آمده است. او حتی برای رسیدن به هدف خود، ازبک ها را نیز از سمت شرق ایران تحریک کرد و با صدور فتوای مقابله با رافضیان شیعه، آنان را به جنگ با صفویان کشاند جنگی که صفویان با قدرت تمام مقابل آن ایستاده و آن ها را سر جای خود نشاندند.


آنگاه پیروزی ظاهری صفویه بر عثمانی ها را زمینه شکستی برای آنان دانسته و می گوید:
آنگاه پیروزی ظاهری صفویه بر عثمانی ها را زمینه شکستی برای آنان دانسته و می‌گوید:
با این حال ماجرا ادامه یافت و آتش این اختلاف تند بعد از یک قرن بار دیگر به چشم صفویه رفت زیرا افغانان با بهانه فتوای علمای اهل سنّت مکه به ایران حمله کردند و در سال 1135 ـ 1134 صفویه را از میان بردند(جعفریان، 1388، سایت انلاین).
با این حال ماجرا ادامه یافت و آتش این اختلاف تند بعد از یک قرن بار دیگر به چشم صفویه رفت زیرا افغانان با بهانه فتوای علمای اهل سنّت مکه به ایران حمله کردند و در سال 1135 ـ 1134 صفویه را از میان بردند(جعفریان، 1388، سایت انلاین).


خط ۸۶: خط ۸۶:


آنگاه ایشان نمونه ای را در اثبات ادعای خویش بیان می‌کند:
آنگاه ایشان نمونه ای را در اثبات ادعای خویش بیان می‌کند:
ابوزرعه از استادش پرسید: گناه شیخ تقی الدین سبکی چیست که برغم انکه اجتهادش محرز است اما چندان مورد عنایت قرار ننمی‌گیرد؟ استاد سکوت نموده و ابوزرعه اظهار داشت: ازنگاه من دلیلش امتناع او از اموری است که فقهای مذاهب اربعه را قادر به نشر مذاهبشان کرده و سلاطین وقت کسانی را که تن به خواسته‌های انان ندهند محروم از اموری نظیر قضاوت نموده و نسبت بدعت به انها می‌دهند. ابوزرعه می گوید وقتی این سخنان را گفتم استاد با تبسمی که نمود موافقتش رابا دیدگاه من اظهار داشت.  
ابوزرعه از استادش پرسید: گناه شیخ تقی الدین سبکی چیست که برغم انکه اجتهادش محرز است اما چندان مورد عنایت قرار ننمی‌گیرد؟ استاد سکوت نموده و ابوزرعه اظهار داشت: ازنگاه من دلیلش امتناع او از اموری است که فقهای مذاهب اربعه را قادر به نشر مذاهبشان کرده و سلاطین وقت کسانی را که تن به خواسته‌های انان ندهند محروم از اموری نظیر قضاوت نموده و نسبت بدعت به انها می‌دهند. ابوزرعه می‌گوید وقتی این سخنان را گفتم استاد با تبسمی که نمود موافقتش رابا دیدگاه من اظهار داشت.  


ایشان اوضاع کنونی پیش آمده از حصر مذاهب اسلامی به 4 مذهب معروف را، تحقق پیش گویی پیامبر ص نسبت به انحراف امت اسلامی از صراط مستقیم الهی دانسته و می گوید:
ایشان اوضاع کنونی پیش آمده از حصر مذاهب اسلامی به 4 مذهب معروف را، تحقق پیش گویی پیامبر ص نسبت به انحراف امت اسلامی از صراط مستقیم الهی دانسته و می‌گوید:
با تکیه جوامع اسلامی به تقلید از مذاهب خاص و فاصله گرفتن از هدایتهای قرآنی و سنت نبوی ونیز انسداد باب اجتهاد، امت اسلامی مبتلا به شرور و بلائها گردید و به همان خطری که پیامبر ص مسلمین را نسبت به ان هشدار می داد مبتلا گردید که از اثار ان اختلافات گسترده بین فرق اسلامی است که برخی به تکفیر دیگران پرداخته و با انان معامله کفار می‌کنند (سید سابق، ج1،ص 11 ـ 16).
با تکیه جوامع اسلامی به تقلید از مذاهب خاص و فاصله گرفتن از هدایتهای قرآنی و سنت نبوی ونیز انسداد باب اجتهاد، امت اسلامی مبتلا به شرور و بلائها گردید و به همان خطری که پیامبر ص مسلمین را نسبت به ان هشدار می داد مبتلا گردید که از اثار ان اختلافات گسترده بین فرق اسلامی است که برخی به تکفیر دیگران پرداخته و با انان معامله کفار می‌کنند (سید سابق، ج1،ص 11 ـ 16).


مولف کتاب «ورکبت السفینه» نیز تحت عنوان: السیاسة أوجدت المذاهب در زمینه نقش حکومت ها در پیدایش و به رسمیّت شناختن مذاهب اربعه می‌نویسد: سیاست حاکمان سبب ظهور و افول مذاهب خاص گردید. بهمین جهت می بینیم حاکمان درعصر خویش سبب گسترش مذاهب اربعه اهل سنت و کنار گذاشتن مذاهب دیگر شدند (خلیفات، ص 77-80)  
مولف کتاب «ورکبت السفینه» نیز تحت عنوان: السیاسة أوجدت المذاهب در زمینه نقش حکومت ها در پیدایش و به رسمیّت شناختن مذاهب اربعه می‌نویسد: سیاست حاکمان سبب ظهور و افول مذاهب خاص گردید. بهمین جهت می بینیم حاکمان درعصر خویش سبب گسترش مذاهب اربعه اهل سنت و کنار گذاشتن مذاهب دیگر شدند (خلیفات، ص 77-80)  


ایشان در زمینه عدم لزوم تبعیت از مذاهب اربعه می گوید:
ایشان در زمینه عدم لزوم تبعیت از مذاهب اربعه می‌گوید:
هذا کل ما فی الأمر ولیس فی هذا دلیل علی وجوب أتباعها. - هیچ دلیلی بر لزوم تبعیت از مذاهب اربعه نیست -  
هذا کل ما فی الأمر ولیس فی هذا دلیل علی وجوب أتباعها. - هیچ دلیلی بر لزوم تبعیت از مذاهب اربعه نیست -  


خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
ائمه اربعه نهایت سعیشان را در هدایتهای دینی به مردم انجام داده و بصورت مستمر انان را از تقلید نمودن از خود نهی نموده و می‌گفتند:جائز نیست کسی گفتار مارا بدون دلیل شرعی بپذیرد و تصریح می‌کردند که مذهب اصلی شان، حدیث صحیح است. انان نمی خواستند همانند معصوم – پیامبر ص – مورد تقلید و تبعیت قرار گیرند بلکه فقط هدفشان این بود که مردم را در فهم دین یاری دهند.
ائمه اربعه نهایت سعیشان را در هدایتهای دینی به مردم انجام داده و بصورت مستمر انان را از تقلید نمودن از خود نهی نموده و می‌گفتند:جائز نیست کسی گفتار مارا بدون دلیل شرعی بپذیرد و تصریح می‌کردند که مذهب اصلی شان، حدیث صحیح است. انان نمی خواستند همانند معصوم – پیامبر ص – مورد تقلید و تبعیت قرار گیرند بلکه فقط هدفشان این بود که مردم را در فهم دین یاری دهند.


ایشان در زمینه ضعف و سستی مردم در فهم احکام الهی و مرجعیت قرار دادن بی دلیل ائمه اربعه می گوید:
ایشان در زمینه ضعف و سستی مردم در فهم احکام الهی و مرجعیت قرار دادن بی دلیل ائمه اربعه می‌گوید:
روحیه مردم بعد از امامان اربعه به سستی گراییده و به تقلید از انها روی اوردند. هر جماعتی به مذهب خاصی گرایش پیدا کرده و گفتار امامان اربعه را بمنزله سخن شارع تلقی کردند. باب انسداد علم بحدی بود که هیچکس بخود اجازه نمی داد فتوائی مخالف ائمه اربعه داده شود چنانکه کرخی می‌گفت: هر ایه یا حدیثی که با سخن انان مخالف باشد موول یا منسوخ است..
روحیه مردم بعد از امامان اربعه به سستی گراییده و به تقلید از انها روی اوردند. هر جماعتی به مذهب خاصی گرایش پیدا کرده و گفتار امامان اربعه را بمنزله سخن شارع تلقی کردند. باب انسداد علم بحدی بود که هیچکس بخود اجازه نمی داد فتوائی مخالف ائمه اربعه داده شود چنانکه کرخی می‌گفت: هر ایه یا حدیثی که با سخن انان مخالف باشد موول یا منسوخ است..


خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
انگاه که هارون الرشید از امام مالک خواست مذهبش ر اباحمایت او در سراسر بلاد اسلامی گسترش دهد بدو پاسخ داد: اسلام وسیعتر از مذهب و موطن من بوده و اصحاب رسول خدا در بلاد مختلف اسلامی حضور دارند که نمی‌توان نسبت به گفتار انان بی تفاوت بود. – باید از اراء و دیدگاه انان نیز بهره برد.
انگاه که هارون الرشید از امام مالک خواست مذهبش ر اباحمایت او در سراسر بلاد اسلامی گسترش دهد بدو پاسخ داد: اسلام وسیعتر از مذهب و موطن من بوده و اصحاب رسول خدا در بلاد مختلف اسلامی حضور دارند که نمی‌توان نسبت به گفتار انان بی تفاوت بود. – باید از اراء و دیدگاه انان نیز بهره برد.


مؤلف ارزشمند کتاب ورکبت السفینة (مروان خلیفات) در این زمینه می گوید:
مؤلف ارزشمند کتاب ورکبت السفینة (مروان خلیفات) در این زمینه می‌گوید:
ابوشامه از علمای شافعی می‌گفت: شایسته است کسانی که به فقه اشتغال دارند به مذهب خاصی اکتفا نکنند. فقهای سلف بر اساس کتاب و سنت، احکام الهی را استنباط نموده و از مرجعیت اجتناب داشتند امام شافعی مردم را از تقلید خویش و دیگران نهی می‌نمود وهمه امامان سلف اینچنین بودند تا اینکه مذاهب خاص تثبیت شده و سائر مذاهب متروک شدند در حالی که هیچکدام از امامان اربعه قصد تقلید مردم از خویش را نداشته و اثاری ر اکه تدوین کردند فقط استنباطات شخصی انها بود.  
ابوشامه از علمای شافعی می‌گفت: شایسته است کسانی که به فقه اشتغال دارند به مذهب خاصی اکتفا نکنند. فقهای سلف بر اساس کتاب و سنت، احکام الهی را استنباط نموده و از مرجعیت اجتناب داشتند امام شافعی مردم را از تقلید خویش و دیگران نهی می‌نمود وهمه امامان سلف اینچنین بودند تا اینکه مذاهب خاص تثبیت شده و سائر مذاهب متروک شدند در حالی که هیچکدام از امامان اربعه قصد تقلید مردم از خویش را نداشته و اثاری ر اکه تدوین کردند فقط استنباطات شخصی انها بود.  


ایشان در ادامه می گوید:
ایشان در ادامه می‌گوید:
ابوشامه شافعی در کتابش – مختصر المومل – تحت عنوان "نصوص الأئمة فی الرجوع إلی الکتاب والسنة والنهی عن تقلیدهم" از علمای عصر خویش انتقاد نموده که مطالب گذشتگان ر ا بدون دلیل پذیرفته و فقط به نقل افکار سخیف. و سست دیگران اکتفا کرده‌اند و انگاه که از بعض عارفین نسبت به معنای مذهب سئوال شد بدو پاسخ داد: مذهب در واقع همان دین تحریف شده می باشد در حالی که خداوند فرمود: ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً (خلیفات، ص 52-54).
ابوشامه شافعی در کتابش – مختصر المومل – تحت عنوان "نصوص الأئمة فی الرجوع إلی الکتاب والسنة والنهی عن تقلیدهم" از علمای عصر خویش انتقاد نموده که مطالب گذشتگان ر ا بدون دلیل پذیرفته و فقط به نقل افکار سخیف. و سست دیگران اکتفا کرده‌اند و انگاه که از بعض عارفین نسبت به معنای مذهب سئوال شد بدو پاسخ داد: مذهب در واقع همان دین تحریف شده می باشد در حالی که خداوند فرمود: ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً (خلیفات، ص 52-54).


خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
"ولا تکونوا من المشرکین" علی دینهم "من الذین فرقوا دینهم" یعنی ترکوا دین الإسلام الذی أمروا به، "وکانوا شیعاً"فجعلوه أدیاناً یعنی ترکوا دینهم وصاروا فرقاً الیهود والنصاری والمجوس... ومن قرأ مزّقوا دینهم یعنی افترقت الیهود إحدی وسبعین فرقة والنصاری اثنتین وسبعین والمسلمون ثلاثة وسبعین فرقة، "کل حزب بما لدیهم فرحون" یعنی کل أهل دین بماعندهم من الدین راضون (سمرقندی، ج 3، ص 11 ـ 12).
"ولا تکونوا من المشرکین" علی دینهم "من الذین فرقوا دینهم" یعنی ترکوا دین الإسلام الذی أمروا به، "وکانوا شیعاً"فجعلوه أدیاناً یعنی ترکوا دینهم وصاروا فرقاً الیهود والنصاری والمجوس... ومن قرأ مزّقوا دینهم یعنی افترقت الیهود إحدی وسبعین فرقة والنصاری اثنتین وسبعین والمسلمون ثلاثة وسبعین فرقة، "کل حزب بما لدیهم فرحون" یعنی کل أهل دین بماعندهم من الدین راضون (سمرقندی، ج 3، ص 11 ـ 12).


مفاد گفتار فوق ان است که قرآن کریم مسلمانان را از تفرق در مذاهب نظیر تفرقی که در دین یهود و نصارا و مجوس واقع گردید بر حذر داشته و با اشاره به حدیث معروف پیامبر ص که فرمود: دین یهود به هفتاد ویک فرقه و نصارا به هفتادو دو فرقه و مسلمانان به هفتادو سه فرقه منشعب خواهند شد، ذیل ایه شریفه ”کل حزب بما لدیهم فرحون"می گوید: پیروان هر فرقه و مذهب به انچه بدان معتقدند راضی بوده وگمان می‌کنند فقط خودشان بر حق و دیگران باطلند.  
مفاد گفتار فوق ان است که قرآن کریم مسلمانان را از تفرق در مذاهب نظیر تفرقی که در دین یهود و نصارا و مجوس واقع گردید بر حذر داشته و با اشاره به حدیث معروف پیامبر ص که فرمود: دین یهود به هفتاد ویک فرقه و نصارا به هفتادو دو فرقه و مسلمانان به هفتادو سه فرقه منشعب خواهند شد، ذیل ایه شریفه ”کل حزب بما لدیهم فرحون"می‌گوید: پیروان هر فرقه و مذهب به انچه بدان معتقدند راضی بوده وگمان می‌کنند فقط خودشان بر حق و دیگران باطلند.  


ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم
ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
«من هم المقصودون فی الآیة؟ یعتقد جماعة من المفسرین أن هذه الآیة نزلت فی الیهود والنصاری الذین اختلفوا وتفرقوا ذلی فرق وطوائف مذهبیة مختلفة وبما غضوا وتشاحنوا وتنازعوا فیما بینهم ولکن یری آخرون أنّ هذه الآیة اشارة إلی الذین یفرقون صفوف هذه الأمة الإسلامیة بدافع التعصّب وحبّ الإستعلاء وحبّ المنصب والجاه».
«من هم المقصودون فی الآیة؟ یعتقد جماعة من المفسرین أن هذه الآیة نزلت فی الیهود والنصاری الذین اختلفوا وتفرقوا ذلی فرق وطوائف مذهبیة مختلفة وبما غضوا وتشاحنوا وتنازعوا فیما بینهم ولکن یری آخرون أنّ هذه الآیة اشارة إلی الذین یفرقون صفوف هذه الأمة الإسلامیة بدافع التعصّب وحبّ الإستعلاء وحبّ المنصب والجاه».


سپس در یک جمع بندی از دو دیدگاه مذکور می گوید:
سپس در یک جمع بندی از دو دیدگاه مذکور می‌گوید:
«ولکن محتوی هذه الآیة یمثّل حکماً عاماً یشمل کل من یفرق الصفوف وکل من یبذر ببذور النفاق والإتلاف بین عباد الله بابتداع البدع من دون فرق بین من کان یفعل هذا فی الأمم السابقة أو فی هذه الأمة وما نلاحظه من الروایات المنقولة عن أهل البیت علیهم السلام وهکذا روایات أهل السنة التی تصرح بأنّ هذه الآیة إشارة إلی مفرقی الصفوف وأهل البدع فی هذه الأمة فهو من باب بیان المصداق.» (مکارم شیرازی، ج 4، ص 528 ـ 534).
«ولکن محتوی هذه الآیة یمثّل حکماً عاماً یشمل کل من یفرق الصفوف وکل من یبذر ببذور النفاق والإتلاف بین عباد الله بابتداع البدع من دون فرق بین من کان یفعل هذا فی الأمم السابقة أو فی هذه الأمة وما نلاحظه من الروایات المنقولة عن أهل البیت علیهم السلام وهکذا روایات أهل السنة التی تصرح بأنّ هذه الآیة إشارة إلی مفرقی الصفوف وأهل البدع فی هذه الأمة فهو من باب بیان المصداق.» (مکارم شیرازی، ج 4، ص 528 ـ 534).
امام باقر ‌علیه‌السلام در ذیل آیه شریفه می‌فرماید:
امام باقر ‌علیه‌السلام در ذیل آیه شریفه می‌فرماید:
خط ۲۸۰: خط ۲۸۰:
ابن جریر طبری در تفسیرجامع البیان:
ابن جریر طبری در تفسیرجامع البیان:


ایشان در ابتدا بر اساس برخی روایات قرائت فارقوا دینهم را هم علاوه بر قرائت مشهور فرّقوا دینهم بیان کرده و ضمن ترجیح قرائت مشهور – فرقوا – می گوید:  
ایشان در ابتدا بر اساس برخی روایات قرائت فارقوا دینهم را هم علاوه بر قرائت مشهور فرّقوا دینهم بیان کرده و ضمن ترجیح قرائت مشهور – فرقوا – می‌گوید:  
«ومن الصواب من القول فی ذلک عندی أن یقال: إنّ الله أخبر نبیّه (صلی الله علیه وآله) أنّه برئ ممن فارق دینه الحق وفرقه وکانوا فرقاً فیه وأحزاباً شیعا وأنّه لیس منهم ولا هم منه لأن دینه الذی بعثه الله به هو الإسلام دین ابراهیم الحنیفیة کما قال له ربه وأمره أن یقول: قل إنّنی هدانی ربی إلی صراط مستقیم دیناً فیما ملة إبراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین فکان من فارق دینه الذی بعث به صلی الله علیه و آله من مشرک ووثنی ویهودی ونصرانی ومتحنف مبتدع قد ابتدع فی الدین ما ضل به عن الصراط المستقیم والدین القیم ملة إبراهیم المسلم فهو برئ من محمد ومحمد منه برئ وهو داخل فی عموم قوله: "إنّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء".
«ومن الصواب من القول فی ذلک عندی أن یقال: إنّ الله أخبر نبیّه (صلی الله علیه وآله) أنّه برئ ممن فارق دینه الحق وفرقه وکانوا فرقاً فیه وأحزاباً شیعا وأنّه لیس منهم ولا هم منه لأن دینه الذی بعثه الله به هو الإسلام دین ابراهیم الحنیفیة کما قال له ربه وأمره أن یقول: قل إنّنی هدانی ربی إلی صراط مستقیم دیناً فیما ملة إبراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین فکان من فارق دینه الذی بعث به صلی الله علیه و آله من مشرک ووثنی ویهودی ونصرانی ومتحنف مبتدع قد ابتدع فی الدین ما ضل به عن الصراط المستقیم والدین القیم ملة إبراهیم المسلم فهو برئ من محمد ومحمد منه برئ وهو داخل فی عموم قوله: "إنّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء".


خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:


   
   
و در ادامه می گوید:
و در ادامه می‌گوید:
«... وأما قوله: "إنّما أمرهم إلی الله" فإنّه یقول: إنا الذی إلی أمر هؤلاء المشرکین فارقوا دینهم وکانوا شیعاً والمبتدعة من أمتک الذین ضلوا عن سبیلک دونک ودون کل أحد إما بالعقوبة إن قاموا علی ضلالتهم وفرقتهم دینهم فأهلکهم بها وإما بالعفو عنهم بالتوبة علیهم والتفضل من علیم. انتهی»(طبری ،1415، ج 8، ص 137 ـ 141).
«... وأما قوله: "إنّما أمرهم إلی الله" فإنّه یقول: إنا الذی إلی أمر هؤلاء المشرکین فارقوا دینهم وکانوا شیعاً والمبتدعة من أمتک الذین ضلوا عن سبیلک دونک ودون کل أحد إما بالعقوبة إن قاموا علی ضلالتهم وفرقتهم دینهم فأهلکهم بها وإما بالعفو عنهم بالتوبة علیهم والتفضل من علیم. انتهی»(طبری ،1415، ج 8، ص 137 ـ 141).
مفهوم بیان فوق ان است که گناه تفرق در دین بحدی است که عقوبتش ر ا خداوند متعال به جنودش واگذار نکرده بلکه خود بی واسطه متولی ان خواهد بود.  
مفهوم بیان فوق ان است که گناه تفرق در دین بحدی است که عقوبتش ر ا خداوند متعال به جنودش واگذار نکرده بلکه خود بی واسطه متولی ان خواهد بود.  
خط ۳۰۴: خط ۳۰۴:
"إنّ الذین فرقوا دینهم" أی جعلوا دینهم أهواء متفرقه کالذین غلبت علیهم صفات النفس بجذبهم هذه إلی شیء وهذه إلی شیء فحدثت فیهم أهواء مختلفة فبقوا حیاری لا جهة لهم ولا مقصد «وکانوا شیعاً» فرقا مختلفة بحسب غلبة تلک الأهواء یغلب علی بعضهم الغضب وعلی بعضهم الشهوة وإن دانوا بدین جعلوا دینهم بحسب غلبته هواهم مادة التعصب ومدد استیلاء تلک القوة الغالبة علی القلب ولم یتعبدوا الإبعادات وبدع ولم ینقادها إلاّ لأهواء وخذع یعبد کل منهم إلها مجعولاً فی وهمه... کما نشاهد من أهل المذاهب الظاهرة.
"إنّ الذین فرقوا دینهم" أی جعلوا دینهم أهواء متفرقه کالذین غلبت علیهم صفات النفس بجذبهم هذه إلی شیء وهذه إلی شیء فحدثت فیهم أهواء مختلفة فبقوا حیاری لا جهة لهم ولا مقصد «وکانوا شیعاً» فرقا مختلفة بحسب غلبة تلک الأهواء یغلب علی بعضهم الغضب وعلی بعضهم الشهوة وإن دانوا بدین جعلوا دینهم بحسب غلبته هواهم مادة التعصب ومدد استیلاء تلک القوة الغالبة علی القلب ولم یتعبدوا الإبعادات وبدع ولم ینقادها إلاّ لأهواء وخذع یعبد کل منهم إلها مجعولاً فی وهمه... کما نشاهد من أهل المذاهب الظاهرة.


ایشان در زمینه جمله «لست منهم فی شیء» نیز می گوید:
ایشان در زمینه جمله «لست منهم فی شیء» نیز می‌گوید:
«أی لست من هدایتهم ودعوتهم إلی التوحید فی شیء إذ هم أهل التفرقة والإحتجاب بالکثرة لا یجتمع همهم ولا یتحد قصدهم».
«أی لست من هدایتهم ودعوتهم إلی التوحید فی شیء إذ هم أهل التفرقة والإحتجاب بالکثرة لا یجتمع همهم ولا یتحد قصدهم».
ودر معنای «إنما أمرهم إلی الله...» می گوید:
ودر معنای «إنما أمرهم إلی الله...» می‌گوید:
«إنّما أمرهم إلی الله فی جزاء تفرقهم لا إلیک «ثمّ ینبّئهم» عند ظهور هیئات نفوسهم المختلفة والأهواء المتفرقة علیهم بمفارقة الأدیان بما کانوا یفعلون. انتهی» (ابن عربی، ج 1، ص 248 ـ 249).
«إنّما أمرهم إلی الله فی جزاء تفرقهم لا إلیک «ثمّ ینبّئهم» عند ظهور هیئات نفوسهم المختلفة والأهواء المتفرقة علیهم بمفارقة الأدیان بما کانوا یفعلون. انتهی» (ابن عربی، ج 1، ص 248 ـ 249).


خط ۴۳۲: خط ۴۳۲:


امام صادق ع در نگاه امام مالک  
امام صادق ع در نگاه امام مالک  
امام مالک در عظمت امام صادق ‌علیه‌السلام می گوید:
امام مالک در عظمت امام صادق ‌علیه‌السلام می‌گوید:
«ما رأت عینی وسمعت أذنی ولا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً» (الانصاری، ج 1، ص 53):  
«ما رأت عینی وسمعت أذنی ولا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً» (الانصاری، ج 1، ص 53):  
تا کنون برتر از جعفربن محمد الصادق در علم و عبادت و تقوی ندیده و نشنیده و بر قلب هیچ بشری نیزخطور ننموده است.
تا کنون برتر از جعفربن محمد الصادق در علم و عبادت و تقوی ندیده و نشنیده و بر قلب هیچ بشری نیزخطور ننموده است.
خط ۴۵۳: خط ۴۵۳:
او در پاسخ گفت: إثبت لی هذا عن علی بن أبی‌طالب حتی أضع خدّی علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع عن قولی إلی قوله: سخنت را برایم اثبات کن تا صورتم را بر خاک گذاشته و اعتراف کنم که خطا کردم و از فتوای خودم به سخن امام علی عدول می کنم.
او در پاسخ گفت: إثبت لی هذا عن علی بن أبی‌طالب حتی أضع خدّی علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع عن قولی إلی قوله: سخنت را برایم اثبات کن تا صورتم را بر خاک گذاشته و اعتراف کنم که خطا کردم و از فتوای خودم به سخن امام علی عدول می کنم.


احمدبن حنیل در عظمت امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام می گوید: «علی ابن أبی‌طالب من أهل بیت لا یقاس بهم أحد»(ابوعلم، ص 16).
احمدبن حنیل در عظمت امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام می‌گوید: «علی ابن أبی‌طالب من أهل بیت لا یقاس بهم أحد»(ابوعلم، ص 16).
نکته مهمی که اشاره بدان لازم است این است که علاقه و محبت رهبران مذاهب اربعه به اهل بیت پیامبر علیهم السلام به حدی بود که حتی برخی آنان را متهم به شیعه بودن نمودند چنانکه ابو زهره در تمایل ابو حنیفه به تشیع می گوید:
نکته مهمی که اشاره بدان لازم است این است که علاقه و محبت رهبران مذاهب اربعه به اهل بیت پیامبر علیهم السلام به حدی بود که حتی برخی آنان را متهم به شیعه بودن نمودند چنانکه ابو زهره در تمایل ابو حنیفه به تشیع می‌گوید:
«... إنّ أبا حنیفة شیعی فی میوله وآماله فی حکام عصره أی أنّه یری الخلافة فی أولاد علی من فاطمة» (سبحانی1418،
«... إنّ أبا حنیفة شیعی فی میوله وآماله فی حکام عصره أی أنّه یری الخلافة فی أولاد علی من فاطمة» (سبحانی1418،
ج 2ص 587 ،): ابوحنیفه تمایلات شیعی داشته و خلافت را حق اولاد علی(ع) از فاطمه (ع) مى‌دانست.
ج 2ص 587 ،): ابوحنیفه تمایلات شیعی داشته و خلافت را حق اولاد علی(ع) از فاطمه (ع) مى‌دانست.
خط ۴۷۵: خط ۴۷۵:
«... والعلماء الذین عاصروه والذین جاؤا من بعدهم وصفوه بأنه فی الذروة فی العلماء واعترفوا له بالإمامة فی فقه الدین ولم یتجاوزوا مرتبة العالم الإمام والمجتهد المتتبّع الذی یؤخذ عنه وأخذ عنه الأئمة الأعلام وأضاف بذلک إلی شرف النسب وطهارة العرق فضل العلم والأمامة فیه فاجتمع الفضلان»
«... والعلماء الذین عاصروه والذین جاؤا من بعدهم وصفوه بأنه فی الذروة فی العلماء واعترفوا له بالإمامة فی فقه الدین ولم یتجاوزوا مرتبة العالم الإمام والمجتهد المتتبّع الذی یؤخذ عنه وأخذ عنه الأئمة الأعلام وأضاف بذلک إلی شرف النسب وطهارة العرق فضل العلم والأمامة فیه فاجتمع الفضلان»


ایشان در زمینه مرجعیت امام صادق ‌علیه‌السلام در فقه و تفاوت دیدگاه اهل سنت با پیروان مذهب جعفری در فقاهت آن حضرت می گوید:
ایشان در زمینه مرجعیت امام صادق ‌علیه‌السلام در فقه و تفاوت دیدگاه اهل سنت با پیروان مذهب جعفری در فقاهت آن حضرت می‌گوید:
«ونحن ممن یرون أنّه إمام فی الفقه متبع وندرسه علی ذلک الأساس ندرسه علی أنّه إمام صاحب منهاج قد أخذ عن الذین سبقوه من الصحابة والتابعین وخصوصاً أهل بیته الکرام فأخذ عن أبیه کما أخذ عن جده علی زین‌العابدین ولا نمس الناحیة التقدیسة التی أخذ بها حاملو مذهبه ندرسه علی أنّه تلقّی وألقی وتفقّه وفقّه ورَوی ورُوی عنه وأنّه أخذ من عصره وأعطی عصره لکل عالم عبقری یأخذ من جیله ویعطی جیله کما یعطی الأجیال من بعده وأنّه نتیجة لجیله ومقدمة لجیل بعده وأنّ له فضل الإجتهاد وفضل البحث والتحری»(ابوزهره، ص 4-5).
«ونحن ممن یرون أنّه إمام فی الفقه متبع وندرسه علی ذلک الأساس ندرسه علی أنّه إمام صاحب منهاج قد أخذ عن الذین سبقوه من الصحابة والتابعین وخصوصاً أهل بیته الکرام فأخذ عن أبیه کما أخذ عن جده علی زین‌العابدین ولا نمس الناحیة التقدیسة التی أخذ بها حاملو مذهبه ندرسه علی أنّه تلقّی وألقی وتفقّه وفقّه ورَوی ورُوی عنه وأنّه أخذ من عصره وأعطی عصره لکل عالم عبقری یأخذ من جیله ویعطی جیله کما یعطی الأجیال من بعده وأنّه نتیجة لجیله ومقدمة لجیل بعده وأنّ له فضل الإجتهاد وفضل البحث والتحری»(ابوزهره، ص 4-5).


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش