حکمت وجود آیات متشابه در قرآن از منظر فریقین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'بی نیاز' به 'بی‌نیاز')
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۹: خط ۹:
   
   
حاصل شبهه مذکور آن است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود آیات متشابه در قرآن برمی‌گردد.<ref>تفسیر الرازی ج 7ص 184-185: إعلم أن من الملحدة من طعن فی القرآن لأجل اشتماله علی المتشابهات، وقال: إنكم تقولون إن تكالیف الخلق مرتبطة بهذا القرآن إلی قیام الساعة، ثم إنا نراه بحیث یتمسك به كل صاحب مذهب علی مذهبه، فالجبری یتمسك بآیات الجبر، كقوله تعالی: * (وجعلنا علی قلوبهم أكنة أن یفقهوه وفی آذانهم وقراً) * (الأنعام: 103) والقدری یقول: بل هذا مذهب الكفار، بدلیل أنه تعالی حكی ذلك عن الكفار فی معرض الذم لهم فی قوله * (وقالوا قلوبنا فی أكنة مما تدعونا إلیه وفی آذاننا وقر) * (الأنعام: 25) وفی موضع آخر * (وقالوا قلوبنا غلف) * (الإسراء: 46) وأیضاً مثبت الرؤیة یتمسك بقوله * (وجوه یومئذ ناضرة، إلی ربها ناظرة) * (القیامة: 22، 23) والنافی یتمسك بقوله * (لا تدركه الأبصار) * (الأنعام: 103) ومثبت الجهة یتمسك بقوله * (یخافون ربهم من فوقهم) * (النحل: 50) وبقوله * (الرحمان علی العرش استوی) * (طه: 5) والنافی یتمسك بقوله * (لیس كمثله شیء) * (الشوری: 11) ثم إن كل واحد یسمی الآیات الموافقة لمذهبه: محكمة، والآیات المخالفة لمذهبه: متشابهة وربما آل الأمر فی ترجیح بعضها علی بعض إلی ترجیحات خفیة، ووجوه ضعیفة، فكیف یلیق بالحكیم أن یجعل الكتاب الذی هو المرجوع إلیه فی كل الدین إلی قیام الساعة هكذا، ألیس أنه لو جعله ظاهراً جلیاً نقیاً عن هذه المتشابهات كان أقرب إلی حصول الغرض</ref>
حاصل شبهه مذکور آن است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود آیات متشابه در قرآن برمی‌گردد.<ref>تفسیر الرازی ج 7ص 184-185: إعلم أن من الملحدة من طعن فی القرآن لأجل اشتماله علی المتشابهات، وقال: إنكم تقولون إن تكالیف الخلق مرتبطة بهذا القرآن إلی قیام الساعة، ثم إنا نراه بحیث یتمسك به كل صاحب مذهب علی مذهبه، فالجبری یتمسك بآیات الجبر، كقوله تعالی: * (وجعلنا علی قلوبهم أكنة أن یفقهوه وفی آذانهم وقراً) * (الأنعام: 103) والقدری یقول: بل هذا مذهب الكفار، بدلیل أنه تعالی حكی ذلك عن الكفار فی معرض الذم لهم فی قوله * (وقالوا قلوبنا فی أكنة مما تدعونا إلیه وفی آذاننا وقر) * (الأنعام: 25) وفی موضع آخر * (وقالوا قلوبنا غلف) * (الإسراء: 46) وأیضاً مثبت الرؤیة یتمسك بقوله * (وجوه یومئذ ناضرة، إلی ربها ناظرة) * (القیامة: 22، 23) والنافی یتمسك بقوله * (لا تدركه الأبصار) * (الأنعام: 103) ومثبت الجهة یتمسك بقوله * (یخافون ربهم من فوقهم) * (النحل: 50) وبقوله * (الرحمان علی العرش استوی) * (طه: 5) والنافی یتمسك بقوله * (لیس كمثله شیء) * (الشوری: 11) ثم إن كل واحد یسمی الآیات الموافقة لمذهبه: محكمة، والآیات المخالفة لمذهبه: متشابهة وربما آل الأمر فی ترجیح بعضها علی بعض إلی ترجیحات خفیة، ووجوه ضعیفة، فكیف یلیق بالحكیم أن یجعل الكتاب الذی هو المرجوع إلیه فی كل الدین إلی قیام الساعة هكذا، ألیس أنه لو جعله ظاهراً جلیاً نقیاً عن هذه المتشابهات كان أقرب إلی حصول الغرض</ref>
== پاسخهای پنجگانه فخر رازی به شبهه ملاحده – در چرائی وجود متشابهات در قرآن -==  
== پاسخ‌های پنجگانه فخر رازی به شبهه ملاحده – در چرائی وجود متشابهات در قرآن -==  


ایشان در پاسخ شبهه مذکور می‌گوید: عالمان دینی در پاسخ چرائی وجود متشابهات درقرآن وجوهی را ذکر نموده‌اند.  
ایشان در پاسخ شبهه مذکور می‌گوید: عالمان دینی در پاسخ چرائی وجود متشابهات درقرآن وجوهی را ذکر نموده‌اند.  
خط ۲۲: خط ۲۲:
پاسخ چهارم: وجود متشابهات در قرآن سبب پیدایش علوم مختلف جهت تاویل آنها گردیده است در حالی که هرگاه تمامی قرآن از محکمات می‌بود چنین تحولی در علوم ایجاد نمی‌شد. <ref>همان: الوجه الرابع: لما كان القرآن مشتملاً علی المحكم والمتشابه، افتقروا إلی تعلم طرق التأویلات وترجیح بعضها علی بعض، وافتقر تعلم ذلك إلی تحصیل علوم كثیرة من علم اللغة والنحو وعلم أصول الفقه، ولو لم یكن الأمر كذلك ما كان یحتاج الإنسان إلی تحصیل هذه العلوم الكثیرة، فكان إیراد هذه المتشابهات لأجل هذه الفوائد الكثیرة </ref>
پاسخ چهارم: وجود متشابهات در قرآن سبب پیدایش علوم مختلف جهت تاویل آنها گردیده است در حالی که هرگاه تمامی قرآن از محکمات می‌بود چنین تحولی در علوم ایجاد نمی‌شد. <ref>همان: الوجه الرابع: لما كان القرآن مشتملاً علی المحكم والمتشابه، افتقروا إلی تعلم طرق التأویلات وترجیح بعضها علی بعض، وافتقر تعلم ذلك إلی تحصیل علوم كثیرة من علم اللغة والنحو وعلم أصول الفقه، ولو لم یكن الأمر كذلك ما كان یحتاج الإنسان إلی تحصیل هذه العلوم الكثیرة، فكان إیراد هذه المتشابهات لأجل هذه الفوائد الكثیرة </ref>


ایشان بعد از بیان پاسخهای چهارگانه وجه پنجمی را هم ذکر می‌کند که از منظرشان نسبت به وجوه سابق قوی‌تر می‌باشد:  
ایشان بعد از بیان پاسخ‌های چهارگانه وجه پنجمی را هم ذکر می‌کند که از منظرشان نسبت به وجوه سابق قوی‌تر می‌باشد:  


پاسخ پنجم:: از آنجا که قرآن برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از این‌رو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و آن‌گاه بعد از تامل و تدبر در آیات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات برایشان تبدیل به محکمات می‌گردد.<ref>همان: الوجه الخامس: وهو السبب الأقوی فی هذا الباب أن القرآن كتاب مشتمل علی دعوة الخواص والعوام بالكلیة، وطبائع العوام تنبو فی أكثر الأمر عن إدراك الحقائق، فمن سمع من العوام فی أول الأمر إثبات موجود لیس بجسم ولا بمتحیز ولا مشار إلیه، ظن أن هذا عدم ونفی فوقع فی التعطیل، فكان الأصلح أن یخاطبوا بألفاظ دالة علی بعض ما یناسب ما یتوهمونه ویتخیلونه، ویكون ذلك مخلوطاً بما یدل علی الحق الصریح، فالقسم الأول وهو الذی یخاطبون به فی أول الأمر یكون من باب المتشابهات، والقسم الثانی وهو الذی یكشف لهم فی آخر الأمر هو المحكمات، فهذا ما حضرنا فی هذا الباب والله أعلم بمراده- انتهی </ref>  
پاسخ پنجم:: از آنجا که قرآن برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از این‌رو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و آن‌گاه بعد از تامل و تدبر در آیات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات برایشان تبدیل به محکمات می‌گردد.<ref>همان: الوجه الخامس: وهو السبب الأقوی فی هذا الباب أن القرآن كتاب مشتمل علی دعوة الخواص والعوام بالكلیة، وطبائع العوام تنبو فی أكثر الأمر عن إدراك الحقائق، فمن سمع من العوام فی أول الأمر إثبات موجود لیس بجسم ولا بمتحیز ولا مشار إلیه، ظن أن هذا عدم ونفی فوقع فی التعطیل، فكان الأصلح أن یخاطبوا بألفاظ دالة علی بعض ما یناسب ما یتوهمونه ویتخیلونه، ویكون ذلك مخلوطاً بما یدل علی الحق الصریح، فالقسم الأول وهو الذی یخاطبون به فی أول الأمر یكون من باب المتشابهات، والقسم الثانی وهو الذی یكشف لهم فی آخر الأمر هو المحكمات، فهذا ما حضرنا فی هذا الباب والله أعلم بمراده- انتهی </ref>  
خط ۵۰: خط ۵۰:
== دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه حکمت وجود متشابه درقرآن ==
== دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه حکمت وجود متشابه درقرآن ==


ایشان ضمن بیان پاسخهائی که در زمینه حکمت وجود متشابه توسط برخی از مفسران فریقین داده شده است همه آنها را مورد نقد و بررسی قرار داده و برخی از آنها را در شان قرآن کریم نمی‌داند. از جمله آن‌که برخی از وجوه پنجگانه‌ای که فخر رازی آنها را نقل کرده است را سخیف دانسته و بی‌نیاز از جواب می‌داند. <ref>المیزان ج 3ص 56 وأجیب عنه بوجوه من الجواب بعضها ظاهر السخافة كالجواب بأن وجود المتشابهات یوجب صعوبة تحصیل الحق ومشقة البحث وذلك موجب لمزید الأجر والثواب وكالجواب بأنه لو لم یشتمل إلا علی صریح القول فی مذهب لنفر ذلك سائر أرباب المذاهب فلم ینظروا فیه لكنه لوجود التشابه فیه أطمعهم فی النظر فیه وكان فی ذلك رجاء أن یظفروا بالحق فیؤمنوا به وكالجواب بأن اشتماله علی المتشابه أوجب الاستعانة بدلالة العقل وفی ذلك خروج عن ظلمة التقلید ودخول فی ضوء النظر والاجتهاد وكالجواب بأن اشتماله علی المتشابه أوجب البحث عن طرق التأویلات المختلفة وفی ذلك فائدة التضلع بالفنون المختلفة كعلم اللغة والصرف والنحو وأصول الفقه ایشان بعد از بیان پاسخهای ذکر شده می‌نویسد: فهذه أجوبة سخیفة ظاهرة السخافة بأدنی نظر</ref>  
ایشان ضمن بیان پاسخ‌هائی که در زمینه حکمت وجود متشابه توسط برخی از مفسران فریقین داده شده است همه آنها را مورد نقد و بررسی قرار داده و برخی از آنها را در شان قرآن کریم نمی‌داند. از جمله آن‌که برخی از وجوه پنجگانه‌ای که فخر رازی آنها را نقل کرده است را سخیف دانسته و بی‌نیاز از جواب می‌داند. <ref>المیزان ج 3ص 56 وأجیب عنه بوجوه من الجواب بعضها ظاهر السخافة كالجواب بأن وجود المتشابهات یوجب صعوبة تحصیل الحق ومشقة البحث وذلك موجب لمزید الأجر والثواب وكالجواب بأنه لو لم یشتمل إلا علی صریح القول فی مذهب لنفر ذلك سائر أرباب المذاهب فلم ینظروا فیه لكنه لوجود التشابه فیه أطمعهم فی النظر فیه وكان فی ذلك رجاء أن یظفروا بالحق فیؤمنوا به وكالجواب بأن اشتماله علی المتشابه أوجب الاستعانة بدلالة العقل وفی ذلك خروج عن ظلمة التقلید ودخول فی ضوء النظر والاجتهاد وكالجواب بأن اشتماله علی المتشابه أوجب البحث عن طرق التأویلات المختلفة وفی ذلك فائدة التضلع بالفنون المختلفة كعلم اللغة والصرف والنحو وأصول الفقه ایشان بعد از بیان پاسخ‌های ذکر شده می‌نویسد: فهذه أجوبة سخیفة ظاهرة السخافة بأدنی نظر</ref>  


ایشان در بین پاسخ‌های داده شده سه پاسخ ذیل را قابل بیان و نقد می‌داند:  
ایشان در بین پاسخ‌های داده شده سه پاسخ ذیل را قابل بیان و نقد می‌داند:  
خط ۶۹: خط ۶۹:
علامه در نقد این پاسخ می‌فرماید:  
علامه در نقد این پاسخ می‌فرماید:  


این وجه نیز تمام نیست برای اینکه خدای تعالی آن قدر آیات آفاقی (در طبیعت) و انفسی (در بدن انسان) خلق کرده که اگر انسان‌های امروز و فردا و میلیونها سال دیگر در آن دقت کنند به آخرین اسرارش نمی‌ رسند.
این وجه نیز تمام نیست برای اینکه خدای تعالی آن قدر آیات آفاقی (در طبیعت) و انفسی (در بدن انسان) خلق کرده که اگر انسان‌های امروز و فردا و میلیون‌ها سال دیگر در آن دقت کنند به آخرین اسرارش نمی‌ رسند.


و در کلام مجیدش هم به تفکر در آن آیات امر فرموده، هم امر اجمالی که فرموده (در آیات آفاق و أنفس فکر کنید) و هم بطور تفصیل که در مواردی خلقت آسمانها و زمین و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و انسان و اختلاف زبانهای انسان‌ها و الوان آنان را خاطرنشان ساخته است.
و در کلام مجیدش هم به تفکر در آن آیات امر فرموده، هم امر اجمالی که فرموده (در آیات آفاق و أنفس فکر کنید) و هم بطور تفصیل که در مواردی خلقت آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و انسان و اختلاف زبان‌های انسان‌ها و الوان آنان را خاطرنشان ساخته است.


و نیز سفارش فرموده تا در زمین سیر نموده در احوال گذشتگان تفکر نمایند و در آیاتی بسیار تعقل و تفکر را ستوده و علم را مدح کرده پس دیگر احتیاج نبود که با مغلق گویی و آوردن متشابهات عقول را به تفکر وا دارد و در عوض فهم و عقل مردم را دچار گمراهی سازد و در نتیجه فهمها و افکار بلغزد و مذاهب مختلفی درست شود.<ref>همان: وفیه أن الله تعالی أمر الناس بإعمال العقل والفكر فی الآیات الآفاقیة والأنفسیة إجمالا فی موارد من كلامه وتفصیلا فی موارد أخری كخلق السماوات والأرض والجبال والشجر والدواب والانسان واختلاف ألسنته وألوانه وندب إلی التعقل والتفكر والسیر فی الأرض والنظر فی أحوال الماضین وحرض علی العقل والفكر ومدح العلم بأبلغ المدح وفی ذلك غنی عن البحث فی أمور لیس إلا مزالق للاقدام ومصارع للأفهام. - ترجمه تفسیر المیزان ج 3ص88</ref>
و نیز سفارش فرموده تا در زمین سیر نموده در احوال گذشتگان تفکر نمایند و در آیاتی بسیار تعقل و تفکر را ستوده و علم را مدح کرده پس دیگر احتیاج نبود که با مغلق گویی و آوردن متشابهات عقول را به تفکر وا دارد و در عوض فهم و عقل مردم را دچار گمراهی سازد و در نتیجه فهمها و افکار بلغزد و مذاهب مختلفی درست شود.<ref>همان: وفیه أن الله تعالی أمر الناس بإعمال العقل والفكر فی الآیات الآفاقیة والأنفسیة إجمالا فی موارد من كلامه وتفصیلا فی موارد أخری كخلق السماوات والأرض والجبال والشجر والدواب والانسان واختلاف ألسنته وألوانه وندب إلی التعقل والتفكر والسیر فی الأرض والنظر فی أحوال الماضین وحرض علی العقل والفكر ومدح العلم بأبلغ المدح وفی ذلك غنی عن البحث فی أمور لیس إلا مزالق للاقدام ومصارع للأفهام. - ترجمه تفسیر المیزان ج 3ص88</ref>
خط ۸۸: خط ۸۸:
علامه بعد از نقد و بررسی پاسخ‌های داده شده دیدگاه خویش را در فلسفه وجود متشابه بیان می‌کند.
علامه بعد از نقد و بررسی پاسخ‌های داده شده دیدگاه خویش را در فلسفه وجود متشابه بیان می‌کند.


بطور کلی ایشان معتقد است: وجود متشابهات در قرآن امری ضروری و طبیعی است و این امر – وجود کلمات متشابه - در تمامی اقوام و اصناف گوناگون بشر جریان دارد بدین معنا که همانطور که در فرهنگهای گوناگون بشری، برای تبیین برخی از معانی، تمثیلاتی ذکرشده و جهت رفع ابهام کلماتشان راههائی را پیش‌بینی کرده‌اند.
بطور کلی ایشان معتقد است: وجود متشابهات در قرآن امری ضروری و طبیعی است و این امر – وجود کلمات متشابه - در تمامی اقوام و اصناف گوناگون بشر جریان دارد بدین معنا که همانطور که در فرهنگهای گوناگون بشری، برای تبیین برخی از معانی، تمثیلاتی ذکرشده و جهت رفع ابهام کلماتشان راه‌هائی را پیش‌بینی کرده‌اند.


در قرآن کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه‌ای تنزل داده می‌شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء استفاده شود از این‌رو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می‌گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می‌گردد.
در قرآن کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه‌ای تنزل داده می‌شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء‌استفاده شود از این‌رو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می‌گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می‌گردد.


دراین قسمت پاسخ تفصیلی علامه به علت وجود متشابهات در قرآن را از تفسیر المیزان بیان می‌کنیم:  
دراین قسمت پاسخ تفصیلی علامه به علت وجود متشابهات در قرآن را از تفسیر المیزان بیان می‌کنیم:  
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
در ناحیه علم به این قسم که حقایق مربوط به او را از مبدأ گرفته تا معاد به او تعلیم دهند، تا هم حقائق عالم و هم نفس خود را، که مرتبط با حقایق و واقعیات عالم است بشناسد و در این صورت شناختی حقیقی نسبت به نفس خود می‌یابد.
در ناحیه علم به این قسم که حقایق مربوط به او را از مبدأ گرفته تا معاد به او تعلیم دهند، تا هم حقائق عالم و هم نفس خود را، که مرتبط با حقایق و واقعیات عالم است بشناسد و در این صورت شناختی حقیقی نسبت به نفس خود می‌یابد.


و اما در ناحیه عمل به این قسم که قوانین صالح اجتماعی را بر او تحمیل کنند تا شؤون زندگی اجتماعیش صالح گردد و مفاسد زندگی اجتماعی، او را از برخورداری از علم و عرفان باز ندارد و بعد از تحمیل آن قوانین یک عده تکالیف عبادی بر او تحمیل کنند، که در اثر تکرار و مواظبت بر عمل به آن، نفسش و سویدای دلش متوجه مبدأ و معاد شود و به عالم معنا و طهارت نزدیک و مشرف گردد و از آلودگی به مادیات و پلیدیهای آن پاک شود.
و اما در ناحیه عمل به این قسم که قوانین صالح اجتماعی را بر او تحمیل کنند تا شؤون زندگی اجتماعیش صالح گردد و مفاسد زندگی اجتماعی، او را از برخورداری از علم و عرفان باز ندارد و بعد از تحمیل آن قوانین یک عده تکالیف عبادی بر او تحمیل کنند، که در اثر تکرار و مواظبت بر عمل به آن، نفسش و سویدای دلش متوجه مبدأ و معاد شود و به عالم معنا و طهارت نزدیک و مشرف گردد و از آلودگی به مادیات و پلیدی‌های آن پاک شود.


نکته سوم: اساس هدایت اسلام (در مقابل سایر هدایتها) بر اساس علم و معرفت است، نه تقلید کورکورانه. دین خدا می‌خواهد تا جایی که افراد بشر ظرفیت و استعداد دارند علم را در دلهایشان متمرکز کند، چون همانطور که در گفتار قبلی گفتیم غرض دین، معرفت است و این غرض حاصل نمی‌شود مگر از راه علم و چگونه اینطور نباشد؟ با اینکه در میان کتب وحی هیچ کتابی و در بین ادیان آسمانی هیچ دینی نیست که مثل قرآن و اسلام مردم را به سوی تحصیل علم تحریک و تشویق کرده باشد.
نکته سوم: اساس هدایت اسلام (در مقابل سایر هدایتها) بر اساس علم و معرفت است، نه تقلید کورکورانه. دین خدا می‌خواهد تا جایی که افراد بشر ظرفیت و استعداد دارند علم را در دلهایشان متمرکز کند، چون همانطور که در گفتار قبلی گفتیم غرض دین، معرفت است و این غرض حاصل نمی‌شود مگر از راه علم و چگونه اینطور نباشد؟ با اینکه در میان کتب وحی هیچ کتابی و در بین ادیان آسمانی هیچ دینی نیست که مثل قرآن و اسلام مردم را به سوی تحصیل علم تحریک و تشویق کرده باشد.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
و همین اساس باعث شده است که قرآن کریم، اولا: حقایقی از معارف را بیان نموده و در ثانی: احکام عملیه ای را هم که تشریع کرده همه را به آن معارف مرتبط سازد،
و همین اساس باعث شده است که قرآن کریم، اولا: حقایقی از معارف را بیان نموده و در ثانی: احکام عملیه ای را هم که تشریع کرده همه را به آن معارف مرتبط سازد،


نکته چهارم: چهارم اینکه فهم عامه بشر بیشتر با محسوسات سر و کار دارد و لذا نمی‌تواند ما فوق محسوسات را به آسانی درک کند و مرغ فکر خود را تا بام طبیعت پرواز دهد. افراد انگشت شماری هم که از راه ریاضتهای علمی‌ توانسته‌اند فهم خود را ترقی داده به ادراک معانی و کلیات قواعد و قوانین موفق شوند وضعشان به خاطر اختلاف وسائل این توفیق، مختلف است و به همین جهت فهم آنان در درک معانی خارج از حس و محسوسات، بشدت مختلف شده است و این اختلاف از نظر مراتب، دامنه عریضی دارد که احدی نمی‌تواند این اختلاف را انکار کند.
نکته چهارم: چهارم اینکه فهم عامه بشر بیشتر با محسوسات سر و کار دارد و لذا نمی‌تواند ما فوق محسوسات را به آسانی درک کند و مرغ فکر خود را تا بام طبیعت پرواز دهد. افراد انگشت‌شماری هم که از راه ریاضتهای علمی‌ توانسته‌اند فهم خود را ترقی داده به ادراک معانی و کلیات قواعد و قوانین موفق شوند وضعشان به خاطر اختلاف وسائل این توفیق، مختلف است و به همین جهت فهم آنان در درک معانی خارج از حس و محسوسات، بشدت مختلف شده است و این اختلاف از نظر مراتب، دامنه عریضی دارد که احدی نمی‌تواند این اختلاف را انکار کند.


این نیز قابل انکار نیست که هر معنا از معانی که به انسان القا شود، تنها و تنها از راه معلومات ذهنی او صورت می‌گیرد، (مانند معلوماتی که در خلال زندگیش کسب نموده)، حال اگر معلومات ذهنی او همه از قماش محسوسات باشد و ذهن او تنها با محسوسات مانوس باشد، ما نیز می‌توانیم مساله معنوی خود را، از طریق محسوسات به او القا کنیم و تازه این القا به مقدار کشش فکریش در محسوسات امکان پذیر است،... پس دسته اول، معانی را هم با بیان حسی درک می‌کنند و هم با بیان عقلی ولی دسته دوم تنها با بیان حسی می‌توانند معانی را درک نمایند.
این نیز قابل انکار نیست که هر معنا از معانی که به انسان القا شود، تنها و تنها از راه معلومات ذهنی او صورت می‌گیرد، (مانند معلوماتی که در خلال زندگیش کسب نموده)، حال اگر معلومات ذهنی او همه از قماش محسوسات باشد و ذهن او تنها با محسوسات مانوس باشد، ما نیز می‌توانیم مساله معنوی خود را، از طریق محسوسات به او القا کنیم و تازه این القا به مقدار کشش فکریش در محسوسات امکان‌پذیر است،... پس دسته اول، معانی را هم با بیان حسی درک می‌کنند و هم با بیان عقلی ولی دسته دوم تنها با بیان حسی می‌توانند معانی را درک نمایند.


ایشان ادامه می‌ دهد: از آنجایی که هدایت دینی اختصاص به یک طایفه و دو طایفه ندارد و باید تمامی‌ مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند و نیز از آنجایی که قرآن مشتمل بر تاویل بود، لذا این سه خصوصیت باعث شد بیانات قرآن کریم جنبه مثل به خود بگیرد.
ایشان ادامه می‌ دهد: از آنجایی که هدایت دینی اختصاص به یک طایفه و دو طایفه ندارد و باید تمامی‌ مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند و نیز از آنجایی که قرآن مشتمل بر تاویل بود، لذا این سه خصوصیت باعث شد بیانات قرآن کریم جنبه مثل به خود بگیرد.
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:


[[پانویس]]
[[پانویس]]
[[رده:مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده:قرآن]]
[[رده:قرآن]]