جنگ ایران و عراق: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۱۸۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


عراق مدعی بود که با این حمله‌ی نظامی درصدد ایجاد موقعیت مناسب برای پایان دادن به مخاصمات ایران و واداشتن این کشور به رسمیت شناختن حقوق و حاکمیت ارضی عراق، حُسن هم‌جواری با کشورهای حوزه‌ی خلیج‌ ‌فارس و عدم مداخله در امور داخلی آن‌ها و نیز پایان دادن به همه‌ی اقدامات [به‌ اصطلاح] تجاوزکارانه‌ی ایرانی‌ها است<ref>Statement by Deputy Prime Minister Tareq Aziz, Christian Science Monitor (September 26, 1980).</ref>. عراق خواهان کنترل کامل بر شط‌العرب [اروندرود] بود، ولی در مورد جزایر خلیج ‌فارس هیچ‌گونه ادعای ارضی نداشت. در ماه اکتبر، با ادامه‌ی پیشروی نیروهای عراقی به داخل خاک ایران، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی به اهداف خود دست یافته و خواستار آتش‌بس و شروع مذاکرات است. اما ایرانی‌ها هرگونه مذاکره قبل از عقب‌نشینی کامل نیروهای عراقی از خاک کشورشان را رد کردند. با تداوم جنگ در نیمه‌ی نخست سال 1981، دو طرف عملاً به نوعی بن‌بست در جنگ رسیدند، ولی ایران در پاییز همان سال با اجرای پاتک‌های گسترده، عراق را به عقب‌نشینی واداشت و در مارس 1982 به برتری آشکاری در جنگ دست یافت، به گونه‌یی که عراقی‌ها در ماه ژوئن به مرزهای خود عقب‌نشینی کردند. همچنین اما ایران در ماه جولای دامنه‌ی جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند.
عراق مدعی بود که با این حمله‌ی نظامی درصدد ایجاد موقعیت مناسب برای پایان دادن به مخاصمات ایران و واداشتن این کشور به رسمیت شناختن حقوق و حاکمیت ارضی عراق، حُسن هم‌جواری با کشورهای حوزه‌ی خلیج‌ ‌فارس و عدم مداخله در امور داخلی آن‌ها و نیز پایان دادن به همه‌ی اقدامات [به‌ اصطلاح] تجاوزکارانه‌ی ایرانی‌ها است<ref>Statement by Deputy Prime Minister Tareq Aziz, Christian Science Monitor (September 26, 1980).</ref>. عراق خواهان کنترل کامل بر شط‌العرب [اروندرود] بود، ولی در مورد جزایر خلیج ‌فارس هیچ‌گونه ادعای ارضی نداشت. در ماه اکتبر، با ادامه‌ی پیشروی نیروهای عراقی به داخل خاک ایران، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی به اهداف خود دست یافته و خواستار آتش‌بس و شروع مذاکرات است. اما ایرانی‌ها هرگونه مذاکره قبل از عقب‌نشینی کامل نیروهای عراقی از خاک کشورشان را رد کردند. با تداوم جنگ در نیمه‌ی نخست سال 1981، دو طرف عملاً به نوعی بن‌بست در جنگ رسیدند، ولی ایران در پاییز همان سال با اجرای پاتک‌های گسترده، عراق را به عقب‌نشینی واداشت و در مارس 1982 به برتری آشکاری در جنگ دست یافت، به گونه‌یی که عراقی‌ها در ماه ژوئن به مرزهای خود عقب‌نشینی کردند. همچنین اما ایران در ماه جولای دامنه‌ی جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند.
=چارچوب نظری=
پس از تشریح اجمالی رویدادهای عمده‌یی که به جنگ انجامید، اکنون باید با استفاده از پیچیدگی این تسلسل تاریخی، برخی علل وقوع جنگ را برشماریم. تلاش برای دست‌یابی به قدرت و وجهه‌ی بیش‌تر، چشم امید به حمایت قدرت‌های ثالث، محاسبات غلط یک طرف، ظهور یک ایدئولوژی انقلابی توسعه‌گرا و تأثیر آن بر ثبات سیاسی داخلی و خلأ قدرت ناشی از بی‌ثباتی سیاسی داخلی طرف دیگر از جمله علل اصلی بروز جنگ هستند که بدان می‌پردازیم و ترس و نگرانی از احتمال بر هم خوردن توازن قوا در منطقه را به ‌عنوان متغیر ثانویه‌‌ی این تحقیق بررسی می‌کنیم، متغیری که ارتباط نزدیکی با عوامل مذکور دارد و آن‌ها را هرچه بیش‌تر تقویت می‌کند. عوامل مورد نظر همگی از جمله علل مهم بروز جنگ در طول قرون متمادی بوده و در ادبیات نظری منازعه‌های بین‌المللی نیز به ‌طور گسترده‌یی مورد توجه قرار گرفته‌اند. قبل از بررسی نقش این عوامل در ایجاد جنگ ایران و عراق، لازم است به برخی پیوندهای نظری که این عوامل به واسطه‌ی آن‌ها سبب جنگ می‌شوند نیز به اجمال اشاره کنیم.(2)
قدرت از زمان توسیدید  همواره حلقه‌ی مرکزی نظریه‌های سیاست بین‌المللی واقع‌گرای غربی‌ها بوده است و در نظریه‌های توازن قوا و سایر نظریه‌های مرتبط نیز بر انگیزه‌های برتری‌طلبی منطقه‌یی یا قاره‌یی به عنوان یکی از علل اصلی جنگ تأکید شده است.(3) در این میان، کسب وجهه و اعتبار نیز نزد صاحبان قدرت پیوند نزدیکی با عامل قدرت و ارتباطی ناگسستنی با مشروعیت، عزم و اراده و احساس اقتدار داشته است.(4) حتی برخی معتقدند که «در امور روزمره‌ی روابط بین‌الملل، داشتن وجهه از داشتن قدرت مهم‌تر است.»(5) همچنین فرض بر این است دولت‌هایی که نوعی ناهمخوانی بین وجهه و قدرت نظامی واقعی‌شان وجود دارد، بیشتر به جنگ مبادرت می‌ورزند، زیرا می‌خواهند برتری اقتصادی و سیاسی جایگاه مفروض خود را متناسب با سطح قدرت نظامی‌شان ارتقا دهند.(6) این دولت‌ها به‌ ویژه زمانی که فکر کنند از جانب دشمنان‌شان تحقیر شده‌اند، بیش‌تر دچار دغدغه‌ی ناشی از خلأ اعتبار و وجهه می‌شوند.(7) از آن‌جا که عامل غرور و وجهه‌ی ملی، تأثیر عمده‌یی بر سیاست داخلی حکومت‌ها و وجهه‌ی فردی صاحبان قدرت دارد، دولت‌مردان هر کشور معمولاً به دنبال کسب پیروزی‌های سیاسی و نظامی در عرصه‌های خارجی هستند تا از این طریق هم اهداف مورد نظر را محقق کنند و هم میزان حمایت سیاسی داخلی از اقدامات خود را افزایش دهند.(8)
کشورها از یک سو تحت تأثیر جاه‌طلبی‌های مبتنی بر قدرت و وجهه و از سوی دیگر برای برون‌رفت از نگرانی‌های ناشی از تهدیدات بیرونی، اقدام به جنگ‌افروزی می‌کنند. این تهدیدات ممکن است تهدیداتی نظامی باشد و یک‌پارچگی ارضی یا جایگاه قدرت یک کشور را با خطر مواجه کند، یا ماهیت سیاسی داشته باشد و ثبات داخلی‌ آن کشور را تحت تأثیر قرار دهد. تهدید سیاسی به شکل‌های گوناگونی نمود پیدا می‌کند؛ به شکل یک ایدئولوژی سیاسی توسعه‌طلب که درصدد است ارزش‌های خود را بر جوامع دیگر تحمیل کند، در قالب حمایت یک طرف درگیر از اقلیت‌های قومی طرف دیگر، به شکل گروه‌های قومی یک طرف در مجاورت مرزهای سرزمینی طرف مقابل و سرانجام به شکل اقدامات مستقیم خارجی یک طرف برای بی‌ثبات کردن طرف دیگر. شکست نظامی یک کشور می‌تواند تغییر حکومت یا وقوع انقلاب در آن کشور را در پی داشته باشد، در‌ حالی ‌که بی‌ثباتی سیاسی داخلی یک کشور ممکن است توان نظامی دولت حاکم بر آن کشور را به ‌شدت تضعیف کند و، توازن قوای منطقه‌یی یا قاره‌یی را تغییر دهد. اگر کشوری بخواهد ایدئولوژی انقلابی‌اش را به دیگر کشورها صادر کند، با به خطر انداختن حیات حکومت کشورهای مورد نظر و ایجاد صف‌بندی‌های سیاسی جدید و تأثیرات این صف‌بندی‌ها بر توازن قوای موجود، می‌تواند موجبات نگرانی و ترس این کشورها را فراهم کند.(9) در چارچوب منافع ملی مبتنی بر قدرت، وجهه و ثبات سیاسی داخلی و نیز منافع سیاسی فردی صاحبان قدرت، فرصت‌های خاصی پدید می‌آید که احتمال وقوع جنگ را افزایش می‌دهد. در این میان، افزایش ناگهانی شکاف قدرت میان دو کشور در ایجاد جنگ بین آن‌ها اهمیت ویژه‌یی دارد، این شکاف ممکن است از شکست نظامی یا ضعف داخلی ناشی از بی‌ثباتی سیاسی یا افول اقتصادی یک طرف حاصل شود.(10)
انتظار حمایت سیاسی، اقتصادی یا نظامی کشورهای دیگر از یک طرف یا دست‌کم بی‌طرفی آن‌ها نیز یکی دیگر از علل اساسی وقوع جنگ به شمار می‌آید. در صورت وجود منافع امنیتی مشترک یا پیوندهای عقیدتی، دینی یا فرهنگی بین کشورها، این نوع رفتارها اهمیت خاصی می‌یابند.(11)
برداشت‌ها و محاسبات غلط نیز در وقوع جنگ اهمیت بسیاری دارند.(12) برخی صاحبان قدرت با برداشت نادرست از قابلیت‌های نظامی و عزم و اراده‌ی دشمن برای ادامه‌ی جنگ، دچار محاسبات غلط می‌شوند. برخی نیز ممکن است درباره‌ی تأثیر جنگ بر یک‌پارچگی جمعیتی دشمن یا روحیه و کارامدی نیروهای نظامی خودی دچار اشتباه شوند. شاید بتوان گفت در اغلب جنگ‌ها اعتماد به نفس نظامی بیش از حد طرف آغاز کننده‌ی جنگ نقشی اساسی در وقوع جنگ داشته و آغازگر جنگ صرف‌ نظر از موارد استثنا، در نهایت بازنده‌ی آن بوده است. با ذکر این چارچوب نظری و پیشینه‌ی تاریخی، کوشیده‌ایم زمینه را برای تحلیل علل بروز جنگ ایران و عراق و بررسی زوایای گوناگون آن فراهم کنیم.
=منتظری و ناله‌های شبانه در پشت در خاکریز=


=منبع=
=منبع=
confirmed، مدیران
۳۳٬۴۲۹

ویرایش