طبرستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
[[پرونده:سکه کیا افراسیاب.png|جایگزین=|بندانگشتی|سکه ضرب‌شده در زمان کیا افراسیاب چلاوی؛ اسامی دوازده امام شیعیان بر این سکه نوشته شده‌است و بر سمت دیگرش عبارت «علی ولی‌الله» بر اصول شیعی تأکید دارد.]]
[[پرونده:سکه کیا افراسیاب.png|جایگزین=|بندانگشتی|سکه ضرب‌شده در زمان کیا افراسیاب چلاوی؛ اسامی دوازده امام شیعیان بر این سکه نوشته شده‌است و بر سمت دیگرش عبارت «علی ولی‌الله» بر اصول شیعی تأکید دارد.]]


در قرون هفتم و هشم هجری و پس از دوران مغولان، به صورتی تدریجی تصوف و [[تشیع]] اثنی‌عشری، که پیش از این در جبههٔ مخالف یکدیگر بودند، در همدیگر تلفیق شدند؛ [[میر حیدر آملی]]، عالم شیعه قرن هشتم، [[صوفیان]] را «شیعیان خاص» خوانده‌است. از سوی دیگر، از قرن هفتم طریقت کبرویه، که از سنی‌های خراسان بودند، در زمان مرشدی نجم‌الدین کبری تدریجاً به شیعیان نزدیک شدند؛ چنان‌که یکی از مریدان این [[شریعت، طریقت، حقیقت|طریقت]] به نام سعدالدین حمویه امامان شیعه را برقرار کنندهٔ عدل در جهان می‌داند. نکات مشترک تصوف و شیعیان اثنی‌عشری، مانند وجود اصل [[ولایت]] و شخصیت زاهدانهٔ علی بن ابی‌طالب، موجب نزدیکی بیشتر این دو شد. [[علاءالدوله سمنانی]] (متوفای ۷۳۶ ه‍.ق) از مشایخ سنی‌مذهب [[کبرویه]] در قرن ۸، تنها [[علی]] را دارای هر سه جنبهٔ [[امامت]]، [[خلافت]] و ولایت کامل دانسته و به «کمال» او اعتقاد دارد. مردم در بسیاری از مناطق [[خاورمیانه|خاورمیانهٔ]] پس از حملهٔ [[مغول]]، به سوی خانقاه‌های صوفیان جلب شده‌بودند و در آنجا خود را از تعلقات دنیوی دور نگه می‌داشتند. در چنین شرایطی طرز تفکر شیخ خلیفهٔ آملی، که تلفیقی از تشیع و تصوف بود، در باشتین نشر یافت و توسط مریدان و جانشینانش گسترش یافت و [[حکومت سربداران]] را به وجود آورد<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۱۷–۱۳۰</ref>. مصطفی مجد، مورخ معاصر، دراین‌باره می‌گوید که در این دوره اندیشهٔ تصوف فعال در مقابل تصوف منفعل قرار گرفت<ref>مجد، مصطفی (۱۳۸۸). ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش. ص. ۷۴</ref>. سربداران حکومتی پیرو تصوف و تشیع امامیه بودند که سازمان اجتماعی مبتنی بر مردم مظلوم و کمک به همنوعان در آن وجود داشت و اعضایش از تودهٔ پایین‌دست جامعه، یعنی کشاورزان و پیشه‌وران، تشکیل شده‌بود<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۳۲–۱۳۳</ref>. هنگامی که امیر وجیه‌الدین مسعود به حکومت سربداران رسید، [[شیخ حسن جوری]] (شاگرد شیخ خلیفه و رهبر جریان [[شیخیه]]) را آزاد کرد و با کمک هم توانستند سراسر خراسان را تسخیر کنند. پس از این، سربداران دارای یک رهبر نظامی و یک رهبری مذهبی جداگانه بودند که دو جریان «سربداری» و «درویشی شیخیه» را در این حکومت به وجود آوردند<ref>آژند، یعقوب (۱۳۶۵). قیام مرعشیان (PDF). تهران: کتاب‌های شکوفه (وابسته به انتشارات امیرکبیر). ص. ۴۰–۵۰</ref>.در این هنگام میر قوام‌الدین مرعشی، که بعدها لقب میربزرگ گرفت، در حدود سال ۷۴۳ هجری به خراسان رفت و مرید سربداران شده و تحت تأثیر «تعالیم انقلابی شیخیان» قرار گرفت. یعقوب آژند، مورخ معاصر، این تعالیم را شامل اصول تشیع اثنی‌عشری، مبارزه با تمامی جوانب ظلم در جامعه، فتوت و جوانمردی و کمک به فقرا، مساوات طلبی و ایجاد قسط اسلامی و بُعد [[مهدویت]] می‌داند. قوام‌الدین پس از چندی به مازندران بازگشت و مریدان خود را یافت<ref>آژند، یعقوب (۱۳۶۵). قیام مرعشیان (PDF). تهران: کتاب‌های شکوفه (وابسته به انتشارات امیرکبیر). ص. ۴۰–۵۰</ref>. تفکرات او تلفیقی از تصوف و تعالیم شیعی بود و توانست با اتکا بر چارچوب انقلابی امامیه درویشان را از گوشه‌نشینی درآورد و به سوی جهاد و مبارزه سیاسی سوق دهد. این تفکر به خاطر نابسامانی‌های اجتماعی و فقر مردم آن زمانه و رویکرد فتوت و مساوات‌خواهی دراویش و پوشش درویشی و فقر قوام‌الدین، مورد اقبال عموم قرار گرفت<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۱۷–۱۳۰.حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۳۲–۱۳۳</ref>. زمانی که قوام‌الدین به آمل بازگشته بود، حکومت این شهر در دست کیا افراسیاب چلاوی بود که به تازگی حسن باوندی را کشته بود و مشروعیت لازم برای حکومت نداشت. افراسیاب برای رسیدن به مشروعیت، عقاید قوام‌الدین را پذیرفت و مرید او شد<ref>بابازاده طلوتی، رقیه (۱۳۹۳). «بررسی گفتمان قدرت اسکندر چلاوی با روی کرد تطبیقی منابع مرعشی و تیموری» (PDF). مجموعه مقالات همایش بین‌المللی تاریخ محلی مازندران. ساری: هاوژین: ۹۸</ref>. اما در نهایت اتحاد قوام‌الدین و افراسیاب در هم شکست و قوام‌الدین مرعشی با کشتن افراسیاب حکومت خود، به نام مرعشیان، را تأسیس نمود. مدتی بعد، در نیمه نخست قرن نهم هجری، ملک کیومرث (حاکم پادوسپانیان) دین رسمی قلمرو غربی مازندران را نیز به شیعه امامیه تغییر داد و اهالی سنی مذهب رستمدار را به زور شیعه کرد<ref>رابینو، یاسنت لویی (۱۳۴۱). امیرخانی، باقر، ویراستار. «تاریخ مازندران و فرمانروایان آن سامان سلسله پادوسبانیان، بانضمام شجره آن خاندان». زبان و ادب فارسی (۶۳): ۳۸۱</ref>.
در قرون هفتم و هشم هجری و پس از دوران مغولان، به صورتی تدریجی تصوف و [[تشیع]] اثنی‌عشری، که پیش از این در جبههٔ مخالف یکدیگر بودند، در همدیگر تلفیق شدند؛ [[میر حیدر آملی]]، عالم شیعه قرن هشتم، [[صوفیان]] را «شیعیان خاص» خوانده‌است. از سوی دیگر، از قرن هفتم طریقت کبرویه، که از سنی‌های خراسان بودند، در زمان مرشدی نجم‌الدین کبری تدریجاً به شیعیان نزدیک شدند؛ چنان‌که یکی از مریدان این [[شریعت، طریقت، حقیقت|طریقت]] به نام سعدالدین حمویه امامان شیعه را برقرار کنندهٔ عدل در جهان می‌داند. نکات مشترک تصوف و شیعیان اثنی‌عشری، مانند وجود اصل [[ولایت]] و شخصیت زاهدانهٔ علی بن ابی‌طالب، موجب نزدیکی بیشتر این دو شد. [[علاءالدوله سمنانی]] (متوفای ۷۳۶ ه‍.ق) از مشایخ سنی‌مذهب [[کبرویه]] در قرن ۸، تنها [[علی بن ابی طالب|علی]] را دارای هر سه جنبهٔ [[امامت]]، [[خلافت]] و ولایت کامل دانسته و به «کمال» او اعتقاد دارد. مردم در بسیاری از مناطق [[خاورمیانه|خاورمیانهٔ]] پس از حملهٔ [[مغول]]، به سوی خانقاه‌های صوفیان جلب شده‌بودند و در آنجا خود را از تعلقات دنیوی دور نگه می‌داشتند. در چنین شرایطی طرز تفکر شیخ خلیفهٔ آملی، که تلفیقی از تشیع و تصوف بود، در باشتین نشر یافت و توسط مریدان و جانشینانش گسترش یافت و [[حکومت سربداران]] را به وجود آورد<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۱۷–۱۳۰</ref>. مصطفی مجد، مورخ معاصر، دراین‌باره می‌گوید که در این دوره اندیشهٔ تصوف فعال در مقابل تصوف منفعل قرار گرفت<ref>مجد، مصطفی (۱۳۸۸). ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش. ص. ۷۴</ref>. سربداران حکومتی پیرو تصوف و تشیع امامیه بودند که سازمان اجتماعی مبتنی بر مردم مظلوم و کمک به همنوعان در آن وجود داشت و اعضایش از تودهٔ پایین‌دست جامعه، یعنی کشاورزان و پیشه‌وران، تشکیل شده‌بود<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۳۲–۱۳۳</ref>. هنگامی که امیر وجیه‌الدین مسعود به حکومت سربداران رسید، [[شیخ حسن جوری]] (شاگرد شیخ خلیفه و رهبر جریان [[شیخیه]]) را آزاد کرد و با کمک هم توانستند سراسر خراسان را تسخیر کنند. پس از این، سربداران دارای یک رهبر نظامی و یک رهبری مذهبی جداگانه بودند که دو جریان «سربداری» و «درویشی شیخیه» را در این حکومت به وجود آوردند<ref>آژند، یعقوب (۱۳۶۵). قیام مرعشیان (PDF). تهران: کتاب‌های شکوفه (وابسته به انتشارات امیرکبیر). ص. ۴۰–۵۰</ref>.در این هنگام میر قوام‌الدین مرعشی، که بعدها لقب میربزرگ گرفت، در حدود سال ۷۴۳ هجری به خراسان رفت و مرید سربداران شده و تحت تأثیر «تعالیم انقلابی شیخیان» قرار گرفت. یعقوب آژند، مورخ معاصر، این تعالیم را شامل اصول تشیع اثنی‌عشری، مبارزه با تمامی جوانب ظلم در جامعه، فتوت و جوانمردی و کمک به فقرا، مساوات طلبی و ایجاد قسط اسلامی و بُعد [[مهدویت]] می‌داند. قوام‌الدین پس از چندی به مازندران بازگشت و مریدان خود را یافت<ref>آژند، یعقوب (۱۳۶۵). قیام مرعشیان (PDF). تهران: کتاب‌های شکوفه (وابسته به انتشارات امیرکبیر). ص. ۴۰–۵۰</ref>. تفکرات او تلفیقی از تصوف و تعالیم شیعی بود و توانست با اتکا بر چارچوب انقلابی امامیه درویشان را از گوشه‌نشینی درآورد و به سوی جهاد و مبارزه سیاسی سوق دهد. این تفکر به خاطر نابسامانی‌های اجتماعی و فقر مردم آن زمانه و رویکرد فتوت و مساوات‌خواهی دراویش و پوشش درویشی و فقر قوام‌الدین، مورد اقبال عموم قرار گرفت<ref>حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۱۷–۱۳۰.حسینی، سید محمد؛ آقانوری، علی (۱۳۹۴). «همگونی تصوف با تشیع و کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن در مازندران (۷۶۰–۷۵۹ ه‍.ق)». شیعه‌پژوهی (۳): ۱۳۲–۱۳۳</ref>. زمانی که قوام‌الدین به آمل بازگشته بود، حکومت این شهر در دست کیا افراسیاب چلاوی بود که به تازگی حسن باوندی را کشته بود و مشروعیت لازم برای حکومت نداشت. افراسیاب برای رسیدن به مشروعیت، عقاید قوام‌الدین را پذیرفت و مرید او شد<ref>بابازاده طلوتی، رقیه (۱۳۹۳). «بررسی گفتمان قدرت اسکندر چلاوی با روی کرد تطبیقی منابع مرعشی و تیموری» (PDF). مجموعه مقالات همایش بین‌المللی تاریخ محلی مازندران. ساری: هاوژین: ۹۸</ref>. اما در نهایت اتحاد قوام‌الدین و افراسیاب در هم شکست و قوام‌الدین مرعشی با کشتن افراسیاب حکومت خود، به نام مرعشیان، را تأسیس نمود. مدتی بعد، در نیمه نخست قرن نهم هجری، ملک کیومرث (حاکم پادوسپانیان) دین رسمی قلمرو غربی مازندران را نیز به شیعه امامیه تغییر داد و اهالی سنی مذهب رستمدار را به زور شیعه کرد<ref>رابینو، یاسنت لویی (۱۳۴۱). امیرخانی، باقر، ویراستار. «تاریخ مازندران و فرمانروایان آن سامان سلسله پادوسبانیان، بانضمام شجره آن خاندان». زبان و ادب فارسی (۶۳): ۳۸۱</ref>.


== زبان مازندرانی ==
== زبان مازندرانی ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۰۷

ویرایش