ادوار تاریخی فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


فصل اوّل: تدوین کتاب
فصل اوّل: تدوین کتاب
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل می‌کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث می‌رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته اى از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه اى به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان می‌ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم)</ref>. با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل می‌کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است)</ref>.امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته‌هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل می‌کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث می‌رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته اى از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه‌السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه اى به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان می‌ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم)</ref>. با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل می‌کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است)</ref>.امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته‌هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
جلال الدّین سیوطى در کتاب تدریب الراوى می‌نویسد: «میان صحابه نخستین و تابعین در ارتباط با کتابت و تدوین علم اختلاف فراوانى بود، جمعى آن را نادرست و گروهى آن را روا شمرده و انجام می‌دادند که از این گروه دوم، على(علیه السلام) و فرزندش حسن(علیه السلام) و جابر است». <ref>تدریب الراوى فى شرح تقریب النواوى، الدّین سیوطى، جلال، ج 2، ص 65.</ref>
جلال الدّین سیوطى در کتاب تدریب الراوى می‌نویسد: «میان صحابه نخستین و تابعین در ارتباط با کتابت و تدوین علم اختلاف فراوانى بود، جمعى آن را نادرست و گروهى آن را روا شمرده و انجام می‌دادند که از این گروه دوم، على(علیه‌السلام) و فرزندش حسن(علیه‌السلام) و جابر است». <ref>تدریب الراوى فى شرح تقریب النواوى، الدّین سیوطى، جلال، ج 2، ص 65.</ref>
از این رو، باید گفت نخستین بار کتاب فقهى و دینى، توسّط امیر مؤمنان على(علیه السلام) تدوین یافت.
از این رو، باید گفت نخستین بار کتاب فقهى و دینى، توسّط امیر مؤمنان على(علیه‌السلام) تدوین یافت.
قابل توجّه است که تلاش آن حضرت در این باره، اختصاص به زمان پس از رحلت رسول مکرّم ندارد، بلکه در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز به طور ویژه به محضر آن حضرت می‌رسید و بهره‌هاى فراوان می‌برد و بسیارى از آموخته‌هایش را مکتوب ساخت. شیخ کلینى به سند معتبر از على(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: «هر روز و هر شب، ملاقات ویژه اى با پیامبر داشتم. حضرت آن وقت را به من اختصاص می‌داد. به هر سو می‌رفت، من با او می‌رفتم؛ اصحاب رسول خدا می‌دانستند که پیامبر با هیچ کس دیگر این گونه رفتار نکرد. هیچ آیه اى از قرآن بر رسول خدا نازل نمی‌شد، جز آنکه آن را براى من می‌خواند و بر من املا می‌فرمود و من نیز با خط خود آن را می‌نوشتم. رسول خدا، تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن آیات را نیز به من تعلیم فرمود. آن حضرت از خداوند خواست که فهم و حفظ همه این موارد را به من عطا فرماید و از آن هنگام که پیامبر این دعا را در حق من کرد، من هرگز آیه اى از کتاب خدا و دانشى را که رسول خدا بر من املا کرد و من آن را نوشتم، فراموش نکردم...». <ref>کافى، همان، ج 1، ص 64، ح 1.</ref>
قابل توجّه است که تلاش آن حضرت در این باره، اختصاص به زمان پس از رحلت رسول مکرّم ندارد، بلکه در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز به طور ویژه به محضر آن حضرت می‌رسید و بهره‌هاى فراوان می‌برد و بسیارى از آموخته‌هایش را مکتوب ساخت. شیخ کلینى به سند معتبر از على(علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «هر روز و هر شب، ملاقات ویژه اى با پیامبر داشتم. حضرت آن وقت را به من اختصاص می‌داد. به هر سو می‌رفت، من با او می‌رفتم؛ اصحاب رسول خدا می‌دانستند که پیامبر با هیچ کس دیگر این گونه رفتار نکرد. هیچ آیه اى از قرآن بر رسول خدا نازل نمی‌شد، جز آنکه آن را براى من می‌خواند و بر من املا می‌فرمود و من نیز با خط خود آن را می‌نوشتم. رسول خدا، تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن آیات را نیز به من تعلیم فرمود. آن حضرت از خداوند خواست که فهم و حفظ همه این موارد را به من عطا فرماید و از آن هنگام که پیامبر این دعا را در حق من کرد، من هرگز آیه اى از کتاب خدا و دانشى را که رسول خدا بر من املا کرد و من آن را نوشتم، فراموش نکردم...». <ref>کافى، همان، ج 1، ص 64، ح 1.</ref>
بنابراین، آنچه در روایات معصومین از کتاب‌هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) به نام‌هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، می‌تواند محصول همین مجالس ویژه درس رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) براى آن حضرت باشد.
بنابراین، آنچه در روایات معصومین از کتاب‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به نام‌هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، می‌تواند محصول همین مجالس ویژه درس رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) براى آن حضرت باشد.
نجاشى در شرح حال محمّد بن عذافر صیرفى می‌نویسد، وى از پدرش نقل می‌کند که: «من همراه حکم بن عتیبه به محضر امام باقر(علیه السلام) رسیدم. حَکَم از امام سؤالاتى کرد و حضرت پاسخ داد، تا اینکه در مسأله اى گفتگویى پیش آمد. امام(علیه السلام) به فرزندش فرمود: برخیز و کتاب على(علیه السلام) را بیاور! فرزندش برخاست و کتاب بزرگى را که داخل پارچه اى پیچیده شده بود، حاضر کرد. امام(علیه السلام) به آن نگاه فرمود، تا مسأله مورد نظر را یافت، سپس فرمود: این کتاب، املاى رسول خدا و به خط على(علیه السلام) است. آنگاه حضرت رو به حَکَم کرد و فرمود: اى ابامحمّد! تو و سلمة بن کهیل و ابوالمقدام، هر جاى زمین را خواستید، بپیمایید؛ اما به خدا سوگند! هرگز دانشى محکم تر و عالى تر از آنچه در میان این قوم ـ که جبرئیل بر آنان فرود می‌آمد ـ پیدا نخواهید کرد». <ref>رجال نجاشى، نجاشى، احمد بن على، شرح حال شماره 966.</ref> مرحوم شیخ صدوق <ref>در کتاب امالى، ابن بابویه، محمد بن على بن حسین، تحقیق: غفارى، على اکبر، مجلس 66،</ref> بخشى از روایاتى که از کتاب على است، ذکر کرده است؛ این بخش مشتمل بر بسیارى از آداب و سنن و احکام حلال و حرام نزدیک به سیصد سطر است. مرحوم صدوق این بخش را به سندش از امام صادق(علیه السلام)، از پدران بزرگوارش(علیهم‌السلام) نقل کرده است. در پایان این روایت، امام صادق(علیه السلام) فرمود: این مجموعه از احکام از کتابى که املاى رسول خدا و به خط على بن ابیطالب است، گرفته شده است.
نجاشى در شرح حال محمّد بن عذافر صیرفى می‌نویسد، وى از پدرش نقل می‌کند که: «من همراه حکم بن عتیبه به محضر امام باقر(علیه‌السلام) رسیدم. حَکَم از امام سؤالاتى کرد و حضرت پاسخ داد، تا اینکه در مسأله اى گفتگویى پیش آمد. امام(علیه‌السلام) به فرزندش فرمود: برخیز و کتاب على(علیه‌السلام) را بیاور! فرزندش برخاست و کتاب بزرگى را که داخل پارچه اى پیچیده شده بود، حاضر کرد. امام(علیه‌السلام) به آن نگاه فرمود، تا مسأله مورد نظر را یافت، سپس فرمود: این کتاب، املاى رسول خدا و به خط على(علیه‌السلام) است. آنگاه حضرت رو به حَکَم کرد و فرمود: اى ابامحمّد! تو و سلمة بن کهیل و ابوالمقدام، هر جاى زمین را خواستید، بپیمایید؛ اما به خدا سوگند! هرگز دانشى محکم تر و عالى تر از آنچه در میان این قوم ـ که جبرئیل بر آنان فرود می‌آمد ـ پیدا نخواهید کرد». <ref>رجال نجاشى، نجاشى، احمد بن على، شرح حال شماره 966.</ref> مرحوم شیخ صدوق <ref>در کتاب امالى، ابن بابویه، محمد بن على بن حسین، تحقیق: غفارى، على اکبر، مجلس 66،</ref> بخشى از روایاتى که از کتاب على است، ذکر کرده است؛ این بخش مشتمل بر بسیارى از آداب و سنن و احکام حلال و حرام نزدیک به سیصد سطر است. مرحوم صدوق این بخش را به سندش از امام صادق(علیه‌السلام)، از پدران بزرگوارش(علیهم‌السلام) نقل کرده است. در پایان این روایت، امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: این مجموعه از احکام از کتابى که املاى رسول خدا و به خط على بن ابیطالب است، گرفته شده است.
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة الله احمدى میانجى، نام‌هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة الله احمدى میانجى، نام‌هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
بخارى نیز در صحیح خود، در باب «کتابت علم» از ابوجحیفه نقل می‌کند که گفت: «از على(علیه السلام) پرسیدم آیا نزد شما کتابى وجود دارد؟ پاسخ داد: هرگز! مگر کتاب خدا، یا فهمى که به مسلمانى (براى تشخیص احکام الهى) داده شده، یا آنچه را که در این صحیفه وجود دارد. گفتم: در این صحیفه چه مسائلى وجود دارد؟
بخارى نیز در صحیح خود، در باب «کتابت علم» از ابوجحیفه نقل می‌کند که گفت: «از على(علیه‌السلام) پرسیدم آیا نزد شما کتابى وجود دارد؟ پاسخ داد: هرگز! مگر کتاب خدا، یا فهمى که به مسلمانى (براى تشخیص احکام الهى) داده شده، یا آنچه را که در این صحیفه وجود دارد. گفتم: در این صحیفه چه مسائلى وجود دارد؟
فرمود: درباره عقل، نحوه آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان را براى کشتن کافر، به قتل نمی‌رسانند». <ref>صحیح بخارى، همان، ج 1، ص 36، باب کتابت علم، ح 1.</ref>
فرمود: درباره عقل، نحوه آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان را براى کشتن کافر، به قتل نمی‌رسانند». <ref>صحیح بخارى، همان، ج 1، ص 36، باب کتابت علم، ح 1.</ref>
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى می‌رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى می‌رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ====
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) ====
در فقه با توجّه به اهتمام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب‌هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته‌اند. از شاگردان على(علیه السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده‌اند، می‌توان از این افراد نام برد:
در فقه با توجّه به اهتمام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب‌هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته‌اند. از شاگردان على(علیه‌السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده‌اند، می‌توان از این افراد نام برد:
===== 1. ابورافع صحابى =====
===== 1. ابورافع صحابى =====
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار می‌رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده می‌شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت‌ها بوده است.
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار می‌رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده می‌شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت‌ها بوده است.
===== 2. على بن ابورافع =====
===== 2. على بن ابورافع =====
على بن ابورافع کاتب امیرمؤمنان و از بهترین پیروان على(علیه السلام) بود. وى کتابى را در موضوعات مختلف فقهى، مانند وضو، نماز و سایر ابواب فقه تألیف کرد. <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 65، شرح حال شماره 1.</ref>
على بن ابورافع کاتب امیرمؤمنان و از بهترین پیروان على(علیه‌السلام) بود. وى کتابى را در موضوعات مختلف فقهى، مانند وضو، نماز و سایر ابواب فقه تألیف کرد. <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 65، شرح حال شماره 1.</ref>
===== 3. عبیدالله بن ابورافع =====
===== 3. عبیدالله بن ابورافع =====
به گفته شیخ طوسى، وى کتابى را درباره قضاوت‌هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) تألیف کرد. <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
به گفته شیخ طوسى، وى کتابى را درباره قضاوت‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام) تألیف کرد. <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
===== 4. ربیعة بن سمیع =====
===== 4. ربیعة بن سمیع =====
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه‌السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>


امامان بزرگوار پس از على(علیه السلام) تا زمان امام باقر، تحت فشار و سخت گیرى شدید قرار داشتند؛ از این رو، از آنان و اصحابشان، کتابى در فقه نقل نشده است؛ هر چند جمعى از یاران آن بزرگواران، روایاتى را در ارتباط با مسائل فقهى از آنان نقل کرده‌اند. با این حال از امام سجاد(علیه السلام) رساله حقوق به یادگار مانده است، که قسمتى از این مجموعه، مرتبط به مسائل فقهى و احکام شرعى است.
امامان بزرگوار پس از على(علیه‌السلام) تا زمان امام باقر، تحت فشار و سخت گیرى شدید قرار داشتند؛ از این رو، از آنان و اصحابشان، کتابى در فقه نقل نشده است؛ هر چند جمعى از یاران آن بزرگواران، روایاتى را در ارتباط با مسائل فقهى از آنان نقل کرده‌اند. با این حال از امام سجاد(علیه‌السلام) رساله حقوق به یادگار مانده است، که قسمتى از این مجموعه، مرتبط به مسائل فقهى و احکام شرعى است.
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادت‌هایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادت‌هایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
ولى از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد، کتاب‌هاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
ولى از زمان امام باقر(علیه‌السلام) به بعد، کتاب‌هاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند.<ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621.</ref>
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند.<ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621.</ref>


می‌دانیم عمده این کتاب‌ها در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان می‌دهد.
می‌دانیم عمده این کتاب‌ها در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان می‌دهد.
لازم به یادآورى است، به سبب جدا نبودن احکام فقهى از سایر علوم، مجموعه کتب حدیث، در بردارنده روایات فقهى، کلامى، تفسیرى و مانند آن بود. ولى برخى از این کتاب‌ها ویژه مسائل فقهى بوده، مانند کتاب‌هایى که از ابورافع و دو پسرش نقل شده است. همچنین برخى از کتاب‌هاى فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن (از اصحاب امام رضا(علیه السلام)) نیز، مانند کتاب‌هاى فقهى تدوین شده بود.
لازم به یادآورى است، به سبب جدا نبودن احکام فقهى از سایر علوم، مجموعه کتب حدیث، در بردارنده روایات فقهى، کلامى، تفسیرى و مانند آن بود. ولى برخى از این کتاب‌ها ویژه مسائل فقهى بوده، مانند کتاب‌هایى که از ابورافع و دو پسرش نقل شده است. همچنین برخى از کتاب‌هاى فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن (از اصحاب امام رضا(علیه‌السلام)) نیز، مانند کتاب‌هاى فقهى تدوین شده بود.
گواه این مطلب آن است که مرحوم شیخ کلینى در موارد متعددى آراى آنان را در کافى آورده است <ref>ر.ک: کافى، همان، ج 7، ص 83، 84، 95، 98، 115، 121.</ref>از جمله در باب طلاق و میراث و زکات و مانند آن. همچنین شیخ صدوق در کتاب مقنع، در این باره که زن چگونه از شوهرش ارث می‌برد، قولى را از فضل بن شاذان نقل کرده است، بدون آنکه به روایتى نسبت دهد. این مطلب می‌رساند که فضل بن شاذان داراى متنى فقهى بوده است، نه به شکل کتاب‌هاى روایى.
گواه این مطلب آن است که مرحوم شیخ کلینى در موارد متعددى آراى آنان را در کافى آورده است <ref>ر.ک: کافى، همان، ج 7، ص 83، 84، 95، 98، 115، 121.</ref>از جمله در باب طلاق و میراث و زکات و مانند آن. همچنین شیخ صدوق در کتاب مقنع، در این باره که زن چگونه از شوهرش ارث می‌برد، قولى را از فضل بن شاذان نقل کرده است، بدون آنکه به روایتى نسبت دهد. این مطلب می‌رساند که فضل بن شاذان داراى متنى فقهى بوده است، نه به شکل کتاب‌هاى روایى.
البتّه، تجرید فقه از شکل روایى آن، به صورت رسمى و فراگیر به دست شیخ صدوق انجام شده که در تبیین دوره دوم فقه ذکر خواهد شد.
البتّه، تجرید فقه از شکل روایى آن، به صورت رسمى و فراگیر به دست شیخ صدوق انجام شده که در تبیین دوره دوم فقه ذکر خواهد شد.
خط ۶۸: خط ۶۸:
==== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل‌بیت ====
==== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل‌بیت ====
===== الف) امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) =====
===== الف) امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) =====
امام على(علیه السلام)
امام على(علیه‌السلام)
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل‌بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره‌هاى فقه» را نوشته‌اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار می‌آید. هر چند می‌توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل‌بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره‌هاى فقه» را نوشته‌اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار می‌آید. هر چند می‌توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه‌السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه‌السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه‌السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.


آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
على(علیه السلام) باب مدینه علم رسول خدا بود حدیث «انا مدینة العلم و علىّ بابها» از ده‌ها کتاب اهل سنّت و پیروان اهل‌بیت نقل شده است <ref>(ر.ک: المراجعات، همان، ص 327)</ref> و رسول خدا هزار باب علم را به وى آموخت که از هر بابى، هزار باب دیگر گشوده شد. <ref>همان، ص 482</ref>
على(علیه‌السلام) باب مدینه علم رسول خدا بود حدیث «انا مدینة العلم و علىّ بابها» از ده‌ها کتاب اهل سنّت و پیروان اهل‌بیت نقل شده است <ref>(ر.ک: المراجعات، همان، ص 327)</ref> و رسول خدا هزار باب علم را به وى آموخت که از هر بابى، هزار باب دیگر گشوده شد. <ref>همان، ص 482</ref>
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه می‌گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه‌هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه می‌گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه‌هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.


پس از امیرمؤمنان(علیه السلام) دیگر امامان اهل‌بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده‌اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته‌اند.
پس از امیرمؤمنان(علیه‌السلام) دیگر امامان اهل‌بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده‌اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته‌اند.


امام باقر(علیه السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب‌ها به بهانه‌هاى مختلف از او یاد می‌شود.
امام باقر(علیه‌السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب‌ها به بهانه‌هاى مختلف از او یاد می‌شود.
علماى اهل سنّت ـ چه معاصران آن حضرت و چه در اعصار بعد ـ درباره عظمت علمى و معنوى آن حضرت سخن‌ها گفته‌اند.
علماى اهل سنّت ـ چه معاصران آن حضرت و چه در اعصار بعد ـ درباره عظمت علمى و معنوى آن حضرت سخن‌ها گفته‌اند.
عبدالله بن عطاء مکّى می‌گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
عبدالله بن عطاء مکّى می‌گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
ذهبى می‌نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى‌هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ذهبى می‌نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى‌هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» می‌نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته‌اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» می‌نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه‌السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته‌اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى هستى که به پیمان‌هاى الهى لبیک گفت).
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى هستى که به پیمان‌هاى الهى لبیک گفت).


امام جعفر صادق(علیه السلام) که آراى فقهى فراوانى از او نقل شده، نقش مهمى در توسعه فرهنگى اسلام مخصوصاً فرهنگ اهل‌بیت دارد، تا آنجا که مذهب امامیّه، به «مذهب جعفرى» معروف شده است. آن حضرت نیز مورد ستایش دانشمندان بزرگ اهل سنّت قرار گرفته است.
امام جعفر صادق(علیه‌السلام) که آراى فقهى فراوانى از او نقل شده، نقش مهمى در توسعه فرهنگى اسلام مخصوصاً فرهنگ اهل‌بیت دارد، تا آنجا که مذهب امامیّه، به «مذهب جعفرى» معروف شده است. آن حضرت نیز مورد ستایش دانشمندان بزرگ اهل سنّت قرار گرفته است.
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى می‌گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز می‌گزارد، یا روزه بود و یا قرآن می‌خواند. برتر از جعفر بن محمّد(در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است». <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر؛ به نقل از التهذیب، همان، ج 2، ص 104؛ و التوسل و الوسیلة، نوشته ابن تیمیه، ص 52 (چاپ دوم)؛ و المجالس السنیة، ص 5 (مطابق نقل الموسوعة الفقهیة المیسرة، انصارى، شیخ محمّدعلى، ج 1، ص 33). بخشى از این سخن در تهذیب التهذیب عسقلانى، ابن حجر، ج 2، ص 94 نیز آمده است.</ref>
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى می‌گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز می‌گزارد، یا روزه بود و یا قرآن می‌خواند. برتر از جعفر بن محمّد(در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است». <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر؛ به نقل از التهذیب، همان، ج 2، ص 104؛ و التوسل و الوسیلة، نوشته ابن تیمیه، ص 52 (چاپ دوم)؛ و المجالس السنیة، ص 5 (مطابق نقل الموسوعة الفقهیة المیسرة، انصارى، شیخ محمّدعلى، ج 1، ص 33). بخشى از این سخن در تهذیب التهذیب عسقلانى، ابن حجر، ج 2، ص 94 نیز آمده است.</ref>


خط ۹۳: خط ۹۳:


همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک می‌شد».
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه‌السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک می‌شد».
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه السلام)می‌نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده‌اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى‌ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده‌اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه‌السلام)می‌نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده‌اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى‌ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده‌اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  


شهرستانى در ملل و نحل می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
شهرستانى در ملل و نحل می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
بستانى در «دائرة المعارف» خویش درباره امام جعفر صادق می‌نویسد: «جعفر صادق، یکى از پیشوایان دوازده گانه مذهب امامیّه است، او از بزرگان اهل‌بیت است و چون در گفتار صادق است، لقب صادق گرفته است؛ او داراى فضل عظیمى بود». د<ref>ائرة المعارف بستانى، بستانى، بطرس، ج 6، ص 478. شبیه همین تعبیرات، در دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، (ج 3، ص 109) نیز آمده است.</ref>
بستانى در «دائرة المعارف» خویش درباره امام جعفر صادق می‌نویسد: «جعفر صادق، یکى از پیشوایان دوازده گانه مذهب امامیّه است، او از بزرگان اهل‌بیت است و چون در گفتار صادق است، لقب صادق گرفته است؛ او داراى فضل عظیمى بود». د<ref>ائرة المعارف بستانى، بستانى، بطرس، ج 6، ص 478. شبیه همین تعبیرات، در دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، (ج 3، ص 109) نیز آمده است.</ref>
دیگر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
دیگر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
پس از امام صادق(علیه السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل‌بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل‌بیت و فقه آل محمّد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پرداختند.
پس از امام صادق(علیه‌السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل‌بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل‌بیت و فقه آل محمّد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پرداختند.
سیّد بن طاووس می‌نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد می‌آمدند و سخنان و پاسخ‌هاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را، یادداشت می‌کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه اى صادر می‌کرد، ثبت و ضبط می‌نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
سیّد بن طاووس می‌نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه‌السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد می‌آمدند و سخنان و پاسخ‌هاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را، یادداشت می‌کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه اى صادر می‌کرد، ثبت و ضبط می‌نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت می‌نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش‌هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده اى که (در برخورد با نادانان) از خود نشان می‌داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمی‌رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت می‌نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش‌هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده اى که (در برخورد با نادانان) از خود نشان می‌داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمی‌رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
پس از امام کاظم(علیه السلام) فرزندش امام رضا(علیه السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش‌هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل‌بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده اى در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
پس از امام کاظم(علیه‌السلام) فرزندش امام رضا(علیه‌السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش‌هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه‌السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل‌بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده اى در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
درباره مقام او، ذهبى می‌نویسد: «على الرضا، داراى منزلت بزرگ و شایسته خلافت بود. وى از نظر دانش، دین و بزرگى، در پایه اى بلند قرار داشت» <ref>سیر اعلام النبلاء، همان، ج 9، ص 387.</ref>
درباره مقام او، ذهبى می‌نویسد: «على الرضا، داراى منزلت بزرگ و شایسته خلافت بود. وى از نظر دانش، دین و بزرگى، در پایه اى بلند قرار داشت» <ref>سیر اعلام النبلاء، همان، ج 9، ص 387.</ref>


همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا می‌نشست و براى مردم فتوا می‌داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا می‌نشست و براى مردم فتوا می‌داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
امام جواد(علیه السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>
امام جواد(علیه‌السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه‌السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>


سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
پس از امام جواد(علیه السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پس از امام جواد(علیه‌السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه‌السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه‌السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه‌السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
زمان امام حسن عسکرى(علیه السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6.</ref>ولى با این حال، امام(علیه السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
زمان امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6.</ref>ولى با این حال، امام(علیه‌السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
پس از امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه‌السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
هر چند امام مهدى(علیه السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
هر چند امام مهدى(علیه‌السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه‌السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه‌السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
ب)  
ب)  
==== فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
==== فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق می‌کردند:
ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق می‌کردند:
گاه به صورت یک دستور کلى می‌فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید).
گاه به صورت یک دستور کلى می‌فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه‌السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه‌السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید).
گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور می‌دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه‌ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» <ref>نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.</ref>؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز).
گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور می‌دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه‌ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه‌السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» <ref>نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.</ref>؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز).
نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود).
نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه‌السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود).
گاهى به مردم اجازه می‌دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه السلام) می‌توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آرى می‌توانى.  <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref>
گاهى به مردم اجازه می‌دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه‌السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه‌السلام) می‌توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه‌السلام) فرمود: آرى می‌توانى.  <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref>
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش می‌آموختند که یکى از این نمونه‌ها پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) <ref>حج، آیه 78</ref> امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده می‌شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن).  
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش می‌آموختند که یکى از این نمونه‌ها پاسخ امام صادق(علیه‌السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه‌السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) <ref>حج، آیه 78</ref> امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده می‌شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن).  


2. فراوانى شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
2. فراوانى شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:


در میان شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افرادى بوده‌اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده‌اند، که به برخى از آنان اشاره می‌کنیم.
در میان شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افرادى بوده‌اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده‌اند، که به برخى از آنان اشاره می‌کنیم.
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
امام صادق(علیه‌السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.  
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.  


از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه‌السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و....  
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و....  


همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
از شاگردان برجسته امام هادى(علیه السلام) نیز می‌توان از ایّوب بن نوح، عثمان بن سعید اهوازى و عبدالعظیم حسنى (مدفون در شهر رى) نام برد که برخى از آنان داراى آثار ارزشمند علمى و فقهى هستند.
از شاگردان برجسته امام هادى(علیه‌السلام) نیز می‌توان از ایّوب بن نوح، عثمان بن سعید اهوازى و عبدالعظیم حسنى (مدفون در شهر رى) نام برد که برخى از آنان داراى آثار ارزشمند علمى و فقهى هستند.


از شاگردان برجسته و چهره‌هاى روشن مکتب امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز می‌توان به احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفرى، عبدالله بن جعفر حمیرى، ابوعمرو عثمان بن سعید عمرى، على بن جعفر و محمّد بن حسن صفاراشاره کرد. براى آگاهى از شخصیّت برجسته و آثار این بزرگان، <ref>ر.ک : رجال کشى، رجال نجاشى، همان؛ فهرست و رجال شیخ طوسى و معجم رجال الحدیث.</ref>
از شاگردان برجسته و چهره‌هاى روشن مکتب امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) نیز می‌توان به احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفرى، عبدالله بن جعفر حمیرى، ابوعمرو عثمان بن سعید عمرى، على بن جعفر و محمّد بن حسن صفاراشاره کرد. براى آگاهى از شخصیّت برجسته و آثار این بزرگان، <ref>ر.ک : رجال کشى، رجال نجاشى، همان؛ فهرست و رجال شیخ طوسى و معجم رجال الحدیث.</ref>


==== ویژگى‌هاى  دوره اول: ====
==== ویژگى‌هاى  دوره اول: ====
خط ۳۵۶: خط ۳۵۶:


3. اخباریها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمی‌دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده می‌شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
3. اخباریها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمی‌دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده می‌شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت می‌دانند، ولى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت می‌دانند، ولى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه‌السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.


4. اخباریها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌اى را  در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید<ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>
4. اخباریها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌اى را  در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید<ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>
خط ۶۱۸: خط ۶۱۸:
32. دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، دارالفکر، بیروت.
32. دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، دارالفکر، بیروت.


33. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از اساتید و محقّقان حوزه علمیه، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب( علیه السلام)، قم، 1427 ق‌، چاپ اوّل‌.
33. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از اساتید و محقّقان حوزه علمیه، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب( علیه‌السلام)، قم، 1427 ق‌، چاپ اوّل‌.


34. الذریعة الى تصانیف الشیعه، تهرانى، شیخ آقا بزرگ، دار الاضواء، بیروت، 1403 ق، چاپ سوم.
34. الذریعة الى تصانیف الشیعه، تهرانى، شیخ آقا بزرگ، دار الاضواء، بیروت، 1403 ق، چاپ سوم.
خط ۶۴۴: خط ۶۴۴:
45. سیر اعلام النبلاء، ذهبى، شمس الدّین محمّد بن احمد، مؤسّسة الرساله، بیروت، 1413 ق، چاپ نهم.
45. سیر اعلام النبلاء، ذهبى، شمس الدّین محمّد بن احمد، مؤسّسة الرساله، بیروت، 1413 ق، چاپ نهم.


46. سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، مؤسّسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1379 ش، چاپ اوّل.
46. سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، مؤسّسه امام صادق(علیه‌السلام)، قم، 1379 ش، چاپ اوّل.


47. صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، دارالجیل، بیروت.
47. صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، دارالجیل، بیروت.
confirmed
۲٬۱۹۰

ویرایش