طواف: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - '== پانویس ==↵{{پانویس}}↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۲۲: خط ۲۲:
=حکمت طواف مسلمانان دور کعبه=
=حکمت طواف مسلمانان دور کعبه=


1. [[امام صادق(ع)]] فرمود: «همان‌گونه که با بدنت همراه [[مسلمانان]] بر گِرد کعبه طواف می‌کنى، با قلبت همراه فرشتگان بر گِرد عرش طواف کن». <ref>«وَ طُفْ بِقَلْبِکَ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ کَطَوَافِکَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ بِنَفْسِکَ حَوْلَ الْبَیْتِ»؛ منسوب به امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 50، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق</ref>
1. [[امام صادق(ع)]] فرمود: «همان‌گونه که با بدنت همراه [[مسلمانان]] بر گِرد کعبه طواف می‌کنی، با قلبت همراه فرشتگان بر گِرد عرش طواف کن». <ref>«وَ طُفْ بِقَلْبِکَ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ کَطَوَافِکَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ بِنَفْسِکَ حَوْلَ الْبَیْتِ»؛ منسوب به امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 50، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق</ref>


2. در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است: «با پدرم [[امام باقر(ع)]] در [[حجر اسماعیل]] بودیم و ایشان مشغول به [[نماز]] بود که مردى آمد و سلام کرد.  
2. در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است: «با پدرم [[امام باقر(ع)]] در [[حجر اسماعیل]] بودیم و ایشان مشغول به [[نماز]] بود که مردی آمد و سلام کرد.  


گفت:سؤال دارم:  
گفت:سؤال دارم:  


نخست این‌که [[فلسفه]] طواف این خانه چیست؟ پدرم فرمود: [[خداوند]] متعال وقتى به [[ملائکه]] امر فرمود آدم را [[سجده]] کنند و ملائکه در آغاز با تردید به این موضوع نگریستند، خداوند بر آنان غضب کرد! سپس ملائکه از [[خداوند]] طلب آمرزش و [[توبه]] نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف [[بیت المعمور]] مشغول شوند. براى فرزندان آدم نیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود...». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 188، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق</ref>
نخست این‌که [[فلسفه]] طواف این خانه چیست؟ پدرم فرمود: [[خداوند]] متعال وقتی به [[ملائکه]] امر فرمود آدم را [[سجده]] کنند و ملائکه در آغاز با تردید به این موضوع نگریستند، خداوند بر آنان غضب کرد! سپس ملائکه از [[خداوند]] طلب آمرزش و [[توبه]] نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف [[بیت المعمور]] مشغول شوند. برای فرزندان آدم نیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود...». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 188، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق</ref>


3. [[ابى حمزه ثمالى]] گوید: از [[امام سجاد(ع)]] پرسیدم: علت این‌که طواف هفت دور تشریع شده است چیست؟ آن‌حضرت فرمود: زیرا خداوند به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» (می‌خواهم جانشینى در زمین بگمارم)، پس به خداوند اعتراض نمودند و «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (گفتند: آیا کسى را در آن می‌گمارى که در آن تباهى می‌کند و خون‌ها می‌ریزد)، خداوند در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» <ref>آیه 30 سوره بقره</ref>
3. [[ابی حمزه ثمالی]] گوید: از [[امام سجاد(ع)]] پرسیدم: علت این‌که طواف هفت دور تشریع شده است چیست؟ آن‌حضرت فرمود: زیرا خداوند به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» (می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم)، پس به خداوند اعتراض نمودند و «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد)، خداوند در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» <ref>آیه 30 سوره بقره</ref>


قبل از این اعتراض، نور خداوند برای آنان نمایان بود و پس از آن به مدت هفت هزار سال بین آنان و نور خداوند حجاب حائل شد (انوار الهی را مشاهده نمی‌کردند) پس در این مدت پناهنده به پروردگار شدند و خداوند آنان را مورد مهر قرار داد و توبه آنان را پذیرفت و بیت المعمور که در آسمان چهارم بود برای آنان پایگاه امن قرار داد و [[بیت الله الحرام]] را در زیر آن قرار داد تا آن نیز برای مردم (مانند بیت المعمور) پایگاه امن باشد پس طواف را هفت دور واجب نمود در برابر هر هزار سال یک دور. <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 406، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>
قبل از این اعتراض، نور خداوند برای آنان نمایان بود و پس از آن به مدت هفت هزار سال بین آنان و نور خداوند حجاب حائل شد (انوار الهی را مشاهده نمی‌کردند) پس در این مدت پناهنده به پروردگار شدند و خداوند آنان را مورد مهر قرار داد و توبه آنان را پذیرفت و بیت المعمور که در آسمان چهارم بود برای آنان پایگاه امن قرار داد و [[بیت الله الحرام]] را در زیر آن قرار داد تا آن نیز برای مردم (مانند بیت المعمور) پایگاه امن باشد پس طواف را هفت دور واجب نمود در برابر هر هزار سال یک دور. <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 406، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>
خط ۴۳: خط ۴۳:
پس از این اعمال با آنان نزد حجر الاسود آمد پس جبرئیل دست خود را به آن کشید و فرمان داد که آنان نیز چنین کنند پس با آنان هفت دور طواف کرد و نزد [[مقام ابراهیم]] آمد سپس جبرئیل دو رکعت نماز خواند و آنان نیز خواندند بعد از آن بود که [[اعمال حج]] و تمام آنچه لازم است انجام دهند را به آنان نمایاند...». <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 586، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>
پس از این اعمال با آنان نزد حجر الاسود آمد پس جبرئیل دست خود را به آن کشید و فرمان داد که آنان نیز چنین کنند پس با آنان هفت دور طواف کرد و نزد [[مقام ابراهیم]] آمد سپس جبرئیل دو رکعت نماز خواند و آنان نیز خواندند بعد از آن بود که [[اعمال حج]] و تمام آنچه لازم است انجام دهند را به آنان نمایاند...». <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 586، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>


همچنین امام صادق(ع) فرمود: «حضرت ابراهیم وقتى اسماعیل را که شیرخواره‌اى بود در مکّه گذارد وى تشنه بود و بین کوه صفا و [[مروه]] درختى بود، مادر اسماعیل از منزلش بیرون آمد تا به کوه صفا رسید، کسى را در آنجا ندید پس گفت: آیا در این وادى کسی نیست؟  
همچنین امام صادق(ع) فرمود: «حضرت ابراهیم وقتی اسماعیل را که شیرخواره‌ای بود در مکّه گذارد وی تشنه بود و بین کوه صفا و [[مروه]] درختی بود، مادر اسماعیل از منزلش بیرون آمد تا به کوه صفا رسید، کسی را در آنجا ندید پس گفت: آیا در این وادی کسی نیست؟  


کسى جوابش را نداد، پس از آنجا گذشت تا به مروه رسید در آنجا نیز کسی را مشاهده نکرد باز گفت: آیا در این‌جا کسی نیست؟ هیچ جوابى نشنید، پس به صفا برگشت دوباره کلامش را تکرار کرد و جوابى نیامد سپس به مروه برگشت و این عمل هفت بار تکرار شد، پس خداوند آن‌را [[سنّت]] قرار داد که حاجی‌ها از صفا به مروه و از مروه به صفا تا هفت مرتبه بروند. جبرئیل بر [[هاجر]] نازل شد و به او فرمود: تو کیستى؟
کسی جوابش را نداد، پس از آنجا گذشت تا به مروه رسید در آنجا نیز کسی را مشاهده نکرد باز گفت: آیا در این‌جا کسی نیست؟ هیچ جوابی نشنید، پس به صفا برگشت دوباره کلامش را تکرار کرد و جوابی نیامد سپس به مروه برگشت و این عمل هفت بار تکرار شد، پس خداوند آن‌را [[سنّت]] قرار داد که حاجی‌ها از صفا به مروه و از مروه به صفا تا هفت مرتبه بروند. جبرئیل بر [[هاجر]] نازل شد و به او فرمود: تو کیستی؟


ایشان گفت: من مادر فرزند ابراهیم هستم. جبرئیل گفت: ابراهیم شما را به چه کسى سپرده و رفته است؟ او گفت: همین جمله را وقتى ابراهیم می‌خواست برود به او گفتم و او در جواب گفت: به خداى تعالى شما را می‌سپارم. جبرئیل گفت: او شما را به کسى سپرده که کفایت‌کننده است».
ایشان گفت: من مادر فرزند ابراهیم هستم. جبرئیل گفت: ابراهیم شما را به چه کسی سپرده و رفته است؟ او گفت: همین جمله را وقتی ابراهیم می‌خواست برود به او گفتم و او در جواب گفت: به خدای تعالی شما را می‌سپارم. جبرئیل گفت: او شما را به کسی سپرده که کفایت‌کننده است».


امام صادق(ع) در ادامه فرمود: کاروانها به جهت نبود آب از مسیر [[مکه]] دوری می‌گزیدند پس فرزند ابراهیم از شدت تشنگی پاهایش را بر زمین سایید پس چشمه آبی از زمین جوشید و وقتی مادر از مروه به سوی او آمد و چشمه جوشان را دید جلوی چشمه را خاک ریخت تا آب جاری نشود و اگر این کار را نمی‌کرد حقیقتاً چشمه روان می‌گشت.
امام صادق(ع) در ادامه فرمود: کاروانها به جهت نبود آب از مسیر [[مکه]] دوری می‌گزیدند پس فرزند ابراهیم از شدت تشنگی پاهایش را بر زمین سایید پس چشمه آبی از زمین جوشید و وقتی مادر از مروه به سوی او آمد و چشمه جوشان را دید جلوی چشمه را خاک ریخت تا آب جاری نشود و اگر این کار را نمی‌کرد حقیقتاً چشمه روان می‌گشت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش