اصول فقه در مکتب شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - 'ضیاء الدین' به 'ضیاءالدین')
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۳۹: خط ۳۹:


=شیخ‌ طوسی‌ و پیروان‌ و نقادان‌ آراء وی=
=شیخ‌ طوسی‌ و پیروان‌ و نقادان‌ آراء وی=
در اصول‌ فقه‌ [[شیخ‌ طوسی‌]] (د ۴۶۰ق‌/ ۱۰۶۸م‌) که‌ آن‌ را می‌توان‌ پلی‌ میان‌ اصول‌ متکلمان‌ و باور اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار آورد، در مورد حجیت‌ خبر واحد تحولی‌ اساسی‌ دیده‌ می‌شود. موضع‌گیری‌ شیخ‌ طوسی‌ در تأیید حجیت‌ خبر واحد بیش‌ از آنکه‌ تحولی‌ کاربردی‌ را در فقه‌ پدیدار سازد، همان‌گونه‌ که‌ او خود در کتاب‌ اصولیش‌ اشاره‌ کرده‌، تغییری‌ در نگرشهای‌ نظری‌، و به‌ تعبیری‌ واضح‌تر تجدید نظری‌ اصولی‌ است‌؛ چه‌، در واقع‌ بخش‌ وسیعی‌ از فقه‌ متکلمان‌ بغداد ، پیش‌تر بر پایه اخبار آحادی‌ نهاده‌ شده‌ بود که‌ ضعف‌ سندی‌ آنها، با اجماع‌ طایفه‌ بر خبر جبران‌ می‌شد و در عمل‌، شیخ‌ طوسی‌ نیز همان‌ اخبار را عمدتاً در مستندات‌ نقلی‌ فقه‌ خود نهاده‌ بود. به‌ بیان‌ شیخ‌ طوسی‌ در تشریح‌ مسأله‌، مخالفت‌ با حجیت‌ خبر واحد که‌ از فقیهان‌ امامی‌ شهرت‌ یافته‌، مخالفتی‌ نظری‌ با اخبار آحاد متداول‌ در محافل‌ اهل‌ سنت‌ بوده‌ است‌ و عملاً این‌ فقیهان‌ در عمل‌ به‌ اخبار متداول‌ و «معمول‌ٌ به‌» نزد اصحاب‌، تردیدی‌ به‌ خود راه‌ نداده‌اند. <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول‌، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰.</ref>
در اصول‌ فقه‌ [[شیخ‌ طوسی‌]] (د ۴۶۰ق‌/ ۱۰۶۸م‌) که‌ آن‌ را می‌توان‌ پلی‌ میان‌ اصول‌ متکلمان‌ و باور اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار آورد، در مورد حجیت‌ خبر واحد تحولی‌ اساسی‌ دیده‌ می‌شود. موضع‌گیری‌ شیخ‌ طوسی‌ در تأیید حجیت‌ خبر واحد بیش‌ از آنکه‌ تحولی‌ کاربردی‌ را در فقه‌ پدیدار سازد، همان‌گونه‌ که‌ او خود در کتاب‌ اصولیش‌ اشاره‌ کرده‌، تغییری‌ در نگرشهای‌ نظری‌، و به‌ تعبیری‌ واضح‌تر تجدید نظری‌ اصولی‌ است‌؛ چه‌، در واقع‌ بخش‌ وسیعی‌ از فقه‌ متکلمان‌ بغداد، پیش‌تر بر پایه اخبار آحادی‌ نهاده‌ شده‌ بود که‌ ضعف‌ سندی‌ آنها، با اجماع‌ طایفه‌ بر خبر جبران‌ می‌شد و در عمل‌، شیخ‌ طوسی‌ نیز همان‌ اخبار را عمدتاً در مستندات‌ نقلی‌ فقه‌ خود نهاده‌ بود. به‌ بیان‌ شیخ‌ طوسی‌ در تشریح‌ مسأله‌، مخالفت‌ با حجیت‌ خبر واحد که‌ از فقیهان‌ امامی‌ شهرت‌ یافته‌، مخالفتی‌ نظری‌ با اخبار آحاد متداول‌ در محافل‌ اهل‌ سنت‌ بوده‌ است‌ و عملاً این‌ فقیهان‌ در عمل‌ به‌ اخبار متداول‌ و «معمول‌ٌ به‌» نزد اصحاب‌، تردیدی‌ به‌ خود راه‌ نداده‌اند. <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول‌، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰.</ref>


همچنین‌ از دریچه نگرش‌ نظری‌ و بدون‌ اعتنا به‌ ارزش‌ کاربردی‌، باید یادآور شد که‌ اجماع‌ طایفه‌ در نظریه اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، همچنان‌ از جایگاهی‌ پراهمیت‌ برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول‌، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه‌ با عطف‌ نظر به‌ ژرفنا، انتظار می‌رفت‌ که‌ گسترش‌ دامنه عمل‌ به‌ اخبار، به‌ طور طبیعی‌ از منزلت‌ اجماع‌ در اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ کاسته‌ باشد.
همچنین‌ از دریچه نگرش‌ نظری‌ و بدون‌ اعتنا به‌ ارزش‌ کاربردی‌، باید یادآور شد که‌ اجماع‌ طایفه‌ در نظریه اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، همچنان‌ از جایگاهی‌ پراهمیت‌ برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول‌، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه‌ با عطف‌ نظر به‌ ژرفنا، انتظار می‌رفت‌ که‌ گسترش‌ دامنه عمل‌ به‌ اخبار، به‌ طور طبیعی‌ از منزلت‌ اجماع‌ در اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ کاسته‌ باشد.


آراء و نظریات‌ اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌ ، در اثری‌ با عنوان‌ عُدة الاصول‌ گرد آمده‌ که‌ همواره‌ از متون‌ پرتداول‌ در محافل‌ امامی‌ بوده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ شیخ‌ طوسی‌، به‌ عنوان‌ « شیخ‌ الطائفه‌ »، در محافل‌ امامیه پس‌ از خود، اثری‌ ماندنی‌ برجای‌ گذارده‌، و مباحث‌ اصولی‌ در دوره‌های‌ بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات‌ وی‌ بوده‌ است‌، تا آن‌جا که‌ سدیدالدین‌ حمصی‌، فقیهان‌ پس‌ از طوسی‌ را مقلدان‌ او شمرده‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> با این‌ حال‌، نباید جایگاه‌ سید مرتضی‌ را در کنار شیخ‌ طوسی‌، و جایگاه‌ اندیشه‌های‌ آزاد را به‌ کلی‌ نادیده‌ گرفت‌ و آموزشهای‌ اصولی‌ پس‌ از شیخ‌ را به‌ یکباره‌ تکرار تعلیمات‌ وی‌ انگاشت‌، بلکه‌ باید شواهدی‌ افزون‌ جست‌وجوکرد که‌ بتواند تاریخ‌ نه‌ چندان‌ روشن‌ اصول‌ امامیه‌ در فاصله میان‌ شیخ‌ تا محققان‌ حله‌ را روشن‌تر سازد.
آراء و نظریات‌ اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، در اثری‌ با عنوان‌ عُدة الاصول‌ گرد آمده‌ که‌ همواره‌ از متون‌ پرتداول‌ در محافل‌ امامی‌ بوده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ شیخ‌ طوسی‌، به‌ عنوان‌ « شیخ‌ الطائفه‌ »، در محافل‌ امامیه پس‌ از خود، اثری‌ ماندنی‌ برجای‌ گذارده‌، و مباحث‌ اصولی‌ در دوره‌های‌ بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات‌ وی‌ بوده‌ است‌، تا آن‌جا که‌ سدیدالدین‌ حمصی‌، فقیهان‌ پس‌ از طوسی‌ را مقلدان‌ او شمرده‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> با این‌ حال‌، نباید جایگاه‌ سید مرتضی‌ را در کنار شیخ‌ طوسی‌، و جایگاه‌ اندیشه‌های‌ آزاد را به‌ کلی‌ نادیده‌ گرفت‌ و آموزشهای‌ اصولی‌ پس‌ از شیخ‌ را به‌ یکباره‌ تکرار تعلیمات‌ وی‌ انگاشت‌، بلکه‌ باید شواهدی‌ افزون‌ جست‌وجوکرد که‌ بتواند تاریخ‌ نه‌ چندان‌ روشن‌ اصول‌ امامیه‌ در فاصله میان‌ شیخ‌ تا محققان‌ حله‌ را روشن‌تر سازد.


در دهه‌های‌ پایانی‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ و در طول‌ سده ۶ق‌/ ۱۲م‌ آثار متعددی‌ در اصول‌ امامی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ با در دست‌ نبودن‌ نسخه‌ای‌ و توضیحی‌، به‌ دشواری‌ می‌توان‌ در باره محتوای‌ آنها نظری‌ ابراز کرد، اما دست‌ کم‌ می‌توان‌ بر پایه اندک‌ آگاهی‌ موجود خطوط کلی‌ را تمییز داد. چنین‌ نمی‌نماید که‌ ابوبکر احمد بن‌ حسین‌ خُزاعی‌ نیشابوری‌، از عالمان‌ میانه سده ۵ق‌ و از شاگردان‌ سید مرتضی‌ و شیخ‌ طوسی‌ در کتابش‌ با عنوان‌ المفتاح‌ فی‌ الاصول‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> آموخته‌های‌ خود از سید را به‌ کلی‌ وانهاده‌ باشد، چنانکه‌ عالمی‌ چون‌ عمادالدین‌ طبری‌ در اواخر سده ۵ واوایل‌ سده ۶ق‌، با وجود دور بودن‌ از عصر سید مرتضی‌ و پرورش‌ یافتن‌ در محفل‌ درس‌ ابوعلی‌ طوسی‌، فرزند و مروج‌ آراء شیخ‌، در تألیف‌ اصولی‌ خود با عنوان‌ شرح‌ مسائل‌ الذریعه‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> و علی‌ بن‌ زید بیهقی‌ (د ۵۶۵ق‌/ ۱۱۷۰م‌) در نوشته‌اش‌ با عنوان‌ تلخیص‌ مسائل‌ من‌ الذریعه‌ <ref>ابن شهرآشوب‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹.    </ref> به‌ تعالیم‌ اصولی‌ سید توجه‌ تمام‌ داشته‌اند. <ref>یاقوت حموی‌، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref>
در دهه‌های‌ پایانی‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ و در طول‌ سده ۶ق‌/ ۱۲م‌ آثار متعددی‌ در اصول‌ امامی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ با در دست‌ نبودن‌ نسخه‌ای‌ و توضیحی‌، به‌ دشواری‌ می‌توان‌ در باره محتوای‌ آنها نظری‌ ابراز کرد، اما دست‌ کم‌ می‌توان‌ بر پایه اندک‌ آگاهی‌ موجود خطوط کلی‌ را تمییز داد. چنین‌ نمی‌نماید که‌ ابوبکر احمد بن‌ حسین‌ خُزاعی‌ نیشابوری‌، از عالمان‌ میانه سده ۵ق‌ و از شاگردان‌ سید مرتضی‌ و شیخ‌ طوسی‌ در کتابش‌ با عنوان‌ المفتاح‌ فی‌ الاصول‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> آموخته‌های‌ خود از سید را به‌ کلی‌ وانهاده‌ باشد، چنانکه‌ عالمی‌ چون‌ عمادالدین‌ طبری‌ در اواخر سده ۵ واوایل‌ سده ۶ق‌، با وجود دور بودن‌ از عصر سید مرتضی‌ و پرورش‌ یافتن‌ در محفل‌ درس‌ ابوعلی‌ طوسی‌، فرزند و مروج‌ آراء شیخ‌، در تألیف‌ اصولی‌ خود با عنوان‌ شرح‌ مسائل‌ الذریعه‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> و علی‌ بن‌ زید بیهقی‌ (د ۵۶۵ق‌/ ۱۱۷۰م‌) در نوشته‌اش‌ با عنوان‌ تلخیص‌ مسائل‌ من‌ الذریعه‌ <ref>ابن شهرآشوب‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹.    </ref> به‌ تعالیم‌ اصولی‌ سید توجه‌ تمام‌ داشته‌اند. <ref>یاقوت حموی‌، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref>
خط ۷۳: خط ۷۳:
همزمان‌ با شکل‌ گرفتن‌ مکتب‌ اصولی‌ حله‌، نفی‌ شیوه‌های‌ اصولی‌ و منحصر دانستن‌ مأخذ احکام‌ در نصوص‌ ائمه‌ (علیه‌السلام)، در کنار نفی‌ تقلید به‌ عنوان‌ دو رکن‌ اصلی‌ تفکر «اخباری‌» در همان‌ محیط حله‌، در حال‌ شکل‌ گرفتن‌ بود و جلوه‌ای‌ از آن‌ در آثار رضی‌الدین‌ ابن‌ طاووس‌ (د ۶۶۴ق‌/ ۱۲۶۶م‌) دیده‌ می‌شد، <ref>علی ‌ابن‌طاووس‌، «رسالة فی‌ عدم‌ مضایقة الفوائت‌»، ج۱، ص۳۴۶، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ طباطبایی‌ مراغی‌، تراثنا، ۱۴۰۷ق‌.</ref><ref>علی ‌ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> اما این‌ طرز فکر، تا چندین‌ سده‌ صورت‌ مکتبی‌ متشکل‌ به‌ خود نگرفت‌.
همزمان‌ با شکل‌ گرفتن‌ مکتب‌ اصولی‌ حله‌، نفی‌ شیوه‌های‌ اصولی‌ و منحصر دانستن‌ مأخذ احکام‌ در نصوص‌ ائمه‌ (علیه‌السلام)، در کنار نفی‌ تقلید به‌ عنوان‌ دو رکن‌ اصلی‌ تفکر «اخباری‌» در همان‌ محیط حله‌، در حال‌ شکل‌ گرفتن‌ بود و جلوه‌ای‌ از آن‌ در آثار رضی‌الدین‌ ابن‌ طاووس‌ (د ۶۶۴ق‌/ ۱۲۶۶م‌) دیده‌ می‌شد، <ref>علی ‌ابن‌طاووس‌، «رسالة فی‌ عدم‌ مضایقة الفوائت‌»، ج۱، ص۳۴۶، به‌ کوشش‌ محمد علی‌ طباطبایی‌ مراغی‌، تراثنا، ۱۴۰۷ق‌.</ref><ref>علی ‌ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> اما این‌ طرز فکر، تا چندین‌ سده‌ صورت‌ مکتبی‌ متشکل‌ به‌ خود نگرفت‌.


[[امین‌ استرابادی‌]] (د ۱۰۳۳ق‌/ ۱۶۲۴م‌)، به‌ عنوان‌ نخستین‌ کسی‌ که‌ اندیشه‌های‌ اخباری‌ را تدوین‌ کرده‌، و آن‌ را در قالب‌ نظریه‌ای‌ ضد اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌است‌، در تاریخ‌ فقه‌ شناخته‌ می‌شود، هر چند که‌ او نظریه خود را نه‌ اندیشه‌ای‌ نو، بلکه‌ دنباله حرکت‌ اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ می‌شمرده‌ است‌. <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۴۷- ۴۸.</ref> وی‌ در آثار خود، به‌ ویژه‌ الفوائد المدنیه‌ ، شیوه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ را به‌ نقد گرفته‌، آنها را اقتباسی‌ از اصول‌ اهل‌ سنت‌ و ناسازگار با ساختار اصلی‌ فقه‌ امامی‌ دانسته‌ است‌. او در ستیز با منابع‌ ظنی‌، حتی‌ ظواهر کتاب الله‌ را از حجیت‌ به‌ دور دانسته‌، و با طرح‌ این‌ نظریه‌ که‌ تنها راه‌ دستیابی‌ بر مضامین‌ کتاب‌ و سنت‌ نبوی‌، اخبار ائمه‌ (علیه‌السلام) است‌، عملاً اخبار را دلیل‌ منحصر شمرده‌ است‌. <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> دلیل‌ اجماع‌، در این‌ میان‌ وضع‌ خاصی‌ داشت‌ و از سوی‌ هر دو مکتب‌ تضعیف‌ می‌شد؛ چه‌ در اندیشه اخباریان‌ اساساً اجماع‌ را اعتباری‌ نبود <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> و در جانب‌ اصولیان‌، به‌ رغم‌ برخی‌ تلاشها در دفاعی‌ از اعتبار آن‌، <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۳۶۹.    </ref> انتقاداتی‌ سخت‌ بر آن‌ وارد گشته‌ بود.
[[امین‌ استرابادی‌]] (د ۱۰۳۳ق‌/ ۱۶۲۴م‌)، به‌ عنوان‌ نخستین‌ کسی‌ که‌ اندیشه‌های‌ اخباری‌ را تدوین‌ کرده‌، و آن‌ را در قالب‌ نظریه‌ای‌ ضد اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌است‌، در تاریخ‌ فقه‌ شناخته‌ می‌شود، هر چند که‌ او نظریه خود را نه‌ اندیشه‌ای‌ نو، بلکه‌ دنباله حرکت‌ اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ می‌شمرده‌ است‌. <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۴۷- ۴۸.</ref> وی‌ در آثار خود، به‌ ویژه‌ الفوائد المدنیه‌، شیوه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ را به‌ نقد گرفته‌، آنها را اقتباسی‌ از اصول‌ اهل‌ سنت‌ و ناسازگار با ساختار اصلی‌ فقه‌ امامی‌ دانسته‌ است‌. او در ستیز با منابع‌ ظنی‌، حتی‌ ظواهر کتاب الله‌ را از حجیت‌ به‌ دور دانسته‌، و با طرح‌ این‌ نظریه‌ که‌ تنها راه‌ دستیابی‌ بر مضامین‌ کتاب‌ و سنت‌ نبوی‌، اخبار ائمه‌ (علیه‌السلام) است‌، عملاً اخبار را دلیل‌ منحصر شمرده‌ است‌. <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> دلیل‌ اجماع‌، در این‌ میان‌ وضع‌ خاصی‌ داشت‌ و از سوی‌ هر دو مکتب‌ تضعیف‌ می‌شد؛ چه‌ در اندیشه اخباریان‌ اساساً اجماع‌ را اعتباری‌ نبود <ref>استرآبادی، محمد امین‌، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> و در جانب‌ اصولیان‌، به‌ رغم‌ برخی‌ تلاشها در دفاعی‌ از اعتبار آن‌، <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۳۶۹.    </ref> انتقاداتی‌ سخت‌ بر آن‌ وارد گشته‌ بود.


در میانه سده ۱۲ق‌/ ۱۸م‌ عالمانی‌ معتدل‌ از جناح‌ اخباریان‌ دست‌ به‌ قلم‌ بردند که‌ خود صاحب‌ نظریه‌ای‌ اصولی‌، و در برخوردی‌ منصفانه‌ با علم‌ اصول‌، بخشی‌ از روشهای‌ اصولی‌ و استدلالات‌ اصولیان‌ را پذیرا بودند. از نتایج‌ این‌ حرکت‌ باید به‌ آثاری‌ چون‌ شرح‌ وافیه‌ از صدرالدین‌ همدانی‌ ، مقدمه حدائق‌ از شیخ‌ یوسف‌ بحرانی‌ و نخبة الاصول‌ محمد بن‌ علی‌ بحرانی‌ یاد کرد که‌ از دیدگاهی‌، خود آثاری‌ اصولیند. همین‌ حرکت‌، زمینه لازم‌ را فراهم‌ ساخت‌ تا در اواخر آن‌ سده‌، وحید بهبهانی‌ (د ۱۲۰۵ق‌/ ۱۷۹۱م‌)، فقه‌ مبتنی‌ بر اصول‌ را در محافل‌ فقه‌ امامی‌، جانی‌ دوباره‌ بخشد. <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۳۶۹.</ref>
در میانه سده ۱۲ق‌/ ۱۸م‌ عالمانی‌ معتدل‌ از جناح‌ اخباریان‌ دست‌ به‌ قلم‌ بردند که‌ خود صاحب‌ نظریه‌ای‌ اصولی‌، و در برخوردی‌ منصفانه‌ با علم‌ اصول‌، بخشی‌ از روشهای‌ اصولی‌ و استدلالات‌ اصولیان‌ را پذیرا بودند. از نتایج‌ این‌ حرکت‌ باید به‌ آثاری‌ چون‌ شرح‌ وافیه‌ از صدرالدین‌ همدانی‌، مقدمه حدائق‌ از شیخ‌ یوسف‌ بحرانی‌ و نخبة الاصول‌ محمد بن‌ علی‌ بحرانی‌ یاد کرد که‌ از دیدگاهی‌، خود آثاری‌ اصولیند. همین‌ حرکت‌، زمینه لازم‌ را فراهم‌ ساخت‌ تا در اواخر آن‌ سده‌، وحید بهبهانی‌ (د ۱۲۰۵ق‌/ ۱۷۹۱م‌)، فقه‌ مبتنی‌ بر اصول‌ را در محافل‌ فقه‌ امامی‌، جانی‌ دوباره‌ بخشد. <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۳۶۹.</ref>


از اهم‌ تألیفات‌ در اصول‌ فقه‌، در دوره پیش‌ از وحید، باید حاشیه معالم‌ از سلطان‌ العلمای‌ مازندرانی‌ (د ۱۰۶۴ق‌/ ۱۶۵۴م‌) و الوافیه‌ از فاضل‌ تونی‌ (د ۱۰۷۱ق‌/ ۱۶۶۱م‌)، و در دوره پس‌ از او، القوانین‌ المحکمه‌ از میرزای‌ قمی‌ (د ۱۲۳۱ق‌/ ۱۸۱۶م‌) و الفصول‌ از محمد حسین‌ اصفهانی‌ (د ۱۲۵۴ق‌/ ۱۸۳۸م‌) را برشمرد که‌ به‌ویژه‌ این‌ دواثر، تا سده اخیر از کتب‌ پر رواج‌ در حوزه‌های‌ علمی‌ بوده‌اند. <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۸-۹.</ref>
از اهم‌ تألیفات‌ در اصول‌ فقه‌، در دوره پیش‌ از وحید، باید حاشیه معالم‌ از سلطان‌ العلمای‌ مازندرانی‌ (د ۱۰۶۴ق‌/ ۱۶۵۴م‌) و الوافیه‌ از فاضل‌ تونی‌ (د ۱۰۷۱ق‌/ ۱۶۶۱م‌)، و در دوره پس‌ از او، القوانین‌ المحکمه‌ از میرزای‌ قمی‌ (د ۱۲۳۱ق‌/ ۱۸۱۶م‌) و الفصول‌ از محمد حسین‌ اصفهانی‌ (د ۱۲۵۴ق‌/ ۱۸۳۸م‌) را برشمرد که‌ به‌ویژه‌ این‌ دواثر، تا سده اخیر از کتب‌ پر رواج‌ در حوزه‌های‌ علمی‌ بوده‌اند. <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۸-۹.</ref>
خط ۹۵: خط ۹۵:
در اصول‌ زیدی‌ پس‌ از ابن‌ مرتضی‌، برجسته‌ترین‌ جایگاه‌ از آن‌ِ الکافل‌، نوشته محمد بن‌ یحیی‌ بهران‌ (د ۹۵۷ق‌/ ۱۵۵۰م‌) است‌ (صنعا، ۱۴۱۱ق‌) که‌ چند شرح‌ مهم‌ بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و از جمله‌ رایج‌ترین‌ این‌ شروح‌، می‌توان‌ شرح‌ احمد بن‌ محمد ابن‌ لقمان‌ (د ۱۰۲۹ق‌/ ۱۶۲۰م‌)، چاپ‌ شده‌ در صنعا (۱۳۶۰ق‌/ ۱۹۴۱م‌) و الروض‌ الحافل‌ از ابراهیم‌ بن محمد مؤیدی‌ (د ۱۰۸۳ق‌/ ۱۶۷۲م‌) را برشمرد. [۲۳۷]
در اصول‌ زیدی‌ پس‌ از ابن‌ مرتضی‌، برجسته‌ترین‌ جایگاه‌ از آن‌ِ الکافل‌، نوشته محمد بن‌ یحیی‌ بهران‌ (د ۹۵۷ق‌/ ۱۵۵۰م‌) است‌ (صنعا، ۱۴۱۱ق‌) که‌ چند شرح‌ مهم‌ بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و از جمله‌ رایج‌ترین‌ این‌ شروح‌، می‌توان‌ شرح‌ احمد بن‌ محمد ابن‌ لقمان‌ (د ۱۰۲۹ق‌/ ۱۶۲۰م‌)، چاپ‌ شده‌ در صنعا (۱۳۶۰ق‌/ ۱۹۴۱م‌) و الروض‌ الحافل‌ از ابراهیم‌ بن محمد مؤیدی‌ (د ۱۰۸۳ق‌/ ۱۶۷۲م‌) را برشمرد. [۲۳۷]


در سده ۱۱ق‌/ ۱۷م‌، حسین‌ بن‌ قاسم‌ از امامان‌ زیدی‌ ، نوشته موجز اصولی‌ خود، الغایه‌ را در اثری‌ با عنوان‌ الهدایه‌ شرح‌ کرد [۲۳۸][۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱] که‌ متن‌ و شرح‌ هر دو از رواجی‌ برخوردار بود. مختصری‌ دیگر از صارم‌ الدین‌ وزیر (د ۹۱۳ق‌/ ۱۵۰۷م‌)، با نام‌ الفصول‌ اللؤلؤیه‌ نیز از سوی‌ حسن‌ بن‌ احمد جلال‌ شرح‌ گردید. [۲۴۲] سرانجام‌ در سده ۱۳ق‌/ ۱۹م‌، باید از کتاب‌ پرتتبع‌ محمد بن‌ علی‌ شوکانی‌ (د ۱۲۵۰ق‌/ ۱۸۳۴م‌) با عنوان‌ ارشاد الفحول‌ یاد کرد که‌ با وجود تعلق‌ مؤلف‌ به‌ مذهب‌ زیدی‌، پژوهشی‌ تطبیقی‌ در اصول‌ مذاهب‌ گوناگون‌ اسلامی‌ است‌ و در نوع‌ خود اثری‌ منحصر به‌ شمار می‌آید.
در سده ۱۱ق‌/ ۱۷م‌، حسین‌ بن‌ قاسم‌ از امامان‌ زیدی‌، نوشته موجز اصولی‌ خود، الغایه‌ را در اثری‌ با عنوان‌ الهدایه‌ شرح‌ کرد [۲۳۸][۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱] که‌ متن‌ و شرح‌ هر دو از رواجی‌ برخوردار بود. مختصری‌ دیگر از صارم‌ الدین‌ وزیر (د ۹۱۳ق‌/ ۱۵۰۷م‌)، با نام‌ الفصول‌ اللؤلؤیه‌ نیز از سوی‌ حسن‌ بن‌ احمد جلال‌ شرح‌ گردید. [۲۴۲] سرانجام‌ در سده ۱۳ق‌/ ۱۹م‌، باید از کتاب‌ پرتتبع‌ محمد بن‌ علی‌ شوکانی‌ (د ۱۲۵۰ق‌/ ۱۸۳۴م‌) با عنوان‌ ارشاد الفحول‌ یاد کرد که‌ با وجود تعلق‌ مؤلف‌ به‌ مذهب‌ زیدی‌، پژوهشی‌ تطبیقی‌ در اصول‌ مذاهب‌ گوناگون‌ اسلامی‌ است‌ و در نوع‌ خود اثری‌ منحصر به‌ شمار می‌آید.


=منبع=
=منبع=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش