۸۵٬۹۶۳
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | |||
[[پرونده:Jeld3.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب (شماره سوم)]] | [[پرونده:Jeld3.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب (شماره سوم)]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
</div> | </div> | ||
{{پانویس رنگی}} | {{پانویس رنگی}} | ||
'''اجتهاد فقهى و تأثیر آن در تقریب مذاهب اسلامى''' عنوان مقالهای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره سوم میباشد که به قلم دکتر | '''اجتهاد فقهى و تأثیر آن در تقریب مذاهب اسلامى''' عنوان مقالهای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره سوم میباشد که به قلم دکتر عبدالستار ابراهیم الهیتی <ref>استاد بخش درسهاى اسلامى دانشگاه بحرین.</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1384 منتشر شده است.</div> | ||
=چکیده= | =چکیده= | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
این اجتهاد شرعى و آن مدارس فقهى با برنامهها و دیدگاههاى متفاوت، براى ما ثروت فقهى رسا و بزرگى به میراث گذاشتهاند که امت مسلمان مىتواند به آن افتخار نماید و علماى خود را گرامى بدارد. از این رو باید از آن، راهى براى نزدیکى به یکدیگر قرار دهیم چنان که در شکلگیرى خود، اصل همین مطلب بوده است و نه برخوردى که برخى از پیروان نادان مذاهب دنبال ترسیم آناند تا اجتهاد فقهى را به منبع نیرویى براى امت و میدان افتخارى براى فرزندان خود تبدیل نمایند. دسترسى به چنین هدفى تنها با درک این حقیقت از سوى همه پیروان مذاهب و مکاتب فقهى ممکن است که اجتهاد فقهى دروازهاى از دروازههاى وحدت اسلامى است و نه روزنهاى از روزنههاى تفرقه و پراکندگى. <br> | این اجتهاد شرعى و آن مدارس فقهى با برنامهها و دیدگاههاى متفاوت، براى ما ثروت فقهى رسا و بزرگى به میراث گذاشتهاند که امت مسلمان مىتواند به آن افتخار نماید و علماى خود را گرامى بدارد. از این رو باید از آن، راهى براى نزدیکى به یکدیگر قرار دهیم چنان که در شکلگیرى خود، اصل همین مطلب بوده است و نه برخوردى که برخى از پیروان نادان مذاهب دنبال ترسیم آناند تا اجتهاد فقهى را به منبع نیرویى براى امت و میدان افتخارى براى فرزندان خود تبدیل نمایند. دسترسى به چنین هدفى تنها با درک این حقیقت از سوى همه پیروان مذاهب و مکاتب فقهى ممکن است که اجتهاد فقهى دروازهاى از دروازههاى وحدت اسلامى است و نه روزنهاى از روزنههاى تفرقه و پراکندگى. <br> | ||
با توجه به دادههایى که اشاره کردم این موضوع را زیر عنوان '''«اجتهاد فقهى و تقریب مذاهب اسلامى»''' انتخاب نموده و آن را در چهار محور زیر بحث و بررسى میکنم:<br> | با توجه به دادههایى که اشاره کردم این موضوع را زیر عنوان '''«اجتهاد فقهى و تقریب مذاهب اسلامى»''' انتخاب نموده و آن را در چهار محور زیر بحث و بررسى میکنم:<br> | ||
* الف ـ ماهیت اجتهاد فقهى و اهمیت آن؛ | |||
* ب ـ وحى الهى و اندیشه بشرى؛ | *الف ـ ماهیت اجتهاد فقهى و اهمیت آن؛ | ||
* ج ـ رابطه موجود میان پیروان مذاهب فقهى؛ | *ب ـ وحى الهى و اندیشه بشرى؛ | ||
* د ـ اجتهاد فقهى راهى براى تقریب و نه ابزارى براى برخورد. | *ج ـ رابطه موجود میان پیروان مذاهب فقهى؛ | ||
*د ـ اجتهاد فقهى راهى براى تقریب و نه ابزارى براى برخورد. | |||
امید زیادى دارم که بتوانم این موضوع را ارائه کنم و با توجه به اهمیت شرعى که دارد آن را مورد بررسى قرار دهم. هدف ما رضاى خداوند است. <br> | امید زیادى دارم که بتوانم این موضوع را ارائه کنم و با توجه به اهمیت شرعى که دارد آن را مورد بررسى قرار دهم. هدف ما رضاى خداوند است. <br> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
خلفاى راشدین در مسائل مستحدث، در صورت پیدا نکردن نص مربوط به آن در کتاب و سنت، اجتهاد میورزیدند و دیدگاههاى خود را به بحث و مناقشه مىگذاشتند. اما سخن آنها در مورد نکوهش رأى، مربوط به رأى فاسد و اجتهاد درباره مسائلى بودهاست که نص پیرامون آن وجود داشته یا رأیى بودهاست که علماى ناآگاه به اصول شریعت و مقاصد عمومىآن را بیان مىکردند.<ref>ابن قیم، 1973: 1/54ـ66.</ref> اما آن نظر و رأیى که از اندیشه استنباط شده از کتاب و سنت باشد، از نظر آنها پذیرفته بود و آنها مىدانستند که شریعت براى تحقق منافع بندگان خدا و زدودن مفاسد از آنها آمدهاست. <br> | خلفاى راشدین در مسائل مستحدث، در صورت پیدا نکردن نص مربوط به آن در کتاب و سنت، اجتهاد میورزیدند و دیدگاههاى خود را به بحث و مناقشه مىگذاشتند. اما سخن آنها در مورد نکوهش رأى، مربوط به رأى فاسد و اجتهاد درباره مسائلى بودهاست که نص پیرامون آن وجود داشته یا رأیى بودهاست که علماى ناآگاه به اصول شریعت و مقاصد عمومىآن را بیان مىکردند.<ref>ابن قیم، 1973: 1/54ـ66.</ref> اما آن نظر و رأیى که از اندیشه استنباط شده از کتاب و سنت باشد، از نظر آنها پذیرفته بود و آنها مىدانستند که شریعت براى تحقق منافع بندگان خدا و زدودن مفاسد از آنها آمدهاست. <br> | ||
'''جنبش اندیشه اسلامى در این عصر به دو سمت عمده حرکت مىکرد:<br>''' | '''جنبش اندیشه اسلامى در این عصر به دو سمت عمده حرکت مىکرد:<br>''' | ||
* '''نخست ـ اجتهاد در چگونگى فهم متون شرعى:''' براى مثال قرآن کریم به «مؤلفة قلوبهم» یعنى مستضعفان، سهمى از زکات را طبق آیه زکات، زمانى که مسلمانان در حالت ضعف بوده و نیاز به تألیف و نزدیکى دلها و دور کردن شر از آنها بودهاند قائل بود، ولى پس از آنکه مسلمانان نیرومند شدند و دولت آنها در زمان عمر بن خطاب عظمت پیدا کرد، دیگر نیازى به اجراى آن حکم نبود از این رو عمر برداشت سهم «المؤلفة قلوبهم» را از زکات متوقف کرد. وى با این کار خود این حکم را از راه وحى قطع نکرد ولى او با اندیشه خود متوجه شد که شرطهاى اجراى این حکم دیگر فراهم نیست و شرایط جدید به وجود مستضعفان که همان «المؤلفة قلوبهم» باشند در جامعه اسلامى پایان دادهاست.<br> | |||
* '''دوم ـ اجتهاد در مسائل مستحدث که مصلحت مورد نیاز را جلب یا فساد آشکارى را دفع مىنماید:''' نظیر اجتهاد عمر بن خطاب و تنى چند از صحابه در منع تقسیم سرزمین عراق بین شرکت کنندگان در فتح آن. وى با اندیشه خود متوجه مىشود که تقسیم این سرزمینها موجب حصر ثروتهاى فراوان نزد عدهاى اندک و محروم شدن توده عظیم مردم و دولت مىگردد، بر مبناى این گفته خداوند متعال: «'''کىْ لا یکونَ دُولَةً بَینَ الأَْغْنِیاءِ مِنْکمْ''' <ref>حشر: 7</ref>؛ تا ثروت میان توانگران دست به دست نگردد». تابعان و کسانى که پس از آنها آمدند نیز همین روش را دنبال کردند و از اندیشه و نظر خود در مسائل تازهاى که در اثر پیشرفت زندگى پیش مىآمد، بهرهگرفتند تا این که مکاتب فقهى ظاهر گردید و مذاهب نیز که نشاندهنده ماهیت انعطاف احکام شرعى اسلامى بود ظهور کرد و از این راه ثروت قانونگذارى عظیمى را از خود بر جاى گذاشتند؛ به گونهاى که زندگى بسیارى از ملتها در زمانها و مکانهاى گوناگون را پوشش مىداد. این مسئله نشاندهنده دلیل قاطعى بر نرمش و استمرار جنبش اندیشه اسلامى نو آور بود که توانسته بود با رویدادها و با استمداد از درک دقیق کتاب خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) او همراهى نماید، بىآنکه در این کار با پیچیدگى، جمود یا تنگنا روبهرو شود و این اندیشه همدوش فهم اسلامى منضبط بدون افراط و تفریط بودهاست.<br> | *'''نخست ـ اجتهاد در چگونگى فهم متون شرعى:''' براى مثال قرآن کریم به «مؤلفة قلوبهم» یعنى مستضعفان، سهمى از زکات را طبق آیه زکات، زمانى که مسلمانان در حالت ضعف بوده و نیاز به تألیف و نزدیکى دلها و دور کردن شر از آنها بودهاند قائل بود، ولى پس از آنکه مسلمانان نیرومند شدند و دولت آنها در زمان عمر بن خطاب عظمت پیدا کرد، دیگر نیازى به اجراى آن حکم نبود از این رو عمر برداشت سهم «المؤلفة قلوبهم» را از زکات متوقف کرد. وى با این کار خود این حکم را از راه وحى قطع نکرد ولى او با اندیشه خود متوجه شد که شرطهاى اجراى این حکم دیگر فراهم نیست و شرایط جدید به وجود مستضعفان که همان «المؤلفة قلوبهم» باشند در جامعه اسلامى پایان دادهاست.<br> | ||
*'''دوم ـ اجتهاد در مسائل مستحدث که مصلحت مورد نیاز را جلب یا فساد آشکارى را دفع مىنماید:''' نظیر اجتهاد عمر بن خطاب و تنى چند از صحابه در منع تقسیم سرزمین عراق بین شرکت کنندگان در فتح آن. وى با اندیشه خود متوجه مىشود که تقسیم این سرزمینها موجب حصر ثروتهاى فراوان نزد عدهاى اندک و محروم شدن توده عظیم مردم و دولت مىگردد، بر مبناى این گفته خداوند متعال: «'''کىْ لا یکونَ دُولَةً بَینَ الأَْغْنِیاءِ مِنْکمْ''' <ref>حشر: 7</ref>؛ تا ثروت میان توانگران دست به دست نگردد». تابعان و کسانى که پس از آنها آمدند نیز همین روش را دنبال کردند و از اندیشه و نظر خود در مسائل تازهاى که در اثر پیشرفت زندگى پیش مىآمد، بهرهگرفتند تا این که مکاتب فقهى ظاهر گردید و مذاهب نیز که نشاندهنده ماهیت انعطاف احکام شرعى اسلامى بود ظهور کرد و از این راه ثروت قانونگذارى عظیمى را از خود بر جاى گذاشتند؛ به گونهاى که زندگى بسیارى از ملتها در زمانها و مکانهاى گوناگون را پوشش مىداد. این مسئله نشاندهنده دلیل قاطعى بر نرمش و استمرار جنبش اندیشه اسلامى نو آور بود که توانسته بود با رویدادها و با استمداد از درک دقیق کتاب خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) او همراهى نماید، بىآنکه در این کار با پیچیدگى، جمود یا تنگنا روبهرو شود و این اندیشه همدوش فهم اسلامى منضبط بدون افراط و تفریط بودهاست.<br> | |||
'''با توجه به آن چه گفته شد مىتوانیم حقایق زیر را اثبات نماییم:<br>''' | '''با توجه به آن چه گفته شد مىتوانیم حقایق زیر را اثبات نماییم:<br>''' | ||
* 1 ـ متون وحى الهى موجب تثبیت پایههاى عقیده اسلامى دایر بر ایمان به خداوند متعال، فرشتگان، کتابهاى آسمانى، پیامبران خداوند، روز رستاخیز و قضا و قدر خوب و بد آن گردیده و عقل بشرى حق دخالت در ماهیت آن را ندارد مگر به مقدارى که آدمى بتواند عناصر آن را از راه ارائه دلیل و برهان علمى و منطقى به گونهاى اثبات کند که توسط آن ایمان به ارکان عقایدى امکانپذیر گردد. <br> | |||
* 2 ـ هر اندیشه بشرى که بر متون قرآن و سنت استوار نباشد، اندیشه اسلامى نخواهد بود؛ خواه اندیشه تصوف باشد و خواه قانونگذارى عملى. هنگامى که مىگوییم اندیشه اسلامى به معناى تکیه داشتن به اسلام است، در صورتى که اندیشه بشرى برخاسته از عقل مستقل و خاستگاه آن مفاهیم اسلامى ثابت نباشد، نمىتوان آن را اندیشه اسلامى توصیف کرد. بنابراین اندیشهاى را که خاستگاه آن اسلام نیست نمىتوان از نظر منطق یا عقل آن را اسلامى دانست. | *1 ـ متون وحى الهى موجب تثبیت پایههاى عقیده اسلامى دایر بر ایمان به خداوند متعال، فرشتگان، کتابهاى آسمانى، پیامبران خداوند، روز رستاخیز و قضا و قدر خوب و بد آن گردیده و عقل بشرى حق دخالت در ماهیت آن را ندارد مگر به مقدارى که آدمى بتواند عناصر آن را از راه ارائه دلیل و برهان علمى و منطقى به گونهاى اثبات کند که توسط آن ایمان به ارکان عقایدى امکانپذیر گردد. <br> | ||
* 3 ـ ما نمىتوانیم اندیشه بشرى اسلامى را اندیشه خود اسلام بدانیم و نمىتوانیم آن را نماینده اسلام و عقیده و شریعت اسلام به شمار آوریم بلکه چنین عقیدهاى صورتى از صورتهاى فهم وحى الهى خواهد بود. <br> | *2 ـ هر اندیشه بشرى که بر متون قرآن و سنت استوار نباشد، اندیشه اسلامى نخواهد بود؛ خواه اندیشه تصوف باشد و خواه قانونگذارى عملى. هنگامى که مىگوییم اندیشه اسلامى به معناى تکیه داشتن به اسلام است، در صورتى که اندیشه بشرى برخاسته از عقل مستقل و خاستگاه آن مفاهیم اسلامى ثابت نباشد، نمىتوان آن را اندیشه اسلامى توصیف کرد. بنابراین اندیشهاى را که خاستگاه آن اسلام نیست نمىتوان از نظر منطق یا عقل آن را اسلامى دانست. | ||
* بر این اساس مکاتب اندیشه اسلامى و اجتهادها و دیدگاهها در فقه و شریعت متنوع گردید، تا جایى که امام شافعى دراینباره مىگوید: «مذهب ما راجح و خطا در آن محتمل است ولى مذهب دیگران مرجوح است چون احتمال صواب در آن وجود دارد».<br> | *3 ـ ما نمىتوانیم اندیشه بشرى اسلامى را اندیشه خود اسلام بدانیم و نمىتوانیم آن را نماینده اسلام و عقیده و شریعت اسلام به شمار آوریم بلکه چنین عقیدهاى صورتى از صورتهاى فهم وحى الهى خواهد بود. <br> | ||
* 4 ـ جایز نیست که اسلام را یک اندیشه یا یک نظریه بدانیم، چون اندیشه و نظریه زاییده عقل انسان است در حالى که اسلام این گونه نیست؛ اسلام وحى مقدس است که از سوى خداوند متعال نازل گردیده و تفاوت میان وحى الهى و اندیشه بشرى بسیار است. <br> | *بر این اساس مکاتب اندیشه اسلامى و اجتهادها و دیدگاهها در فقه و شریعت متنوع گردید، تا جایى که امام شافعى دراینباره مىگوید: «مذهب ما راجح و خطا در آن محتمل است ولى مذهب دیگران مرجوح است چون احتمال صواب در آن وجود دارد».<br> | ||
*4 ـ جایز نیست که اسلام را یک اندیشه یا یک نظریه بدانیم، چون اندیشه و نظریه زاییده عقل انسان است در حالى که اسلام این گونه نیست؛ اسلام وحى مقدس است که از سوى خداوند متعال نازل گردیده و تفاوت میان وحى الهى و اندیشه بشرى بسیار است. <br> | |||
روى همین اصل مىگوییم:<br> | روى همین اصل مىگوییم:<br> | ||
وحى الهى دین مقدسى است که ما نمىتوانیم متون ونصوص آن را دستکارى کنیم یا به آن اعتراض داشته باشیم. در حالى که اندیشه بشرى وجهى از وجوه فهم این وحى توسط انسان است. <br> بنابراین، چیزهایى که موافق کتاب و سنت باشد از نظر شرعى پذیرفته مىشود و مسائلى که مخالف کتاب و سنت باشد از نظر شرعى مردود است. از آنجا که اجتهاد هم گونهاى از گونههاى اندیشه بشرى منضبط به اصول شرع و دستورهاى آن است و از آنجا که وجهى از وجههاى فهم وحى الهى است، صاحبان شأن و منزلت از علما و فقها و اندیشمندان باید اندیشه را راهى براى همکارى و نزدیکى قرار دهند، نه این که آن را به وسیله و ابزارى براى برخورد و دورى تبدیل کنند. از این رو آنها نباید به نظر و اندیشهاى اسلامى که به زیان نظر و اندیشه و اجتهاد اسلامى دیگرى است، متعصب باشند؛ در صورتى دو نظر اجتهادى وجهى از وجههاى فهم اسلام یعنى «وحى» باشد و طرفین در درون دایره اجتهاد شرعى منضبط قرار داشته باشند. تا جایى که حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)دراینباره مىگویند: «چنان چه مجتهد حکمى را صادر نماید و حکم او صحیح باشد دو اجر خواهد داشت و چنان چه در حکمى اجتهاد نماید که اشتباه باشد او براى این حکم خود یک اجر خواهد داشت» <ref>بخارى، 1407: 6/2676.</ref> | وحى الهى دین مقدسى است که ما نمىتوانیم متون ونصوص آن را دستکارى کنیم یا به آن اعتراض داشته باشیم. در حالى که اندیشه بشرى وجهى از وجوه فهم این وحى توسط انسان است. <br> بنابراین، چیزهایى که موافق کتاب و سنت باشد از نظر شرعى پذیرفته مىشود و مسائلى که مخالف کتاب و سنت باشد از نظر شرعى مردود است. از آنجا که اجتهاد هم گونهاى از گونههاى اندیشه بشرى منضبط به اصول شرع و دستورهاى آن است و از آنجا که وجهى از وجههاى فهم وحى الهى است، صاحبان شأن و منزلت از علما و فقها و اندیشمندان باید اندیشه را راهى براى همکارى و نزدیکى قرار دهند، نه این که آن را به وسیله و ابزارى براى برخورد و دورى تبدیل کنند. از این رو آنها نباید به نظر و اندیشهاى اسلامى که به زیان نظر و اندیشه و اجتهاد اسلامى دیگرى است، متعصب باشند؛ در صورتى دو نظر اجتهادى وجهى از وجههاى فهم اسلام یعنى «وحى» باشد و طرفین در درون دایره اجتهاد شرعى منضبط قرار داشته باشند. تا جایى که حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)دراینباره مىگویند: «چنان چه مجتهد حکمى را صادر نماید و حکم او صحیح باشد دو اجر خواهد داشت و چنان چه در حکمى اجتهاد نماید که اشتباه باشد او براى این حکم خود یک اجر خواهد داشت» <ref>بخارى، 1407: 6/2676.</ref> | ||
خط ۱۹۷: | خط ۲۰۳: | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= | ||
# قرآن کریم | |||
# ابن ابی شیبة، عبدالله بن محمد، مصنف، تحقیق کمال یوسف الحوت، الریاض، مکتبة الرشد، چاپ اول، 1409 ق. | #قرآن کریم | ||
# ابن تیمیه، ابو العباس احمد عبدالحلیم، شرح العمده فی الفقه، تحقیق سعود صالح العطیشان، الریاض، مکتبة العبیکان، چاپ اول، 1413 ق. | #ابن ابی شیبة، عبدالله بن محمد، مصنف، تحقیق کمال یوسف الحوت، الریاض، مکتبة الرشد، چاپ اول، 1409 ق. | ||
# ابن تیمیة، ابو العباس احمد بن عبدالحلیم، الفتاوى، تحقیق عبدالرحمن محمد عاصم، نشر مکتبة ابن تیمیة. | #ابن تیمیه، ابو العباس احمد عبدالحلیم، شرح العمده فی الفقه، تحقیق سعود صالح العطیشان، الریاض، مکتبة العبیکان، چاپ اول، 1413 ق. | ||
# ابن حجر، ابوالفضل احمد بن على، فتح الباری (شرح صحیح البخاری)، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى و محب الدین الخطیب، بیروت، دار المعرفة، 1379 ق. | #ابن تیمیة، ابو العباس احمد بن عبدالحلیم، الفتاوى، تحقیق عبدالرحمن محمد عاصم، نشر مکتبة ابن تیمیة. | ||
# ابن حزم، ابو محمد على بن احمد بن حزم اندلسى، قاهره، الاحکام فی اصول الاحکام، دارالحدیث، چاپ اول، 1404 ق. | #ابن حجر، ابوالفضل احمد بن على، فتح الباری (شرح صحیح البخاری)، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى و محب الدین الخطیب، بیروت، دار المعرفة، 1379 ق. | ||
# ابن حزم الظاهرى، على بن احمد بن سعید، النبذة الکافیة، تحقیق محمد عبدالعزیز، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405 ق. | #ابن حزم، ابو محمد على بن احمد بن حزم اندلسى، قاهره، الاحکام فی اصول الاحکام، دارالحدیث، چاپ اول، 1404 ق. | ||
# ابن قدامة المقدسى، عبدالله بن احمد، المغنی، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1405 ق. | #ابن حزم الظاهرى، على بن احمد بن سعید، النبذة الکافیة، تحقیق محمد عبدالعزیز، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405 ق. | ||
# ابن قیم الجوزیة، محمد بن ابىبکر دمشقى، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، بیروت، دارالجیل، 1973م. | #ابن قدامة المقدسى، عبدالله بن احمد، المغنی، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1405 ق. | ||
# ابن کثیر، البدایة و النهایة، مصر، مکتبة المعارف، 1966م. | #ابن قیم الجوزیة، محمد بن ابىبکر دمشقى، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، بیروت، دارالجیل، 1973م. | ||
# ابن همام الصنعانى، عبدالرزاق، مصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمى، بیروت، المکتب الاسلامى ، چاپ دوم، 1403 ق. | #ابن کثیر، البدایة و النهایة، مصر، مکتبة المعارف، 1966م. | ||
# ابوزهرة، محمد، اصول الفقه، قاهره، دارالفکر العربی، 1377 ق / 1958م. | #ابن همام الصنعانى، عبدالرزاق، مصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمى، بیروت، المکتب الاسلامى ، چاپ دوم، 1403 ق. | ||
# الاحسان المجددى، محمد عمیم، قواعد الفقه، کراچى، دار الصدف، چاپ اول، 1407 ق / 1986 م. | #ابوزهرة، محمد، اصول الفقه، قاهره، دارالفکر العربی، 1377 ق / 1958م. | ||
# الاشقر، عمر سلیمان، تاریخ الفقه الاسلامی، کویت، مکتبة الفلاح، چاپ سوم، 1412 ق / 1991 م. | #الاحسان المجددى، محمد عمیم، قواعد الفقه، کراچى، دار الصدف، چاپ اول، 1407 ق / 1986 م. | ||
# البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق مصطفى دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ سوم، 1407 ق / 1987 م. | #الاشقر، عمر سلیمان، تاریخ الفقه الاسلامی، کویت، مکتبة الفلاح، چاپ سوم، 1412 ق / 1991 م. | ||
# البدری، محمد عبدالمهدی، القرآن الکریم، تاریخه و علومه، دبى، دار القلم، چاپ اول، 1404 ق / 1984 م. | #البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق مصطفى دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ سوم، 1407 ق / 1987 م. | ||
# البوطی، محمد سعید رمضان، فقه السیرة، دمشق، دار الفکر. | #البدری، محمد عبدالمهدی، القرآن الکریم، تاریخه و علومه، دبى، دار القلم، چاپ اول، 1404 ق / 1984 م. | ||
# البهوتى، منصور بن یونس بن ادریس، کشاف القناع عن متن الاقناع، تحقیق هلال مصیلحى، بیروت، دار الفکر، 1402 ق. | #البوطی، محمد سعید رمضان، فقه السیرة، دمشق، دار الفکر. | ||
# البیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، سنن البیهقی الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مکتبة مکة المکرمة، دارالباز، 1414 ق / 1994 م. | #البهوتى، منصور بن یونس بن ادریس، کشاف القناع عن متن الاقناع، تحقیق هلال مصیلحى، بیروت، دار الفکر، 1402 ق. | ||
# الترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذى، تحقیق احمد شاکر، بیروت، دار احیاء التراث العربى. | #البیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، سنن البیهقی الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مکتبة مکة المکرمة، دارالباز، 1414 ق / 1994 م. | ||
# الخضرى بیک، محمد، اصول الفقه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ هفتم، 1405 ق / 1985م. | #الترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذى، تحقیق احمد شاکر، بیروت، دار احیاء التراث العربى. | ||
# الخلال، ابوبکر احمد بن محمد هارون بن یزید، السنة، تحقیق عطیة الزهرانى، الریاض، دارالرایة، چاپ اول 1410 ق. | #الخضرى بیک، محمد، اصول الفقه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ هفتم، 1405 ق / 1985م. | ||
# الدار قطنی، ابو الحسن على بن عمر، سنن الدار قطنی، تحقیق السید عبدرالله هاشم یمانى المدنى، بیروت، دار المعرفة، 1386 ق / 1966 م. | #الخلال، ابوبکر احمد بن محمد هارون بن یزید، السنة، تحقیق عطیة الزهرانى، الریاض، دارالرایة، چاپ اول 1410 ق. | ||
# الذهبی، ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارناؤوط و محمد نعیم العرقوسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413 ق. | #الدار قطنی، ابو الحسن على بن عمر، سنن الدار قطنی، تحقیق السید عبدرالله هاشم یمانى المدنى، بیروت، دار المعرفة، 1386 ق / 1966 م. | ||
# الشافعی، محمد بن ادریس، الرسالة، تحقیق احمد محمد شاکر، قاهره، 1358 ق / 1939 م. | #الذهبی، ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارناؤوط و محمد نعیم العرقوسى، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413 ق. | ||
# الشوکانی، محمد بن على، فتح القدیر، بیروت، دار الفکر. | #الشافعی، محمد بن ادریس، الرسالة، تحقیق احمد محمد شاکر، قاهره، 1358 ق / 1939 م. | ||
# الشیبانی، عبدالرحمن بن على، تیسیر الوصول الى جامع الاصول، قاهره، مؤسسة عیسى البابى الحلبى. | #الشوکانی، محمد بن على، فتح القدیر، بیروت، دار الفکر. | ||
# القرطبى، محمد بن احمد بن ابىبکر، الجامع لاحکام القرآن، تحقیق احمد عبدالعلیم البردونى، القاهره، دار الشعب، چاپ دوم، 1372 ق. | #الشیبانی، عبدالرحمن بن على، تیسیر الوصول الى جامع الاصول، قاهره، مؤسسة عیسى البابى الحلبى. | ||
# القشیرى، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى، دار احیاء التراث العربى، بیروت. | #القرطبى، محمد بن احمد بن ابىبکر، الجامع لاحکام القرآن، تحقیق احمد عبدالعلیم البردونى، القاهره، دار الشعب، چاپ دوم، 1372 ق. | ||
# المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400 ق / 1980 م. | #القشیرى، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى، دار احیاء التراث العربى، بیروت. | ||
# المناوی، عبدرالرؤوف، فیض القدیر، مصر، المکتبة التجاریة الکبرى، چاپ اول، 1356 ق. | #المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400 ق / 1980 م. | ||
# النمری، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، التمهید، تحقیق مصطفى بن احمد العلوى، المغرب، طبع وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیة، 1387 ق. | #المناوی، عبدرالرؤوف، فیض القدیر، مصر، المکتبة التجاریة الکبرى، چاپ اول، 1356 ق. | ||
# النووی، ابو زکریا یحیى بن شرف الدین، شرح النووی على صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1392 ق. | #النمری، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، التمهید، تحقیق مصطفى بن احمد العلوى، المغرب، طبع وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیة، 1387 ق. | ||
# الهیثمی، على بن ابیبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، القاهره، دار الریان للتراث، بیروت، دارالکتب العربى، 1407 ق. | #النووی، ابو زکریا یحیى بن شرف الدین، شرح النووی على صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1392 ق. | ||
# بیهقى، احمد بن الحسین، الاعتقاد، تحقیق احمد عصام الکاتب، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، 1401 ق. | #الهیثمی، على بن ابیبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، القاهره، دار الریان للتراث، بیروت، دارالکتب العربى، 1407 ق. | ||
# بیهقى، احمد بن الحسین، شعب الایمان، تحقیق محمد السعید بسیونى زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410 ق. | #بیهقى، احمد بن الحسین، الاعتقاد، تحقیق احمد عصام الکاتب، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، 1401 ق. | ||
# خلاف، عبدالوهاب، اصول الفقه، کویت، دارالقلم، چاپ هفدهم، 1408 ق / 1988م. | #بیهقى، احمد بن الحسین، شعب الایمان، تحقیق محمد السعید بسیونى زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410 ق. | ||
# زیدان، عبدالکریم، الوجیز فی اصول الفقه، بغداد، مکتبة القدس، و بیروت، مؤسسة الرسالة، 1405 ق / 1980 م. | #خلاف، عبدالوهاب، اصول الفقه، کویت، دارالقلم، چاپ هفدهم، 1408 ق / 1988م. | ||
# سجستانى، سلیمان بن اشعث، سنن ابىداود، تحقیق محمد محى الدین عبدرالحمید، بیروت، دارالفکر. | #زیدان، عبدالکریم، الوجیز فی اصول الفقه، بغداد، مکتبة القدس، و بیروت، مؤسسة الرسالة، 1405 ق / 1980 م. | ||
# شوکانى، محمد بن على، ارشاد الفحول، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1412 ق / 1992م. | #سجستانى، سلیمان بن اشعث، سنن ابىداود، تحقیق محمد محى الدین عبدرالحمید، بیروت، دارالفکر. | ||
# عبدالحمید، محسن، الفکر الاسلامی (تقدیمه و تجدیده)، العراق، دار الانبار. | #شوکانى، محمد بن على، ارشاد الفحول، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1412 ق / 1992م. | ||
# عبدالعظیم بن عبد القوی المنذری، الترغیب و الترهیب المنذری، تحقیق ابراهیم شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417 ق. | #عبدالحمید، محسن، الفکر الاسلامی (تقدیمه و تجدیده)، العراق، دار الانبار. | ||
# عیسى، عبدالجلیل، ما لایجوز الخلاف فیه، الکویت، دار البیان، 1389 ق / 1969 م. | #عبدالعظیم بن عبد القوی المنذری، الترغیب و الترهیب المنذری، تحقیق ابراهیم شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417 ق. | ||
# قرضاوى، یوسف، الاجتهاد فی الشریعة الاسلامیة، کویت، دار القلم للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1410 ق / 1989م. | #عیسى، عبدالجلیل، ما لایجوز الخلاف فیه، الکویت، دار البیان، 1389 ق / 1969 م. | ||
# للشاطبى، ابراهیم بن موسى الغرناطی، الموافقات، تحقیق عبدالله دراز، بیروت، دارالمعرفة. | #قرضاوى، یوسف، الاجتهاد فی الشریعة الاسلامیة، کویت، دار القلم للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1410 ق / 1989م. | ||
# محمد بن حبان بن احمد التمیمى، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الارناؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414 ق / 1993 م. | #للشاطبى، ابراهیم بن موسى الغرناطی، الموافقات، تحقیق عبدالله دراز، بیروت، دارالمعرفة. | ||
# مختصر کتاب المؤمل لابن شمة، مجموعة الرسائل المنیریة، ادارة الطباعة المنیریة، ]بىتا[. | #محمد بن حبان بن احمد التمیمى، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الارناؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414 ق / 1993 م. | ||
# هناد بن یسرى الکوفى، الزهد، تحقیق عبدالرحمن عبدالجبار الفریوانى، کویت، دار الخلفاء للکتاب الاسلامى ، چاپ اول، 1406 ق. | #مختصر کتاب المؤمل لابن شمة، مجموعة الرسائل المنیریة، ادارة الطباعة المنیریة، ]بىتا[. | ||
# یاقوت الحموی، معجم البلدان، نشر مطبعة الخانجى و شرکاه، چاپ اول. | #هناد بن یسرى الکوفى، الزهد، تحقیق عبدالرحمن عبدالجبار الفریوانى، کویت، دار الخلفاء للکتاب الاسلامى ، چاپ اول، 1406 ق. | ||
#یاقوت الحموی، معجم البلدان، نشر مطبعة الخانجى و شرکاه، چاپ اول. | |||
=پانویس= | =پانویس= | ||
[[رده: مقالات]] | [[رده: مقالات]] | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۶۰: | ||
[[رده: کتاب های تقریبی]] | [[رده: کتاب های تقریبی]] | ||
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | ||
<references /> |