نیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
استعمال دوم «نیت » در معنای مصدر است که از آن فعل مشتق می شود. [لکل امرء ما نوی]. «نیت » در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به کار می رود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح می شود. مثلا به هنگام انجام نماز از کسی سؤال می کنیم: «آیا نیت کرده ای یا خیر؟» در این جا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در این جا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد رکعات آن و این که به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، می باشد.
استعمال دوم «نیت » در معنای مصدر است که از آن فعل مشتق می شود. [لکل امرء ما نوی]. «نیت » در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به کار می رود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح می شود. مثلا به هنگام انجام نماز از کسی سؤال می کنیم: «آیا نیت کرده ای یا خیر؟» در این جا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در این جا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد رکعات آن و این که به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، می باشد.


در واژگان عربی نیز، نیت به معنای متعدد به کار می رود: نیت مثل «خیفة »، مصدر است که افعال ماضی و مضارع «نوی »، «ینوی » از آن مشتق می شود. در کتاب المنجد آمده است: واژه «نیت » در کلام عرب، به معنای اسمی نیز به کار رفته و می رود، و لذا در لسان روایات، به صورت جمع یعنی «نیات » آمده است. (1) اما در زبان عربی، «نیت » به معنای توجه و التفات به کار نرفته است، از این رو، باید گفت که استعمال این واژه در زبان فارسی به معنای توجه و التفات، غلط مشهور است.
در واژگان عربی نیز، نیت به معنای متعدد به کار می رود: نیت مثل «خیفة »، مصدر است که افعال ماضی و مضارع «نوی »، «ینوی » از آن مشتق می شود. در کتاب المنجد آمده است: واژه «نیت » در کلام عرب، به معنای اسمی نیز به کار رفته و می رود، و لذا در لسان روایات، به صورت جمع یعنی «نیات » آمده است.<ref>المنجد، لویسن معلوف، 1362، نشر اسماعیلیان</ref> اما در زبان عربی، «نیت » به معنای توجه و التفات به کار نرفته است، از این رو، باید گفت که استعمال این واژه در زبان فارسی به معنای توجه و التفات، غلط مشهور است.


به نظر می رسد، منشا این توهم این است که شارع اسلام، «نیت قربت » را در امتثال و قبولی احکام تعبدیه شرط کرده است و در بین فقها و اصولیین، بحث های گسترده ای پیرامون این که منظور از «نیت » در عبادات چیست؟ صورت گرفته است. بعضی بر این عقیده اند که مراد از نیت کردن «اخطار بالبال » است. از همین جاست که گاه به غلط، واژه «نیت » در معنای توجه و التفات به کار می رود. اما باید دانست که صاحب نظران فن، همگی بر این اعتقاد نیستند و شرط صحت نیت را، اخطار بالبال نمی دانند.
به نظر می رسد، منشا این توهم این است که شارع اسلام، «نیت قربت » را در امتثال و قبولی احکام تعبدیه شرط کرده است و در بین فقها و اصولیین، بحث های گسترده ای پیرامون این که منظور از «نیت » در عبادات چیست؟ صورت گرفته است. بعضی بر این عقیده اند که مراد از نیت کردن «اخطار بالبال » است. از همین جاست که گاه به غلط، واژه «نیت » در معنای توجه و التفات به کار می رود. اما باید دانست که صاحب نظران فن، همگی بر این اعتقاد نیستند و شرط صحت نیت را، اخطار بالبال نمی دانند.
خط ۷۴: خط ۷۴:
به نظر می رسد که «نیت » را به معنای اسمی بتوان چنین تعریف کرد: نیت امری است آگاهانه که میل فاعل مرید بالفعل بدان تعلق گرفته باشد. بنابراین تعریف، نیت عنصری است که در آن هم عنصر علم و هم عنصر میل دخالت دارد و به طور کلی، نیت عنصر بسیطی نیست بلکه امری است مرکب. در این جا، ممکن است گفته شود که نیت اصلا عنصر ثالثی جدای از میل و علم نیست، بلکه نیت مفهومی است که بر عنصر علم از آن حیث که میل نفس بدان تعلق یافته و مورد گرایش فاعل است اطلاق می شود. بنابراین بیان، نیت مفهومی است انتزاعی که منشا انتزاع آن علم و میل هستند.
به نظر می رسد که «نیت » را به معنای اسمی بتوان چنین تعریف کرد: نیت امری است آگاهانه که میل فاعل مرید بالفعل بدان تعلق گرفته باشد. بنابراین تعریف، نیت عنصری است که در آن هم عنصر علم و هم عنصر میل دخالت دارد و به طور کلی، نیت عنصر بسیطی نیست بلکه امری است مرکب. در این جا، ممکن است گفته شود که نیت اصلا عنصر ثالثی جدای از میل و علم نیست، بلکه نیت مفهومی است که بر عنصر علم از آن حیث که میل نفس بدان تعلق یافته و مورد گرایش فاعل است اطلاق می شود. بنابراین بیان، نیت مفهومی است انتزاعی که منشا انتزاع آن علم و میل هستند.


نیت داشتن و نیت کردن
=نیت داشتن و نیت کردن=
تذکر این نکته لازم است که «نیت داشتن » با «نیت کردن » تفاوت دارد. وقتی نیت با مصدر «داشتن » ترکیب می شود به معنای اسمی است و منظور همان مطلوب و غایت فعل است. اما «نیت » در ترکیب با مصدر «کردن » به معنای مصدری است. آنچه به عنوان عنصری از عناصر افعال اختیاری انسان شمرده می شود، نیت به معنای اسمی است و «نیت کردن » اگر به معنای «قصد کردن » باشد، ترکیب غلط اما مشهوری است.
تذکر این نکته لازم است که «نیت داشتن » با «نیت کردن » تفاوت دارد. وقتی نیت با مصدر «داشتن » ترکیب می شود به معنای اسمی است و منظور همان مطلوب و غایت فعل است. اما «نیت » در ترکیب با مصدر «کردن » به معنای مصدری است. آنچه به عنوان عنصری از عناصر افعال اختیاری انسان شمرده می شود، نیت به معنای اسمی است و «نیت کردن » اگر به معنای «قصد کردن » باشد، ترکیب غلط اما مشهوری است.


نیت و صعود و سقوط نفس
=نیت و صعود و سقوط نفس=
در روایات متعدد، نیت به عنوان اساس عمل ذکر شده و معیار ارزشیابی و نیکی و زشتی آن نیز، نیت فاعل دانسته شده است. البته در بحث های روائی بدین نکات و تحلیل و تبیین آن ها خواهیم پرداخت. آنچه در این جا مورد نظر ماست بیان این نکته است که از نظر عقلی و بحث های علم النفس فلسفی، صعود و سقوط نفس در رابطه با مساله «نیت » چگونه تبیین می شود؟
در روایات متعدد، نیت به عنوان اساس عمل ذکر شده و معیار ارزشیابی و نیکی و زشتی آن نیز، نیت فاعل دانسته شده است. البته در بحث های روائی بدین نکات و تحلیل و تبیین آن ها خواهیم پرداخت. آنچه در این جا مورد نظر ماست بیان این نکته است که از نظر عقلی و بحث های علم النفس فلسفی، صعود و سقوط نفس در رابطه با مساله «نیت » چگونه تبیین می شود؟


تجرد نفس
=تجرد نفس=
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل » و «توهم ». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه »، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت می گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده های مجردی هستند حاصل می شود.
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل » و «توهم ». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه »، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت می گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده های مجردی هستند حاصل می شود.


رشد و کمال علمی نفس
=رشد و کمال علمی نفس=
یکی از ابعادی که نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا می کند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقوله ای خاص اند و هرگز ضروتاآن که عالم تر است، سنگین وزن تر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تکامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیش تر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیش ترمی شود. بنابراین، تکامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیش تر اموری مجرد برای نفس است.
یکی از ابعادی که نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا می کند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقوله ای خاص اند و هرگز ضروتاآن که عالم تر است، سنگین وزن تر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تکامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیش تر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیش ترمی شود. بنابراین، تکامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیش تر اموری مجرد برای نفس است.


نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم » می تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم » می تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.


روح یا بدن کدامیک اصیل است؟
=روح یا بدن کدامیک اصیل است؟=
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح » است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق » فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح » است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق » فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.


خط ۹۷: خط ۹۷:
بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل، که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیر مادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بی گناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و شت شمرده می شود و دیگری عملی نیک و شایسته، چرا که نیت ها در دو عمل تفاوت می کند. دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم می کنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تکبر و فخر فروشی کتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر می دارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام می دهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است وکار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب می شود. چرا که نیت ها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت می تواند تبیین کننده مفهوم کلام معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات »
بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل، که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیر مادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بی گناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و شت شمرده می شود و دیگری عملی نیک و شایسته، چرا که نیت ها در دو عمل تفاوت می کند. دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم می کنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تکبر و فخر فروشی کتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر می دارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام می دهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است وکار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب می شود. چرا که نیت ها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت می تواند تبیین کننده مفهوم کلام معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات »


نیت و مساله جزا
=نیت و مساله جزا=
گفتیم که آن جهت و بعد حقیقی که در یک عمل ارادی موضوع ارزش و احکام اخلاقی است، بعد روحی و نفسانی آن است که همان عنصر نیت است و ملاک خوبی و بدی عمل، همین عنصر است. با توجه به این مساله، جزا و پاداش اعمال اختیاری نیز تبیین می شود. اگر ملاک خوبی و بدی عمل، عنصر نیت باشد که «انما الاعمال بالنیات »، ملاک جزا و پاداش عمل نیز همین عنصر خواهد بود. یعنی هر چند یک عمل ممکن است از نظر ظاهری و صوری و از ابعاد مادی ناچیز دیده شود، اما ممکن است نیت عمل چنان آن را ارزشمند گرداند که موجبات تحصیل سعادت ابدی انسان را فراهم آورد ونیز ممکن است یک عمل با این که از نظر صورت ظاهری، بسیار بزرگ و عظیم جلوه می نماید، به خاطر این عنصر «نیت » نه تنها هیچ گونه ارزش مثبت نداشته باشد، بلکه دارای ارزش منفی بوده، موجبات سقوط و شقاوت ابدی انسان را فراهم سازد.
گفتیم که آن جهت و بعد حقیقی که در یک عمل ارادی موضوع ارزش و احکام اخلاقی است، بعد روحی و نفسانی آن است که همان عنصر نیت است و ملاک خوبی و بدی عمل، همین عنصر است. با توجه به این مساله، جزا و پاداش اعمال اختیاری نیز تبیین می شود. اگر ملاک خوبی و بدی عمل، عنصر نیت باشد که «انما الاعمال بالنیات »، ملاک جزا و پاداش عمل نیز همین عنصر خواهد بود. یعنی هر چند یک عمل ممکن است از نظر ظاهری و صوری و از ابعاد مادی ناچیز دیده شود، اما ممکن است نیت عمل چنان آن را ارزشمند گرداند که موجبات تحصیل سعادت ابدی انسان را فراهم آورد ونیز ممکن است یک عمل با این که از نظر صورت ظاهری، بسیار بزرگ و عظیم جلوه می نماید، به خاطر این عنصر «نیت » نه تنها هیچ گونه ارزش مثبت نداشته باشد، بلکه دارای ارزش منفی بوده، موجبات سقوط و شقاوت ابدی انسان را فراهم سازد.


پاداش و کیفر اخروی
=پاداش و کیفر اخروی=
با توجه به آنچه گفته شد، مساله پاداش و کیفر جاوید اخروی نیز تا حدی قابل تبیین است. سؤال مهمی که همواره در این زمینه مطرح بوده و هست این است که چرا خداوند متعال کسانی را در قیامت به عذاب جاوید گرفتار می سازد، در صورتی که آنان گناهان محدودی - از نظر بعد مادی - انجام داده اند و به هر حال، در این جهان مدت محدودی زندگی کرده اند. یعنی اگر تمام عمر خود را هم به گناه و معصیت سپری کرده باشند بازهم مدت محدودی خواهد بود. بنابراین، مساله «خلود» در بهشت و دوزخ اخروی چگونه قابل تبیین است؟
با توجه به آنچه گفته شد، مساله پاداش و کیفر جاوید اخروی نیز تا حدی قابل تبیین است. سؤال مهمی که همواره در این زمینه مطرح بوده و هست این است که چرا خداوند متعال کسانی را در قیامت به عذاب جاوید گرفتار می سازد، در صورتی که آنان گناهان محدودی - از نظر بعد مادی - انجام داده اند و به هر حال، در این جهان مدت محدودی زندگی کرده اند. یعنی اگر تمام عمر خود را هم به گناه و معصیت سپری کرده باشند بازهم مدت محدودی خواهد بود. بنابراین، مساله «خلود» در بهشت و دوزخ اخروی چگونه قابل تبیین است؟


خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
گفته شد که ملاک ارزشیابی و خوبی و بدی عمل از نظر اخلاقی، نیت عمل است و نیز مساله جزا و پاداش عمل مبتنی بر مساله نیت است. بنابراین، باید گفت که اصلا چنین سؤالی، از نظر منطقی بی پایه و سست است! چرا که مقایسه مدت زمان مادی یک عمل دنیوی با جزا و پاداش جاودانه و نامحدودی که در رابطه با نیت عمل طرح شود، یک مقایسه بیجا و غیر منطقی است. نیت عمل یک امر مادی و دارای کمیت های محدود زمانی و مکانی نیست که میزان جزای اخروی را بتوان با آن مقایسه کرد و به طور کلی، با نامحدود یا محدود هیچ نسبتی ندارد و نمی توان کسری برای آن در نظر گرفت. بنابراین، با توجه به این که نیت در عمل، خود یک امر مادی و محدود نیست، مساله پاداش و کیفر نامحدود اخروی نیز قابل تبیین عقلی است و اشکال مذکور به نظر ما، اشکالی بیجا و غیرمنطقی است. (5) استاد مصباح (دام عزه) نوشته اند: «آیا وجود نیت در نفس قابل اندازه گیری زمانی هست یا نه؟ در صورتی که جواب مثبت باشد - که البته هست - اشکال مزبور چندان غیر منطقی نخواهد بود» پاسخی که به نظر می رسد این است که جزا و پاداش اخروی، بعنوان معادل زمان وجود نیت در نفس نیست، بلکه معادل خود نیت است که امری است مجرد (و الله اعلم).
گفته شد که ملاک ارزشیابی و خوبی و بدی عمل از نظر اخلاقی، نیت عمل است و نیز مساله جزا و پاداش عمل مبتنی بر مساله نیت است. بنابراین، باید گفت که اصلا چنین سؤالی، از نظر منطقی بی پایه و سست است! چرا که مقایسه مدت زمان مادی یک عمل دنیوی با جزا و پاداش جاودانه و نامحدودی که در رابطه با نیت عمل طرح شود، یک مقایسه بیجا و غیر منطقی است. نیت عمل یک امر مادی و دارای کمیت های محدود زمانی و مکانی نیست که میزان جزای اخروی را بتوان با آن مقایسه کرد و به طور کلی، با نامحدود یا محدود هیچ نسبتی ندارد و نمی توان کسری برای آن در نظر گرفت. بنابراین، با توجه به این که نیت در عمل، خود یک امر مادی و محدود نیست، مساله پاداش و کیفر نامحدود اخروی نیز قابل تبیین عقلی است و اشکال مذکور به نظر ما، اشکالی بیجا و غیرمنطقی است. (5) استاد مصباح (دام عزه) نوشته اند: «آیا وجود نیت در نفس قابل اندازه گیری زمانی هست یا نه؟ در صورتی که جواب مثبت باشد - که البته هست - اشکال مزبور چندان غیر منطقی نخواهد بود» پاسخی که به نظر می رسد این است که جزا و پاداش اخروی، بعنوان معادل زمان وجود نیت در نفس نیست، بلکه معادل خود نیت است که امری است مجرد (و الله اعلم).


پی نوشت ها
=پانویس=
1- المنجد، لویسن معلوف، 1362، نشر اسماعیلیان
1-  


2- کلمة حول فلسفة الاخلاق،الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
2- کلمة حول فلسفة الاخلاق،الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
confirmed
۸٬۱۴۶

ویرایش