پیش‌نویس:طبائع‌ الاستبداد و مصارع‌ الاستعباد (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۳: خط ۱۳:
| شابک =  
| شابک =  
}}
}}
'''طبائع‌ الاستبداد و مصارع‌ الاستعباد''' عنوان کتابی است که عبد الرحمن کواکبی معروف به سید فراتی با موضوع سرشت استبداد و دیکتاتوری و با هدف روشن ساختن و شعور سیاسی دادن به مسلمانان عرب در مقابله با ظلم، جهل و خرافه‌پرستی که حاصل استبداد عثمانی و حاکمان مستبد آن بوده، نوشته شده است. از نظر ایشان استبداد به معنای تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن است که ریشه همه فسادها بوده و آثار شومی بر دین، علم، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، دارد و تنها راه رهايى از آن در گرو آگاهى مردم با حقوق اساسى، دانش سياسى، حقوق متقابل مردم و حكومت است.   
'''طبائع‌ الاستبداد و مصارع‌ الاستعباد'''، عنوان کتابی است که عبد الرحمن کواکبی معروف به سید فراتی با موضوع سرشت استبداد و دیکتاتوری و با هدف روشن ساختن و شعور سیاسی دادن به مسلمانان عرب در مقابله با ظلم، جهل و خرافه‌پرستی که حاصل استبداد عثمانی و حاکمان مستبد آن بوده، نوشته شده است. از نظر ایشان استبداد به معنای تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن است که ریشه همه فسادها بوده و آثار شومی بر دین، علم، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، دارد و تنها راه رهايى از آن در گرو آگاهى مردم با حقوق اساسى، دانش سياسى، حقوق متقابل مردم و حكومت است.   


==مؤلف==
==مؤلف==
خط ۲۱: خط ۲۱:
==ساختار کتاب==
==ساختار کتاب==


این کتاب شامل  دو مقدمه، مقدمه اول شرح حال مختصری از زبان مؤلف درباره حضورش در مصر و نگارش مقالاتی در باب استبداد در نشریات و جرائد آن  و سپس جمع آوری این مقالات در قالب کتابی با عنوان «طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد» و مقدمه دوّم،  مقدمه اصلی کتاب، است.  سپس نویسنده به تعریف استبداد و بررسی ارتباط و تاثیر آن بر مفاهیمی مانند علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت و پیشرفت و همچنین نحوه رهایی از استبداد با بیان عناوینی همچون: الاستبداد و العلم، الاستبداد و الدین، الاستبداد و المجد، الاستبداد و المال، الاستبداد و الاخلاق، الاستبداد و التربیه،  الاستبداد و الترقی و  الاستبداد و التخلص منه، می‌پردازد.
این کتاب شامل  دو مقدمه، مقدمه اول شرح حال مختصری از زبان مؤلف درباره حضورش در مصر و نگارش مقالاتی در باب استبداد در نشریات و جرائد آن  و سپس جمع آوری این مقالات در قالب کتابی با عنوان «طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد» و مقدمه دوّم،  مقدمه اصلی کتاب، است.  سپس نویسنده به تعریف استبداد و بررسی ارتباط و تاثیر آن بر مفاهیمی مانند علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت و پیشرفت و همچنین نحوه رهایی از استبداد، می‌پردازد.


=='''محتوای کتاب'''==
==محتوای کتاب==
برخی از نویسندگان بر این باورند كه كواكبى بسيارى از مطالب کتاب طبائع الاستبداد و مصارع الاستبداد را را از كتاب ویتور الفيه رى (1803-1749 م)، نویسنده و نمایشنامه پرداز ایتالیایی، که درباره استبداد است، اقتباس کرده و آن را با مباحثی از تاريخ اسلام و آيه‏‌هايى از قرآن، به ‏شيوه‏ایى که با ذوق خوانندگان مسلمان و عرب سازگار بوده درآمیخته است. اما برخى، در اين باره اشكال كرده‌‏اند که كواكبى زبان‏ خارجى نمى‏‌دانست.  بعضی نیز به اين اشكال پاسخ داده‌اند كه ترجمه تركى این کتاب، در سال 1898 م، به وسيله يكى از تركان جوان، به نام عبدالله جودت، ظاهرا به قصد تبليغ بر ضد سلطان ‏عبدالحميد، در ژنو منتشر شده و به احتمال زیاد نسخه‌‏اى از آن در حلب يا قاهره، به ‏دست كواكبى رسيده است. عده‌ای نیز اعتقاد دارند که كواكبى، زبان فرانسه‏ مى‌دانست و آنچه درباره دموكراسى نوشته، ترجمه‌‏اى از كتاب‌هاى‏‌ فرانسوى، مانند برخى از بخش‏هاى روح القوانين منتسكيو است. رشيد رضا بر این باور است که  اوصافى كه كواكبى از نظام ‏استبدادى مى‌‏شمارد، گزارشى دقيق، از شيوه حكومت عثمانى ‏‌است كه نمى‌‏توان آن را فرآورده ذهنى بيگانه دانست. با این حال،حق مطلب آن است كه كواكبى، به عنوان متفكرى اصلاح‏ طلب و مسلمانى بيدارگر، از افكار و انديشه‏‌هاى زمان خويش آگاه بوده و با استفاده از همه آنها در مسير فكر اسلامى خويش سود جسته است. و برخلاف ادعاى رشيد رضا، نه تنها كواكبى اين اثر را منحصرا براى‏ شيوه حكومت عبدالحميد ننوشته، بلكه گستردگى انديشه وى‏ متوجه جهان اسلام بوده، كه در اين صورت يكى از مصاديق آن‏ مى‌‏تواند استبداد حاكم بر عثمانى باشد. و مؤید این مطلب اقرار کواکبی در مقدمه این کتاب است که می‌نویسد برخى از مطالب آن، زاده فكر خود او، و برخى را از سخنان‏ ديگران است<ref>همان، صص 19-18</ref>.
برخی از نویسندگان بر این باورند كه كواكبى بسيارى از مطالب کتاب طبائع الاستبداد و مصارع الاستبداد را را از كتاب ویتور الفيه رى (1803-1749 م)، نویسنده و نمایشنامه پرداز ایتالیایی، که درباره استبداد است، اقتباس کرده و آن را با مباحثی از تاريخ اسلام و آيه‏‌هايى از قرآن، به ‏شيوه‏ایى که با ذوق خوانندگان مسلمان و عرب سازگار بوده درآمیخته است. در مقابل، بعضی نیز اشكال كرده‌‏اند که كواكبى زبان‏ خارجى نمى‏‌دانست و توصیف وی از نظام استبدادی زمان خود گزارشی از شیوه حکومت عثمانی استعده‌ای به اين اشكال پاسخ داده‌اند این کتاب در زمان وی به وسيله يكى از تركان جوان، به نام عبدالله جودت ترجمه شده و به احتمال زیاد نسخه‌‏اى از آن در حلب يا قاهره، به ‏دست كواكبى رسيده است. اما حق مطلب آن است كه ایشان، به عنوان متفكرى اصلاح‏ طلب و مسلمانى بيدارگر، از افكار و انديشه‏‌هاى زمان خويش آگاه بوده و با استفاده از همه آنها در مسير فكر اسلامى خويش سود جسته و مؤید آن اقرار کواکبی در مقدمه این کتاب است که می‌نویسد برخى از مطالب آن، زاده فكر خود او، و برخى را از سخنان‏ ديگران است<ref>همان، صص 19-18</ref>.


===سیاست و استبداد===
===سیاست و استبداد===
کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان  علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتاب‌ها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است و سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده کردن به رأی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 15-11.</ref>.
کواکبی، سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده کردن به رأی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 15-11.</ref>.


===تأثیر استبداد بر دین===
===تأثیر استبداد بر دین===


در اندیشه کواکبی به دلیل اینکه قول و فعل اربابان کلیسا با حقیقت آموزه‌های حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) متفاوت بوده، نوعی از استبداد دینی بر آنان حاکم بوده که در برخی موارد مولد استبداد سیاسی نیز شده است  ایشان اگرچه قرآن را از تحریفی که در کتاب‌های آسمانی پیشین مانند تورات و انجیل، رخ داده، مبرا و منزه دانسته است، با این‌حال برخی تفسیرها و برداشت‌های نادرست از آیات قرآن در مباحثی نظیر قضا و قدر را موجب انحراف از توحید و وسیله‌ای برای منحرف شدن جامعه  دانسته است. از دیدگاه کواکبی، اصل توحید اگر درست فهميده شود و مردم مفهوم حقيقى كلمه توحيد يعنى «لا اله الا الله» را درك كنند به‏ استوارترين سنگرهاى ضداستبدادى دست مى‏‌بابند، زيرا بر اساس این اصل هيچ كس و هيچ چيز جزو خداوند، معبود به حساب نمی‌آید و در برابر غير خدا، هرگز نباید كرنش کرد و اگر در هر ملّتی اصل توحيد انتشار یابد، قفل و زنجير اسيرى در آن ملت شکسته می‌شود. از این‌رو دین اسلام نخست‏ با حكمت و عزم، بنای شرك را به‏ كلى منهدم ساخته و سپس قواعد آزادى سياسى كه معتدل کننده قانون‏ دموكراسى (آزادی مشروع) و آريستوكراسى (حکومت دانایان) بوده را استوار ساخته و اساس آن را بر توحيد بنا نهاده است از‌ این‌رو دین اسلام خواستار برچیده شدن استبداد و برپا داشتن دموکراسی و آریستوکراسی است. <ref>همان، صص 21-15.</ref>.
در اندیشه کواکبی، مغایر بودن قول و فعل اربابان کلیسا با حقیقت آموزه‌های کتاب مقدس، نوعی از استبداد دینی بر آنان حاکم بوده که در برخی موارد مولد استبداد سیاسی نیز شده است. از دیدگاه ایشان، درک مفهوم حقيقى اصل توحيد يعنى کلمه «لا اله الا الله» موجب دستیابی به استوارترين سنگرهاى ضداستبدادى بوده و اگر در هر ملّتی اصل توحيد انتشار یابد، قفل و زنجير اسيرى در آن ملت شکسته می‌شود. از این‌رو دین اسلام نخست‏ با حكمت و عزم، بنای شرك را به‏ كلى منهدم ساخته و سپس قواعد آزادى سياسى كه معتدل کننده قانون‏ دموكراسى (آزادی مشروع) و آريستوكراسى (حکومت دانایان) بوده را استوار ساخته و اساس آن را بر توحيد بنا نهاده و با بیان این مفاهیم، خواستار برچیده شدن استبداد است. <ref>همان، صص 21-15.</ref>.


===تأثیر استبداد بر علوم جدید===
===تأثیر استبداد بر علوم جدید===


کواکبی معتقد است که اگرچه علم در قرن‌های اخیر، حقايقی را كشف کرده كه آن به كاشفان و مخترعان اروپايى و آمريكائى نسبت داده شده است،  ولى اگر در آیات قرآن تدبر شود بیشتر این حقایق با صراحت و يا با اشارت ذكر شده است. از اين‌رو، ایشان آیه «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» را دلیلی برای بیان مباحث علمی در قرآن می‌داند و در بعضی موارد، به فرضيات و كشفيات علمى آیات قران  اشاره می‌کند. از جمله: آتش بودن ماده اصلی هستی و اشاره قرآن به آن در آیه «ثم استوی الی السماء و هی دخان»، حرکت مستمر کائنات و اشاره قرآن به آن در آیات «و آیه لهم الارض میته فاحییناها» و «کل فی فلک یسبحون»، جدا شدن زمین از منظومه شمسی و اشاره به آن در آیه «إن السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»، منشق شدن کره ماه از زمین و اشاره به آن در آیه «أفلا یرون أنا نأتی الارض ننقصها من أطرافها»، قائم بودن حیات جمادات به آب و اشاره به آن در آیه « وجعلنا من الماء کل شیء حی»، آفریده شدن هفت آسمان به شکل طبقاتی که یکی بر روی دیگری قرار دارد و همچنین زمین مانند آن در آیه «خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن»، ترقی نمودن اعضای عالم و از آن جمله آدم از جمادی و اشاره به آن در آیه «لقد خلقنا اانسان من سلاله من طین»، و...<ref>رفیعی، ناصر، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، صص 165-164</ref>.
کواکبی معتقد است که اگرچه علم در قرن‌های اخیر، حقايقی را كشف کرده كه آن به كاشفان و مخترعان اروپايى و آمريكائى نسبت داده شده است،  ولى اگر در آیات قرآن تدبر شود بیشتر این حقایق با صراحت و يا با اشارت ذكر شده است. از اين‌رو، ایشان آیه «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» را دلیلی برای بیان مباحث علمی در قرآن می‌داند و در بعضی موارد، به فرضيات و كشفيات علمى آیات قران  اشاره می‌کند. از جمله: آتش بودن ماده اصلی هستی و اشاره قرآن به آن در آیه «ثم استوی الی السماء و هی دخان»، حرکت مستمر کائنات و اشاره قرآن به آن در آیات «و آیه لهم الارض میته فاحییناها» و «کل فی فلک یسبحون»، جدا شدن زمین از منظومه شمسی و اشاره به آن در آیه «إن السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»، منشق شدن کره ماه از زمین و اشاره به آن در آیه «أفلا یرون أنا نأتی الارض ننقصها من أطرافها»، و...<ref>رفیعی، ناصر، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، صص 165-164</ref>.


===تأثیر استبداد بر علم===
===تأثیر استبداد بر علم===
خط ۴۳: خط ۴۳:
===تأثیر استبداد بر بزرگی===
===تأثیر استبداد بر بزرگی===


کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه می‌گیرد. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی ‏حقيقى سازگارى ندارد و مستبد می‌کوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين را به جاى آن جلوه دهد و گاهی نیز در برابر مجد، تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، قرار مى‏‌دهد. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى‏ و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى،كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلت‏‌بار برتر دانسته و انتقاد مى‏‌كند، می‌نویسد: «ائمه اهل‏بيت عليهم السلام معذور بودند که جان‌ خويش را به‏ مهلكه بیندازند، ايشان  آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مى‏‌دادند. همان‏ زندگى پستی كه ابن‏ خلدون گرفتار آن بود و اقدام تهدید کننده شکوه و جلال مادی انسان را  اشتباه می دانست. در حالی‌که مرغان شكارى و وحشيان غيور از بچه آوردن درقفس اسارت ابا دارند، بلكه طبيعتى  در ايشان وجود دارد كه انتحار را اختيار نمايند، تا از قيد ذلت رهايى يابند»<ref>کواکبی، صص 53-41.</ref>.
کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه می‌گیرد. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی ‏حقيقى سازگارى ندارد و مستبد می‌کوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين و گاهی نیز تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، را با آن عوض کند. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى‏ و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى، كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلت‏‌بار برتر دانسته، انتقاد مى‏‌كند، می‌نویسد: «ائمه اهل‏بيت عليهم السلام معذور بودند که جان‌ خويش را به‏ مهلكه بیندازند، ايشان  آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مى‏‌دادند»<ref>کواکبی، صص 53-41.</ref>.


===تأثیر استبداد بر مال===
===تأثیر استبداد بر مال===


كواكبى نابرابري‌هاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان شهرنشین با سوق دادن زنان به کارهای سهل و مردان به کارهای سخت و تقسیم حاصل دست‌رنج آنان به شکل ظالمانه بین زنان و همچنین صرف كردن ثروت ‏زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان ‏حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی می‌تواند خوب و سودمند باشد که با عدالت‏ بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى ‏مسلمانان فقر و تنگدستی  را که ملت‌های متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشه‌کن کند.<ref>همان، صص 65-53</ref>.
كواكبى نابرابري‌هاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان، صرف كردن ثروت ‏زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان ‏حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی می‌تواند خوب و سودمند باشد که با عدالت‏ بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى ‏مسلمانان فقر و تنگدستی  را که ملت‌های متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشه‌کن کند.<ref>همان، صص 65-53</ref>.


===تأثیر استبداد بر تربیت===
===تأثیر استبداد بر تربیت===


كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و سبب خوداری مردم  از شهادت به حق، آشکار ساختن عیب‌ها، امر به معروف و نهى از منكر است. از این‌رو،ملت‌هاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور  از تهمت و نسبت‌هاى زشت را جاری می‌کنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان می‌آورد و موجب می‌شود که مردم كسى به‌جز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن‏ ننهند و سپس عقل‌ها به مبادى حكمت نورانى‏ کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعه‌هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>.
كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و... است. از این‌رو،ملت‌هاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور  از تهمت و نسبت‌هاى زشت را جاری می‌کنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان می‌آورد و موجب می‌شود که مردم به فرمان خداوند نهند و سپس عقل‌ها را به مبادى حكمت نورانى‏ کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعه‌هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>.


===تأثیر استبداد بر اخلاق===
===تأثیر استبداد بر اخلاق===


كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت مى‏‌تواند برتر از فرشتگان‏ و يا پست‌‏تر از شياطين شود. و در آغاز، تربيت پدر و مادر سبب‏ بكارگيرى استعداد وى در راه صلاح و فساد مى‏‌گردد و پس از آن، مربيان‏ و آموزه‏‌هاى دينى است كه در تربيت آدمى نقش اساسی دارد. و همچنین همسر، محيط، نظام ‏اجتماعى و سياسى می‌تواند كه جسم و روح او را تحت ‏تأثير قرار دهد. از این‌رو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند  و با وضع مقرراتی آداب و حقوق را حفظ  و سنت‌هاى قومى و احساسات ملى را تقويت کند. از نظر ایشان حكومت‌هاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز می‌کوشند. از این‌رو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب می‌کند<ref>همان، صص 87-77.</ref>.
كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت، که از پدر ومادر، مربیان، محیط، نظام اجتماعی و سیاسی کسب می‌کند، مى‏‌تواند برتر از فرشتگان‏ و يا پست‌‏تر از شياطين شود. از این‌رو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند. از نظر ایشان حكومت‌هاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز می‌کوشند. از این‌رو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب می‌کند<ref>همان، صص 87-77.</ref>.


===تأثیر استبداد بر ترقی===
===تأثیر استبداد بر ترقی===


از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریده‌ها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی  آثار ترقی مشاهده شود  حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت می‌کنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. از نظر ایشان  استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل کند و  ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز  استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود<ref>همان، صص 109-87</ref>.
از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریده‌ها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی  آثار ترقی مشاهده شود  حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت می‌کنیم. از نظر ایشان  استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل می‌کند<ref>همان، صص 109-87</ref>.


===رهایی از استبداد===
===رهایی از استبداد===
confirmed
۱٬۵۵۲

ویرایش