انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۵: خط ۳۵:


# نفس انسان، حقیقتی قدیم است و پیش از بدن موجود بوده. این احتمال را [[افلاطون]] و اتباعش قبول کرده‌اند.
# نفس انسان، حقیقتی قدیم است و پیش از بدن موجود بوده. این احتمال را [[افلاطون]] و اتباعش قبول کرده‌اند.
# نفس انسان در عین مجرد بودن، همزمان با بدن پدید آمده و به آن تعلق می‌گیرد. این رأی را [[ارسطو]] و اتباع او پذیرفته‌اند و بسیاری حکمای مشا، مانند [[بوعلی سینا]] از آن تبعیت می‌کنند.
# نفس انسان در عین مجرد بودن، همزمان با بدن پدید آمده و به آن تعلق می‌گیرد. این رأی را [[ارسطو]] و اتباع او پذیرفته‌اند و بسیاری حکمای مشا، مانند [[ابوعلی سینا|بوعلی سینا]] از آن تبعیت می‌کنند.
# نظریه [[ملاصدرا|ملا صدرای شیرازی]] است که دگرگونی عمیقی را موجب شده و بر فراز دو تفکر اشراقی و مشایی، طرحی نو در انداخته است. بر اساس این نظریه، انسان جسمانی به وجود آمده است و در مرتبه بقا، به تجردِ روحانی بار می‌یابد و به اصطلاح، حقیقتی است جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا؛ یعنی آدمی در طلیعه آفرینش خود، صورت جسمانی است و وقتی بر اساس حرکت جوهری تحوّل یافت و به مرتبه نباتی رسید، مقدّمات پدیداری نفس حیوانی فراهم می‌شود و با پیدا شدن احساس، به قلمرو حیات حیوانی وارد شده، نفسانیتش کمال افزون تری می‌یابد و در ادامه حرکتِ جوهری، حیات حیوانی را نیز چون نردبان زیر پا می‌نهد و به حریم تجرد انسانی واصل می‌شود.
# نظریه [[ملاصدرا|ملا صدرای شیرازی]] است که دگرگونی عمیقی را موجب شده و بر فراز دو تفکر اشراقی و مشایی، طرحی نو در انداخته است. بر اساس این نظریه، انسان جسمانی به وجود آمده است و در مرتبه بقا، به تجردِ روحانی بار می‌یابد و به اصطلاح، حقیقتی است جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا؛ یعنی آدمی در طلیعه آفرینش خود، صورت جسمانی است و وقتی بر اساس حرکت جوهری تحوّل یافت و به مرتبه نباتی رسید، مقدّمات پدیداری نفس حیوانی فراهم می‌شود و با پیدا شدن احساس، به قلمرو حیات حیوانی وارد شده، نفسانیتش کمال افزون تری می‌یابد و در ادامه حرکتِ جوهری، حیات حیوانی را نیز چون نردبان زیر پا می‌نهد و به حریم تجرد انسانی واصل می‌شود.


خط ۴۴: خط ۴۴:


پس در حقیقت، سخن از موجود دوم نیست که آن را مجرد و متعلق به موجودِ مادی اوّل بپنداریم، بلکه از آیه چنین بر می‌آید که خدا همان بدن را به مرتبه دیگری که حیات روحانی و مجرد است، واصل فرموده است؛ یعنی حقیقتی که در مرحله حدوث، مادی بوده و از این مادّیت که ضعیف‌ترین مراتب وجود است، به مرتبه ضعیف و از ضعیف به شدید و از شدید به اشدّ مراتبِ ممکن، یعنی تجرد انسانی، تحوّل یافته و «این همه راه آمده است».
پس در حقیقت، سخن از موجود دوم نیست که آن را مجرد و متعلق به موجودِ مادی اوّل بپنداریم، بلکه از آیه چنین بر می‌آید که خدا همان بدن را به مرتبه دیگری که حیات روحانی و مجرد است، واصل فرموده است؛ یعنی حقیقتی که در مرحله حدوث، مادی بوده و از این مادّیت که ضعیف‌ترین مراتب وجود است، به مرتبه ضعیف و از ضعیف به شدید و از شدید به اشدّ مراتبِ ممکن، یعنی تجرد انسانی، تحوّل یافته و «این همه راه آمده است».
ظاهر دسته دوم ادلّه نقلی نیز به گونه‌ای است که با خلقت نفس پیش از آفرینش بدن سازگاری دارد؛ بدین صورت که خدا با پدید آوردن بدن انسان، نفس پیش ساخته‌ای را بدان ملحق می‌سازد؛ آیات نفخ روح را می‌توان از شمار این دسته دانست. خدای سبحان در این آیات به فرشتگان می‌فرماید: هر گاه انسان را پرداختم و تسویه کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او به [[سجده]] درآیید<ref>(فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُومی فَقَعُوالَهُ سَاجِدِینَ). (سوره حجر، آیه 29 و سوره ص، آیه 72).</ref>. برخی روایات نیز روح انسانی را به فاصله دو هزار سال پیش از آفرینش بدن موجود می‌داند: «خلق الله الأرواح قبل الأجساد بألفی عام»<ref>بحار الانوار، ج 61، ص 132.</ref>.
ظاهر دسته دوم ادلّه نقلی نیز به گونه‌ای است که با خلقت نفس پیش از آفرینش بدن سازگاری دارد؛ بدین صورت که خدا با پدید آوردن بدن انسان، نفس پیش ساخته‌ای را بدان ملحق می‌سازد؛ آیات نفخ روح را می‌توان از شمار این دسته دانست. خدای سبحان در این آیات به فرشتگان می‌فرماید: هر گاه انسان را پرداختم و تسویه کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او به [[سجده]] درآیید<ref>(فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُومی فَقَعُوالَهُ سَاجِدِینَ). (سوره حجر، آیه 29 و سوره ص، آیه 72).</ref>. برخی روایات نیز روح انسانی را به فاصله دو هزار سال پیش از آفرینش بدن موجود می‌داند: «خلق الله الأرواح قبل الأجساد بألفی عام<ref>بحار الانوار، ج 61، ص 132.</ref>».


ظاهر این [[آیات]] و [[روایات]]، با قول حکیمان معتقد به تقدّم وجود روح بر بدن هماهنگ است که روح را پیش از بدن موجود دانسته، معتقدند که از عالم بالا بر پیکر انسان [[هبوط]] می‌کند و شاید دلیل نقلی دیگری باشد که تجرّد ابتدایی [[روح]] را بفهماند و نسبت به تقدّم روح بر بدن یا همزمانی این دو در آفرینش، نظر خاصی نداشته باشد که اطلاق آن در این حال، با مبنای حکیمان مشایی و بوعلی سینا موافق خواهد بود.
ظاهر این [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]]، با قول حکیمان معتقد به تقدم وجود [[روح]] بر بدن هماهنگ است که روح را پیش از بدن موجود دانسته، معتقدند که از عالم بالا بر پیکر انسان [[هبوط]] می‌کند و شاید دلیل نقلی دیگری باشد که تجرّد ابتدایی [[روح]] را بفهماند و نسبت به تقدّم روح بر بدن یا همزمانی این دو در آفرینش، نظر خاصی نداشته باشد که اطلاق آن در این حال، با مبنای حکیمان مشایی و بوعلی سینا موافق خواهد بود.
مرحوم صدر المتألّهین، میان این دو دسته جمع کرده، با تقسیم وجودِ روح به مرتبه عقلی و نفسی، مشکل را چنین حل می‌کند که «وجود عقلی نفس»، سابق بر تن است و هیچ ارتباطی با تدبیر بدن، اشراف بر بدن و... ندارد و اساساً این نحوه وجودِ عقلی، به بدن تعلق نمی‌گیرد؛ از این رو، سبقت وجودی آن بر بدن تصور پذیر است؛ امّا «وجود نفسی نفس»، همان است که با ایجاد بدن و بر اساس حرکت جوهری، همراه با تحولات جسمانی حاصل می‌شود.
مرحوم صدر المتألّهین، میان این دو دسته جمع کرده، با تقسیم وجودِ روح به مرتبه عقلی و نفسی، مشکل را چنین حل می‌کند که «وجود عقلی نفس»، سابق بر تن است و هیچ ارتباطی با تدبیر بدن، اشراف بر بدن و... ندارد و اساساً این نحوه وجودِ عقلی، به بدن تعلق نمی‌گیرد؛ از این رو، سبقت وجودی آن بر بدن تصور پذیر است؛ امّا «وجود نفسی نفس»، همان است که با ایجاد بدن و بر اساس حرکت جوهری، همراه با تحولات جسمانی حاصل می‌شود.


confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش