مالکوم ایکس: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹: خط ۱۹:
|}
|}
</div>
</div>
'''مالکوم ایکس''' مبارز مسلمان و سیاهپوستی بود که سال ۱۹۲۵ در ایالت اوهامای [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می کرد.<br>
'''مالکوم ایکس''' مبارز مسلمان و سیاهپوستی بود که سال ۱۹۲۵ در ایالت اوهامای [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می‌کرد.
=مالکوم کیست؟ =
=مالکوم کیست؟ =


'''مالکوم ایکس''' (به انگلیسی: Malcolm X)(زاده ۱۹ مه ۱۹۲۵ در نبراسکا - درگذشته ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ در نیویورک) فعال سیاه‌پوست و مسلمان حقوق انسانی و مدافع حقوق آفریقایی آمریکایی‌هابود.
'''مالکوم ایکس''' (به انگلیسی: Malcolm X)(زاده ۱۹ مه ۱۹۲۵ در نبراسکا - درگذشته ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ در نیویورک) فعال سیاه‌پوست و مسلمان حقوق انسانی و مدافع حقوق آفریقایی آمریکایی‌هابود.
نام خانوادگی وی لیتل بود. در اظهار عمومی این اسم متعلق به سیاه پوستان بود و ترجمه آن در فرهنگ لغت به معنای "کوچک و حقیر" است. او به دلیل مبارزات شجاعانه علیه تبعیض نژادی و همچنین زندگی پر فراز و نشیبش مشهور است. <br>
نام خانوادگی وی لیتل بود. در اظهار عمومی این اسم متعلق به سیاه‌پوستان بود و ترجمه آن در فرهنگ لغت به معنای "کوچک و حقیر" است. او به دلیل مبارزات شجاعانه علیه تبعیض نژادی و همچنین زندگی پر فراز و نشیبش مشهور است.  


=مالکوم و جنبش امت اسلام=
=مالکوم و جنبش امت اسلام=
مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشه‌های [[الیجا محمد]] رهبر [[گروه امت اسلام آمریکا|گروه ملت اسلام]]، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر [[حج]] تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسان‌ها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفتهٔ نژاد سیاه‌پوستان ساکن آمریکا از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعی بود. مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزهٔ عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاه‌پوستان نیست، آنها می‌توانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه [[کوکلوس‌ کلان]] کشته شد.<br>
مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشه‌های [[الیجا محمد]] رهبر [[گروه امت اسلام آمریکا|گروه ملت اسلام]]، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر [[حج]] تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسان‌ها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفتهٔ نژاد سیاه‌پوستان ساکن آمریکا از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعی بود. مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزهٔ عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاه‌پوستان نیست، آنها می‌توانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه [[کوکلوس‌ کلان]] کشته شد.


=زندگی مالکوم=
=زندگی مالکوم=
مالکوم در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر اوماها واقع در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. پدرش ریورند ارل لیتل، سیاه‌پوستی بود ،او کشیشی طرفدار اندیشه‌ها مارکوس گاروی بود و اعتقاد به بازگشت نژاد سیاه به موطن اصلی خود، یعنی [[آفریقا|قارهٔ آفریقا]] داشت. ارل موسس [[انجمن عمومی پیشرفت سیاهان]] بود. <br>ارل لوییز همسر دومش در فیلادلفیا آشنا شد. لوییز مادر مالکوم است. وی رنگ پوست روشنی داشت چرا که پدرش سفیدپوست بود. زنی تحصیل کرده بود و عقاید خاصی داشت و از خوردن برخی غذاها پرهیز می‌کرد. بعدها به گروه [[ادونیتست‌]] ها پیوست. آنها دستورهای غذایی [[تورات]] را دنبال می‌کردند و از خوردن گوشت خوک و خرگوش خودداری می‌کردند. <br>
مالکوم در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر اوماها واقع در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. پدرش ریورند ارل لیتل، سیاه‌پوستی بود ،او کشیشی طرفدار اندیشه‌ها مارکوس گاروی بود و اعتقاد به بازگشت نژاد سیاه به موطن اصلی خود، یعنی [[آفریقا|قارهٔ آفریقا]] داشت. ارل موسس [[انجمن عمومی پیشرفت سیاهان]] بود. <br>ارل لوییز همسر دومش در فیلادلفیا آشنا شد. لوییز مادر مالکوم است. وی رنگ پوست روشنی داشت چرا که پدرش سفیدپوست بود. زنی تحصیل کرده بود و عقاید خاصی داشت و از خوردن برخی غذاها پرهیز می‌کرد. بعدها به گروه [[ادونیتست‌]]<nowiki/>‌ها پیوست. آنها دستورهای غذایی [[تورات]] را دنبال می‌کردند و از خوردن گوشت خوک و خرگوش خودداری می‌کردند.  


=ولادت=
=ولادت=
بعد از تولد مالکوم در اوماها، خانوادهٔ لیتل برای دستیابی به شرایطی بهتر به میلواکی رفتند. این اقامت چندان نپایید و این‌بار عازم لانسینگ مرکز میشیگان شدند. ارل لیتل آنجا به کار در [[کلیسا]] مشغول شد و به ترویج اندیشه‌های مارکوس گاروی پرداخت. <br>
بعد از تولد مالکوم در اوماها، خانوادهٔ لیتل برای دستیابی به شرایطی بهتر به میلواکی رفتند. این اقامت چندان نپایید و این‌بار عازم لانسینگ مرکز میشیگان شدند. ارل لیتل آنجا به کار در [[کلیسا]] مشغول شد و به ترویج اندیشه‌های مارکوس گاروی پرداخت.  


=حمله گروه های نژاد‌پرست=
=حمله گروه‌های نژاد‌پرست=
او پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروه‌های نژادپرست از جمله کوکلاکس کلان‌ها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می‌کند: «کابوسی که هرگز در ذهنم نمی‌میرد. شبی از شب‌های سال ۱۹۲۹ بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی‌رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه‌ها با فریاد آدم‌ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله‌های آتش همه جا زبانه می‌کشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنام گویان، با تپانچهٔ خود آنها را هدف قرار داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می‌انداختیم و از روی هم می‌گذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله‌ها همه جا زبانه می‌کشید و جرقه‌های آتش به هر سو پراکنده می‌شد، از میان شعله‌ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی‌کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی‌پناه زیر طاق آسمان، گریان و وحشت‌زده سرکردیم. مأموران آتش‌نشانی و پلیس‌های سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می‌سوزد و تلی از خاکستر می‌شود». این رخداد باعث شد تا ارل لیتل به همراه خانواده‌اش به حومهٔ شرقی لانسینگ نقل مکان کنند. <br>
او پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروه‌های نژادپرست از جمله کوکلاکس کلان‌ها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می‌کند: «کابوسی که هرگز در ذهنم نمی‌میرد. شبی از شب‌های سال ۱۹۲۹ بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی‌رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه‌ها با فریاد آدم‌ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله‌های آتش همه جا زبانه می‌کشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنام گویان، با تپانچهٔ خود آنها را هدف قرار داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می‌انداختیم و از روی هم می‌گذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله‌ها همه جا زبانه می‌کشید و جرقه‌های آتش به هر سو پراکنده می‌شد، از میان شعله‌ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی‌کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی‌پناه زیر طاق آسمان، گریان و وحشت‌زده سرکردیم. مأموران آتش‌نشانی و پلیس‌های سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می‌سوزد و تلی از خاکستر می‌شود». این رخداد باعث شد تا ارل لیتل به همراه خانواده‌اش به حومهٔ شرقی لانسینگ نقل مکان کنند. <br>
<br>
آنها در این ایام بیش از پیش طعم فقر و تنگدستی را می‌چشیدند و درآمد اصلی خانواده تنها از طریق فعالیت‌ها مذهبی پدر بود. مالکوم از پنج سالگی به مدرسه‌ای به نام بیشهٔ زیبا رفت. او و برادرانش از معدود سیاه‌پوستان آن مدرسه بودند.  
آنها در این ایام بیش از پیش طعم فقر و تنگدستی را می‌چشیدند و درآمد اصلی خانواده تنها از طریق فعالیت‌ها مذهبی پدر بود. مالکوم از پنج سالگی به مدرسه‌ای به نام بیشهٔ زیبا رفت. او و برادرانش از معدود سیاه‌پوستان آن مدرسه بودند.  
«آنها آنقدر ما را کاکاسیاه، دودی و موشی صدا کرده بودند که دیگر برای خود ما هم این القاب عادی شده طبیعی و عادی شده بود».
«آنها آنقدر ما را کاکاسیاه، دودی و موشی صدا کرده بودند که دیگر برای خود ما هم این القاب عادی شده طبیعی و عادی شده بود».
خط ۴۳: خط ۴۲:
سال ۱۹۳۱ وقتی مالکوم شش ساله بود، ارل لیتل بعد از یک مشاجرهٔ خانوادگی با لوییز با عصبانیت از خانه بیرون رفت و این آخرین باری بود که خانواده‌اش او را می‌دیدند. افرادی به ارل حمله کردند و بعد از قتل او جمجمه‌اش را زیر چرخ‌های اتومبیل له کردند. بیمه از تأمین هزینه‌های کفن و دفن ارل و هچنین مخارج زندگی خانوادهٔ لیتل سر باز زد و اعلام کرد که او خودکشی کرده‌است. مادر خانواده، لوییز، بعد از این مجبور شد با سختی و دست یازیدن به سوی کارهای مختلف و طاقت‌فرسا و عموماً از طریق کار در خانهٔ سفیدپوستان هزینه‌های زندگی را تأمین کند. بعد از آن که مردم متوجه شدند او بیوهٔ ارل لیتل است، از حضور او در خانه‌هایشان خودداری کردند.
سال ۱۹۳۱ وقتی مالکوم شش ساله بود، ارل لیتل بعد از یک مشاجرهٔ خانوادگی با لوییز با عصبانیت از خانه بیرون رفت و این آخرین باری بود که خانواده‌اش او را می‌دیدند. افرادی به ارل حمله کردند و بعد از قتل او جمجمه‌اش را زیر چرخ‌های اتومبیل له کردند. بیمه از تأمین هزینه‌های کفن و دفن ارل و هچنین مخارج زندگی خانوادهٔ لیتل سر باز زد و اعلام کرد که او خودکشی کرده‌است. مادر خانواده، لوییز، بعد از این مجبور شد با سختی و دست یازیدن به سوی کارهای مختلف و طاقت‌فرسا و عموماً از طریق کار در خانهٔ سفیدپوستان هزینه‌های زندگی را تأمین کند. بعد از آن که مردم متوجه شدند او بیوهٔ ارل لیتل است، از حضور او در خانه‌هایشان خودداری کردند.


=رفتار های زننده ماموران دولتی=
=رفتار‌های زننده ماموران دولتی=
او همچنین از سازمان رفاه اجتماعی حقوق می‌گرفت. همین موضوع پای مأموران این سازمان را به خانوادهٔ آنها باز کرد. مالکوم حضور مأموران در جمع خودشان را این‌گونه توصیف می‌کند:  
او همچنین از سازمان رفاه اجتماعی حقوق می‌گرفت. همین موضوع پای مأموران این سازمان را به خانوادهٔ آنها باز کرد. مالکوم حضور مأموران در جمع خودشان را این‌گونه توصیف می‌کند:  
«اما کمک ماهانه جواز حضور آنها بود. رفتارشان با ما مانند رفتار با برده‌ها بود. گویی ما دارایی شخصی آنها بودیم. با تمام تلاشی که مادرم می‌کرد، موفق نمی‌شد تا آنها را از دخالت در زندگیمان بازدارد. خشم او هنگامی به اوج می‌رسید که می‌دید آنها با اصرار یکی از ما را به گوشه‌ای خارج از اتاق، در حیاط یا جای دیگر می‌برند و به نوبت هربار یکی از ما را با طرح پرسش‌ها و بیان کلمات فریبنده در مقابل هم و رویاروی مادرم قرار می‌دهند».<br>
«اما کمک ماهانه جواز حضور آنها بود. رفتارشان با ما مانند رفتار با برده‌ها بود. گویی ما دارایی شخصی آنها بودیم. با تمام تلاشی که مادرم می‌کرد، موفق نمی‌شد تا آنها را از دخالت در زندگیمان بازدارد. خشم او هنگامی به اوج می‌رسید که می‌دید آنها با اصرار یکی از ما را به گوشه‌ای خارج از اتاق، در حیاط یا جای دیگر می‌برند و به نوبت هربار یکی از ما را با طرح پرسش‌ها و بیان کلمات فریبنده در مقابل هم و رویاروی مادرم قرار می‌دهند».<br>
خط ۷۳: خط ۷۲:
توماس هیگن، نخستین کسی که به سوی مالکوم ایکس شلیک کرد، بعدها نام مجاهد حلیم را برای خود برگزید. پس از گذشت ۴۵ سال از دوران محکومیت آقای هیگن، دادگاه در سال ۲۰۱۰ با درخواست عفو او موافقت کرد.  
توماس هیگن، نخستین کسی که به سوی مالکوم ایکس شلیک کرد، بعدها نام مجاهد حلیم را برای خود برگزید. پس از گذشت ۴۵ سال از دوران محکومیت آقای هیگن، دادگاه در سال ۲۰۱۰ با درخواست عفو او موافقت کرد.  
توماس هیگن دیگر خود را عضو «امت اسلام» نمی‌داند و بارها به خاطر شلیک به سوی مالکوم ایکس اظهار ندامت کرده‌است.
توماس هیگن دیگر خود را عضو «امت اسلام» نمی‌داند و بارها به خاطر شلیک به سوی مالکوم ایکس اظهار ندامت کرده‌است.
[[رده:رهبران مسلمان]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:رهبران مسلمان آمریکا]]
[[رده:شخصیت‌های سیاسی]]
[[رده:آمریکا]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش