تاریخ وجوب نمازهای یومیه در اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى آید' به 'مى‌آید')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تاریخ وجوب نمازهای یومیه در اسلام''' در منابع اسلامى با گزارش هاى مختلفى روبرو است. برخى روایات، تشریع نمازهاى یومیه را مصادف با واقعه معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دانند و در برخى دیگر، از نمازهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از معراج و حتى پیش از بعثت سخن به میان آمده است. هم چنین از بعضى آیه ها که در اوایل بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، نمازگزاردن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى فرمان به نماز شب استفاده مى شود. پژوهش حاضر با نگاهى قرآنى و تاریخى به مسئله، بر آن است که اگر چه پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از واقعه معراج نیز نماز ـ واجب یا مستحب ـ مى گزارده اند; اما وجوب نمازهاى یومیّه، هم زمان با معراج بوده است.
'''تاریخ وجوب نمازهای یومیه در اسلام''' در منابع اسلامی با گزارش‌های مختلفی روبرو است. برخی روایات، تشریع نمازهای یومیه را مصادف با واقعه معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) می‌دانند و در برخی دیگر از نمازهای پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیش از معراج و حتی پیش از بعثت سخن به میان آمده است. هم چنین از بعضی آیه‌ها که در اوایل بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده، نمازگزاردن پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حتی فرمان به نماز شب استفاده می‌شود. پژوهش حاضر با نگاهی قرآنی و تاریخی به مسئله، بر آن است که اگر‌چه پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیش از واقعه معراج نیز نماز ـ واجب یا مستحب ـ می‌گزارده‌اند; اما وجوب نمازهای یومیّه، هم‌زمان با معراج بوده است.


=واژگان کلیدى:=
== واژگان کلیدی:==
نماز، تاریخ تشریع نماز، نماز یومیّه، نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله)، معراج و نماز در شب معراج.
نماز، تاریخ تشریع نماز، نماز یومیّه، نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله)، معراج و نماز در شب معراج.


=مقدمه=
== مقدمه ==
نماز، سرآمد عبادت هایى است که بر [[انبیا]] و [[اولیا]] از [[آدم]] [[ابوالبشر]](علیه السلام) تا [[خاتم انبیا]] [[حضرت محمّد]](صلى الله علیه وآله)و عموم بندگان [[خدا]]ى تعالى در هر دوره اى از حیات بشر واجب شده است. اگر چه از چند و چون [[نماز]] [[پیامبران]] و [[امت]] هاى پیشین اطلاعى نداریم، اما بر اساس [[آیات]] [[قرآن]]، [[عبادت]]ى به نام نماز در میان آنان رواج داشته و مردم را به آن سفارش مى کرده اند.<ref>حضرت ابراهیم در مناجات با خداوند چنین مى گوید: «رب اجعلنى مقیم الصلاة و من ذریّتى» (ابراهیم،40) و خداى متعال خطاب به او مى فرماید: «وطهّر بیتى للطائفین و القائمین و الرکّع السجود» (حج،26) و درباره اسماعیل صادق الوعد مى فرماید: «و کان یأمر أهله بالصلاة و الزکاة» (مریم، 55) و خداوند به موسى فرمود: «أقم الصلاة لذکرى» (طه،14) و فرشتگان او به حضرت زکریا در حال نماز بشارت دادند: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلى فى المحراب» (آل عمران،39) و عیسى(علیه السلام)را به نماز و... سفارش فرمود: «و أوصانى بالصلاة و الزکاة ما دمت حیاً» (مریم،31) و قوم شعیب به ایشان گفتند: «أصلاتک تأمرک ان نترک ما یعبد آبائنا أو أن نفعل فى أموالنا ما نشاء» و لقمان خطاب به فرزندش مى گوید: «یا بنىّ أقم الصلاة» (لقمان،17) و کسانى (از امت هاى گذشته) را که نماز را ضایع کردند به شدّت نکوهش مى کند: «فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات» (مریم،59).</ref> در شریعت اسلامى نیز نماز از وظایف روزمرّه هر مسلمان شمرده شده که اهمیت آن بى نیاز از توضیح است.
نماز سرآمد عبادت‌هایی است که بر [[انبیا]] و اولیا از [[آدم]] ابوالبشر(‌علیه‌السلام) تا خاتم انبیا [[حضرت محمّد]](صلی الله علیه وآله)و عموم بندگان [[خدا]]ی تعالی در هر دوره ای از حیات بشر واجب شده است. اگر‌چه از چند و چون [[نماز]] [[پیامبران]] و امتهای پیشین اطلاعی نداریم، اما بر اساس [[آیات]] [[قرآن]]، [[عبادت]]ی به نام نماز در میان آنان رواج داشته و مردم را به آن سفارش می‌کرده‌اند.<ref>حضرت ابراهیم در مناجات با خداوند چنین می‌گوید: «رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریّتی» (ابراهیم،40) و خدای متعال خطاب به او می‌فرماید: «وطهّر بیتی للطائفین و القائمین و الرکّع السجود» (حج،26) و درباره اسماعیل صادق الوعد می‌فرماید: «و کان یأمر أهله بالصلاة و الزکاة» (مریم، 55) و خداوند به موسی فرمود: «أقم الصلاة لذکری» (طه،14) و فرشتگان او به حضرت زکریا در حال نماز بشارت دادند: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب» (آل عمران،39) و عیسی(‌علیه‌السلام)را به نماز و... سفارش فرمود: «و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیاً» (مریم،31) و قوم شعیب به ایشان گفتند: «أصلاتک تأمرک ان نترک ما یعبد آبائنا أو أن نفعل فی أموالنا ما نشاء» و لقمان خطاب به فرزندش می‌گوید: «یا بنیّ أقم الصلاة» (لقمان،17) و کسانی (از امت‌های گذشته) را که نماز را ضایع کردند به شدّت نکوهش می‌کند: «فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات» (مریم،59).</ref> در شریعت اسلامی نیز نماز از وظایف روزمرّه هر مسلمان شمرده شده که اهمیت آن بی‌نیاز از توضیح است.


اما نمازهاى یومیّه در [[اسلام]] از چه تاریخى و در چه زمانى آغاز شد؟ آیا مى توان تاریخ تشریع نمازهاى واجب را مشخص کرد؟ نخستین نماز واجب کدام نماز بود؟ نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دوران پیش از بعثت یا اوایل دعوت خویش برگزار مى کرد، چگونه بوده است؟
اما نمازهای یومیّه در [[اسلام]] از چه تاریخی و در چه زمانی آغاز شد؟ آیا می‌توان تاریخ تشریع نمازهای واجب را مشخص کرد؟ نخستین نماز واجب کدام نماز بود؟ نمازهایی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در دوران پیش از بعثت یا اوایل دعوت خویش برگزار می‌کرد، چگونه بوده است؟


از آن جا که در برخى آیات [[مکىِ]] قرآن نکته هایى در باب تشریع نماز و دیگر مباحث مرتبط با آن مطرح شده و در روایات [[معصومان]] و گزارش هاى تاریخى نیز بدان اشارت رفته است، نگاهى قرآنى ـ تاریخى مى تواند در روشن شدن پاسخ برخى از پرسش ها در این باب سودمند افتد. گرچه این بحث با مباحث کلامى نیز مرتبط است و به همین دلیل برخى از [[متکلمان]] [[مسلمان]] به آن اشارتى کرده اند، ولى پژوهش حاضر نگاهى کلامى به مسئله ندارد و فقط بر محور آیات و روایات و گزارش هاى تاریخى به بررسى موضوع مى پردازد.
از آن جا که در برخی آیات [[مکیِ]] قرآن نکته هایی در باب تشریع نماز و دیگر مباحث مرتبط با آن مطرح شده و در روایات [[معصوم|معصومان]] و گزارش‌های تاریخی نیز بدان اشارت رفته است، نگاهی قرآنی ـ تاریخی می‌تواند در روشن شدن پاسخ برخی از پرسش‌ها در این باب سودمند افتد. گرچه این بحث با مباحث کلامی نیز مرتبط است و به همین دلیل برخی از [[متکلمان]] [[مسلمان]] به آن اشارتی کرده‌اند، ولی پژوهش حاضر نگاهی کلامی به مسئله ندارد و فقط بر محور آیات و روایات و گزارش‌های تاریخی به بررسی موضوع می‌پردازد.


=گزارش های مختلف از آغاز نمازهای یومیه=
== گزارش‌های مختلف از آغاز نمازهای یومیه ==
در منابع روایى و تاریخى مسلمانان گزارش هاى متعددى در باب اولین نماز یومیّه [[پیامبر]](صلى الله علیه وآله) و کمیت و کیفیت آن مطرح شده است. این گزارش ها با یکدیگر همسو نیست و نیازمند بحث و بررسى است.
در منابع روایی و تاریخی مسلمانان گزارش‌های متعددی در باب اولین نماز یومیّه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و کمیت و کیفیت آن مطرح شده است. این گزارش‌ها با یکدیگر همسو نیست و نیازمند بحث و بررسی است.


در یک نگاه، مى توان گفت سه دیدگاه در این منابع مطرح شده است:
در یک نگاه، می‌توان گفت سه دیدگاه در این منابع مطرح شده است:


1. نخستین بار نمازهاى یومیّه در سفر [[معراج]] واجب شد;
1. نخستین بار نمازهای یومیّه در سفر [[معراج]] واجب شد;


2. نماز ظهر روز پس از باز آمدن پیامبر(صلى الله علیه وآله) از [[سفر معراج]]، نخستین نماز بوده است;
2. نماز ظهر روز پس از باز آمدن پیامبر(صلی الله علیه وآله) از [[معراج|سفر معراج]]، نخستین نماز بوده است;


3. پیامبر(صلى الله علیه وآله) قبل از بعثت یا دست کم در آغاز [[بعثت]]، نمازهایى ([[واجب]] یا [[مستحب]]) مى خواند، اما نمازهاى پنج گانه در سفر معراج بر پیامبر و امت اسلامى واجب شد.
3. پیامبر(صلی الله علیه وآله) قبل از بعثت یا دست کم در آغاز [[بعثت]]، نمازهایی ([[واجب]] یا [[مستحب]]) می‌خواند، اما نمازهای پنج گانه در سفر معراج بر پیامبر و امت اسلامی واجب شد.


دو دیدگاه نخست، در واقع یکى بیش نیست و مبدأ وجوب نماز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان را پس از واقعه معراج مى داند، جز آن که یکى اولین نماز را نماز در شب معراج مى داند و دیگرى نماز ظهر روز بعد از آن را. ناگفته نماند که روایات مربوط به نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شب معراج نیز متفاوت است: یکى، نماز خواندن ایشان را در پیشگاه الهى باز مى گوید، در حالى که روایات دیگر به نمازهاى وى پیش از عروج به پیشگاه الهى، در بیت المقدس و طور سینا و مسجد کوفه و آسمان هاى مختلف و نیز به امامت ایشان بر انبیا و فرشتگان اشاره کرده اند.
دو دیدگاه نخست، در واقع یکی بیش نیست و مبدأ وجوب نماز بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان را پس از واقعه معراج می‌داند، جز آن که یکی اولین نماز را نماز در شب معراج می‌داند و دیگری نماز ظهر روز بعد از آن را. ناگفته نماند که روایات مربوط به نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله) در شب معراج نیز متفاوت است: یکی، نماز خواندن ایشان را در پیشگاه الهی باز می‌گوید، در حالی که روایات دیگر به نمازهای وی پیش از عروج به پیشگاه الهی، در بیت‌المقدس و طور سینا و مسجد کوفه و آسمان‌های مختلف و نیز به امامت ایشان بر انبیا و فرشتگان اشاره کرده‌اند.


=== مستندات دیدگاه نخست ===
برخی روایات، اولین نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نماز در جریان معراج دانسته است. یکی از آنها روایتی است که برقی در محاسن بدین گونه نقل نموده است:


==مستندات دیدگاه نخست==
* احمد بن محمد بن خالد برقی از پدرش، از فضاله و از حسین بن ابی العلاء نقل کرده که وی می‌گوید: به امام صادق(‌علیه‌السلام)عرض کردم: دهریان می‌گویند چرا نماز در هر رکعت دو سجده دارد و دو رکعت با دو سجده نیست؟ حضرت فرمود: آنگاه که سؤال کردی قلبت را برای فهم آن آزاد (و آماده) کن. مردم گمان می‌برند که اولین نمازی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برگزار کردند در زمین بود و جبرئیل برای ایشان آورد، و دروغ می‌گویند. همانا نخستین نمازی که ایشان گزارد در آسمان، در پیشگاه خدای تعالی و در مقابل عرش او جلّ و علا بود. به ایشان وحی کرد و فرمان داد که به چشمه صاد نزدیک شو و وضو بگیر و وضویت را کامل کن و مواضع سجده هایت را پاک کن و برای خداوندگارت نماز بگذار... .
برخى روایات، اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز در جریان معراج دانسته است. یکى از آن ها روایتى است که برقى در محاسن بدین گونه نقل نموده است:
* امام صادق(‌علیه‌السلام) در ادامه سخن خود به بیان نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله) و محتوای قرائت و کیفیت رکوع ایشان پرداخته و افزودند:


* احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش، از فضاله و از حسین بن ابى العلاء نقل کرده که وى مى گوید: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: دهریان مى گویند چرا نماز در هر رکعت دو سجده دارد و دو رکعت با دو سجده نیست؟ حضرت فرمود: آن گاه که سؤال کردى قلبت را براى فهم آن آزاد (و آماده) کن. مردم گمان مى برند که اولین نمازى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) برگزار کردند در زمین بود و جبرئیل براى ایشان آورد، و دروغ مى گویند. همانا نخستین نمازى که ایشان گزارد در آسمان، در پیشگاه خداى تعالى و در مقابل عرش او جلّ و علا بود. به ایشان وحى کرد و فرمان داد که به چشمه صاد نزدیک شو و وضو بگیر و وضویت را کامل کن و مواضع سجده هایت را پاک کن و براى خداوندگارت نماز بگذار... .
خداوند به پیامبر(صلی الله علیه وآله) وحی کرد که برای خداوندگارت سجده کن. ایشان به سجده افتاد. خداوند وحی کرد که بنشین ای محمد! ایشان نشستند. هنگامی که سر از سجده نخستین برداشت، خداوند بر او تجلی کرد و ایشان از پیش خود به سجده افتاد، نه آن که خداوند ایشان را امر کرده باشد، و این سجده دوم به عنوان فضل الهی و سنت پیامبر جاری (و مقرر) شد.<ref> احمد برقی، المحاسن، ج2، ص323. سند این روایت معتبر است، زیرا در ثقه بودن فضاله سخنی نیست. هم چنین احمد بن محمد بن خالد و پدرش هر دو توثیق شده‌اند، اگر‌چه اعتماد بر روایات مرسله و نقل از افراد ضعیف نیز به آنان نسبت داده شده است. درباره حسین بن ابی العلاء نیز عبارت‌هایی وجود دارد که آیت اللّه خویی از آن، ثقه بودن او را استفاده کرده‌اند. برای توضیح بیش تر به ترتیب ر. ک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص290; ج3، ص49; ج17، ص72 ـ 73 و ج6، ص198 ـ 200.</ref>


* امام صادق(علیه السلام) در ادامه سخن خود به بیان نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) و محتواى قرائت و کیفیت رکوع ایشان پرداخته و افزودند:
برخی روایات نیز به صراحت نماز به شکل کنونی را به حادثه معراج مرتبط دانسته‌اند.


خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحى کرد که براى خداوندگارت سجده کن. ایشان به سجده افتاد. خداوند وحى کرد که بنشین اى محمد! ایشان نشستند. هنگامى که سر از سجده نخستین برداشت، خداوند بر او تجلى کرد و ایشان از پیش خود به سجده افتاد، نه آن که خداوند ایشان را امر کرده باشد، و این سجده دوم به عنوان فضل الهى و سنت پیامبر جارى مقرر) شد.<ref> احمد برقى، المحاسن، ج2، ص323. سند این روایت معتبر است، زیرا در ثقه بودن فضاله سخنى نیست. هم چنین احمد بن محمد بن خالد و پدرش هر دو توثیق شده اند، اگر چه اعتماد بر روایات مرسله و نقل از افراد ضعیف نیز به آنان نسبت داده شده است. درباره حسین بن ابى العلاء نیز عبارت هایى وجود دارد که آیت اللّه خویى از آن، ثقه بودن او را استفاده کرده اند. براى توضیح بیش تر به ترتیب ر.ک: ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث، ج14، ص290; ج3، ص49; ج17، ص72 ـ 73 و ج6، ص198 ـ 200.</ref>
* امام باقر(‌علیه‌السلام) در‌این‌باره فرمودند: هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به معراج بردند و خدای سبحان اذان و اقامه و نماز را به او یاد داد، وقتی به نماز ایستاد خداوند به او فرمان داد که در رکعت اول حمد و توحید بخواند و فرمود: یا محمد! این (بیان گر منزلت و) وصف من است، و در رکعت دوم حمد و سوره قدر بخواند و فرمود: یا محمد این (بیان گر منزلت و) وصف تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.<ref>علی حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ج2، ص819.</ref>


برخى روایات نیز به صراحت نماز به شکل کنونى را به حادثه معراج مرتبط دانسته اند.
از این روایت به خوبی برمی‌آید که نماز به صورت کنونی، پیش از معراج وجود نداشته و نخستین بار در واقعه معراج بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)واجب و ایشان در این سفر با آن آشنا شده و یاد گرفته است. البته در عین حال نمی‌توان با استناد به آن، وجود نمازهایی را به شکلی ساده تر که نمادی از پرستش خداوند بوده، نفی کرد. شواهد برگزاری این نمازها توسط پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)حتی سال‌ها پیش از بعثت فراوان است که به آنها اشاره خواهیم کرد، اما محور بحث ما نماز واجب به شکل کنونی است.


* امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمودند: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به معراج بردند و خداى سبحان اذان و اقامه و نماز را به او یاد داد، وقتى به نماز ایستاد خداوند به او فرمان داد که در رکعت اول حمد و توحید بخواند و فرمود: یا محمد! این (بیان گر منزلت و) وصف من است، و در رکعت دوم حمد و سوره قدر بخواند و فرمود: یا محمد این (بیان گر منزلت و) وصف تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.<ref>على حسینى استرآبادى، تأویل الآیات، ج2، ص819.</ref>
از برخی روایات دیگر نیز بر می‌آید که وجوب نماز در شب معراج بوده است. روایات زیر از آن جمله است:


از این روایت به خوبى برمى‌آید که نماز به صورت کنونى، پیش از معراج وجود نداشته و نخستین بار در واقعه معراج بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب و ایشان در این سفر با آن آشنا شده و یاد گرفته است. البته در عین حال نمى توان با استناد به آن، وجود نمازهایى را به شکلى ساده تر که نمادى از پرستش خداوند بوده، نفى کرد. شواهد برگزارى این نمازها توسط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حتى سال ها پیش از بعثت فراوان است که به آن ها اشاره خواهیم کرد، اما محور بحث ما نماز واجب به شکل کنونى است.
* روایتی که بیان گر تخفیف گرفتن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در باب نمازهای واجب یومیه است. طبق این روایت، شبان گاه معراج پس از آن که پنجاه نماز بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)واجب شد، ایشان (در بازگشت) از کنار حضرت موسی(‌علیه‌السلام) گذشتند و از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاه نماز. موسی گفت: به سوی خداوندگارت بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)رفت و پس از باز آمدن به موسی(‌علیه‌السلام) برخورد. وی گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ محمد(صلی الله علیه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسی گفت: امت تو ضعیف‌ترین امت‌هاست به سوی خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنی اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتی نداشتند. پس از آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)هماره از خداوند درخواست تخفیف می‌نمود تا آن که پنج نماز مقرر شد. این بار نیز در برخورد با موسی(‌علیه‌السلام) همان سؤال تکرار شد و حضرت در پاسخ فرمودند: پنج نماز. موسی(‌علیه‌السلام)گفت: به سوی خداوندگارت بازگرد و از او برای امتت تخفیف بخواه. پیامبر فرمود: از خداوندگارم حیا می‌کنم از این که در این باب به او مراجعه کنم.<ref>محمد صدوق، الأمالی، ص536. در منابع اهل سنت نیز این نکته مطرح شده است. برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمد بخاری، صحیح البخاری، ج4، ص78 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص144.</ref>
* در روایت دیگری امام صادق(‌علیه‌السلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسی جزای خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزی اللّه موسی عن هذة الامة» نیز آمده و در برخی از آنها چنین دعایی از زبان پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزی اللّه موسی بن عمران عن امتی خیراً» (ر. ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و علی قمی، تفسیر القمی، ج2، ص12 و قاضی نعمان تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref>


از برخى روایات دیگر نیز بر مى‌آید که وجوب نماز در شب معراج بوده است. روایات زیر از آن جمله است:
مفاد این روایت در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده و بعضی از عالمان، آن را در حد روایت متواتر می‌دانند.<ref>علامه مجلسی در باب درستی محتوای این روایات، سخن کراجکی را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسی(‌علیه‌السلام) به او گفت: امت تو طاقت نمی‌آورند و ایشان از پس مرتبه ای به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغی در آن نخواهد ماند. (مجلسی، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضی آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبنای مشهور خود، آن را حجت نمی‌داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وی در‌این‌باره گفته است: این روایت از طریق آحاد است که علم آور نیست، علاوه بر این که تضعیف هم شده است، ولی اگر صحیح باشد امر محالی نیست، زیرا مصلحت در ابتدا اقتضای عبادت به پنجاه نماز را داشته و پس از درخواست پیامبر در هر بار، مصلحت تغییر یافته تا به عدد کنونی رسیده است. مانند کاری که متعلق نذر قرار می‌گیرد که در آغاز مصلحتی بر وجوب آن نیست، اما پس از نذر، مصلحت تغییر کرده و واجب می‌شود. (علم الهدی(شریف مرتضی)، علی، تنزیه الأنبیاء، ص121). علامه طباطبایی در المیزان روایت معراج را که در بردارنده این مطلب نیز هست، نقل کرده و با تأکید بر این که در روایات زیادی از شیعه و اهل سنت وارد شده، از آن گذشته اند. (المیزان، ج 13، ص 15 و 16)، اما تاریخ پژوه معاصر سید جعفر مرتضی عاملی به تفصیل به نقد این بخش از روایت پرداخته و آن را نمی‌پذیرد. (ر. ک: جعفر مرتضی عاملی، الصحیح، ج3، ص 26به بعد).</ref>


* روایتى که بیان گر تخفیف گرفتن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)در باب نمازهاى واجب یومیه است. طبق این روایت، شبان گاه معراج پس از آن که پنجاه نماز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب شد، ایشان (در بازگشت) از کنار حضرت موسى(علیه السلام) گذشتند و از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاه نماز. موسى گفت: به سوى خداوندگارت بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)رفت و پس از باز آمدن به موسى(علیه السلام) برخورد. وى گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ محمد(صلى الله علیه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسى گفت: امت تو ضعیف ترین امت هاست به سوى خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنى اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتى نداشتند. پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله)هماره از خداوند درخواست تخفیف مى نمود تا آن که پنج نماز مقرر شد. این بار نیز در برخورد با موسى(علیه السلام) همان سؤال تکرار شد و حضرت در پاسخ فرمودند: پنج نماز. موسى(علیه السلام)گفت: به سوى خداوندگارت بازگرد و از او براى امتت تخفیف بخواه. پیامبر فرمود: از خداوندگارم حیا مى کنم از این که در این باب به او مراجعه کنم.<ref>محمد صدوق، الأمالى، ص536. در منابع اهل سنت نیز این نکته مطرح شده است. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد بخارى، صحیح البخارى، ج4، ص78 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص144.</ref>
* در برخی روایات نیز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفیف گرفتن در شمارگان نمازهای واجب، تبیین شده است.<ref>«وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِی سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِی عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّی قَالَ لَهُ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِی شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَی(‌علیه‌السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَی(‌علیه‌السلام) فَرَجَعَ إِلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَی أَنْ رَدَّهَا إِلَی خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَی(‌علیه‌السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(‌علیه‌السلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَی أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَی الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالی، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینی عن علی بن محمد علان کلینی عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمی عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن علی. این سند، مجهول است.</ref> این روایت و روایات هم‌سو با آن، مؤید آن است که تا زمان معراج، نمازی بر پیامبر و مسلمانان واجب نبوده است.
* چنان که روایتی از امام باقر(‌علیه‌السلام) نقل شده است: «هنگامی که رسول خدا را به معراج بردند، نماز را ده رکعت فرود آورد، دو رکعت دو رکعت... .<ref>کلینی، الکافی، ج 3، ص 487. علی بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن علی بن الحکم، عن ربیع بن محمد المسلی، عن عبدالله بن سلیمان العامری، عن أبی جعفر(‌علیه‌السلام) این سند، مجهول و مرسله است.</ref> یاد کرد این نکته بایسته است که رکعت‌های سوم و چهارم نماز بعدها در مدینه واجب شد، اما درباره مسافر همان حالت نخست (دو رکعت) باقی ماند.
* روایاتی که اولین نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نماز ظهر معرفی کرده و همان را نماز وسطای سفارش شده در قرآن می‌داند.<ref>«حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).</ref>
* در برخی از این روایات، به جای نماز ظهر، نماز جمعه (که به جای نماز ظهر در روز جمعه به جماعت اقامه می‌شود) آمده است. این روایات هم پرشمارند و هم در برخی موارد معتبرند.<ref>در‌این‌باره ر. ک: کلینی، الکافی، ج 8، ص 339. اگر‌چه علامه مجلسی سند را (به خاطر سعید بن مسیب) مجهول دانسته است. (مجلسی، مرآة العقول، ج 26، ص 496)، ولی نمی‌توان آن را بی اعتبار دانست، زیرا برخی رجالیان، مانند مرحوم مامقانی، سعید را توثیق کرده‌اند. مامقانی، تنقیح المقال، ج 1، ص 64). (برای مطالعه بیشتر درباره سعید بن مسیب ر. ک: علی اکبربابایی، مکاتب تفسیری، ص 217 ـ 221. هم چنین برای دیدن روایات دیگر در باب اولین نماز ر. ک: صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 322 و ص 354 ـ 355. علامه مجلسی سند بعضی از این روایات را صحیح دانسته است. ر. ک: مجلسی، بحار الأنوار، ج 80، ص30 و 108 و ج 79، ص 290 ـ 291).</ref> فرزندم! برای نماز ظهر این روز (جمعه) شرافت بزرگی است. این نماز اولین نمازی است که بر آقای ما رسول خدا(صلی الله علیه وآله) واجب شد و در روایت است که نماز وسطی همین است... .<ref>مجلسی. بحارالانوار. ج 79، ص290.</ref>
* یعقوبی نیز این نکته را که نماز وسطی ظهر است، و نماز ظهر جمعه اولین نماز پیامبر بوده، گزارش کرده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref>
* سید بن طاووس در‌این‌باره فرموده است: آن چه در این باب، روایت کردیم و به نظر ما نزدیک‌تر به درستی و صواب است آن است که اولین نمازی که بر بندگان واجب شد نماز ظهر و دو رکعت بود. اخبار در این باب، فراوان است، بنابراین نیازی به بیان آنها نیست... .<ref>سید ابن طاووس حسنی، فلاح السائل، ص 93.</ref>


* در روایت دیگرى امام صادق(علیه السلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسى جزاى خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزى اللّه موسى عن هذة الامة» نیز آمده و در برخى از آن ها چنین دعایى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزى اللّه موسى بن عمران عن امتى خیراً» (ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و على قمى، تفسیر القمى، ج2، ص12 و قاضى نعمان تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref>
=== مستندات دیدگاه دوم ===
چنان که پیشتر گفتیم دیدگاه قبلی با این دیدگاه، امکان سازگاری و اتحاد دارند.


مفاد این روایت در منابع روایى شیعه و اهل سنت آمده و بعضى از عالمان، آن را در حد روایت متواتر مى دانند.<ref>علامه مجلسى در باب درستى محتواى این روایات، سخن کراجکى را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسى(علیه السلام) به او گفت: امت تو طاقت نمى آورند و ایشان از پس مرتبه اى به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغى در آن نخواهد ماند. (مجلسى، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضى آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبناى مشهور خود، آن را حجت نمى داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وى در این باره گفته است: این روایت از طریق آحاد است که علم آور نیست، علاوه بر این که تضعیف هم شده است، ولى اگر صحیح باشد امر محالى نیست، زیرا مصلحت در ابتدا اقتضاى عبادت به پنجاه نماز را داشته و پس از درخواست پیامبر در هر بار، مصلحت تغییر یافته تا به عدد کنونى رسیده است. مانند کارى که متعلق نذر قرار مى گیرد که در آغاز مصلحتى بر وجوب آن نیست، اما پس از نذر، مصلحت تغییر کرده و واجب مى شود. (علم الهدى(شریف مرتضى)، على، تنزیه الأنبیاء، ص121). علامه طباطبایى در المیزان روایت معراج را که در بردارنده این مطلب نیز هست، نقل کرده و با تأکید بر این که در روایات زیادى از شیعه و اهل سنت وارد شده، از آن گذشته اند. (المیزان، ج 13، ص 15 و 16)، اما تاریخ پژوه معاصر سید جعفر مرتضى عاملى به تفصیل به نقد این بخش از روایت پرداخته و آن را نمى پذیرد. (ر.ک: جعفر مرتضى عاملى، الصحیح، ج3، ص 26به بعد).</ref>
در این دیدگاه دو نوع گزارش وجود دارد، یکی مربوط به نمازگزاردن خود حضرت و دیگری در باب نماز دیگران است.


* در برخى روایات نیز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفیف گرفتن در شمارگان نمازهاى واجب، تبیین شده است.<ref>«وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیه السلام) فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(علیه السلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالى، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على. این سند، مجهول است.</ref> این روایت و روایات هم سو با آن، مؤید آن است که تا زمان معراج، نمازى بر پیامبر و مسلمانان واجب نبوده است.  
گزارش‌های مربوط به نماز خود ایشان در منابع متعدد روایی و تاریخی بیان شده است، چنان که در حدیثی از ابن عباس و جابر آمده است: «[[جبرئیل]] نزد کعبه دو بار بر من امامت کرد».<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین می‌گوید: «قال البیهقی: وقد ذهب الحسن البصری إلی أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته ‌علیه‌السلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فی الأولیین، والعشاء أربعاً یجهر فی الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر. ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادی است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتی می‌داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانی وجوب نمازهای واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.</ref> ولی در باب نماز اصحاب، برخی عالمان گفته‌اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از معراج، اصحاب خود را جمع کردند، سپس خود به جبرئیل اقتدا کردند و دیگران به ایشان.


* چنان که روایتى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: «هنگامى که رسول خدا را به معراج بردند، نماز را ده رکعت فرود آورد، دو رکعت دو رکعت... .<ref>کلینى، الکافى، ج 3، ص 487. على بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن على بن الحکم، عن ربیع بن محمد المسلى، عن عبدالله بن سلیمان العامرى، عن أبى جعفر(علیه السلام) این سند، مجهول و مرسله است.</ref> یاد کرد این نکته بایسته است که رکعت هاى سوم و چهارم نماز بعدها در مدینه واجب شد، اما درباره مسافر همان حالت نخست (دو رکعت) باقى ماند.
[[ابن کثیر]] در‌این‌باره می‌گوید:


* روایاتى که اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز ظهر معرفى کرده و همان را نماز وسطاى سفارش شده در قرآن مى داند.<ref>«حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).</ref>
زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) شب معراج را صبح کردند جبرئیل هنگام ظهر نازل شد و کیفیت نماز و اوقات آن را برای ایشان تبیین کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به یارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئیل تا روز بعد برای (تعلیم) پیامبر نماز گزارد و مسلمانان به پیامبر اقتدا می‌کردند، در حالی که او خود به جبرئیل اقتدا می‌کرد.


* در برخى از این روایات، به جاى نماز ظهر، نماز جمعه (که به جاى نماز ظهر در روز جمعه به جماعت اقامه مى شود) آمده است. این روایات هم پرشمارند و هم در برخى موارد معتبرند.<ref>در این باره ر.ک: کلینى، الکافى، ج 8، ص 339. اگر چه علامه مجلسى سند را (به خاطر سعید بن مسیب) مجهول دانسته است. (مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 496)، ولى نمى توان آن را بى اعتبار دانست، زیرا برخى رجالیان، مانند مرحوم مامقانى، سعید را توثیق کرده اند. مامقانى، تنقیح المقال، ج 1، ص 64). (براى مطالعه بیشتر درباره سعید بن مسیب ر.ک: على اکبربابایى، مکاتب تفسیرى، ص 217 ـ 221. هم چنین براى دیدن روایات دیگر در باب اولین نماز ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 322 و ص 354 ـ 355. علامه مجلسى سند بعضى از این روایات را صحیح دانسته است. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار، ج 80، ص30 و 108 و ج 79، ص 290 ـ 291).</ref>   فرزندم! براى نماز ظهر این روز (جمعه) شرافت بزرگى است. این نماز اولین نمازى است که بر آقاى ما رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واجب شد و در روایت است که نماز وسطى همین است... .<ref>مجلسى. بحارالانوار. ج 79، ص290.</ref>
این سخن گویای آن است که مقصود از این نماز همین نماز معهود فعلی است، زیرا به یقین، پیامبر پیش از معراج نمازگزار بوده و در آن زمان صحابه ای نداشته تا نماز جماعت به این وصف برگزار کنند. و بر اساس گزارش‌های تاریخی، دست کم تا سه سال، دعوت علنی نمی‌کردند و به طور طبیعی پیروانی نداشتند جز حضرت علی و خدیجه(علیهما السلام) که از همان آغاز بعثت به وی ایمان آورده و با ایشان نماز می‌خواندند.<ref>احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص23.</ref> احمد بن حنبل در مسند، روایتی از علی(‌علیه‌السلام) نقل کرده که ایشان فرمود: «همانا من هفت سال پیش از آن که مردم نماز بگزارند، نماز گزاردم».<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص100. مقصود حضرت آن است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) سالیانی پیش از بعثت و پس از آن، در میان مردان، پیروی جز ایشان نداشته‌اند و با توجه به روایات دیگر به احتمال قوی عدد هفت در این جا نماد کثرت، یعنی مدت زیاد است.</ref>


* یعقوبى نیز این نکته را که نماز وسطى ظهر است، و نماز ظهر جمعه اولین نماز پیامبر بوده، گزارش کرده است.<ref>یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.</ref>
برخی محققان معتقدند که مقصود از عبادت در این روایت، عبادت‌هایی است که علی(‌علیه‌السلام) به همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله)دو یا پنج سال پیش از بعثت برگزار می‌کرده است، زیرا در آن مقطعِ زمانی ارهاصات نبوت آغاز شده بود.<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الأعظم، ج2، ص320.</ref>


* سید بن طاووس در این باره فرموده است: آن چه در این باب، روایت کردیم و به نظر ما نزدیک تر به درستى و صواب است آن است که اولین نمازى که بر بندگان واجب شد نماز ظهر و دو رکعت بود. اخبار در این باب، فراوان است، بنابراین نیازى به بیان آن ها نیست... .<ref>سید ابن طاووس حسنى، فلاح السائل، ص 93.</ref>
در روایتی از عفیف بن قیس کندی نقل شده است:


==مستندات دیدگاه دوم==
پیش از آن که دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) علنی شود، روزی در مکه با عباس بن عبدالمطلب نشسته بودم، جوانی آمد و به آسمان نگاه کرد و چون آفتاب بالا آمد در برابر کعبه به نماز ایستاد.<ref> با توجه به این که در آن زمان قبله پیامبر(صلی الله علیه وآله) بیت‌المقدس بوده است، ایستادن ایشان در برابر کعبه، به سوی مسجد الاقصی نیز بوده است، زیرا اگر کعبه را در جهت شمال قرار می‌داد، به سمت مسجد الاقصی (در شمال) نیز قرار می‌گرفت.</ref> آنگاه نوجوانی آمد و در سمت راست او ایستاد و سپس خانمی پشت سر آن دو ایستاد. جوان به رکوع رفت، آن دو نیز رکوع کردند. سپس ایستاد و به سجده رفت، آن دو نیز سجده کردند. به عباس گفتم: امر بزرگی است. عباس نیز گفت: امر بزرگی است. میدانی این جوان کیست؟ این پسر برادرم محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب است. میدانی این نوجوان کیست؟ پسر برادرم علی بن ابی طالب است. میدانی آن زن کیست؟ خدیجه دختر خویلد است. فرزند برادرم به من گفت که خداوندگار او، خداوندگار آسمان‌ها و زمین، او را به این دینی که بر آن است فرمان داده است. به خدا قسم جز این سه نفر کسی در روی زمین چنین آیینی ندارد.<ref>ر. ک: محمد مفید، الارشاد، ج1، ص 29 و 30; احمد عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص425; همو، لسان المیزان، ج1، ص395; احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص 59; محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص56 و احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 209.</ref>
چنان که پیشتر گفتیم دیدگاه قبلى با این دیدگاه، امکان سازگارى و اتحاد دارند.


در این دیدگاه دو نوع گزارش وجود دارد، یکى مربوط به نمازگزاردن خود حضرت و دیگرى در باب نماز دیگران است.
=== مستندات دیدگاه سوم ===
برخی عالمان براساس شواهد تاریخی و قرآنی معتقدند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و برخی نزدیکانش مانند علی(‌علیه‌السلام) و خدیجه(علیها السلام) پیش از معراج نماز می‌گزارده و خدای را عبادت می‌کردند، اما وجوب اولین نماز را بر امت از هنگام معراج می‌دانند. در این جا نخست به بیان شواهد قرآنی می‌پردازیم و سپس روایات تاریخی مربوط به آن را بیان خواهیم کرد.


گزارش هاى مربوط به نماز خود ایشان در منابع متعدد روایى و تاریخى بیان شده است، چنان که در حدیثى از ابن عباس و جابر آمده است: «[[جبرئیل]] نزد کعبه دو بار بر من امامت کرد».<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین مى گوید: «قال البیهقى: وقد ذهب الحسن البصرى إلى أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته علیه السلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فى الأولیین ، والعشاء أربعاً یجهر فى الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر.ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادى است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتى مى داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانى وجوب نمازهاى واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.</ref> ولى در باب نماز اصحاب، برخى عالمان گفته اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از معراج، اصحاب خود را جمع کردند، سپس خود به جبرئیل اقتدا کردند و دیگران به ایشان.
==== آیات بیان گر وجود نماز پیش از معراج ====
 
[[ابن کثیر]] در این باره مى گوید:
 
زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شب معراج را صبح کردند جبرئیل هنگام ظهر نازل شد و کیفیت نماز و اوقات آن را براى ایشان تبیین کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئیل تا روز بعد براى (تعلیم) پیامبر نماز گزارد و مسلمانان به پیامبر اقتدا مى کردند، در حالى که او خود به جبرئیل اقتدا مى کرد.
 
این سخن گویاى آن است که مقصود از این نماز همین نماز معهود فعلى است، زیرا به یقین، پیامبر پیش از معراج نمازگزار بوده و در آن زمان صحابه اى نداشته تا نماز جماعت به این وصف برگزار کنند. و بر اساس گزارش هاى تاریخى، دست کم تا سه سال، دعوت علنى نمى کردند و به طور طبیعى پیروانى نداشتند جز حضرت على و خدیجه(علیهما السلام) که از همان آغاز بعثت به وى ایمان آورده و با ایشان نماز مى خواندند.<ref>احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.</ref> احمد بن حنبل در مسند، روایتى از على(علیه السلام) نقل کرده که ایشان فرمود: «همانا من هفت سال پیش از آن که مردم نماز بگزارند، نماز گزاردم».<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص100. مقصود حضرت آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سالیانى پیش از بعثت و پس از آن، در میان مردان، پیروى جز ایشان نداشته اند و با توجه به روایات دیگر به احتمال قوى عدد هفت در این جا نماد کثرت، یعنى مدت زیاد است.</ref>
برخى محققان معتقدند که مقصود از عبادت در این روایت، عبادت هایى است که على(علیه السلام) به همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله)دو یا پنج سال پیش از بعثت برگزار مى کرده است، زیرا در آن مقطعِ زمانى ارهاصات نبوت آغاز شده بود.<ref>جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیره النبى الأعظم، ج2، ص320.</ref>
در روایتى از عفیف بن قیس کندى نقل شده است:
 
پیش از آن که دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) علنى شود، روزى در مکه با عباس بن عبدالمطلب نشسته بودم، جوانى آمد و به آسمان نگاه کرد و چون آفتاب بالا آمد در برابر کعبه به نماز ایستاد.<ref> با توجه به این که در آن زمان قبله پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیت المقدس بوده است، ایستادن ایشان در برابر کعبه، به سوى مسجد الاقصى نیز بوده است، زیرا اگر کعبه را در جهت شمال قرار مى داد، به سمت مسجد الاقصى (در شمال) نیز قرار مى گرفت.</ref> آن گاه نوجوانى آمد و در سمت راست او ایستاد و سپس خانمى پشت سر آن دو ایستاد. جوان به رکوع رفت، آن دو نیز رکوع کردند. سپس ایستاد و به سجده رفت، آن دو نیز سجده کردند. به عباس گفتم: امر بزرگى است. عباس نیز گفت: امر بزرگى است. میدانى این جوان کیست؟ این پسر برادرم محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب است. میدانى این نوجوان کیست؟ پسر برادرم على بن ابى طالب است. میدانى آن زن کیست؟ خدیجه دختر خویلد است. فرزند برادرم به من گفت که خداوندگار او، خداوندگار آسمان ها و زمین، او را به این دینى که بر آن است فرمان داده است. به خدا قسم جز این سه نفر کسى در روى زمین چنین آیینى ندارد.<ref>ر.ک: محمد مفید، الارشاد، ج1، ص 29 و 30; احمد عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابة، ج4، ص425; همو، لسان المیزان، ج1، ص395; احمد بن عبدالله طبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، ص 59; محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص56 و احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 209.</ref>
 
==مستندات دیدگاه سوم==
برخى عالمان براساس شواهد تاریخى و قرآنى معتقدند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و برخى نزدیکانش مانند على(علیه السلام) و خدیجه(علیها السلام) پیش از معراج نماز مى گزارده و خداى را عبادت مى کردند، اما وجوب اولین نماز را بر امت از هنگام معراج مى دانند. در این جا نخست به بیان شواهد قرآنى مى پردازیم و سپس روایات تاریخى مربوط به آن را بیان خواهیم کرد.
 
===آیات بیان گر وجود نماز پیش از معراج===
 
* در آیه 9 و10 سوره علق در باب بازداشتن یکى از کافران از نمازخواندن پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده است: «أرأیت الذى ینهى* عبداً اذا صلى; آیا ندیدى آن که باز مى دارد بنده اى را آن گاه که نماز گزارد؟»


* در آیه 9 و10 سوره علق در باب بازداشتن یکی از کافران از نمازخواندن پیامبر(صلی الله علیه وآله)آمده است: «أرأیت الذی ینهی* عبداً اذا صلی; آیا ندیدی آن که باز می‌دارد بنده‌ای را آنگاه که نماز گزارد؟»
* در سوره مدثر آمده است: «قالوا لم نک من المصلین; گفتند ما از نمازگزاران نبودیم».<ref>سوره مدثر، آیه 43.</ref>
* در سوره مدثر آمده است: «قالوا لم نک من المصلین; گفتند ما از نمازگزاران نبودیم».<ref>سوره مدثر، آیه 43.</ref>
* در سوره مزمل نیز آمده است: «یا أیّها المزمل قم اللیل إلّا قلیلاً; ای جامه به خود پیچیده، شب را (به نماز) برخیز مگر اندکی».<ref>سوره مزمل، آیه1و2.</ref>


* در سوره مزمل نیز آمده است: «یا أیّها المزمل قم اللیل إلّا قلیلاً; اى جامه به خود پیچیده، شب را (به نماز) برخیز مگر اندکى».<ref>سوره مزمل، آیه1و2.</ref>
پرسش مهم در باب این آیات، زمان نزول آنها است. در صورتی که آیات یاد شده در ابتدای بعثت نازل شده باشند نشان از وجود نماز در زمانی پیش از آن دارد.<ref>یعنی پیامبر پیش از آن با نماز آشنا بوده و اینک به نماز در شب فرمان یافته است یا مسلمانان با نماز آشنا بودند و اینک برای ترغیب بیشتر به آن، واقعیت‌هایی از تأثیر ترک نماز در زندگی اخروی مطرح شده است. هم چنین مخاطبان قرآن هنگام نزول آیه دهم علق می‌دانستند که مقصود از نماز چیست و نمازگزار پیامبر(صلی الله علیه وآله) است که در برابر کعبه می‌ایستد و ابوجهل او را تهدید به مرگ کرده است.</ref> بر این اساس برخی معتقدند که اصل نماز به وحی الهی (غیر قرآنی) بر پیامبر واجب شده بود و ایشان پیشتر نیز نمازگزار بوده‌اند. ـ و چنان که گذشت ـ روایاتی هم بر این مطلب دلالت دارند. علامه طباطبایی(قدس سره) با استناد به همین نکته معتقدند که چون سوره علق در آغاز بعثت نازل شده و در آن زمان هنوز آیه‌ای در باب نماز نیامده بود، معلوم می‌شود پیش از وحی قرآنی، فرمان به نماز بر ایشان آمده، و مقصود از بنده نمازگزار، پیامبر(صلی الله علیه وآله)، و بازدارنده از نماز او نیز ابوجهل بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ج2، ص21 و ج20، ص325.</ref> این نکته در روایات اسباب نزول سوره علق مطرح شده و اکثر قریب به اتفاق مفسران و راویان اسباب نزول، آن را پذیرفته‌اند.<ref>تنها دیدگاه مخالف در این باب از حسن بصری است که شأن نزول آیه را درباره بازداشتن امیة بن خلف از نمازگزاردن سلمان فارسی (رض) دانسته است، اما با توجه به قطعی بودن نزول سوره علق در اوائل بعثت پیامبر در مکه، و اسلام آوردن سلمان فارسی (رض) در سال اول هجری در مدینه، سخن او به کلی ناصواب بوده و کسی از آن دفاع نکرده است. (برای نمونه ر. ک: طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج30، ص 321 ـ 322 و احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج20، ص124). ابوحیان در البحر المحیط از ابن عطیه نقل کرده که هیچ یک از مفسران در این اختلافی ندارند که ابوجهل بازدازنده از نماز، و بنده نمازگزار نیز حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)بوده است (ر. ک: ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ذیل آیه 10 علق). فخر رازی و آلوسی نیز دیدگاه حسن بصری را که مقصود از ناهی را امیة بن خلف و نمازگزار را سلمان فارسی دانسته نقد کرده‌اند (برای توضیح بیشتر ر. ک: محمد رازی، التفسیر الکبیر و محمود آلوسی، روح المعانی، ذیل آیه 10 علق).</ref>  
 
پرسش مهم در باب این آیات، زمان نزول آنها است. در صورتى که آیات یاد شده در ابتداى بعثت نازل شده باشند نشان از وجود نماز در زمانى پیش از آن دارد.<ref>یعنى پیامبر پیش از آن با نماز آشنا بوده و اینک به نماز در شب فرمان یافته است یا مسلمانان با نماز آشنا بودند و اینک براى ترغیب بیشتر به آن، واقعیت هایى از تأثیر ترک نماز در زندگى اخروى مطرح شده است. هم چنین مخاطبان قرآن هنگام نزول آیه دهم علق مى دانستند که مقصود از نماز چیست و نمازگزار پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که در برابر کعبه مى ایستد و ابوجهل او را تهدید به مرگ کرده است.</ref> بر این اساس برخى معتقدند که اصل نماز به وحى الهى (غیر قرآنى) بر پیامبر واجب شده بود و ایشان پیشتر نیز نمازگزار بوده‌اند. ـ و چنان که گذشت ـ روایاتى هم بر این مطلب دلالت دارند. علامه طباطبایى(قدس سره) با استناد به همین نکته معتقدند که چون سوره علق در آغاز بعثت نازل شده و در آن زمان هنوز آیه اى در باب نماز نیامده بود، معلوم مى شود پیش از وحى قرآنى، فرمان به نماز بر ایشان آمده، و مقصود از بنده نمازگزار، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بازدارنده از نماز او نیز ابوجهل بوده است.<ref>طباطبایى، المیزان، ج2، ص21 و ج20، ص325.</ref> این نکته در روایات اسباب نزول سوره علق مطرح شده و اکثر قریب به اتفاق مفسران و راویان اسباب نزول، آن را پذیرفته اند.<ref>تنها دیدگاه مخالف در این باب از حسن بصرى است که شأن نزول آیه را درباره بازداشتن امیة بن خلف از نمازگزاردن سلمان فارسى (رض) دانسته است، اما با توجه به قطعى بودن نزول سوره علق در اوائل بعثت پیامبر در مکه، و اسلام آوردن سلمان فارسى (رض) در سال اول هجرى در مدینه، سخن او به کلى ناصواب بوده و کسى از آن دفاع نکرده است. (براى نمونه ر.ک: طبرى، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، ج30، ص 321 ـ 322 و احمد قرطبى، الجامع لأحکام القرآن، ج20، ص124). ابوحیان در البحر المحیط از ابن عطیه نقل کرده که هیچ یک از مفسران در این اختلافى ندارند که ابوجهل بازدازنده از نماز، و بنده نمازگزار نیز حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)بوده است (ر.ک: ابوحیان اندلسى، البحر المحیط، ذیل آیه 10 علق). فخر رازى و آلوسى نیز دیدگاه حسن بصرى را که مقصود از ناهى را امیة بن خلف و نمازگزار را سلمان فارسى دانسته نقد کرده اند (براى توضیح بیشتر ر.ک: محمد رازى، التفسیر الکبیر و محمود آلوسى، روح المعانى، ذیل آیه 10 علق).</ref>  


'''پیش فرض استدلال به این آیات'''
'''پیش فرض استدلال به این آیات'''
خط ۹۴: خط ۸۶:
بنابراین، استدلال به این آیه با این پیشفرض است که:
بنابراین، استدلال به این آیه با این پیشفرض است که:


1. این سوره در ابتداى بعثت نازل شده و در روایات ترتیب نزول، در زمره اولین سوره هاى نازل شده معرفى شده است.<ref>سیوطى، الاتقان، نوع اول. نیز براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفاسیر مختلف فریقین، ذیل آیه 10 علق.</ref> هم چنین علامه طباطبایى(قدس سره)معتقد است که پنج آیه اول سوره علق، گواه تقدّم نزول این سوره بر دیگر سوره هاى قرآن است.<ref>طباطبایى، المیزان، ج2، ص21.</ref>
1. این سوره در ابتدای بعثت نازل شده و در روایات ترتیب نزول، در زمره اولین سوره‌های نازل شده معرفی شده است.<ref>سیوطی، الاتقان، نوع اول. نیز برای آگاهی بیشتر ر. ک: تفاسیر مختلف فریقین، ذیل آیه 10 علق.</ref> هم چنین علامه طباطبایی(قدس سره)معتقد است که پنج آیه اول سوره علق، گواه تقدّم نزول این سوره بر دیگر سوره‌های قرآن است.<ref>طباطبایی، المیزان، ج2، ص21.</ref>


2. همه این سوره با هم نازل شده است و هیچ یک از قرآن پژوهان ادعاى نزول پراکنده آیات این سوره نکرده و در روایات ترتیب نزول، آیه اى از آن استثنا نشده است و دست کم احتمال نزول جملگى آیات سوره با یکدیگر وجود دارد.<ref>ر.ک: طباطبایى، همان و سیوطى، الاتقان، نوع اول.</ref>
2. همه این سوره با هم نازل شده است و هیچ یک از قرآن پژوهان ادعای نزول پراکنده آیات این سوره نکرده و در روایات ترتیب نزول، آیه‌ای از آن استثنا نشده است و دست کم احتمال نزول جملگی آیات سوره با یکدیگر وجود دارد.<ref>ر. ک: طباطبایی، همان و سیوطی، الاتقان، نوع اول.</ref>


با فرض اجماعى بودن شروع نزول قرآن با سوره علق، نکته دیگرى نیز به دست مى‌آید و آن، معهود بودن نماز براى مخاطبان قرآن است که گزارش بازداشتن از نماز و فرمان به سجده را (به عنوان یکى از اجزاى نماز<ref>از جمله پایانى سوره که مى فرماید: «کلّا لا تطعه واسجد و اقترب» معلوم مى شود که فرمان به اقامه نماز، در برابر نهى ابوجهل با فرمان به یکى از بارزترین اجزاى آن، یعنى سجده صورت گرفته است.</ref> در این سوره) براى آنان قابل فهم مى سازد.
با فرض اجماعی بودن شروع نزول قرآن با سوره علق، نکته دیگری نیز به دست می‌آید و آن، معهود بودن نماز برای مخاطبان قرآن است که گزارش بازداشتن از نماز و فرمان به سجده را (به عنوان یکی از اجزای نماز<ref>از جمله پایانی سوره که می‌فرماید: «کلّا لا تطعه واسجد و اقترب» معلوم می‌شود که فرمان به اقامه نماز، در برابر نهی ابوجهل با فرمان به یکی از بارزترین اجزای آن، یعنی سجده صورت گرفته است.</ref> در این سوره) برای آنان قابل فهم می‌سازد.


* دو آیه دیگر در سوره مزمّل<ref>اگر چه آخرین آیه سوره مزمل به قرینه یادکرد زکات و قتال در راه خدا، مدنى است، زیرا زکات و جهاد در مدینه واجب شده است، اما ـ چنان که در متن گفتیم ـ به یقین آیات آغازین سوره از اولین سوره هاى نازل شده در مکه است و استدلال به آن بر وجود نماز خالى از اشکال است.</ref> و مدثّر نیز بر وجود نماز از ابتداى بعثت دلالت دارند، زیرا این دو سوره نیز از اولین سوره هاى قرآن بوده و به یقین سال ها پیش از معراج نازل شده اند. کمترین فاصله زمانى بیان شده در روایات براى دو واقعه بعثت و معراج، دو سال، و بیشترین آن یازده یا دوازده سال است.<ref>براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 ـ 534.</ref>
* دو آیه دیگر در سوره مزمّل<ref>اگر چه آخرین آیه سوره مزمل به قرینه یادکرد زکات و قتال در راه خدا، مدنی است، زیرا زکات و جهاد در مدینه واجب شده است، اما ـ چنان که در متن گفتیم ـ به یقین آیات آغازین سوره از اولین سوره‌های نازل شده در مکه است و استدلال به آن بر وجود نماز خالی از اشکال است.</ref> و مدثّر نیز بر وجود نماز از ابتدای بعثت دلالت دارند، زیرا این دو سوره نیز از اولین سوره‌های قرآن بوده و به یقین سال‌ها پیش از معراج نازل شده‌اند. کمترین فاصله زمانی بیان شده در روایات برای دو واقعه بعثت و معراج، دو سال، و بیشترین آن یازده یا دوازده سال است.<ref>برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمد هادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1، ص533 ـ 534.</ref>


توضیح آن که در باب زمان معراج بیش از ده دیدگاه مطرح شده است. عسقلانى در فتح البارى ده قول شمرده که نخستین آن ها معراج را مربوط به دوره زمانى پیش از بعثت مى داند و نه قول دیگر از کسانى است که تاریخِ معراج را سال ها پس از معراج گزارش کرده، اما در تعیین زمان دقیق آن، اختلاف نظر فراوان دارند. این اقوال عبارت است از شش ماه، هشت ماه، یازده ماه، یک سال، یک سال و دو ماه، یک سال و سه ماه، یک سال و پنج ماه، پنج سال و شش سال پیش از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مدینه.<ref> احمد بن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج7، ص 154.</ref> قطب راوندى روایتى از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده که زمان معراج را سال سوم پس از بعثت مى داند.<ref>قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج1، ص141.</ref>  
توضیح آن که در باب زمان معراج بیش از ده دیدگاه مطرح شده است. عسقلانی در فتح الباری ده قول شمرده که نخستین آنها معراج را مربوط به دوره زمانی پیش از بعثت می‌داند و نه قول دیگر از کسانی است که تاریخِ معراج را سال‌ها پس از معراج گزارش کرده، اما در تعیین زمان دقیق آن، اختلاف نظر فراوان دارند. این اقوال عبارت است از شش ماه، هشت ماه، یازده ماه، یک سال، یک سال و دو ماه، یک سال و سه ماه، یک سال و پنج ماه، پنج سال و شش سال پیش از هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مدینه.<ref> احمد بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج7، ص 154.</ref> قطب راوندی روایتی از امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) نقل کرده که زمان معراج را سال سوم پس از بعثت می‌داند.<ref>قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص141.</ref>  


===ادله وقوع معراج پس از بعثت===
==== ادله وقوع معراج پس از بعثت ====
برخى تاریخ پژوهان معاصر، این دیدگاه را بر دیگر اقوال ترجیح داده و مؤیدهایى به شرح زیر براى آن بیان کرده اند:
برخی تاریخ پژوهان معاصر، این دیدگاه را بر دیگر اقوال ترجیح داده و مؤیدهایی به شرح زیر برای آن بیان کرده‌اند:


1. سوره نجم که حادثه معراج در آن بیان شده، بعد از نزول 22 یا 23 سوره قرآن، فرود آمده و پس از آن نیز 64 سوره در مکه نازل شده است، بنابراین به طور طبیعى در فاصله ثلث اول و دوم سال هاى پس از بعثت (پیش از هجرت) نازل شده است; یعنى در پایان سال سوم یا ابتداى سال چهارم پس از بعثت;
1. سوره نجم که حادثه معراج در آن بیان شده، بعد از نزول 22 یا 23 سوره قرآن، فرود آمده و پس از آن نیز 64 سوره در مکه نازل شده است، بنابراین به طور طبیعی در فاصله ثلث اول و دوم سال‌های پس از بعثت (پیش از هجرت) نازل شده است; یعنی در پایان سال سوم یا ابتدای سال چهارم پس از بعثت;


2. پرسش و پاسخ هاى فرشتگان در شب معراج که در روایت معراج آمده، متناسب با فضاى اوایل بعثت است. بعضى از آنان از جبرئیل مى پرسیدند همراه تو کیست؟ و زمانى که محمد(صلى الله علیه وآله) را معرفى مى کرد، سؤال مى کردند که آیا او مبعوث شده است؟ و پس از پاسخ مثبت جبرئیل مى پرسیدند که آیا عهده دار رسالت شده است؟ این گونه پرسش ها نشان از گذشتِ زمان زیادى از بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در هنگامه معراج ندارد;
2. پرسش و پاسخ‌های فرشتگان در شب معراج که در روایت معراج آمده، متناسب با فضای اوایل بعثت است. بعضی از آنان از جبرئیل می‌پرسیدند همراه تو کیست؟ و زمانی که محمد(صلی الله علیه وآله) را معرفی می‌کرد، سؤال می‌کردند که آیا او مبعوث شده است؟ و پس از پاسخ مثبت جبرئیل می‌پرسیدند که آیا عهده‌دار رسالت شده است؟ این گونه پرسش‌ها نشان از گذشتِ زمان زیادی از بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در هنگامه معراج ندارد;


3. روایاتى که فریقین درباره حضرت زهرا(علیها السلام) از پیامبر نقل کرده اند مبنى بر این که جوهره وجود فاطمه(علیها السلام) از میوه اى بوده که در شب معراج از دست جبرئیل تناول کرده و به صورت نطفه درآمده است.<ref>عبدالرحمان سیوطى، الدرالمنثور، ج 4، ص 153 و على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج 1، ص 22 و 365.</ref> با توجه به این که بر اساس قول مشهور میلاد حضرت زهرا در سال پنجم بعثت بوده، معلوم مى شود که معراج در فاصله نه ماه پیش از میلاد ایشان یا اندکى پیش تر واقع شده است. بدین ترتیب بعد از گذشت سه سال، معراج واقع شده و اندکى پس از آن، یعنى در سال چهارم، حضرت خدیجه به فرزندش فاطمه باردار گردیده و در اواخر سال چهارم و اوایل سال پنجم میلاد زهرا(علیها السلام) واقع شده است.<ref>براى توضیح بیش تر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 به بعد و جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة النبى الأعظم، ج3، ص10 به بعد.</ref>
3. روایاتی که فریقین درباره حضرت زهرا(علیها السلام) از پیامبر نقل کرده‌اند مبنی بر این که جوهره وجود فاطمه(علیها السلام) از میوه ای بوده که در شب معراج از دست جبرئیل تناول کرده و به صورت نطفه درآمده است.<ref>عبدالرحمان سیوطی، الدرالمنثور، ج 4، ص 153 و علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 1، ص 22 و 365.</ref> با توجه به این که بر اساس قول مشهور میلاد حضرت زهرا در سال پنجم بعثت بوده، معلوم می‌شود که معراج در فاصله نه ماه پیش از میلاد ایشان یا اندکی پیش تر واقع شده است. بدین ترتیب بعد از گذشت سه سال، معراج واقع شده و اندکی پس از آن، یعنی در سال چهارم، حضرت خدیجه به فرزندش فاطمه باردار گردیده و در اواخر سال چهارم و اوایل سال پنجم میلاد زهرا(علیها السلام) واقع شده است.<ref>برای توضیح بیش تر ر. ک: محمد هادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1، ص533 به بعد و جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج3، ص10 به بعد.</ref>


====روایات داله بر تقدم بعثت بر معراج====
===== روایات داله بر تقدم بعثت بر معراج =====
* ابن اسحاق مى گوید: یکى از دانشمندان براى من حدیث کرد که جبرئیل نماز را بر پیامبر (فرود) آورد آن گاه که بر او(صلى الله علیه وآله)واجب شد، درحالى که ایشان در بلندى هاى [[مکه]] بود. پاشنه پا را به گوشه اى از دره زد که چشمه اى از آن جارى شد. جبرئیل [[وضو]] گرفت و رسول خدا بدو مى نگریست این براى آن بود که طهارت نماز را به او یاد دهد. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)وضو گرفت همان گونه که از [[جبرئیل]] دیده بود. آن گاه جبرئیل برخاست و براى او نماز گزارد. پیامبر نیز به همراه نماز او نماز گزارد. جبرئیل رفت و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى [[خدیجه]] آمد تا همان گونه که جبرئیل به او یاد داده بود، [[طهارت]] نماز را به خدیجه یاد دهد. خدیجه نیز چونان وضوى پیامبر(صلى الله علیه وآله)وضو گرفت. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى او، همان گونه که جبرئیل برایش نماز گزارده بود، نماز گزارد، آن گاه خدیجه نیز مانند او نماز گزارد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 160 .</ref>


* على بن ابراهیم گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) چون به 37 سالگى رسید، در خواب مى دید که کسى به او «یا [[رسول الله]]» مى گوید، زمان زیادى بدین منوال گذشت تا آن که در میان کوه ها مشغول شبانى گوسفندان [[ابوطالب]] بود که نگاهش به فردى افتاد که به او مى گفت «یا رسول الله». به او گفت تو کیستى؟ پاسخ داد: جبرئیل، خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خویش برگزیند. پیامبر(صلى الله علیه وآله)موضوع را به خدیجه خبر داد .... پیامبر این خبر را از دیگران مخفى مى کرد تا آن گاه که جبرئیل بر او نازل شد و آبى از آسمان فرود آورد و گفت: اى محمد برخیز و براى نماز وضو بگیر! جبرئیل او را وضو گرفتن (بر صورت و دست ها تا آرنج و مسح سر و پاها تا بر آمدگى روى پا) آموخت و به او رکوع و سجود یاد داد. هنگامى که چهل ساله شد او را به نماز فرمان داد و حدود نماز را به او آموخت، اما وقت نماز را بر او نازل نکرد. بنابراین، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هر از گاهى دو رکعت، دو رکعت نماز مى گزارد و [[على بن ابى طالب]](علیه السلام)همدم پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمى شد. بارى زمانى على(علیه السلام)بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد و او را در حال نماز دید. وقتى نماز گزاردن او را دید پرسید: اى ابوالقاسم! این چه کارى است؟ پاسخ داد: این نمازى است که خداوند مرا بدان فرمان داده است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) على(علیه السلام) را به اسلام دعوت کرد و او اسلام آورد و با او نماز گزارد و خدیجه نیز اسلام آورد. در آن هنگام کسى نماز نمى گزارد جز پیامبر(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) و خدیجه پشت سر او (نماز مى خواندند)... .<ref>طبرسى، فضل، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 102.</ref>
* ابن اسحاق می‌گوید: یکی از دانشمندان برای من حدیث کرد که جبرئیل نماز را بر پیامبر (فرود) آورد آنگاه که بر او(صلی الله علیه وآله)واجب شد، درحالی که ایشان در بلندی‌های [[مکه]] بود. پاشنه پا را به گوشه ای از دره زد که چشمه ای از آن جاری شد. جبرئیل [[وضو]] گرفت و رسول خدا بدو می‌نگریست این برای آن بود که طهارت نماز را به او یاد دهد. سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله)وضو گرفت همان گونه که از [[جبرئیل]] دیده بود. آنگاه جبرئیل برخاست و برای او نماز گزارد. پیامبر نیز به همراه نماز او نماز گزارد. جبرئیل رفت و پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سوی [[خدیجه]] آمد تا همان گونه که جبرئیل به او یاد داده بود، [[طهارت]] نماز را به خدیجه یاد دهد. خدیجه نیز چونان وضوی پیامبر(صلی الله علیه وآله)وضو گرفت. سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای او، همان گونه که جبرئیل برایش نماز گزارده بود، نماز گزارد، آنگاه خدیجه نیز مانند او نماز گزارد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 160.</ref>
* علی بن ابراهیم گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) چون به 37 سالگی رسید، در خواب می‌دید که کسی به او «یا رسول الله» می‌گوید، زمان زیادی بدین منوال گذشت تا آن که در میان کوه‌ها مشغول شبانی گوسفندان [[ابوطالب]] بود که نگاهش به فردی افتاد که به او می‌گفت «یا رسول الله». به او گفت تو کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل، خداوند مرا به سوی تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خویش برگزیند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)موضوع را به خدیجه خبر داد .... پیامبر این خبر را از دیگران مخفی می‌کرد تا آنگاه که جبرئیل بر او نازل شد و آبی از آسمان فرود آورد و گفت: ای محمد برخیز و برای نماز وضو بگیر! جبرئیل او را وضو گرفتن (بر صورت و دست‌ها تا آرنج و مسح سر و پاها تا بر آمدگی روی پا) آموخت و به او رکوع و سجود یاد داد. هنگامی که چهل ساله شد او را به نماز فرمان داد و حدود نماز را به او آموخت، اما وقت نماز را بر او نازل نکرد. بنابراین، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هر از گاهی دو رکعت، دو رکعت نماز می‌گزارد و [[علی بن ابی طالب]](‌علیه‌السلام)همدم پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمی‌شد. باری زمانی علی(‌علیه‌السلام)بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد شد و او را در حال نماز دید. وقتی نماز گزاردن او را دید پرسید: ای ابوالقاسم! این چه کاری است؟ پاسخ داد: این نمازی است که خداوند مرا بدان فرمان داده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی(‌علیه‌السلام) را به اسلام دعوت کرد و او اسلام آورد و با او نماز گزارد و خدیجه نیز اسلام آورد. در آن هنگام کسی نماز نمی‌گزارد جز پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(‌علیه‌السلام) و خدیجه پشت سر او (نماز می‌خواندند)... .<ref>طبرسی، فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 102.</ref>
* [[ابن شهرآشوب]] نیز در مناقب در بیان درجات بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) هفتمین آنها را عبادات می‌داند و بر این باور است که در زمانی که ایشان در مکه بودند فقط طهارت و نماز تشریع شد، (در آغاز) نماز بر ایشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهای پنج گانه بعد از اسراء واجب شد و این در سال نهم بعثت ایشان بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.</ref>


* [[ابن شهرآشوب]] نیز در مناقب در بیان درجات بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) هفتمین آن ها را عبادات مى داند و بر این باور است که در زمانى که ایشان در مکه بودند فقط طهارت و نماز تشریع شد، (در آغاز) نماز بر ایشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهاى پنج گانه بعد از اسراء واجب شد و این در سال نهم بعثت ایشان بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.</ref>
چنان که پیشتر اشاره کردیم، در بعضی روایات به نمازهایی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مسیر عروج خود برگزار کرده‌اند، اشاره شده است.


چنان که پیشتر اشاره کردیم، در بعضى روایات به نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسیر عروج خود برگزار کرده اند، اشاره شده است.
* علی بن ابراهیم قمی از پدرش و او از محمد بن ابی عمیر، و او از هشام بن سالم از امام صادق(‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در‌این‌باره فرموده‌اند: ...جبرئیل مرا فرود آورد و گفت: نماز بگزار، نماز گزاردم. سپس گفت: میدانی در کجا نماز خواندی؟ گفتم: نه. گفت: در طیبه (مدینه) نماز گزاردی که محل هجرت تو خواهد بود. سپس سوار شدم و به اندازه ای که خدا خواست گذشتیم جبرئیل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز گزاردم. جبرئیل گفت: میدانی در کجا نماز خواندی؟ گفتم: نه. گفت: در طور سینا نماز خواندی; جایی که خداوند با موسی سخن گفت. سپس سوار شدم و به مقداری که خداوند خواست گذشتیم، جبریل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز خواندم. گفت: میدانی در کجا نماز گزاردی؟ گفتم: نه. گفت: در بیت لحم; ناحیه ای در بیت‌المقدس، جایی که عیسی(‌علیه‌السلام) به دنیا آمد. سپس سوار شدم و گذشتیم تا به بیت‌المقدس رسیدیم ... وارد مسجد شدم در حالی که جبرئیل همراه و در کنارم بود. در آن جا ابراهیم و موسی و عیسی را در جمع پیامبرانی که خداوند می‌خواست، درک کردیم. آنان به سوی من آمدند و نماز برپا شد. شک نداشتم که جبرئیل بر ما امامت خواهد کرد، اما زمانی که صف‌ها را منظم کردند، جبرئیل بازویم را گرفت و مرا جلو انداخت و من بر آنان امامت کردم و بر این کار فخر نمی‌کنم!<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص4. نیز ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج14، ص208.</ref>
* در روایت دیگری هارون بن خارجه از [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق]](‌علیه‌السلام)در بیان فضیلت مسجد کوفه چنین نقل کرده است: ... هیچ [[فرشته]] مقرب و پیامبر مرسلی نبوده مگر آن که در [[مسجد کوفه]] نماز گزارده است، حتی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)در شب اسراء زمانی که جبرئیل به او گفت: یا محمد این مسجد کوفه است، ایشان گفت: برای من اجازه بگیر تا دو رکعت نماز بگزارم. جبرئیل برای او اجازه گرفت و او را فرود آورد و دو رکعت نماز در آن بگزارد.<ref>محمد عیاش سلمی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج2، ص277. نیز ر. ک: مجلسی، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر. ک: احمد نسایی، سنن النسایی، ج1، ص322 و نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد، ج1، ص73.</ref>


* على بن ابراهیم قمى از پدرش و او از محمد بن ابى عمیر، و او از هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این باره فرموده اند: ...جبرئیل مرا فرود آورد و گفت: نماز بگزار، نماز گزاردم. سپس گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طیبه (مدینه) نماز گزاردى که محل هجرت تو خواهد بود. سپس سوار شدم و به اندازه اى که خدا خواست گذشتیم جبرئیل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز گزاردم. جبرئیل گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طور سینا نماز خواندى; جایى که خداوند با موسى سخن گفت. سپس سوار شدم و به مقدارى که خداوند خواست گذشتیم، جبریل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز خواندم. گفت: میدانى در کجا نماز گزاردى؟ گفتم: نه. گفت: در بیت لحم; ناحیه اى در بیت المقدس، جایى که عیسى(علیه السلام) به دنیا آمد. سپس سوار شدم و گذشتیم تا به بیت المقدس رسیدیم ... وارد مسجد شدم در حالى که جبرئیل همراه و در کنارم بود. در آن جا ابراهیم و موسى و عیسى را در جمع پیامبرانى که خداوند مى خواست، درک کردیم. آنان به سوى من آمدند و نماز برپا شد. شک نداشتم که جبرئیل بر ما امامت خواهد کرد، اما زمانى که صف ها را منظم کردند، جبرئیل بازویم را گرفت و مرا جلو انداخت و من بر آنان امامت کردم و بر این کار فخر نمیکنم!<ref>على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج2، ص4. نیز ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج14، ص208.</ref>
این روایات به روشنی بر وجود نماز، در مقطع زمانی پیش از معراج دلالت دارند، زیرا مفروض روایات آن است که هنوز پیامبر(صلی الله علیه وآله)معراج را درک نکرده و نماز به شکل کنونی بر او عرضه نشده بود.


* در روایت دیگرى هارون بن خارجه از [[امام صادق]](علیه السلام)در بیان فضیلت مسجد کوفه چنین نقل کرده است: ... هیچ [[فرشته]] مقرب و پیامبر مرسلى نبوده مگر آن که در [[مسجد کوفه]] نماز گزارده است، حتى حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)در شب اسراء زمانى که جبرئیل به او گفت: یا محمد این مسجد کوفه است، ایشان گفت: براى من اجازه بگیر تا دو رکعت نماز بگزارم. جبرئیل براى او اجازه گرفت و او را فرود آورد و دو رکعت نماز در آن بگزارد.<ref>محمد عیاش سلمى سمرقندى، تفسیر العیاشى، ج2، ص277. نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر.ک: احمد نسایى، سنن النسایى، ج1، ص322 و نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد، ج1، ص73.</ref>
==== سخن علامه مجلسی در رسالت پیامبر ====
اکنون که به اجمال نمازگزار بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیش از معراج و وجوب نمازهای یومیه در سفر معراج روشن شد، بحث فشرده و کوتاه خود را با بیانی از علامه مجلسی(قدس سره)به پایان می‌بریم. ایشان در این باب می‌گوید:


این روایات به روشنى بر وجود نماز، در مقطع زمانى پیش از معراج دلالت دارند، زیرا مفروض روایات آن است که هنوز پیامبر(صلى الله علیه وآله)معراج را درک نکرده و نماز به شکل کنونى بر او عرضه نشده بود.
آن چه از اخبار معتبر و آثار مستفیض بر من آشکار شده، این است که پیامبر(صلی الله علیه وآله)پیش از بعثت از زمانی که خداوند عقلش را به کمال آورد، نبی و مؤید به روح‌القدس بوده و فرشته با او سخن می‌گفته و او صدا (های وحیانی) را می‌شنیده و خوابِ وحیانی نیز می‌دیده است ... و همواره پیش از بعثت خدا را به انواع عبادات پرستش کرده است. [این عبادات] یا موافق با آن چه بعدها به مردم ابلاغ کرده و یا به صورت دیگر، یا طبق با شریعت [[ابراهیم]] یا دیگر پیامبران پیشین بوده است، نه به گونه‌ای که تابع آنان و عامل به شرایع آنان به شمار آید، بلکه به این معنا که آن چه به او وحی می‌شد، طبق بعضی از شرایع گذشته بود و با آن چه بعد از رسالت بر او نازل شد نسخ گردید.<ref>محمود آلوسی، روح المعانی، جزء 30، ص183.</ref>


===سخن علامه مجلسی در رسالت پیامبر===
== نتیجه ==
اکنون که به اجمال نمازگزار بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از معراج و وجوب نمازهاى یومیه در سفر معراج روشن شد، بحث فشرده و کوتاه خود را با بیانى از علامه مجلسى(قدس سره)به پایان مى بریم. ایشان در این باب مى گوید:
نتیجه آن که آغاز نمازهای واجب یومیه بر مردم پس از معراج بوده است، اما پیامبر(صلی الله علیه وآله) و بعضی از نزدیکانش، مانند حضرت علی و خدیجه(علیهما السلام) پیش از آن نیز نماز می‌گزاردند. اگرچه می‌توان از برخی آیات قرآن مانند: «کلا لا تطعه و اسجد و اقترب»<ref>محمد باقر مجلسی، همان، ج18، ص277. ایشان برای اثبات دیدگاه خود، افزون بر مطابق دانستن آن با فطرت، به شش وجه استناد کرده است. این سخن در جای خود قابل تأمل بوده و شاید بتوان بر اساس آیاتی که پیامبر را امی دانسته و توانایی بر خواندن و نوشتن، به ویژه آگاهی به کتاب‌های پیشینیان، اعم از آسمانی و غیر آن را از ایشان نفی کرده است، فقط قایل به ارتباط محدود ایشان با فرشتگان الهی شد.</ref> نیز بر واجب بودن نمازی که پیامبر پس از بعثت (و پیش از معراج) می‌خوانده دلیل آورد، ولی به یقین آن نماز، نماز واجب یومیه نبوده و ایشان هر از گاهی دو رکعت می‌خواندند. حتی با توجه به روایاتی که برخی از آنها را پیشتر گزارش کردیم و با عنایت به اخباری که علامه مجلسی در این گفته خویش بدان استناد کرده است، پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت نیز نمازگزار بودند، اما چگونگی و واجب یا مستحب بودن آن بر ما روشن نیست.


آن چه از اخبار معتبر و آثار مستفیض بر من آشکار شده، این است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)پیش از بعثت از زمانى که خداوند عقلش را به کمال آورد، نبى و مؤید به روح القدس بوده و فرشته با او سخن مى گفته و او صدا (هاى وحیانى) را مى شنیده و خوابِ وحیانى نیز مى دیده است ... و همواره پیش از بعثت، خدا را به انواع عبادات پرستش کرده است. [این عبادات ]یا موافق با آن چه بعدها به مردم ابلاغ کرده و یا به صورت دیگر، یا طبق با شریعت [[ابراهیم]] یا دیگر پیامبران پیشین بوده است، نه به گونه اى که تابع آنان و عامل به شرایع آنان به شمار آید، بلکه به این معنا که آن چه به او وحى مى شد، طبق بعضى از شرایع گذشته بود و با آن چه بعد از رسالت بر او نازل شد نسخ گردید.<ref>محمود آلوسى، روح المعانى، جزء 30، ص183.</ref>
== کتاب نامه ==
 
آلوسی، محمود، روح المعانی، تهران، جهان، [بی تا].
=نتیجه=
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ق.
نتیجه آن که آغاز نمازهاى واجب یومیه بر مردم پس از معراج بوده است، اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بعضى از نزدیکانش، مانند حضرت على و خدیجه(علیهما السلام) پیش از آن نیز نماز مى گزاردند. اگرچه مى توان از برخى آیات قرآن مانند: «کلا لا تطعه و اسجد و اقترب»<ref>محمد باقر مجلسى، همان، ج18، ص277. ایشان براى اثبات دیدگاه خود، افزون بر مطابق دانستن آن با فطرت، به شش وجه استناد کرده است. این سخن در جاى خود قابل تأمل بوده و شاید بتوان بر اساس آیاتى که پیامبر را امى دانسته و توانایى بر خواندن و نوشتن، به ویژه آگاهى به کتاب هاى پیشینیان، اعم از آسمانى و غیر آن را از ایشان نفى کرده است، فقط قایل به ارتباط محدود ایشان با فرشتگان الهى شد.</ref> نیز بر واجب بودن نمازى که پیامبر پس از بعثت (و پیش از معراج) مى خوانده دلیل آورد، ولى به یقین آن نماز، نماز واجب یومیه نبوده و ایشان هر از گاهى دو رکعت مى خواندند. حتى با توجه به روایاتى که برخى از آن ها را پیش تر گزارش کردیم، و با عنایت به اخبارى که علامه مجلسى در این گفته خویش بدان استناد کرده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از بعثت نیز نمازگزار بودند، اما چگونگى و واجب یا مستحب بودن آن بر ما روشن نیست.
ابن طاووس، فلاح السائل، [بی جا، بی نا، بی تا].
 
ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، چاپ اول: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
=کتاب نامه=
ابن هشام، السیرة النبویة، [بی جا] مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق.
1. آلوسى، محمود، روح المعانى، تهران، جهان، [بى تا].
احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم‌السلام)، [بی تا].
 
احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، [بی تا].
2. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ق.
اندلسی، ابن حزم، المحلی با الآثار، بیروت، دارالفکر، [بی تا].
 
انصاری قرطبی، محمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ق.
3. ابن طاووس، فلاح السائل، [بى جا، بى نا، بى تا].
بخاری، محمد، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
 
برقی، احمد، المحاسن، [بی جا]، دارالکتب الاسلامیة، [بی تا].
4. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، چاپ اول: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408ق.
تمیمی مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام، [بی جا]، دارالمعارف، 1383ق.
 
حسینی استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، قم، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدی ‌علیه‌السلام، 1407ق.
5. ابن هشام، السیرة النبویة، [بى جا] مکتبة محمد على صبیح و اولاده، 1383ق.
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم: [بی جا، بی نا]، 1413ق.
 
رازی، فخرالدین محمد، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب).
6. احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)، [بى تا].
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدی، [بی تا].
 
سید ابن طاووس حسنی، علی، سعدالسعود، چاپ اول: نجف، مطبعة الحیدریة، 1369 ق.
7. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، [بى تا].
سیوطی، عبدالرحمان، الدر المنثور، چاپ اول:[بی جا]، دارالمعرفة، 1365 ق.
 
صدوق، محمد، الأمالی، چاپ اول: قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.
8. اندلسى، ابن حزم، المحلى با الآثار، بیروت، دارالفکر، [بى تا].
صدوق، محمد، التوحید، قم، جماعة، المدرسین، [بی تا].
 
صدوق، محمد، علل الشرائع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1386 ق.
9. انصارى قرطبى، محمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1405 ق.
صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.
 
طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، [بی تا].
10. بخارى، محمد، صحیح البخارى، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
طبرسی، فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت(علیهم‌السلام) لإحیاء التراث، 1417 ق.
 
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
11. برقى، احمد، المحاسن، [بى جا]، دارالکتب الاسلامیة، [بى تا].
طبری، احمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، [بی جا]، مکتبة القدسی، 1356 ق.
 
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، [بی تا].
12. تمیمى مغربى، قاضى نعمان، دعائم الاسلام، [بى جا]، دارالمعارف، 1383ق.
عسقلانی، احمدبن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، بیروت دارالکتب العلمیة، 1415ق.
 
عسقلانی، احمدبن حجر، فتح الباری، چاپ دوم: بیروت، دارالمعرفة، [بی تا].
13. حسینى استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة، قم، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدى علیه السلام، 1407ق.
علم الهدی (شریف مرتضیعلی، تنزیه الانبیاء، نجف، مطبعة الحیدریة، 1352ق.
 
عیاش سلمی سمرقندی، محمد، تفسیر العیاشی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، [بی تا].
14. خویى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم: [بى جا، بى نا]، 1413ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، چاپ سوم: قم، دارالکتاب، 1404ق.
 
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ سوم:[بی جا]، دارالکتب الاسلامیة، تحقیق علی اکبر غفاری، 1388ق.
15. رازى، فخرالدین محمد، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب).
عسقلانی، احمد بن حجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390ق.
 
مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، [بی نا، بی جا، بی تا].
16. راوندى، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدى، [بى تا].
مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
 
مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبارآل الرسول، چاپ اول: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1411 ق.
17. سید ابن طاووس حسنى، على، سعدالسعود، چاپ اول: نجف، مطبعة الحیدریة، 1369 ق.
مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، 1415ق.
 
مفید، محمد، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، [بی جا]، دار المفید، [بی تا].
18. سیوطى، عبدالرحمان، الدر المنثور، چاپ اول:[بى جا]، دارالمعرفة، 1365 ق.
نسائی، احمد، چاپ اول: بیروت، سنن النسائی، دارالفکر، 1348ق.
 
هیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفواید، دارالکتب العلمیة، 1408ق.
19. صدوق، محمد، الأمالى، چاپ اول: قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.
یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، چاپ اول: قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417 ق.
 
20. صدوق، محمد، التوحید، قم، جماعة، المدرسین، [بى تا].
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
21. صدوق، محمد، علل الشرائع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1386 ق.
 
22. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.
 
23. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، [بى تا].
 
24. طبرسى، فضل، إعلام الورى بأعلام الهدى، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1417 ق.
 
25. طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
 
26. طبرى، احمد بن عبداللّه، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، [بى جا]، مکتبة القدسى، 1356 ق.
 
27. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، [بى تا].
 
28. عسقلانى، احمدبن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، بیروت دارالکتب العلمیة، 1415ق.
 
29. عسقلانى، احمدبن حجر، فتح البارى، چاپ دوم: بیروت، دارالمعرفة، [بى تا].
 
30. علم الهدى (شریف مرتضىعلى، تنزیه الانبیاء، نجف، مطبعة الحیدریة، 1352ق.
 
31. عیاش سلمى سمرقندى، محمد، تفسیر العیاشى، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، [بى تا].
 
32. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمى، چاپ سوم: قم، دارالکتاب، 1404ق.
 
33. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ سوم:[بى جا]، دارالکتب الاسلامیة، تحقیق على اکبر غفارى، 1388ق.
 
34. عسقلانى، احمد بن حجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1390ق.
 
35. مامقانى، عبداللّه، تنقیح المقال فى علم الرجال، [بى نا، بى جا، بى تا].
 
36. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
 
37. مجلسى، محمدباقر، مرآة العقول فى شرح اخبارآل الرسول، چاپ اول: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1411 ق.
 
38. مرتضى عاملى، سید جعفر، الصحیح من سیرة النبى الاعظم، بیروت، دارالهادى، 1415ق.
 
39. مفید، محمد، الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، [بى جا]، دار المفید، [بى تا].
 
40. نسائى، احمد، چاپ اول: بیروت، سنن النسائى، دارالفکر، 1348ق.
 
41. هیثمى، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفواید، دارالکتب العلمیة، 1408ق.


42. یوسفى غروى، محمد هادى، موسوعة التاریخ الاسلامى، چاپ اول: قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1417 ق.
== منابع ==
=منبع=
[http://ensani.ir/fa/article/46066/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A8-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7%D9%89-%DB%8C%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%80%D9%84%D8%A7%D9%85 پرتال جامع علوم انسانی]
[http://ensani.ir/fa/article/46066/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A8-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7%D9%89-%DB%8C%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%80%D9%84%D8%A7%D9%85 پرتال جامع علوم انسانی]
=پانویس=
3.
4. على حسینى استرآبادى، تأویل الآیات، ج2، ص819.
5. محمد صدوق، الأمالى، ص536. در منابع اهل سنت نیز این نکته مطرح شده است. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد بخارى، صحیح البخارى، ج4، ص78 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص144.
6. این بخش با عبارت «جزى اللّه موسى عن هذة الامة» نیز آمده و در برخى از آن ها چنین دعایى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزى اللّه موسى بن عمران عن امتى خیراً» (ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و على قمى، تفسیر القمى، ج2، ص12 و قاضى نعمان تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).
7. علامه مجلسى در باب درستى محتواى این روایات، سخن کراجکى را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسى(علیه السلام) به او گفت: امت تو طاقت نمى آورند و ایشان از پس مرتبه اى به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغى در آن نخواهد ماند. (مجلسى، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضى آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبناى مشهور خود، آن را حجت نمى داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وى در این باره گفته است: این روایت از طریق آحاد است که علم آور نیست، علاوه بر این که تضعیف هم شده است، ولى اگر صحیح باشد امر محالى نیست، زیرا مصلحت در ابتدا اقتضاى عبادت به پنجاه نماز را داشته و پس از درخواست پیامبر در هر بار، مصلحت تغییر یافته تا به عدد کنونى رسیده است. مانند کارى که متعلق نذر قرار مى گیرد که در آغاز مصلحتى بر وجوب آن نیست، اما پس از نذر، مصلحت تغییر کرده و واجب مى شود. (علم الهدى(شریف مرتضى)، على، تنزیه الأنبیاء، ص121). علامه طباطبایى در المیزان روایت معراج را که در بردارنده این مطلب نیز هست، نقل کرده و با تأکید بر این که در روایات زیادى از شیعه و اهل سنت وارد شده، از آن گذشته اند. (المیزان، ج 13، ص 15 و 16)، اما تاریخ پژوه معاصر سید جعفر مرتضى عاملى به تفصیل به نقد این بخش از روایت پرداخته و آن را نمى پذیرد. (ر.ک: جعفر مرتضى عاملى، الصحیح، ج3، ص 26به بعد).
8. «وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیه السلام) فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیه السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(علیه السلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالى، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على. این سند، مجهول است.
9. کلینى، الکافى، ج 3، ص 487. على بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن على بن الحکم، عن ربیع بن محمد المسلى، عن عبدالله بن سلیمان العامرى، عن أبى جعفر(علیه السلام) این سند، مجهول و مرسله است.
10. «حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).
11. در این باره ر.ک: کلینى، الکافى، ج 8، ص 339. اگر چه علامه مجلسى سند را (به خاطر سعید بن مسیب) مجهول دانسته است. (مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 496)، ولى نمى توان آن را بى اعتبار دانست، زیرا برخى رجالیان، مانند مرحوم مامقانى، سعید را توثیق کرده اند. مامقانى، تنقیح المقال، ج 1، ص 64). (براى مطالعه بیشتر درباره سعید بن مسیب ر.ک: على اکبربابایى، مکاتب تفسیرى، ص 217 ـ 221. هم چنین براى دیدن روایات دیگر در باب اولین نماز ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 322 و ص 354 ـ 355. علامه مجلسى سند بعضى از این روایات را صحیح دانسته است. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار، ج 80، ص30 و 108 و ج 79، ص 290 ـ 291).
12. مجلسى. بحارالانوار. ج 79، ص290.
13. یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.
14. سید ابن طاووس حسنى، فلاح السائل، ص 93.
15. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین مى گوید: «قال البیهقى: وقد ذهب الحسن البصرى إلى أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته علیه السلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فى الأولیین ، والعشاء أربعاً یجهر فى الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر.ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادى است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتى مى داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانى وجوب نمازهاى واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.
16. احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.
17. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص100. مقصود حضرت آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سالیانى پیش از بعثت و پس از آن، در میان مردان، پیروى جز ایشان نداشته اند و با توجه به روایات دیگر به احتمال قوى عدد هفت در این جا نماد کثرت، یعنى مدت زیاد است.
18. جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیره النبى الأعظم، ج2، ص320.
19. با توجه به این که در آن زمان قبله پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیت المقدس بوده است، ایستادن ایشان در برابر کعبه، به سوى مسجد الاقصى نیز بوده است، زیرا اگر کعبه را در جهت شمال قرار مى داد، به سمت مسجد الاقصى (در شمال) نیز قرار مى گرفت.
20. ر.ک: محمد مفید، الارشاد، ج1، ص 29 و 30; احمد عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابة، ج4، ص425; همو، لسان المیزان، ج1، ص395; احمد بن عبدالله طبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، ص 59; محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص56 و احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 209.
21. سوره مدثر، آیه 43.
22. سوره مزمل، آیه1و2.
23. یعنى پیامبر پیش از آن با نماز آشنا بوده و اینک به نماز در شب فرمان یافته است یا مسلمانان با نماز آشنا بودند و اینک براى ترغیب بیشتر به آن، واقعیت هایى از تأثیر ترک نماز در زندگى اخروى مطرح شده است. هم چنین مخاطبان قرآن هنگام نزول آیه دهم علق مى دانستند که مقصود از نماز چیست و نمازگزار پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که در برابر کعبه مى ایستد و ابوجهل او را تهدید به مرگ کرده است.
24. طباطبایى، المیزان، ج2، ص21 و ج20، ص325.
25. تنها دیدگاه مخالف در این باب از حسن بصرى است که شأن نزول آیه را درباره بازداشتن امیة بن خلف از نمازگزاردن سلمان فارسى (رض) دانسته است، اما با توجه به قطعى بودن نزول سوره علق در اوائل بعثت پیامبر در مکه، و اسلام آوردن سلمان فارسى (رض) در سال اول هجرى در مدینه، سخن او به کلى ناصواب بوده و کسى از آن دفاع نکرده است. (براى نمونه ر.ک: طبرى، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، ج30، ص 321 ـ 322 و احمد قرطبى، الجامع لأحکام القرآن، ج20، ص124). ابوحیان در البحر المحیط از ابن عطیه نقل کرده که هیچ یک از مفسران در این اختلافى ندارند که ابوجهل بازدازنده از نماز، و بنده نمازگزار نیز حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)بوده است (ر.ک: ابوحیان اندلسى، البحر المحیط، ذیل آیه 10 علق). فخر رازى و آلوسى نیز دیدگاه حسن بصرى را که مقصود از ناهى را امیة بن خلف و نمازگزار را سلمان فارسى دانسته نقد کرده اند (براى توضیح بیشتر ر.ک: محمد رازى، التفسیر الکبیر و محمود آلوسى، روح المعانى، ذیل آیه 10 علق).
26. سیوطى، الاتقان، نوع اول. نیز براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفاسیر مختلف فریقین، ذیل آیه 10 علق.
27. طباطبایى، المیزان، ج2، ص21.
28. ر.ک: طباطبایى، همان و سیوطى، الاتقان، نوع اول.
29. از جمله پایانى سوره که مى فرماید: «کلّا لا تطعه واسجد و اقترب» معلوم مى شود که فرمان به اقامه نماز، در برابر نهى ابوجهل با فرمان به یکى از بارزترین اجزاى آن، یعنى سجده صورت گرفته است.
30. اگر چه آخرین آیه سوره مزمل به قرینه یادکرد زکات و قتال در راه خدا، مدنى است، زیرا زکات و جهاد در مدینه واجب شده است، اما ـ چنان که در متن گفتیم ـ به یقین آیات آغازین سوره از اولین سوره هاى نازل شده در مکه است و استدلال به آن بر وجود نماز خالى از اشکال است.
31. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 ـ 534.
32. احمد بن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج7، ص 154.
33. قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج1، ص141.
34. عبدالرحمان سیوطى، الدرالمنثور، ج 4، ص 153 و على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج 1، ص 22 و 365.
35. براى توضیح بیش تر ر.ک: محمد هادى یوسفى غروى، موسوعة التاریخ الاسلامى، ج1، ص533 به بعد و جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة النبى الأعظم، ج3، ص10 به بعد.
36. ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 160 .
37. طبرسى، فضل، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 102.
38. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص40.
39. على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج2، ص4. نیز ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج14، ص208.
40. محمد عیاش سلمى سمرقندى، تفسیر العیاشى، ج2، ص277. نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر.ک: احمد نسایى، سنن النسایى، ج1، ص322 و نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد، ج1، ص73.
41. ر.ک: عبدالرحمن سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، نوع اول.
42. اگرچه قرطبى با پذیرش روایات اسباب نزول، بخشى از آیات سوره یا کل آن را درباره ابوجهل مى داند و یکى از دو نتیجه زیر را بر آن مترتب نموده است: یکى، متأخر نازل شدن سوره علق از دیگر سوره هاى نازل شده در ابتداى بعثت، و دیگرى متأخر نازل شدن بخش آخر همین سوره. او این گونه ترکیب براى سوره علق را فرمان خدا مى داند و آن را با مستثنا بودن برخى آیات، در سوره هاى دیگر قیاس نموده است، مانند آیه 281 سوره بقره که بعدها به فرمان پیامبر به این سوره ملحق شد; اما سخن وى دو اشکال عمده دارد: یکى، آن که شاهدى از قرآن و یا روایات و تاریخ بر متأخر بودن نزول سوره علق از دیگر سوره ها نداریم، و دیگر آن که قیاس آن با دیگر موارد بیان شده در روایات مع الفارق است، زیرا در آن موارد، شاهد روایى بر آن داریم، اما در این جا چنین شاهدى نداریم. نکته قابل تذکر این که آیه آخر سوره مزمّل را برخى چند ماه و برخى ده سال پس از نزول اصل سوره دانسته اند، و برخى نیز آن را مدنى مى دانند، و همین دیدگاه اخیر درست است، زیرا در این آیه، سخن از زکات و جهاد آمده و این دو در مدینه واجب شده است.
43. براى مطالعه در باب ترتیب نزول سوره ها ر.ک: عبدالرحمن سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، نوع اول.
44. محمود آلوسى، روح المعانى، جزء 30، ص183.
45. محمد باقر مجلسى، همان، ج18، ص277. ایشان براى اثبات دیدگاه خود، افزون بر مطابق دانستن آن با فطرت، به شش وجه استناد کرده است. این سخن در جاى خود قابل تأمل بوده و شاید بتوان بر اساس آیاتى که پیامبر را امى دانسته و توانایى بر خواندن و نوشتن، به ویژه آگاهى به کتاب هاى پیشینیان، اعم از آسمانى و غیر آن را از ایشان نفى کرده است، فقط قایل به ارتباط محدود ایشان با فرشتگان الهى شد.




[[رده: مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده: عبادات]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش