۸۵٬۹۶۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خرد ستیز' به 'خردستیز') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:تثلیث.jpg |جایگزین=تثلیث]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:تثلیث.jpg |جایگزین=تثلیث]]</div> | ||
'''تَثْلیث یا سهگانهباوری''' یکی از اعتقادات بنیادینِ بخش اعظمی از [[مسیحیت]] است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در [[عیسی]] [[مسیح]] تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه، ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند. | |||
</div> | |||
'''تَثْلیث یا سهگانهباوری''' یکی از اعتقادات بنیادینِ بخش اعظمی از [[مسیحیت]] است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در [[عیسی]] [[مسیح]] تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه، ذات | |||
در منابع مسیحی «تثلیث» را این گونه معرفی میکنند: «تثلیث» واحد است. ما به سه [[خدا]] اعتراف نمیکنیم، بلکه به خدای واحد در سه اقنوم، «تثلیثی که از نظر جوهر واحد است.» (شورای [[قسطنطنیه]]). پس اقانیم ثلاثه در یک الوهیت سهیم نیستند، بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند: «پسر همان پدر است و پدر همان پسر است و روحالقدس همان پدر و پسر است. | در منابع مسیحی «تثلیث» را این گونه معرفی میکنند: «تثلیث» واحد است. ما به سه [[خدا]] اعتراف نمیکنیم، بلکه به خدای واحد در سه اقنوم، «تثلیثی که از نظر جوهر واحد است.» (شورای [[قسطنطنیه]]). پس اقانیم ثلاثه در یک الوهیت سهیم نیستند، بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند: «پسر همان پدر است و پدر همان پسر است و روحالقدس همان پدر و پسر است. | ||
خط ۱۲: | خط ۶: | ||
== معنای تثلیث == | == معنای تثلیث == | ||
در میان [[ادیان ابراهیمی]]، [[یهودیت]] و [[اسلام]] معتقد به خدای «بسیط» و «واحد» هستند که شائبه هیچگونه ترکیبی، حتی ترکیب ذهنی در آن نیست. | در میان [[ادیان ابراهیمی]]، [[یهودیت]] و [[اسلام]] معتقد به خدای «بسیط» و «واحد» هستند که شائبه هیچگونه ترکیبی، حتی ترکیب ذهنی در آن نیست. | ||
مسیحیت نیز خود را از [[ادیان توحیدی]] و | مسیحیت نیز خود را از [[ادیان توحیدی]] و یکتاپرست میداند و شبهه شرک را از خود میزداید؛ با وجود این، هر سه فرقه مهم مسیحی<ref> کاتولیک، ارتدکس و پروتستان.</ref>. تثلیث را در کنار [[توحید]] از اعتقادات اساسی و شاخصه هر مسیحی میدانند. | ||
== معنای تثلیث == | == معنای تثلیث == | ||
«تثلیث<ref> The Trinity.</ref>» یعنی وجود سه شخص «پدر»، «پسر» و «روحالقدس» در الوهیت. | |||
مبنای نقلی تثلیث و دفاع عقلانی از آن همواره مهمترین دل مشغولی عالمان مسیحی بوده است<ref>عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۲۴.</ref>. | مبنای نقلی تثلیث و دفاع عقلانی از آن همواره مهمترین دل مشغولی عالمان مسیحی بوده است<ref>عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۲۴.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۲۴: | ||
== مبنای نقلی تثلیث == | == مبنای نقلی تثلیث == | ||
در [[کتاب مقدس]] که سرچشمه اعتقادات مسیحیت است، اثری از تثلیث نیست. در این کتاب هرگز اقنوم سوم یعنی [[روح القدس|روحالقدس]]، خدا خوانده نشده و با خدا یکی دانسته نشده است<ref>در یک جا اب و ابن و روح القدس کنار هم آمدهاند که البته صرف کنار هم بودن چند کلمه، دلیلی بر یکی بودن آنها نیست. ر. ک: انجیل متی، ۲۸: ۲؛ یا در بعضی موارد ضمیر جمع برای خدا به کار رفته که ممکن است برای احترام باشد. حتی در نوشتههای پولس و انجیل یوحنّا که مسیح الوهیت دارد، نهایتاً دلالت بر تثنیه دارد، نه تثلیث.</ref>. آن چه در عهد جدید(در بخش «عیسی خدایی» آن) موجود است، «تثنیه» است، نه «تثلیث»؛ یعنی فقط از «پدر» و «پسر» سخن به میان آمده است و سخنی از «روحالقدس» به عنوان خدا نیست. بخش «عیسی خدایی» [[انجیل]] نیز جزء کوچکی از [[اناجیل اربعه]] را تشکیل میدهد که شامل بعضی آیات انجیل یوحنّاست و در سه انجیل دیگر، یعنی: متی، لوقا و مرقس، اثری از این که عیسی خدا یا جزء خدا باشد به چشم نمیآید. | در [[کتاب مقدس]] که سرچشمه اعتقادات مسیحیت است، اثری از تثلیث نیست. در این کتاب هرگز اقنوم سوم یعنی [[روح القدس|روحالقدس]]، خدا خوانده نشده و با خدا یکی دانسته نشده است<ref>در یک جا اب و ابن و روح القدس کنار هم آمدهاند که البته صرف کنار هم بودن چند کلمه، دلیلی بر یکی بودن آنها نیست. ر. ک: انجیل متی، ۲۸: ۲؛ یا در بعضی موارد ضمیر جمع برای خدا به کار رفته که ممکن است برای احترام باشد. حتی در نوشتههای پولس و انجیل یوحنّا که مسیح الوهیت دارد، نهایتاً دلالت بر تثنیه دارد، نه تثلیث.</ref>. آن چه در عهد جدید(در بخش «عیسی خدایی» آن) موجود است، «تثنیه» است، نه «تثلیث»؛ یعنی فقط از «پدر» و «پسر» سخن به میان آمده است و سخنی از «روحالقدس» به عنوان خدا نیست. بخش «عیسی خدایی» [[انجیل]] نیز جزء کوچکی از [[اناجیل اربعه]] را تشکیل میدهد که شامل بعضی آیات انجیل یوحنّاست و در سه انجیل دیگر، یعنی: متی، لوقا و مرقس، اثری از این که [[حضرت عیسی|عیسی]] خدا یا جزء خدا باشد به چشم نمیآید. | ||
پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | ||
خط ۵۳: | خط ۴۷: | ||
مفهوم و منظور عبارت نام برده این است که کلمه سهمی از ذات باری تعالی بود. فکر انسان قاصر است از این که بفهمد چنین چیزی بدون این که قایل به ثنویت باشیم، چگونه امکانپذیر است، ولی عقیده و ایمان کلیسای مسیحی، از بدو تأسیس تاکنون، این بوده که خدا یکی است و کلمه خدا دارای الوهیت است و کلمه خداست<ref> و. م. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، ص ۲.</ref>. | مفهوم و منظور عبارت نام برده این است که کلمه سهمی از ذات باری تعالی بود. فکر انسان قاصر است از این که بفهمد چنین چیزی بدون این که قایل به ثنویت باشیم، چگونه امکانپذیر است، ولی عقیده و ایمان کلیسای مسیحی، از بدو تأسیس تاکنون، این بوده که خدا یکی است و کلمه خدا دارای الوهیت است و کلمه خداست<ref> و. م. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، ص ۲.</ref>. | ||
جالبتر آن است که حتی کسانی که تثلیث را خود به طور رسمی وارد مسیحیت کردند، یعنی سران شورای نیقیه، به این معترفاند که فهم تثلیث مشکل است و فقط باید به آن [[ایمان]] آورد: | |||
آتاناسیوس، سر کشیش فصیح و | آتاناسیوس، سر کشیش فصیح و پرخاشگری که الکساندر به عنوان شمشیر الهیات خود همراه آورده بود... اذعان کرد که: در نظر مجسم ساختن سه شخص متمایز در یک وجود، اشکال دارد. ولی چنین دفاع کرد که: عقل باید در برابر راز تثلیث سر فرود آورد<ref>تاریخ تمدن، ج ۳، ص ۷۷۰.</ref>. | ||
نویسنده کتاب ایضاح التعلیم المسیحی، ضمن اعتراف به فهم ناپذیر بودن تثلیث، در پاسخ به این سؤال که چرا خداوند از ما میخواهد عقل را در مقابل مسئلهای که فوق ادراک ماست، تسلیم کنیم، چنین مینویسد: | نویسنده کتاب ایضاح التعلیم المسیحی، ضمن اعتراف به فهم ناپذیر بودن تثلیث، در پاسخ به این سؤال که چرا خداوند از ما میخواهد عقل را در مقابل مسئلهای که فوق ادراک ماست، تسلیم کنیم، چنین مینویسد: | ||
خط ۷۰: | خط ۶۴: | ||
امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقلستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه ی تثلیث، ر. ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۳۰.</ref>. | امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقلستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه ی تثلیث، ر. ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۳۰.</ref>. | ||
وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>! | وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>.! | ||
حاصل آن که، مسیحیت در بیان معنای تثلیث موفق نبوده و تبیینهایی که از این اصل شده است، یا سر از تناقض درمیآورد و یا سر از [[شرک]]؛ و یا این که باید تثلیث را یک امر مجازی و تشریفاتی معنا کرد، بدین صورت که مقصود سه برداشت از امر واحدی باشد و یا قایل به مرکب بودن ذات الهی شد. چنان که بسیاری از دانشمندان مسیحی در توصیف و تشبیه نظریه ارتدکسی کلیسا در مورد تثلیث دچار اشتباه شده و «تثلیث توهمی» و تجلّی سه گانه از یک واحد را مطرح کردهاند<ref>مانند سابلیوس از عالمان مسیحی قرن سوم، ر. ک: جوان اگریدی، مسیحیت و بدعتها، ص ۱۴۴.</ref>، در حالی که کلیسا به صورت رسمی «تثلیث واقعی» را مطرح میکند؛ یعنی سه ذات مجزا که در عین حال یکی هستند. | حاصل آن که، مسیحیت در بیان معنای تثلیث موفق نبوده و تبیینهایی که از این اصل شده است، یا سر از تناقض درمیآورد و یا سر از [[شرک]]؛ و یا این که باید تثلیث را یک امر مجازی و تشریفاتی معنا کرد، بدین صورت که مقصود سه برداشت از امر واحدی باشد و یا قایل به مرکب بودن ذات الهی شد. چنان که بسیاری از دانشمندان مسیحی در توصیف و تشبیه نظریه ارتدکسی کلیسا در مورد تثلیث دچار اشتباه شده و «تثلیث توهمی» و تجلّی سه گانه از یک واحد را مطرح کردهاند<ref>مانند سابلیوس از عالمان مسیحی قرن سوم، ر. ک: جوان اگریدی، مسیحیت و بدعتها، ص ۱۴۴.</ref>، در حالی که کلیسا به صورت رسمی «تثلیث واقعی» را مطرح میکند؛ یعنی سه ذات مجزا که در عین حال یکی هستند. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۱: | ||
کتاب مقدس یک کتاب توحیدی است. در عهد قدیم و جدید آیات زیادی در معرفی خدای یکتا و یگانه وجود دارد<ref>مانند تثنیه، ۴: ۳۵ و ۳۹، اول پادشاهان، ۸: ۶۰، اشعیاء، ۴۵: ۵، انجیل مرقس، ۱۲: ۲۹ و ۳۲، انجیل یوحنّا، ۱۷: ۳، اول قرنتیان، ۸: ۴، اول تیموتائوس، ۲: ۵ و...</ref> و اثری از تثلیث در آنها به چشم نمیخورد. این نکته باعث شده که برخی با تحقیق درباره خاستگاه این آیین علت نفوذ چنین نظریهای را در مسیحیت ریشه یابی کنند. | کتاب مقدس یک کتاب توحیدی است. در عهد قدیم و جدید آیات زیادی در معرفی خدای یکتا و یگانه وجود دارد<ref>مانند تثنیه، ۴: ۳۵ و ۳۹، اول پادشاهان، ۸: ۶۰، اشعیاء، ۴۵: ۵، انجیل مرقس، ۱۲: ۲۹ و ۳۲، انجیل یوحنّا، ۱۷: ۳، اول قرنتیان، ۸: ۴، اول تیموتائوس، ۲: ۵ و...</ref> و اثری از تثلیث در آنها به چشم نمیخورد. این نکته باعث شده که برخی با تحقیق درباره خاستگاه این آیین علت نفوذ چنین نظریهای را در مسیحیت ریشه یابی کنند. | ||
تحقیقات تاریخی مؤید این است که بسیاری از آموزههای مسیحیت، از جمله تثلیث، تجسّم، فدا، رستاخیز، مصلوب شدن، تاریکی جهان هنگام مرگ نجات دهنده، پسر خدا بودن، نازل شدن پسر خدا برای رهانیدن زندگان و مردگان و موارد بسیار دیگر، در آیین | تحقیقات تاریخی مؤید این است که بسیاری از آموزههای مسیحیت، از جمله تثلیث، تجسّم، فدا، رستاخیز، مصلوب شدن، تاریکی جهان هنگام [[مرگ]] نجات دهنده، پسر خدا بودن، نازل شدن پسر خدا برای رهانیدن زندگان و مردگان و موارد بسیار دیگر، در آیین بت پرستان سابق، خصوصاً [[هندوها]] و [[بوداییان]] وجود داشته، و از طریق آنان به کلیسا راه یافته است؛ مثلا هندوها «بَرْهَمْ» را خدای اکبر میدانند که در سه «اقنوم» یعنی «برهما»، «ویشنو» و «شیوا» متجلّی شده است<ref>پطرس بستانی، دایرة المعارف بستانی، ج ۵، ص ۳۲۱.</ref>. چنان چه «اوزیریس»<ref>Osiris.</ref> در [[مصر]]، «آتیس»<ref>Atis.</ref>. در [[آسیای صغیر]]، و «دیونوسوس»<ref>Dionosus.</ref> در [[یونان]]، خدایانی بودند که به خاطر نجات بشر مرده بودند. واژه «کیریوس»<ref> Kyrios</ref> را نیز که به معنای «خداوندگار» است و «پولس» به [[حضرت عیسی|حضرت عیسی (علیهالسلام)]] اطلاق مینماید، از یونانیان و سوریها که به خدای «دیونوسوس» اختصاص داده بودند، اخذ نموده است<ref> ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۳، ص ۶۹۷ و هاشم رضی، تاریخ ادیان، ص ۱۴۰۸.</ref>. | ||
مطالعه تاریخ آیینهای باستانی به ما نشان میدهد که اصطلاح «پسر خدا» در قدیم بسیار معمول بوده است و بسیاری از پادشاهان، مانند [[فرعون]] [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، خود را «پسر خدا» مینامیدند. | مطالعه تاریخ آیینهای باستانی به ما نشان میدهد که اصطلاح «پسر خدا» در قدیم بسیار معمول بوده است و بسیاری از پادشاهان، مانند [[فرعون]] [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، خود را «پسر خدا» مینامیدند. | ||
هم چنین قصه مرگ یا مصلوب شدن مقدسین، تحمّل درد و مصیبت، و بالاخره رستاخیز آنان، نمونههای فراوانی است که در بسیاری از روایات اساطیری قدیم آمده است: «هراکلس» یونانی، «تموز» بابلی، «آدونیس» سوری، «آتیس» فریقی، «ازیریس» مصری، خدایانی هستند که کشته شدند؛ «پرومته»، «لیکورگوس» و «دیونیزوس» مصلوب شدند؛ برخی از این خدایان، مانند «آتیس»، «ازیریس» و «آدونیس» از قبر برخاستند و بسیاری، مانند عیسی، در روز سوم [[رستاخیز]] کردند؛ هر سال پیروان «آتیس» که پرستش او از آسیای صغیر به غرب(روم) نفوذ کرده بود، شکل «آتیس» را به درخت کاج میآویختند و برای مرگش عزاداری میکردند و پس از سه روز آن را دفن کرده، رستاخیزش را جشن میگرفتند و آن را نشان نجات میدانستند و به نشان این رستاخیز از خون گاو نر تعمید میگرفتند و کاهن آیتس اعلام میکرد که: «دلگرم باشید، همان گونه که خداوند رستاخیز کرد، شما هم نجات خواهید یافت.»؛ پیروان «دیونیزوس» در معابد خود مجسمه یا نقش مصلوب خدا را نشان میدادند، همان گونه که در کلیسای مسیحیت، شمایل عیسای مصلوب به جای خدا ارائه میشود. قصه رستاخیز خدایان و قهرمانان به حدّی شایع بود که اریگنس (اوریحن) درباره رستاخیز عیسی مینویسد: «این [[معجزه]] برای بتپرستان چیز تازهای | هم چنین قصه مرگ یا مصلوب شدن مقدسین، تحمّل درد و مصیبت، و بالاخره رستاخیز آنان، نمونههای فراوانی است که در بسیاری از روایات اساطیری قدیم آمده است: «هراکلس» یونانی، «تموز» بابلی، «آدونیس» سوری، «آتیس» فریقی، «ازیریس» مصری، خدایانی هستند که کشته شدند؛ «پرومته»، «لیکورگوس» و «دیونیزوس» مصلوب شدند؛ برخی از این خدایان، مانند «آتیس»، «ازیریس» و «آدونیس» از قبر برخاستند و بسیاری، مانند عیسی، در روز سوم [[رستاخیز]] کردند؛ هر سال پیروان «آتیس» که پرستش او از آسیای صغیر به غرب(روم) نفوذ کرده بود، شکل «آتیس» را به درخت کاج میآویختند و برای مرگش عزاداری میکردند و پس از سه روز آن را دفن کرده، رستاخیزش را جشن میگرفتند و آن را نشان نجات میدانستند و به نشان این رستاخیز از خون گاو نر تعمید میگرفتند و کاهن آیتس اعلام میکرد که: «دلگرم باشید، همان گونه که خداوند رستاخیز کرد، شما هم نجات خواهید یافت.»؛ پیروان «دیونیزوس» در معابد خود مجسمه یا نقش مصلوب خدا را نشان میدادند، همان گونه که در کلیسای مسیحیت، شمایل عیسای مصلوب به جای خدا ارائه میشود. قصه رستاخیز خدایان و قهرمانان به حدّی شایع بود که اریگنس (اوریحن) درباره رستاخیز عیسی مینویسد: «این [[معجزه]] برای بتپرستان چیز تازهای نیست<ref> اقتباس از: جلالالدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص ۴۷۴ و تاریخ ادیان، ص ۱۴۰۸.</ref>». | ||
== قرآن و تثلیث == | == قرآن و تثلیث == | ||
در آیات بسیاری از [[قرآن مجید]] بر [[وحدانیت]] خداوند متعال تکیه شده<ref>مانند سوره | در آیات بسیاری از [[قرآن مجید]] بر [[وحدانیت]] خداوند متعال تکیه شده<ref>. مانند [[سوره توحید]]: بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی که بینیاز است. هرگز نزاده و زاییده نشده و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست.</ref>، چنان که در آیاتی از حضرت عیسی (علیهالسلام) و [[حضرت مریم |حضرت مریم (علیهالسلام)]] نفی الوهیت شده است<ref>مانند: سوره ی مائده، آیه ی ۱۷ و ۱۱۶ و سوره ی توبه، آیه ی ۳۰.</ref>. اما در مورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از تفوّه به آن نهی شده و یا معادل [[کفر]] دانسته شده است که ذیلاً ذکر میگردند: | ||
در آیه ۱۷۱ [[سوره نساء]] آمده است: | در آیه ۱۷۱ [[سوره نساء]] آمده است: | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۰۸: | ||
مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: «باش.» پس وجود یافت<ref>«کلمة الله» بودن عیسی(علیهالسلام) به این معناست که با اراده ی خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۶۱.</ref>. | مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: «باش.» پس وجود یافت<ref>«کلمة الله» بودن عیسی(علیهالسلام) به این معناست که با اراده ی خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۶۱.</ref>. | ||
با دقت در آیات قرآن واضح میگردد که مسیحشناسی قرآن با مسیحشناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی صلی الله علیه را پسر خدا نامید<ref> سوره ی آل عمران، آیه ی ۵۹.</ref>. | با دقت در آیات قرآن واضح میگردد که مسیحشناسی قرآن با مسیحشناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی (صلی الله علیه) را پسر خدا نامید<ref> سوره ی آل عمران، آیه ی ۵۹.</ref>. | ||
== اشکال == | == اشکال == | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۲۶: | ||
هر از چندگاهی برخی افراد و گروههای مسیحی به آموزه تثلیث اعتراض میکنند و یا تفسیرهای متفاوت با آن چه دیدگاه رسمی مسیحیت است ابراز میدارند: | هر از چندگاهی برخی افراد و گروههای مسیحی به آموزه تثلیث اعتراض میکنند و یا تفسیرهای متفاوت با آن چه دیدگاه رسمی مسیحیت است ابراز میدارند: | ||
از جمله این جماعات معترض، فرقهای به نام «اونیتاریانیزم» بود. پیشوای این جماعت شخصی اسپانیایی به نام «میکائیل سروتوس» بود که او را در شهر ژنو که مرکز فرقه کالونی بود به جزای کفر و الحاد زنده سوزاندند. وی ملاحظه کرد که پس از مطالعه دقیق صحف عهد جدید، مسئله تثلیث، که برحسب اعتقادنامه نیقیه برای عموم مردم مسیحی امری مسجّل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده کفر محض و باطل است. پس رسالهای به نام «درباره خطاهای تثلیث» در سال ۱۵۳۱ م منتشر ساخت<ref>جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۶۸۱.</ref>. | از جمله این جماعات معترض، فرقهای به نام «اونیتاریانیزم» بود. پیشوای این جماعت شخصی اسپانیایی به نام «میکائیل سروتوس» بود که او را در شهر ژنو که مرکز فرقه کالونی بود به جزای [[کفر]] و الحاد زنده سوزاندند. وی ملاحظه کرد که پس از مطالعه دقیق صحف عهد جدید، مسئله تثلیث، که برحسب اعتقادنامه نیقیه برای عموم مردم مسیحی امری مسجّل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده کفر محض و باطل است. پس رسالهای به نام «درباره خطاهای تثلیث» در سال ۱۵۳۱ م منتشر ساخت<ref>جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۶۸۱.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۳۸: | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:مفاهیم مسیحیت]] | [[رده:مفاهیم مسیحیت]] | ||
[[رده:ادیان و آیینها]] |