زید بن ثابت

از ویکی‌وحدت

÷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در

زید بن ثابت
نام زید بن ثابت
القاب و سایر نام‌ها زید بن ثابت بن ضحاک • ابوسعید • ابوعبدالرحمن
زاده یازدهم قبل از هجرت • مدینه
درگذشت ۴۵ ق
دین و مذهب اسلام • اهل تسنن
فعالیت‌ها غزوه خندق • غزوه حنین • کاتب وحی • حمایت از خلفای سه‌گانه • بیعت نکردن با امام علی (ع)

زید بن ثابت بن ضحاک از بزرگان صحابه و از کاتبان وحی و گردآورندگان قرآن مجید در زمان عثمان بود، و از قبیلۀ بزرگ قبیله خزرج در مدینه بود، در شهر مدینه متولد شد، و در مکه رشد و پرورش یافت. او کاتب قرآن و نیز کاتب مراسلات محمّد(ص) بود و با زبان‌های عبری، کلدانی و آشوری آشنایی داشت. پس از پیامبر(ص) در ماجرای سقیفه از خلافت ابوبکر حمایت و با او بیعت کرد. در دوره خلافت عمر و عثمان منصب قضاوت را برعهده داشت و در سفرهای خلیفه جانشین آندو در مدینه بود.

زید بن ثابت

زید بن ثابت بن الضحاک بن زید بن لوذان بن عمرو بن عوف بن غنم بن مالک بن النجار الأنصاری الخزرجی و نام مادرش «النوار» دختر مالک بن صرمه یا مالک بن معاویه از قبیلۀ بزرگ خزرج در مدینه است[۱].

کنیه او ابوسعید، ابو عبدالرحمن، ابو خارجه[۲] و برخی کنیه او را ابو ثابت گقته‌اند[۳]. وی در سال یازدهم قبل از هجرت در شهر مدینه متولد شد، و در مکه رشد و پرورش یافت هنگامی که شش ساله بود پدرش در جنگ « بعاث» جنگی که پیش از هجرت پیامبر به مدینه بین دو قبیله اوس و قبیله خزرج اتفاق افتاده بود کشته شد[۴].

‌در یازده سالگی با رسول اکرم مهاجرت کرد و در امور دین، علم آموخت[5] وی دارای 18 پسر و 9 دختر بود که هفت نفر از فرزندان وی در واقعه حرّه به قتل رسیدند[۵].

حضور زید بن ثابت در غزوات

در اکثر کتاب های تاریخی آمده است که به علت کمی سن زید، پیامبر به وی اجازه شرکت در غزوه بدر را نداد و او را به همراه اشخاص دیگر از چهار منزلی مدینه «بیوت السقیا » بازگردانید[۶] و بنا بر گفته ی بیشتر منابع، جنگ خندق، اولین جنگی است که زید بن ثابت در آن حضور یافت[۷] و از زید بن ثابت نقل شده است که: «در جنگ بدر و احد اجازه حضور نیافتم اما در جنگ خندق اجازه حضور یافتم و پیامبر لباس قبطی به من پوشانید[۸]

بنا بر قول مغازی هنگامى که مسلمانان مشغول کندن خندق بودند، زید بن ثابت هم از کسانى بود که خاک مى‌برد. سعد بن معاذ که همراه رسول خدا(ص) نشسته بود، به زید بن ثابت نگاه کرد و به پیامبر(ص) گفت: اى رسول خدا، خدا را سپاس گزارم که مرا آن‌قدر زنده نگه داشت که به تو ایمان آوردم، من در روز جنگ بعاث پدر این زید را که ثابت بن ضحاک بود و بیمارى صرع داشت در آغوش گرفتم. پیامبر(ص) فرمود: بسیار پسر خوبى است! از قضا زید بن ثابت که در خندق دراز کشیده بود خوابش برد، و خوابش به حدّى سنگین شده بود که عمارة بن حزم شمشیر و کمان و سپرش را برداشت و او بیدار نشد. مسلمانان پس از حفر خندق به هنگام ترک آن متوجه زید نشدند و او را که هم‌چنان خوابیده بود ترک کردند. پس از این‌که زید بیدار شد و زمانی که این خبر به پیامبر(ص) رسید، زید را احضار فرموده و گفتند: اى خواب آلوده، خوابیدى تا آن‌که اسلحه‌ات را بردند؟! سپس رسول خدا(ص) فرمودند: چه کسى از اسلحه این پسر خبر دارد؟ عمارة بن حزم گفت: اى رسول خدا، اسلحه او دست من است. پیامبر(ص) دستور دادند که عماره اسلحه او را پس بدهد و هم فرمودند که هیچ کس حق ندارد حتّى به شوخى اسلحه مسلمانى را بردارد، که موجب ترس او گردد[۹].

و نوشته‌اند که وی در جریان غزوۀ حنین از سوی پیامبر(ص) مأمور شد که مردم را سرشماری و غنایم را حساب کند و بعد وی آن را میان مردم تقسیم نمود[۱۰].

زید پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) در دوران خلافت ابوبکر در جریان واقعۀ یمامه، که در سال 11هجری اتفاق افتاد، مورد اصابت تیر قرار گرفت اما جان سالم بدر برد[۱۱].

پانویس

  1. ابن‌اثیر، عز الدین بن‌الأثیر أبو ‌الحسن على بن محمد الجزرى(م 630)؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، 1409/ 1989، ج2، ص 126 و المزی؛ تهذیب الکمال، مصحح الدکتور بشار عواد معروف، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، 1409 - 1989م، چاپ 3، ج10، ص 25 و الذهبی؛ سیر أعلام النبلاء، مصحح شعیب الأرنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، 1413 - 1993م، چاپ 9، ج2، ص 426 و مقریزى، تقى الدین؛ إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1420، چاپ اول، ج1، ص82.
  2. ابن اثیر پیشین، ج2، ص 12.
  3. عزیزی، حسین، رستگار، پرویز، بیات، یوسف؛ راویان مشترک (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، 1380، چاپ اول، ج1، ص 347 و دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار 1373، ج8، ص 11520.
  4. ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، 1415 ه.ق، ج‌19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی پیشین، ج2، ص426 و مقریزى، تقى الدین؛ پبیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ؛ بیروت – لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج‌1، ص347.
  5. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج‌19، ص298 و ابن اثیر، پیشین، ج2، ص126 و الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص426 و تقى الدین مقریزى؛ إمتاع الأسماع ...، پیشین، ج1، ص426 و الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج1، ص30 و راویان مشترک، پیشین، ج1، ص347.
  6. البلاذری، انساب الأشراف، مصحح الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت – لبنان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1394 - 1974 م، چاپ الأولى، ج‌1، ص531 و مقریزى، تقى الدین؛ إمتاع الأسماع ...، پیشین، ج1، ص82 و آیتی، ابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص203.
  7. الذهبی، تذکرة الحفاظ، پیشین، ج1، ص32.
  8. الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص433.
  9. واقدى، محمد بن عمر؛ مغازى( تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1369ش، چاپ دوم، ص336.
  10. ابن سعد، محمد بن سعد زهری(م 230)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج‌2، ص150.
  11. الذهبی، سیر أعلام النبلاء، پیشین، ج2، ص427.