آل بویه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۴ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'لیاقت ها' به 'لیاقت‌ها')

آل بویه یک دولت شیعی است که با همکاری سه برادر از نسل بویه در بغداد تشکیل شد و به عنوان یکی از پرافتخارترین دولت‌های شیعی در تاریخ تشیع به شمار می‌آید. سه برادر بویهی با ابراز لیاقت‌های فراوان توانستند ابتدا به عنوان فرماندهان سرزمین دیلم و آنگاه به عنوان مؤسس دولت مستقل بویهی در بغداد ابراز وجود کنند. آل بویه در زنده کردن شعائر شیعی نقشی به سزا داشتند. با وجود اقتدار حکمرانان نخستین دولت آل بویه و ارائه خدمات متعدد رفاهی و مذهبی بر اثر بروز برخی عوامل این دولت نتوانست عمری دراز داشته باشد.

تاریخچه

نگاهی بیرونی به تاریخ تشیع نشان از وجود ادوار مختلف با فراز و نشیب های فراوان در این مکتب دارد. در مقاطعی از تاریخ تشیع در افول و فشار بوده و برخی مقاطع نیز دوران اوج تشیع به شمار می آیند. به طور طبیعی وجود دولت‌های شیعی در به اوج رساندن مذهب شیعه نقشی انکارناپذیر داشته است که رشد و تعالی علمی و اجتماعی مذهب تشیع در برخی ادوار نتیجه وجود دولت‌های مقتدر شیعی بوده است. ظهور آل بویه و به قدرت رسیدن آنها در جهان اسلام را می‌توان از جمله مقاطع اوج تشیع دانست.

شهر بغداد به عنوان پایتخت حکومت اسلام همواره به عنوان یک مرکز علمی در جهان اسلام به شمار می‌آمده است، ‌ با وجود این دانشمندان شیعی از آزادی چندانی جهت ارائه نظریات خود برخوردار نبودند. با روی کار آمدن دولت شیعی آل بویه تا حدی از فشار موجود بر دانشمندان شیعی کاسته شد، از این رو دانشمندان بسیاری را می‌توان نام برد که معاصر با دولت شیعی آل بویه بوده‌اند.

آل بویه در یک نگاه

آل بویه از گروهی از ساکنان منطقه دیلم(به معنای عام که شامل گیلان فعلی هم می‌شود)، بودند که پس از پذیرش اسلام، مذهب تشیع را انتخاب کرده بوده و در گروه‌های بزرگی وارد ارتش خلافت شدند.

نام این سلسله از «بویه» پدر سه برادری که آن را بنیان گذاشتند گرفته شده است. بویه پسر «فناخسرو» در دیلم با گمنامی و تنگ دستی زندگی می‌کرد. از اینکه عموم تاریخ نویسان نوشته‌اند که روزیِ او از صید ماهی بوده است، چنین فهمیده می‌شود که مسکن او در ناحیه گیلان فعلی و در یکی از سواحل دریا یا سواحل رودخانه‌ای بوده است.[۱]

بویه سه پسر داشت که بعداً هر سه به سلطنت رسیدند. پسر بزرگ «علی» نام داشت، پسر دوم «حسن» و سومی «احمد» که بعد ها از طرف خلیفه آن زمان القاب «معزالدوله»، «عمادالدوله» و «رکن الدوله» به ترتیب به آنها اعطا شد. این سه پسر پس از تحمل سختی های زیاد و با کوشش فراوانی که به کار بردند، به پیشرفت فوق‌العاده‌ای نائل شدند و بنا به گفته ابن ابی الحدید چنان سلطنتی تشکیل دادند که در عظمت و شکوه ضرب المثل بود.

سلطنت آل بویه در زمان عضدالدوله(پسر رکن الدوله) به اوج قدرت و عظمت رسید و از آن پس، روی به انحطاط نهاد.

آغاز حکومت آنها ذیقعده سال 321 هجری قمری و پایان آن بنا بر قول صحیح سال 448 هجری بود. دوران حکومت ایشان 120 سال ادامه داشت و هفده تن از آن خاندان به حکومت رسیدند.[۲]

به قدرت رسیدن آل بویه

در آن دوران مناطق تحت تصرف دولت علویان و سرزمین دیلم به دست سه تن از امیران دیلمی به نام­های «ماکان» «مرداویج» و «اسفار» اداره می شد. ابوشجاع دیلمی که قبل از این نیز در زمره علویان قرار داشت و به آنان خدمت کرده بود، همراه دو فرزند بزرگش علی و حسن در شمار سربازان ماکان در آورند و در سال 316 هجری در فتح طبرستان شرکت جستند.

علی بن بویه و برادرش حسن که شجاعت و دلاوری را از پدر به ارث برده بودند به دلیل شایستگی های فوق‌العاده در جنگ آوری، به عنوان سرداران لشکر ماکان برگزیده شدند.[۳]

پس از چندی، مرداویج و اسفار با یکدیگر متحد شده، به قصد توسعه مناطق تحت نفوذ خویش بر ضد ماکان شورش کردند و پس از نبردهای زیاد، سرانجام لشکر ماکان مغلوب شد. پس از این شکست علی و حسن همراه جمعی از سرداران و سربازان لشکر خویش از لشکر ماکان بیرون آمده و به مرداویج پیوستند.[۴]

مرداویج که از جنگ آوری علی و حسن آگاه بود، آن دو و گروه همراهش را به گرمی پذیرفت و از آنان به خوبی استقبال کرد. شجاعت و مدیریت نظامی فرزندان بویه، به ویژه علی، مرداویج را بر آن داشت تا فرمانروایی شهرهایی از مناطق تحت نفوذ خویش را به آنان بسپارد. بر این اساس، فرمانروایی ولایت کرج و شهری در جنوب همدان، به علی و فرمانروایی مناطق دیگری از جمله همدان و دماوند نیز به دیگر دیلمیان پناهنده سپرده شد.

والیان جدید دیلمی، با گرفتن مأموریت سیاسی و نظامی از مرداویج به سوی مناطق تحت فرمان خویش روانه شدند. آنان ابتدا به ری رفتند تا چند روزی استراحت کرده، سپس به مناطق یادشده بروند.

در همین روزها مرداویج از سپردن فرمانروایی به دیلمیان منصرف شد و بلافاصله نامه‌ای به برادرش «وشمگیر» که والی ری بود، نوشت و از او خواست تا مانع خروج دیلمیان از آن شهر شود و چنانچه برخی از آنان خارج شده‌اند از خروج دیگر افراد آنها جلوگیری کند.

نامه مرداویج ابتدا به دست عمید رسید.[۵] او موضوع نامه را مخفیانه به اطلاع علی رساند. علی با شنیدن این خبر، قبل از اینکه وشمگیر آگاه شود، از ری خارج شده و به سوی ولایت کرج به راه افتاد.

پس از خروج علی، وشمگیر از موضوع نامه ی مرداویج با خبر شده، ولی دیگر دیر شده بود و علی بر سکوی قدرت گام نهاده بود.

سرانجام علی بن بویه وارد کرج شد. علی با مردم و لشکریان بسیار خوب رفتار کرد. وی قلعه های آن شهر که به دست خرم اینان بود، را تصرف نمود. مرداویج عده‌ای از مأموران خود را برای انجام امور حکومتی به آنجا اعزام کرد، ولی این عده با مشاهده ی شیوه ی رفتار و منش نیکوی علی به او ملحق شدند و از او اطاعت کردند.

علی بن بویه که اینک موقعیت مناسبی پیدا کرده بود و از مقبولیت عمومی و حمایت های گسترده مردمی بهره‌مند شده بود، به فکر توسعه ی محدوده­ی جغرافیایی و فرمانروایی خویش افتاد. بر این اساس به جمع­آوری و آماده سازی لشکریان و ساز و برگ نظامی پرداخت و خود را برای برداشتن گامی به جلو آماده کرد و در مدت کوتاهی توانست ابتدا اصفهان و سپس زنجان را فتح نماید.

علی بن بویه در اواخر سال 323 ق برادرش حسن را برای فتح بلاد جبل (ری، همدان کاشان، قم، قزوین، نهاوند و لرستان) آماده نبرد کرد، دیری نپایید که حسن به عنوان فرمانروای جبال معروف گشت.

بعد از گذشت یک سال علی و حسن تصمیم گرفتند که حکمرانی بخش­هایی از مناطق دیگر ایران را به برادر کوچکشان، احمد که 21 سال بیش نداشت، واگذار کنند.

پس از درگیری‌ها و نبردهای کوچک و بزرگ در سال 334 ه ق. علی نواحی، مرزهای جغرافیایی جنوب ایران را در نوردید و به شهر بزرگ بغداد رسید. با ورود علی به بغداد، المستکفی ـ خلیفه عباسی ـ پنهان گردید. پس از آرامش نسبی در بغداد، خلیفه اظهار داشت که بخاطر متفرق شدن ترکان پنهان شده تا علی بتواند به راحتی وارد بغداد شود.

چند روز پس از فتح بغداد علی بن بویه نزد خلیفه رفت. خلیفه به وی خلعت فرمانروایی داده از آمدن وی به بغداد اظهار خوشحالی کرد و به او لقب معزالدوله داد. همچنین به برادرش حسن لقب عمادالدوله و به برادرش احمد لقب رکن الدوله داد و دستور داد تا القاب و کنیه ی آنها بر سکه حک شود.[۶]

و چنین بود که سه پسر دیلمی فرمانروایانی سه گانه شدند.

علل پیشرفت آل بویه

آل بویه چنان با سرعت پیش رفتند و به کیفیتی روی کار آمدند که برای هیچ کس قابل تصور نبود و این امر معلول چند علت بود که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

1. لیاقت، استعداد، هوشیاری و کاردانی و حسن سیاست و حسن تدبیر و دلاوری و نیک نفسی آنان از عوامل بسیار مهمی بود که در پادشاهان نخستین آن سلسله وجود داشت؛

2. اطاعت محض سپاهیان از آنان؛

3. نارضایتی مردم از ظلم و ستم‌های عباسیان؛ به گونه‌ای که حتی در آغاز روی کار آمدن آل بویه «خزانه الرؤوس» (محلی که سرهای دریده در آن نگه‌داری می شد) از سرها انباشته شده بود که علاوه بر سر، دست و پاهای بریده و قطع شده هم نگهداری می شد؛

4. امداد های نجات بخش که در‌این‌باره داستان های زیادی نقل کرده‌اند؛ به عنوان نمونه نقل شده که وقتی علی بن بویه به شیراز آمد، یارانش بر او گرد آمدند و پول خواستند و چنان به وی فشار آوردند که نزدیک بود کارش مختل شود. علی دل مشغول و غمگین در حجره ای به پشت افتاده بود که دید ماری از یک گوشه سقف بیرون خزید و در گوشه ی دیگری فرو شد، از ترس آن که مبادا موقع خواب مار به او آسیبی رساند، به مأموران خود دستور داد تا مار را از سقف بیرون بیاورند، معلوم شد که سقف دو لایه است. پس از گشودن غرفه بالا چند صندوق پر از مال یافتند. علی آن اموال را میان لشکریان تقسیم کرد و از سقوط نجات یافت.

5. عامل دیگر پیشرفت علی بن بویه سخاوت و بلند نظری او بود که همگان را تحت تأثیر خویش قرار می‌داد.[۷]

آنچه نگارنده از زندگی برادران بویه ای دانسته است، این است که دست استمداد الاهی در کنار آنها بود؛ چرا که آنها لیاقت و شایستگی خویش را به اثبات رسانده بودند و خداوند آنها را در راه رسیدن به اهدافشان یاری رساند، تا شیعیان درد کشیده ی از حکومت جور عباسی را یاری کنند.

شعار های آل بویه

به قدرت رسیدن آل بویه در بغداد باعث تقویت تشیع گردید، با ورود معزالدوله به بغداد خلیفه عباسی ـ رئیس شیعیان بغداد به نام شافعی را بازداشت کرده بود ـ به خواری از مسند خلافت پائین آورده شد.

قبل از آل بویه، شعارهای شیعه علنی نبود و به ندرت اتفاق می افتاد که بتوانند آشکارا شعارهای خود را برپا کنند. از زمان تسلط آل بویه بر عراق و از میان بردن اختیارات خلیفه فعالیتها و شعارهای شیعه، کم و بیش علنی شد.

آثار شعارهای آل بویه

تلاش‌های آل بویه در این زمینه نتایجی را به دنبال داشت که برخی از آنها عبارتند از:

1- گفتن «اشهد ان علیاً ولی الله» و «حی علی خیر العمل» در اذان.[۸]

2- گفتن شعر در مدح ائمه خصوصاً در واقعه کربلا و رسمیت آن از جانب آل بویه.[۹]

3- رفتن به زیارت ائمه اطهار علیهم السلام و حتی توجه به زوار و ساختن استراحتگاه برای زائران.[۱۰]

4- عزاداری دسته جمعی برای امام حسین که سال‌های سال انجام نشده بود.[۱۱]

خدمات اجتماعی آل بویه

آل بویه افزون بر زنده کردن برخی شعائر شیعی، خدمات اجتماعی ارزنده ای نیز برای جامعه اسلامی آن زمان انجام دادند. برخی از آنها عبارتند از:

خدمات امنیتی

عضدالدوله به عنوان امیر و سرداری توانمند به خوبی می‌دانست که اداره ی یک کشور اسلامی و ایجاد رفاه و آسایش کامل برای مردم، نیازمند برقراری امنیت است. بر این اساس هنگام ورود به بغداد متوجه شد که راهزنان امنیت راه­های منتهی به آن شهر را از بین برده‌اند. از این رو به لشکریان خود مأموریت داد تا دزدان آن مناطق را دستگیر کرده یا از بین بیرند. یکی دیگر از تدابیر امنیتی عضدالدوله گروگان‌گیری سران قبایل غارتگر بود. وی تنی چند از سران قبایل را روانه زندان می‌کرد و هر چند وقت یک بار، گروگان ها را با عده‌ای دیگر از آنها جایگزین می‌نمود.

عضدالدوله به منطور ایجاد امنیت خارجی و کنترل آمد و شد اتباع خارجی دستور داد تا نگهبانان مسافرانی که بدون گذرنامه رفت و آمد می‌کردند، را بازداشت کنند.

در سایه چنین تدابیری امنیت نسبی در بغداد حکمفرا شد.

خدمات عمرانی و رفاهی

برخی از خدمات عمرانی و رفاهی آل بویه به ویژه عضدالدوله عبارتند از:

الف. ساختن استراحت گاه و پاسگاه هایی میان راه ها به منظور آسایش مسافران و رهگذران؛

ب. مقرر کردن کمک ماهیانه برای افراد بی بضاعت و تنگ دست؛

عضدالدوله در‌این‌باره بین مسلمان و غیر مسلمان فرق نمی گذاشت.

ج‌. ساختن بازارها و مساجد متعدد؛

د‌. ساختن بیمارستان عضدی در بغداد؛

عضدالدوله در احداث این بیمارستان تلاش فراوانی کرد و تمام امکانات پزشکی و داروهای مورد نیاز آن بیمارستان را از شهرهای دیگر به بیمارستان بغداد منتقل کرد.

هـ. احداث بیمارستان اصفهان؛

و‌. احداث ساختمانی به نام دار الشفاء یا دار المجانین (تیمارستان) در بغداد.[۱۲]

مدیریت تنش‌های مذهبی

عضدالدوله با مشاهده فتنه‌های مداوم میان شیعه و سنی کارهایی در جهت از بین رفتن این تنش‌ها انجام داد. برخی از آن اقدامات عبارتند از:

الف. جلوگیری از داستان سرایی و قصه گویی در مساجد و معابر عمومی؛

ب. متوقف کردن موقت جشن عید غدیر که باعث حساسیت اهل سنت بود؛

ج. بنیان گذاشتن سازمان اطلاعات و جاسوسی؛

4- معین کردن پیک های خبر رسانی که می بایست اخبار بین شیراز و بغداد را هفت روزه منتقل می‌کردند.[۱۳]

خدمات علمی

در دولت عضدالدوله اقشار فرهنگی و علمی جایگاهی ممتاز داشتند و به طور کلی دانشمندان ـ به ویژه دانشمندانی که تخصص آنان کاربرد علمی‌داشت ـ مورد تشویق آل بویه قرار می گرفتند. آل بویه وزیرانی همچون ابن الاحمه و صاحب بن عباد دو تن از مشهور‌ترین دانشمندان علوم عربی (مثل نحو و......) را در خلافت خود داشتند ضمن آنکه گروه برجسته‌ای از شاعران عرب در دربار آل بویه حضور داشتند.

مرحوم شیخ مفید در دولت آل بویه، با عظمت و کرامت بود و عضدالدوله بارها به زیارت وی رفت و شیخ صدوق که با دعوت رکن الدوله به ری آمد. سید رضی ـ یکی از بزرگ­ترین دانشمندان شیعی آن زمان ـ به فرمان بهاءالدوله دیلمی به عنوان نقیب علویان عراق و قاضی القضاه حکومت آل بویه منصوب شد. همچنین می‌توان از علمای برجسته‌ای چون سید مرتضی، شیخ طوسی و ابن جنید اسکافی نام برد که با دولت آل بویه همکاری داشتند.[۱۴]

به جز علمای علوم دینی، استخری جغرافیدان، ابوالوفای بوزجانی ریاضی دان، النسوی که اعداد هندی را رایج کرد، یمانی فخرالدوله یک رصد خانه برای آنان در بغداد بنا نمود و بالاخره پزشکان برجسته‌ای چون المجوسی مورد حمایت آل بویه بودند.

کتابخانه های شیراز، ری و اصفهان نیز که به وسیله دولت­مردان آل بویه بنا گردیده‌اند، تحسین جهانیان را برانگیختند. مشهور است که ابن سینا نزد شمس الدوله جایگاه و مقامی عالی، در حد یک وزیر داشت.[۱۵]

افول آل بویه

با در نظر گرفتن محبوبیت و موقعیت یک سؤال پیش می‌آید و آن این است که چه شد که آل بویه با آن همه اقتدار و عظمت رو به افول و نابودی نهاد؟

با گذری کوتاه بر تاریخ آل بویه می‌توان چند عامل را در افول آنها تأثیرگذار دانست:

اختلافات خانوادگی

از بین رفتن روح اطاعت از پیشگامان و پاره شدن زنجیر های اتحاد میان سران و زمامداران و نابود شدن وحدت خانوادگی میان دولتمردان مهمترین عامل در زوال آل بویه بود. در سال‌های پایانی دولت عضدالدوله جرقه هایی از این گونه مسایل در میان زمامداران بویه ای زده شد؛ ولی عضدالدوله با کیاست و آینده نگری آنها را برطرف کرد.

پس از فوت عضدالدوله برخی از حاکمان و فرمانروایان مناطق مختلف ایران و عراق که ارتباط خانوادگی و نسبت فامیلی، با یکدیگر داشتند، بر خلاف روحیه ی پیشینیان، راه خود‌مختاری و دست‌اندازی به مناطق تحت نفوذ دیگران را پیش گرفتند، این گونه توسعه طلبی ها موجب شد تا درگیری‌های کوچک و بزرگ و قتل و غارت هایی رخ دهد، به تدریخ جنگ­های داخلی به اوج خود رسید. دشمنانی که در آن سوی مرزها انتظار چنین روزی را می کشیدند موقعیت را مناسب دیده و فعالیت‌های بنیان کن خود را آغاز کردند.[۱۶]

نابسامانی اقتصادی

برخی از فرمانروایان دولت آل بویه بر اثر سوء مدیریت موجب کاهش ذخایر مالی دربار شدند. سپاهیان حکومت که از مهمترین اقشار دولتی به شمار می آورند، به دلیل تنگ دستی و اوضاع نابسامان اقتصادی گاهی دست به شورش می زدند. فخرالدوله که پس از مرگ پدرش در سن چهار سالگی به حکومت ری رسید، و به کمک مادرش به کشورداری مشغول شده، نتوانست سپاهیان خود را از نظر مالی تأمین کند. لشکریان هر روز برای دریافت پول بیشتر او را تحت فشار قرار داده و آزار می‌دادند. نیاز مالی آنان باعث شد که فخرالدوله برای رهایی از فشار به یکی از دشمنان خارجی متوسل شود. سلطان محمود غزنوی که وضع را چنین دید، از تقاضای او سوء استفاده کرد و در سال 420 ق به ری حمله کرد و به حکومت آل بویه در آن منطقه که روزگاری مهد عظمت و قدرت بویهیان بود خاتمه داد.[۱۷]

اختلافات مذهبی

یکی از بحران های ریشه دار و پر دامنه در بغداد، اختلافات مذهبی میان شیعیان و مخالفان آنان بود. بغداد از یک سو مرکز و پایتخت خلافت عباسیان قلمداد می شد و از سوی دیگر مرکز مذهبی اهل سنت متعصب بود. بر همین دلیل توقع کوچکترین حرکتی از تشیع نمی‌رفت چه بسا هر فعالیتی از شیعیان ضعف و زبونی اهل سنت را به تصویر می کشید. ظهور دولت شیعی آل بویه و تصرف مرکز خلافت عباسیان و آزادی­های سیاسی و مذهبی شیعیان موجب شد این گونه تنش‌ها شدت یابد و در بسیاری از مواقع وزرا و دولت مردان عباسی خود موجب شعله‌ور شدن آتش اختلافات مذهبی بودند. البته نباید از نظر دور داشت که سیاست‌های نابخردانه برخی حاکمان آل بویه در ایجاد یا گسترش بحران بی تأثیر نبود.[۱۸]

نظامیان آل بویه

ارتش آل بویه به جای مواجب نقدی، اقطاع دریافت می‌کردند، ولی اقطاع آنها راضی نمی‌کرد. ارتش آل بویه همانند ارتش سلسله های قبل از آن، خود را سنگ بنای کل نظام می‌دانستند و از این موفقیت خود بهره می‌بردند. هسته ی اصلی دیلمی در ارتش آل بویه، برای دراز مدت کافی به نظر نمی‌رسید. بنابراین، آل بویه حتی پیش از فتح بغداد، همانند مرداویج لشکرهای بردگان ترک را به ارتش خود افزودند. این لشکر ها برای هر ارتش اسلامی در شرق ضروری به نظر می‌رسیدند. ترکان در برابر دیلمیان، هنگامی که از اصول تخطی می‌کردند به کار می‌رفتند و برعکس این امر نیز صادق بود. مهم‌تر این بود که ترکان عمدتاً سواره نظام بودند، اما دیلمیان که زادگاهشان در کوه و جنگل بود، پیاده نظام بودند. به تدریج کردها و غیره نیز در ارتش استخدام شدند. علاوه بر رقابت میان گروه‌های قومی گوناگون این واقعیت نیز وجود داشت که حداقل در آغاز حکومت آل بویه ترکانی که جایگزین دیلمیان شدند، سنی بودند. رفته رفته سربازگیری از میان نیرو های دیلمی کاهش یافت تا آنجا که ارتش آخرین اخاف آل بویه را فقط سربازان ترک تشکیل می‌دادند.[۱۹]

به این ترتیب آل بویه به پایان خود نزدیک شد.

سخن پایانی

از خلال این نوشتار مطالب زیر به دست آمد:

1. آل بویه یکی از اقوام منطقه دیلم بودند که با ورود به ارتش، لیاقت‌های خود را نشان داده و به پیشرفت های فراوانی نائل شدند؛

2. علی، حسن و احمد بن بویه سه برادری بودند که با همکاری یکدیگر دولت آل بویه را در بغداد تشکیل دادند؛

3. آل بویه خدمات امنیتی، رفاهی و علمی فراوانی جهت رشد جامعه آن عصر انجام دادند؛

4. آل بویه در زنده کردن شعائر شیعی نقش به سزایی داشتند؛

5. بزرگان دینی آن دوران همچون شیخ صدوق، ‌ شیخ مفید، سیدرضی، سید مرتضی و... در دولت آل بویه جایگاهی رفیع داشتند؛

6. اقتدار دولت آل بویه چندان دوام نیاورد و به دلیل جاه طلبی لشکریان، اوضاع نابسامان اقتصادی و... این دولت منقرض شد.

منابع

1. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع. سید سیف الله نحوی. قم. سازمان تبلیغات اسلامی اول. پائیز 1381.

2. آل بویه، کلودکاهن. ترجمه علی بحسرانی. نشریه رشد آموزش، تهران، شماره 15.

3. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه با نموداری از زندگی مردم آن عصر، علی اصغر فقیهی انتشارات صبا. چاپ دوم، 1365.

4. بحث های مشترک اسلام و ایران، عنوان: به قدرت رسیدن آل بویه. نشریه: درس‌هایی از مکتب اسلام. شماره 40.

5. تاریخ ایران در قرون نخستین اسلام. بر تولد اشیولر. ترجمه جواد فلاطوری. نشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. تهران.1349

6. اسلام و ایران. عنوان تشیع در عهد آل بویه. نشریه درس­هایی از مکتب اسلام شماره 4

پانویس

  1. البته عده‌ای از مورخان این ادعا را رد نموده‌اند و آن را به عنوان ادعایی ساختگی رد می‌کنند (ر. ک تاریخ ایران در قرون نخستین اسلام. برتو(اشپولر).
  2. ر. ک. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه. علی اصغر فقیهی ص88-85 و آل بویه، کلودکاهن ترجمه علی بحرانی پور نشریه رشد آموزش تاریخ ص 31.
  3. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع ص 23.
  4. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعی، ص 91.
  5. عمید از دوستان علی بن بویه بودر. ک. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعی، ص 92.
  6. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع ص46-23.
  7. خلاصه ای از مطالب کتب: بحث های مشترک اسلام و ایران، نشریه درس‌هایی از مکتب اسلام. مقاله: به قدرت رسیدن آل بویه، ص 335 و آل بویه حامیان فرهنگ تشیع، ص 145.
  8. تشیع در عهد آل بویه. نشریه درس­هایی از مکتب اسلام، ص24.
  9. همان.
  10. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع 51.
  11. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعی، 127.
  12. همان.
  13. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع، ص 60.
  14. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع، ص 104.
  15. آل بویه، کلودکاهن، ص35.
  16. آل بویه حامیان فرهنگ تشیع، 152.
  17. همان، 154.
  18. همان، ص 156.
  19. آل بویه، کلودکاهن، ص 36.