اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:
جمعیت اتیوپى بر اساس جدیدترین آمار بانک جهانى در پایان سال 2001 میلادى حدود 65 میلیون و 891 نفر تخمین زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد دیگر را افراد بیشتر از 65 سال تشکیل مى‌دهند.<br>
جمعیت اتیوپى بر اساس جدیدترین آمار بانک جهانى در پایان سال 2001 میلادى حدود 65 میلیون و 891 نفر تخمین زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد دیگر را افراد بیشتر از 65 سال تشکیل مى‌دهند.<br>
عمده مردم اتیوپى از نژاد اورومو(Oromo) 40 درصد و آمهارا(Amhara) 32 درصد هستند که از قبایل سیاهپوست افریقاى شرقى به شمار مى‌روند. دیگر تیره‌هاى نژادى این سرزمین از قبایل «سیدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالى» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگى» 2 درصد و 1 درصد سایر گروه‌ها هستند.<br>
عمده مردم اتیوپى از نژاد اورومو(Oromo) 40 درصد و آمهارا(Amhara) 32 درصد هستند که از قبایل سیاهپوست افریقاى شرقى به شمار مى‌روند. دیگر تیره‌هاى نژادى این سرزمین از قبایل «سیدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالى» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگى» 2 درصد و 1 درصد سایر گروه‌ها هستند.<br>
نیمى از اتیوپى را مسلمانان تشکیل مى‌دهند و مسیحیان ارتدوکس نیز حدود 32درصد از جمعیت این کشور هستند. آنیمیست‌ها (پیروان ادیان اولیه) و یهودیان نیز اقلیت مذهبى این کشورند. ساکنان این سرزمین افزون بر لهجه قبایل بومى خود از زبان عربى نیز استفاده مى‌کنند ؛ ولى زبان انگلیسى به صورت زبان ادارى در مدارس اتیوپى تدریس مى‌شود. <br>
نیمى از اتیوپى را مسلمانان تشکیل مى‌دهند و مسیحیان ارتدوکس نیز حدود 32 درصد از جمعیت این کشور هستند. آنیمیست‌ها (پیروان ادیان اولیه) و یهودیان نیز اقلیت مذهبى این کشورند. ساکنان این سرزمین افزون بر لهجه قبایل بومى خود از زبان عربى نیز استفاده مى‌کنند؛ ولى زبان انگلیسى به صورت زبان ادارى در مدارس اتیوپى تدریس مى‌شود. <br>
=برخى ویژگى‌هاى تاریخى=
=برخى ویژگى‌هاى تاریخى=
اتیوپى داراى تاریخى بسیار کهن، و یکى از قدیم‌ترین مناطق زیستى انسانى است. کوشى‌هاى جنوبى افریقا در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق اتیوپى به قسمت‌هایى که امروزه کنیا و تانزانیا خوانده مى‌شود، وارد شده‌اند. این عده در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شده‌اند: گروهى به زندگى مبتنى بر گردآورى خوراک و شکار ادامه داده‌اند ؛ اما گروه دیگر که از لحاظ فرهنگى غلبه داشته‌اند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهدارى دام و تا حدى کشاورزى پرداخته‌اند. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه اتیوپى، ص 570 به نقل از: ast Africa: its Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London, 1984,P.23.</ref><br>
اتیوپى داراى تاریخى بسیار کهن، و یکى از قدیم‌ترین مناطق زیستى انسانى است. کوشى‌هاى جنوبى افریقا در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق اتیوپى به قسمت‌هایى که امروزه کنیا و تانزانیا خوانده مى‌شود، وارد شده‌اند. این عده در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شده‌اند: گروهى به زندگى مبتنى بر گردآورى خوراک و شکار ادامه داده‌اند ؛ اما گروه دیگر که از لحاظ فرهنگى غلبه داشته‌اند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهدارى دام و تا حدى کشاورزى پرداخته‌اند. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه اتیوپى، ص 570 به نقل از: ast Africa: its Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London, 1984,P.23.</ref><br>
خط ۷۴: خط ۷۴:
در پایان هزاره اول قبل از میلاد در اتیوپى به سبب ترکیب نژادى حامى و سامى، تمدنى پدید آمد که مى‌توان آن را به طور اخص تمدن اتیوپیایى به شمار آورد. این کشور، صاحب تمدن معروفى به نام «آکسوم» است.
در پایان هزاره اول قبل از میلاد در اتیوپى به سبب ترکیب نژادى حامى و سامى، تمدنى پدید آمد که مى‌توان آن را به طور اخص تمدن اتیوپیایى به شمار آورد. این کشور، صاحب تمدن معروفى به نام «آکسوم» است.
پادشاهى آکسوم در پیش از میلاد در شمال اتیوپى پدید آمد و در سده‌هاى 3 و 4 به اوج شکوفایى خود رسید. عزانا (Azana) پادشاه آکسوم در 324 میلادى به مسیحیت گروید. در این دوره، میان بیزانس و اتیوپى مسیحى روابط دوستانه‌اى برقرار شد ؛ اما تمدن آکسوم براى مدت طولانى از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 میلادى به اتیوپى، به سبب قدرت گرفتن ایرانیان در دریاى سرخ رو به ضعف نهاده بود.<br>
پادشاهى آکسوم در پیش از میلاد در شمال اتیوپى پدید آمد و در سده‌هاى 3 و 4 به اوج شکوفایى خود رسید. عزانا (Azana) پادشاه آکسوم در 324 میلادى به مسیحیت گروید. در این دوره، میان بیزانس و اتیوپى مسیحى روابط دوستانه‌اى برقرار شد ؛ اما تمدن آکسوم براى مدت طولانى از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 میلادى به اتیوپى، به سبب قدرت گرفتن ایرانیان در دریاى سرخ رو به ضعف نهاده بود.<br>
اسلام در آغاز میان عشایر ساحل دریاى سرخ رایج شد ؛ سپس به سمت شمال و بلندى‌هاى شرقى گسترش یافت. گسترش اسلام با عربى شدن ساکنان اتیوپى همراه نبود ؛ بلکه سازمان‌هاى اجتماعى آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از این زمان به بعد، آثار مسیحیت در سواحل دریاى سرخ از میان رفت و راه‌هاى ارتباطى آکسوم به دسست مسلمانان افتاد. <ref>همان، ص 571.</ref>
اسلام در آغاز میان عشایر ساحل دریاى سرخ رایج شد؛ سپس به سمت شمال و بلندى‌هاى شرقى گسترش یافت. گسترش اسلام با عربى شدن ساکنان اتیوپى همراه نبود ؛ بلکه سازمان‌هاى اجتماعى آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از این زمان به بعد، آثار مسیحیت در سواحل دریاى سرخ از میان رفت و راه‌هاى ارتباطى آکسوم به دست مسلمانان افتاد. <ref>همان، ص 571.</ref><br>
=تقسیمات کشورى و ویژگى‌هاى سیاسى=
جمهورى فدرال دمکراتیک اتیوپى یکى از قدیم‌ترین سرزمین‌هاى مستقل در جهان است. این کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شده‌است. این کشور داراى 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهاى خود مختار این کشور عبارتند از آدیس آبابا (Addis Ababa) و دیر دعا (Dire Dawa) و از سایر بخش‌هاى اتیوپى مى‌توان به آفر(Afar)، امحره (Amhara)، قومس(Gumaz)، جمبله(Gambela)، حرار(Harar)، ارومیه(Oromia) و سومالى(Somali) اشاره کرد.<br>
پرچم اتیوپى از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکیل شده‌است. سبز علامت حاصل‌خیزى، زرد علامت وجود آزادى مذهبى در کشور، و قرمز علامت کسانى است که جانشان را در راه حمایت از تمامیت ارضى قربانى کرده‌اند. همچنین در وسط پرچم ستاره‌اى وجود دارد که این ستاره نشانه‌اى از آینده روشن و خطوطى که در اطراف آن وجود دارد حاکى از برابرى تمام اقوام و ملیت‌هاى اتیوپى است.<br>
در دوران حضور دو ابر قدرت امریکا و اتحاد جماهیر شوروى و به ویژه دوره جنگ سرد، کشور اتیوپى به لحاظ موقعیت جغرافیایى‌اش مورد توجه خاص این دو ابرقدرت بود. اتیوپى به جهت قرار گرفتن کنار ساحل دریاى سرخ و نزدیکى با تنگه باب‌المندب موقعیت راهبردى ویژه‌اى داشت ؛ اما با جدایى اریتره تا حدودى از اهمیت سوق‌الجیشى اتیوپى کاسته شده‌است با این حال، اتیوپى کماکان با توجه به سابقه دیرینه تاریخى و فرهنگى‌اش و همچنین وجود مقر سازمان وحدت افریقا و کمیسیون اقتصادى سازمان ملل براى افریقا اهمیت ویژه‌اى در افریقا و به ویژه منطقه شاخ دارد. <ref>اتیوپى، ص66و7.</ref><br>
در این کشور، احزاب سیاسى متعددى مانند سازمان مردمى الامحره، ائتلاف نیروهاى مشتق براى صلح و دمکراسى، اتحادیه دمکراتیک اتیوپى، جنبش دمکرات اتیوپى، حزب ملى دمکرات و حرکت انقلابى اتیوپى فعالیت دارند. اتیوپى افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه افریقا، کمیسیون اقتصادى افریقا، سازمان خواروبار جهانى، گروه 24 گروه 77، آژانس بین‌المللى انرژى اتمى، بانک بین‌المللى ترمیم و توسعه، سازمان بین‌المللى هواپیمایى کشورى، صندوق توسعه کشاورزى سازمان ملل متحد، سازمان بین‌المللى کار، صندوق بین‌المللى پول، سازمان بین‌المللى هواشناسى، سازمان بین‌المللى ارتباطات دور ماهواره‌اى، سازمان بین‌المللى پلیس جنایى، سازمان بین‌المللى استاندارد، اتحادیه جهانى ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملى افریقا، سازمان جهان منع سلاح‌هاى شیمیایى، کمیسیون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کمیسیون توسعه فرهنگى سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتى، اتحادیه جهانى پست، سازمان جهانى بهداشت، سازمان جهانى مالکیت معنوى و سازمان جهانى گردشگرى عضویت دارد.<br>
=ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه=
چنان‌که پیش از این یادآور شدیم، حبشه در قبول آیین دینى سابقه دیرینه دارد. قبل از اسلام، آیین مسیحیت، دین اکثریت مردم به شمار مى‌رفت. در موضوع ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رایج در مسیحیت گزارش مى‌شود.<br>
==أ. مذهب ارتدوکس==
در زمان امپراتورى عزانا 330 الى 360 بعد از میلاد حضرت مسیح(علیه‌السلام) که مدت سى سال به طول انجامید، دو نفر از مسیحیان اهل سوریه به نام هاى فرومنتیوس (Frumentius) و آئده سیوس (Aedesius) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پیرى و ناتوانى پدرش که در بستر بیمارى بود، به جاى وى بر تخت نشسته بود و حکمرانى مى‌کرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشیش پیش گفته باعث ایجاد زمینه‌هاى ورود مسیحیت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از میلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمى بر تخت امپراتورى جلوس کرده بود، دین حضرت مسیح را پذیرفت.<br>
پذیرش مسیحیت از طرف یکى از امپراتوران آکسوم باعث نزدیکى حبشه به روم و مصر شد ؛ ولى سبب پذیرش این دین از سوى قاطبه مردم نبود و آن‌ها تا مدت‌ها، همچنان بت‌پرست باقى ماندند. از طریق امپراتور، بزرگان قوم و نجیبان و نزدیکان وى به وسیله کشیشان مذکور مسیحى شدند و در حقیقت فرومنتیوس نخستین کسى بود که به حبشه آمد و مسیحیت ارتدوکس وابسته به کلیساى اسکندریه را به این کشور معرفى کرد.
شایان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاتریاک کلیساى ارتدوکس اتیوپى است.<br>
 
==ب. مذهب کاتولیک==
زمانى که مسلمانان حبشه به رهبرى امام احمد بن ابراهیم القاضى ضد امپراتورى حاکمان مسیحى این کشور قیام کرده بودند، حکومت پادشاهى پرتغال، مسؤولیت کمک هاى نظامى و تسلیحاتى به حبشه را به عهده گرفت و پذیرفت که از هرگونه کمک و یارى براى پیروزى امپراتورى حبشه دریغ نورزد و به همین سبب مستشاران و سربازان فراوانى را به همراه تسلیحات و ادوات جنگى پیشرفته از طریق دریاى سرخ که در آن زمان زیر سلطه نیروى دریایى پرتغال بود، به سوى حبشه گسیل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبى مسلمانان شد.<br>
براى جلوگیرى از قیام‌ها و نهضت‌هاى احتمالى ضد امپراتورى حبشه، عده‌اى از افراد ارتش پرتغال در این کشور ماندند که میان آنان اسقف‌ها و کشیش‌هایى از سوى کلیساهاى کاتولیک مسیحى پرتغال نیز حضور داشتند و در جهت تغییر مذهب مسیحیان ارتدوکس حبشه به کاتولیک تلاش و تبلیغ مى‌کردند. یک گروه از آنان به سرپرستى اسقف پدروپائز(Pedropaez) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتولیک تغییر دهند. اسقف مذکور اسپانیایى و از اعضاى فعال «انجمن عیسى» بود.<br>
در سال 1607 میلادى امپراتور سوس نیوس (Susneyos) به قدرت رسید و در سال 1622 میلادى تحت تأثیر اسقف پدروپائز، مذهب کاتولیک را پذیرفت و از طریق وى درباریان و اقوام وى نیز به این مذهب گرویدند.<br>
 
==ج. مذهب پروتستان==
تاریخ ورود این مذهب به حبشه به طور دقیق معلوم نیست ؛ اما از شواهد وقراین چنین بر مى‌آید که پس از ورود مذهب کاتولیک یعنى در نیمه دوم قرن هفدهم میلادى، مذهب پروستان به وسیله میسیونرهاى سوئدى به حبشه آمد و به مسیحیانى در استان تیگره معرفى شد <ref>اتیوپى، ص 21و22.</ref><br>
 
=اسلام و مسلمانان در حبشه=
ظهور و طلوع دین اسلام نه تنها نقطه عطفى در تاریخ ادیان، بلکه نقطه عطفى در تاریخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد این دین به طور عمیق بر اشکال سیاسى ـ مذهبى و ساختار اجتماعى کشورهاى خاورمیانه و همسایگانش اثر گذاشت. در این جهت کشور حبشه که از نظر جغرافیایى در نزدیکى محل تولد اسلام قرار گرفته و همسایه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دین اسلام دچار دگرگونى‌هایى شد که بررسى و تحقیق در مورد چگونگى حوادث واقعه پس از معرفى اسلام در این کشور بسیار اهمیت دارد.<br>
در قرآن کریم به دو قضیه اشاره شده‌است که به سرزمین حبشه ارتباط مى‌یابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن یاد شده‌است، و به قتل عام مسیحیان به دست ذونواس پادشاه یهودى مربوط مى‌شود. پادشاه مسیحى اتیوپى، ابرهه یکى از سران ارتش خود را براى سرکوب ذونواس و حمایت از مسیحیان به جزیرة العرب اعزام مى‌کند. در سوره فیل نیز داستان ابرهه و اصحاب فیل که قصد تخریب کعبه را داشتند، ذکر شده‌است. قضیه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط مى‌شود که شرح آن خواهد آمد.<br>
«[[حبشه]]» داستان‌هاى ماندگارى در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود.<br>
==أ. وجود زمینه خداپرستى:== از ورود مسیحیت به حبشه پیش از این سخن گفتیم. نفوذ مسیحیت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسیحى حبشه به نهضت خداپرستى میان بت پرستان جزیرة العرب به نظر احترام مى‌نگریست ؛ به ویژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لااله‌الاالله» و مبارزه با بت پرستى همراه بود و این رویکرد با ادیان ابراهیمى مخالفتى نداشته و حتى در مواردى روابط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با یهودیان مدینه تا وقتى که به توطئه و پیمان شکنى دست نزدند، از سویى و مسیحیان حبشه از سوى دیگر نیکو بوده‌است.<br>
==ب. کودکى پیامبر اسلام و روحانیان مسیحى حبشه:== ایام کودکى زندگى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حادثه‌هاى مهمى را به یاد داشت. در جریان شیرخوارگى کودک عبدالمطلب به وسیله حلیمه سعدیه از قبیله «بنى سعد» که تا مدت پنج سال در آن قبیله بود، دو یا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببیند.<br>
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعى بود که دسته‌اى از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلى الله علیه وآله) را در قبیله «بنى سعد» مشاهده کردند. آنان علایمى را که در کتاب‌هاى آسمانى، براى پیامبرى که پس از عیسى(علیه‌السلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلى که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. <ref>سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.</ref><br>
این مطلب هیچ استبعادى ندارد ؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعى ندارد که دانشمندانِ وقت، از روى آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.<ref>جعفر سبحانى، ج 1، ص 165.</ref><br>
قرآن کریم در این باره مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِى إِسْرَائِیلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ<ref>صف (61): 6.</ref><br>
و یاد آور هنگامى که عیساى مریم به بنى اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق مى‌کنم ونیز شما را مژده مى‌دهم که بعد از من، رسول بزرگوارى که نامش ]در انجیل من[ احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوى خلق آمد، گفتند: این ]معجزات و قرآن وى[ سحرى آشکار است.<br>
==ج. هجرت صحابه به حبشه:== با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونى یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمین‌هاى دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست مى‌داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سى تن از آنان در مصادر تاریخى آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیارى از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.<ref>ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192 ؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.</ref><br>
 
==د. پذیرش دعوت پیامبر:== سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به سرزمین‌ها و حاکمیت‌هاى اطراف جزیرة‌العرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دین اسلام دعوت کردند.
طبق نقل ابن سعد، عمرو بن امیه الضمرى از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وى اسلام را با آغوش باز پذیرفت و به آن نامه پاسخ نیکو داد و تحفه‌ها و هدایایى فرستاد.<ref>ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189 ؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211</ref> و نیز آن‌گاه که خبر درگذشت نجاشى پادشاه حبشه به مدینه رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مدینه بر وى نماز میت غایب خواند.<br>
==هـ . بلال حبشى:== بلال، جوانى که با خلوص ایمان و استقامت کم نظیر، نام حبشه را ماندگار کرده و الگویى براى همه شده‌است. پدر و مادر وى از کسانى بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزیرة العرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامى شد، غلام امیه بن خلف بود. امیه از دشمنان سرسخت پیشواى بزرگ مسلمانان به شمار مى‌رفت و چون عشیره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، براى انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پیش چشم مردم شکنجه مى‌داد و او را در گرم‌ترین روزها با بدن برهنه روى ریگ‌هاى داغ مى‌خوابانید، و سنگ بسیار بزرگ و داغى را روى سینه او مى‌نهاد و او را با این جمله مخاطب مى‌ساخت: «دست از تو بر نمى‌دارم تا این که به همین حالت جان بسپارى یا از اعتقاد به خداى محمد برگردى، و «لات» و «عزّى» را بپرستى» ؛ ولى بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پایه استقامت او بود، پاسخ مى‌داد و مى‌گفت: «أحد، أحد» یعنى خدا یکى است! و هرگز به آیین شرک و بت‌پرستى برنمى‌گردم. استقامت این غلام سیاه که در دست سنگدلى اسیر بود، باعث شگفتى دیگران شد. حتى ورقة بن نوفل، بر وضع رقت‌بار او گریست و به امیه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با این وضع بکشید، من قبر او را زیارتگاه خواهم ساخت.<ref>ر.ک: سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.</ref><br>
گاهى امیه شدت عمل بیشترى نشان مى‌داد ؛ ریسمانى به گردن بلال مى‌افکند و به دست بچه‌ها مى‌داد تا او را در کوچه‌ها بگردانند.<ref>ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233.</ref><br>
در جنگ بدر، نخستین جنگ اسلام، امیه با فرزندش اسیر شدند. برخى از مسلمانان به کشتن امیه رأى نمى‌دادند ؛ ولى بلال گفت: او پیشواى کفر است و باید کشته شود ؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کیفر اعمال ظالمانه خود رسیدند و هر دو کشته شدند.<ref>فروغ ابدیت، ج 1، ص 277و288.</ref><br>


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۱:۰۷، ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲؛


فصلنامه چهارم اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384
عنوان مقاله اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان
تعداد صفحات 19
بخش سرزمین‌های جهان اسلام
نویسنده
زبان فارسی
اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان عنوان مقاله‌‌ای است که در دومین شماره فصلنامه اندیشه تقریب در پاییز سال 1384 و در بخش سرزمین‌های جهان اسلام، منتشر شده‌است.

چکیده

سرزمین «حبشه» نامى آشنا براى مسلمانان است. در این مقاله سعى شده ابعاد تاریخى ـ سیاسى حبشه به اجمال گزارش شود. سبب نام‌گذارى اتیوپى، ویژگى‌هاى جغرافیایى و اقلیمى و برخى از ویژگى تاریخى و تقسیمات کشورى و ویژگى‌هاى سیاسى این سرزمین، بخشى از مباحث این مقاله است. در بخش دیگر با بیان ظهور دین و آیین مسیحیت و چگونگى ورود و رواج سه مذهب ارتدوکس، کاتولیک و پروتستان، به مسأله اسلام و مسلمانان در حبشه پرداخته شده‌است. گزارش وضعیت مسلمانان اتیوپى در قرن بیستم با تأکید بر أ. مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت ایتالیا ؛ ب. اسلام و مسلمانان اتیوپى در زمان حاکمیت سوسیالیست‌ها ؛ ج. رشد فعالیت مسلمانان در سه دهه پایانى قرن بیستم، بخش دیگر این نوشتار است.
در بخش پایانى به وضعیت حاضر مسلمانان اتیوپى و مناسبات اقتصادى ایران و اتیوپى پرداخته شده‌است.

کلیدواژه‌ها: حبشه، اتیوپى، اسلام، مسیحیت، هجرت، مذاهب مسیحى، ویژگى جغرافیایى، تاریخى، سیاسى، ایتالیا، حکومت سلطنتى هایله سلاسى، روابط اقتصادى.

از حبشه تا اتیوپى

«حبشه» نام آشنایى براى مسلمانان است. حبشه نخستین پایگاه اسلام و مأمن برخى از صحابى بزرگ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است. پیش از آن که اسلام در جزیرة العرب بسط یابد، در جریان نخستین هجرت مسلمانان به حبشه وارد شد.
حبشه به علت پذیرایى از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامى مستثنا شد. نجاشى، نخستین پادشاهى بود که به اسلام گروید و مزار وى اکنون زیارتگاه مسلمانان این کشور است. در منابع عربى، «حبشه» سرزمینى گسترده‌تر از «اتیوپى» امروزى را شامل مى‌شود. مرزهاى این کشور در ادوار تاریخ دستخوش دگرگونى بوده‌است. در اوایل دوره اسلامى، کشور حبشه تا کناره‌هاى دریاى احمر امتداد داشت. حتى در زمان‌هاى اخیر که برخى از سواحل اطراف آن ضمیمه کشور عثمانى شده بود، ایالت‌هاى جداگانه به نام «حبش ایالتى» پدید آمده بود ؛ سپس سواحل آن به ایالت جده و زمانى به ایالت مصر ملحق مى‌شد. هر چند مسلمانان طى قرون 15 تا 17 میلادى دولت شهرهاى مستقل را در شرق فلات اتیوپى تأسیس کردند، به علت اختلاف‌هاى قومى با یک‌دیگر اتحاد نداشته، مجبور بودند براى در امان ماندن از تهاجم حکومت مسیحى، جزیه سنگینى را به حکومت حبشه بپردازند. [۱]
ساختار سیاسى و حکومتى کشور اتیوپى در ادامه مقاله خواهد آمد.

سبب نام‌گذارى

نام اتیوپى از آئتیوپیاى(Aethiopia) لاتین، از واژه اتیوپیاى(Ethiopia) یونانى وارد زبان‌هاى اروپایى شده است. این نام به معناى سرزمین تیره پوستان یا صورت سوختگان است ؛ چنان که «حبشه» را کشور سیاهان گویند که با تلفظ آبیسینیا(Abyssinia) به زبان‌هاى اروپایى نیز راه یافته و در اصل، عنوان طایفه‌اى بوده است که از سرزمین‌هاى عربى به شاخ افریقا کوچ کرده اند.[۲] امروز در اتیوپى، نام «حبشه» به طور رسمى منسوخ شده است.

ویژگى‌هاى جغرافیایى و اقلیمى

اتیوپى دومین کشور پر جمعیت در منطقه زیر صحراى افریقا (SUB SAHARA) و سومین کشور پر جمعیت در قاره افریقا است. این کشور در شمال شرق این قاره واقع شده است و در محدوده مدار استوا قرار دارد و در مجموع 311/5 کیلومتر مربع مرز دارد.
اتیوپى در غرب و شمال غربى یک میلیون و 127 هزار کیلومتر با سودان، از سمت جنوب غربى به طول 830 کیلومتر با کنیا، از سمت شرق و شمال شرقى به طول 912 کیلومتر با اریتره و جیبوتى و در جنوب شرقى با سومالى مرز مشترک دارد.
مساحت کل اتیوپى 127/127/1 کیلومتر مربع، مساحت خاک آن 683/119/1 و حدّاقل 7444 کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را آب دریاچه‌هاى گوناگون فراگرفته اند. بخش گسترده اى از اتیوپى را بیابان‌هایى تشکیل مى‌دهد که گسترش آن‌ها به سمت مرزهاى شرقى است.
پست‌ترین منطقه این سرزمین در گودال «دنجیل» [Denakil] حدود 125 متر پست‌تر از سطح آب‌هاى آزاد بین‌المللى است و بلندترین بخش آن در «رأس داشان» 4620 متر ارتفاع دارد.
اتیوپى عموماً سرزمین خشک، صحرایى و در بعضى مناطق کوهستانى است. مناطق جنگلى و مرتعى کمتر از 20 درصد خاک این کشور را شامل مى‌شوند. دماى هوا در مناطق بیابانى اتیوپى و در فصل تابستان گاهى از 55 درجه سانتیگراد نیز فراتر مى‌رود و سردترین منطقه این کشور در فصل زمستان دمایى حدود صفر درجه سانتیگراد دارد. اتیوپى به معاهده‌هاى بین‌المللى بیابان‌زدایى، تغییرات آب و هوا و حفاظت از لایه اوزون پایبند است.
نژاد اصلى مردم اتیوپى Afro Asiatic نامیده مى‌شوند که خود به چندین نژاد دیگر تقسیم مى‌شود:

  1. Semites در منطقه شمالى ؛
  2. Cushtes در مناطق شرقى ؛
  3. Nilosaharan در مناطق شرق و جنوب شرقى ؛
  4. Omotic در مناطق جنوبى.

جمعیت اتیوپى بر اساس جدیدترین آمار بانک جهانى در پایان سال 2001 میلادى حدود 65 میلیون و 891 نفر تخمین زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد دیگر را افراد بیشتر از 65 سال تشکیل مى‌دهند.
عمده مردم اتیوپى از نژاد اورومو(Oromo) 40 درصد و آمهارا(Amhara) 32 درصد هستند که از قبایل سیاهپوست افریقاى شرقى به شمار مى‌روند. دیگر تیره‌هاى نژادى این سرزمین از قبایل «سیدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالى» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگى» 2 درصد و 1 درصد سایر گروه‌ها هستند.
نیمى از اتیوپى را مسلمانان تشکیل مى‌دهند و مسیحیان ارتدوکس نیز حدود 32 درصد از جمعیت این کشور هستند. آنیمیست‌ها (پیروان ادیان اولیه) و یهودیان نیز اقلیت مذهبى این کشورند. ساکنان این سرزمین افزون بر لهجه قبایل بومى خود از زبان عربى نیز استفاده مى‌کنند؛ ولى زبان انگلیسى به صورت زبان ادارى در مدارس اتیوپى تدریس مى‌شود.

برخى ویژگى‌هاى تاریخى

اتیوپى داراى تاریخى بسیار کهن، و یکى از قدیم‌ترین مناطق زیستى انسانى است. کوشى‌هاى جنوبى افریقا در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق اتیوپى به قسمت‌هایى که امروزه کنیا و تانزانیا خوانده مى‌شود، وارد شده‌اند. این عده در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شده‌اند: گروهى به زندگى مبتنى بر گردآورى خوراک و شکار ادامه داده‌اند ؛ اما گروه دیگر که از لحاظ فرهنگى غلبه داشته‌اند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهدارى دام و تا حدى کشاورزى پرداخته‌اند. [۳]
ظاهراً در هزاره اول قبل از میلاد، عنصر سامى به این گروه‌ها ملحق و با آن‌ها ترکیب شده است. [۴] مهم‌ترین اینان حبشى‌ها بودند که پس از تصرف قسمت‌هاى ساحلى به قسمت‌هاى دیگر نیز نفوذ کردند. این حرکت‌ها تا سده‌هاى 3 و 4 میلادى ادامه یافت و احتمالاً یهودیان نیز در همین دوره به سرزمین اتیوپى آمده‌اند. درباره این‌گونه مهاجرت‌ها افسانه‌هایى نیز وجود دارد، تا جایى که هایله سلاسى(Haile Salassie) پادشاه پیشین اتیوپى خود را از اعقاب منلیک (Menelik) اول، پسر ملکه سبا و سلیمان نبى به شمار مى‌آورد و این امر را در قانون اساسى 1995 میلادى کشور نیز گنجانده بود. [۵]
در پایان هزاره اول قبل از میلاد در اتیوپى به سبب ترکیب نژادى حامى و سامى، تمدنى پدید آمد که مى‌توان آن را به طور اخص تمدن اتیوپیایى به شمار آورد. این کشور، صاحب تمدن معروفى به نام «آکسوم» است. پادشاهى آکسوم در پیش از میلاد در شمال اتیوپى پدید آمد و در سده‌هاى 3 و 4 به اوج شکوفایى خود رسید. عزانا (Azana) پادشاه آکسوم در 324 میلادى به مسیحیت گروید. در این دوره، میان بیزانس و اتیوپى مسیحى روابط دوستانه‌اى برقرار شد ؛ اما تمدن آکسوم براى مدت طولانى از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 میلادى به اتیوپى، به سبب قدرت گرفتن ایرانیان در دریاى سرخ رو به ضعف نهاده بود.
اسلام در آغاز میان عشایر ساحل دریاى سرخ رایج شد؛ سپس به سمت شمال و بلندى‌هاى شرقى گسترش یافت. گسترش اسلام با عربى شدن ساکنان اتیوپى همراه نبود ؛ بلکه سازمان‌هاى اجتماعى آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از این زمان به بعد، آثار مسیحیت در سواحل دریاى سرخ از میان رفت و راه‌هاى ارتباطى آکسوم به دست مسلمانان افتاد. [۶]

تقسیمات کشورى و ویژگى‌هاى سیاسى

جمهورى فدرال دمکراتیک اتیوپى یکى از قدیم‌ترین سرزمین‌هاى مستقل در جهان است. این کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شده‌است. این کشور داراى 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهاى خود مختار این کشور عبارتند از آدیس آبابا (Addis Ababa) و دیر دعا (Dire Dawa) و از سایر بخش‌هاى اتیوپى مى‌توان به آفر(Afar)، امحره (Amhara)، قومس(Gumaz)، جمبله(Gambela)، حرار(Harar)، ارومیه(Oromia) و سومالى(Somali) اشاره کرد.
پرچم اتیوپى از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکیل شده‌است. سبز علامت حاصل‌خیزى، زرد علامت وجود آزادى مذهبى در کشور، و قرمز علامت کسانى است که جانشان را در راه حمایت از تمامیت ارضى قربانى کرده‌اند. همچنین در وسط پرچم ستاره‌اى وجود دارد که این ستاره نشانه‌اى از آینده روشن و خطوطى که در اطراف آن وجود دارد حاکى از برابرى تمام اقوام و ملیت‌هاى اتیوپى است.
در دوران حضور دو ابر قدرت امریکا و اتحاد جماهیر شوروى و به ویژه دوره جنگ سرد، کشور اتیوپى به لحاظ موقعیت جغرافیایى‌اش مورد توجه خاص این دو ابرقدرت بود. اتیوپى به جهت قرار گرفتن کنار ساحل دریاى سرخ و نزدیکى با تنگه باب‌المندب موقعیت راهبردى ویژه‌اى داشت ؛ اما با جدایى اریتره تا حدودى از اهمیت سوق‌الجیشى اتیوپى کاسته شده‌است با این حال، اتیوپى کماکان با توجه به سابقه دیرینه تاریخى و فرهنگى‌اش و همچنین وجود مقر سازمان وحدت افریقا و کمیسیون اقتصادى سازمان ملل براى افریقا اهمیت ویژه‌اى در افریقا و به ویژه منطقه شاخ دارد. [۷]
در این کشور، احزاب سیاسى متعددى مانند سازمان مردمى الامحره، ائتلاف نیروهاى مشتق براى صلح و دمکراسى، اتحادیه دمکراتیک اتیوپى، جنبش دمکرات اتیوپى، حزب ملى دمکرات و حرکت انقلابى اتیوپى فعالیت دارند. اتیوپى افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه افریقا، کمیسیون اقتصادى افریقا، سازمان خواروبار جهانى، گروه 24 گروه 77، آژانس بین‌المللى انرژى اتمى، بانک بین‌المللى ترمیم و توسعه، سازمان بین‌المللى هواپیمایى کشورى، صندوق توسعه کشاورزى سازمان ملل متحد، سازمان بین‌المللى کار، صندوق بین‌المللى پول، سازمان بین‌المللى هواشناسى، سازمان بین‌المللى ارتباطات دور ماهواره‌اى، سازمان بین‌المللى پلیس جنایى، سازمان بین‌المللى استاندارد، اتحادیه جهانى ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملى افریقا، سازمان جهان منع سلاح‌هاى شیمیایى، کمیسیون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کمیسیون توسعه فرهنگى سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتى، اتحادیه جهانى پست، سازمان جهانى بهداشت، سازمان جهانى مالکیت معنوى و سازمان جهانى گردشگرى عضویت دارد.

ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه

چنان‌که پیش از این یادآور شدیم، حبشه در قبول آیین دینى سابقه دیرینه دارد. قبل از اسلام، آیین مسیحیت، دین اکثریت مردم به شمار مى‌رفت. در موضوع ظهور دین و آیین مسیحیت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رایج در مسیحیت گزارش مى‌شود.

أ. مذهب ارتدوکس

در زمان امپراتورى عزانا 330 الى 360 بعد از میلاد حضرت مسیح(علیه‌السلام) که مدت سى سال به طول انجامید، دو نفر از مسیحیان اهل سوریه به نام هاى فرومنتیوس (Frumentius) و آئده سیوس (Aedesius) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پیرى و ناتوانى پدرش که در بستر بیمارى بود، به جاى وى بر تخت نشسته بود و حکمرانى مى‌کرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشیش پیش گفته باعث ایجاد زمینه‌هاى ورود مسیحیت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از میلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمى بر تخت امپراتورى جلوس کرده بود، دین حضرت مسیح را پذیرفت.
پذیرش مسیحیت از طرف یکى از امپراتوران آکسوم باعث نزدیکى حبشه به روم و مصر شد ؛ ولى سبب پذیرش این دین از سوى قاطبه مردم نبود و آن‌ها تا مدت‌ها، همچنان بت‌پرست باقى ماندند. از طریق امپراتور، بزرگان قوم و نجیبان و نزدیکان وى به وسیله کشیشان مذکور مسیحى شدند و در حقیقت فرومنتیوس نخستین کسى بود که به حبشه آمد و مسیحیت ارتدوکس وابسته به کلیساى اسکندریه را به این کشور معرفى کرد. شایان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاتریاک کلیساى ارتدوکس اتیوپى است.

ب. مذهب کاتولیک

زمانى که مسلمانان حبشه به رهبرى امام احمد بن ابراهیم القاضى ضد امپراتورى حاکمان مسیحى این کشور قیام کرده بودند، حکومت پادشاهى پرتغال، مسؤولیت کمک هاى نظامى و تسلیحاتى به حبشه را به عهده گرفت و پذیرفت که از هرگونه کمک و یارى براى پیروزى امپراتورى حبشه دریغ نورزد و به همین سبب مستشاران و سربازان فراوانى را به همراه تسلیحات و ادوات جنگى پیشرفته از طریق دریاى سرخ که در آن زمان زیر سلطه نیروى دریایى پرتغال بود، به سوى حبشه گسیل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبى مسلمانان شد.
براى جلوگیرى از قیام‌ها و نهضت‌هاى احتمالى ضد امپراتورى حبشه، عده‌اى از افراد ارتش پرتغال در این کشور ماندند که میان آنان اسقف‌ها و کشیش‌هایى از سوى کلیساهاى کاتولیک مسیحى پرتغال نیز حضور داشتند و در جهت تغییر مذهب مسیحیان ارتدوکس حبشه به کاتولیک تلاش و تبلیغ مى‌کردند. یک گروه از آنان به سرپرستى اسقف پدروپائز(Pedropaez) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتولیک تغییر دهند. اسقف مذکور اسپانیایى و از اعضاى فعال «انجمن عیسى» بود.
در سال 1607 میلادى امپراتور سوس نیوس (Susneyos) به قدرت رسید و در سال 1622 میلادى تحت تأثیر اسقف پدروپائز، مذهب کاتولیک را پذیرفت و از طریق وى درباریان و اقوام وى نیز به این مذهب گرویدند.

ج. مذهب پروتستان

تاریخ ورود این مذهب به حبشه به طور دقیق معلوم نیست ؛ اما از شواهد وقراین چنین بر مى‌آید که پس از ورود مذهب کاتولیک یعنى در نیمه دوم قرن هفدهم میلادى، مذهب پروستان به وسیله میسیونرهاى سوئدى به حبشه آمد و به مسیحیانى در استان تیگره معرفى شد [۸]

اسلام و مسلمانان در حبشه

ظهور و طلوع دین اسلام نه تنها نقطه عطفى در تاریخ ادیان، بلکه نقطه عطفى در تاریخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد این دین به طور عمیق بر اشکال سیاسى ـ مذهبى و ساختار اجتماعى کشورهاى خاورمیانه و همسایگانش اثر گذاشت. در این جهت کشور حبشه که از نظر جغرافیایى در نزدیکى محل تولد اسلام قرار گرفته و همسایه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دین اسلام دچار دگرگونى‌هایى شد که بررسى و تحقیق در مورد چگونگى حوادث واقعه پس از معرفى اسلام در این کشور بسیار اهمیت دارد.
در قرآن کریم به دو قضیه اشاره شده‌است که به سرزمین حبشه ارتباط مى‌یابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن یاد شده‌است، و به قتل عام مسیحیان به دست ذونواس پادشاه یهودى مربوط مى‌شود. پادشاه مسیحى اتیوپى، ابرهه یکى از سران ارتش خود را براى سرکوب ذونواس و حمایت از مسیحیان به جزیرة العرب اعزام مى‌کند. در سوره فیل نیز داستان ابرهه و اصحاب فیل که قصد تخریب کعبه را داشتند، ذکر شده‌است. قضیه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط مى‌شود که شرح آن خواهد آمد.
«حبشه» داستان‌هاى ماندگارى در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود.
==أ. وجود زمینه خداپرستى:== از ورود مسیحیت به حبشه پیش از این سخن گفتیم. نفوذ مسیحیت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسیحى حبشه به نهضت خداپرستى میان بت پرستان جزیرة العرب به نظر احترام مى‌نگریست ؛ به ویژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لااله‌الاالله» و مبارزه با بت پرستى همراه بود و این رویکرد با ادیان ابراهیمى مخالفتى نداشته و حتى در مواردى روابط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با یهودیان مدینه تا وقتى که به توطئه و پیمان شکنى دست نزدند، از سویى و مسیحیان حبشه از سوى دیگر نیکو بوده‌است.
==ب. کودکى پیامبر اسلام و روحانیان مسیحى حبشه:== ایام کودکى زندگى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حادثه‌هاى مهمى را به یاد داشت. در جریان شیرخوارگى کودک عبدالمطلب به وسیله حلیمه سعدیه از قبیله «بنى سعد» که تا مدت پنج سال در آن قبیله بود، دو یا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببیند.
دومین بار که حلیمه سعدیه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعى بود که دسته‌اى از روحانیان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد(صلى الله علیه وآله) را در قبیله «بنى سعد» مشاهده کردند. آنان علایمى را که در کتاب‌هاى آسمانى، براى پیامبرى که پس از عیسى(علیه‌السلام) خواهد آمد، به طور کامل در این طفل دیدند. از این نظر تصمیم گرفتند او را به هر شکلى که ممکن است بربایند و با خود به حبشه ببرند تا این افتخار نصیب آنان شود. [۹]
این مطلب هیچ استبعادى ندارد ؛ زیرا به تصریح قرآن، علایم پیامبر در انجیل بیان شده بود. هیچ مانعى ندارد که دانشمندانِ وقت، از روى آن علایم، دارنده آن را تشخیص داده باشند.[۱۰]
قرآن کریم در این باره مى‌فرماید: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِى إِسْرَائِیلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ[۱۱]
و یاد آور هنگامى که عیساى مریم به بنى اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوى شما هستم، و بر حقانیت کتاب تورات که مقابل من است، تصدیق مى‌کنم ونیز شما را مژده مى‌دهم که بعد از من، رسول بزرگوارى که نامش ]در انجیل من[ احمد است، بیاید. چون آن رسول با آیات و معجزات به سوى خلق آمد، گفتند: این ]معجزات و قرآن وى[ سحرى آشکار است.
==ج. هجرت صحابه به حبشه:== با آغاز دعوت رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مشرکان قریش یاران حضرت را آزردند. با افزایش گروندگان به اسلام، خشم قریش فزونى یافت و شکنجه مسلمانان بیشتر شد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمین‌هاى دیگر پراکنده شوند. آنان پرسیدند: کجا رویم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسیار دوست مى‌داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سى تن از آنان در مصادر تاریخى آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دین خود، به تبلیغ اسلام پرداختند و بسیارى از آنان در سال هفتم هجرت به مدینه آمدند.[۱۲]

==د. پذیرش دعوت پیامبر:== سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به سرزمین‌ها و حاکمیت‌هاى اطراف جزیرة‌العرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دین اسلام دعوت کردند. طبق نقل ابن سعد، عمرو بن امیه الضمرى از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وى اسلام را با آغوش باز پذیرفت و به آن نامه پاسخ نیکو داد و تحفه‌ها و هدایایى فرستاد.[۱۳] و نیز آن‌گاه که خبر درگذشت نجاشى پادشاه حبشه به مدینه رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مدینه بر وى نماز میت غایب خواند.
==هـ . بلال حبشى:== بلال، جوانى که با خلوص ایمان و استقامت کم نظیر، نام حبشه را ماندگار کرده و الگویى براى همه شده‌است. پدر و مادر وى از کسانى بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزیرة العرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامى شد، غلام امیه بن خلف بود. امیه از دشمنان سرسخت پیشواى بزرگ مسلمانان به شمار مى‌رفت و چون عشیره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، براى انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پیش چشم مردم شکنجه مى‌داد و او را در گرم‌ترین روزها با بدن برهنه روى ریگ‌هاى داغ مى‌خوابانید، و سنگ بسیار بزرگ و داغى را روى سینه او مى‌نهاد و او را با این جمله مخاطب مى‌ساخت: «دست از تو بر نمى‌دارم تا این که به همین حالت جان بسپارى یا از اعتقاد به خداى محمد برگردى، و «لات» و «عزّى» را بپرستى» ؛ ولى بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پایه استقامت او بود، پاسخ مى‌داد و مى‌گفت: «أحد، أحد» یعنى خدا یکى است! و هرگز به آیین شرک و بت‌پرستى برنمى‌گردم. استقامت این غلام سیاه که در دست سنگدلى اسیر بود، باعث شگفتى دیگران شد. حتى ورقة بن نوفل، بر وضع رقت‌بار او گریست و به امیه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با این وضع بکشید، من قبر او را زیارتگاه خواهم ساخت.[۱۴]
گاهى امیه شدت عمل بیشترى نشان مى‌داد ؛ ریسمانى به گردن بلال مى‌افکند و به دست بچه‌ها مى‌داد تا او را در کوچه‌ها بگردانند.[۱۵]
در جنگ بدر، نخستین جنگ اسلام، امیه با فرزندش اسیر شدند. برخى از مسلمانان به کشتن امیه رأى نمى‌دادند ؛ ولى بلال گفت: او پیشواى کفر است و باید کشته شود ؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کیفر اعمال ظالمانه خود رسیدند و هر دو کشته شدند.[۱۶]

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 211.
  2. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه ى «اتیوپى».
  3. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، واژه اتیوپى، ص 570 به نقل از: ast Africa: its Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London, 1984,P.23.
  4. ویل دورانت، ج 4، ص 199.
  5. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ص 570.
  6. همان، ص 571.
  7. اتیوپى، ص66و7.
  8. اتیوپى، ص 21و22.
  9. سیره ابن هشام، ج 1، ص 167.
  10. جعفر سبحانى، ج 1، ص 165.
  11. صف (61): 6.
  12. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192 ؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277.
  13. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189 ؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211
  14. ر.ک: سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
  15. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233.
  16. فروغ ابدیت، ج 1، ص 277و288.