انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز جریان‌های تکفیری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'رده: مقاله' به 'رده: مقالات')
جز (جایگزینی متن - 'ابن تیمیّه' به 'ابن تیمیه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۰: خط ۹۰:
شهید مطهری نسبت به مكتب فقهی حنبلی می نویسد :‌   
شهید مطهری نسبت به مكتب فقهی حنبلی می نویسد :‌   


بزرگترین علماى ضد عقل و تعقل پیروان احمد حنبل هستند كه در رأس آنها ابن تیمیّه است. ابن تیمیّه در قرن هشتم میلادى و در دمشق مى‏زیسته‏.
بزرگترین علماى ضد عقل و تعقل پیروان احمد حنبل هستند كه در رأس آنها ابن تیمیه است. ابن تیمیه در قرن هشتم میلادى و در دمشق مى‏زیسته‏.
او مردى بسیار پركار و به یك معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغى دارد، ولى یك فكر بسیار بسیار قشرى و متحجّرى دارد.  
او مردى بسیار پركار و به یك معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغى دارد، ولى یك فكر بسیار بسیار قشرى و متحجّرى دارد.  




بعضى‏ها فكرشان در سطح، خیلى توسعه پیدا مى‏كند ولى در عمق نفوذى ندارد. ابن تیمیّه از آن اشخاص است؛ یعنى وقتى انسان مجموع كتابهاى او را مى‏بیند، حیرت مى‏كند كه یك انسان چگونه این همه مطالعه داشته! [ولى مى‏بیند عمیق نیست.].
بعضى‏ها فكرشان در سطح، خیلى توسعه پیدا مى‏كند ولى در عمق نفوذى ندارد. ابن تیمیه از آن اشخاص است؛ یعنى وقتى انسان مجموع كتابهاى او را مى‏بیند، حیرت مى‏كند كه یك انسان چگونه این همه مطالعه داشته! [ولى مى‏بیند عمیق نیست.].




ابن تیمیّه احیاكننده سنت احمد حنبل است؛ یعنى در میان پیروان احمد حنبل هیچ كس به اندازه او روش احمد حنبل را احیا نكرد، و حتى كتابى در تحریم منطق نوشت كه اصلًا خواندن منطق حرام است تا چه رسد به فلسفه.
ابن تیمیه احیاكننده سنت احمد حنبل است؛ یعنى در میان پیروان احمد حنبل هیچ كس به اندازه او روش احمد حنبل را احیا نكرد، و حتى كتابى در تحریم منطق نوشت كه اصلًا خواندن منطق حرام است تا چه رسد به فلسفه.


نهضت وهابیگرى هم كه تقریباً در یك قرن و نیم پیش پیدا شد، دنباله ابن تیمیّه است. اینها شاگردان ابن تیمیّه هستند. ریشه این نهضت هم نهضت ضد عقل است و لذا شدیداً منطق و فلسفه را تحریم مى‏كنند و خیلى به اصطلاح سنتى هستند، یعنى ظاهرى و ظاهرپرست و قشرى مى‏باشند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص: 714-713 و رك به مجموعه آثار ج 3ص 64-66</ref>
نهضت وهابیگرى هم كه تقریباً در یك قرن و نیم پیش پیدا شد، دنباله ابن تیمیه است. اینها شاگردان ابن تیمیه هستند. ریشه این نهضت هم نهضت ضد عقل است و لذا شدیداً منطق و فلسفه را تحریم مى‏كنند و خیلى به اصطلاح سنتى هستند، یعنى ظاهرى و ظاهرپرست و قشرى مى‏باشند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص: 714-713 و رك به مجموعه آثار ج 3ص 64-66</ref>


==جریان ضد عقلی اخباریگری در شیعه==
==جریان ضد عقلی اخباریگری در شیعه==

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۵۶

عنوان مقاله دیدگاه شهید مطهری در زمینه :انفكاك تعقل از تدین در خوارج
زبان مقاله فارسی
نویسنده سید مصطفی حسینی رودباری

نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است كه تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیكره دین وارد نمود . نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می توان در جریان خوارج عصر حاكمیت امام علی علیه السلام مشاهده نمود. سطحی نگری اینان در شناخت قرآن و معارف دینی زمینه پیدایش جریانهای فكری انحرافی از جمله جریانهای تكفیری گردید . این امر سبب شكافی عمیق در جامعه اسلامی گردید بگونه ای كه كه تا كنون این جریان ادامه دارد.

انفكاك تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی

نگاهی اجمالی به متون دینی بخوبی نشان می دهد شناخت صحیح دین تنها جز از طریق نیروی اندیشه و عقل ممكن نیست . تاكید قرآن و سنت بر لزوم تفقه در دین بیانگر این است كه حقیقت دین تنها با تدبر و تفكر عمیق بدست می آید .

آیه شریفه و فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ‏. (توبه/ 122) مسلمانان را از اینكه چرا در فهم عمیق دین جدیت و تلاش نمی كنند مورد انتقاد قرار می دهد ؛

امام صادق علیه السلام در حدیثی نسبت به عدم تلاش پیروانش در فهم عمیق دین گلایه نموده و آرزو می كند كاش جهت وادار نمودن پیروانش جهت تفقه در دین آنان را بدین عمل مجبور و ملزم می كردند :‌ لیت السیاط علی رووس اصحابی حتی یتفقهوا فی الدین


توصیه هائی اینچنین در متون دینی نشان می دهد كه تعقل و تدین از یكدیگر انفكاك نداشته بلكه در یكدیگر آمیخته هستند.


انفكاك تعقل از تدین خصلت بارز جریانهای تكفیری

نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است كه تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیكره دین وارد نمود . نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می توان در جریان خوارج عصر حاكمیت امام علی علیه السلام مشاهده نمود.


شهید مطهری در زمینه ركود و تحجر فكری خوارج می فرماید :‌ خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنى كه مى‏خواست فقه اسلامى براى همیشه متحرك و زنده بماند، جمود و ركود را آغاز كردند، معارف اسلامى را مرده و ساكن درك كردند و شكل و صورتها را نیز به داخل اسلام كشاندند. [۱]


ایشان در تبیین نكته مذكور می فرماید :‌ اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگى نپرداخته است. تعلیمات اسلامى همه متوجه روح و معنى و راهى است كه بشر را به آن هدفها و معانى مى‏رساند.


ایشان ادامه می دهد :‌ اسلام هدفها و معانى و ارائه طریقه رسیدن به آن هدفها را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمى با توسعه تمدن و فرهنگ پرهیز كرده است.


در اسلام یك وسیله مادى و یك شكل ظاهرى نمى‏توان یافت كه جنبه «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند كه آن شكل و ظاهر را حفظ نماید. از این رو، پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یكى از جهاتى است كه كار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان كرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان برمى‏دارد.این همان درهم آمیختن تعقل و تدین است.


از طرفى اصول را ثابت و پایدار گرفته و از طرفى آن را از شكلها جدا كرده است. كلیات را به دست داده است. این كلیات مظاهر گوناگونى دارند و تغییر مظاهر، حقیقت را تغییر نمى‏دهد.


اما تطبیق حقیقت بر مظاهر و مصادیق خود هم آنقدر ساده نیست كه كار همه كس باشد، بلكه نیازمند دركى عمیق و فهمى صحیح است. و خوارج مردمى جامدفكر بودند و ماوراء آنچه مى‏شنیدند یارى درك نداشتند و لذا وقتى امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا با آنها احتجاج كند به وى گفت: لا تُخاصِمْهُمْ بالْقُر انِ فَانَّ الْقُر انَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ یَقولونَ وَ لكِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَانَّهُمْ لَنْ‏یَجِدوا عَنْها مَحیصاً. (نهج البلاغه، نامه 77.).

با قرآن با آنان استدلال مكن زیرا كه قرآن احتمالات و توجیهات بسیار مى‏پذیرد، تو مى‏گویى و آنان مى‏گویند، ولكن با سنت و سخنان پیغمبر با آنان سخن بگو و استدلال كن كه صریح است و از آن راه فرارى ندارند.


یعنى قرآن كلیات است. در مقام احتجاج، آنها چیزى را مصداق مى‏گیرند و استدلال مى‏كنند و تو نیز چیز دیگرى را، و این در مقام محاجّه و مجادله قهراً نتیجه بخش نیست.آنان آن مقدار درك ندارند كه بتوانند از حقایق قرآن چیزى بفهمند و آنها را با مصادیق راستینش تطبیق دهند، بلكه با آنها با سنت سخن بگو كه جزئى است و دست روى مصداق گذاشته است.


در اینجا حضرت به جمود و خشك مغزى آنان در عین تدینشان اشاره كرده است كه نمایشگر انفكاك تعقل از تدین است.

خوارج تنها زاییده جهالت و ركود فكرى بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمى‏توانستند كلى را از مصداق جدا كنند. [۲]


ایشان معتقد است فكر انفكاك تعقل از تدین كه از ویژگیهای خوارج بود بعنوان یك جریان همچنان استمرار دارد:‌

طرز تفكر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فكرى و انفكاك تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به صورتهاى گوناگونى در داخل جامعه اسلامى رخنه كرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان مى‏پندارند اما باز روح خارجیگرى را در طرز اندیشه آنان مى‏یابیم و این نیست جز در اثر آنچه كه گفتیم:

طبیعت آدمى دزد است و معاشرتها این دزدى را آسان كرده است.همواره عده‏اى خارجى مسلك بوده و هستند كه شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتى وسایل زندگى را- كه گفتیم هیچ وسیله مادى و شكل ظاهرى در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس مى‏دهند و استفاده از هر وسیله نو را كفر و زندقه مى‏پندارند. [۳]


ایشان درادامه به مكاتب فقهی و اعتقادی كه مولود اندیشه تفكیك تعقل از تدین است پرداخته و می فرماید :‌ در بین مكتبهاى اعتقادى و علمى اسلامى و همچنین فقهى نیز مكتبهایى را مى‏بینیم كه‏ مولود روح تفكیك تعقل از تدین است و درست مكتبشان جلوه گاه اندیشه خارجیگرى است ؛ عقل در راه كشف حقیقت و یا استخراج قانون فرعى به‏طور كلى طرد شده است ، پیروى از آن را بدعت و بى‏دینى خوانده‏اند و حال اینكه قرآن در آیاتى بسیار بشر را به سوى عقل خوانده و بصیرت انسانى را پشتوانه دعوت الهى قرار داده است. [۴]


جریان ضد عقلی وهابیت در تسنن

در برابر این آیات و روایات فراوانی كه مسلمانان را به تعقل و تدبر در معارف دینی فرا می خواند متاسفانه در دنیای اسلام شاهد جریاناتی بوده و هستیم كه هر نوع تدبر و تعقل در متون دینی را بدعت دانسته و معتقد است كه تنها با تكبه بر ظواهر آیات و روایات باید به استنباط احكام الهی پرداخت.


در راس این جریان ضد عقلی در بین اهل سنت وهابیت و مكتب فقهی احمد بن حنبل و در بین تشیع اخباریین به رهبری ملا امین استرآبادی قرار دارند .


شهید مطهری نسبت به مكتب فقهی حنبلی می نویسد :‌

بزرگترین علماى ضد عقل و تعقل پیروان احمد حنبل هستند كه در رأس آنها ابن تیمیه است. ابن تیمیه در قرن هشتم میلادى و در دمشق مى‏زیسته‏. او مردى بسیار پركار و به یك معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغى دارد، ولى یك فكر بسیار بسیار قشرى و متحجّرى دارد.


بعضى‏ها فكرشان در سطح، خیلى توسعه پیدا مى‏كند ولى در عمق نفوذى ندارد. ابن تیمیه از آن اشخاص است؛ یعنى وقتى انسان مجموع كتابهاى او را مى‏بیند، حیرت مى‏كند كه یك انسان چگونه این همه مطالعه داشته! [ولى مى‏بیند عمیق نیست.].


ابن تیمیه احیاكننده سنت احمد حنبل است؛ یعنى در میان پیروان احمد حنبل هیچ كس به اندازه او روش احمد حنبل را احیا نكرد، و حتى كتابى در تحریم منطق نوشت كه اصلًا خواندن منطق حرام است تا چه رسد به فلسفه.

نهضت وهابیگرى هم كه تقریباً در یك قرن و نیم پیش پیدا شد، دنباله ابن تیمیه است. اینها شاگردان ابن تیمیه هستند. ریشه این نهضت هم نهضت ضد عقل است و لذا شدیداً منطق و فلسفه را تحریم مى‏كنند و خیلى به اصطلاح سنتى هستند، یعنى ظاهرى و ظاهرپرست و قشرى مى‏باشند. [۵]

جریان ضد عقلی اخباریگری در شیعه

شهید مطهری نسبت به مكتب ضد عقلی اخباریین شیعی می نویسد :‌ مكتب اخباریگرى نیز- كه یك مكتب فقهى شیعى است و در قرنهاى یازدهم و دوازدهم هجرى به اوج قدرت خود رسید و با مكتب ظاهریون و اهل حدیث در اهل سنت بسیار نزدیك است و از نظر سلوك فقهى هر دو مكتب سلوك واحدى دارند و تنها اختلافشان در احادیثى است كه باید پیروى كرد- یك نوع انفكاك تعقل از تدین است.

اخباریها كار عقل را بكلى تعطیل كردند و در مقام استخراج احكام اسلامى از متون آن، درك عقل را از ارزش و حجیت انداختند و پیروى از آن را حرام دانستند و در تألیفات خویش بر اصولیین (طرفداران مكتب دیگر فقهى شیعى) سخت تاختند و مى‏گفتند فقط كتاب و سنت حجتند. البته حجیت كتاب را نیز از راه تفسیر سنت و حدیث مى‏گفتند و در حقیقت قرآن را نیز از حجیت انداختند و فقط ظاهر حدیث را قابل پیروى مى‏دانستند. [۶]


ایشان در تحلیل مخالفت اخباریین با اصولیین و نیز مخالفت اهل حدیث با جریان اعتزالی كه روش عقلی در فهم اصول دین داشتند می فرماید :‌ ...عامّه مردم كه اهل تعقّل و تفكّر و تجزیه و تحلیل نیستند، همواره «تدیّن» را مساوى با «تعبّد» و تسلیم فكرى به ظواهر آیات و احادیث- و مخصوصاً احادیث- مى‏دانند و هر تفكّر و اجتهادى را نوعى طغیان و عصیان علیه دین تلقّى مى‏نمایند خصوصاً اگر سیاست وقت بنا به مصالح خودش از آن حمایت كند و بالأخص اگر برخى از علماى دین و مذهب این طرز تفكّر را تبلیغ نمایند و بالأخص اگر این علما خود واقعا به ظاهر گرایى خویش مؤمن و معتقد باشند و عملًا تعصّب و تصلّب بورزند.


ایشان در ادامه می فرماید :‌ حملات اخباریّین علیه اصولیّین و مجتهدین، و حملات برخى از فقها و محدّثین علیه فلاسفه در جهان اسلامى از چنین امرى ریشه مى‏گیرد.


ایشان در زمینه مخالفت اهل حدیث با معتزله می فرماید:‌ معتزله علاقه عمیقى به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریّین و یهود و نصارى و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتى مبلّغینى تربیت مى‏كردند و به اطراف و اكناف مى‏فرستادند. در همان حال از داخل حوزه‏ اسلام وسیله ظاهر گرایان كه خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنّة» مى‏نامیدند تهدید مى‏شدند و بالأخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجاً منقرض گشتند. [۷]


پانویس

  1. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏16 327 ؛ مميزات خوارج ..... ص : 316
  2. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 329
  3. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 331
  4. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 332
  5. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص: 714-713 و رك به مجموعه آثار ج 3ص 64-66
  6. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏16 ص332
  7. مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏3، ص: 87