دیدگاه شهید مطهری در زمینه روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
در منابع روائی شیعه با روایاتی مواجه می شویم که شرط قبول عبادات و اعمال را معرفت امام معصوم می داند . برخی از فقیهان شیعه بر این اساس فتوا به بطلان اعمال منکرین امامت معصومین علیهم السلام داده اند . در متن ذیل دیدگاه شهید مطهری را نسبت به این روایات مرور می کنیم .  
در منابع روائی شیعه با روایاتی مواجه می‌شویم که شرط قبول عبادات و اعمال را معرفت امام معصوم می‌داند. برخی از فقیهان شیعه بر این اساس فتوا به بطلان اعمال منکرین امامت معصومین علیهم‌السلام داده‌اند. در متن ذیل دیدگاه شهید مطهری را نسبت به این روایات مرور می‌کنیم.  


== تحلیل و بررسی شهید مطهری نسبت به روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند:‌ ==
== تحلیل و بررسی شهید مطهری نسبت به روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می‌داند:‌ ==


شهید مطهری در این زمینه - روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند -نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌  
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند :‌  


در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى‏ كند مبنى بر اينكه:  
در «کافی» کتاب الحجة، برخی روایات نقل می‏‌کند مبنی بر اینکه:  
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول  
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول  
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».  
«هر که خدا را با عبادتی اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامی که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  


و يا اينكه:  
و یا اینکه:  


لا يقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى ‏پذيرد». <ref>مجموعه آثار شهید مطهری(عدل الهی ) ج 1ص323-324</ref>


ایشان بعد از ذکر روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان نموده و می نویسد :‌
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمی‌‌‌‏پذیرد». <ref>مجموعه آثار شهید مطهری(عدل الهی) ج 1ص323-324</ref>


در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى ‏كند كه:  
ایشان بعد از ذکر روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان نموده و می‌نویسد :
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء


«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نايافته» است تا بازگردد به راه هدايت، اگر به همين حال بميرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست‏« مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».
در عین حال در همان کتاب الحجة کافی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌‏کند که:


محمد بن مسلم مى‏گويد:
من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّی رجع الی الهدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت علی ضلالته یفعل اللّه ما یشاء
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مى‏گويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟


امام فرمود: - كافر است.  
«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانی است که کارش واگذار به خداست‏«مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  


- چه مى‏گويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است.
محمد بن مسلم می‏‌گوید:


در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: «همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». <ref> همان ،ج 1ص324-325</ref> 
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید:


چه می‏‌گویی درباره کسی که در خدا شک کند؟


شهید مطهری آنگاه به ذکر روایتی دیگر از كافى که بیانگر اختلاف سه نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام در مساله اشتراط یا عدم اشتراط اسلام به معرفت امام است می پردازد :
امام فرمود: - کافر است.


هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت:
- چه می‏‌گویی درباره کسی که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است.  


در این وقت امام به سوی زرارة توجه کرد و فرمود:


ابو الخطاب گفت : تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است.
«همانا چنین کسی آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد». <ref> همان ،ج 1ص324-325</ref>
محمد بن مسلم گفت : سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست.  


به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.
شهید مطهری آنگاه به ذکر روایتی دیگر از کافی که بیانگر اختلاف سه نفر از اصحاب امام صادق علیه‌السلام در مساله اشتراط یا عدم اشتراط اسلام- مسلمان بودن- به معرفت امام است می‌پردازد:


هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:
موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.


جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسی که امر امامت را نشناسد چیست؟
 
من گفتم: به عقیده من کافر است.
 
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.
 
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده می‏‌شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست.
 
به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم.
 
جریان مباحثه سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.


امام فرمود:  
امام فرمود:  
هنگامى ميان شما قضاوت مى‏كنم و به اين سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.


هنگامی میان شما قضاوت می‏‌کنم و به این سؤال پاسخ می‏‌دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‌‏گاه من و شما سه نفر همین امشب در منی نزدیک جمره وسطی.
شب که شد سه نفری رفتیم. امام در حالی که بالشی را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد:
چه می‏‌گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمی‌‏دهند؟


شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: چه مى‏گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‏دهند؟
من گفتم: چرا.  
من گفتم: چرا.  
- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‏دهند؟
 
- آیا به رسالت پیغمبر گواهی نمی‌‌‏دهند؟
 
- چرا.  
- چرا.  
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‏شناسند؟
 
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را می‌‏شناسند؟
 
- نه.  
- نه.  
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟
 
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.  
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟
- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏اى، سقّاها را نديده‏اى؟ - چرا، ديده و مى‏بينم.  
 
- آيا اينها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‏دهند؟
- عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  
 
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‌‏ای، سقّاها را ندیده‌‏ای؟
 
- چرا، دیده و می‌‏بینم.  
 
- آیا اینها نماز نمی‌‌‏خوانند؟ روزه نمی‌‌‏گیرند؟ حج نمی‌‌‏کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمی‌‌‏دهند؟
 
- چرا.  
- چرا.  
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
 
- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟
 
- نه.  
- نه.  
- پس وضع اينها چيست؟
 
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.  
- پس وضع اینها چیست؟
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‏بينى؟ هيچ نمى‏بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟
 
- به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
 
- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمی‌‌‏بینی؟
 
هیچ نمی‌‌‏بینی که اهل یمن چگونه به پرده‏‌های کعبه می‌‌‏چسبند؟
 
- چرا.  
- چرا.  
- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟
 
- آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمی‌‌‌‏خوانند؟ روزه نمی‌‌‌‏گیرند؟ حج نمی‌‌‌‏کنند؟
 
- چرا.
- چرا.
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟ - نه.
- عقيده شما درباره اينها چيست؟ - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.


امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟
- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟


هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت: نه.  
- نه.  


- عقیده شما درباره اینها چیست؟


امام فرمود: بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‏ايد از پيش خود بگوييد.  
- به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  


هاشم بعدها به ديگران چنين گفت: گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند. <ref> همان ، ج 1ص 325-326</ref>
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است.


امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟


همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند .
هاشم که به قول مرحوم فیض، می‌‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  


امام فرمود: بسیار بد است برای شما که چیزی را که از ما نشنیده‌‏اید از پیش خود بگویید.


شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت:


در «كافى» آخر «كتاب الايمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ايمان، هيچ عملى زيان نمى‏رساند و با كفر، هيچ عملى سود نمى‏بخشد.»
گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید می‌‏کند و می‌‏خواهد ما را به سخن او برگرداند. <ref> همان، ج 1ص 325-326</ref>


همانگونه که در روایت مذکور می‌‌بینیم امام علیه‌السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌‌داند.


ولى رواياتى كه در ذيل اين عنوان آمده اين عنوان را تأييد نمى‏كند؛ از آن جمله‏ اين روايت است: يعقوب بن شعيب گفت:  
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم:
 
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا
در «کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابی دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملی زیان نمی‌‌‏رساند و با کفر، هیچ عملی سود نمی‌‌‌‏بخشد.»
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟
 
امام فرمود: نه».
ولی روایاتی که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمی‌‌‌‏کند؛
 
از آن جمله‏ این روایت است:
 
یعقوب بن شعیب گفت:  
 
از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم:  


هل لاحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب الّا المؤمنین؟


شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید:
قال: لا


مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد.
«آیا جز مؤمنین کسی دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟
امام با اين بيان مى‏ خواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مى‏دهد يا نمى‏دهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد. <ref> همان ، ج‏1، ص: 327-320</ref>


امام فرمود: نه».
== نتیجه  ==


بطور کلی از مجموع مباحث مطرح شده در بررسی روایات چنین بدست می آید که :  
شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌‌فرماید:


حکم تکفیر منکران امامت معصوم تنها در صورتی با موازین شرع منطبق است که انکارشان از روی جحد و عناد باشد و در غیر اینصورت نمی توان حکم تکفیر را بر آنان مترتب نمود ؛
مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‌‏ای که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا می‌‏کند، ولی در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.


مضافا بر اینکه قاصران و مستضعفان فکری نیز از حکم مذکور- تکفیر – مستثنی هستند.
امام با این بیان می‌‏‌خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش می‌‏دهد یا نمی‌‌‌‏دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه می‌‏باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد. <ref> همان، ج‏1، ص: 327-320</ref>
== نتیجه  ==


==منابع==
بطور کلی از مجموع مباحث مطرح شده در بررسی روایات چنین بدست می‌‌آید که:


[[پانویس]]
حکم تکفیر منکران امامت معصوم تنها در صورتی با موازین شرع منطبق است که انکارشان از روی جحد و عناد باشد و در غیر اینصورت نمی‌‌‌‌توان حکم تکفیر را بر آنان مترتب نمود؛


[[رده: مقالات]]
مضافا بر اینکه قاصران و مستضعفان فکری نیز از حکم مذکور- تکفیر – مستثنی هستند.


[[رده:نقد الحدیث]]
== پانویس ==
[[رده:مقاله‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۸

در منابع روائی شیعه با روایاتی مواجه می‌شویم که شرط قبول عبادات و اعمال را معرفت امام معصوم می‌داند. برخی از فقیهان شیعه بر این اساس فتوا به بطلان اعمال منکرین امامت معصومین علیهم‌السلام داده‌اند. در متن ذیل دیدگاه شهید مطهری را نسبت به این روایات مرور می‌کنیم.

تحلیل و بررسی شهید مطهری نسبت به روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می‌داند:‌

شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند :‌

در «کافی» کتاب الحجة، برخی روایات نقل می‏‌کند مبنی بر اینکه: کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول «هر که خدا را با عبادتی اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامی که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».

و یا اینکه:

لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته

«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمی‌‌‌‏پذیرد». [۱]

ایشان بعد از ذکر روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان نموده و می‌نویسد :‌

در عین حال در همان کتاب الحجة کافی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌‏کند که:

من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّی رجع الی الهدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت علی ضلالته یفعل اللّه ما یشاء

«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانی است که کارش واگذار به خداست‏«مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».

محمد بن مسلم می‏‌گوید:

در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید:

چه می‏‌گویی درباره کسی که در خدا شک کند؟

امام فرمود: - کافر است.

- چه می‏‌گویی درباره کسی که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.

در این وقت امام به سوی زرارة توجه کرد و فرمود:

«همانا چنین کسی آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد». [۲]

شهید مطهری آنگاه به ذکر روایتی دیگر از کافی که بیانگر اختلاف سه نفر از اصحاب امام صادق علیه‌السلام در مساله اشتراط یا عدم اشتراط اسلام- مسلمان بودن- به معرفت امام است می‌پردازد:

هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:

من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسی که امر امامت را نشناسد چیست؟

من گفتم: به عقیده من کافر است.

ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.

محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده می‏‌شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست.

به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم. موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم.

جریان مباحثه سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.

امام فرمود:

هنگامی میان شما قضاوت می‏‌کنم و به این سؤال پاسخ می‏‌دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‌‏گاه من و شما سه نفر همین امشب در منی نزدیک جمره وسطی.

شب که شد سه نفری رفتیم. امام در حالی که بالشی را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد:

چه می‏‌گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمی‌‏دهند؟

من گفتم: چرا.

- آیا به رسالت پیغمبر گواهی نمی‌‌‏دهند؟

- چرا.

- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را می‌‏شناسند؟

- نه.

- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟

- عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.

- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‌‏ای، سقّاها را ندیده‌‏ای؟

- چرا، دیده و می‌‏بینم.

- آیا اینها نماز نمی‌‌‏خوانند؟ روزه نمی‌‌‏گیرند؟ حج نمی‌‌‏کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمی‌‌‏دهند؟

- چرا.

- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟

- نه.

- پس وضع اینها چیست؟

- به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.

- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمی‌‌‏بینی؟

هیچ نمی‌‌‏بینی که اهل یمن چگونه به پرده‏‌های کعبه می‌‌‏چسبند؟

- چرا.

- آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمی‌‌‌‏خوانند؟ روزه نمی‌‌‌‏گیرند؟ حج نمی‌‌‌‏کنند؟

- چرا.

- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟

- نه.

- عقیده شما درباره اینها چیست؟

- به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.

- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است.

امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟

هاشم که به قول مرحوم فیض، می‌‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.

امام فرمود: بسیار بد است برای شما که چیزی را که از ما نشنیده‌‏اید از پیش خود بگویید.

هاشم بعدها به دیگران چنین گفت:

گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید می‌‏کند و می‌‏خواهد ما را به سخن او برگرداند. [۳]

همانگونه که در روایت مذکور می‌‌بینیم امام علیه‌السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌‌داند.

شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌

در «کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابی دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملی زیان نمی‌‌‏رساند و با کفر، هیچ عملی سود نمی‌‌‌‏بخشد.»

ولی روایاتی که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمی‌‌‌‏کند؛

از آن جمله‏ این روایت است:

یعقوب بن شعیب گفت:

از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم:

هل لاحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب الّا المؤمنین؟

قال: لا

«آیا جز مؤمنین کسی دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟

امام فرمود: نه».

شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌‌فرماید:‌

مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‌‏ای که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا می‌‏کند، ولی در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.

امام با این بیان می‌‏‌خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش می‌‏دهد یا نمی‌‌‌‏دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه می‌‏باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد. [۴]

نتیجه

بطور کلی از مجموع مباحث مطرح شده در بررسی روایات چنین بدست می‌‌آید که:

حکم تکفیر منکران امامت معصوم تنها در صورتی با موازین شرع منطبق است که انکارشان از روی جحد و عناد باشد و در غیر اینصورت نمی‌‌‌‌توان حکم تکفیر را بر آنان مترتب نمود؛

مضافا بر اینکه قاصران و مستضعفان فکری نیز از حکم مذکور- تکفیر – مستثنی هستند.

پانویس

  1. مجموعه آثار شهید مطهری(عدل الهی) ج 1ص323-324
  2. همان ،ج 1ص324-325
  3. همان، ج 1ص 325-326
  4. همان، ج‏1، ص: 327-320